زكات فریضه ای الهی (1)
زكات فریضه ای الهی (1)
«الّذين اِن مَكّنّاهم فى الأرض أقاموا الصّلوة و آتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الأمور»(1)
«(مؤمنان) كسانى (هستند) كه اگر در زمين به آنان قدرت بخشيم، نماز را برپا دارند و زكات دهند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و پايان همه كارها از آن خداست.»
به دنبال سرنگونى حكومت شاهنشاهى، با اراده الهى و به رهبرى امام خمينى و پيروى مردم ايران و برقرارى نظام جمهورى اسلامى، حركتهاى فرهنگى زيادى صورت گرفت. در بدنه نظام، دانشگاهها، كتابخانهها، مدرسهها، مؤسسات تحقيقاتى، انتشارات، روزنامهها و شبكههاى صدا و سيما توسعه يافت و در كنار نظام، رشد حوزههاى علميه، نماز جمعهها، نماز عيدها، توجّه به قرآن و احكام و مسائل دينى و تشكيل تشكّلهاى مذهبى در مدارس و دانشگاهها و وزارتخانهها و كارخانهها و پادگانها مشهود شد.
امّا با گذشت ده سال از انقلاب اسلامى، مشاهده شد هنوز كارهاى واجبِ فرهنگى متعددى انجام نشده است كه طىّ نامهاى به رهبر معظم انقلاب فهرست آن كارها را نوشتم. ايشان مرقوم فرمودند كه بنده افراد دلسوزى را پيدا كرده و آن كارها را دنبال نمايم. (دست خط ايشان موجود است.)
يكى از اين كارها توجّه ويژه به نماز بود. گرچه مردم نماز را در مساجد برپا مىداشتند، ولى اقامه نماز در مدارس، دانشگاهها، مراكز عمومى، جادّهها، ظهر تاسوعا و عاشورا، زمينهاى ورزشى، ادارات و... جلوهاى نداشت.
با لطف خداوند ستاد اقامه نماز تشكليل شد و هر سال اجلاس باشكوهى در يكى از استانها با پيام رهبر عزيز انقلاب و حضور رئيسجمهور و برخى وزرا و نمايندگان مجلس و شخصيّتهاى سياسى فرهنگى برگزار گرديد و مسائل نماز دنبال شد. بيش از صد عنوان كتاب توسط ستاد اقامه نماز درباره نماز منتشر شد، بيش از صد مسجد در جادّهها ساخته شد، بيش از هزار قطعه شعر سروده شد و بيش از پنجاه هزار نماز جماعت در مدارس برگزار شد. هزاران جوان، آثار قلمى و هنرى خود را درباره نماز ارائه دادند و بيش از ده هزار طلبه جوان در مدارس به اقامه نماز پرداختند.
بعد از نماز به سراغ مسأله امر به معروف و نهى از منكر رفته و در اين باره نيز افرادى را به همكارى دعوت كردم و كتابهايى نوشته شد و كارهاى مثبتى انجام گرفت.
پس از آن به سراغ مسأله زكات رفته و كارهايى انجام شد، از جمله: حدود سى سفر به استانها رفتم و نامهها و نالههايى را به ائمه محترم جمعه نوشتم. متأسفانه تا آن موقع كتابى فارسى براى ترويج و تبيين موضوع زكات در جامعه نداشتيم. بعد از آنكه اولين گردهمايى زكات را در استان خوزستان برقرار كرديم، كمكم مسأله زكات مطرح شد و آية اللّه محسنى گركانى امام جمعه محترم اراك و دانشمند عزيز آقاى دهقان دو كتاب درباره زكات (اين واجب فراموش شده) نوشتند. برادر دانشمند ديگر، جناب آقاى مجتبى كلباسى نيز مقالاتى را كه در زمينه زكات نوشته شده بود بررسى و جمعآورى كردند و به نام «زكات در انديشهها» چاپ و منتشر شد.
امّا با كمال تأسف بعد از بيست و دو سال كه از انقلاب اسلامى مىگذرد، تنها سه يا چهار جلد كتاب زكات نوشته شده، و زكات از فراموشى بيرون نيامده است. اينجانب با لطف و توفيق الهى چند شب جمعه در برنامه تلويزيونى درسهايى از قرآن مسأله زكات را دنبال كردم و ياداشتهايى در اين باره آماده شد. دو نفر از فضلا هم چند روزى از قم به تهران آمده، اين يادداشتها را تكميل و بازنويسى كردند و اين كتاب پيش روى شما قرار گرفت.
محور كتاب، آيات و روايات و پاسخ به بعضى شبهات درباره زكات است. اميدوارم كه مفيد واقع شود و ذخيره قبر و قيامت همه ما باشد.
در دهها سفرى كه براى زكات داشتم، طرح اين بود كه ستادهاى زكات با تركيبى از: عالم منطقه، استاندار يا فرماندار يا بخشدار، كميته امداد، جهاد كشاورزى، تعاونى روستا، شوراى استان و افرادى كه در ميان مردم محبوبيّت دارند تشكيل شود و شيوه كار اين گونه باشد كه مسأله زكات طرح و تبليغ شود و مردم زكات خود را نزد افراد مورد اطمينان جمعآورى كنند و زير نظر عالم منطقه در همان منطقه و در راههايى كه قرآن فرموده، هزينه شود.
در بعضى مقرّرات جمهورى اسلامى نيز چنين آمده كه اگر مردم منطقهاى، به خصوص روستاها، پولى جمعآورى كردند، دولت نيز به همان اندازه به آن بودجه اضافه كند و در نيازهاى مشروع همان منطقه مصرف شود. اين حمايت دولت خود مىتواند تشويقى براى انجام كار باشد. گرچه مردم مسلمان خود مىدانند كه انجام تكليف شرعى و بهرهگيرى از بركات دنيوى و اخروى زكات نبايد مشروط بر حمايتهاى اين و آن باشد. يعنى حتّى اگر دولت كمك نكرد ما بايد به وظيفه خود عمل كنيم.
به هر حال هنوز در آغاز كاريم و از كوتاهىهايى كه شده است عذرخواهى مىكنيم.
از خداوند عذر مىخواهم كه چرا مسأله زكات را آن گونه كه بايد تبليغ نكردم. اگر ما همانگونه كه براى دفاع مقدس تبليغ كرديم و بر اثر آن مردم جوانان خود را به جبههها فرستادند، مسأله زكات را جدّى مىگرفتيم، بسيارى از مسلمانان به راحتى زكات مال خود را مىپرداختند.
از فقرا و مساكين و همه گرفتارانى كه مىتوانستند مشكلات خود را از طريق زكات حل كنند، عذرخواهى مىكنم.
از قرآن كه با آن همه عنايت مسأله زكات را تذكر داد و من بىاعتنا بودم، عذرخواهى مىكنم.
خداوندا! من غافل شدم و فكرم را در بسيارى از مسائل غيرواجب صرف كردم، ولى واجبات كه جزو اركان اسلام بود، مورد غفلتم واقع شد.
خدايا! مىتوانستم با دعوت از هنرمندان، فيلمها و سرودهايى درباره چگونگى حل مشكلات مناطق محروم از طريق زكات بسازم ولى غافل شدم. مىتوانستم به محضر علما بروم و با اصرار از آنان بخواهم كه مسأله زكات را از نظر علمى و فقهى مورد بحث و دقت قرار دهند و مسأله زكات را در حوزههاى علمى رونق ببخشم ولى غافل شدم.
خدايا! تو مىدانى كه اگر مردم به مسأله زكات و خمس عمل مىكردند، ما از بركات آسمان و زمين محروم نمىشديم. به هر حال رسماً استغفار و عذرخواهى مىكنم و از خداوند آرزوى جبران غفلتهاى گذشته و از همه عاشقان براى انجام اين امر مهم استمداد مىكنم.
زكات مخصوص اسلام نيست بلكه در اديان پيشين نيز بوده است.
زكات و نماز از مشتركات همه اديان آسمانى است.
حضرت عيسى عليه السلام در گهواره به سخن آمد و گفت: «اَوصانى بالصّلوة و الزّكاة»(2) خداوند مرا به نماز و زكات سفارش نموده است.
حضرت موسى عليه السلام خطاب به بنىاسرائيل فرمود: «اقيموا الصّلوة و آتوا الزّكاة»(3) نماز به پا داريد و زكات دهيد.
قرآن درباره حضرت اسماعيل عليه السلام مىفرمايد: «كان يأمر أهله بالصّلوة و الزّكاة»(4) او خانوادهاش را به نماز و زكات فرمان مىداد.
درباره عموم پيامبران نيز آمده است:
«و جعلناهم ائمّة يَهدون بأمرنا و أوحينا اليهم فعل الخَيرات و اقام الصّلوة و اِيتاء الزّكاة»(5) آنان به فرمان ما مردم را هدايت مىكردند و ما انجام كارهاى نيك و به پا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم.
بر اساسِ آيه «و ما أُمروا الاّ ليعبدوا اللّه... و يقيموا الصّلوة و يؤتوا الزّكاة و ذلك دين القيّمة»(6) نيز، در تمام اديان آسمانى، قرين و همتاى نماز، زكات بوده است.
مرحوم علاّمه طباطبايى در مبحثى پيرامون زكات مىفرمايد: هر چند قوانين اجتماعى به صورت كاملى كه اسلام آورده، سابقه نداشته، لكن اصل آن ابتكار اسلام نبوده است. زيرا فطرت بشر به طور اجمال آن را درمىيافت. لذا در آيينهاى آسمانى قبل از اسلام و قوانين روم قديم، جسته و گريخته چيزهايى درباره اداره اجتماع ديده مىشود و مىتوان گفت كه هيچ قومى در هيچ عصرى نبوده، مگر آن كه در آن حقوقى مالى براى اداره جامعه رعايت مىشده است. زيرا جامعه هر جور كه بود در قيام و رشدش نيازمند هزينه مالى بوده است.(7)
واژه زكات سى و دو مرتبه در قرآن كريم آمده است؛ كه بر اساس آن.
پرداخت زكات، نشانه ايمان به خدا و روز قيامت است. «مَن آمن باللّه و اليوم الاخر و اقام الصّلوة و آتى الزّكاة...»(8)
راه پذيرش توبه و آمرزش گناهان، اقامه نماز و اداى زكات است. «فان تابوا و اقاموا الصّلوة و آتوا الزّكاة فاخوانكم فى الدّين»(9)
برپايى نماز و زكات، نشانه حكومت صالحان است. «الّذين ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصّلوة و آتوا الزّكاة»(10)
نشانه مردان الهى، تجارت و داد و ستد، همراه با انجام نماز و اداى زكات است. «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اقام الصلوة و ايتاء الزّكاة»(11)
انكار زكات، برابر با كفر است. «الّذين لا يؤتون الزّكاة و هم بالآخرة هم كافرون»(12)
در سورههاى مكّى فراوانى به مسأله زكات اشاره شده است، از جمله سورههاى اعراف آيه 156، نمل آيه 3، لقمان آيه 4، فصّلت آيه 7. برخى مفسّران اين آيات را مخصوص زكات مستحب مىدانند(13) و برخى ديگر مىگويند: حكم زكات در مكه نازل شد، امّا به علت كمى مسلمانان، پول زكات جمع نمىشد و مردم خودشان زكات را مىپرداختند.(14) امّا پس از تشكيل حكومت اسلامى در مدينه، مسأله گرفتن زكات و واريز كردن آن به بيتالمال و تمركز آن توسط حاكم اسلامى با نزول آيه «خُذ من أموالهم صَدقة»(15) مطرح شد.
