فن برنامه سازی تلویزیونی2

اين روش هنگامي مورد استفاده قرار مي گيرد که در ترکيب بندي تصوير آزادي کامل داشته باشيد . در اين حالت طراح ، خطوط و رنگمايه را چنان که مورد نظرش است و بدون در نظر گرفتن صحت و سقم يا قابليت اجراي آنها ، روي کاغذ مي آورد . در اين روش محدوديتي براي طراح وجود ندارد و اگر هم باشد به ابزار کار او مربوط مي شود .

در چنين روشي براي دستيابي به نتيجه مورد نظر و با معنا ، موقعيت موضوع در جلوي دوربين آگاهانه تعيين مي شود . معمولا طراح صحنه با قرار دادن مبلمان ، اشياء تزئيني و احتمالا دسته هاي گل به آرايش مناسبي در صحنه دست مي يابد . ترکيب بندي به وسيله انتخاب :
اين روشي است که اکثر تصوير برداران با آن روبرو هستند . در اينجا دوربين در نقطه اي که مورد نظر کارگردان است قرار مي گيرد و تصوير بردار نماي صحنه را با توجه به آنچه جلوي دوربين وجود دارد ترکيب بندي مي کند و به اين وسيله موضوع را از بهترين زاويه به نمايش مي گذارد .

نظر کارگردان در مورد ترکيب بندي به سبک و روش افراد مختلف و نوع برنامه بستگي دارد در بسياري از برنامه هاي نمايشي ، افکار کارگردان متوجه مسائلي چون گفتار برنامه ، اجراي بازيگران ، تداوم و مکانيسم تهيه برنامه است . از اين رو راهنماييهاي او در زمينه ترکيب بندي بيشتر شامل کليات است تا جزئيات خاص .

اصول مربوط به ترکيب بندي تصاوير قانونی نيستند . اين اصول اشاراتي بر چگونگي واکنش بيننده نسبت به توزيع خطوط و رنگها در قالب تصوير هستند به عبارت ديگر ترکيب بندي تصوير روشي است که به کمک آن افکار و انديشه هاي کارگردان در قالب تصاوير تداوم مي يابد .

عملي که دوربين انجام مي دهد چيزي بيش از قاب بندي بخشي از صحنه است . دوربين ذاتا آنچه را نشان مي دهد تعديل ميکند از آنجائيکه قاب تصوير موضوعات درون خود را از ديگران جدا ميکند و چون تصوير حاصل تخت و مسطح است روابط خاصي بين اجزاء و عوامل موجود در قاب تصوير پديد مي آيد که در صحنه اصلي وجود ندارد .

در قاب يا نمابندي نکات مهمي وجود دارند که بايد مورد بررسي قرار گيرند :
1 – آنچه که بايد در تصوير قرار گيرد و آنچه که بايد در خارج از تصوير باشد را به دقت تعيين کنيد .
2 – در عين حال جاي موضوعهاي خود را و در نتيجه خطوط و رنگمايه ها را در قاب تصوير تعيين کنيد . بنابراين نحوه قاب بندي نمابر چگونگي تاثير تصوير بر بيننده موثر خواهد بود .
به طور کلي هدف شما بايد خلق ترکيب بندي متعادل باشد . منظور از ترکيب بندي متعادل ايجاد تعادل قرينه در تصوير نيست زيرا اين نوع تعادل جالب نيست و حالت تصوير را سريعا يکنواخت مي کند . آنچه مورد نظر است تصويري است که داراي توازن باشد .
تعادل تصويري از عوامل زير ناشي مي شود :
1 – اندازه موضوع در قاب تصوير.
2 – رنگهاي موضوع .
3 – موقعيت موضوع در قاب تصوير .
4 – روابط متقابل موضوعها در يک نما .
- وحدت ( نظم ) :
براي موثر بودن تصاوير بايد همبستگي عوامل بصري را حفظ کرد و از بي نظمي و پراکندگي آنها در قاب تصوير اجتناب کرد . در عوض ، اين عوامل را براي تاکيد بر روابط متقابل آنها ، با خطوط ترکيب بندي واقعي يا خيالي مجتمع کنيد .
