انديشه‏هاى اقتصادى امام صادق عليه السلام

نويسنده: عبدالكريم پاك‏نيا




سرآغاز

يكى از بارزترين امتيازهاى جوامع ايده آل، داشتن اقتصادى سالم، پويا و وجود مجريان فعال، متعهد و كاردان در عرصه‏هاى اقتصادى است . پيامبران الهى نيز براى ايجاد قسط و عدالت در سطح وسيع آن در ميان اقشار مختلف جامعه و تامين نيازهاى مادى مردم و آبادانى و آسايش آنان به وسيله توزيع عادلانه امكانات، سرمايه‏ها، ايجاد زمينه‏هاى مناسب، اطلاع رسانى همگانى و بالاخره ترويج احسان، نيكوكارى و خدمت رسانى كوشيده‏اند تا مردم را به سوى سعادت و نيك بختى سوق دهند . اين تلاشها كه در جهت تحقق بخشيدن به مقاصد الهى و اهداف آسمانى اديان توحيدى و پيامبران و فرستادگان از سوى خداوند متعال انجام مى‏گيرد، به منظور فراهم نمودن زمينه‏هاى عبوديت و قرب الهى براى عموم انسانهاى سعادت طلب و حقيقت‏خواه مى‏باشد .
در اين نوشتار به مناسبت ميلاد حضرت جعفر صادق عليه السلام و ضرورت رفع مشكلات مادى شهروندان به بررسى برخى از انديشه‏هاى اقتصادى امام صادق عليه السلام در عرصه جامعه اسلامى مى‏پردازيم .

ارزش كارهاى اقتصادى

آن حضرت كار و تلاش در راه تامين نيازهاى ضرورى زندگى را همسان با جهاد در راه خدا قلمداد مى‏كرد و مى‏فرمود: «الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله; (1) آن كه براى تامين معاش خانواده‏اش تلاش كند، همانند رزمنده در راه خدا است .»
از منظر پيشواى ششم عليه السلام افراد سست عنصر و بى‏كار و بى تفاوت، مورد خشم و غضب الهى هستند; چنان كه مى‏فرمايد: «ان الله عز وجل يبغض كثرة النوم و كثرة الفراغ; (2) خداوند متعال زيادى خواب و بى‏كار بودن را دشمن مى‏دارد .»
علاء بن كامل يكى از ياران آن حضرت روزى به محضرش شتافت و التماس دعا گفت، و اضافه نمود كه: اى پسر پيامبر صلى الله عليه و آله! از خداوند متعال بخواه كه زندگى راحت و مرفهى داشته باشم! امام صادق عليه السلام پاسخ داد: «لا ادعولك، اطلب كما امرك الله عز وجل; (3) من برايت دعا نمى‏كنم، تو [زندگى مرفه و راحت را] از همان راهى بخواه كه خداوند متعال به تو فرمان داده است [يعنى از راه تلاش و كوشش] .»