اين آيه در ماه رمضان سال دوم هجرى در مدينه نازل شده و پيامبر دستور داد تا ندا دهند كه خداوند زكات را همچون نماز واجب ساخت. پس از يك سال نيز فرمان داد كه مسلمانان زكاتشان را بپردازند.(16)
در واقع پس از تشكيل حكومت اسلامى و تأسيس بيتالمال، زكات تحت برنامه مشخصى قرار گرفت و نصابها و مقدارهاى معيّنى براى آن قرار داده شد.(17)
برخى بر اين باورند كه پس از مأموريّت پيامبر صلى الله عليه وآله به اخذ زكات، مصارف زكات به طور دقيق در آيه 60 سوره توبه بيان گرديد و جاى تعجب نيست كه تشريع اصل زكات در آيه 103 سوره توبه باشد و ذكر مصارف آن در آيه 60، زيرا مىدانيم آيات قرآن به فرمان پيامبر صلى الله عليه وآله هر كدام در محل مناسبى قرار داده شده است.(18)
با بررسى آيات و روايات درمىيابيم كه زكات در اسلام مانند زكات در ديگر اديان الهى نيست كه صرفاً يك وصيّت و سفارش اخلاقى و موعظه باشد تا مردم به برّ و نيكى رغبت پيدا كنند و از بخل و امساك بپرهيزند، بلكه فريضهاى الهى است و بىاعتنايى به آن فسق است و منكر آن، كافر محسوب مىشود.
در اسلام، موارد و شرايط زكات و كيفيّت اداى آن به طور دقيق مشخص شده و مسئوليّت اخذ آن بر عهده دولت اسلامى است وكسانى كه از پرداخت زكات امتناع ورزند، بازخواست مىشوند و مىتوان با متمرّدين آن در صورتى كه منجر به انكار ضرورى دين گردد، مقابله كرد.(19)
علماى اسلام زكات را از ضروريات دين و منكر آن را كافر دانستهاند.
روزى امام صادق عليه السلام آداب و نحوه گرفتن زكات را كه در نامه 25 نهج البلاغه نيز آمده است، از قول حضرت على عليه السلام نقل فرمود. سپس گريه كرد و فرمود: به خدا سوگند حرمتها را شكستند و به كتاب خدا و سنّت پيامبرش عمل نكردند.(20)
زكات، درمان دردهاى اقتصادى جامعه است و همانگونه كه اگر براى عضوى از بدن كسى ناراحتى پيش بيايد او را از حركت مىاندازد، در جامعه نيز اگر گروهى با مشكلات روبرو شوند، حركت آن جامعه فلج مىشود و زكات براى حلّ مشكلات جامعه است.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند به من نعمتهايى داده است كه دائماً نگران آن هستم تا حقوقى را كه خداوند نسبت به آنها بر من واجب كرده است، پرداخت كنم. سؤال شد: شما نيز با آن مقام بزرگى كه داريد به خاطر تأخير زكات از خدا مىترسيد؟ فرمود: بله.(21)
رسول خدا صلى الله عليه وآله سوگند ياد كرد كه جز مشرك كسى در مورد پرداخت زكات خيانت نمىكند.(22)
و نيز فرمود: يا على! ده گروه از امت من كافر مىشوند كه يكى از گروهها كسانى هستند كه زكات نمىپردازند.
در آخرين خطبه خود نيز فرمود:
اى مردم! زكات اموال خود را بپردازيد. پس هر كس زكات نپردازد، براى او نه نمازى است و نه حجّى و نه جهادى.(23)
در روايات متعددى زكات به عنوان يكى از پايههاى دين اسلام شمرده شده است و فرمودهاند: بناى اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، حج، زكات، روزه و ولايت.(24)
در روايات مىخوانيم: زكات، نشانه بىنقص بودن و كمال اسلام و ايمان است. «تمام اسلامكم اداء الزّكاة»(25)، «... سبعة من كنّ فيه فقد استكمل حقيقة الايمان... و ادّى الزّكاة ماله»(26)
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله به حضرت علىعليه السلام فرمود: علامت و نشانه مؤمنان و شيعيان ما سه چيز است: نماز، روزه و زكات.(27)
زكات در لغت به معناى رشد و پاكيزگى است. آرى دلسوزى براى محرومين و كمك به آنها سبب رشد معنوى انسان و پاك شدن روح از بخل و حرص و تكاثر است.
زكات در اصطلاح فقهى، به معناى پرداخت مقدار معيّنى از مال به محرومان و نيازمندان است.
زكات در قرآن، هم به معناب لغوى آمده است، چنانكه خداوند مىفرمايد: ما به حضرت يحيى از ناحيه خود رحمت و پاكى بخشيديم و او فردى پرهيزكار بود. «و حَناناً من لدُنّا و زكاةً و كان تَقيّاً»(28) و هم به معناى اصطلاحى آمده كه البتّه معناى عامى دارد و به كمكهاى واجب و مستحب هر دو گفته مىشود.
ابتدا بايد به سراغ ريشههاى اعتقادى و فكرى و فرهنگى رفت:
اگر كسى باور كند مالى كه در اختيار اوست، امانت و هديه خدايى است،
اگر باور كند امتيازى بر ديگران ندارد و همه با هم برادرند،
اگر باور كند ارزش جذب دل محرومان، بيش از ارزش جمع مال است،
اگر باور كند دعاى محرومان، مشكلهاى زندگى او را حل مىكند،
اگر باور كند ممكن است فردا خودش يكى از محرومان جامعه باشد،
اگر باور كند كه خدا جاى آنچه را انفاق مىشود، پر مىكند،
اگر باور كند انفاق او همچون دانهاى است كه تبديل به خوشههاى متعدد و صدها دانه مىشود،
اگر باور كند فقير، كمك مالى او را براى قيامتش حمل مىكند،
اگر باور كند سير شدن فقرا، يك لذّت معنوى و آرامش درونى به همراه دارد،
اگر باور كند كمك امروز او به صورت چهره زيبايى در برزخ مونس او خواهد بود،
اگر باور كند حل مشكل مسلمين، حل مشكل رسول خدا صلى الله عليه وآله است،
اگر باور كند بىتفاوتى نسبت به محرومان جامعه ممكن است سبب انفجار و انقلاب و از دست دادن كل اموال او شود،
اگر به آثار و بركات و پاداشهاى كمك به ديگران ايمان داشته باشد،
و اگر خطرات بىتفاوتى، كنزاندوزى، بخل و حرص را بداند و با تاريخ ثروتمندان بىتفاوت آشنا شود، خود را براى پرداخت خمس و زكات و انفاق و... آماده مىكند.
اگر بدانيم خدايى از ما قرض خواسته و فرموده است: «مَن ذا الّذى يُقرِض اللّه قَرضاً حَسناً»(29) كه خزينههاى آسمانها و زمين به دست اوست، خواهيم فهميد كه هدف از اين قرض در حقيقت شكوفايى روحيه سخاوت و انساندوستى در انسان است.(30) اگر ما همچون حضرت سليمان دارايىهاى خود را از فضل خداوند بدانيم و بگوييم: «هذا من فضل ربّى»(31)، هرگز در پرداخت خمس و زكات مال خود بخل نمىكنيم.
اگر ما نعمتهاى خداوند را وسيله رفاه و غفلت و سرمستى ندانيم، بلكه همان گونه كه قرآن مىفرمايد: «ليبلونى ءاشكر ام اكفر»(32)، آنها را وسيله آزمايش خود بدانيم كه آيا با بكارگيرى صحيح آنها شكر عملى نعمتهاى خدادادى را به جا مىآوريم و يا كفران نعمت مىكنيم،
اگر همانگونه كه امام رضا عليه السلام فرمود، بدانيم كه خداوند مسئوليّت افراد زمينگير را به عهده متمكنين قرار داده است،
اگر بدانيم هستى ما و فكر و علم و قدرت و ابتكار و توفيقى كه داريم، از خداوند است و حتّى در كشاورزى نقش ما تنها بذرافشانى و آبيارى است، امّا جذب آب توسط زمين و شكوفايى بذر در درون آن، جذب نور و هوا، شكفتگى زمين و خروج خوشهها از خداست و به تعبير قرآن: «ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون»(33)، هرگز بخل نخواهيم ورزيد.
اگر بدانيم دريافتكنندگان كمكهاى ما در ظاهر فقرا هستند، ولى در واقع خداوند است كه صدقات را تحويل مىگيرد، «يأخذ الصّدقات»(34)، به راحتى كمك مىكنيم و همانگونه كه در روايات آمده دست خود را نيز مىبوسيم.
اگر بدانيم بىاعتنايى به فقرا ما را به سرنوشت قارونها گرفتار مىكند كه خود و خانه و سرمايهاش يك جا به زمين فرو رفتند، «فخسفنا به و بداره»(35) اين همه بخل در كار نخواهد بود. قارون مىگفت: اموال من از خدا نيست، بلكه به وسيله علم و تخصص و ابتكار و نبوغ خودم، آن را به دست آوردهام. «انّما اُوتيتُه على علم عندى»(36)
اگر به داستان باغى كه سوخت توجّه كنيم، خواهيم ديد كه چگونه باغ كسانى كه تصميم گرفتند فقرا را از نعمتهاى الهى محروم كنند، يك جا سوخت. «فاصبَحَت كالصَّريم»(37)
اگر بدانيم بىتوجّهى به يتيمان ممكن است سبب يتيم شدن فرزندان خود ما شود.
اگر بدانيم كمكهاى امروز ما در مواردى دو برابر و در مواردى چند برابر و در مواردى ده برابر و در مواردى هفتصد برابر مىشود و به ما برمىگردد، هرگز بخل نخواهيم كرد.
اگر به سخن امام صادق عليه السلام ايمان داشته باشيم كه فرمود: خداوند مهمتر از زكات چيزى را بر مردم سخت نگرفته است و بسيارى از مردم به خاطر نپرداختن آن هلاك شدهاند، «ما فرض اللّه على هذه الامّة شيئاً اشدّ عليهم من الزكاة و فيها تهلك عامتهم»(38) هرگز بخل نخواهيم كرد.
اگر بدانيم آن كه ما را از فقر آينده مىترساند، شيطان است: «الشيطان يعدكم الفقر»(39)، هرگز از وسوسههاى تهديدآميز شيطان نمىترسيم.
اگر بدانيم ما جانشين خدا هستيم و حيف است تنها به ماديّات راضى باشيم، هرگز به ماديّات دلخوش نمىشويم «أرضيتم بالحياة الدّنيا»(40)
اگر بدانيم ريشه جمع مال، پندار باطل ابدى بودن آن است، «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب أنّ ماله أخلده»(41)، هرگز از پرداخت خمس و زكات طفره نمىرويم.
