نویسنده: مهدی مهریزی

 
نگاه رایج و متداول مسلمانان به سنّت - که بر گرفته از آموزه‌های قرآنی است -، نگاهی قدسی و دینی است (1)، بدین معنا که قرآن کریم، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان معلّم، مبیّن و اُسوه (2) معرفی می‌کند، چنان که مردم را به اخذ و پیروی از وی (3) فرا می‌خواند. این جایگاه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) - که پس از رحلت ایشان، در سنّت او و سنّت اهل بیت او استمرار یافت -، مکانت دومین مصدر دین شناسی را به سنّت (حدیث) داد. نگاه قدسی و دینی به سنّت، آن است که سنّت را یکی از مصادر دین بشناسیم و برای فراگرفتن برنامه‌ی زندگی، بدان تمسّک جوییم. در این نگاه است که دانش رجال، فقه الحدیث، طُرق تحمّل حدیث و ... معنا می‌یابند. مسلمانانِ باورمند و دیندار، تلاش می‌کنند سنّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) را در میان اخبار و روایت‌های رسیده از آنان بیابند و صحیح و سقیم آن را جدا سازند، چنان که می‌کوشند برای فهم درست آن، تمامیِ قواعد تفسیری و فقه الحدیثی را به کار گیرند. با این دید، سنّت را نور واحد می‌دانیم و سخن یک امام را، سخن پیشوایان دیگر تلقّی می‌کنیم:
حدیثی حدیثُ أبی، و حدیثُ أبی حدیثُ جَدّی ... . (4)
آنچه این نوشتار بدان می‌پردازد، این است که بجز نگاه یاد شده - که می‌باید نگاه اوّلی و اولویتدار هر مسلمان باشد -، از دو زاویه‌ی دیگر هم می‌توان به احادیث و اخبار نگریست: یکی «نگاه تمدّنی» و دیگری «نگاه میراثی».
مراد از نگاه تمدّنی، آن است که میزان تأثیرگذاریِ اخبار و روایات در تمدّن اسلامی و بَشَری، در عرصه‌های علوم، فنون، هنر، ادبیات و دیگر مظاهر تمدّن، مورد بررسی قرار گیرد.
بی‌تردید، مسلمانان در دوره‌ای نه چندان کوتاه، از تمدّنی بزرگ، برخوردار بوده‌اند که بعدها تا حدودی به افول گراییده است. در بررسی علل و عوامل شکل گیری این تمدّن - چنان که از قرآن و شخصیت الهی پیامبر و پیشوایان معصوم و نیز پشتکار و تلاش مسلمانان و رهبران صالح یاد می‌شود -، به این مسئله نیز باید توجّه شود که آموزه‌های به یادگار مانده از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) - که متجلّی در اخبار و روایت‌اند -، در این تمدّن، چه سهمی داشته‌اند؟
مع الأسف، این نگاه، کمتر مورد بررسی و جستجو و پژوهش‌های علمی قرار گرفته است و تنها اثر مکتوبی که در این زمینه سراغ داریم، کتاب دکتر یوسف القرضاوی، با نام السنّة مصدراً للمعرفة و الحضارة است که حدود ده سال پیش، در مصر، انتشار یافت. (5)
به نظر می‌رسد که در هر بررسی‌ای در این زمینه، به امور زیر، باید توجّه شود:
1. تعیین دقیق عرصه‌های موضوعی تمدّن اسلامی، چون: علوم، فنون، ادبیات، هنر، فلسفه، تشکیلات، نهادهای اجتماعی - سیاسی و ... و زیر مجموعه‌های هر یک؛
2. تعیین دامنه‌ی تاریخی - جغرافیاییِ تمدّن اسلامی، از بدو شکل گیری تا امروز؛
3. بررسی نسبت حدیث با هر یک از موضوعات یاد شده، به استناد شواهد تاریخی، نه تحلیل‌های کلامی و عقیدتی.
دومین نگاه مغفول مانده به حدیث، نگاه میراثی است، بدین معنا که احادیث و اخبار، به عنوان یک مجموعه میراثِ بر جای مانده از گذشتگان، آینه‌ی سنجش مطالعات فرهنگی جوامع اسلامی، از دوره‌های نخستین تا امروز قرار گیرد. در این مطالعه، از جمله می‌توان تحوّلات فرهنگی را در سه قرن نخست، تا حدود بسیاری به دست آورد و یا عناصر فرهنگی - هویّتی مسلمانان هر دوره را از آن، استخراج کرد. در این نگاه، حتّی احادیث و اسناد ساختگی نیز مورد استناد قرار می‌گیرند؛ چرا که نشان دهنده‌ی واقعیتی در میان مسلمانان‌اند، گرچه تلخ و باطل!
در مَثَل، چرا بسیاری از احادیث عقل، از زبان امام کاظم (علیه‌السّلام) منقول است؟ مگر چه اتفاقی در آن دوره رخ داد؟
چرا امام باقر (علیه‌السّلام) در تفسیر آیه‌ی (وَأضرِبُوهُنَّ) فرمود: «مراد، زدن با چوب مسواک است»؟ (6) چرا پیش از آن، چنین تفسیر نشد؟
تأکید احادیث بر برخی خصلت‌های اخلاقی در دوره‌ای و نپرداختن بدانها در دوره‌ی دیگر نیز می‌تواند در پرتو این نگاه، توجیه شود.
در این زمینه، گاه مستشرقان، سخنانی به گزاف یا صواب گفته‌اند (مانند تحلیل‌های گُلدزیهِر از اخبار و احادیث در دو قرن اوّل)؛ لیکن مسلمانان - که از اغراض و دشمنی‌ها نسبت به دین، به دورند و با ادبیات دینی، آشناییِ کامل دارند -، خود باید به این مسئله بپردازند.
امید است بتوانیم بابی را در این زمینه بگشاییم و مطالعات عالمانه و مستندی را عرضه کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. این مقاله، پیش از این، در فصل نامه‌ی علوم حدیث (ش 45-46) منتشر شده است.
2. ر.ک: سوره‌ی حشر، آیه‌ی 1؛ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 44؛ سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2؛ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 21.
3. ر.ک: سوره‌ی حشر، آیه‌ی 1؛ سوره‌ی انفال، آیه‌ی 64؛ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 117.
4. الکافی، ج 1، ص 53 (از امام صادق (علیه‌السّلام)).
5. مشخصات کتاب شناختی این اثر، از این قرار است: السنّة مصدراً للمعرفة و الحضارة، یوسف القرضاوی، قاهره: دارالشروق، 1417 ق / 1997 م.
6. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 521؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 58.

منبع مقاله :
مهریزی، مهدی؛ (1389)، حدیث پژوهی، قم: دارالحدیث، چاپ اول.