بهبود بخشيدن به وضع زندگى و تدارك برخى از برنامه‏هاى اقتصادى در جامعه نه تنها نقص و عيبى براى يك انسان مسلمان به حساب نمى‏آيد، بلكه ناشى از قوت ايمان و اراده استوار او در راه رسيدن به اهداف والاى معنوى است . رئيس مذهب جعفرى عليه السلام بر اين انديشه پاى مى‏فشرد كه: «ينبغى للمسلم العاقل ان لا يرى ظاعنا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش او تزود لمعاد او لذة فى غير ذات محرم; كوچيدن براى يك مسلمان عاقل شايسته نيست مگر در سه مورد: بهبود بخشيدن به وضع اقتصادى (سفرهاى تجارتى و . .). ، كسب توشه آخرت (سفرهاى زيارتى)، رسيدن به لذتهاى حلال (سفرهاى تفريحى) .» (4)
امام صادق عليه السلام افزون بر ترغيب بندگان صالح به سوى فعاليتهاى اقتصادى، خود نيز به غلامش، مصادف، چنين دستور مى‏داد: «اتخذ عقدة او ضيعة فان الرجل اذا نزلت‏به النازلة او المصيبة فذكر ان وراء ظهره ما يقيم عياله كان اسخى لنفسه; (5) مكانى پر درخت و يا ملك ثابت و غيرمنقولى به دست آور! چرا كه هر گاه براى شخصى حادثه‏اى يا مصيبتى رخ نمايد و احساس كند كه براى تامين خانواده خود پشتوانه‏اى دارد، روح [و جانش] راحت‏تر خواهد بود .»
پيشواى ششم از افرادى كه در ظاهر زهد فروشى كرده، مردم مسلمان را به بهانه تقوا و ترك دنيا از فعاليتهاى اقتصادى منع مى‏كردند انتقاد مى‏نمود وشيوه غلط آنان را تخطئه مى‏كرد . سفيان ثورى از عالمان زهد فروش و ظاهر سازى بود كه علاوه بر مردم عادى، امام صادق عليه السلام را نيز از مظاهر دنيوى منع كرد . او زمانى مشاهده كرد كه امام صادق عليه السلام لباس نو و مناسبى پوشيده است، به امام عليه السلام گفت: تو نبايد خود را به زيورهاى دنيا آلوده سازى! براى تو زهد و تقوا و دورى از دنيا و مظاهر آن شايسته است . امام صادق عليه السلام با پاسخهاى منطقى خويش وى را به اشتباهات خود واقف ساخت و از تفكرات صوفى مآبانه و انحرافى وى به شدت انتقاد نمود و فرمود: «مى‏خواهم به تو سخنى بگويم، خوب توجه كن، سخن من به دنيا و آخرتت مفيد خواهد بود . اى سفيان! رسول گرامى اسلام در زمانى زندگى مى‏كرد كه عموم مردم از نظر اقتصادى در مضيقه بودند و پيامبر صلى الله عليه و آله خود را با آنان در زندگى ساده و فقيرانه هماهنگ مى‏كرد، اما اگر روزگارى وضع معيشتى مردم بهتر شد اهل ايمان و نيكان و خوبان روزگار به بهره‏گيرى از آن سزاوارترند نه انسانهاى فاجر و منافق و كافر . اى ثورى! به خدا سوگند! در عين حالى كه وضع معيشتى خوبى دارم و از نعمتها و موهبتهاى خداوند متعال كمال بهره را مى‏برم، اما از روزى كه خود را شناخته‏ام شب و روزى بر من نمى‏گذرد مگر آنكه حقوق مالى خود را بر طبق فرمان خداوند متعال كه بر من واجب كرده است، ادا مى‏كنم و به مصرف مناسبش مى‏رسانم .» (6)

