نقدی بر سند آموزشی ۲۰۳۰
در سپتامبر 2015 رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد در اجلاس عالی رتبه، متعهد شدند تا اهداف و دستور کار جهانی توسعه پایدار 2030را که فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهان بود را در اول ژانویه
نویسنده: دکتر محمد بنائیان سفید*
«و لن یجعل اللّه للکافرین علی المومنین سبیلا» (نساء: 141)
مقدمه
در سپتامبر 2015 رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد در اجلاس عالی رتبه، متعهد شدند تا اهداف و دستور کار جهانی توسعه پایدار 2030را که فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهان بود را در اول ژانویه 2016مدنظر قرار دادند؛ این دستور کار 17 هدف اصلی و 169هدف ویژه دارد، که در هدف چهارم، تحقق کلیه اهداف این دستور کار (اهداف 1،3،5،8،12،13) و غیر مستقیم (بقیه اهداف) نقش اصلی و محوری دارد، در خرداد 1395 اجلاسی با حضور کل کمیسیونهای ملی بیش از 130کشور و معاونان ذیربط یونسکو در شهر شانگهای چین برگزار شد و هدف چهارم به اتفاق آرا به عنوان اولویت اول دستور کار جهانی 2030 شناخته شد و تاکید کردند نه تنها به هدف چهارم محدود نمیشوند بلکه لازم است به عنوان اساس موفقیت سایر اهداف توسعه پایدار مورد توجه قرار گیرد.اجرای هدف چهارم توسعه پایدار 2030 با عنوان «به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر برای همه» و سازمان یونسکو با ایفای سه نقش هدایت و هماهنگی، نظارت و گزارش دهی و ارتقای ظرفیت کارشناسی دولتها، اجرای این هدف مهم را پس از تصویب نهایی چارچوب عمل جهانی آموزش 2030 درسی قرار داد و هشتمین کنفرانس عمومی یونسکو را در نوامبر 2015 آغاز کردند تاکه تجربه سازمان یونسکو و کلیه عاملان جامعه بین المللی، کارشناسان و ذینفعان جهانی، در اجرای اهداف شش گانه برنامه "آموزش برای همه "(2000-2015) را داشته باشند و بر این اساس توصیههای مکرر بر جلب مشارکت کلیه شرکاء را در یک رویکرد فرابخشی، اعم از نهادهای رسمی و غیررسمی، دولتی و خصوصی مورد تاکید قرار دادند.
کمیسیون ملی یونسکو ایران که مطابق بند 7 اساسنامه سازمان یونسکو، نهاد متولی اجرای چارچوب عملهای جهانی در ایران است و ارائه نظر از طریق این نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در یونسکو به دبیرخانه اسپک انجام میپذیرد.
بیان مطالب فوق الذکر، فرآیند تصمیمگیری و اهداف مترتب بر توصیههای دستور کار جهانی توسعه پایدار 2030 بوده است، نویسنده با قبول اینکه حتما باید تعاملات بین المللی و استفاده از تجارب دیگران مدنظر قرار گیرد، اما عنوان سند ملی 2030 بر چه اساس بوده است؟ وآن هم «به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر برای همه» و تعریفی که از برنامه درسی ارائه میشود. آموزش و یادگیری جزیی از برنامه درسی است، بنابراین این سند نمیتواند جامع و مانع برای نظام تعلیم و تربیت اسلامی باشد.
1- این بیانیه یا توصیه در ایران به عنوان سند ملی تلقی شده است و حال آنکه اگر قرار بود بیانیه 2030 سند ملی تلقی شود باید یک سند بین المللی باشد و نه ملی، چون سند ملی باید بر اساس مبانی، اصول، آرمانها و فرهنگ یک ملت و کشور طراحی و تدوین شود.
2- سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نقشه جامع علمی کشور و نقشه مهندسی فرهنگی کشور و نیز اسناد بالا دستی تعلیم و تربیت از جمله سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری در تحول آموزش و پرورش از طریق نهاد های مرتبط با مسائل فرهنگ و تعلیم و تربیت تدوین و به تصویب مراجع قانونی رسید؛ سوال اینجاست که آیا ضرورت داشت سند ملی2030 که بدون تصویب مجاری قانونی و اعتبارسنجی لازم از سوی صاحب نظران دستاندرکار تدوین و به یونسکو ارائه شود؟
زیرا آموزش و پرورش یک امر حاکمیتی است (سیاستهای 13گانه کلی آموزش و پرورش ابلاغی مقام معظم رهبری که از طریق مجمع محترم تشخیص مصلحت نظام تصویب گردید؛ آیا نادیده گرفتن عناصر دیگر نظام حاکمیت نیست؟ بهویژه با توجه به اصل 125 قانون اساسی که در تعهدات بین المللی باید از طریق مجلس شورای اسلامی انجام پذیرد.)
3- در متن سند2030 مطالبی آورده شده است که صرفا برای بیان صوری اشاره به بعضی از راهبردهای کلان اسناد بالا دستی شده که بی شک محتوا با صورت همسویی نداشته و در اجرا با زاویه ی از ریلگذاری سند تحول مواجه خواهد شد، که به بعضی از آنها در این مقاله اشاره میشود.
4- به جای اینکه اسناد بالا دستی که حاصل تلاش چندساله دانشمندان ، خبرگان تعلیم و تربیت و دستاندرکاران قانونی بوده است، به عنوان اصل قرار گیرد، اصل را بندهای مرتبط با اهداف یونسکو به عنوان مفهوم و بندهایی از اسناد را به عنوان مصداق قرار دادند و حال آنکه در دو سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سند ملی برنامه درسی کلیه راهبردها و راهکارهای مبتنی بر اصول، مبانی وارزشهای اسناد وحتی رهنامهی تحول بنیادین آموزش و پرورش به صورت عرضی و طولی مرتبط با آرمانها، مبانی و اهداف سندتحول بوده است. البته هیچگونه اشارهای به فلسفه تعلیم وت ربیت اسلامی و بیانیه ارزشی نشده است، اما به بیانیه ماموریتها اشاره شده است و احتمال اینکه این راهبردها بدون ذکر مبانی واصول به صورت صریح باشد، انحراف در نظام تعلیم و تربیت و یکی از مسیرهای قانونی ((نفوذ)) فرهنگی را برای نسلهای بعدی هموار خواهد کرد، که همان دیدگاه سکولاریسم است که دین را از گردونه مسائل اجتماعی و آموزشی خارج میکند. که این مهم در کتاب «به سوی هویتهای جدیدبرنامههای درسی» و نظریههای پست مدرنیسم بهویژه در مسائل آموزش، زنان، برنامه درسی بین المللی و هویت کاملا ملموس است.
5- در بخش «نقشه راه آینده وزارت علوم راهبردهای 1392» ص 188 سند ملی 2030 به 9 راهبرد اشاره نموده که اشاره به طرح منشور کیفیت نظام جامع، تضمین کیفیت و نظارت علاوه بر اسناد بالا دستی چشم انداز توسعه 1404، نقشه علمی کشور، سند آموزش عالی در برنامه ششم توسعه نموده است که کار بایستهای بوده است. اما ایراد اینجاست که:
اولا، آیا سند تحول آموزش و پرورش که شورای نظام تحول آموزشی، با استنادبه مبانی، اصول و ارزشها، آن را به عنوان پایه از سند تحول آموزش و پرورش، برای تدوین اسناد تحول نظام آموزشی پذیرفته، نمیبایست به آنها اشاره میشد؟ و در ثانی چرا صرفا به عنوان «متن پشتیبان» مطرح شده است؟ در صورتی که لازم بود 12 راهبرد کلان مندرج در نقشه جامع علمی کشور ذکر میگردید، بهویژه راهبردهای کلان( 2،5 و8) و نیز آنچه که در مسائل نه گانه مطرح شده است جهت گیری و هدف است نه راهبرد زیرا اهداف بیان میکنند که فعالیتهای مذکور را به کدام سو باید برد؛ مبانی، از بنیانهای وجودی، معرفتی و ارزشی این سند سخن به میان میآورد و اصول، رهنمودهایی را برای هدایت آنها به سوی اهداف، مشخص میسازند که در سند2030 هیچ نشانی از موارد بالا به چشم نمیخورد.