اگر بدانيم هر چه بيشتر داشته باشيم، مسئوليّت ما بيشتر است. خداوندى كه به پيامبرش كوثر و خير كثير مىدهد، براى او ذبح گوسفند را كافى نمىداند، بلكه بايد شتر نحر نمايد.(42) آرى كسى كه بيشترين دريافت را دارد، بايد كمك او نيز بيشتر باشد.
اگر بدانيم با پرداخت زكات، سلام و صلوات پيامبر را دريافت مىكنيم، به راحتى زكات خواهيم داد. خداوند به پيامبرش مىفرمايد: زكات مردم را بگير و بر آنها درود بفرست.(43)
اگر بدانيم حضرت على عليه السلام انگشتر خود را در نماز به فقير داد و حتّى صبر نكرد نماز تمام شود و اگر بدانيم ارزش كمك به محرومان همچون بوسيدن كعبه و حجر الأسود است، هرگز آن را به ديگرى واگذار نمىكنيم و حتماً مسئوليّت آن را خودمان به عهده مىگيريم. گاهى ياران امامان از آنان مىخواستند كه حمل غذا به خانه فقرا را به آنان واگذار نمايد، ولى امامان معصوم ما نمىپذيرفتند.
اگر بدانيم كه دوزخيان در پاسخ بهشتيان مىگويند: يكى از عوامل سقوط ما به دوزخ بىتفاوتى نسبت به فقرا بوده است، «و لم نك نطعم المسكين»(44)، نسبت به آنان احساس مسئوليّت خواهيم كرد.
اگر باور كنيم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: روزى براى شما فرا خواهد رسيد كه از هر كس محتاجتر خواهيد بود، هرگز بخل نخواهيم كرد.(45)
اگر باور كنيم اين سخن خدا را كه فرمود: افراد بخيل گمان مبرند كه اموالشان براى آنان خير است، بلكه براى آنها شر است،(46)
اگر باور كنيم كه قرآن مىفرمايد: آنچه نزد شماست، نابود مىشود و آنچه براى خدا و در راه او داده مىشود، باقى مىماند، «ما عندكم ينفد و ما عند اللّه باق»(47)
اگر باور كنيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند فقرا را در اموال اغنيا شريك قرار داده است و نبايد حق فقرا در غير آنان هزينه شود،(48)
اگر باور كنيم كه خداوند از بندهاش مىپرسد: آيا نسبت به فرمان من بخل مىكنى؟! يا مرا متهم مىكنى؟ يا گمان مىكنى كه من از جبران آنچه انفاق كردهاى عاجزم؟!، خود را براى كمك به محرومان آمادهتر خواهيم كرد.(49)
اگر بدانيم كه نپرداختن زكات از گناهانى است كه سبب ندامت و حسرت مىشود(50) و لحظه مرگ، انسان از خداوند مىخواهد كه به دنيا برگردد و حق فقرا را بدهد،(51)
اگر بدانيم كه زكات ندادن، انسان را از مدار ايمان واسلام خارج مىكند،(52)
اگر بدانيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در سايه كعبه به ابوذر فرمود: كسانى زيانكارترند كه زكات نمىدهند،(53)
اگر بدانيم هر روز هزار فرشته، ثروتمندى را كه زكات نمىدهد به آتش بشارت مىدهند،(54)
اگر بدانيم رسول خدا صلى الله عليه وآله كسانى را كه پرداخت زكات را خسارت مىپندارند به انواع قهرهاى الهى (باد سخت، زلزله و دگرگونى چهره) وعده داده است،(55)
اگر بدانيم حضرت مهدىعليه السلام با كسانىكه زكات مال خود را نمىپردازند مانند زناكارانِ همسردار برخوردكرده وگردنشان را مىزند،(56)
اگر بدانيم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله سوگند ياد كردند كه نپرداختن زكات خيانت به خدا و شرك است،(57)
اگر بدانيم كه خداوند نام كسانى را كه زكات نمىدهند در ميان نام مشركان و كافران قرار داده است،(58)
اگر بدانيم كه زكات از ضروريات دين و انكار آن به منزله كفر است،(59)
اگر بدانيم كه در زمان ابوبكر با گروهى كه زكات نمىدادند (به نام اصحاب ردّه) برخورد نظامى شد، بر عليه آن افراد لشگركشى شد و حضرت علىعليه السلام نيز در آن جبهه شركت فرمودند،(60)
اگر بدانيم كه امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كس حتّى اگر مقدار كمى از زكات خود را ندهد، يهودى يا نصرانى مىميرد،(61)
اگر بدانيم رسول خدا صلى الله عليه وآله مىفرمود: مالى كه زكات آن پرداخت نشده است، ملعون است، ملعون،(62)
اگر بدانيم امامصادقعليه السلام به كسى كه زكات نمىداد لقب سارق دادند،(63)
اگر بدانيم دست كسانى كه زكات نمىدهند در قيامت به گردنشان بسته مىشود و با سختترين كلمات مورد توبيخ فرشتگان قرار مىگيرند،(64)
اگر بدانيم و باور كنيم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله و اهلبيت معصومشعليهم السلام صحنههايى از شكنجه تاركان زكات را در قيامت اينگونه بيان كردهاند كه مار بزرگى به گردن آنان آويخته مىشود و اين همان است كه قرآن مىفرمايد: «سيطوق ما بخلوا»(65) همان مالى كه بخل شد، در قيامت طوق گردن مىشود،(66)
اگر باور كنيم كه قرآن مىفرمايد: روز قيامت اموال كنز شده را داغ مىكنند و بر پيشانى و پهلو و كمر كسانى كه زكات ندادهاند مىگذارند و به آنان گفته مىشود: اين همان چيزى است كه در دنيا ذخيره كرديد و حق محرومان را نپرداختيد،
اگر باور كنيم كه نپرداختن زكات از گناهان كبيرهاى است كه خداوند در مقابل آن وعده عذاب داده است،
آرى اگر اين باورها را داشته باشيم، لحظهاى در پرداخت حق الهى درنگ نخواهيم كرد.
اگر بدانيم كه زكات در برزخ در كنار نماز تجسم يافته و مونس انسان مىشود، به راحتى آن را خواهيم پرداخت.(67)
اگر بدانيم كه با پرداخت زكات، پاداشهاى چندين برابرى كه تعداد و عمق آن را كسى جز خدا نمىداند، دريافت خواهيم كرد،(68) هرگز بخل نخواهيم كرد.
اگر بدانيم كه با پرداخت زكات درهاى بهشت را به روى خود باز مىكنيم،(69) هرگز بخل نخواهيم كرد.
اگر بدانيم كه در قيامت از كسى كه زكات مال خود را كامل مىپردازد و در جاى خود مصرف مىكند، نمىپرسند كه اموال خود را از كجا آوردهاى،(70) انگيزه پرداخت زكات زياد خواهد شد.
اگر بدانيم كه پرداخت زكات در دنيا، كليد دريافت رحمت الهى در روزى است كه از همه محتاجتريم و نپرداختن امروز، عامل بيشترين خسارت است،(71) لحظهاى در پرداخت آن درنگ نخواهيم كرد.
اگر بدانيم پاداش هر دانه گندم و جو و امثال آن كه به قصد زكات داده مىشود، قصرهايى از طلا، نقره، لؤلؤ، زبرجد، جواهر و نور است(72)، لحظهاى در پرداخت آن دريغ نخواهيم كرد.
اگر بدانيم كه زكاتِ عاشقانه كفّاره گناهان است(73)، در پرداخت آن شتاب خواهيم كرد.
اگر بدانيم زكاتدهنده در هر يك از آسمانهاى هفتگانه به نام مقدسى خوانده مىشود، در آسمان اوّل به نام «سخىّ»، در آسمان دوم «جواد»، در آسمان سوم «معطى»، و در آسمانهاى ديگر «مبارك»، «محفوظ»، «منصور» و «مغفور» ناميده مىشود(74)، هرگز اين نامهاى نيك را به آسانى از دست نخواهيم داد.
اگر بدانيم سير كردن فقرا، رمز سير بودن در قيامت و سيراب كردن تشنگان، رمز سيراب شدن در قيامت و پوشاندن فقرا، رمز پوشيده بودن در رستاخيز است(75)، تا آنجا كه مىتوانيم با پرداخت خمس و زكات به گرسنگان و تشنگان و برهنگان خدمت خواهيم كرد.
الف: آثار فردى زكات
درمان بخل
بخل عيبى است كه عيوب ديگرى را به دنبال مىآورد. بىاعتنايى به مردم، سنگدلى، عذرتراشى، دروغ پنداشتن ادعاى فقرا، از دست دادن دوستان خوب، سختگيرى نسبت به خود و بستگان، سوءظن به وعدههاى خداوند، تحقير شخصيّت خود در جامعه، به جاى توكل بر خدا توكل بر مال خود، گوشهاى از آثار بخل است.
قرآن مىفرمايد: افرادى كه به فكر رستگارى خود هستند، بايد خود را از اين عيب دور بدارند: «و مَن يُوقَ شُحّ نفسه فأولئك هم المفلحون»(76)
يكى از امامان معصوم را ديدند كه از اول شب تا صبح در حالى كه مشغول طواف كعبه بود، تنها يك دعا مىكرد و آن اين بود كه خدايا! مرا از بخل دور بدار.(77)
شايد مراد از آيه 103 سوره توبه كه به پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله دستور مىدهد: «خُذ من أموالهم صدقه... تطهرهم و تزكّيهم»، زكات مردم را بگير و آنان را پاك كن، مراد پاك كردن مردم از بخل و حبّ دنيا باشد.
امام صادق عليه السلام فرمود: «من ادّى الزكاة... فقد وقى من الشح»(78) هر كس زكات مال خود را بپردازد، قطعاً از بخل حفظ شده است.
زكات، وسيله تقرّب انسان به خداوند است. «الزّكاة جعلت مع الصّلوة قرباناً لأهل الاسلام»(79)
زكات، پل اسلام است. «الزّكاة قنطرة الاسلام»(80)
زكات، بعد از شناخت دين و نماز، بالاترين ارزشهاست. «ما من شىء بعد المعرفة و الصلاة يعدل الزّكاة»(81)
زكات، نشانه بندگى خداست. «للعابد ثلاث علامات: الصّلوة و الصّوم و الزّكاة»(82)
زكات، موجب رستگارى است. «قد أفلح من تزكّى»(83)
بركت رزق
هر يك از كلمات «زكات» و «بركت» و واژههاى مربوط به اين دو، 32 بار در قرآن آمده و اين نشانه آن است كه زكات، مساوى بركت است. آرى بريدن شاخههاى درخت انگور، در ظاهر كوتاه كردن درخت است، ولى در واقع سبب رشد آن مىشود.
در قرآن مىخوانيم: «يَمحق اللّه الرّبا و يُربى الصّدقات»(84). خداوند ربا را محو مىكند، ولى صدقات را رشد مىدهد.
در روايات زيادى مىخوانيم: «الزّكاة تزيد فى الرّزق»(85) زكات روزى انسان را زياد مىكند.
بيمه مال
امام كاظم عليه السلام فرمود: «حصّنوا أموالكم بالزّكاة»(86) اموال خود را از طريق زكات بيمه كنيد.