رعايت اصول

يك فرد دور انديش در طول زندگى خود تلاش مى‏كند كه با بهره‏گيرى از اصول كاربردى اقتصادى بر رفاه و آسايش خود و خانواده‏اش بيفزايد و زندگى آرام و راحتى را براى پيمودن راه سعادت داشته باشد . امام صادق عليه السلام برخى از اين اصول را چنين مطرح مى‏كند:
الف) بهره‏گيرى از تجربه
بدون ترديد تجربه كارى هر انسانى، او را در برنامه ريزيهاى آينده‏اش مدد مى‏كند و هر قدر تجربه‏هاى زندگى بيشتر باشد و انسان آنها را در زندگى اش به كار گيرد، مسلم است كه توفيقات بيشترى در اين زمينه خواهد داشت . امير مؤمنان فرمود: «العقل حفظ التجارب; (7) از نشانه‏هاى خرد، نگه دارى تجربه‏هاست .» و در اين زمينه مسعود سعد زيبا گفته:
امام صادق عليه السلام در اين زمينه رهنمود راهگشايى را به رهروان حقيقت طلب ارائه مى‏دهد و تاكيد مى‏كند كه «المؤمن حسن المعونة، خفيف المؤونة، جيد التدبير لمعيشتة، لا يلسع من حجر مرتين; (8) مؤمن در يارى كردن زيباست (به زيباترين صورت ديگران را يارى مى‏كند)، كم تكلف است (براى ديگران تكلف‏ساز نيست) و زندگى اش را خوب اداره مى‏كند و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى‏شود (تجربه بار اول برايش كافى است) .»
ب) استفاده از فرصتها
در زندگى گاهى فرصتهايى به دست مى‏آيد كه شخص مى‏تواند از آن فرصت‏به نحو شايسته‏اى براى بهبودى دين و دنياى خويش بهره‏گيرد . تيزبينى و آينده نگرى افراد موجب مى‏شود كه اين فرصتهاى طلايى عاملى براى ارتقاى جايگاه معنوى و اجتماعى آنان گردد . بدون شك از دست دادن چنين فرصتهايى موجب غم و اندوه و پشيمانى خواهد بود .
سعديا، دى رفت و فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت‏شمار امروز را
امام صادق عليه السلام در اين زمينه مى‏فرمود: «الايام ثلاثة: فيوم مضى لا يدرك‏و يوم الناس فيه فينبغى ان يغتنموه و غدا انما فى ايديهم امله; (9) روزها سه گونه‏اند: يا روزى است كه گذشته و ديگر به دست نمى‏آيد و يا روزى است كه مردم در آن به سر مى‏برند و شايسته است كه آن را غنيمت‏شمارند و يا آينده‏اى است كه آرزوى رسيدن به آن را دارند .»
پيشواى ششم عليه السلام در سخن ديگرى ضرورت بهره‏گيرى از فرصتها را يادآور شده، مى‏فرمايد: «هر كس فرصتى را به دست آورد و با اين حال منتظر فرصت‏بهترى باشد، روزگار آن فرصت‏به دست آمده را از دستش خواهد گرفت; زيرا عادت روزگار سلب فرصتها و رسم زمانه از بين بردن موقعيتهاست .» (10)
ج) تلاش و كوشش
از مهم‏ترين رموز توفيق در زندگى، تلاش دائم و پايدارى در راه هدف مى‏باشد . تحرك و پويايى كه از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خويش سرچشمه مى‏گيرد، در راه رسيدن به مراد ضرورى‏ترين عامل به شمار مى‏آيد . انسان مسلمان براى رسيدن به سعادت اخروى بايد در امور دنيوى خويش نيز تلاش كند و آن را به عنوان وسيله و پلى براى وصال به مطلوب بنگرد .
