هم‌گرايي مسلمانان در باورداشت مهدويت(2)

نويسنده:حجت الاسلام حسين الهي نژاد
پاسخ مركز وهابي «رابطة العالم الاسلامي» به پرسش مهدوي
براي اثبات جايگاه مهدويت واعتقادي بودن آن از منظر اهل سنت، به پاسخ رابطة العالم الاسلامي، مركز مهم ديني وهابي‌ها، به پرسش يك مسلمان سني از اهالي كنيا دربارة «جايگاه مهدي منتظر، زمان ظهور، مكاني كه حضرت ظهور مي‌فرمايد و مسائل ديگر مهدويت» اشاره مي‌كنيم:
مهدي، محمد بن عبدالله حسني، علوي و فاطمي است و او مهدي موعود منتظر است. موقع ظهور وي، آخرالزمان است و ظهورش از نشانه‌هاي قيامت مي‌باشد. از غرب ظاهر مي‌شود و در حجاز در مكه مكرمه بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مي‌كنند.
هنگامي كه كفر و ظلم و فساد، عالم را فرا گرفته باشد ظهور مي‌كند و زمين را از عدل و داد پر مي‌كند؛ همان گونه كه از جور و ستم پر شده باشد. بر همه جهان حكومت خواهد كرد و همه جهانيان برابر او سر تعظيم فرو خواهند آورد. همگي تسليم وي خواهند شد؛ يا به ميل و دلخواه يا با نبرد. او تمام روي زمين را مالك خواهد شد و عيسي عليه السلام بعد از ظهور او، از آسمان فرود مي‌آيد و دجال را مي‌كشد يا همراه با ظهورش از آسمان فرود مي‌آيد و حضرت مهدي را بر كشتن دجال بر در دروازه لد در سرزمين فلسطين، ياري مي‌دهد.
مهدي آخرين خلفاي راشدين دوازده‌گانه است كه پيامبر از آن‌ها خبر داده است و در منابع اهل سنت آمده است. احاديث مربوط به مهدي را بسياري از صحابه از شخص پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده‌اند كه از جمله آن‌ها است: عثمان بن عفان، علي ابن ابي طالب، طلحه بن عبيد الله، عبد الرحمان بن عوف، عبد الله بن عباس، عمار ياسر، عبدالله بن مسعود، ابوسعيدخدري، ثوبان، قرة بن اساس مزني، عبدالله بن حارث، ابو هريره، حذيفة ‌بن يماني، جابر بن عبدالله، ابو ‌امامه، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالك، عمر بن حصين و ام سلمه.
اين‌ها بيست نفر از كساني هستند كه روايات راجع به مهدي را نقل كرده‌اند. غير از اين‌ها، افراد زياد ديگري نيز وجود دارند. سخنان فراواني نيز از خود صحابه نقل شده است كه در آن‌ها، به ظهور مهدي تصريح شده است و آن‌ها را نيز مي‌توان در رديف روايات پيامبر قرار داد؛ زيرا مساله ظهور مهدي از مسايلي نيست كه بتوان در آن اجتهاد كرد.
رواياتي كه درباره ظهور مهدي منتظر از شخص رسول اكرم نقل شده و آنچه صحابه پيامبر با اعتماد به گفته رسول خدا بيان كرده‌اند (و شهادت و گواهي آنان نيز در حكم حديث است) در بسياري از كتب معروف اسلامي و متون اصلي حديث پيامبر اكرم اعم از سنن، معاجم و مسانيد آمده است كه از جمله آن‌ها است: سنن ابو داوود، سنن ترمذي، سنن ابن ماجه، سنن ابو عمر الداني، مسند احمد، ابي يعلي و بزّاز، صحيح حاكم، معاجم طبراني، روياني، دارقطني و ابو نعيم در كتاب اخبار المهدي و خطيب در تاريخ بغداد وابن عساكر در تاريخ دمشق و غير اين‌ها.
بعضي از دانشمندان اسلامي درباره مهدي كتاب‌هاي ويژه‌اي نوشته‌اند كه از آن جمله است: ابو نعيم در كتاب اخبار المهدي، ابن حجر هيتمي در كتاب القول المختصر في علامات المهدي المنتظر، شوكاني در كتاب التوضيح في تواتر ماجاء في المنتظر و الدجال والمسيح، ادريس عراقي مغربي در كتاب المهدي، ابوالعباس بن عبدالمؤمن مغربي در كتاب الوهم المكنون في الرد علي ابن خلدون. آخرين كسي كه در اين زمينه بحث مشروحي نگاشته، مدير دانشگاه اسلامي مدينه است كه در چندين شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است.