ريتم بصري حالتي توصيفي است و به خصوصيات عوامل تصوير بستگي دارد ؛ ريتم بصري تنوع و تاکيد شکل ها و پيرامون آنها در تصوير است .
وحدت کانونهاي توجه در تصوير : معمولا تصوير را طوري تنظيم کنيد که چشم بتواند مرکز توجه و موضوع مورد علاقه اش را بيابد و بتواند بر طرحهاي معيني متمرکز شود و بقيه صحنه را به صورت پس زمينه اي فرعي به شمار آورد .
يکي از اشکالات هميشگي تهيه برنامه ها به وسيله چند دوربين اين است که آرايش ترکيب بندي که از ديدگاه يک دوربين عالي به نظر مي آيد ممکن است از ديد دوربين ديگر فاقد جذابيت لازم باشد .
1 – مي توانيد نماهايي که از نظر ترکيب بندي داراي اهميت هستند را اصل قرار داده و از ضعف ساير نماها چشم پوشي کنيد .
2 – در تصوير برداري ناپيوسته مي توانيد موقعيت بازيگران ، آرايش صحنه و نور پردازي را براي هر موضوع جديد دوربين تنظيم کنيد .
3 – موضوعها را طوري قرار دهيد که با تمامي زواياي مورد نياز مطابقت داشته باشند .
4 – بازيگران را مي توان در لحظه انتقال تصوير به دوربين جديد تغير مکان داد .
5 – مي توانيد ترکيب بندي نماي اول را قبل از انتقال تصويري تغيير دهيد تا با ترکيب بندي نماي جديد سازگار باشد .
- جلوه هاي سطح :

به طور کلي رنگ يا سطح هموار « خالص تر » از رنگ يک سطح ناهموار داراي همان رنگ به نظر مي آيد ؛ روشنايي چنين سطحي نيز به طرز مشخص تري با جهت نور تغيير مي کند .
چشم انسان به راحتي نمي تواند همه جزئيات رنگ را تشخيص دهد زماني که صحنه داراي نواحي کوچک رنگي باشد هر چه اين نواحي رنگي کوچکتر باشند کيفيت رنگ خود را بيشتر از دست مي دهند ، به طور کلي که رنگ واقعي بعضي از آنها به سختي قابل تشخيص خواهد بود .
اگر به رنگها نگاه کنيم ، ناخود آگاه احساسي از « حرارت » و « فاصله » القا مي شود و بدون توجه « حرارت » و « فاصله » خاصي را به هر يک از آنها نسبت دهيم به نظر مي رسد که رنگهاي قرمز ، زرد و قهوه اي « گرم » هستند و نواحي داراي اين رنگها بزرگتر و نزديک تر از نواحي داراي رنگهاي « سرد » مانند سبز و آبي به چشم مي آيند .
- تضادمندي همزمان رنگها ( انطباق جانبي رنگ )
ظاهر هر رنگ به طور قابل ملاحظه اي متاثر از پس زمينه اي است که جلوي آن ظاهر مي شود . اين جلوه به تضادمندي همزمان معروف است .
اين جلوه کاذب بصري به طور مداوم بر ارزيابي ما از رنگ تاثير مي گذارد . بيننده هنگامي متوجه آن خواهد شد که به تصوير حاوي موضوع آشنا با رنگي شناخته شده نگاه کند . ( به طور مثال صندوق پستي ) بنابراين با شناخت اين موضوع به تفسير ساير رنگهاي تصويري بپردازد .
اگر مدتي به يک رنگ نگاه کنيد بعد از برش به نماي بعدي « اثر باقيمانده » از آن رنگ تا لحظاتي در ذهن شما مي ماند ، به طور مثال به دنبال نمايش رنگ قرمز، پسماند شبح مانندي از رنگ سبز تيره بر صفحه سياه تلويزيون خواهيد ديد .