6- در بخشی از سند2030 آمده است «در دوره پهلوی دوم سرعت آموزش عالی، مبتنی بر پژوهش، تولید علم، تربیت نیروی متخصص و رویکرد کاربرد دانش در زندگی و آموزش معطوف به حل مساله و با پاسخگویی به تقاضاها و اولویتهای جامعه بود و در پایان دوره پهلوی آموزش عالی رایگان بود و نیز دوران تمرکزگرایی آموزش عالی بود (ص182 سند 2030» اما بعد از انقلاب مواجه با کاهش مراکز آموزش عالی و دانشجو بود و نیز سهمیهبندی جنسیتی در سال 1361(ص183) و محدودیت رشته برای دختران را تا سال 1368 عنوان نمودند. اینکه مقایسه هرم علمی و کیفیت مراکز آموزش عالی را در قبل و بعد ازانقلاب به این صورت بیان کنیم، اولا ظلم مضاعفی به اهتمام و تلاش اساتید و دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت وآموزش عالی است و در ثانی رتبههای علمی ایران که بعد از انقلاب بی سابقه بوده است، نشان از دلسوزی و کیفیت بخشی معلمان آموزش و پرورش و اساتید دانشگاهها دارد و ثالثا همان گونه که مطلع میباشید بعد از انقلاب در مقطعی به دلیل انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، با وقفهای مواجه بود که صرفا دانشگاهها برای تربیت معلم فعال بودند و این را نباید به حساب کاهش دانشجو گذاشت و متعاقبا سهمیهبندی جنسیتی درسال 1361چون انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد و براساس مبانی اعتقادی وقتی خانمها میتوانستند به درجات عالی علمی در زمینه مامایی، تخصص زنان و زایمان، پرستاری و ... برسند؛ جایز نیست که مردان در این رشتهها تربیت شوند و از طرفی با توجه به مسائل فیزیکی و جسمانی زنان، برخی شغلها و رشتهها با اشتغال زنان در آن بخش مناسب نبوده است مانند کشاورزی و تغییر سهمیه جنسیتی به مفهوم تبعیض نمیباشد و حال آنکه حقوق زنان و دفاع اسلام از حقوق زن در بیش از 14 قرن پیش در قرآن و عترت اهل بیت علیهم السلام مطرح شده است در حالی که نهضت و جنبش زنان (فیمینیسم) در سال 1975 شکل گرفته است.
اینکه در سال 1385و 1386 اعمال سهمیهبندی جنسیتی بر اساس مصوب مجلس در برخی رشتهها را ذکر نمودند (صص 182-183) و توضیح داده نشده است که این مصوبه مبتنی برچه استدلال و ضرورت جامعه بوده است؟ چون حق نمایندکان مجلس است که برای خلاءهای قانونی تصمیم بگیرند که شاید بر اساس نیاز جامعه و ارتباط آن با اشتغال بوده باشد. به نظر میرسد نوعی برداشت سلیقهای و نگرشی وجود دارد که میخواهند بحث سلیقهای، حزبی و گروهی داخل کشور را به تصمیمات خلاف عرف بین المللی نسبت دهند، که این کار زیبندهای نمیباشد. شاید عجله در تدوین سند 2030 این معنا را تداعی کند که چون تدوین اسناد بالا دستی در زمان مسئولیت ما تحقق نیافته است، پس این سند ملی را تصویب کنیم که هم خوشایند تصمیمگیرندگان یونسکو باشد و هم اسناد بالا دستی را تحت الشعاع قرار دهد. البته اگر خدای ناکرده این تفکر باشد خیانت به کشور و زحمات نهادهای ذیربط است، چراکه در تدوین اسناد ملی بعضا همانهایی دستاندرکار بودهاند که در سند 2030 حضور داشتهاند، البته این چرخشها نشان از عدم باور و اعتقاد به اسنادی میباشد که خودشان در کمیتههای تخصصی و کارشناسی شش گانه هدایت و تصویب آن را به عهده داشتهاند.