عده‌اي از بزرگان و دانشمندان متقدم و متاخر نيز در نوشته‌هاي خود تصريح كرده‌اند كه احاديث مربوط به مهدي متواتر است (و به هيچ وجه قابل انكار نيست)؛ از آن جمله است: سخاوي در كتاب فتح‌المغيث، محمد بن احمد سفاريني در كتاب شرح العقيدة، ابوالحسن آبري در كتاب مناقب الشافعي، ابن تيميه در كتاب فتاوا، سيوطي در كتاب الحاوي، ادريس عراقي در تاليفي كه درباره مهدي دارد، شوكاني در كتاب التوضيح في تواتر ماجاء في المنتظر و الدجال والمسيح، محمد بن جعفر كناني در النظم المتناثر في الحديث المتواتر و ابوالعباس بن عبدالمؤمن در كتاب الوهم المكنون من كلام ابن خلدون.
اين تنها ابن خلدون است كه احاديث مربوط به مهدي را با احاديثي مجعول و ساختگي و بي‌اساس كه مي‌گويد: «مهدي‌اي نيست، جز عيسي» مورد ايراد قرار داده است؛ ولي بزرگان، پيشوايان و دانشمندان اسلام، گفتار او را رد كرده‌اند؛ به خصوص، ابن عبدالمؤمن كه در رد گفتار او كتاب ويژه‌اي به نام الوهم المكنون من كلام ابن خلدون نوشته است كه از 30 سال قبل در شرق و غرب منتشر شده است.
حافظان، بزرگان و دانشمندان علم حديث نيز تصريح كرده‌اند كه احاديث مربوط به مهدي شامل احاديث صحيح و حسن است و مجموع آن‌ها متواتر و صحت آن‌ها قطعي است؛ بنابراين، اعتقاد به ظهور مهدي بر هر مسلمان واجب است و از عقايد اهل سنت و جماعت است و جز افراد نادان و بي‌اطلاع از اسلام و بدعتگذار منكر آن نخواهد بود.[44]
با توجه با پاسخ مركز الرابطة العالم الاسلامي دو نكته قابل ذكر است:
1. با اين كه وهابيان از تندروترين گروه‌هاي اسلامي اهل سنت به شمار مي‌روند، مساله مهدويت و تواتر احاديث مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را پذيرفته و با ساير فرق مسلمانان در اين خصوص، مشتركند، نيز به‌طور جدي از آن دفاع مي‌كنند و آن را از عقايد رسمي خود تلقي مي‌نمايند.
2. غير از مطالبي كه در صدر پاسخ بيان شده و امام مهدي را فرزند عبدالله خطاب كرده است، بقية مطالب در بيانيه مركز الرابطة العالم الاسلامي در راستاي اعتقادات گروه‌هاي ديگر اسلامي، از جمله مذهب تشيع مي‌باشد.
از مواردي كه جدي بودن باورداشت مهدويت ميان منظومه معارف اسلامي را نشان مي‌دهد، تلاش و جديت علماي اسلامي در طول تاريخ اسلامي است كه براي حفظ و صيانت انديشه مهدويت و انتقال آن به نسل‌هاي بعد، كتاب‌ها وتاليفات مستقلي پديد‌ آورده‌اند كه در ذيل، به نمونه‌هايي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:
تاليفات انديشوران اهل سنت دربارة مهدويت
1. البيان عن اخبار صاحب الزمان، تاليف ابن مغازلي شافعي.
2. البيان في اخبار صاحب الزمان، تاليف حافظ كنجي شافعي.
3. عقد الدرر في اخبار المهدي المنتظر، تاليف يوسف بن يحيي مقدسي شا فعي.
4. احوال صاحب الزمان، تاليف شيخ سعدالدين حموي.
5. المهدي، تاليف ابن قيم جوزي.
6. العرف الوردي في اخبار المهدي، تاليف حافظ جلال الدين سيوطي.
7. القول المختصر في علامات المهدي المنتظر، تاليف ابن حجر مكي.
8. البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، تاليف علي متقي هندي.
