26 اسفند 1387 / 18 ربیع الاول 1430 / 16 مارس 2009


دراين فاجعه 5000تن شهيد و 7000نفرمجروح شدند. اين نكته شايان توجه است كه پس ازجنگ جهاني اول تا زمان حادثه حلبچه چنين استفاده هولناكي ازسلاحهاي شيميايي نشده بود، بطوريكه پروفسورهندريكس سم شناس برجسته بلژيكي پس ازبررسي مصدومان شيميايي شده حلبچه گفت: “ عراق ازهرسه نوع گازخردل، عصبي و سيانوردراين حمله استفاده كرده است. به گفته يك خلبان عراقي رژيم بعثي عراق درحملات شيميايي شهرحلبچه و اطراف آن از20تا25فروند هواپيما كه هريك حامل سه يا چهاربمب ويژه بودند، استفاده كرد.
حضرت حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني فرزند برومند حضرت امام خميني(ره) به رحمت حق پيوست و پيكرش درميان غم و اندوه ووصف ناپذيرمرم داغدارايران به آغوش خاك سپرده شد. زندگي حجة الاسلام سيد احمد خميني را درتاريخ سياسي ايران مي‎توان به 4دوره تقسيم كرد. ابتدا نقش ايشان دردوران مبارزه سياسي ازسال1355شمسي سفربه عراق و اقامتش دركنارامام، سپس دوران اقامت ايشان درنجف و پاريس، دوره بعدي 10سال پس ازپيروزي انقلاب اسلامي به منزله نزديكترين يارامام و آخرين بخش كه دوره پس ازرحلت حضرت امام خميني(ره) را دربرمي‎گيرد. ايشان مجموعه اي ازفضايل، خصايل و اخلاق پسنديده بود كه همواره همچون زيباترين خاطرات درذهن دوستان و دوستدارانش حك شده است.
عمليات امام مهدي(عج) به همّت جان بركفان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و پشتيباني توپخانه ارتش جمهوري اسلامي ايران آغازشد. عمليات امام مهدي(عج) درمنطقه غرب سوسنگرد اجراشد و با موفقيت دلاورمردان سپاه اسلام به پايان رسيد.
26 اسفند 1349 اعلام شد كه اجراي قانون تاسيس شورا هاي آموزش و پرورش منطقه اي كه قبلا به تصويب دو مجلس رسيده بود در سراسر كشور به اجرا در آمده است. كار پياده كردن تدريجي اين قانون شش ماه طول كشيده بود. با تشكيل اين شورا ها كه كار آموزش و پرورش هر شهررا برعهده گرفته بودند، دولت بودجه مصوب مجلس را در اختيار آنها مي گذارد و ديگر كاري نداشت. اين شوراها، اختياراتي بيش از بوردهاي آموزش و پرورش شهرستانهاي آمريكا داشتند.اعضاي انتخابي شوراهاي اموزش و پرورش ايران ـ به استثناي دوره يكم ـ همراه با اعضاي شوراي شهر در يك انتخابات عمومي بر گزيده مي شدند و شرط نامزد شدنشان وقوف كامل بر امور آموزش و پرورش و فرهنگ بود. مديركل آموزش و پرورش شهرستان، دبير شوراي آن منطقه بود. انتصاب مديران دبستانها و مدارس راهنمايي تحصيلي بايد به تصويب اين شوراها مي رسيد. شوراها مي توانستند هر مقام آموزشي منطقه خود را جهت اداي توضيح و پاسخ به پرسشها احضار كنند. وجود چند عضو انتصابي در اين شوراها عيب بزرگ قانون اين شورا ها تشخيص داده شده بود. اعزام نماينده از سوي شهرداري، اداره بهداشت و ... به عنوان عضو اصلي و صاحب راي در اين شورا ها ايراد بزرگي بود. استفاده از نظر كارشناس فرضا بهداشت در مواقع ضروري لازم بود، ولي شركت آنها به عنوان عضو اصلي و دائمي در كنار اعضاي انتخابي منطقي به نظر نمي رسيد و آراء آنها كه تحت نفوذ مقامات اجرايي بودند مسئله ساز شده بود مخصوصا كه انتصاب مديران مدارس و صدور انواع پروانه از اختيارات اين شوراها بود.مديران مدارس متوسطه و تعليمات عمومي (ابتدايي و راهنمايي تحصيلي) به انتخاب خود دو نماينده به اين شوراها مي فرستادند. هر دوره شورا چهار سال و عضويت در آن و حضور در جلسات بدون دريافت دستمزد، و رايگان بود.
