حوزه و پیشبرد آرمان ها

آغاز تاریخ تأسیس حوزه‌های علمیه شیعه به شیوه سنتی به سال 447 هجری بازمی‌گردد كه با یورش طغرل بیك سر سلسله سلجوقیان به محلات شیعه نشین بغداد و آتش زدن كتابخانه مهم و گرانقدر شیعه و محلات كرخ، و از آن جمله كتابها و كرسی درسی شیخ الطائفه، وی ناگزیر به نجف اشرف هجرت نمود و در جوار مرقد مطهر امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ رحل اقامت افكند؛ و آنجا را به صورت پایگاه دانش و دین درآورد و نخستین حوزه و دانشگاه بزرگ شیعه را بنیان نهاد؛ و در طول قرون متمادی هزاران فقیه و مفسیر و متكلم و فیلسوف و دیگر نوابغ علمی جهان تشیع در این آستان تربیت شدند.
علمای شیعه تا قبل از هجرت شیخ طوسی به نجف اشرف به علت نداشتن امنیت در شهرهای مختلف حجاز، عراق و ایران پراكنده بودند؛ لكن پس از هجرت وی به نجف و تشكیل حلقه‌های درسی كه از آن جمله «امالی» شیخ طوسی است، چون پروانه گرد شمع رو به نجف آورده و آنجا را بصورت مجتمع بزرگ علمی شیعه درآوردند.[1]
با تشكیل حوزه علمیه نجف اشرف، مركزیت علمی برای اداء دو رسالت عمده بوجود آمد: نخست اینكه حوزه علمیه بصورت كانون پرورش علوم و معارف اسلامی و تربیت علمای بزرگ و متخصصان در علوم اسلامی در آمد؛ دوم اینكه این مراكز علمی رسالت پاسداری از اسلام و مسئولیت مرزبانی فكری جوامع اسلامی و شیعی را بر عهده گرفت.
شیخ طوسی با توجه به همه شرائط موجود زمانش همانطور كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس[2]؛ كسی كه زمان خویش را بشناسد جریانهای مشتبه بر او شبیخون نمی‌زند؛ این دو رسالت بزرگ را از حوزه علمیه كوچكی در نجف آغاز نمود.
برای پی بردن به این حقیقت كه حوزه‌های علمیه شیعه از همان آغاز بصورت یك سنگر و دژ برای مبارزه شكل گرفت، كافی است به این گفتار شیخ طوسی بنیانگذار حوزه‌های علمیه شیعه دقت كنیم:
«علمای بزرگ ما چه آنان كه در قدیم بوده‌اند و چه آنان كه متأخر بوده‌اند، همه درباره پیدا كردن دلیلهای زمان‌پسند و آنگونه مطالبی كه به مقتضای طبیعت زمان و شرائط آن بوده است، نهایت درجه ممكن كوشیده‌اند و پیش تاخته‌اند؛ و در برابر دیگران و مخالفان موضع آگاهانه گرفته‌اند؛ چون همواره شبهه‌ها و مسائل تازه‌ای القا می‌شده است كه آنان می‌بایست دلیلها و پاسخها و آگاهیهای جدیدی را جستجو می‌كردند و شیوه نوینی را متناسب با نوآوری مخالفین ابداع می‌نمودند».[3]
بی‌شك دشمن با استفاده از تحولات سریع جوامع بشری و پیشرفت علوم، از فكر نو، شناخت نو، شعور نو، علم نو، فرهنگ نو، زبان نو، هنر نو، مكتب نو و انواع سلاحهای علمی و فلسفی و ایدئولوژیكی جدید برای تهاجم همه جانبه به مرزهای اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی جوامع اسلامی كه حوزه عمل حوزه‌های علمیه بشمار می‌رود، بهره و نیرو می‌گیرد، در چنین شرائطی هدف بنیانگذار حوزه‌های علمیه و دیدگاه او چنین است كه باید تمامی تلاش و نهایت توان را بكار گرفت و آنچه را كه مقتضای زمان است استقصا نمود (بلغوا النهایه القصوی فی استقصاء ما اقتضت ازمنتهم).
این است برنامه كلی و رسالت حوزه علمیه كه بخاطر آن، شیخ طوسی موطن خود (كرخه بغداد) را رها نموده و رنج غربت را در نجف اشرف در جوار وارث علم رسالت، امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ متحمل می‌گردد.
تشكیل حوزه علمیه قم توسط مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالكریم حائری نیز در شرائط مشابه و با اهداف همانندی انجام پذیرفت. زیرا انگیزه هجرت ایشان از اراك به قم بهره‌گیری از موقعیتی بود كه این شهر از نظر روایات اهل بیت و سابقه علمی و خدماتی، از آن برخوردار بود.
