قربانيان تلويزيون

نويسنده: احمد يحيايي ايله اي
تلويزيون هر روز بر ما تسلط بيشتري مي يابد و ما بايستي نگران آثار مخرب برنامه هاي تلويزيوني براي كودكان و خانواده هاي خود باشيم. اين حق ماست و مي بايستي عكس العمل نشان دهيم. اگر چه تلويزيون في نفسه مطرود نيست اما برنامه هاي تلويزيوني در مجموع زيانبار بوده اند. در غرب به نوعي و در شرق به شكلي ديگر خطر برنامه هاي مخرب و منحط تلويزيوني احساس مي‌شود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلويزيون تربيت مي كنيم وقتي مي خواهيم آنان را ساكت كنيم براي آنان تلويزيون روشن مي كنيم و يا آنان را به تماشاي برناه هايي كه خودمان هم نمي دانيم چه هستند دعوت مي كنيم. خودمان هم متاسفانه عادت كرده ايم به آنچه پخش مي شود فقط خيره شويم و نگاه كنيم. بشر با توليد نيازمند به شناخت دنياي اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحيه مدني مي تواند به صورتي سالم و سازنده انجام گيرد اما به نظر مي رسد تلويزيون يك مانع اصلي بر سر راه رسيدن به دنياي بهتر است پس ما بايستي از آثار سوء اين جعبه جادويي آگاه شويم و در ارتباط با تلويزيون مسؤوليت خود را بپذيريم.
«تلويزيوني كه مي تواند داراي اثرات كاملاً مخرب باشد مي تواند به صورت ابزار مفيدي نيز در خدمت تعليم و تربيت درآيد تلويزيون مي تواند چنين باشد ولي خيلي غير محتمل است كه چنين بشود.»
ساخت برنامه هاي با ارزش وقت بيشتر و تخصص بالاتري لازم دارد اما افرادي كه بتوانند براي مدت زمان پخش برنامه هاي بد بسازند زياد هستند و اين مسأله را حل مي كند.
اما بايستي برنامه هايي ساخته شود كه ضمن جذاب بودن داراي كيفيت مطلوبي نيز باشند اگر چه بعضي معتقدند كه تلويزيون براي جلب مشتري تلاش مي كند نه براي بالا بردن كيفيت. براي پخش برنامه هاي احترام برانگيز و انتخابي بايستي كارگزاران برنامه هاي تلويزيون آموزشهايي جهت بالا بردن و دروني كردن تعهد اخلاقي برتر ببينند تا از سطحي نگري كه خطري جدي است نجات يابيم.
نمي توان كودكان را براي زماني كه در مقابل صفحه تلويزيون صرف مي كنند سزنش كرد و اينكه آنها تقصيري ندارند كه از طريق تلويزيون اطلاعات دگرگونه شده را دريافت مي دارند.
جان كندري مي گويد: «قرار نيست كه تلويزيون از بين برود از سويي خيلي كم احتمال دارد كه تلويزيون فضاي مناسبي را براي اجتماعي كردن كودكان ايجاد كند.»
در گذشته كودكان ناظر فعاليت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طي يك نسل به آنان آموخته بود الگويي براي نسل آينده مي شود اما اكنون بايد دريابيم كه كودكان از محيط اطراف خود چه چيزهايي را فرا مي گيرند؟ عواملي كه محيط اطراف آنان را مي سازد چه نام دارد؟ و تلويزيون به عنوان يكي از اين عوامل چه مي كند و چه بايد بكند؟
در صفحه 3 كتاب تلويزيون خطري براي دموكراسي زير عنوان «چرا بچه ها تلويزيون تماشا مي كنند؟»‌ آمده است كه : انگيزه كودكان از نشستن در پاي تلويزيون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان براي سرگرمي به تماشاي تلويزيون مي پردازند ولي كودكان ضمن اينكه طالب سرگرمي هستند غالباً براي فهميدن دنياي اطراف به تلويزيون مي نگرند. بزرگترها معمولاً اهميت كمري براي تلويزيون قايل هستند و به آن با يك ساده باوري آگاهانه نگاه مي كنند». تبليغات تلويزيوني روي شخصيت كودكان، باورهاي كودكان و اعمال كودكان به شدت مؤثر مي افتد. معمولاً‌ كودكان از دو سالگي تماشاي فيلمهاي كارتوني را شروع و تقريباً در 6 سالگي به تماشاي تلويزيون عادت مي كنند. يعني قبل از اينكه به مدرسه بروند با تلويزيون دوست مي شوند.
به نظر مي رسد تلويزيون به عنوان اعتبار معلم و معلمي پايان بخشيده است يا داراي اين چنين قدرتي است زيرا امروزه دانش آموزان در حالي قدم به مدرسه مي گذارند كه به شدت از تكنيك تلويزيون و اثرات رواني آن متأثر شده اند و در حالي كه مكانيسم تصويري و بصري تلويزيون ريشه در اعماق آنان دوانده است با سيستم كتاب و حروف چاپي وارد يك نزاع دروني و رواني مي شوند اين درگيري قربانيان زيادي را مي طلبد. كودكان و دانش آموزان كه نمي توانند و يا نمي خواهند از طريق قرائت آموزش ببينند و يا اصولاً توانايي خواندن را ندارند نوآموزاني كه قادر به درك تسلسل منطقي حتي يك پاراگراف نيستند و نمي توانند افكار خود را برروي چند جمله مكتوب متمركز كنند ديگر قادر نيستند بيش از چند دقيقه به بيان شفاهي معلم ويا يك سخنراني توجه كنند و ارتباط منطقي جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و يا حتي فراگيرند.»