پس از ورود حضرت محمد(ص) به مدينه، ايشان دستور ساخت مسجد را صادر كرده با كمك مهاجرين و انصار، شروع به بناي آن نمودند. ديوار مسجد از سنگ و آجر و سقف آن از چوب درخت بود و در كنار مسجد اتاق‏هاي پيامبر(ص) و برخي از اصحاب وي قرار داشت. رسول گرامي اسلام از مسجد نه تنها براي انجام عبادت، بلكه جهت برگزاري امور قضاوت، مجالس مشورتي، آموزش‏هاي فني و حل و فصل ديگر امور مسلمانان استفاده مي‏كردند به همين دليل اين مسجد اهميت فوق العاده‏اي براي مسلمانان داشت.
سيدمحمد بن علي بن حسين موسوي عاملي، ملقب به شمس الدين، دخترزاده‏ي شهيد ثاني، عالمي فقيه، محدثي فاضل و محقق بود. وي نزد پدر و مقدس اردبيلي و ديگران درس آموخت. حاشيه‏ي استبصار، مداركُ الاحكام و حاشيه‏ي روضَةُ البَهيَّه از جمله تصنيفات او مي‏باشند. وفات اين سيد بزرگوار در جبل عامل روي داد.
ميرزا تقي خان فراهاني فرزند كربلايى قربان، آشپز ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، در اصل از هزاوه و خانواده‏اي فقير بود. وي در دستگاه قائم مقام پرورش يافت و دبيري كارآمد و منشي لايقي شد. وي سمت‏هاي متعددي در زمان فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار داشت و در خدمت ناصرالدين ميرزاي وليعهد، فعاليت مي‏كرد. ميرزاتقي خان پس از مرگ محمدشاه قاجار تلاش فراواني در به سلطنت رساندن ناصرالدين شاه نمود و لقب اتابك اعظم گرفت. نزديكي وي به شاه به حدي بود كه ناصرالدين شاه قاجار تنها خواهر خود را به عقد ميرزاتقي درآورد، هرچند مهد عليا مادر شاه، از اين امر راضي نبود. پس از صدر اعظمي و فرونشاندن ناآرامي‏ها و به جريان انداختن امور كشور، به اميركبير ملقب گرديد و بيشتر از قبل مورد حسادت درباريان واقع شد. سرانجام با بدگويي‏هاي فراواني كه نزد شاه از او گفتند به دستور شاه قاجار از صدارت عزل گرديد و بدخواهان از ترس تغيير نظر شاه، حكم قتل وي را نيز از سلطان گرفتند. وي را در حمام فين كاشان با گشادن شريان بازويش به قتل رسانده و سپس جسدش را به عراق برده و در كربلا به خاك سپردند.
او همزمان با تدريس به تحقيق و بررسي جريان الكتريكي پرداخت و موفق شد قانون مقاومت الكتريكي را كشف كرد. پس ازمرگ اُهم انجمنهاي مهندسان برق به اتفاق آرا واحد مقاومت الكتريكي را بنام وي اُهم نامگذاري كردند.
به سبب اختراع دستگاه ضبط صوت و چند اختراع ديگر نام پاپُف درتاريخ اختراعات ثبت شده است.