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر حق خدا را بپردازيد، من ضامن هستم كه اموال شما در دريا و خشكى تلف نشود.(87)
محبوبيّت نزد خدا
امام صادق عليه السلام فرمود: محبوبترين فرد نزد خداوند، سخاوتمندترين است و سخاوتمندترين مردم كسى است كه زكات مال خود را بدهد و از آنچه كه خدا در مال او واجب نموده است، در مورد مؤمنين بخل نكند.(88)
تقرّب به خدا
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند زكات را همراه با نماز وسيله تقرّب به خود قرار داد.(89)
دريافت رحمت خاص خداوند
در قرآن مىخوانيم: «و رحمتى وسعت كل شىء فساكتبها للّذين يتّقون و يؤتون الزكاة...»(90) رحمت پروردگار بر هر چيزى گسترده است، ولى دريافت قطعى آن مخصوص كسانى است كه اهل تقوى و زكات باشند.
خداوند مىفرمايد: «انّى معكم لئن اقمتم الصّلوة و آتيتم الزّكاة و آمنتم برسلى»(91) اگر شما نماز را به پا داريد و زكات را پرداخت كنيد و به پيامبران من ايمان آوريد، قطعاً من با شما هستم.
باز شدن گرهها
قرآن مىفرمايد: «و امّا مَن اعطى و اتّقى و صَدّق بالحسنى فسنُيسّره لليُسرى»(92) هر كس بخششى نمايد و پرهيزگار باشد و حقيقت را تصديق نمايد، ما كارهاى مشكل او را آسان مىكنيم.
كفّاره گناهان
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اللّه اللّه فى الزّكاة، فانّها تطفىء غضب ربّكم»(93) شما را به خدا، شما را به خدا درباره زكات (دقت كنيد) كه همانا زكات غضب پروردگار را فرو مىنشاند.
خداوند مىفرمايد: اگر نماز به پا داريد و زكات بپردازيد، من بدىهاى شما را مىپوشانم.(94)
خدايى شدن انسان
همانگونه كه خداوند رحمت خود را بر همه گسترانده است، زكاتدهنده لطف خود را بر فقرا سرازير مىكند و بدين گونه اخلاق خدايى را در خود شكوفا مىكند و مظهر رحمانيّت پروردگار مىشود.
رهايى از كيفر
كفّار، با توبه و نماز و زكات مىتوانند خود را از كيفر برهانند. قرآن مىفرمايد: «و ان تابوا و اقاموا الصّلوة و آتوا الزّكاة فخلّوا سبيلهم»(95)
گشايش براى مردگان
شخصى به امام صادق عليه السلام گفت: برادرم از دنيا رفته است و زكات زيادى به عهدهاش بود، من آنها را پرداخت كردم، امام فرمود: با اين عمل مشكل او برطرف مىشود.(96)
استجابت دعا
در روايتى مىخوانيم: هر كس مىخواهد دعاى او مستجاب شود، لقمه خود را حلال كند و يكى از راههاى حلال كردن لقمه، پرداخت حق خدا از خمس و زكات است. امام صادق عليه السلام فرمود: اگر حق آنچه را كه خداوند رزق شما كرده است بپردازيد، باقيمانده آن براى شما طيّب و حلال است. «يطيب اللّه لكم بقيّته»(97)
قبولى نماز
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: زكات اموال خود را بپردازيد تا نمازتان قبول شود. «زكّوا اموالكم تقبل صلاتكم»(98)
جاودانگى اموال
زكات در حقيقت ذخيره قيامت مىشود، بنابراين مال فانى را جاودانه مىكند. كاميابىهاى احتمالى و موقت و پردردسر دنيا را مىتوان از طريق پرداخت زكات به كاميابىهاى قطعى و دائمى و بىدردسر تبديل نمود.
زندگى شيرين
امام صادقعليه السلام فرمود: اگر مردم حقوق خود را ادا كنند، قطعاً در زندگى شيرينى به سرخواهند برد: «لوانّ الناس ادّوا حقوقهم لكانوا عايشين بخير»(99)
خواب راحت
به امام معصوم گفتند: فلانى در خواب به مشكلات و ناگوارىهايى برمىخورد، حضرت فرمود: اين به خاطر آن است كه زكات خود را در راه صحيح مصرف نمىكند.(100)
ب: آثار اجتماعى زكات
برادرى
قرآن در يك جا مىفرمايد: مؤمنان با يكديگر برادرند: «انّما المؤمنون اخوة»(101) و در جايى ديگر مىفرمايد: هر گاه مخالفان شما توبه كنند و نماز به پا دارند و زكات بپردازند، آنها هم برادر دينى شما مىشوند: «فان تابوا و اقاموا الصلوة و اتوا الزكاة فاخوانكم فى الدين»(102) بنابراين شرط برادرى، در كنار توبه و نماز، پرداخت زكات است.
ايجاد يا تعميق روابط
در آداب دوستى، صدها روايت به چشم مىخورد كه آنچه سبب ايجاد دوستى يا تعميق وتوسعه آن مىشود، خوشنيّتى، خوشرفتارى، انصاف، كرم، ايثار، سخاوت، احسان، محبت، زهد، صله رحم، هديه وتفقّد از يكديگر مىباشد كه در پرداخت زكات همه آن آثار به روشنى نهفته است.
كينه زدايى
با پرداخت زكات، كينه محرومان برطرف و به محبت و دوستى تبديل مىشود و اين محبت و دوستى در تعاون و يارى يكديگر و توليد بهتر و بيشتر و حفاظت از دستاوردهاى جامعه اسلامى نقش مهمى دارد.
به صحنه كشاندن واماندگان
فقر و گرسنگى، انسان را به انزوا و گوشهگيرى و بدبينى و نااميدى و حقارتپذيرى مىكشاند، امّا زمانى كه با پرداخت خمس و زكات و ساير انفاقات مشكلات اقتصادى مردم حل شود، تلاش، نشاط، دلسوزى و حضور مردم در صحنههاى مختلف بيشتر مىشود.
تقويت بنيه دينى مردم
امام رضا عليه السلام فرمود: فلسفه و دليل پرداخت زكات، قوت فقرا و... و تقويت آنان و كمكرسانى در امور دينى آنها است.(103)
از محل زكات مىتوان مدارس، كتابخانهها، مساجد و ساير مراكز دينى و فرهنگى را ايجاد نمود و يا آنچه را كه قبلاً احداث شده است، توسعه داد و با دعوت از كارشناسان دينى و علما و اساتيد مناطق ديگر، پايگاه علمى و اعتقادى مردم را تقويت نمود.
ايجاد همدلى در جامعه
پرداخت زكات، دلها را به هم نزديك مىكند و جامعه را براى حل همه مشكلات آماده مىسازد. اگر فقرا خود را در سود اغنيا شريك بدانند، در برابر نابسامانىها و مشكلات و آفات با تمام توان به پا خواهند خاست و تا آنجا كه بتوانند در حل مشكلات كوشش خواهند نمود.
زكاتدهنده علاوه بر كسب رضاى خداوند و بركات معنوى و اخروى، دلهاى ديگران را نيز به سوى خود جذب مىكند و به خاطر همين محبوبيّتى كه در جامعه پيدا مىكند، دير يا زود از حمايتهاى مردمى در امور مختلف برخوردار مىشود.
آرى بعضى از افراد سرمايه خود را با خريد جمادات (خانه، ماشين، مزرعه، فرش، لباس و...) هزينه مىكنند تا شايد بتوانند دلهاى مردم را به خود جذب كنند، ولى از آنجا كه دلهاى مردم در اختيار خداوند است، اين دسته افراد معمولاً در جامعه منفور ديگرانند، امّا كسانى كه بخشى از سرمايه خود را (به جاى جمادات) در راه نجات انسانها، رشد استعدادهاى فراموش شده، تأمين هزينه ازدواج و مسكن و كارآموزى به افرادى كه صاحب حرفه نيستند، صرف ميكنند، هم در تمام ارزشها و پاداشهايى كه بر اثر آن كمكهاى خالصانه به دست مىآيد خود را شريك مىكنند و هم محبت و حمايت مردم را در اختيار خواهند داشت. در اينجا بايد ببينيم آيا گروه اوّل عاقلند كه با صرف هزينه در خريد جمادات خود را منفور خلق و خالق مىكنند، يا بندگان خالص خدا كه با پرداخت حقوق الهى، خود را محبوب خالق و خدا مىنمايند. آرى، اغنيا مىتوانند عقل و لياقت خود را با انتخاب يكى از اين دو راه بيازمايند.
تربيت نسل پاك
در بسيارى از كتابهاى تربيتى و روانشناسى، به هسته مركزى تربيت كه انتخاب همسر و لقمه حلال است، كمتر توجّه شده است. اسلام براى تربيت نسل آينده، به مسأله انتخاب همسر و پس از آن به نقش لقمه حلال بسيار توجّه و تأكيد دارد.
پرداخت زكات، سبب پاك و حلال شدن رزق است و لقمهها را از حق محرومان پاك مىكند و نقش لقمه پاك در جامعه و نسل آينده از طريق گرايش به خوبىها و كمالات و تنفّر از بدىها بر كسى پوشيده نيست.
دفع بلا از امّت
در قرآن مىخوانيم: «و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لكن اللّه ذو فضل على العالمين»(104)
امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمود: قطعاً خداوند به خاطر كسانى از شيعيان ما كه زكات مىدهند، انواع بلاها و خطرات را از سايرين نيز دفع مىكند و اگر زكات اين گروه نبود، همه يكجا نابود مىشدند.(105)
فقرزدايى
يكى از مسايل مهم جامعه، وجود فقر و گرسنگى و ساير كمبودها است كه يكى از راههاى مبارزه با آن، توجّه جدى به مسأله پرداخت خمس و زكات و انفاقات است.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «فما جاع فقيرٌ الاّ بما منع غنى و اللّه سبحانه و تعالى سائلهم عن ذلك»(106) هيچ فقيرى گرسنه نمىماند مگر به خاطر آن كه توانمندى حق خدا را نمىپردازد و خداوند در روز قيامت توانمند را به همين دليل بازخواست خواهد كرد. در روايات متعدد مىخوانيم: اگر مردم زكات مال خود را بپردازند، فقيرى باقى نمىماند.(107)
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ محتاج و گرسنه و برهنهاى در جامعه وجود نخواهند داشت، مگر به خاطر گناهان اغنيا.(108)
ايجاد اشتغال
يكى از مسائل مهم جامعه، وجود بيكارى است كه زمينهساز انواع فسادهاست. اگر مردم خمس و زكات خود را بپردازند، چرخهاى اقتصاد به گردش در مىآيد و بخش مهمى از افراد بيكار شاغل خواهند شد. همانگونه كه از طريق مضاربه يا قرض الحسنه مىتوان ايجاد اشتغال كرد، از طريق پرداخت خمس و زكات و يا بخششهاى بلاعوض و يا ايجاد زمينههاى تحصيل براى بيسوادها و كمسوادها و آموزش فن و حرفه و تأسيس و توسعه مراكز فرهنگى و احداث جادّهها و پلها و آبادانىهاى ديگر نيز مىتوان ايجاد اشتغال كرد. بنابراين در احياى خمس و زكات، حلّ مسأله اشتغال و توسعه اقتصادى و فرهنگى و پر كردن ايّام فراغت و جلوگيرى از مفاسدى كه در اثر بيكارى به چشم مىخورد، نهفته است. به علاوه كار و اشتغال سبب دلگرمى به مكتب، به امّت، به نظام اسلامى و سبب شكوفايى استعدادها و نبوغها و مانع انواع افسردگىهاى فرد و جامعه است و در مقابل آن بيكارى باعث تبهكارى، افسردگى، سوءظن، ركود، ايجاد عقده و زمينهساز انواع فتنهها و آشوبها است كه اگر شعله آن برافروخته شود، همه را در خود مىسوزاند. شايد به همين دليل باشد كه در قرآن جمله «لاتلقوا بأيديكم الى التّهلكة»(109) يعنى خودتان را با دست خود به هلاكت نيندازيد، بعد از دستور انفاق مطرح شده است.