ترکيب بندي پويا ( ترکيب متغيّر تصويري )
هدف از ترکيب بندي ارائه تصوير صرفا ً جذاب نيست . بلکه ترکيب بندي بايد داراي معنا باشد و تاثير آن با شرايط و عوامل تصوير سازگار باشد . اما رسانه هاي تلويزيون و سينما خصوصيتي جدا از تصاوير ثابت دارند . تلويزيون و سينما به رسانه هاي پويا يا تصاوير متحرک معروفند .
مزيت خاص تصوير ثابت اين است که بيننده مي تواند جزئيات آن را به آسودگي بررسي کند و بر جنبه هايي از آن که توجهش را جلب ميکند ، متمرکز مي شود . تصوير متحرک به بيننده فرصت کمي براي بررسي تصوير مي دهد و نماي ديگري جانشين آن مي شود .
1 – تصوير متحرک نمايشگر تغيير است .
2 – مي توانيد تصوير را وقتي که بيننده در حال تماشاي آن است اصلاح کنيد .
3 – برجستگي موضوع را در نما تغيير دهيد ، توجه را به تکات مختلف جلب کنيد . اطلاعات جديد را معرفي کنيد و حالت صحنه را تغيير دهيد .
قواعد پذيرفته شده :
کاربرد اصول ترکيب بندي پويا را در بسياري از برنامه هاي خوب مي بينيم . البته بسياري از کارگردانها ترجيح مي دهند اصولي را به کار گيرند که به مرور زمان و با تجربه فراوان به دست آورده اند .
- جهت حرکت : حرکت عمودي مانند خطوط عمودي ، از حرکت افقي قوي تر است و اين به دليل فقدان خصوصيت بازدارندگي خطوط افقي است .
- حرکت مورب : مانند خطوط مورب ، اين حرکت پويا ترين جهت حرکت است .
- حرکت به طرف دوربين: حرکتهاي به طرف دوربين قوي تر از حرکتهايي هستند که از دوربين دور مي شوند .
- تداوم حرکت : اگر چه موضوع متحرک بيشتر از موضوع ايستا جلب توجه مي کند ، حرکت مداوم با سرعت ثابت چنين خصوصيتي ندارد .
1 – تعادل تصويري ازعوامل ................. ناشي مي شود .
الف – موقعيت موضوع در قاب تلويزيون و رنگ بندي تلويزيون .
√ب – موقعيت موضوع در قاب تصوير و رنگهاي موضوع
ج – موقعيت موضوع در قاب تصوير و رنگ بندي تلويزيون .
د – گزينه الف و ب صحيح است .
2 – ريتم بصري ...........و ........ و پيرامون آنها در تصوير است .
الف – تنوع و روابط متقابل شکلها .
√ب – تنوع و تاکيد شکلها .
ج – تنوع و خصوصيات تصويري شکلها .
د – هيچکدام .
3 – ظاهر هر رنگ به طور قابل ملاحظه اي متاثر از پس زمينه اي است که جلوي آن ظاهر مي شود . اين جلوه به ............. معروف است .
الف – ثبات تقريبي رنگ .
ب – پسماند .
√ج – تضامندي همزمان رنگها .

د – جلوه هاي سطح .
4 – مزيت خاص تصوير ثابت در چيست ؟
√الف – بيننده مي تواند جزئيات آن را به آسودگي بررسي کند .

ب – بيننده فرصت کمي براي بررسي تصوير دارد .
ج – بيننده مي تواند در حال تماشاي تصوير آن را اصلاح کند .
د – بيننده مي تواند اطلاعات جديد را شناسايي کند .
5 – يک راه حل براي تداوم ترکيب بندي در برنامه هاي چند دوربيني اين است که ..........
الف – درتصوير برداري ناپيوسته مي توانيد موقعيت بازيگران در نورپردازي را تغيير دهيد .
ب – بازيگران نبايد در لحظه انتقال تصوير به دوربين جديد تغيير مکان دهند .