حسن بن محمد قمی در تاریخ قم از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند:
«بزودی روزگاری می‌رسد كه كوفه از علم تهی می‌گردد و علم چون ماری كه در زمین پنهان گردد سر از قم درمی‌آورد؛ و این شهر منبع علم و فضل می‌شود؛ و در شعاع دانش آن مستضعفی بجا نمی‌ماند؛ و زنان پشت حجاب نیز از بركات علمی این شهر بهره‌مند می‌گردند؛ و مردم قم برای دیگران حجت می‌شوند؛ و علوم و معارف از این شهر به شهرهای دیگر منتشر می‌گردد؛ و شعاع آن شرق و غرب را فرا می‌گیرد؛ آنگاه حجت بالغه الهی به همگان می‌رسد و هیچ فردی بی‌بهره از قم نمی‌ماند».[4]
هجرت بسیاری از شخصیتهای خاندان اهل بیت و یاران ائمه علیهم السلام، مانند اشعریها (عبدالله بن سعد اشعری و فرزندانش)، و محمد بن حسن صفار مؤلف كتاب بصائر الدرجات كه از اصول شمرده می‌شود، و محمد بن خالد برقی، و زكریا بن ادریس، و زكریا بن آدم، و ابن بابویه، و ابن قولویه مؤلف كتاب كامل الزیاره كه از اسناد روائی معتبر شیعه می‌باشد، و علی بن ابراهیم مؤلف كتاب تفسیر معروف، به قم نشانگر سابقه علمی و موقعیت خاص روحانی و پایگاه بودن آن می‌باشد.
با چنین انگیزه‌ای مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری در سال 1340 ه. ق از اراك به قم هجرت نمود تا به آنچه كه در روایات به آن نوید داده شده جامه عمل بپوشاند.
جالب این است كه هر دو بنیانگذار حوزه علمیه نجف اشرف و قم در شرائطی به این دو حوزه بنیانی استوار بخشیدند كه در خطر تهاجم دشمن بودند.
شیخ طوسی گرفتار یورش سلجوقیان و شیخ حائری مورد تهاجم رضاخان قلدر بودند. بی‌شك بنیانی این چنین، در برابر طغیان و تجاوز ساكت نمی‌ماند؛ و در كنار انجام رسالت علمی و پاسداری از مرزهای عقیدتی، اخلاقی و فرهنگی جامعه، شالوده مبارزه‌ای را برای بهره‌برداری در دراز مدت می‌ریخت.
تربیت شدگان حوزه مرحوم آیه الله حائری هر كدام بنوبه خود در حفظ و توسعه این میراث بزرگ تلاش نمودند؛ و برای ایجاد وحدت و مركزیت نیرومند در حوزه، مرحوم آیه الله بروجردی را به قم دعوت نمودند و حوزه علمیه قم را در برابر رژیم ستمشاهی به یك قدرت بزرگ تبدیل كردند.
در طرح و اجرای این نقشه، حضرت امام، نقش عمده را داشت و از آن پس خود در مقام یك استاد برجسته به تحكیم پایه‌های علمی و معنوی حوزه پرداخت؛ و با تربیت شاگردان برجسته‌ای كه در كنار كسب فقه و عرفان و اخلاق از وجود امام، از دیدگاههای ایشان در زمینه مسائل جامعه و كشور و جهان الهام می‌گرفتند، كادرهای شایسته مجهّز به علم و تقوی و آگاهی را برای نهضت آینده آماده كرد؛ و در روند انقلاب اسلامی دیدیم كه همین عالمان آگاه و متقی حوزه علمیه تحت عنوان اساتید حوزه علمیه قم از نخستین روزهای آغاز نهضت در كنار رهبر انقلاب ایستادند و بصورت یك شبكه ارتباطی قوی پیامهای رهبر را به سراسر كشور و نیز بخارج رسانیدند.