آرى اگر در جامعه، مردم در قالب خمس و زكات و ساير كمكها دست از انفاق بردارند و بر فقرا فشار وارد شود، اين فشارها تبديل به آشوب و فتنهاى مىگردد كه فقير و غنى در آن مىسوزند.
وسيله اقتدار امّت
اگر كمبودها از طريق مالياتهاى اسلامى و خمس و زكات تأمين شود و افراد جامعه به يك نوع رفاه نسبى دست يابند، دلها نسبت به هم مهربان مىشود، نيروها متمركز مىگردند و همه پشتيبان يكديگر خواهند بود. چنين جامعهاى داراى صلابت و اقتدار خواهد بود و در مقابل هر وعده و وعيد و يا هر تهديد و تطميعى بيمه مىشود. بخصوص كه در پرداخت خمس وزكات قصد قربت در كار است وهيچگونه تحقير ومنّتى روانيست.
آرى، جبران كمبودها از طرف پرداختكنندگان مخلص و اجراى اين امر الهى از طريق مراجع دينى محبوب ومتّقى، سبب آرامش و دلگرمى و اتّصال به علماى ربّانى خواهد شد كه اين امر خود وسيله اقتدار و عزّت ملّى و اسلامى است.
البتّه ممكن است مؤسسات خيريه يا افراد نيكوكار از طريق صندوقها و بانكها كمكهايى به محرومان اختصاص دهند، امّا مگر تنها هدف اسلام سير كردن گرسنگان است؟ در طراحى و مهندسى اسلام، علاوه بر رسيدگى به فقرا آثار و اسرار زيادى نهفته است، از جمله اينكه:
اولاً: كمككنندگان نيّت خالص داشته باشند و هيچگونه ريا، خودنمائى، شهرتطلبى در كار آنها وجود نداشته باشد و انتظار مدح و ستايش و جبران از كسى نداشته باشند.
ثانياً: مالى كه مىپردازند از جنس مرغوب، عالى، حلال وبىمنّت باشد.
ثالثاً: نحوه پرداخت آگاهانه، عاشقانه، آزادانه باشد.
اين شرايط در تربيت افراد مؤثر است و اتّصال آنان را به عالم ربانى كه مرزبان مكتب اسلام است، روشن مىكند و سبب يك اقتدار معنوى مىشود زيرا هم سر و كار پرداختكنندگان و هم سر و كار گيرندگان با علماى ربّانى خواهد بود.
كم شدن مفاسد اجتماعى
هم ازدياد سرمايه زمينهساز فساد است كه با پرداخت خمس و زكات ثروتها تعديل و مفاسد مهار مىشود و هم فقر ممكن است زمينه وقوع سرقت، دريافت رشوه، خيانت و امثال آن شود كه دريافت خمس و زكات و... اين زمينه را مىخشكاند و از بين مىبرد. بنابراين پرداخت خمس و زكات، در مهار مفاسد اجتماعى نقش مهمى دارد.
حفظ آبروى فقرا
در بسيارى از موارد فقر آبروى انسان را در جامعه در معرض خطر قرار مىدهد و خمس و زكات، فقر را از بين مىبرد و آبروى انسانها را حفظ مىكند. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: شخصى كه در خط فكرى ما نيست، از دنيا رفته و اطفال فقيرى را به جا گذاشته است، آيا مىتوانيم از زكات به آنها بدهيم؟
فرمود: بله، آن اطفال گرسنگانى هستند كه تقصيرى ندارند و بايد آبرو و موقعيّت آنان در جامعه حفظ شود و زندگى آنها تا رسيدن به حدّ بلوغ و رشد لازم تأمين گردد. امّا، اگر اين اطفال بالغ شدند و حق را فهميدند ولى با لجاجت دست از آن كشيدند، از زكات به آنها ندهيد. (سزاوار نيست زكات از افراد مؤمن گرفته و به منحرفين لجوج داده شود).(110)
تعديل ثروت
خمس و زكات، گامى براى مهار ثروتها است.
اسلام از يك سو دست افراد قوى، مبتكر، پركار و خلاّق را در مالكيّت باز گذاشته تا مانع رشد آنان نشود و از سويى درآمدهايى از قبيل ربا، سرقت، رشوه، اختلاس و... را ممنوع دانسته است و از سوى ديگر به مالكين درآمدهاى حلال اجازه نمىدهد تا درآمد خود را هرگونه كه خواستند مصرف كنند و آنان را از اسراف و تبذير و ثروتاندوزى نهى فرموده است و از طرف ديگر با واجب نمودن خمس و زكات و كفّارات و سفارش اكيد به انواع كمكها و صدقات، بخشى از اموال آنان را با علم، اراده، عشق و ايمان براى حل مشكلات طبقه محروم گرفته است.
جذب ديگران
اسلام، مصرف زكات را براى هشت گروه قرار داده است كه يكى از آنها، سرشناسانى هستند كه اگر حمايتهاى مالى از آنان به عمل آيد، ابتدا خودشان و سپس قوم آنان به اسلام جذب مىشود.
البتّه اين جذب، مقدمه گرايشهاى فكرى، فرهنگى و اعتقادى است، همچون جاذبههايى كه براى فرزندان در روزهاى اول مدرسه ايجاد مىشود و بدين وسيله ابتدا آنان را با مدرسه آشنا مىكنند و سپس نماز علمى و فكرى آنان در مدرسه و دانشگاه تأمين مىشود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سهمى از زكات را به رؤساى قبايل مىداد و در هر زمان ولىّ امر مسلمين مىتواند اين كار را انجام دهد.(111)
از همين سهم كه به نام «المؤلّفة قلوبهم» در قرآن مطرح شده است، مىتوان مقدارى به مسلمانان ضعيف الايمانى پرداخت كرد كه اگر به حال خود رها شوند، تبعات و وسوسههاى دشمنان در آنان ايجاد شك مىنمايد. اسلام براى پايدارى آنان در دين، مشكلات اقتصادى آنان را حل مىكند و اين كار مقدمهاى براى انس بيشتر با مكتب خواهد بود.(112)
ج: آثار ترك زكات
تلف شدن اموال
امامصادق عليه السلام فرمود: «ما ضاع مال فى البرّ و لاالبحر الاّ بتضييع الزّكاة»(113) هيچ مالى در خشكى يا دريا ضايع نمىشود، مگر به خاطر آنكه زكات آن پرداخت نشده است. آن حضرت در حديث ديگرى فرمودند: «حصّنوا اموالكم بالزّكاة و أنا ضامن لكل ما يتوى فى برّ او بحر بعد اداء حق اللّه فيه»(114) اموال خود را از طريق پرداخت زكات بيمه كنيد و اگر بعد از پرداختن زكات مالى تلف شد، من ضامن آن هستم.
خسارت دو برابر
در روايات مىخوانيم: «من مَنَعَ حقّاً للّه أنفق فى باطل مثليه»(115) كسى كه حق خدا را نپردازد و در راه حق مال خود را صرف نكند، دو برابر آن مقدار را در راه باطل صرف خواهد كرد.
هزينه در راه اشرار
رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود: «من مَنَعَ ماله من الأخيار اختياراً صرّف اللّه ماله فى الأضرار اضطراراً»(116) كسى كه مال خود را از مصرف در راه خوبان با اختيار خود باز دارد، خداوند مال او را در راه اشرار با اجبار صرف خواهد نمود.
هزينه در راه گناه
امام صادق عليه السلام فرمود: «و اعلم أنه من لم ينفق فى طاعة اللّه ابتلى بان ينفق فى معصية اللّه و من لم يمش فى حاجة ولىّ اللّه ابتلى بان يمشى فى حاجة عدوّ اللّه»(117) آگاه باشيد، كسى كه مال خود را در راه اطاعت خداوند صرف نكند، به هزينه كردن آن در راه معصيت خداوند گرفتار مىشود و هر كس در حل مشكلات ولىّ خدا گامى برندارد، خداوند او را بر تلاش و حركت در راه حلّ مشكلات دشمن خدا گرفتار مىكند.
كمبود و قحطى
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «لاتزال امّتى بخير ما تحابّوا و اقاموا الصلوة و اتوا الزّكاة فاذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين»(118) امّت من تا مادامى كه يكديگر را دوست بدارند و اهل نماز و زكات باشند در خير و سعادت به سر مىبرند، ولى اگر اين گونه نباشند، گرفتار قحطى مىشوند.
محروم شدن از توليت و تعمير مراكز دينى
قرآن مىفرمايد: مشركان حقّ تعمير مساجد را ندارند، بلكه تعمير وآباد كردن آن تنها سزاوار كسانى است كه اهل نماز وزكات وشجاعت باشند.(119)
رفع بركت از زمين
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «اذا مُنِعَت الزكاة مَنَعت الأرض بركاتها»(120) هر گاه زكات پرداخت نشود، زمين بركات خود را از مردم باز مىدارد و در حديث ديگرى مىخوانيم: اگر توانگران زكات مال خود را نپردازند، خداوند باران رحمت خود را از مردم باز مىدارد.(121)
در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم: اگر زكات پرداخت نشود، بركت از كشاورزى و ميوهها و معادن برداشته مىشود.(122)
مرگ چهارپايان
امام رضا عليه السلام فرمود: «اذا حُبست الزكاة ماتت المواشى»(123) هر گاه زكات پرداخت نشود، چهارپايان مىميرند.
محروم شدن از رحمت
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه حق خداوند را از مالش نپردازد، سزاوار است كه خداوند رحمت خود را از او دريغ كند.(124)
اخراج از مسجد
امام باقر عليه السلام فرمود: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وارد مسجد شدند و با جمله «قم يا فلان، قم يا فلان، قم يا فلان» پنج نفر را از مسجد اخراج كردند و فرمودند: شما كه زكات نمىدهيد از مسجد بيرون برويد.(125) آرى نمازگزار واقعى بخيل نيست. «اذا مسّه الخير منوعاً الاّ المصلّين»(126)
علامت نفاق
در آيه 67 سوره توبه كه سيماى منافقان را بيان مىكند، مىفرمايد: «المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض... يقبضون ايديهم نَسُوا اللّه فنسيهم»(127) آنان دست خود را از كمك به ديگران مىبندند و (اين گونه) خدا را فراموش مىكنند، خدا نيز با آنان رفتار فراموششدگان را انجام مىدهد.