ج – موضوعها را دائما تغيير دهيد که با تمامي زواياي دوربين مطابقت داشته باشد .
√د – مي توانيد ترکيب بندي نماي اول را از انتقال تصويري تغيير دهيد تا با ترکيب بندي نماي جديد سازگار باشد .

در جهان تصوير و تجربه ، هنوز واژه ها نقطه شروع هر چيزي هستند که در فيلم يا تلويزيون انجام ميشود . براي فروش يک فکر ، توضيح يک فصل رويداد و بيان يک نکته ، وجود واژه ها الزامي است . بسياري از برنامه هاي خوب با يک يادداشت شروع شده اند.
در ساخت فيلم مستند يا برنامه جديد تلويزيوني اولين قدم ، تدارک يک خلاصه داستان است.
پرداخت اوليه داستان ، شروع ، وسط و پايان آن را ارائه مي دهد .
ساخت يک برنامه تلويزيوني ، افراد بسياري را در بر مي گيرد و بايد به آنها قبل از اينکه بتوانند مثل يک گروه عمل کنند هدف مشترکي داده مي شود . پرداخت اوليه داستاني کوششي در ارائه اين هدف است .
با وجود اينکه پرداخت اوليه تغيير مي کند ، اصلاح مي شود ، بلا استفاده مي ماند ، اما هنوز ارزش فوق العاده اي دارد .
وقتي که خلاصه داستان مورد توافق قرار گرفت به پيش نويس تصوير نامه و سپس به تصوير نامه نهايي تبديل مي شود .
کارگردان از تصوير نامه نهايي ، تصوير نامه دوربين خود را آماده مي کند . براي يک برنامه استوديويي اين صرفا حاوي کلماتي است که بالاخره در برنامه گفته و دستور العملهاي خلاصه صحنه است که در سمت راست هر صفحه نوشته مي شود و در سمت چپ دستور العملهاي دوربين قرار مي گيرد .
در استوديو تصوير نامه دوربين اساس همه چيز است و هرگونه تغيير فاحش در آن منجر به سردرگمي و مشکلات بعدي مي شود .

براي کسي که تجربه تلويزيوني ندارد ، تصوير نامه يک قطعه ادبي خشک و فاقد جذابيت است . واژه ها بايد با دقت انتخاب و براي فائق آمدن بر فقدان تاکيدهاي صوتي و بيان تصويري با احتياط مرتب شوند .
در تلويزيون واژه ها تنها بخشي از حس را حمل مي کنند ، بقيه توسط لحن صدا ، حالت چهره ، موسيقي ، عکس ، فيلم يا حتي يک مکث بيان مي شود .
نويسندگي براي تلويزيون به سادگي و عاميانه بودن در سبک نياز دارد . واژه ها بايد با دقت و صرفه جويي سازماندهي شود و راحت و خود به خود به گوش برسد . نويسنده بايد عناوين و موسيقي شروع را پشت سر گذارد ، صحنه اول را براي خود تصوير کند و همان طور که واژه ها را مي نويسد با گوش درونيش آنها را بشوند .
واژه ها در تلويزيون صرفا بخشي از ارتباط کامل هستند و بعضي وقتها اصلا نيازي به آنها نيست .
شايد کمترين خصوصيت يک تصويرنامه نويس اين است که بداند چه وقت چيزي نگويد .
نگرش يک نويسنده نسبت به تصوير نامه تلويزيوني به تناسب نوع برنامه متفاوت است . با وجودي که مردم اعتراف مي کنند « مستندهاي خوب » را مي پسندند ، اما حقيقت اين است که آنها مستند را يک برنامه فرعي به شمار مي آورند .
بيننده هاي تلويزيون مستندها را چنانچه در لابلاي برنامه هاي شب باشد و اتفاقا توجهشان را جلب کند مي پذيرند . و اگر کسلشان کند احتمالا ً کانال سرگرم کننده تري را انتخاب خواهند کرد . مستند تلويزيوني بايد اول بيننده اش را جذب کند و براي جلب توجه او براي نيم ساعت بعد بجنگد .