9. فوائد الفكر في الامام المهدي المنتظر، تاليف مرعي بن يوسف كرمي مقدسي حنبلي.
علاوه بر كتاب‌هاي نام‌برده، كتاب‌هاي ديگري نيز در عرصه مهدويت، ميان اهل سنت به رشته تحرير در آمده است كه در واقع، همه آن‌ها از مهم بودن انديشه مهدويت از منظر اهل سنت حكايت دارد.
تاليفات انديشوران شيعه دربارة مهدويت
اهتمام جدي و فوق‌العادة علماي شيعه در عرصه مهدويت و دغدغه شگفت آن‌ها در حفظ كيان انديشه مهدويت، سبب شده است برخي افراد مخالف چنين ادعا كنند كه خاستگاه انديشه مهدويت، مذهب تشيع مي‌باشد. آنان با اين نگاه، اتهاماتي را متوجه انديشه مهدويت كرده و چنين گفته‌اند كه در فرهنگ اسلام، آموزه‌اي به نام مهدويت نداريم، بلكه مذهب تشيع باعث شكل‌گيري و تقويت و نفوذ آن ميان باورهاي اهل سنت شده است. البته اين مطالب، همه نشان از جديت علماي شيعه در راستاي تقويت و ترويج مهدويت ميان مسلمانان دارد؛ از اين رو كتاب‌ها و تاليفات فراواني از سوي آن‌ها به رشته تحرير در آمده است كه در ذيل به برخي از آن‌ها اشارت مي‌كنيم:
1. اكمال الدين و اتمام النعمة،تاليف شيخ صدوق.
2. الغيبة، تاليف محمد ابن ابراهيم نعماني.
3. الوجيزة في الغيبة، تاليف سيد مرتضي علم الهدي.
4. كتاب الغيبة، تاليف شيخ طوسي.
5. الملاحم والفتن، تاليف سيد بن طاووس.
6. اعلام الوري، تاليف امين الاسلام طبري.
7. المحجة فيما نزل في القائم الحجة، تاليف سيد هاشم بحراني.
8. بحار الانوار، ج 51، 52، 53،، تاليف محمد باقر مجلسي.
9. اثبات الهداة، تاليف شيخ حر عاملي.
و ده‌ها كتاب ديگر كه براي اختصار، از ذكر آن‌ها صرف نظر مي‌كنيم. اين‌ها همه از اهتمام علماي اسلامي به مساله مهدويت حكايت دارد.
شايد بتوان چنين ادعا كرد كه بعد از اصول بنيادي اسلام نظير توحيد، نبوت و معاد و بعد از اعتقاد به قرآن در جايگاه كتاب مقدس آسماني، باور و اعتقادي به وسعت قلمرو مهدويت پيدا نكنيم كه مورد قبول همه گروه‌‌هاي اسلامي باشد از اين رو مهدويت و اعتقاد به آن، سوژه مناسب و خوبي است تا به وسيله آن اتحاد و هم بستگي را در ميان باور مندان به مهدويت تقويت گردد، البته نقش علما و انديشمندان اسلامي در اين عرصه و به كار گيري سوژه مهدويت جهت نيل مسلمانان و جوامع اسلامي به سوي اتحاد و هم‌گرايي، نقش بي‌بديل و انحصاري است.
بي‌ترديد لازمه رسيدن به جامعه متحد و هم‌گرا نياز به اشاعه و ترويج مهدويت و آموزه‌هاي آن كه به نوعي مورد قبول همه گروه‌هاي اسلامي است مي‌باشد، از اين رو در اين نوشتار سعي و تلاش شده تا برخي از آموزه‌هاي مهدويت كه آموزه‌هاي هم سو و مورد قبول كليه گروه‌هاي اسلامي است برجسته و تبيين شود.
3. مؤلفه‌هاي هم‌گرايي در باور داشت مهدويت
علاوه بر اين‌كه اصل باورداشت مهدويّت عاملي قوي براي اتحاد و هم‌گرايي ميان باورمندان به مهدوي است، معارف و آموزه‌هاي مهدويّت نيز عامل مهمي در ايجاد اتحاد در ميان مسلمانان به شمار مي‌آيند.