قبول نشدن نماز و عبادات
در روايات مىخوانيم: «ايّها النّاس ادّوا زكاة اموالكم فمن لا يزكّى لا صلوة له و من لا صلوة له لا دين له»(128) قبولى تمام اعمال، وابسته به قبولى نماز است و قبولى نماز وابسته به پرداخت زكات است.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند نماز و زكات را قرين و مقرون يكديگر قرار داد و نماز بىزكات پذيرفته نيست.(129)
حضرت موسى عليه السلام جوانى را ديد كه نماز با حالى مىخواند، به خداوند گفت: چه نماز زيبايى دارد! به او وحى شد نماز او زيباست ولى اين جوان بخيل است و زكات نمىپردازد و تا زمانى كه زكات ندهد، نمازش قبول نيست.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: نماز كسى كه زكات نمىپردازد همچون لباس كهنه در هم پيچيده و به صورت نمازگزار پرتاب مىشود.(130)
هم رديف رباخواران
حضرت على عليه السلام فرمود: «مانع الزّكاة كآكل الرّبا»(131) كسى كه زكات ندهد همچون رباخوار است.
پرداخت نكردن زكات، خيانت، شرك ونوعى سرقت است، در حديث مىخوانيم: «ما خان اللّه احدٌ شيئاً من زكاة ماله الاّ مشرك باللّه»(132) چنانكه سه نوع سارق داريم كه يكى از آنان كسى است كه زكات نمىدهد.(133)
* مصارف زكات
مصرف زكات بايد دقيق و به جا و در مواردى كه خداوند دستور داده است باشد. در روايات مىخوانيم: اگر زكات در جاى خود مصرف نشود، انسان ضامن است.(134)
قرآن بعد از آنكه موارد هشتگانه مصرف زكات را در آيه 60 سوره توبه بيان مىكند، در پايان مىفرمايد: «فريضةً من اللّه و اللّه عليم حكيم». در هر يك از كلمات فريضه، عليم و حكيم نكتهاى نهفته است:
«فريضة»، يعنى تقسيم زكات واجب است و آن را جدى بگيريد.
«عليم حكيم» يعنى خداوند مىداند كه حل مشكلات فقرا و نابسامانىها در سايه انجام صحيح واجبات الهى و تقسيم صحيح زكات است، بنابراين مصارفى كه در قرآن براى زكات آمده عالمانه و حكيمانه است و اگر زكات در جاى خود مصرف نشود، برخلاف علم و حكمت است.
در برخى روايات آمده است: اگر زكات در جايى مصرف شود كه مورد نهى خداوند باشد، پروردگار آن را قبول نخواهد كرد.(135)
قرآن درباره تقسيم زكات مىفرمايد: «انّما الصّدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤلّفة قلوبهم و فى الرّقاب و الغارمين و فى سبيل اللّه و ابن السّبيل فريضة من اللّه و اللّه عليم حكيم»(136)
همانا صدقات (زكات)، براى نيازمندان و درراهماندگان و كارگزاران زكات و جلب دلها و آزادى بردگان و اداى بدهى بدهكاران و (هزينه جهاد) در راه خدا و تأمين در راهمانده است، اين دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حكيم است.
با توجّه به اين آيه، زكات در هشت مورد قابل مصرف است:
اوّل و دوم: «الفقراء و المساكين» فقرا و مساكين
امام صادق عليه السلام در تفاوت فقير ومسكين فرمودند: فقير، نيازمندى است كه از ديگران درخواست كمك نمىكند، ولى مسكين كسى است كه به خاطر فشار فقر، از مردم درخواست كمك مىكند.(137) شايد دليل آنكه حضرت درباره فقير فرمودند: كسى است كه سؤال نمىكند، آيه 273 بقره باشد كه مىفرمايد: «للفقراء الّذين احصروا فى سبيل اللّه» تا آنجا كه مىفرمايد: «يحسبهم الجاهل اغنياء من التّعفف» فقرا همان كسانى هستند كه بهخاطر عفّت وسؤال نكردن از ديگران، بىخبران آنان را اغنيا مىپندارند.
ناگفته نماند شرط فقير و مسكين بودن بيكارى نيست، چه بسا افرادى داراى شغل و كار و سهم يا سهامى باشند، ولى درآمد آنان كفايت مخارج زندگى آنها را نمىكند.
قرآن درباره آن كشتى كه حضرت خضر آن را سوراخ كرد، مىفرمايد: صاحبان كشتى جمعى از مساكين كارگر بودند. «و امّا السفينة فكانت لمساكين يعملون فى البحر»(138)
اسلام فقرزدايى را در رأس مصارف زكات قرار داده است. اگر نگاهى به آيات و روايات و سيره پيامبر اكرم و اهل بيت معصومشعليهم السلام بياندازيم، اهميّت مسأله را بهتر و بيشتر درك خواهيم كرد. به چند نمونه توجّه كنيم:
قرآن مىفرمايد: در قيامت بهشتيان از دوزخيان مىپرسند چه چيز سبب دوزخى شدن شما شد؟ آنان در پاسخ مىگويند: «و لم نك نطعم المسكين»(139) ما به فكر گرسنگان نبوديم.
حتّى اگر انسان مال و ثروتى ندارد، نمىتواند در برابر نيازمندان بىتفاوت باشد، بلكه بايد ديگران را به كمك كردن تشويق و وادار كند و گرنه مورد توبيخ واقع مىشود. «و لاتحاضّون على طعام المسكين»(140)
قرآن رسيدگى به گرسنگان و فقرا را، طى كردن گردنههاى آزمايش مىداند.(141)
توجّه به گرسنگان، اختصاص به گرسنگان مسلمان ندارد، بلكه بايد همه مردم جامعه سير باشند. حضرت ابراهيم پس از بنا كردن خانه كعبه، در دعاى خود گفت: «و ارزق اهله من الّثمرات من آمن منهم» پروردگارا از مردم مكه هر كس ايمان دارد او را روزى ده. خداوند فرمود: من كفّار گرسنه را نيز رزق مىدهم. «و من كَفَرَ فامتّعه قليلاً»(142)
سير كردن گرسنگان عبادتى است كه امامان ما و اهل بيت عليهم السلام شخصاً انجام مىدادند و براى اين كار كسى را نايب نمىگرفتند. در تاريخ مىخوانيم كه در كيفر و جريمه كفّار سخاوتمند، تخفيف داده مىشد. نه تنها انسانها كه به حيوانات و گياهان نيز بايد رسيدگى شود تا آنجا كه در حديث مىخوانيم: سيراب كردن درخت تشنه همچون سيراب كردن مسلمان تشنه است.
در اسلام، توجّه به گرسنگان تا آنجا مهم است كه اگر گرسنهاى نان مردم را سرقت كرد، به عنوان دزدى دستش قطع نمىشود.
و اگر شخصى غذاى مردم را در انبار خود احتكار نمود و با تذكرات حاكم اسلامى بيدار نشد، حكومت اسلامى مىتواند با او برخورد انقلابى كرده و گندم را از انبار او خارج كند.
سوّم: «العاملين عليها» كارگزاران زكات
يكى از مصارف زكات، كسانى هستند كه براى جمعآورى، تقسيم و حفظ اموال زكاتى، تلاش مىكنند(143). آرى، همانگونه كه زندگى قاضى بايد تأمين شود تا به فكر گرفتن رشوه نيفتد، زندگى دستاندركاران مسأله زكات نيز بايد به نحوى تأمين شود و حتّى اگر بىنيازند بايد سهمى از زكات به آنان پرداخت شود(144) و بدين وسله مورد تشويق و محبت ديگران قرار گيرند تا به خاطر توسعه در زندگى به فكر رفتار ناروا نيفتند.
حضرت علىعليه السلام پس از سفارشاتى كه به كارگزاران مسأله زكات مىكند، مىفرمايد: اگر به اين سفارشات عمل كنيد، قطعاً به پاداش بزرگترى خواهيد رسيد و به كمالى كه در شأن شماست نزديك خواهيد شد، زيرا خداوند به اموال زكاتى و به شما كارگزاران امر زكات و به تلاش و دلسوزى كه نسبت به حاكم اسلامى و فقراى تحت پوشش او داريد، نگاه لطف و مرحمتى دارد و هر كس كه مورد نظر و لطف خداوند قرار بگيرد، در بهشت با ما خواهد بود.(145)
چهارم: «المؤلّفة قلوبهم» تأليف قلوب
سهمى از زكات بايد در راه توسعه و ترويج فرهنگ اسلام و دعوت ديگران به دين اسلام از راه ايجاد روابط حسنه و جذب قلوب آنان مصرف شود. از قديم گفتهاند هر گردوئى گرد است، ولى هر گردى گردو نيست. هر مؤمنى مسلمان هست، ولى هر مسلمانى مؤمن نيست. بسيارند كسانى كه مسلمان هستند، يعنى از شرك دورند و در مدار توحيد قرار گرفتهاند، ولى در مرحله ضعيفى از ايمان قرار دارند، اسلام براى آنكه دست اين افراد را بگيرد و به مراحل بالاتر ببرد، راههايى را مطرح كرده است؛ از جمله سهمى از زكات براى كمك يا توسعه در زندگى آنان صرف شود تا با اين عمل معرفت و شناخت در جان آنان تثبيت شود. كسانى كه با اسلام داغ شدهاند، بايد با محبتها پخته شوند، زيرا هر داغى سرد مىشود، ولى هر پختهاى ديگر خام نمىشود.
كسانى كه به اسلام وارد شدهاند: «يدخلون فى دين اللّه»(146) با اين گونه رفتارها و محبّتها، اسلام در درون جان آنان جاى گيرد.
آرى، فرق است ميان كسانى كه داخل در اسلام شدهاند با كسانى كه اسلام و ايمان در روح آنان داخل شده است.
امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از «مؤلّفة قلوبهم» گروهى هستند كه توحيد را پذيرفته و از مدار شرك خارج شدهاند، ولى هنوز معرفت پيامبر صلى الله عليه وآله در قلبشان رسوخ نكرده است. پس بايد سهمى از زكات صرف اين گونه افراد شود تا محبت و معرفت در آنان تثبيت شود.(147)
امروزه ابرقدرتها با فرستادن كتابها، كشيشها، كارشناسها، دعوتنامهها، بورسيهها، هيأتهاى علمى و فنّى و صدها راه ديگر براى توسعه فكر خود و سلطهگرى، سايه شوم خود را بر كشورها گسترش دادهاند، سفرها كردند، كنگرهها گرفتند، توطئهها كردند، افرادى را با پول خريدند، به اسم جهانگرد وجب به وجب سرزمينهاى ما را گشتند و به اسم كارشناس فنى، اقتصاد ما و به اسم كارشناس نظامى، قواى مسلح ما را زير نظر گرفتند و بدتر از همه اينكه از بودجه خود ما عليه خود ما استفاده كردند، ولى متأسفانه مسلمانان با داشتن دهها فرمان به سير و سفر، به هجرت و تبليغ، به فراگيرى علوم از شرق و غرب، از گهواره تا گور و از زمين تا ثريا در خواب غفلت فرو رفتهاند.