لزومي ندارد يک رويداد کاملا نمايشي يا بسيار گسترده باشد . وقتي نظر بيننده جلب شد ، آرام شدن ضرب آهنگ و تنش را براي ادامه داستان تحمل خواهد کرد .
معمولي ترين و مناسب ترين روش پياده کردن تصوير نامه ، تقسيم عمودي صفحه به دو بخش است ، متن در بخش راست و توضيح خلاصه تصاوير در بخش چپ .
ممکن است بسياري حقايق موجود در تصوير نامه نهايتاً در مصاحبه هاي خلال فيلم ، يا در صحبتهاي مدون شده ، نظرات افرادي که در فيلم گفته مي شوند گفته شود .

کار نهايي نوسينده در فيلم مستند نوشتن گفتار متن است . اين مهارت فني نادري است که قبل از به ثمر رسيدن به تجربه فراوان نياز دارد . ترفند اين کار اين است که بگذاريد خود فيلم تا حد امکان حرف بزند و از گفتار صرفاً براي تکميل نوار و تصوير صوتي استفاده کنيد .
نويسنده متن با فهرست نهايي که از برشهاي نهايي فيلم تهيه شده کار مي کند . اين فهرست نما حاوي توضيح خلاصه هر نما با اشاره به طول آن به فوت يا ثانيه يا بر چسب سليقه يا روش استوديو است . مکث هاي بين پاراگرافها به بيننده فرصت مي دهد تا کلمات و تصاوير را بگيرد و بين آنها ارتباط برقرار سازد .
تنها روش نوشتن متن نزديک به فيلم ، شمارش کلمات و محاسبه دقيق فوت (طول فيلم ) است .
بعضي اوقات ممکن است واژه بندي جملات کوتاه حذف شود ، ممکن است جملات جابجا شده يا به کلي عوض شود .
پيروي از ساخت معمول فاعل – مفعول – فعل در جملات بي فايده است . براي مثال « پروفسور جان اسناج ، سرپرست بخش ادبيات انگليسي در ميان تظاهر کنندگان بود . » اين باعث مي شود که بيننده زمان زيادي به دنبال کسي بگردد که هنوز ديده نمي شود و اين به سردرگمي وي منجر مي گردد .
چرخاندن جمله و نوشتن آن بدين شکل بسيار بهتر است : « در ميان تظاهر کنندگان پروفسور جان اسناج ، سرپرست بخش ادبيات انگليس نيز حضور داشت » اين روش به بيننده در مورد آنچه که بعدا ً مي بيند هشدار مي دهد .
اگر بين کلمات و تصوير رابطه ظاهري وجود نداشته باشد بيننده گيج خواهد شد و يک اشتباه يک ثانيه اي تفاوت فراواني به وجود مي آورد .
کلمات و تصاوير همراه مي توانند با يکديگر در تضاد باشند يا حالات استعاره ، کنايه و اشاره اي را ارائه کنند که کلمات يا تصاوير هيچ يک به تنهايي قادر به ارائه آنها نيستند .
فيلم خبري بر اساس تصوير نامه تهيه نمي شود و قالبا فقط بخشي از داستاني را که بايد گفته شود را مي پوشاند . فيلم خبري با عجله تدوين مي شود و زمان اندکي به نويسنده واگذار مي کند تا جملات خود را سيقل دهد .
اگر چه ممکن است فيلم فقط بخشي از خبر را گفته يا تصوير کند، وظيفه نويسنده خبر گفتن تمامي آن است .
رمز موفقيت در مرتبط ساختن کلام شفاهي با تصوير است . قالب معمول نوشتن يک مقدمه ( پيش خبر ) است که توسط خبر خوان ( گوينده خبر ) در تصوير ارائه مي شود .
اطلاعات مربوط به متن از گزارش تصوير بردار بريده هاي خبر کتابخانه و نسخه خبر خبرگزاري جمع آوري مي شود . خدمات تلگرافي خبرگزاري پايه و اساس برنامه خبري تلويزيوني مي باشد .