7- در بیان راهبردها، درسند2030، لازم بود به راهبردهای دوازده گانه نقشه جامع علمی کشور(صص 23-24) راهبردهای کلان 15 گانه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (فصل ششم صص 24-28) و راهبردهای کلان 13 گانه نقشه مهندسی فرهنگی (فصل ششم صص 32- 33نقشه مهندسی فرهنگی، 1393) و نیز سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری به اقتضای ارتباط با موضوع صریحا اشاره و بهویژه از بیانیه ارزشی هرکدام، تاکید میگردید.
8- در مقدمه پاراگراف دوم (سند2030 ص191) با اشاره به ساحتهای شش گانه، عناوین دقیق آن بیان نشده است. مثلا ساحت اول که اعتقادی، عبادی و اخلاقی, بوده است (فصل دوم، بند چهار بیانیهی ارزشها، سند تحول آموزش و پرورش. صص 15-19)ساحت عبادی و اعتقادی حذف و بجای آن ساحت دینی آمده است. بیان این مهم نسبت به فهم از نظر بار مفهومی تفاوت معنا داری دارند. و نیز بجای ساحت زیستی، بدنی که در اصل اسناد تحول بیان شده است (بیانیه ارزشها بند 4 ص 16) عنوان جسمانی، بدنی آمده است که از نظر مفهومی بسیار متفاوت است و اصطلاح جسمانی بیشتر مفهوم لذتجویی دارد که در نگاه مادی گرایانه به انسان و هدف صرف این دنیایی را تداعی میکند، که این مفهوم در معنای بدنی مستتر است.
کلمه جسمانی معانی corporeal,bodily,material,worldly و مفهوم و معنای زیستی biologicalوvital جنبه حیاتی دارد. و معانی آنها (حیاتی، واجب، اساسی و وابسته به زندگی) میباشد که هریک از این واژهها میتواند بار حقوقی متفاوتی داشته باشد.
9- در بخش تهدیدها؛ بند 5 شماره 3، اشاره به تعصبات قومی در زمینه آموزش دختران و حتی در برخی مناطق جلوگیری از ادامه تحصیل پسران بیان شده است(سند2030 ص 195). و نیز دربند شماره 5؛ به پایین بودن ظرفیت پذیرش دانشگاهها در بخش آموزش علمی کاربردی اشاره شد. ذکر این تهدید بر اساس کدام سابقه و اطلاعات چند سال اخیر کشورمان می باشد؟ اولا بعد از انقلاب به ندرت این مساله آن هم در برخی اقوام مطرح بوده است که با فرهنگ سازی از بین رفته و در ثانی تعداد دانشجویان دختر داوطلب دانشگاهها در برخی سالها بیش از پسران بوده است و ثالثا وقتی ما آمار میدهیم که نرخ ثبت نام خالص پایه اول ابتدایی سال 93-92(97.88%) بوده است و پیشبینی تا سال پایانی 1411-1410به 99.5% میرسد(ص 110و 111 سند2030 ) آیا این آمار که واقعی هم هست با قضاوت بالا در تناقض نمیباشد؟ آیا بین ثبت نام کنندگان دختر و پسر در دوره ابتدایی تفاوت معناداری وجود دارد که چنین برداشتی را داریم؟ یا در ارتباط با چالشها عباراتی مانند ازدواج زودرس دختران، عدم دسترسی برخی کودکان به پیش دبستانی، آموزش جنسی، خانواده و ازدواج به سبک غرب و..... با طرح این مباحث در فردای جامعه ما چه اتفاقی خواهدافتاد؟ که اگر الزام و تعهد ما را درباره بهانهجویی حقوق کودکان و نوجوانان در آینده مطرح کنند چه پاسخی خواهیم داد؟ با نظارت و اطلاعاتی که سازمانهای بین المللی دارند اینها شائبه عدم رعایت حقوق کودکان و زنان را تداعی نمیکند؟ و در مقایسه با حتی کشورهای پیشرفته کدام کشور دارای چنین ثبت نام خالص میباشند؟ که در سند 2030 ذکر نشده است و نیز در مورد آموزش همگانی در ایران که وضعیت مطلوبی در جهان دارد و در برخی نقاط جشن ریشه کنی بیسوادی(10-49سال) برگزار گردید و حتی در سالهای اخیر به ندرت میتوان بیسوادان را شناسایی کرد و حتی بیسوادان خارجی مقیم ایران مانند افغانهای عزیز که هم فرزندان آنها تحت آموزش رسمی و هم بیسوادان 10 تا 49 سال را مشمول نهضت سوادآموزی شدهاند، که نشان از آموزش همگانی و اهمیت آن در ایران اسلامی و تاکید اسلام میباشد. ظرفیت دانشگاه علمی کاربردی متناسب و با کیفیت بوده است که بسیاری از صندلیها خالی است و باید دانشگاههای نظری غیر علمی کاربردی از پذیرش دانشجوی علمی کاربردی خودداری نمایند، چنانچه حدود تقریبا نصف ظرفیتهای دانشگاهی ما خالی هستند و کمبود ظرفیت دانشگاهها در این سند معنا ندارد. چون اطلاعات باید بر اساس وضعیت موجود از روش SWOT یا دورانی بودن احصاء و راهبردها تدوین گردد.
10- جا دارد دیدگاه مقام معظم رهبری را مطرح نماییم که فرمودند: «ما برای تربیت نسل آینده با حریفی به نام ((نظام سلطه بین المللی)) مواجه هستیم که برای نسل جوان ملتها، بهویژه ملت ایران برنامه دارد، نوسازی نظام آموزشی به شیوه تقلیدی و رونویسی از دست غربیها کاری غلط است، آموزش و پرورش در قانون اساسی، مسالهای حاکمیتی است و دولت باید نقش آفرینی کند».(12اردیبهشت 1395)
با این بیانات و تاکیدات معظم له و با استناد به اسناد بالا دستی، مفهوم خصوصی سازی آموزش و پرورش مبتنی بر حاکمیتی بودن نظام است. یعنی سیاستگذاری، اهداف، پایش و نظارت امر حاکمیتی میباشد و موسسات خصوصی میتوانند در اجرا مشارکت نمایید که این مهم در بسیاری از کشورها مرسوم است و این موضوع با سه نقش هدایت و هماهنگی، نظارت وگزارش دهی سازمان«یونسکو» در تناقض است .(مقدمه سند 2030) و نیز عنوان «تغییر نگرش سنتی نسبت به آموزش زنان» که در بخشی از سند 2030 بیان شده است با مبانی و اعتقادات اسلامی کشور ما منافات دارد و علت اصلی تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بر اساس تحول اساسی و مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت (فلسفه برنامه درسی) بوده است که علم آموزی برای هر مرد و زن واجب است و دین باوری، خدامحوری، عدالت و قرب الهی که منجر به حیات طیبه اسلامی میگردد، یعنی نگرش سنتی نسبت به آموزش زنان یک امر متعالی و برگرفته از عدالت آموزشی و اجتماعی بوده که اسلام در مورد حقوق زنان تاکید نموده است و این گونه نیست که هرچه مربوط به سنت باشد باید تغییر پیدا کند که این نگرش ضد سنتی از تفکر نومفهوم گرایان و پست مدرنیسم است که همه چیز را در حال تغییر و تحول میدانند و حتی با قانون علمی که مدرنیسمها آن را ثابت میدانند مخالفند، آیا این نگرش ضد سنتی به این نظریه که هیچ چیز ثابت وجود ندارد ختم نمیشود که به نوعی به اعتقاد و ایمان به خدا و فطرت الهی انسان که لایتغیر است را هم نشانه خواهند گرفت(سوره روم، آیه 30).