كودكان بر خلاف بزرگسالان كه با ديگر رسانه ها ارتباط دارند بيشتر با تلويزيون در ارتباط هستند. به عقيده پژوهشگران علت علاقه كودكان به تلويزيون اين است كه به آنان امكان مي دهد تا در ماجراهاي پشت پرده زندگي كودكانه خود رسوخ كنند و دنيا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتي كودكان ما به دنيا مي آيند بايد كار دشواري را انجام دهند و آن انطباق پذيري به شكل صحيح روشن مي شود و برآنان است كه كودكان را براي وظايف آينده آماده كنند اما وقتي ديگر كسي به كودكان كمك نمي كند كه دنيا را بشناسد آنان دست به دامان تلويزيون مي شوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اينكه دنياي وسيع اطراف را به كودك بياموزند از دست داده اند و از سويي تلويزيوني براي كودكان دست يافتني ترين دريچه به دنياي افراد بالغ است. پس تلويزيون به كودك يك تصوير يا خيال دگرگونه ارائه ميدهد زيرا در تلويزيون بيننده بيشتر از آنچه مي بيند تأثير مي پذيرد و اين نگراني در مورد كودكان كه بزرگ مي شوند وجود دارد. از خودمان بايد بپرسيم برنامه هاي تلويزيوني بر روي رفتار كودكان چه تأثيراتي مي گذارد؟
برنامه هاي خشن نه تنها در كوتاه مدت تأثيرات منفي بر كودكان مي گذارد بلكه بر اعتقادات و ارزشهاي آنان مؤثر واقع مي شود. قدرت نمايي هاي ستاره ها و قهرمانان خيالي فيلمها به كودكان چه مي آموزد؟ بدون شك به آنان تلقين مي كند كه هر كس قدرت بيشتري دارد حق با اوست و او هست كه به هدف مي رسد و با زور است كه مي توان هر چيزي و هر خواسته اي را به دست آورد. با همه اينها به نظر مي رسد همه آنچه در دنياي جهان سومي رخ مي دهد نتيجه رسانه هاست و متاسفانه سياستگذاران و برنامه سازان شناخت بيشتري از نيازها، علاقه منديها به نظرات و عكس العملهاي مخاطبان و ماهيت خود رسانه داشته باشند. مي توانند مسؤولانه تر برنامه ريزي كنند.»
رسانه ها به جاي تأثير گذاري مثبت بر مردم و بخصوص كودكان مي توانند كاركرد و پيامدهاي منفي داشته باشند. تلويزيون بخصوص به كساني كه شناخت كافي از تلويزيون و برنامه هاي آن ندارند رحم نخواهد كرد گسترش خشونت و هيجان و همچنين سطحي نگري كساني را كه منتقدانه و آگاهانه به تلويزيون و برنامه هاي آن توجهي نمي كنند قرباني خواهد كرد و آنان را در معرض آسيبهاي جدي اجتماعي قرار خواهد داد. به همين علت گروه عمده اي كه پايمال مي شوند كودكان امروز ما هستند.
با توجه به اينكه اكنون تلويزيون، قصه گو، نصيحت گر، معلم و پدر و مادر ملي بچه ها شده است. والدين بايستي به كودكان بگويند و آنان را توجيه كنند كه تلويزيون منبعي قابل اطمينان براي شناخت دنياي خارج نيست و براي اينكه بچه ها كمتر تلويزيون ببينند بايد تفريحات ديگري مهيا شود.
پدران، مادران و مدرسه تا حد امكان بايد به كودكان كمك كنند و درصدد كاهش تأثيرات سؤ تلويزيون در زندگي كودكان و نوجوانان برآيند. اما متأسفانه بسياري از والدين از جنبه هاي منفي تلويزيون آگاهي ندارند يا به آن اعتقادي ندارند و اكنون به نظر مي رسد كه كنترل والدين بر فرزندان بيشتر بر روي مدت زمان تماشاي تلويزيون است و آنان به نوع برنامه هاي تلويزيوني حساسيت چنداني ندارند.» كودكان به چشمان خود اعتماد مي كنند پس آنچه از تلويزيون مي بينند قابل اعتماد است اما مدرسه بايد به كارگيري تلويزيون را به بچه ها بياموزد از بچه ها بخواهد كه برنامه هاي تلويزيون را به بحث بكشانند و نقد كنند و در نهايت بايد كودكان بياموزند كه با ديد انتقاد آميز به تلويزيون و اطلاعات آن بينديشند ولي متأسفانه بچه ها هر چه بخواهند نگاه مي كنند بدون آنكه تأثيرات آن را بدانند و با اين بمباران مشكلاتي مخرب براي كودكان خانواده ها و جامعه ايجاد مي شود.
تلويزيون با افراط در توسل به داستانهاي افسانه اي با پرداختن افراطي به ستاره شدنها و با قلب كردن و واژگونه نشان دادن گفت و گوهاي مردمي در درون جامعه سطحي نگري تحميل مي شود امروزه تلويزيون به يك قدرت غير قابل كنترل بدل شده است پس با همين تعريف همواره يك زبان بسيار جدي از ناحيه تلويزيون بر مردم يا شاگردان نابالغ در راه بوده و هست متأسفانه تلويزيون زماني را از ما مي گيرد كه نياز داريم در آن فرصت به شناخت دنيا و پيدا كردن جاي خودمان از آن بهره گيريم. من پيشنهاد مي كنم اگر مي خواهيد استراحت كنيد و اگر مي خواهيد زندگي كنيد يك شب تلويزيون را خاموش كنيد وگرنه تلويزيون هم وقت شما را صرف مي كند و هم محتوي خود را بر شما تحميل مي نمايد.

منبع: سایت ای رسانه