به ندرت ممکن است نسخه خبر خبر گزاري را به شکلي که از دستگاه بيرون مي آيد براي پخش فرستاد .
متون گزارشگران مختلف در مورد يک موضوع مشابه بدون توجه به کيفيت آنها با يکديگر مخلوط شده و براي همه اعضاء فرستاده مي شود تا بر طبق سليقه خود آن را تدوين کنند . در تلويزيون اين معمولاً به معني نوشتن مجدد است . يک دبير خبر تلويزيوني بايد از ميان صدها کلمه آنهايي را که براي خبر ضروري مي بيند بيرون آورده و براي فقط 20 يا 30 ثانيه خبر تنظيم کند .

نيازهاي چنين متني ، صحت ، نظم و ترتيب و ايجاز مي باشد . متن بايد در اولين شنيدن قابل فهم باشد .
اين متن خبري ، مانند اکثر خبرهاي تلويزيوني در 45 ثانيه ( حدود 100 کلمه ) فشرده شده است که به راحتي نصف يک ستون را در روزنامه اشغال مي کند . يک بخش خبري نيم ساعته مي تواند حاوي فقط 4000 کلمه باشد .
روزنامه مي تواند چيزهايي را که توجه همگان را جلب نمي کند چاپ کند . هر خواننده حق انتخاب ، پذيرش يا رد آنچه را که در روزنامه است را دارد . چنانچه او بعد از خواندن عنوان و مقدمه دريافت که به موضوع علاقه اي ندارد و مي تواند بدون وقفه در عمل خواندن روزنامه به متن ديگري بپردازد اما در روزنامه او نمي تواند از اين ستون به آن ستون و از اين صفحه به صفحه ديگر برود . اما بايد اخبار را همچنان که در جريان دارد بپذيرد .
اختصار و ايجاز در اخبار تلويزيوني کمک بزرگي است . هيچ خبري نبايد آنقدر طولاني شود که بخش عظيمي از بينندگان را خسته کند .
جملات بايد کوتاه و ساده و در اولين شنود قابل درک باشد . بر خلاف خواننده ، بيننده قادر به مکث و بازگشت براي هضم مطلب نيست .
يک روش مناسب براي نوشتن اخبار پيچيده اين است که نسخه خبرگزاري را کلاً بخوانند تا مطالب آنها کاملا ً درک شود . آنگاه آن را کنار گذاشته و فکر کنند چگونه آن را براي همسر يا دوست خود تعريف مي کردند .
تلويزيون براي نويسنده علاقه مندي که نوشتن را دوست دارد يا در خود نياز به نوشتن را احساس مي کند مي تواند رسانه نااميد کننده اي باشد .
تلويزيون نوشته ژنده را به تصاوير و رويداد تبديل کرده ، و افتخار و تحسين را به سوي مجري و کارگردان سرازير مي کند .
1 – يک دبير خبر ، مدير اجرايي يک برنامه وقايع جاري يا مجموعه برنامه خبري ، و مسئول کلي محتوا و سبک برنامه است .
2 – يک تهيه کننده نسبت به ظاهر برنامه ، تجهيزات ، نيروي انساني ، بودجه و سازماندهي عمومي در مقابل دبير مسئول است . برنامه هاي مستند يا گفتگوهاي مصاحبه اي ، تهيه کننده نقش دبير را نيز ايفا مي کند .
3 – يک کارگردان ، ترتيب واقعي تصاوير و اصوات را به نحوي که پخش مي شود انتخاب کرده و کنترل مي کند و معمولا در زمينه هاي فني و تدارکاتي در مقابل تهيه کننده و در زمينه محتوا به دبير خبر جوابگو است .
4 – يک دستيار برنامه ، دستيار و منشي کارگردان است . او مسئول تايپ تصويرنامه ، سفارش تجهيزات ، نامه هاي اداري و زمان بندي برنامه در ضبط و پخش به عهده اوست . چگونگي دقيق وظيفه تهيه کننده به حجم گروه توليدي و نامحدودي به گستره نقش خود او بستگي دارد .