11- به نظر میرسد دستاندرکاران تدوین سند 2030 از این فرصت طلایی یونسکو میبایست استفاده بهینه مینمودند و با پشتوانه علمی قوی و اسناد مدون و مصوب بالا دستی که کمتر کشوری دارای این چنین اسناد مدون است، اقدام به تدوین برنامه درسی بین المللی مینمودند و همه اهداف که بدون شک در سند تحول و نقشه جامع علمی کشور بیان شده است تدوین وارائه میدادند، متاسفانه جامعیت سند ما را در اهداف بیانیه یونسکو آن هم در یک مورد(هدف چهارم) آنها هضم نموده که این مهم خلاف انتظار از تهیه و تدوین کنندگان سند بوده است و نیز نشان از عدم رعایت قاعده نفی سبیل در قرآن کریم: «و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا » (نسا آیه 141) درتعاملات بین المللی دارد که بر اساس اصل 153 قانون اساسی که سلطه بیگانگان ممنوع است و این سوال در ذهن خطور مینماید که آیا این تعهدات و التزام و گزارش اجرای آن به سازمان یونسکو بر اساس ایفای نقش سازمان یونسکو در سه محور هدایت و هماهنگی، نظارت و گزارش و نیز وظیفه کمیسیون ملی یونسکو ایران که مطابق بند 7 اساسنامه سازمان یونسکو، نهاد متولی اجرای چارچوب عملهای جهانی در ایران به یونسکو و دبیرخانه اسپک است یک تعهد و الزام مکتوب به شمار نمیرود؟ (به موضوعی که در کشور ما وجود ندارد) و حال آنکه عملکرد سازمانهای بین المللی و موضعگیری آنان برای اعضا و بهویژه کشورهایی که مورد تعدی و ظلم واقع میشوند هیچ اقدامی بر علیه نظام سلطه و تفکر غرب ننمودهاند که مورد اعتماد باشند.
12- از اظهار نظر سران استکبار چنین استنباط میشود که سازمانهای بین المللی مجری دکترین امنیت ملی آمریکا و منافع غرب هستند و یکسویه عمل مینمایند که نماد عینی آن حق وتو میباشد؛ دیدگاه اوباما در دانشکده نظامی وست پوینت نیویورک با تاکید بر اینکه نهادهای بین المللی از سازمان ملل گرفته تا صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را آمریکا شکل داده است و این نهاد ها تقویت کننده نیرو و توان آمریکا و بخشی از رهبری آمریکا هستند و شاید در همین راستا بود که سند2030 در 13 آبان 1393در کنفرانس بین المللی((نوآوری در آموزش)) که در سال 2011 از سوی پنتاگون بر اساس دکترین امنیت ملی آمریکا توسط اوباما ابلاغ و در سال2015 با سخنرانی میشل اوباما همسر آقای اوباما در دوحه قطر به تصویب رسید و در این سند هم خبری از نظام معیار اسلامی نیست و از 23 مولفهای که در فصل پنجم هدفهای کلان سند تحول آموزش و پرورش در صفحه 24 بیان شده است در فصل5 سند 2030 پاراگراف دوم ص 191، عبارات معتقد به معاد، آشنا به مسئولیت خود در برابر خدا، ولایت مدار، منتظر و متخلق به اخلاق اسلامی بیان نشده است زیرا در ساحتها وقتی اخلاق ذکر میشود این اخلاق در فرهنگ غربی نسبی است و متناسب با منافع آنها جهتگیری اخلاق هم تغیر میکند در حالی که اخلاق اسلامی مطلق و خوبی و بدی و شر وخیر در هر زمان و مکانی تغیر ماهیت نمیدهد.