فراموش نكنيم كه حضرت على عليه السلام در روزهاى آخر عمر مباركشان با ناله مىفرمود، مبادا ديگران در عمل به اسلام از شما جلو بيفتند.
اگر ما امروز با پرداخت حق الهى دل افراد ضعيف را جذب كنيم، تمام توطئهها و تبليغات و تهاجمات دشمن را خنثى خواهيم كرد.
پنجم: «فى الرّقاب» آزادى بردگان
سهمى از زكات براى آزادسازى بردگان است. در طول تاريخ، درگيرى، جنگ، قتل و اسارت وجود داشته و آنچه مهم است بررسى سرچشمهها، هدفها و نتايج اين نزاعها است. اسلام انگيزه جنگ ابتدايى و جهاد را رفع فتنه و دفع موانع براى دعوت مردم به حق مىداند و براى همه امور جنگ و از جمله اسيران، برنامهها و آداب بسيار عالى و حكيمانه دارد.
بردگان معمولاً كسانى هستند كه در جبهه جنگ با مسلمانان، اسير شدهاند كه در باره آنان چند طرح را مىتوان تصور كرد:
1- تمام اسيران را يكجا بكشيم كه اين كار با عاطفه و عقل و رأفت سازگار نيست.
2- تمام آنان را يكجا آزاد كنيم. اين عمل سبب مىشود كه آنان دوباره تجديد قوا كنند و به جنگ ما بيايند.
3- آنان را در اردوگاهها نگهدارى كنيم. اين كار سبب تحمّل هزينه زياد و بارى بر دوش جامعه اسلامى است.
4- اسرا را در ميان مسلمين تقسيم كنيم و پس از مدتى به تدريج آزاد نمائيم كه اين طرح اسلام و داراى امتيازاتى است. از جمله:
الف: در اين طرح هزينه اسرا در ميان مسلمين تقسيم مىشود و فشارى بر نظام وارد نمىگردد.
ب: اسرا در ميان توده امّت اسلامى با برنامههاى اسلام آشنا مىشوند و بسيارى از آنان دست از كفر و شرك برمى دارند. در تاريخ نام بسيارى از بردگانِ مسلمان شده كه منشأ آثار و بركات و به دست گرفتن مسئوليّتهاى حساس شدهاند، آمده است تا آنجا كه مادر شش امام معصوم ما، از كنيزان بودهاند و فرزندان بسيارى از بردگان در زمره نوابغ قرار گرفتهاند.
لذا كفّاره روزه خوردن و يا بسيارى اعمال نارواى ديگر، آزاد كردن بردگان قرار داده شده سهمى از زكات نيز براى خريد بردگان و آزاد كردن آنان اختصاص داده شده است.
ششم: «الغارمين» بدهكاران
سهمى از زكات براى بدهكارانى است كه توان پرداخت بدهى خود را ندارند. پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: «ايّما مؤمن او مسلم مات و ترك دَيناً لم يكن فى فساد و لا اسراف فعلى الامام ان يقضِه فان لم يقضه فعليه اثم ذلك»(148) بر امام و حاكم اسلامى است كه بدهى كسانى را كه بدهكارند و بدهى آنان به خاطر اسراف و فساد نيست، از سهم زكات پرداخت نمايد و در غير اين صورت گناهكار است.
چه بسيارند افراد آبرومندى كه به خاطر بدهى، گرفتار وامهاى با بهره (ربا) مىشوند و هر روز بدهى آنان اضافه مىگردد و به تدريج ورشكست شده و به فروش خانه و مغازه و ماشين خود مجبور مىشوند و آبروى چندين ساله آنان يكجا فرو مىريزد و فرزندانشان تحقير مىشوند. اگر هر يك از احكام الهى درست عمل شود، مشكلات جامعه حل مىشود. خداى عليم و حكيم، از علم و حكمت بىنهايت خود دستور داد تا بخشى از سهم زكات صرف پرداخت بدهى بدهكاران شود.
بدهكارى كه امروز گيرنده زكات است، همچون پيچ و مهره زنگ زدهاى است كه اگر كمى روغن به آن برسد، دوباره به حركت درمىآيد و فعاليّتهاى اقتصادى خود را از سرگرفته و چه بسا در فاصله كمى، خودش هم از زكاتدهندگان شود.
هفتم: «فى سبيل اللّه» در راه خدا
يكى از مصارف زكات، كارهاى عامّ المنفعة است كه رنگ الهى داشته باشد، يعنى خداپسندانه و به مصلحت عموم مردم باشد. همچون ساخت مدارس، مساجد، مسكن براى محرومان، درمانگاه، پل و يا كمك به ازدواج جوانان، كمك به زلزلهزدهها، جنگزدهها، يا كمك به كتابخانهها، تبليغات اسلامى، تعظيم شعائر اسلامى، اصلاح و آشتى ميان مسلمين، ايجاد اشتغال براى بيكاران، آموزش حرفه و فن براى كسانى كه تخصص ندارند و دهها نمونه ديگر.(149)
يكى از امتيازات دين اسلام آن است كه هرگز بنبست ندارد و در كنار كارهاى مشخص و رسمى، انواع كارهاى داوطلبانه و آزاد را نيز قرار داده است:
اگر هفده ركعت نماز واجب و رسمى داريم، بيش از سيصد نوع نماز مستحبى داوطلبانه داريم.
اگر سفر حج در ايام مخصوص است، سفر عمره در هر ماه جايز است.
اگر خواندن سوره حمد در نماز واجب است، بعد از آن خواندن بيش از صد سوره ديگر آزاد است.
اگر روزه در ماه رمضان رسمى است، در تمام ايام سال (غير از عيد فطر و قربان) روزه گرفتن داوطلبانه و اختيارى است.
اگر خمس و زكات به مقدار معينى واجب شده است، پرداخت انواع صدقات و انفاقات بستگى به اراده پرداختكننده و شرائط ديگر دارد.
اگر در مصرف زكات نامى از بدهكاران، بردگان، فقرا و كارگزاران زكات آمده است، مورد «فى سبيل اللّه» دست را باز گذاشته است كه هر كار خداپسندانه ديگر را نيز مىتوان انجام داد.
ممكن است در زمانى كار خداپسندانه ساختن آبانبار باشد و در زمان ديگر لولهكشى آب. اگر در زمانى چاپ كتاب راه خداست،ممكن است در شرايط و زمان ديگر كار خداپسندانه امر ديگرى باشد. بنابراين عبارت «فى سبيل اللّه» هر كار خيرى را دربرمىگيرد.
هشتم: «ابن السّبيل» در راه مانده
«ابن السّبيل» يعنى فرزند راه، يعنى كسى كه در وطن خود فقير نيست، ولى در سفر به مناطق ديگر به خاطر تصادف، دزدى، بيمارى، گرانى و يا هر امر ديگر نياز به كمك دارد كه اگر مورد حمايت قرار نگيرد، جان يا آبروى او در معرض خطر قرار مىگيرد و نياز مالى از يك سو و احساس غربت از سوى ديگر، فشار روحى و روانى خاصّى بر او وارد مىكند. مكتب زنده اسلام كه در تمام برنامههايش به مسأله جان و مال و آبرو و شخصيّت افراد توجّه خاصى دارد، در اينجا نيز با اختصاص سهمى از زكات، هم آبرويشان را حفظ مىكند وهم دغدغه آنان را برطرف مىنمايد.
در آيه 58 سوره توبه، منافقان پيامبر عزيز را در مورد نحوه مصرف زكات سرزنش كرده و مىگفتند: چرا زكات جمعآورى شده را فقط در موارد خاص مصرف مىكند. خداوند مىفرمايد: انتقاد و كنايه آنان بر اساس منافع شخصى است، اگر مقدارى از زكات به آنان داده شود راضى مىگردند و اگر داده نشود، عصبانى مىشوند. «و منهم من يلمزك فى الصّدقات فان اُعطوا منها رضوا و ان لم يعطوا منها اذا هم يسخطون»
و در آيه بعد مىفرمايد: اگر اين منافقان (به جاى انتقاد و انتقام)، به آنچه خدا و رسول به آنان عطا كرده بود، راضى بودند و مىگفتند خداوند ما را كفايت مىكند، و در آينده خدا و رسول از فضلش به ما لطف خواهند كرد، برايشان بهتر بود.
سپس آيه 60، با صراحت و قاطعيّت مصرف زكات را در هشت مورد منحصر كرده است.
ما اين آيه را به صورت يك تقسيم رياضى ترسيم مىكنيم كه جمله صدقات، مقسوم و هشت مورد مصرف، مقسوم عليه باشد و اينك بايد شاهد خارج قسمت باشيم كه بيانگر چهره نظام اسلامى است.
آرى، اگر نظام اسلامى مقدارى از اموال اغنيا و پردرآمدها را بگيرد و در مصارف هشتگانهاى كه ذكر شده است مصرف كند، جامعه اسلامى به جامعهاى تبديل مىشود كه در آن زندگى فقرا تأمين شده است، دلها جذب و نيروهاى اسير آزاد شدهاند، مهرههاى ورشكسته اقتصادى به حركت درآمده، انواع كارهاى عامّ المنفعة و خداپسندانه صورت گرفته و گرفتاران و درراهماندگان نجات يافتهاند.
در جمله پايانى آيه به دو نكته مهم اشاره مىشود: يكى اين كه تقسيم زكات بر هشت گروه از طرف خداوند واجب شده است: «فريضةً من اللّه» و ديگر جايى براى چانه زدن نيست.
دوّم اينكه سرچشمه اين قانون و اين نحوه تقسيم، علم و حكمت الهى است: (و اللّه عليم حكيم)
آرى، اگر مبناى قانون، اطلاعات محدود بشرى، خواستهها، يافتهها، بافتهها، عادات و رسوم، شرايط سياسى و اجتماعى، قبيلهاى و قومى باشد، جاى ترديد و اظهارنظر هست كه چرا زكات در هشت مورد مصرف شود ولى قانونى كه برخاسته از علم و حكمت بىنهايت الهى است و مطابق با عقل و فطرت و نيازهاى واقعى بشر در تمام عصرها و نسلهاست، بايد با عشق پذيرفته شود و همانگونه كه در انجام دستورات پزشك متخصص چون و چرا نمىكنيم، بايد در انجام فرامين الهى نيز تسليم باشيم.
اگر گفته شود نيازهاى افراد يا جوامع در شرايط مختلف تفاوت دارد، پس آيا بهتر نبود مصرف زكات را خود ما تعيين مىكرديم؟
در پاسخ مىگوييم:
در آيهاى كه مصارف هشتگانه زكات مطرح شده است، عبارت «فى سبيل اللّه» به كار رفته كه معناى آن اين است كه زكات را مىتوان در راه خدا مصرف كرد و راه خدا در هر زمان مىتواند مصداق و جلوهاى داشته باشد. گاهى مصداق راه خدا، تأمين امكانات ازدواج براى افراد بىهمسر است و گاهى ايجاد شغل براى افراد بيكار، گاهى هم فراهم كردن زمينه براى تحصيل افراد متعهّد. بنابراين تأمين نيازهاى واقعى فرد و جامعه از هر نوع كه باشد، مصداق «فى سبيل اللّه» به حساب مىآيد.