همه برنامه هاي مجله اي از موارد اصلي مشابهي تشکيل شده اند – فردي با دوربين حرف مي زند ، فيلم و مصاحبه ها غالبا ً در زمينه ي موضوعهاي مشابهي چون برنامه ساير رقباست .
تنها عامل متمايز اين برنامه ها سبک است . نظر و نگرش مشخصه اي که يک برنامه را مانند دست نوشته هاي يک فرد قابل شناخت مي سازد . ممکن است سبک به طور في البداهه متحول شود .
سبک از هر کجا که مي آيد ، پرورش آن به دبير و تهيه کننده مربوط است .
همه چيز مي تواند به برنامه کمک کند : چگونگي لباس مجري ، اينکه صندليها راحتي اند يا رسمي ، نورپردازي ، رنگ پرده ها و ........ اما اينها سبک را خلق نخواهند کرد .
سبک در وهله اول از انگاره اي که يک برنامه به خاطر آن ساخته مي شود و نوع بينندگان آن ، و در وهله دوم از حرکت آن ايده در جزء جزء تصوير نامه ، نحوه ارائه و تهيه آن پديد مي آيد .
سبک که چيزي بيش از ظاهر مصنوعي يک برنامه است وارد ساختار يک برنامه مي شود . سبک به ما کمک ميکند که آغاز ، وسط و انتهاي برنامه را بيابيم . آغاز يک برنامه معمولا ً مهمترين بخش آن است .
ما بايد بيننده را در حالتي نگه داريم که بخواهند اتفاقات بعدي چيست . بايد آنها را کنجکاو کنيم . اگر در خلال برنامه آگهي تجاري پخش شود بايد تماشاچي را به صورتي رها کنيم که ميال باشد انتظار ما را بکشد و به وعده اي که به او داده شده وفا شود .
تهيه کننده بايد فکرها و هدفهاي برنامه را با تجهيزات ، نيروي انساني و بودجه موجود تطبيق دهد . او نسبت به بودجه در مقابل رئيس بخش خود مسئول است .
يک برنامه خوب ، بهايي است که تهيه کننده به منظور گواهينامه اي که از طرف شرکت IBA صادر مي شود پرداخت مي کند .
تجربه و کياست شخص تهيه کننده در تامين پول بيشتر براي برنامه خود نيز مسئله ديگري است .
بودجه مانده يا مخارج اضافي در هر هفته به هفته هاي ديگر منتقل مي شود و مانده هاي بودجه مربوط به هر عنوان اغلب به مصارف ديگر مي رسد .
هزينه هاي « بالاي خط » ، « خارجي » يا « مستقيم » کوششي در جهت بازتاب تغييرات هزينه در يک برنامه در مقايسه با برنامه ديگر مي باشد .
1 – ميانگين افراد گروه فيلم در مقايسه با يک واحد سيار ويدئو که 14 نفر است ، 7 نفر مي باشد .
2 – هزينه گروه فيلم در زمينه حقوق هر فرد 50 درصد بيش از گروه سيار ويدئو است .
3 – هزينه مسافرت و موارد مورد نياز براي واحد سيار ويدئو 5 برابر بيش از فيلم است .
4 – هزينه نور در واحد سيار ويدئو در صورت لزوم بسيار گرانتر از هزينه نور براي فيلم است . زيرا ممکن است به جاي يک نماي منفرد همه صحنه نور پردازي شود .
5 – فيلم هزينه هاي پس از توليد بيشتري را در بر دارد – ظهور ، چاپ و تدوين ، در نوار ويدئو اين هزينه ها وجود ندارد يا به عنوان پرداخت مستقيم بسياراندک است .
6 – واحد سيار ويدئو به زمان بيشتري براي استقرار نياز دارد . اما برنامه بيشتري را در زماني کوتاهتر تهيه مي کند .