سوال اصلی نویسنده این است که اگر قرار باشد سند تحول بنیادین آموزش وپرورش، نقشه جامع علمی کشور و نقشه مهندسی فرهنگی کشور را در تدوین برنامه درسی مد نظر قرار بدهیم، جایگاه بیانیه ارزشی سند تحول(فصل دوم صفحات15-19) و نقشه جامع علمی کشور(فصل اول صفحات9-11) و نقشه مهندسی فرهنگی(فصل دوم صفحات 11-15) و ساحتهای ششگانه تعلیم و تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تعلیم و تربیت اجتماعی و سیاسی، تعلیم و تربیت زیستی و بدنی، تعلیم و تربیت زیبایی شناختی و هنری، تعلیم و تربیت اقتصادی و حرفهای و نیز تعلیم و تربیت علمی و فناوری منطبق بر نظام معیار اسلامی و مبانی و ارزشهای برگرفته از قرآن کریم و عترت معصومین علیهم السلام و نیز زیرنظامهای مربوط به این ساحتها در سند تحول بنیادین و مولفههای پنجگانه در برنامه درسی ملی شامل: ساختار، هدف، محتوا، روش و ارزشیابی و عناصر پنجگانه تعقل و تفکر، ایمان، علم، عمل و اخلاق و تاثیر طولی و عرضی آن در چهار عنصر ارتباطی شامل ارتباط با خود، خالق، خلق و خلقت که به صورت طولی مرتبط با مبانی و اصول میباشند و نیز اهداف کلانی که در اسناد بالا دستی بیان شده چگونه میتوان این همراستایی با اهداف غایی را نسبت به اهداف کلی، اهداف راهبردی، اهداف عملیاتی و اهداف اجرایی مرتبط نمود؟ که عدم رعایت این پروسه مهم در برنامه درسی ما را از غایت اصلی که رسیدن به حیات طیبه و قرب الهی می باشد دور خواهد نمود که در این صورت خلل جبران ناپذیری بر هویت یابی، استقلال و باورهای اعتقادی و ملی نسل آینده این کشور وارد خواهد نمود.
نویسنده مقاله کاملا به تعاملات بین المللی و بهویژه برنامه درسی بین المللی اعتقاد داشته زیرا که برنامه درسی بین المللی با سابقه تاریخی در تمدن ایران کهن و تمدن اسلامی از دانشگاه جندی شاپور در حدود 2400 سال قبل تا نظامیه بغداد و نیز ربع رشیدی تبریز تا عصر معاصر وجود داشته و ایران اسلامی از طلیعهداران این مهم در تمدن نوین اسلامی است و اینکه مسئولین باید در صیانت از فرهنگ، تمدن و اسناد بالا دستی و بهویژه طرح آن در مجامع بین المللی به گونهای عمل نمایند که در آینده الزام و تعهدی خلاف اهداف غایی تعلیم و تربیت بهوجود نیاید.
«و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین»
* دانش آموخته دکتری تخصصی برنامه ریزی درسی
منابع:
1. سند ملی آموزش 2030، سال 1395.
2. سند تحول بنیادین آموزش پرورش، انتشار شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت آموزش و پرورش و شورای عالی آموزش و پرورش، 1390.
3. نقشه جامع علمی کشور، انتشار شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1389.
4. نقشه مهندسی فرهنگی کشور، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1393.
5. برنامه درسی به سوی هویتهای جدید، کوروش فتحی واجارگاه، نشر آبیژ، بهمن 1390.
منبع مقاله: farsnews.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}