على بن عبدالعزيز مى‏گويد: امام صادق عليه السلام روزى از من احوال عمر بن مسلم را پرسيد . عرضه داشتم: فدايت‏شوم او از تجارت دست‏برداشته و به عبادت و نماز و دعا روى آورده است . امام فرمود: «واى بر او! آيا او نمى‏داند كه هر كس به دنبال دنيا و كسب روزى حلال نرود، دعايش مستجاب نخواهد شد .» سپس امام افزود: «هنگامى كه آيه «من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب‏» ; (11) «هر كس تقواى الهى پيشه كند (خداوند) راه خروج از مشكلات را برايش قرار مى‏دهد و از جايى كه گمان نمى‏برد روزى اش مى‏دهد .» نازل شد، تنى چند از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از كسب و كار دست كشيده و درها را به روى خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزى آنان را از طريق عبادت برساند . هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگيزه‏اى از كسب و كار دست كشيده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداخته‏ايد؟! گفتند: يا رسول الله! خداوند روزى ما را تكفل كرده و ما هم به عبادت او روى آورده‏ايم! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «انه من فعل ذلك لم يستجب له، عليكم بالطلب; هر كس چنين كند دعاى او پذيرفته نخواهد شد، بر شما باد به كسب [روزى و درآمد] .» (12)
حضرت امام صادق عليه السلام در سخن ديگرى توضيح مى‏دهد كه برخى از افراد دعايشان هيچ گاه به اجابت نخواهد رسيد، و از جمله فرمود: «رجل جالس فى بيته يقول اللهم ارزقنى فيقال له الم آمرك بالطلب; (13) مردى در خانه‏اش نشسته و مدام مى‏گويد: خدايا! به من روزى عطا كن! به او گفته مى‏شود: آيا تو را فرمان ندادم به طلب [روزى] .»
در هر صورت، براى رسيدن به مقصود بايد تلاش نمود و در راه آن مشكلات و سختيها را تحمل كرد تا اينكه از ديگران بى نياز شده، به استقلال اقتصادى برسيم . عطار نيشابورى مى‏گويد:
د) اعتدال
خواهى اگر كه حفظ كنى آبروى خويش
بردار لقمه ليك به قدر گلوى خويش
رعايت اعتدال و ميانه روى در مخارج و درآمدهاى زندگى موجب آسايش و رفاه خواهد بود . اسراف و تبذير، سخت‏گيرى و تنگ نظرى و بخل و طمع ورزى موجب اختلال در نظم زندگى مى‏شود و چه بسا جايگاه اجتماعى فرد را متزلزل نموده و گاهى آبرو و شخصيت او را از بين مى‏برد . معمولا افرادى كه ولخرجى مى‏كنند، دچار تنگدستى و فقر مى‏شوند و سپس از گردش ناملايم روزگار شكايت كرده، از شانس بد خود گلايه مى‏كنند . امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغنى; (14) اسراف موجب فقر و ميانه روى سبب توانايى مى‏شود .» و سعدى گفته است:
عبدالله بن سنان مى‏گويد: امام صادق عليه السلام هنگامى كه آيه «ولا تجعل يدك مغلولة الى عنقك‏» (15) را تفسير مى‏كرد، انگشتان دست‏خود را كاملا بسته و دست‏خود را مشت نمود و به ما فرمود: «يعنى اين چنين نكنيد كه اين نهايت‏خست و بخل است‏» و در معنى آيه «ولا تبسطها كل البسط‏» (16) دست‏خود را كاملا باز كرد و فرمود: «اين چنين هم درست نيست; يعنى انسان هر چه دارد خرجش كند و چيزى در كف دستش نماند .» (17)
در نتيجه، اين آيه شريفه افراط و تفريط در مصرف مال دنيا را نفى كرده، به اعتدال سفارش مى‏كند .