7 – هزينه هاي سرمايه اي يک واحد سيار ويدئو با دستگاه ضبط مغناطيسي مي تواند 15 يا 20 برابر بيشتر از يک واحد فيلم با صدا باشد .
جمع آوري گروه به عهده دبير است . سه نفر نيروي کار خوب ، مفيدتر از 10 نفر نيروي متوسط است و اکثر دبيران به دنبال کيفيت هستند يا کميت . اشخاصي را که در گروه کار مي کنند را نبايد مجبور به انجام کاري کرد بلکه بايد آنها را راهنمايي و هدايت کرد و اگر به اندازه تواناييشان مسئوليت داده شود بهتر کار مي کنند .
دبير به طور مستقيم يا غير مستقيم مسئول جوانب حقوقي برنامه اش نيز است .
اين مسئوليتها در 6 مقوله خلاصه مي شود .
1 – قانون تلويزيون ( سال 1964 ) در زمينه تلويزيون مستقل
2 – قانون نمايش مردم ( سال 1969)
3 – هتک حرمت
4 – توهين به دادگاه
5 – حمايت از خردسالان
6 – حق نشر و نمايش
قانون تلويزيون :
دبير / تهيه کننده در مورد رعايت « قانون تلويزيون » نسبت به سازمان خود و شرکت IBA مسئول مي باشد .
اين قانون علاوه بر بندهاي جداگانه اي که درباره تبليغات تجارتي ، وقت پخش برنامه ، قضاياي مشکوک عمومي ، تقسيم زمان و ساعات پخش تلويزيوني و غيره دارد به مقامات ذي صلاح اجازه مي دهد که مقررات و آيين نامه هايي براي اداره و فعاليت افراد وضع مي کنند .
پرداخت پول يا هديه با ارزش جهت استفاده از مطلب يا منابع ممنوع است .
در طي انتخابات سراسري يا محلي ، پخش هرگونه مطلب درباره حوزه انتخاباتي از تلويزيون ممنوع خواهد بود .
افترا عبارت از مطلبي است که به صورت نوشته يا ساير اشکال دايمي انتشار يابد و شخص در قيد حيات را در معرفي استهزاء ، بد گويي يا توهين عمومي قرار داده يا حرفه و کارش را مخدوش سازد .
فرد مي تواند فقط به شخص يا کارخانه اي افترا ببندد ، نه به طبقه اي از مردم . مگر اينکه اين طبقه آنقدر کوچک باشد که هر فرد آن افترا را به خود نسبت دهد .
يک انسان تا زماني که گناهش ثابت نشده بي گناه مي باشد و وقتي که جرم او مشخص گرديد ، انتشار هرگونه مطلب درباره او يا جرمش به جز صورت مجلسهاي محاکمه خطرناک است .
قانون شکني در اينجا اهانت به مقررات دادگاه است که مجازات آن مي تواند زندان براي مدت نامعلوم و بدون محاکمه توسط يک قاضي باشد .
مقررات صريح وزارت کشور ظاهر شدن بچه هاي در سن و سال مدرسه را در استوديوهاي تلويزيوني يا ساير مکانهاي تفريحي کنترل مي کند و در صورت لزوم بايد از قبل اجازه مخصوص از مقامات محلي گرفته شود .
جالب اينجاست که مي توان از بچه ها خارج از استوديو بدون هيچ محدويتي فيلمبرداري کرد اما هميشه کسب اجازه عاقلانه ترين کار است
حق نشر و نمايش پيچيده اي از قانون است که در هر ايستگاه تلويزيوني شخص يا اداره اي مسئوليت پي گيري آن را دارد .
همه کارهاي خلاقه به طور خودکار به سازنده يا خالق اثر در طول حيات وي ، و به وارث او تا 50 سال پس از مرگش تعلق دارد .
آنها را نمي توان بدون اجازه تکثير نمود ، به استثناي مواردي که مقاصد خبري ، انتقادي يا بازنگري در پي دارد .

منبع : شبکه آموزش