آموزه‌هاي هم‌گرايي مهدويّت كه همه فرقه‌هاي اسلامي در قبول آن‌ها اتفاق نظر دارند، به صورت اختصار به قرار ذيل مي‌باشد:
1. آخرين خليفه بودنِ امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف؛
2. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و شاخصه‌هاي او؛
3. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و نسب او؛
4. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حتميت ظهور او؛
5. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و معجزات او؛
6. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و ميراث داري او؛
7. ممهدون و زمينه‌سازان ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف (سيد خراساني، يماني و…)؛
8. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و ياران خاص؛
9. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و مبارزه با دجال؛
10. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حكومت جهاني؛
11. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و گسترش عدالت جهاني؛
12. حاكميت و فراگيري جهاني اسلام در دولت مهدوي؛
13. نزول حضرت عيسي بعد از ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف؛
14. ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و اشراط الساعة؛
15. دولت امام مهدي آخرين دولت اسلامي.
موارد فوق، نمونه‌هايي از مؤلفه‌هاي هم‌گرايي در عرصه مهدويّت مي‌باشد. البته علاوه بر آن‌ها موارد ديگري نيز وجود دارند؛ ولي براي اختصار به همان موارد فوق الذكر اكتفا مي‌كنيم. بي شك مهدويّت و آموزه‌هاي آن، نقش مهم و خطيري در فراهم كردن بسترهاي هم‌گرايي ميان مهدي باوران دارند؛ زيرا وقتي يك باور و آموزه‌هاي آن، مورد قبول و اعتقاد گروه‌هاي مختلف باشد، به طور قهري گروه‌هاي مختلف به محوريت آن التزام پيدا كرده و براساس آن، به جهت دهي و سازمان دهي جامعه همت مي‌گمارند. هرآنچه آن باور در جامعه پر رنگ‌تر بوده و مردم بيشتر به آن اعتقاد بورزند، اتحاد و هم‌گرايي ميان آن‌ها پررنگ‌تر خواهد شد.
براي روشن شدن نقش باورهاي مشترك مهدويّت در فراهم كردن بسترهاي اتحاد و هم‌گرايي به تفصيل برخي از آموزه‌هاي مشترك مهدويّت در ميان مسلمانان كه پيش‌تر، به اختصار بيان شد، خواهيم پرداخت:
1ـ3. ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حتميت آن
از باورهاي هم‌گرا در انديشه مهدويّت كه مورد اذعان و باور همه مسلمانان است، مسأله ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و حتميت آن مي‌باشد. روايات فراواني كه در منابع حديثي و تاريخي اهل سنت و شيعه آمده است از فراگيري اعتقاد به مسأله ظهور ميان مسلمانان حكايت دارد.
ترمذي در كتاب سنن از ابوهريره به نقل از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آورده است:
اگر به پايان دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند، آن روز را به حدي طولاني مي‌سازد، تا مردي از اهل بيت من كه هم‌نام من است، زمام امور را به دست گيرد.[45]
همچنين در منابع شيعه دربارة ظهور و حتميت آن از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است:
قيامت برپا نمي‌شود، تا هنگامي كه قائمي از ما به حق قيام كند، و اين، هنگامي است كه خداي تعالي اذن ظهورش بدهد.[46]
از امام باقر عليه السلام نيز در اين باره چنين نقل شده است:
قيام قائم ما از وعده‌هاي حتمي خداوند است. هركس در اين كه مي‌گويم شك و ترديد به خودراه بدهد، خدا را به حال كفر و انكار ملاقات خواهد كرد.[47]
2ـ3. نسب و نژاد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
از موضوع‌هاي هم‌گرا در عرصه مهدويّت ميان اهل سنت و شيعه، نسب و نژاد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. در اين باره كه امام مهدي از نژاد قريش بوده و از لحاظ نسب اجدادي به حضرت زهرا3 و حضرت علي عليه السلام مي‌رسد، ميان همه فرقه‌هاي اسلامي هماهنگي وجود دارد.