برای بررسی بیشتر نقش حوزه علمیه در روند انقلاب اسلامی باید به این نكته توجه داشت كه محیط حوزه‌های علمیه محیط صفا و صمیمیت و اخلاص و معنویت است؛ در میان طلاب حوزه، فرزندان اقشار مختلف جامعه دیده می‌شوند: روحانی‌زاده، دهاتی و شهری، فرزند كارگر و تاجرزاده، فاقد تحصیلات جدید و تحصیلكرده نظام جدید، فقیر و غنی، و كم استعداد و با استعداد و نابغه، ولی همه و همه، ارزشهائی غیر از علم و تقوی را از دست می‌دهند و در محیطی آكنده از زهد و قناعت در یك رقابت نامرئی به تجهیز علمی و معنوی می‌پردازند؛ و بدین ترتیب علمای فارغ التحصیل حوزه با سرمایه‌عظیم معنوی و با سلسله ارزشهای والای انسانی و اخلاقی رسالتهای حوزه را بر عهده می‌گیرند؛ جمعی همچنان در حوزه می‌مانند، و عده‌ای نیز به نقاط مختلف مهاجرت می‌كنند و طبق دستور قرآن كار تعلیم و تربیت و انذار مردم را آغاز می‌نمایند.
حوزه علمیه نه تنها در برابر نفوذ دولت، استقلال اقتصادی دارد، از نظر علمی و نوع سیستم نیز فاقد هر نوع رابطه اثر پذیر می‌باشد.
استقلال همه جانبه حوزه‌های علمیه شیعه همواره به فقها و علما این امكان را می‌داده است كه بدور از هر نوع واهمه در زمینه بروز اختلال در كار حوزه به هنگام درگیری با دستگاه حاكم، موضعگیری لازم را داشته باشند؛ در صورتیكه اتكاء مالی و اداری حوزه‌های علمیه اهل تسنن این امكان را از علما و روحانیون وابسته به این حوزه‌ها، و بطور كلی متكی به دولت‌ها گرفته است.
حوزه‌ علمیه قم با چنین بافت و خصوصیاتی آمادگی‌های لازم را برای انجام رسالت خویش در پاسداری از حریم اسلام و حقوق ملت و مصالح كشور بدست آورده بود.
سیاست تزویر و فریب، و حمله و گریز محافظه كارانه رژیم شاه در برابر مرجعیت مقتدر و با نفوذی چون آیه الله بروجردی، مانع از اجرای صریح و سریع برنامه‌های از پیش تعیین شده توسط عوامل كاخ سفید آمریكا بود.
در این زمان، امام كه مرجعیت دینی و مسئولیت حوزه را بر عهده ایشان می‌دانست به تذكرات خصوصی به مقام مرجعیت و در حد پیام اكتفا می‌نمود. پس از رحلت آیه الله بروجردی، رژیم، به تصور اینكه فقدان ایشان موجب ضعف حوزه علمیه و روحانیت شده و موانع از سر راه خود كامگی شاه برداشته شده است، یورش همه جانبه‌ای را برای پیاده كردن منویات آمریكا آغاز نمود و با استفاده از پوشش اسمی انقلاب و ثبات سیاسی برای هر چه وابسته‌تر كردن كشور به آمریكا، برنامه‌های از پیش تعیین شده‌ای را به اجرا گذارد.
با وجود اینكه در خلأ ناشی از فقدان آیه الله بروجردی حوزه دچار مسائل و مشكلاتی شده بود، لكن یكه‌تازی رژیم در حقیقت جرقه‌ای بود كه كانون آماده اشتعال نهضت را مشتعل نمود و همه قدرت و نفوذ و معنویت حوزه در فریادهای امام متجلی شد و نهضت حوزه به رهبری امام،‌ چون خون در شریان ملت مسلمان به جریان افتاد.
حوزه با همه موجودیت خود از مراجع تقلید گرفته تا اساتید و طلاب پشت سر رهبری نهضت قرار گرفت و حمایت بی‌دریغ خود را بنابر رسالت خویش نثار نهضت كرد؛ با توجه به تركیب حوزه كه بطور سنتی از مراجع و اساتید و طلاب تشكیل می‌شد، نقش حوزه را در پشتیبانی از رهبری نهضت و پیشبرد آن می‌‌توان در چند نكته خلاصه كرد:
1. رژیم قصد داشت امام را از پیكر حوزه و مرجعیت جدا كند و با وی در حد یك شخصیت روحانی برخورد نماید؛ زیرا چنین عملی برای رژیم امكان پذیر بود؛ بعلاوه احتیاج به سرمایه گذاری نداشت و می‌توانست با دستیابی به این هدف امام را منزوی سازد.
حوزه علمیه قم با تأكید بر مرجعیت امام و اینكه ایشان جزئی از یك كل بهم پیوسته است و مبارزه با رژیم یك جریان نشأت گرفته از رسالت حوزه و مربوط به همه حوزه است، این توطئه را خنثی نمود.