تقسيم بندى مشاغل

فردى كه در جامعه اسلامى دنبال شغلى مى‏رود و يكى از كارهاى درآمدزاى اقتصادى را انتخاب مى‏كند، لازم است قبل از ورود به ميدانهاى كار، چگونگى آن را بررسى نمايد و نظر اسلام و رهبران معصوم عليهم السلام را در مورد آن شغل مد نظر داشته باشد تا اينكه در آينده دچار تشويش خاطر و ناراحتى درونى نگردد; چرا كه از منظر اسلام قبل از آنكه درآمد و جايگاه اقتصادى هر شغلى مد نظر باشد، مسائل معنوى ، فرهنگى و سياسى آن مورد توجه است و فرهنگ مبين اسلام قبل از آنكه به بهره‏هاى فردى هر شغلى بنگرد، به مصلحت جامعه مسلمين و كشورهاى اسلامى مى‏انديشد . بدين جهت، مشاغل رايج در هر اجتماعى را در قالب شغلهاى حلال و حرام دسته بندى كرده، به مسلمانان ارائه مى‏كند . امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «در يك تقسيم بندى كلى تمام شغلهاى موجود در جامعه به چهار نوع تقسيم مى‏شود: 1 . تجارت و معاملات; 2 . صناعات و حرفه‏ها; 3 . كارگزاران حكومتى و كارمندان; 4 . اجارات (درآمد املاك و كارگران روز مزد) .»
سپس امام عليه السلام اين چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسيم كرده و مى‏فرمايد:
«خداوند متعال واجب كرده است كه بندگانش در موارد حلال اقدام كنند و از مشاغل حرام دورى گزينند .» در اينجا به چكيده سخنان امام صادق عليه السلام در مورد ملاك تعيين مشاغل حلال و حرام بسنده مى‏كنيم:
معيار حليت و حرمت در تجارت اين است كه هر كالايى كه براى عموم مردم نياز است و مصلحت و نفع جامعه در خريد و فروش آن مى‏باشد، تجارت آن حلال است و هر معامله‏اى كه موجب فساد در جامعه و به ضرر جامعه اسلامى است، حرام مى‏باشد، همانند: معاملات ربوى، خريد و فروش و انبار كردن كالاهايى كه از منظر اسلام مشروع نيستند (گوشت غير مذكى، گوشت‏خوك، گوشت و پوست‏حيوانات درنده، شراب، آلات قمار، آلات لهو و لعب و . .). ، فروختن سلاح به دشمنان اسلام، و هر معامله‏اى كه موجب تقويت جبهه باطل باشد (مانند: جاسوسى و فروش اطلاعات به دشمن)، و معاملاتى كه همراه با فريب كارى و دروغ‏پردازى انجام شود .
در صناعات و حرفه‏ها نيز معيار مصلحت جامعه اسلامى است; يعنى هر صنعت و حرفه‏اى كه موجب تقويت جامعه اسلامى مى‏باشد و صلاح، رشد و تعالى مسلمانان را به ارمغان مى‏آورد، از منظر امام صادق عليه السلام مجاز است و هر حرفه‏اى كه موجب مفسده و تضعيف جامعه باشد، ممنوع است . شراب سازى، جادوگرى، صنايعى كه موجب ترويج فساد و فحشاء باشند، وسايلى كه موجب تضعيف و يا تخريب اعتقادات مسلمانان شوند، همكارى با ستمگران، سرقت و ... از قبيل صنايع و حرفه‏هاى حرام مى‏باشند .
اگر كارگزاران و كارمندان حكومتى تحت نظر حاكم عادل و امامان معصوم عليهم السلام و وكلاى آنان انجام وظيفه كنند، درآمد و حقوقشان حلال است وگرنه حرام مى‏باشد; مگر اينكه كارمندان زمامدار غير عادل، با اجازه از حاكم شرع و يا اينكه به خاطر مصالح مسلمانان وارد دستگاه حكومتى شده باشند .
در مورد اجاره‏ها و درآمد املاك و كارگران نيز قضيه همين است; يعنى اولا، صلاح و فساد جامعه مدنظر مى‏باشد و ثانيا، كالاها و انگيزه‏هاى حلال و حرام سرنوشت‏ساز است . (18)

