گوش و شنوايي در قرآن

نويسنده:حسن كريمي يزدي

وَلَقَدْ مَكَّنَّا هُمْ فيمَآ اِنْ مَكَّنَّكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصَارًا وَ أًفْئدَةً فَمَآ أَغْنَي عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لآأَبْصَارُهُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ وَ لَآ أَفئدَتُهُم مِنْ شيءٍ إِذْ كَانوُا يَجْحَدوُنَ بِأَيَاتِ اللهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانوُا بِهِ يَسْتَهْزِؤنَ؛[1]
و به آن قوم (عاد ) تمكين و قوتي داديم كه شما امت را چنان نيروي بدني نداديم و با آنكه بر آنها گوش و چشم و قلب مدرك قرار داديم ،‌ هيچ اين قواي مدركه آنها را از عذاب نرهانيد. بدين جهت كه آيات خدا را انكار مي‌كردند و آنچه را كه استهزا كردند به آنها فرا رسيد.
پيشرفت علم جنين شناسي پرده از چهرة يكي ديگر از موارد اعجاز قرآن برداشته و آن هم ترتيب حواس در آيات قرآن مي‌باشد.
قرآن كريم به ذكر گوش و چشم به عنوان دو حس اصلي از ابزارهاي شناخت و ارتباط با جهان خارج، اكتفا كرده و اين به جهت اهميت بسيار زياد اين دو حس در كار ادراك حسي است . اما نكتة بسيار جالب و شگفت‌انگيز، تقدم گوش بر چشم در آيات قرآن است . در قرآن كريم نوزده مورد به لفظ گوش (سَمْع) و چشم (بَصَر) اشاره شده كه از اين نوزده مورد، هفده بار واژة « سَمْع » بر « بَصَر» مقدم شمرده شده، به طوري كه ابتدا ازگوش و سپس از چشم صحبت به ميان رفته است . حال مي‌خواهيم ببينيم ، از نظر علمي دليل تقدّم گوش بر چشم در آيات قرآن چيست؟
1ـ حس شنوايي از جمله حواسي است كه بلافاصله پس از تولد شروع به كار مي‌كند . زيرا نوزاد به محض تولد مي‌تواند صداها را بشنود كه اين خود يكي از رفلكس‌هاي طبيعي نوزادان است به اين صورت كه در هنگام تولد، نوزاد با شنيدن صداي شديد پلك زده و حركت مي‌كند و شروع به گريه مي‌كند. اين در حالي است كه براي ديدن اشياء به طور واضح نياز به زمان داريم .
تحقيقات جديد علمي فيزيولوژيست‌ها ثابت كرده است كه حساسيت شبكية چشم انسان در مقابل نور به هنگام تولد ضعيف است و رشد ساختمان شبكية چشم، تقريباً در پايان شش ماهة اول تولد كامل مي‌شود. به طوري كه نوزاد در شش ماه دوم عمر بوضوح قادر به رويت اشياء است .
لازم به ذكر است كه نوزاد در بدو تولد، نمي‌تواند در برابر صداهاي ضعيف و كوتاه واكنش نشان دهد ،‌ اما در برابر صداهاي بلند و شديد مي‌تواند واكنش نشان دهد و پس از پشت سرگذاشتن مراحل رشد، مي‌تواند بين صداهاي متفاوت با فركانس‌هاي مختلف تفاوت قايل شود. اين تكامل در رشد شنوايي از سال سوم تولد شروع مي‌شود و حدود 13 تا 14 سالگي به كمال رشد خود مي‌رسد.
2 ـ حس شنوايي هميشه و در همه حال مي‌تواند وظيفه خود را بدون حتي اندكي توقف انجام دهد ،‌ در حالي كه اين در مورد بينايي صادق نيست . يعني در برخي شرايط انسان قادر به ديدن نيست . مثلاً در تاريكي، حتي با وجود چشمهاي باز قادر به رويت واضح اشياء نيستيم اما مي‌توانيم به خوبي بشنويم، همچنين در هنگام خواب كه انسان چشمانش را مي‌بندند و مي‌خوابد. اما اگر در محيط سروصدا ايجاد شود، فرد از خواب بيدار مي‌شود. چرا كه تحقيقات جديد فيزيولوژيست‌ها ثابت كرده آخرين حسي كه در هنگام خواب حساسيت خود را از دست مي‌دهد، حس شنوايي است و اين خود يكي ديگر از دلايل قاطع اعجاز قرآن است . زيرا خداوند متعال در داستان اصحاف كهف و در بيان خواب چند صد سالة ايشان، به طور شگفت ‌انگيزي مي‌فرمايد:
فَضَرَبْنا عَلَي ءَاذَانِهِمْ فِي اُلْكَهْفِ سِنيِنَ عَدَدًا؛[2]
پس ما بر گوش آنها (در آن غار) تا چند سالي پردة بيهوشي زديم .
3 ـ گوش در كار ادراك حسي و امر يادگيري و تحصيل دانش از چشم مهمتر است . زيرا يادگيري زبان و تحصيل علوم در صورت از دست دادن بينايي براي انسان، امكان پذير است ولي، اگر شنوايي را از دست بدهيم يادگيري زبان و تحصيل دانش برايمان امري مشكل خواهد بود.
يكي از دلايل مهمي كه نشان دهندة اهميت تأثير گوش در ادراك و آموزش است، اين است كه قرآن آن را به تنهايي در كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند ميان گوش و عقل رابطة محكمي وجود دارد[3].
خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: وَ قَالوُا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعيرِ[4].