در مسند احمد از قول رسول گرامي اسلام دربارة نژاد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف چنين نقل شده است:
بشارت باد شما را به مهدي! او مردي از قريش و از عترت من است.[48]
ام سلمه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي‌كند:
مهدي حقيقت دارد و او از فرزندان فاطمه است.[49]
در كتاب كشف الغمه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است:
مهدي، از عترت من و از فرزندان فاطمه است…[50]
3ـ3. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و معجزات
از آن‌جا كه رسالت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف جهاني است و نتيجه‌بخش رسالت همه انبيا در طول تاريخ بشريت مي‌باشد. آن حضرت، براي پيشبرد اهداف جهاني خود به اعجاز و نيروهاي ماورايي نياز دارد. بر اين اساس، استفاده آن بزرگوار، از اعجاز همة انبيا و بهره بردن او از مواريث انبيا و همچنين حضور برخي انبيا در هنگام ظهور و مشاركت آن‌ها در تحقق حكومت جهاني، قابل توجيه است. صدور اعجاز از ناحيه امام مهدي كه يك موضوع مشترك ميان اهل سنت و شيعه بوده و در منابع هر دو گروه مهم اسلامي آمده، سوژه مناسبي براي زمينه سازي اتحاد در ميان مسلمانان به شمار مي‌آيد.
در منابع اهل سنت از قول پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمده است:
مهدي در حالي قيام مي‌كند كه ابري بالاي سرش حركت كرده و در آن، منادي‌اي صدا مي‌زند: «اين، مهدي است، خليفه خدا است؛ از او پيروي كنيد».[51]
در منابع شيعه از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دربارة اعجاز امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است:
اگر از دنيا جز يك روز باقي نباشد، خداوند آن روز را قدري طولاني مي‌كند كه مردي از اهل‌بيت من، جهان را مالك مي‌شود و معجزات به دست او آشكار مي‌گردد.[52]
رخداد ظهور به سبب مهم بودن، داراي نشانه هايي است كه قبل از وقوع، آن نشانه‌ها يكي يكي تحقق پيدا مي‌كنند. موضوع نشانمند بودن ظهور، نه تنها مورد قبول همه مهدي باوران است، بلكه مورد قبول موعود باوران (غير مسلمانان) نيز مي‌باشد؛ يعني هر آيين و ديني كه به آمدن منجي اعتقاد دارد، براي ظهور او يك‌سري علايم و نشانه هايي را بر مي‌شمارد. مسلمانان، يعني همه گروه‌هاي اسلامي كه به آمدن امام مهدي اعتقاد دارند براي ظهور او يك‌سري علايم و نشانه‌ها را قرار مي‌دهند كه مورد اتفاق و هماهنگي همه گروه‌ها مي‌باشد. بر اين اساس، مي‌توان در اين باره زمينه‌هاي هم‌گرايي را مطرح كرد و موضوع فوق را بستر اتحاد و هماهنگي ميان مسلمانان قرار داد.
در مسند طيالسي از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده است:
به انجام كارها بپردازيد، قبل از آن كه شش نشانه (ظهور) رخ دهد: طلوع خورشيد از ناحيه مغرب، دجال، دود، دابة الارض و….[53]
در منابع شيعه از اميرمؤمنان چنين آمده است:
از نشانه هايي كه بدون ترديد و به طور حتم پيش از قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف واقع خواهد شد، چنين است: قيام سفياني، فرو رفتن زمين در بيداء، كشته شدن نفس زكيه، نداي آسمان و قيام يماني.[54]
5 ـ3. زمينه سازان ظهور (ممهّدون)
وجود ممهدون و زمينه‌سازان ظهور قبل از تحقق آن، مورد قبول اهل سنت و شيعه است. به بيان ديگر، در باورداشت همه گروه‌هاي اسلامي ظهور، امري دفعي و تصادفي تلقي نمي‌شود؛ بلكه واقعه‌اي است كه با بسترسازي و تمهيدات كه توسط ممهدون شكل مي‌گيرد و به صورت تدريجي رخ مي‌نمايد. بر اين اساس، قيام‌هاي قبل از ظهور كه به قيام امام مهدي منتهي مي‌شود و در منابع اهل سنت و شيعه آمده، قابل توجيه است. در تفسير مجمع البيان آمده است كه رسول خدا بعد از تلاوت آية 181 سورة اعراف فرموده است: [55]