جِيمز مِديسون، چهارمين رئيس‏جمهور امريكا، در 16 مارس 1751م در ايالت وير جينياي اين كشور به دنيا آمد. وي از جواني وارد فعاليت‏هاي سياسي شد و به حزب جمهوري‏خواهان دموكرات پيوست. مديسون در طي سال‏هاي بعد از استقلال امريكا، تلاش فراواني در طراحي و تدوين قانون اساسي امريكا از خود نشان داد، به طوري كه به پدر قانون اساسي اين كشور شهرت يافت. مديسون پس از چندي به عنوان نظريه پرداز و خط دهنده سياسي حزب جمهوري خواه، مدارج ترقي را پيمود و در تمام طول هشت سال حكومت توماس جفرسون، در سمت وزارت امور خارجه، طراح اصلي سياست خارجي امريكا به شمار مي‏رفت. قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري سال 1808م، تقريباً براي تمام رهبران هر دو حزب سياسي رقيب، مشخص بود كه جِيمز مديسون رئيس جمهور آينده امريكا خواهد بود. او وقتي زمام امور امريكا را از اول ژانويه 1809م به دست گرفت، تمامي سياست‏ها و نقشه‏هايى را كه تا پيش از آن به صورت راهنمايى و پيشنهاد در اختيار جفرسون گذارده بود، خود با وسعت دنبال كرد و گرايش روز افزوني به سوي نظام ناپلئوني يافت. دولت امريكا در دوران حكومت مديسون، علناً روياروي انگلستان قرار گرفت و اين به دليل حمايت‏هاي مالي و تبليغاتي وي از ناپلئون بُناپارت امپراتور وقت فرانسه بود. مديسون در پي تبليغات فرماندهان نظامي ارتش امريكا احساس كرد كه توانايى تاثيرگذاري در سرنوشت جنگ‏هاي انگليس و فرانسه را دارد. لذا در روز هشتم ژوئن 1812م، به بهانه راهزني انگليسي‏ها عليه كشتي‏هاي امريكايى، به انگلستان اعلان جنگ داد و خود را وارد زورآزمايى‏هاي خونين دولت‏هاي اروپايى نمود. اين جنگ كه دو سال و نيم به طول انجاميد، برخلاف پيش‏بيني‏هاي مديسون و فرماندهان ارشد ارتش امريكا، به شكست انگلستان منجر نشد و انگليسي‏هاي زخم خورده را به لشكركشي وسيعي عليه ايالات متحده برانگيخت. پس از محاصره چند بندر دريايى امريكا، نيروهاي بريتانيا، وارد خاك‏شده و حتي شهر واشينگتن را به تصرف خود درآورند. در اين حال بود كه مديسون و خانواده‏اش، شبانه از پايتخت گريخت و با خفت و خواري، خواستار صلح گرديد. درباريان لندن نيز به خاطر آن‏كه به دنبال فراغت بال براي شكست دادن ناپلئون بودند، بااين خواسته موافقت كردند و در شرايط حضور نيروهاي انگليسي در پايتخت امريكا، قرارداد صلحي در پائيز 1814م به امضا رسيد. امريكايى‏ها از اين رخداد نه تنها به عنوان شكست فاحش نيروهاي خود ياد نكردند، بلكه از يك سو با مظلوم‏نمايى خود و از سوي ديگر با تبليغ و حمايت از به اصطلاح سرداران نبرد عليه انگستان، سعي در منحرف كردن اذهان عمومي مردم امريكا از گرايش‏هاي سياسي توسعه‏طلبانه و ماجراجويانه جِيمز مديسون نمودند. مديسون در خلال جنگ، عملاً نزديك به دو سالْ دور از پايتخت به سر برد. وي در طول اين مدت چندين بار جامعه سرخپوستان امريكا را متهم به مزدوري انگليسي‏ها كرد و سبب درگيري‏هاي خونين نظاميان امريكايى با اين مردم گرديد كه تعدادشان رو به اقليّت گذارده بود. امريكايى به كشتار و تار و مار كردن سرخ‏پوستان در خلال جنگ پرداخته و سپس آن، قسمت‏هاي وسيعي از سرزمين‏هاي محل سكونت آنان در دو سوي رودخانه بزرگ مي‏سي‏سي‏پي را به اشغال خود در آوردند كه از اين طريق، در طول حكومت هشت ساله مديسون، سه ايالت ديگر جديد به عنوان ايالات جديد به جمع ايالات متحده پيوستند. جِيمز مديسون پس از دو دوره رياست جمهوري، در نهايتْ در سال 1816م از قدرت كناره‏گيري كرد و سرانجام در بيست و هشتم ژوئن 1836م در هشتاد و پنج سالگي درگذشت.