و آنگاه (اهل دوزخ با تأسف و حيرت باهم ) مي‌گويند كه اگر ما (در دنيا) سخن انبياء را مي‌شنيديم يا به دستور عقل رفتار مي‌كرديم امروز از دوزخيان نبوديم.
همچنين در بسياري از آيات قرآن واژة سَمْع به معناي فهم و تدبّر و تعقّل به كار رفته است كه در اين مورد به آية زير اشاره مي‌كنيم:
وَإِذَا سَمِعُوا مَآ أُنزِلَ إِلَي الرَّسولِ تَرَي أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفوُاْ مِنَ الْحَقِّ يَقوُلُونَ رَبَّنَاءَ امَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ اٌلشَّاهِدينَ ؛[5]
و چون آياتي را كه به رسول فرستاده شد بشنوند اشك از ديدة آنها جاري مي‌شود، ‌زيرا حقانيت آن را شناخته و گويند: بار الها ما (به رسول تو ،‌ محمد صلي الله عليه و اله و سلم و كتاب آسماني او ، قرآن ) ايمان آورديم ، ما را در زمرة گواهان صديق او بنويس.
4 ـ يكي ديگر از دلايل اهميت فوق‌العاده گوش و چشم كه در ابتداي بحث از آن صحبت شد، نقش هر يك از اين اعضاء در تعادل بدن است .
اطلاعات ارسالي از چشم‌ها و سيستم دهليزي (Vestibular) واقع در گوش داخلي همراه با اطلاعات حس عمقي (Proprioceptive) از گردن و اندامها به سمت سيستم عصبي مركزي آمده و پس از هماهنگي‌هاي لازم به طرف
مراكز بالاتر مغزي مي‌روند و احساس تعادل را ايجاد مي‌كنند.
جالب است بدانيم، اگر عملكرد يكي از اين اجزاء از بين برود، دو جزء ديگر مي‌توانند بتدريج حس تعادل را ايجاد كنند، ولي اگر دو جزء از بين بروند يك جزء بتنهايي نمي‌تواند اين فقدان را جبران كند و حس تعادل از بين مي‌رود.
5 ـ نكته جالب اين است كه قرآن ، گوش را به صورت مفرد ذكر مي‌كند ولي چشم (بَصر) را در اكثر آيات به صورت جمع (أًبصَار) مي‌آورد . اين خود يكي از نشانه‌هاي اعجاز در روش قرآن است ، به اين دليل كه حس شنوايي صداهايي را كه از تمام جهات مي‌رسد، دريافت مي‌كند . در حالي كه چشم ، فقط وقتي مي‌تواند ببيند كه انسان خواسته باشد چشم را به طرف چيزي كه مي‌خواهد به آن بنگرد، برگرداند و اگر در مكاني افرادي جمع باشند و صدايي به وجود آيد، همگي تقريباً همان صدا را به طور يكسان مي‌شنوند. در صورتي كه ، همين عده يك چيز را از زواياي مختلف مي‌بينند و به همين دليل، ديدشان نسبت به آن شيءِ كاملاً يكسان و شبيه به هم نخواهد بود،‌ كما اين كه ممكن است آنها در همان لحظه به تبع سمتي كه به آن مي‌نگرند، اشياي مختلف ديگر را نيز ببينند. علاوه بر اين ، هر گاه صدايي كه مستقيماً از جايي به سمت ما مي‌آيد، امواج صوتي آن در يك زمان به هر دو گوش مي‌رسد و شدت تأثيرش بر پرده هر دو گوش يكسان است . اما اگر چيزي كه در برابر ما قرار گرفته بنگريم، صورتي كه در شبكيه چشم راست نقش مي‌بندد با شكل همان چيزي كه در شبكيه چشم چپ نقش مي‌بندد ،‌ فرق دارد . زيرا چشم راست ، اشياء را از طرف راستشان مي‌بيند، در حالي كه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مي‌نگرد[6].
اكنون با دانستن اين همه شگفتي و نظم و هماهنگي در هر يك از اين اعضاي بدن انسان ،‌ مي‌توان به اهميت ساير حواس نيز پي برد و دانست كه هيچ نظمي در خلقت انسان بدون علت نيست . خلقتي كه خالق انسان مرحله به مرحله آن را در كتاب خود بيان داشته و اين از دلايل اعجاز اين كتاب آسماني است . پس به حقيقت بايد گفت،‌آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده.
ولز (از دانشمندان برجستة انگلستان) مي‌گويد : [7]
هر كس بخواهد ديني را اختيار كند كه سير آن با تمدن بشر پيشرفت داشته باشد، بايد كه دين اسلام را اختيار كند و اگر بخواهد كه معني اين دين را بيابد به قرآن مراجعه كند. قرآن ، بهترين راهنماي يك عقيده قلبي يعني توحيد و اخلاق فاضله است . اسلوب فصاحت و بلاغت آن به حدي زيباست كه عقول عقلا را حيران ساخته است . قرآن كتابي است ابدي و جهاني .

پی نوشت :
[1] الأحقاف : 26
[2] الكهف: 11
[3] قرآن و روانشنسي، دكتر محمد عثمان نجاتي، انتشارات آستان قدس رضوي ، چاپ سوم، ص167.
[4] الملك : 10
[5] المائدة : 83
[6] قرآن و روانشناسي، دكتر محمد عثمان نجاتي ، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، ص 170 .
[7] آموزش و معارف قرآن ، محمود جويباري ، مؤسسه انتشارات نبوي،‌چاپ اول، زمستان 74 ،‌ ص 82.

منبع:کتاب شگفتیهای پزشکی در قرآن کریم الف