همانا از امت من، گروهي پيوسته بر محور حق دور مي‌زنند، تا عيسي از آسمان نازل شود.[56]
حضرت امام محمد باقر مي‌فرمايد:
گروهي از مشرق براي دست‌يابي به حق قيام مي‌كنند؛ ولي به آن نمي‌رسند. بار ديگر قيام خود را آغاز مي‌كنند، باز به آن نمي‌رسند. در اين صورت با اسلحه به قيام خود ادامه داده و به هدف و خواسته خود مي‌رسند؛ ولي اين مقدار را قبول نكرده، به قيام ادامه مي‌دهند، تا اين كه نهضت خود را به صاحبشان ]حضرت مهدي[ مي‌رسانند. كشته‌هايشان، شهيد حساب مي‌شوند؛ اگر آن زمان را درك كنم، خود را وقف صاحب آن قيام ]امام مهدي[ مي‌كنم.[57]
در سنن الداني از جابر بن عبدالله از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي‌كند:
گروهي از امت من، پيوسته در راه حق مبارزه مي‌كنند، تا اين كه مهدي ظهور كند. [58]
نيز آن حضرت فرموده است:
گروهي كه پرچم‌هاي سياه دارند از طرف مشرق قيام مي‌كنند؛ دو يا سه بار در راه حق مبارزه مي‌كنند، تا اين كه به پيروزي مي‌رسند، بعد از پيروزي، باز به مبارزه ادامه مي‌دهند، تا اين كه پرچم را به دست مردي از اهل بيت من مي‌رسانند. پس ايشان جهان را پر از عدل مي‌كنند؛ چنان‌كه پر از ظلم شده بود. [59]
مقوله اتحاد و هم‌گرايي بر اساس داده‌هاي عقلي، فطري، انساني و ديني توجيه پذير است؛ يعني عقل، فطرت، انسانيت و دين، ضرورت اتحاد و هم‌گرايي را رصد كرده و به اثبات آن همت مي‌گمارد. بر اين اساس، نمي‌توان جامعه بشري را منهاي اتحاد و اتحاد را در بستري جز جامعه تصور كرد؛ پس رابطه ميان جامعه و مقوله اتحاد، رابطه عِلّي و معلولي مي‌باشد و رابطه علي و معلولي كه همان رابطه تكويني است، بر اساس واقعيت خارجي ترسيم مي‌شود، نه بر محور رابطه اعتباري و قراردادي. از اين رهگذر، به سبب اهميت و ضرورت هم‌گرايي و تاثير گذاري آن در پيشرفت و ترقي بشر و جوامع بشري از حيث مادي و معنوي، صاحبان مكاتب الهي و توحيدي، به مسأله هم‌گرايي و تحقق آن بين انسان‌ها ـ به ويژه در ميان انسان‌هاي باورمند به اديان الهي ـ اهتمام جدي داشته و براي اجراي آن، از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرده‌اند.
در اين ميان، نقش آخرين دين الهي يعني اسلام كه جامع‌ترين و كامل‌ترين اديان آسماني است، نقش انحصاري و بي‌بديل است. در جاي جاي متون اسلامي ـ اعم از آموزه‌هاي فردي و اجتماعي ـ رد پاي اتحاد و هم‌گرايي نمايان است. اسلام، نه تنها به باورمندان اسلامي، توصيه به اتحاد و هم دلي مي‌كند:
و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد. [60]
در حقيقت، اين امت شما است كه امتي يگانه است و من پروردگار شمايم؛ پس، از من پروا داريد. [61]
به اديان ديگر نظير مسيحيت و يهوديت نيز اتحاد با مسلمانان را توصيه كرده و آنان را به اتحاد بر محور‌هاي اصلي‌ترين باورهاي ديني، يعني خداشناسي و يكتا پرستي، فرا مي‌خواند.
بگو: «اي اهل كتاب! بياييد بر سر سخني كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او قرار ندهيم....[62]
در اسلام و فرهنگ اسلامي، وجود آموزه‌هاي هم‌گرا و وحدت‌آفرين كه تعداد آن، بسيار است، رسالت باورمندان به اسلام ـ به ويژه عالمان و انديشوران اسلامي ـ را براي تحقق اتحاد و همدلي ميان مسلمانان و جوامع اسلامي دو چندان مي‌كند.
بر اين اساس، مي‌طلبد انديشمندان و فرهيختگان ديني براي فرصت‌سازي در راستاي فرهنگ‌سازي هم‌گرايي، ميان مسلمانان، از آموزه‌هاي هم‌گرايي (آموزه‌هاي اصلي نظير خدا، قرآن، رسالت، مهدويت، و... و آموزه‌هاي فرعي نظير، نماز، حج،....) براي نيل به جامعه مطلوب اسلامي بهره كافي ببرند.