مشاغل برتر از نظر امام ششم عليه السلام

حضرت صادق عليه السلام پيروان خود را همواره به انتخاب كسبهاى حلال و مورد نياز جامعه توصيه مى‏نمود; اما در ميان آنها برخى از مشاغل را بيشتر مى‏پسنديد كه به چند نمونه اشاره مى‏كنيم:
باغدارى و كشاورزى
ششمين ستاره آسمان ولايت در تفسير آيه «و على الله فليتوكل المتوكلون‏» (19) فرمود: «بارزترين مصداق انسانهاى متوكل دهقانان و كشاورزان هستند .» (20)
ابن هارون واسطى مى‏گويد: روزى از امام صادق عليه السلام در مورد دهقانان و زارعين پرسيدم . امام فرمود: «برزگران گنجينه الهى در روى زمين هستند .» سپس اضافه كرد: «وما فى الاعمال شى‏ء احب الى الله من الزراعة و ما بعث نبيا الا زراعا الا ادريس فانه كان خياطا; (21) از ميان كارها چيزى در نزد خداوند محبوب‏تر از كشاورزى نيست و خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه كشاورز بود، به جز ادريس كه خياط بود .»
امام صادق عليه السلام نه تنها مسلمانان را به كشاورزى و درختكارى ترغيب مى‏كرد، بلكه خود نيز عملا به اين كار اقدام مى‏نمود .
ابو عمرو شيبانى مى‏گويد: روزى امام صادق عليه السلام را مشاهده كردم كه در يكى از باغهاى خود لباس كار پوشيده و بيل به دست گرفته و مشغول فعاليت است . آن حضرت چنان با جان و دل كار مى‏كرد كه بدن مباركش خيس عرق بود . پيش رفتم و عرضه داشتم: جانم به فدايت، اجازه بفرماييد من به جاى شما بيل بزنم و اين كار سخت را انجام دهم . امام از پذيرش پيشنهاد من امتناع كرده و فرمود: «انى احب ان يتاذى الرجل بحر الشمس فى طلب المعيشة; (22) دوست دارم انسان براى به دست آوردن درآمد حلال در مقابل آفتاب آزرده شود .»
آرى، بهترين و پاكيزه‏ترين درآمدهاى انسان، زمانى است كه با عرق جبين و كد يمين به دست آمده باشد و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اولين شخص عالم امكان، دست چنين فردى را مى‏بوسيد و مى‏فرمود: «هذه يد لا تمسها النار; (23) اين دستى است كه آتش جهنم به آن نخواهد رسيد .»
بازرگانى و تجارت
از ديگر مشاغلى كه امام صادق عليه السلام به آن تاكيد مى‏كند، تجارت و معاملات حلال مى‏باشد . آن جناب بر اين باور بود كه تجارت علاوه بر بهره‏هاى سرشار اقتصادى كه دارد، موجب زيادى عقل و افزايش قدرت انديشه و تفكر و تدبير و تجربه نيز هست . بدين جهت مى‏فرمود: «التجارة تزيد فى العقل; (24) داد و ستد موجب افزايش نيروى عقلانى است .»
اسباط بن سالم گفته است: روزى به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت پرسيد: عمربن مسلم چه مى‏كند؟ گفتم: حالش خوب است، اما ديگر تجارت نمى‏كند . امام عليه السلام فرمود: ترك تجارت كار شيطانى است - اين جمله را سه بار تكرار كرد - آنگاه حضرت ادامه داد: رسول خدا صلى الله عليه و آله با كاروانى كه از شام مى‏آمد معامله مى‏كرد و با بخشى از درآمد آن معامله قرضهاى خود را ادا مى‏كرد و بخشى ديگر را در ميان نيازمندان فاميل تقسيم مى‏نمود . امام در ادامه فرمود: خداوند در مورد تاجران خداجو و با تقوا مى‏فرمايد: «رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله‏» ; (25) «مردانى كه داد و ستد و معامله، آنان را از ياد خدا غافل نمى‏كند .» (26)
منشور حياتبخش امام صادق عليه السلام به پيشه وران
در سيره اقتصادى امام ششم عليه السلام، بازرگانان امين و راستگو جايگاه والايى دارند . عبدالرحمن بن سيابه مى‏گويد: هنگامى كه پدرم از دنيا رفت، يكى از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسليت گفت: آيا از پدرت ارثى باقى مانده است تا بتوانى به وسيله آن امرار معاش كنى؟ گفتم: نه . او كيسه‏اى كه محتوى هزار درهم بود، به من تحويل داد و گفت: اين سرمايه را خوب حفظ كن و از سود آن زندگى خود را اداره كن! من با خوشحالى پيش مادرم دويدم و اين خبر را به وى رساندم . هنگام شب پيش يكى ديگر از دوستان پدرم رفتم و او زمينه تجارت را برايم فراهم كرد . به اين ترتيب كه با يارى او مقدارى پارچه تهيه كرده، در مغازه‏اى به تجارت پرداختم . به فضل الهى كار معامله رونق گرفت و من در اندك زمانى مستطيع شدم و آماده اعزام به سفر حج گرديدم .