در آيه شصت سوره توبه براى زكات هشت مصرف نام برده شده كه عبارتند از: فقرا، مساكين، دستاندركاران دريافت زكات، هزينه جذب دلها، خريد و آزاد كردن بردگان، كمك به بدهكاران، هزينه كردن در كارهاى خداپسندانه و عام المنفعه، كمك به مسافرانى كه در راه به مشكلات برمىخورند. در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينكه آيا بايد زكات در اين موارد يكسان هزينه شود؟
پاسخ را از امام صادق عليه السلام مىشنويم: امام از شخصى به نام عمرو بن عبيد مىپرسد: زكات مال خود را چگونه تقسيم مىكنى؟ گفت: به هشت جزء مساوى. امام فرمود: ممكن است تعداد يك صنف (مثلاً فقرا) ده هزار نفر، ولى تعداد صنف ديگر چند نفرى بيشتر نباشد. گفت: بله، ولى تقسيم من يكسان است. امام فرمود: اين عمل تو خلاف راه و روش پيامبر است. پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در تقسيم زكات، مصلحتانديشى مىفرمودند.(150)
آرى، زكات از بودجههاى حكومت است و بايد دست حاكم اسلامى در نحوه مصرف آن باز باشد.
فقر انواعى دارد: گاهى به خاطر تنپرورى است. گاهى به دليل نادانى است. گاهى به جهت حقارت و خودكمبينى است. گاهى به طور طبيعى است. گاهى هم انتخابى است.
آنجا كه ريشه فقر، تنپرورى، جهل، حقارت، استعمار و استثمار باشد، اسلام به شدّت از آن انتقاد كرده است، ولى در جايى كه فقر انتخابى باشد، يعنى انسان زندگى ساده و زاهدانهاى را انتخاب مىكند تا گرفتار ثروتاندوزى، جمع مال، حفظ مال، بخل و حرص نشود، در نظر اسلام اين فقر ارزش است.
آنچه مربوط به بحث زكات مىشود، فقر طبيعى است. يعنى فرد، تمام تلاش خود را كرده است، امّا به دلايل مختلف درآمد او كفاف زندگيش را نمىدهد و يا اصولاً امكان كار و تلاش ندارد، از كار افتاده است و يا سرپرست خانواده در اثر سانحه يا به مرگ طبيعى از دنيا رفته و خانوادهاش درآمدى ندارند. اين فقر بر اساس تن پرورى، جهل، حقارت، استعمار و استثمار نيست. اينجا يك آزمايش الهى براى فقير و غنى است كه فقير چه مقدار صبر مىكند و غنى چه مقدار بذل مىكند. اسلام براى حلّ اين نوع فقر دستوراتى از قبيل پرداخت خمس، زكات، انفاق، صدقه و... داده است.
بنابراين كسى نمىتواند بگويد كه نظام دينى، ابتدا جامعه را به دو قطب فقير و غنى تقسيم كرده و سپس سفارش به انفاق و خمس و زكات مىنمايد، بلكه اين امرى طبيعى است كه بر اساس تفاوت استعدادها، ابتكارات و گاهى مقدّرات حكيمانه الهى جامعه به دو گروه تقسيم مىشود، ولى اين تفاوتها با دستورات واجب يا مستحب جبران مىشود.
پی نوشتها:
1) سوره حج، آيه 41.
2) سوره مريم، آيه 31.
3) سوره بقره، آيه 43.
4) سوره مريم، آيه 55 .
5) سوره انبياء، آيه 73.
6) سوره بيّنه، آيه 5 .
7) تفسير الميزان، ج 9، ص 408.
8) سوره توبه، آيه 18.
9) سوره توبه، آيه 11.
10) سوره حج، آيه 41.
11) سوره نور، آيه 37.
12) سوره فصّلت، آيه 7.
13) تفسير نمونه، ج 8، ص 9.
14) تفسير نور، ذيل آيه 60 سوره توبه.
15) تفسير نور، ج 5، ص 87.
16) تفسير نور، ج 5، ص 137.
17) تفسير نمونه، ج 14، ص 197.
18) تفسير نمونه، ج 8، ص 9.
19) فقه الزكاة، دكتر يوسف القرضاوى، ج 1، ص 85 - 86 .
20) وافى، ج 10، ص 156.
21) جامع الأحاديث، ج 9، ص 42.
22) بحار، ج 96، ص 29.
23) مستدرك الوسائل، ج 1، ص 507 .
24) كافى، ج2، ص18 و وسائل، ج1، ص13.
25) كنزالعمّال، ج6، ص96.
26) جامع الأحاديث، ج9، ص45.
27) جامع الأحاديث، ج9، ص 35.
28) سوره مريم، آيه 13.
29) سوره بقره، آيه 245.
30) نهج البلاغه، خطبه 183.
31) سوره نحل، آيه 40.
32) سوره نحل، آيه 40.
33) سوره واقعه، آيه 64.
34) سوره توبه، آيه 104.
35) سوره قصص، آيه 81.
36) سوره قصص، آيه 78.
37) سوره قلم، آيه 20.
38) وافى، ج 10، ص 33.
39) سوره بقره، آيه 268.
40) سوره توبه، آيه 38.
41) سوره همزه، آيات 2 - 3.
42) سوره كوثر، آيات 1 - 2.
43) سوره توبه، آيه 103.
44) سوره مدّثر، آيه 44.
45) جامع الأحاديث، ج 9، ص 32.
46) سوره آل عمران، آيه 180.
47) سوره نحل، آيه 96.
48) جامع الأحاديث، ج 9، ص 243.
49) جامع الأحاديث، ج 9، ص 325.
50) جامع الأحاديث، ج 9، ص 58 .
51) جامع الأحاديث، ج 9، ص 58 .
52) من منع قيراطاً من الزكاة فليس بمؤمن و لا مسلم». جامع الأحاديث، ج 9، ص 58 .
53) مستدركالوسائل، ج 1، ص 508 .
54) جامع الأحاديث، ج 9، ص 43 .
55) جامع الأحاديث، ج 9، ص 57 .
56) جامع الأحاديث، ج 9، ص 44.
57) بحار، ج 96، ص 29.
58) و ويل للمشركين الذين لايؤتون الزّكاة و هم بالاخرة هم كافرون». سوره فصّلت، آيه 7.
59) مبسوط شيخ طوسى، ج 1، ص 190.
60) تفسير نمونه، ج 8، ص 11.
61) جامع الأحاديث، ج 9، ص 63.
62) وافى، ج 10، ص 44.
63) وافى، ج 10، ص 44.
64) وافى، ج 10، ص 40.
65) سوره آلعمران7 آيه 180.
66) جامع الأحاديث، ج 9، ص 39.
67) جامع الأحاديث، ج 9، ص 46.
68) جامع الأحاديث، ج 9، ص 53 .
69) جامع الأحاديث، ج 9، ص 45.
70) جامع الأحاديث، ج 9، ص 33.
71) جامع الأحاديث، ج 9، ص 32.
72) جامع الأحاديث، ج 9، ص 32.
73) جامع الأحاديث، ج 9، ص 33.
74) جامع الأحاديث، ج 9، ص 34.
75) جامع الأحاديث، ج 9، ص 684.
76) سوره حشر، آيه 9 و تغابن، آيه 16.
77) تفسير نورالثقلين، ج 5، ص346.
78) جامع الأحاديث، ج 9، ص 48.
79) وسائل، ج 6، ص 6.
80) امالى طوسى، ج 2، ص 136.
81) فروع كافى، ج 4، ص 62.
82) بحار، ج 96، ص 62.
83) سوره اعلى، آيه 14.
84) سوره بقرهآيه 276.
85) جامع الأحاديث، ج 9، ص 52 و 69.
86) جامع الأحاديث، ج 9، ص 49.
87) جامع الأحاديث، ج 9، ص 50 .
88) جامع الأحاديث، ج 9، ص 65.
89) جامع الأحاديث، ج 9، ص 33.
90) سوره اعراف، آيه 156 و توبه، آيه 71.
91) سوره مائده، آيه 12.
92) سوره ليل، آيه 7.
93) وسائل، ج 6، ص 10.
94) سوره مائده، آيه 12.
95) سوره توبه، آيه 5.
96) جامع الأحاديث، ج 9، ص 223.
97) جامع الأحاديث، ج 9، ص 53 .
98) جامع الأحاديث، ج 9، ص 29.
99) جامع الأحاديث، ج 9، ص 70.
100) جامع الأحاديث، ج 9، ص 273.
101) سوره حجرات، آيه 9.
102) سوره توبه، آيه 11.
103) وافى، ج 10، ص 51
104) سوره بقره، آيه 251.
105) جامع الأحاديث، ج 9، ص 56 .
106) سفينة البحار، ج 3، ص 474.
107) وافى، ج 10، ص 50 .
108) وافى، ج 10، ص 50 .
109) سوره بقره، آيه 195.
110) جامع الأحاديث، ج 9ص 285.
111) جامع الأحاديث، ج 9، ص 24.
112) جامع الأحاديث، ج 9، ص 24.
113) جامع الأحاديث، ج 9، ص 50 .
114) جامع الاحاديث، ج 9، ص 50 .
115) وافى، ج 10، ص 42.
116) بحار، ج 96، ص 130.
117) وسائل، ج 6، ص 25.
118) جامع الأحاديث، ج 9، ص 48.
119) سوره توبه، آيه 18.
120) جامع الأحاديث، ج 9، ص 52 .
121) جامع الأحاديث، ج 9، ص 52 .
122) كافى، ج 2، ص 374.
123) جامع الأحاديث، ج 9، ص 53 .
124) جامع الأحاديث، ج 9، ص 57 .
125) جامع الأحاديث، ج 9، ص 31.
126) سوره معارج، آيه 21 - 22.
127) سوره توبه، آيه 67.
128) جامع الأحاديث، ج 9، ص 30.
129) جامع الأحاديث، ج 9، ص 30.
130) جامع الأحاديث، ج 9، ص 30 و 33.
131) جامع الأحاديث، ج 9، ص 63.
132) بحار،ج 96، ص 29.
133) تهذيب، ج 10، ص 153.
134) جامع الأحاديث، ج 9، ص 347.
135) جامع الأحاديث، ج 9، ص 347.
136) سوره توبه، آيه 60.
137) وافى، ج 10، ص 1640.
138) سوره كهف، آيه 79.
139) سوره مدّثر، آيه 44.
140) سوره فجر، آيه 18، همچنين حاقّه، 34، ماعون، 3.
141) سوره بلد، آيه 11.
142) سوره بقره، آيه 126.
143) وافى، ج 10، ص 165.
144) تحرير الوسيله، امام خمينى (ره).
145) وافى، ج 10، ص 156.
146) سوره فتح، آيه 2.
147) جامع الأحاديث، ج 9، ص 242.
148) جامع الأحاديث، ج 9، ص 259.
149) تحرير الوسيله، امام خمينى (با اضافات).
150) تفسير كنزالدّقائق، ج 5، ص 480
منبع:www.qaraati.net الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}