2. اعلامیه‌های مراجع و شخصیتهای برجسته حوزه بنوبه خود در پیشبرد اهداف نهضت و تقویت بنیان مبارزه تأثیر چشم‌گیری داشت و در پیوستن نیروهای بیشتر به نهضت مؤثر بود. این اعلامیه‌ها به رژیم و حامیانش می‌فهماند كه حمایت حوزه از رهبری نهضت تنها بخاطر مسائل صنفی نیست؛ بلكه وحدت هدف و هماهنگی در انجام رسالت وجود دارد.
3. رده‌های دوم اساتید حوزه كه معمولاً در تصمیم گیریهای حوزه نقشی بر عهده نداشتند وارد صحنه شدند و مهمترین نقش را در سرعت بخشیدن به آهنگ نهضت ایفا نمودند و از موقعیت خود برای راه‌اندازی و تعمیق و گسترش فعالیتهای رده‌های اول حوزه استفاده كردند.
اینان كه فعالترین عناصر حوزه را تشكیل می‌دادند و اكثراً از شاگردان و علاقه‌مندان امام بودند، بدور از پاره ملاحظاتی كه در فعالیت رده‌های اول حوزه معمولاً دست و پاگیر است، از هیچ گونه حمایت در طول فراز و نشیب‌های نهضت فرو گذار نكردند؛ و چه در مقابله با رژیم و چه در انتقال اهداف و آرمانهای نهضت به طیف وسیع طلاب، و همچنین در سطح جامعه رسالت خویش را به انجام رسانیدند.
4. طلاب حوزه علمیه بصورت انفرادی و گروهی از طریق اعمال فشار روی عناصر غیر فعال حوزه و ایجاد شبكه‌های ارتباطی مستقیم با اقشار و گروههای مختلف، پیام نهضت و رهبری آن را در سطح جامعه منتشر نمودند و نقش بیشتری را در پیشبرد اهداف نهضت ایفا كردند؛ و از آنجا كه آسیب‌پذیرتر از مراجع و اساتید حوزه بودند، بیشتر آماج حملات و آزار و شكنجه رژیم سفاك پهلوی قرار گرفتند. بسیاری از آنان توسط مأمورین ساواك به زندانها افتادند و عده‌ای به سرباز خانه‌ها فرستاده شدند و جمعی تبعید و یا مختفی شدند؛ و آنها كه موقعیت شخصی نداشتند بیشتر مورد آزار قرار گرفتند.
سركوب مكرر طلاب حوزه همچون جریان فیضیه نتوانست در مقاومت دلیرانه سربازان امام زمان ـ علیه السّلام ـ خللی ایجاد كند و طلاب هر بار با صلابت بیشتر و فریادی رساتر به انجام رسالت خود در زمینه رساندن آرمانهای انقلاب اسلامی و پیامهای رهبر انقلاب به مردم و افشای ماهیت ضد مردمی و وابسته رژیم منحوس پهلوی، دست به تلاشی خستگی ناپذیر زدند؛ و تا اعماق جغرافیائی كشور پیش تاختند و حماسه‌ها آفریدند.
می‌گویند متن تلگراف مرحوم میرزای بزرگ شیرازی را كه در زمینه تحریم تنباكو به تهران مخابره شده بود. دستگاه استبداد ناصر الدین شاه از افكار عمومی پوشیده نگاه داشت، ولی در مدت كوتاه،‌ علی رغم فقدان وسائل ارتباط جمعی در آن زمان، فتوای این مرجع بزرگ تقلید در سراسر كشور منتشر گردید.
این معجزه تاریخ در جریان سخنرانی تاریخی امام در زمینه كاپیتولاسیون، علی رغم سازماندهی و بسیج همه نیروها توسط رژیم برای خاموش كردن این فریاد، در مدت چهل و هشت ساعت در سراسر كشور حتی اعماق روستاها توسط طلاب حوزه علمیه به آگاهی ملت ایران رسید؛ و این حادثه رژیم را دچار شوك و سرسام كرد.

پی نوشت ها :
[1] . رجوع شود به زندگی نامه شیخ طوسی، تألیف علامه محقق شیخ آغا بزرگ تهرانی، ترجمه میرزا محمد و طبیبان، صفحه 8.
[2] . تحف العقول، صفحه 261.
[3] . رجوع شود به مقاله آفاق فكری برون حوزه‌ای، نوشته محمد رضا حكیمی در مجله حوزه، شماره 1، ‌صفحه 33.
[4] . رجوع شود به گنجینه دانشمندان، تألیف محمد شریف رازی، ج 1، صفحه 32.
عباسعلي عميد زنجاني - انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 32-39


منبع : اندیشه قم الف