فرانسيسكو خوزه دو گويا لوسين تِس نقاش شهير در 30 مارس سال 1746م در دهكده كوچكي در شمال اسپانيا به دنيا آمد و دوران كودكي را در همان جا گذراند. وي از كودكي به آموختن نقاشي پرداخت و استعداد فراواني از خود نشان داد. گويا پس ازشكستي كه در امتحان نقاشي خورده بود راهي ايتاليا شد و پس از مطالعه آثار بزرگان نقاشي، عمر خود را وقف اين هنر نمود. او پس ازتهيه و فروش اولين آثارش، دامنه فعاليت خود را گسترده كرد و نقاشي‏هاي بسياري كشيد. گويا پس از چندي به عنوان نقاشِ دربارهاي سلطنتي انتخاب شد و شهرتي فراوان يافت. فرانسيسكو با آنكه فوق‏العاده صريح و واقع‏گر بود، طبعي رقيق و حساس داشت و حضور اين حساسيت در آثار او، در آثار هيچ يك از نقاشان قبلي وجود نداشته است. گويا، تأثيري عظيم بر نقاشي فرانسه گذاشت به طوري كه او را بزرگ‏ترين نقاش قرن هجدهم و پيشرو نقاشان قرن نوزدهم به شمار آورده‏اند. هم‏چنين گويا را آخرين استاد متقدّم و اولين استاد مدرن ناميده‏اند. ارزش گويا در بين نقاشان تاريخ ازاين نظر است كه برخلاف سايرنقاشان كه هر كدام يك يا چند اثرجالب توجه در بين آثارخود داشته‏اند، او مجموعه‏اي پر قيمت و نايابي به جاي گذاشته است كه هر يك جداگانه معروفيت جهاني دارند. به علاوه، گويا شايد از نقاشان انگشت شماري است كه سبك قديم و جديد نقاشي را خوب مي‏دانست. تابلوهاي از دوست او، هوس‏ها، معجزه سن آنتوان و تيرباران، از جمله مشهورترين آثار اوست. آثار گويا در بسياري از گالري‏هاي اروپايي و امريكايي و موزه‏هاي جهان به نمايش گذاشته شده است. فرانسيسكو گويا تا پايان مرگ دست از كار نكشيد تا اين‏كه سرانجام در 16 مارس 1828م در 82 سالگي درگذشت.
در شانزدهم مارس 1929م، اولين موشك، كه عامل اصلي نفوذ بشر در فضا براي تحقيق درباره سيارات بود، توسط دكتر رابرت گدارْدْ، فيزيك‏دان بزرگ امريكايى باموفقيت آزمايش شد. اين موشك با سوخت مايع كار مي‏كرد. در اين موشك، سوخت، قبل از رفتن به اتاق احتراق، به حالت مايع است و در اين اتاق با يك‏ديگر مخلوط و محترق مي‏شوند. دكتر رابرت گدارد پس از اين آزمايش، به عنوان پدر موشك لقب گرفت. وي در راه تكميل اين وسيله سريع‏السير براي تسخير فضا، زحمات زيادي متحمل شده است.
چند سال پس از روي كار آمدن هيتلر در آلمان، وي به بهانه ايجاد فضاي حياتي براي جمعيت رو به افزايش كشور، درصدد تجاوز آرام به مرزهاي شرقي و جنوبي كشور بود تا با انضمام اتريش و چكسلواكي به خاك آلمان، منابع كافي براي تغذيه و رفاه ملت آلمان را به دست آورد. از اين رو هيتلر در دوازدهم مارس 1938م اتريش را به آلمان ملحق كرد و با ادعاي اينكه منطقه سودِت در چكسلواكي، ساكناني آلماني زبان دارد، خواهان الحاق آن به آلمان شد. هيتلر با استفاده از وجود اين اقليت بزرگ آلماني، عوامل مزدور خود را براي ايجاد جو تبليغاتي به طرفداري از پيوستن سودت به آلمان راهي اين كشور كرد و زمينه‏هاي اين كار فراهم گرديد. در اين ميان هر چند مسؤولان سياسي انگليس و فرانسه مذاكراتي را با هيتلر براي امضاي قرارداد عدم تعرض به چكسلواكي به انجام رساندند ولي هيتلر بار ديگر ضمن اولتيماتومي، به بهانه جلوگيري