قبل از عزيمت پيش مادرم رفتم و قصد خود را با او در ميان گذاشتم . مادر به من سفارش كرد كه پسرم! قرضهاى فلانى را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نيز چنين كردم . با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد كه گويا من آن پولها را از جيب خودم به وى بخشيدم و به من گفت: چرا اين وجوه را پس مى‏دهى، شايد كم بوده؟ گفتم: نه، بلكه چون مى‏خواهم به سفر حج‏بروم، دوست ندارم پول كسى نزدم باشد .
عازم مكه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدينه به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم . آن روز خانه امام عليه السلام خيلى شلوغ بود . من كه در آن موقع جوان بودم، در انتهاى جمعيت ايستادم . مردم نزديك رفته و بعد از زيارت آن حضرت، پاسخ پرسشهايشان را نيز دريافت مى‏كردند .
هنگامى كه مجلس خلوت شد، امام به من اشاره كرد و من نزديك رفتم . فرمود: آيا با من كارى دارى؟ عرض كردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سيابه هستم . به من فرمود: پدرت چه كار مى‏كند؟ گفتم: او از دنيا رفت . حضرت ناراحت‏شد و به من تسليت گفت و به پدرم رحمت فرستاد . آن گاه از من پرسيد: آيا از مال دنيا براى تو چيزى به ارث گذاشت؟ گفتم: نه . فرمود: پس چگونه به مكه مشرف شدى؟ من نيز داستان آن مرد نيكوكار و تجارت خود را براى آن بزرگوار شرح دادم .
هنوز سخن من تمام نشده بود كه امام پرسيد: هزار درهم امانتى آن مرد را چه كردى؟ گفتم: يابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم . امام با خوشحالى گفت: احسنت! سپس فرمود: آيا سفارشى به تو بكنم؟ گفتم: جانم به فدايت! البته كه راهنماييم كنيد! امام فرمود: «عليك بصدق الحديث و اداء الامانة تشرك الناس فى اموالهم هكذا و جمع بين اصابعه; بر تو باد راستگويى و امانت دارى، كه در اين صورت شريك مال مردم خواهى شد . سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: اين چنين .» عبدالرحمن بن سيابه مى‏گويد: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالى من خوب شد كه در مدتى كوتاه سيصد هزار درهم زكات مالم را به اهلش پرداختم . (27)
پس انداز براى آينده
امام صادق عليه السلام همواره توصيه مى‏كرد كه هر شخصى بايد براى آينده خود پس انداز داشته باشد تا اگر خداى ناكرده مشكلى برايش پيش آمد يا نيازى به پول پيدا كرد محتاج ديگران نباشد . يكى از ياران امام به نام «مسمع‏» مى‏گويد: روزى با مولايم حضرت صادق عليه السلام مشورت كرده، عرض كردم: سرورم! من زمينى دارم كه مشترى خوبى برايش آمده و به قيمت مناسب از من مى‏خواهد . امام فرمود: اى ابا سيار! آيا مى‏دانى كه هر كس ملك خود را بفروشد مال او از بين خواهد رفت . عرض كردم: فدايت‏شوم، من آن را به قيمت‏خوبى مى‏فروشم و زمين بزرگ‏ترى را مى‏خرم . امام عليه السلام فرمود: در اين صورت اشكالى ندارد . (28)
آن حضرت مى‏فرمود: از نزديك‏ترين ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كه شما آنها را به فضل و زهد و تقوا مى‏شناسيد، سلمان و ابوذر هستند . شيوه سلمان چنين بود كه هرگاه سهميه سالانه‏اش را از بيت المال دريافت مى‏كرد، مخارج يك سالش را ذخيره مى‏نمود تا زمانى كه در سال آينده نوبت‏سهميه‏اش برسد . به او اعتراض كردند كه تو با اين همه زهد و تقوا در فكر ذخيره آينده ات هستى! شايد امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب مى‏فرمود: شما چرا به مردن فكر مى‏كنيد و به باقى ماندن نمى‏انديشيد؟ اى انسانهاى جاهل! شما از اين نكته غفلت مى‏كنيد كه نفس انسان اگر به مقدار كافى وسيله زندگى نداشته باشد، در اطاعت‏حق كندى و كوتاهى مى‏كند و نشاط و نيروى خود را در راه حق از دست مى‏دهد; ولى همين قدر كه به اندازه نيازش وسيله و مال دنيا فراهم شد با اطمينان و آرامش بيشترى به اطاعت‏حق مى‏پردازد . (29)
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا خير فيمن لا يحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه; (30) كسى كه از راه حلال و به انگيزه حفظ آبرو و اداى قرض و رسيدگى به خانواده و فاميل به دست آوردن مال را دوست نداشته باشد، در او هيچ گونه خيرى نيست .»