ميان آموزه‌هاي هم‌گرا، نقش آموزه‌هاي مهدويت، بي‌بديل و ويژه است؛ زيرا باور داشت مهدويت، يك باور فرامذهبي بوده، مورد قبول همه گروه‌هاي اسلامي مي‌باشد؛ از اين رو مي‌توان با دست‌مايه قرار دادن مهدويت، و با ترويج و اشاعه آن ميان مسلمانان، اتحاد و همدلي را ميان جوامع اسلامي اجرائي و عملياتي كرد كه ثمره آن، سوق دادن مسلمانان به سوي جامعه مطلوب و ايده آل اسلامي است كه همان جامعه مهدوي مي‌باشد.

پی نوشتها:
[44]. ر.ك: سيد اسد الله هاشمي شهيدي، ظهور حضرت مهدي از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، ص125.
[45]. «لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتي يلي رجل من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي»: ترمذي، سنن، ج3، ص343؛ كتاب الفتن، باب ماجاء في المهدي، ح2332.
[46]. «لاتقوم الساعة حتي يقوم القائم الحق منا و ذلك حين يأذن الله عزوجل له»: علامه مجلسي، بحارالانوار، ج51، ص65.
[47] . «من المحتوم الذي حتمه الله قيام قائمنا، فمن شك في ما اقول، لقي الله و هو به كافر و له جاحد»: همان، ص139.
[48] . «ابشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي»: احمدبن حنبل، مسند، ج3، ص37.
[49] . «المهدي حق و هو من ولد فاطمه»: بخاري، التاريخ الكبير، ج3، ص346.
[50] . «المهدي من عترتي، من ولد فاطمه…»: علي اربلي، كشف الغمة، ج3، ص267.
[51] . «يخرج المهدي علي راسه غمامة، فيها مناد ينادي: هذا المهدي خليفة الله فاتبعوه»: ذهبي، ميزان‌الاعتدال، ج2، ص679.
[52] . «لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يملك رجلٌ من اهل بيتي، تجري الملاحم علي يديه…»: السيد مصطفي الكاظمي، بشارة الاسلام، ص59.
[53] . «بادروا بالاعمال ستاً: طلوع الشمس من مغربها و الدجال و الدخان و دابة الارض…»: سليمان طيالسي، مسند، ص232، ح2549.
[54] . شيخ مفيد، ارشاد، ص336.
[55]. «وممن خلقنا امة يهدون بالحق وبه يعدلون؛ واز ميان كساني كه آفريديم، گروهي هستند كه به حق هدايت مي‌كنند و به حق داوري مي‌نمايند» اعراف (7): 181.
[56]. «ان من امتي قوما علي الحق حتي ينزل عيسي بن مريم»: طبرسي، مجمع البيان، ج 4، ص503.
[57]. «كاني بقوم قد خرجوا بالمشرق، يطلبون الحق فلايعطونه، ثم يطلبونه فلا يعطونه فاذا راوا ذلك وضعوا سيوفهم علي عواتقهم، فيعطون ما سالوه فلا يقبلونه حتي يقوموا، ولا يدفعونها الا الي صاحبكم، قتلاهم شهداء اما اني لو ادركت ذلك لا ستبقيت نفسي لصاحب هذا الامر»: محمد نعماني، كتاب الغيبه، ب 14، ج 50، ص 273.
[58]. «لاتزال طائفة من امتي تقاتل عن الحق حتي... ينزل المهدي»: عثمان الداني، سنن الوارده في الفتن، ص143.
[59]. «ياتي قوم من هاهنا، من نحو المشرق، اصحاب رايات سود، يسالون الحق فلايعطونه، مرتين او ثلاثا فيقاتلون فينصرون، فيعطون ماسالوا فلا يقبلوها حتي يدفعو‌ها الي رجل من اهل بيتي، فيملا‌ها عدلا كما ملووها ظلما...»: احمد ابن المنادي، الملاحم والفتن، ص84.
[60]. واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا، آل عمران (3): 103 .
[61]. ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاتقون، مؤمنون (23): 52.
[62] . قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواء بيننا و بينكم الا تعبدوا الا الله و لا نشرك به شيئاً....


منبع: فصلنامه علمي تخصصي انتظار موعود شماره 23