از آزار ساكنان آلماني ناحيه سودت، ادعاي خود را براي الحاق اين ناحيه به آلمان تكرار كرد. پس از چندي در جريان كنفرانس مونيخ، قرارداد دوستي انگليس و آلمان و تعهد هر دو كشور درباره خودداري از جنگ عليه يك‏ديگر به امضا رسيد و زمينه‏هاي پيوستن سودت به آلمان فراهم گرديد. در نهايت، ناحيه سودت در اول اكتبر 1938م به آلمان ملحق شد. پس از تجزيه سودت از خاك چكسلواكي و انضمام آن به آلمان، هيتلر بروز اختلاف بين دولت مركزي چكسلواكي و مقامات محلي اسلواكي را بهانه كرده، رهبران اسلواكي را به تشكيل يك حكومت مستقل و استمداد از آلمان تشويق نمود. اين مسئله دامنه اختلافات را بالا برد و هيتلر طي شش ماه، چكسلواكي را از نقشه اروپا حذف كرد. بدين ترتيب كه تا 16 مارس 1939م، قسمت اعظم اين كشور ضميمه خاك آلمان شد و بخش كوچكي هم كه اقليت‏هاي مجار و لهستاني در آن زندگي مي‏كردند، ضميمه مجارستان و لهستان گرديد. با اين وصف، جمهوري چكسلواكي، دومين كشوري بود كه پس از تصرف اتريش، به اشغال آلمان هيتلري در آمد. روند تجاوزگري هيتلر در الحاق سومين كشور اروپايي يعني لهستان به آلمان، آتش جنگ جهاني اول را در سپتامبر آن سال روشن كرد و دنيا را به مدت بيش از 5 سال در خود فرو برد.
خانم سلما لاگرلوف نويسنده سوئدي، در 24 فوريه سال 1858م متولد شد و پس از پايان تحصيلاتش به تدريس و نوشتن داستان مشغول شد. وي در جواني كتاب افسانه گوستابرلينگ را نگاشت كه به عنوان شاه‏كار بزرگ او و يكي از پر خواننده‏ترين آثار كشورهاي اسكانديناوي، معروف شد لاگرلوف در اين اثر ضمن ارائه تصويري از يك محيط مذهبي، از تخيلي ساده و افسانه‏اي، تخيلي سرشار از غنا و تبديل حوادث خيال‏انگيز به واقعيات پذيرفتني برخوردار است. با مشخص شدن توانايى او در نويسندگي، وي از آموزگاري دست برداشت و سراسر عمر را به نگارش پرداخت. او در سال 1904م، مدال طلاي فرهنگستان سوئد را از آن خود كرد و در سال‏هاي بعد، به عنوان نخستين زن، وارد همين فرهنگستان شد. لاگرلوف در سال 1909م موفق به دريافت جايزه نوبل ادبيات شد. و به همين جهت اولين زني بود كه به دريافت اين جايزه توفيق يافت. لاگرلوف دوره حاكميت سبك ناتوراليسم را كه حاكي از تسلط قوانين خشك علمي بود پشت سر گذاشت و زيبايى، اصالت و جاذبه شعر را به ادبيات سوئد بازگرداند. حتي هنگامي كه مسئله‏اي اجتماعي و رواني از عصر نويسنده در داستان‏ها پيش كشيده مي‏شود امور عجيب و خارق‏العاده نيز به كمك گرفته مي‏شود. تقريباً در تمامي داستان‏هاي خانم لاگرلوف، هنر انكارناپذير و استعداد او در نقل سرگذشت‏هاي زيبا وجود دارد و هم‏چنين توجه به طبيعت و تسلط تخيل بر تعقل در آثار وي به نحوي بارز ترسيم شده است. افسانه عيسي(ع) و رشته‏هاي نامرئي از ديگر كتاب‏هاي اوست. لاگرلوف سرانجام در 16 مارس 1940م در 82 سالگي درگذشت.
كنتسا ماري مادلين داستان نويس فرانسوي كه بهترين داستانش «لافايت» است در 1634، و ماكسيم گوركي داستان نويس شهير روس در 1868 به دنيا آمد. ماكسيم يك نويسنده چپ بود كه چون فقر را لمس كرده بود به انعكاس آن مي پرداخت و به اميد روزي بود كه فقر، ستم و استثمار از جهان رخت بر بندد.