مهم‏ترين شرط فعاليتهاى اقتصادى

از منظر اسلام فعاليتهاى اقتصادى زمينه ساز كمالات و فضائل انسانى است و اگر فردى با اين انگيزه به عرصه اقتصاد وارد شود، افزون بر منافع مادى و ظاهرى به بهره‏هاى معنوى نيز نايل خواهد شد . عبدالله بن ابى يعفور مى‏گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه مردى از وى پرسيد: به خدا قسم! ما به دنبال دنيا مى‏رويم و دوست داريم آن را به دست آوريم . امام عليه السلام فرمود: تو مى‏خواهى با دنياطلبى و كسب درآمد چه كنى؟ او گفت: مى‏خواهم نيازهايم را برطرف كنم، به خانواده‏ام رسيدگى نمايم، صدقه و احسان بدهم و حج و عمره انجام دهم . امام صادق عليه السلام فرمود: اينكه دنياطلبى نيست; اين به دنبال آخرت و ثوابهاى الهى رفتن است . (31)
كسب درآمد و به دنبال منافع مادى رفتن انسان، بايد با انگيزه‏هاى الهى باشد و آن را وسيله‏اى براى رسيدن به مقاصد الهى قرار دهد وگرنه دنياطلبى امرى زشت و ناپسند خواهد بود; چنان كه برخى افراد به دنبال جمع ثروت و ذخاير دنيوى هستند، در حالى كه هيچ انگيزه خير و معنوى را مدنظر ندارند . گاهى اين گونه افراد چنان حريص به جمع آورى مال دنيا هستند كه حتى سلامتى خانواده و تمام هستى خود را در راه ثروت اندوزى از دست مى‏دهند . امام صادق عليه السلام به چنين كسانى هشدار داده، مى‏فرمايد: «ليس فيما اصلح البدن اسراف، انما الاسراف فيما اتلف المال و اضر بالبدن; (32) در آنچه كه بدن را اصلاح مى‏كند اسراف نيست; اسراف در جايى است كه مال انسان از بين برود و به جانش نيز لطمه بخورد .»
از منظر امام صادق عليه السلام بين كسى كه از دنيا به عنوان وسيله‏اى براى كسب آخرت بهره مى‏گيرد و بين كسى كه دنيا پرستى و جمع مال را پيشه خود نموده است، تفاوت واضح وجود دارد . به اين جهت از سويى دلبستگان به مال دنيا و دنياپرستان ظاهربين را لعن مى‏كند و مى‏فرمايد: «ملعون ملعون من عبد الدينار و الدرهم; (33) مورد لعن خداست كسى كه بنده دينار و درهم باشد .» و از سوى ديگر به دوستدارانش توصيه مى‏كند: «لا تدع طلب الرزق من حله فانه عون لك على دينك; (34) طلب روزى از [راههاى] حلال را هرگز رها نكن; چرا كه مال حلال ياور تو در دينت‏خواهد بود .»
مولوى اين مضامين را در قالب شعر بيان مى‏كند:

پي نوشت :

1) وسائل الشيعه، ج 17، ص‏66 .
2) الكافى، ج 5، ص 84 .
3) همان، ص 78 .
4) وسائل الشيعه، ج‏17، ص‏63 .
5) الكافى، ج 5، ص 92 .
6) همان، ج 5، كتاب المعيشه، ح 1 .
7) نهج البلاغه، نامه 31 .
8) وسائل الشيعه، ج 15، ص 193 .
9) تحف العقول، ص‏322 .
10) همان، ص 381 .
11) طلاق/2و3 .
12) تهذيب الاحكام، ج 6، ص‏323 .
13) اصول كافى، باب من لا تستجاب دعوته، حديث 2 .
14) من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 174 .
15) اسراء/29 .
16) اسراء/29 .
17) وسائل الشيعه، ج 17، ص 66 .
18) تفصيل فرمايشات آن حضرت رامى‏توان در كتاب وسائل الشيعه، ج 17، ص 83 و تحف العقول ص 331، 338 مطالعه كرد .
19) ابراهيم/12 .
20) وسائل الشيعه، ج 17، ص 42 .
21) همان .
22) وسائل الشيعه، ج 17، ص‏39 .
23) اسدالغابه، ج 2، ص 169 .
24) وسائل الشيعه، ج 17، ص 17 .
25) نور/37 .
26) وسائل الشيعه، ج 17، ص‏14و15 .
27) الكافى، ج 5، ص 134; بحارالانوار، ج 47، ص 384 .
28) الكافى، ج 5، ص 92 .
29) وسائل الشيعه، ج 17، ص 435 .
30) الكافى، ج 5، ص 72 .
31) وسائل الشيعه، ج 17، ص 34 .
32) تهذيب الاحكام، ج 1، ص 377 .
33) اصول كافى، باب الذنوب، حديث 9 .
34) وسائل الشيعه، ج 17، ص 34 .

منبع: ماهنامه مبلغان