مَرجَع کل (1)
مَرجَع کل (1)
مَرجَع کل (1)
( مصاحبه با آیت الله فاضل لنکرانی پیرامون آیت الله بروجردی )
استاد: در پاسخ به این سوال ، درابتدا باید نگاهی اجمالی به وضع حوزه ، در سال های قبل از ورود ایشان داشته باشیم .
بنده دراین زمینه مطالبی را که خود، شاهد بوده و یا شنیده ام ، برایتان عرض می کنم .
چنانکه از پدرم و هم از دیگران شنیدم ، وضعیت حوزه ، در زمان رضاشاه ، وضعیت دشواری بوده است . روحانیون در فشار عجیبی بودند. حتی نسبت به پوشیدن لباس ، در حوزه قم ، تنها چند نفر محدود،اجازه پوشیدن لباس روحانی داشتند و باقی باید طبق قانون متحد الشکل ،از لباس روحانیت خارج شوند.
ازاین روی ، فضلایی که در مدرسه فیضه بودند، صبح، بین الطلوعین ،از شهر خارج می شدند و به باغ های پناه می بردند شب که هوا تاریک می شد، مجدد، به حجره هایشان بر می گشتند.اگراحیانا در حجره می ماند، باید جوری وانمود کند که دراین حجره کسی نیست .این شرایط، روزبروز، سخت تر هم می شد.
پدرم می فرمود: ما با عده ای از دوستان ،از جمله حضرت امام ، رحمت الله علیه ، جلسه ای تشکیل دادیم و در آن جلسه ، بحث این بود که اگر کار به جایی برسد که ما را خلع لباس کنند وظیفه چیست ؟ در نتیجه تصمیم گرفتیم که اگراز لباس هم خارج شدیم ، ولی وظیفه تحصیل وارشاد مردم را به هر صورت که شده ادامه دهیم .
تضییقات به حدی بود که مرحوم آیت الله حائری ، موسس حوزه قم ، وقتی در سال 1335 هجری قمری ، رحلت کردند، برای این شخصیت بزرگ ،اجازه بر پایی مجلس ترحیم ندادند.
شنیدم : در همین قم مجلسی بنا بود تشکیل دهند. ماموران رژیم آمدند، سماور و دم و دستگاه را بردند و تنها مسمایی از مجلس ترحیم ، به عمل آمد.
بعداز مرحوم آیت الله حائری ، مرحوم آیت الله حجت ، آیت الله صدر، آیت الله خوانساری ، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می کردند، مسوولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت . بااین که به خاطر زحمات بسیار وارزنده این بزرگان ، حوزه ازانحلال نجات یافت ، ولی رشد و ترقی پیدا نکرد زیرا نکته مهم این بود که : مرجعیت در نجف مستقر بود و در قم ، فردی ، که حتی هم عرض باشد، وجود نداشت . لذا بزرگان حوزه قم ، به این فکرافتادند تا آیت الله بروجردی (رحمت الله علیه) ، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند.ایشان گر چه تا زمان مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت ، لکن از نظر مراتب علمی ، اگر نگوییم بالاتراز آیت الله آقا سیدابوالحسن بود، حتم، کمتر نبود. ولی به خاطراین که ایشان در بروجرد، که یک شهر غیرعلمی و غیرحوزوی بود،اقامت کرده بودند، شهرت زیادی نداشتند.اما در عین حال ، خواص از بزرگان ،از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه ، در زمان مرحوم آیت الله آقای حائری ،ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.این مدت کوتاه ، گر چه دوام پیدا نکرده بوداما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند. در هر صورت ، آشنائی به سوابق علمی و تقوایی ایشان ، عده ای از فضلای قم را واداشت که به ایشان بنویسند واز آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند .
دراین خلال ، جریان مریضی ایشان پیش می آید و برای معالجه به تهران تشریف می آورند. در مدتی که در بیمارستان فیروزآبادی ، تحت معالجه بودند، بزرگان و فضلای قم ، به عیادت ایشان می روند. دراین دیداره، بازمساله اقامت ایشان در قم مطرح می شود. تااین که ایشان تصمیم می گیرند پس از بهبودی ، به قم بیایند. بالاخره ، آن بزرگوار، با استقابل باشکوهی از طرف علماء و مردم وارد قم شدند.امام ، رحمت الله علیه ،از کسانی بودند که تلاش بسیار نمودند تا آیت الله بروجردی به قم بیایند .
مرحوم پدر نقل کردند:
پس ازاین که آیت الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خمینی ، به من فرمود: بالاخره ما آقا را به قم آوردیم ،اکنون نگهداشتن ایشان با شماست .
حضرت امام ، به خاطراحساس وظیفه ای که نسبت به حوزه می نمود،از هیچ کار و تلاشی ، به عنوان کمک به آیت الله بروجردی ، کوتاهی نمی کردند. حتی کارهایی که به ظاهر، در شان ایشان نبود،انجام می دادند مثل،! تلاش می کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند وامثال اینها.
ایشان پس از استقرار در قم ، دو تا درس شروع کردند: فقه واصول .
غیراز آیات ثلاث ، تقریبا همه بزرگان قم ، به درس ایشان حاضر می شدند،از جمله : حضرت امام . آن بزرگوار، سال ها در درس آیت الله بروجردی شرکت می کردند و یادداشت هم می نمودند که گاهی اوقات ، در درس خارج ، مطالبی رااز آیت الله بروجردی ، نقل می کردند که م، در جای دیگر، نمی دیدیم و معلوم می شد،از نوشته های خودایشان است .
از نظر کیفی هم ، درس ایشان ، بویژه فقه ، به خاطرابتکاراتی که داشتند، خیلی جاذبه داشت ، فوق العاده بود. در ضمن سوالهای بعد،این را بیشتر توضیح می دهیم .
در هر صورت ، حوزه قم به جنب و جوش افتاد.
واز طرف دیگر، حدود یک سال و نیم از ورودایشان به قم می گذشت که مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی ، رحلت کردند. من آن زمان ، یکی دو سال بود که طلبه شده بودم . طلبه ها پس ازانتشار خبر فوت آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی ، به صورت هیات عزا به سمت منزل آیت الله بروجردی راه افتادند، تا هم به ایشان تسلیت بگویند و هم جانشینی ایشان ، به طور طبیعی ،اعلان کنند. یادم هست : وقتی وارد منزل آیت الله بروجردی شدیم ،! دیدم امام ، رحمت الله علیه ،ازاندرونی بیرون آمدند و مانند کسی که بهترین عزیزش رااز دست داده باشد، گریه می کردند. هیچ گاه آن منظره از ذهن من بیرون نمی رود .
بزرگان قم ، نوع، برای مرجعیت حضرت آیت الله بروجردی ، تلاش می کردنداز جلمه : حضرت امام و پدر من .البته عده ای هم به مرحوم آیت الله آقای حاج آقا حسین قمی ، نظر داشتند. در هر صورت ، دیری نپایید که با رحلت آیت الله قمی ، زمینه اختلاف جزئی هم از بین رفت و مرجعیت مطلقه در آیت الله بروجردی تعین پیدا کرد. چیزی که تا قبل ازایشان و حتی بعدازایشان ، کم سابقه بوده است .
این ، در حالی بود که خودایشان ، یک وقتی ، سر درس فرمودند:
من برای رسیدن به مرجعیت ، یک قدم برنداشتم اما یک وقت احساس کردم ، مرجعیت ، سراغ من آمده و من مسوول هستم بپذیرم .
بد نیست این جا قضیه ای را از مرحوم والد نقل کنم : (مرحوم والد، به مسجد جمکران خیلی معتقد بودند) فرمودند: من قبل از آمدن آیت الله بروجردی به قم ، خواب دیدم که در مسجد جمکران هستم . آن موقع ، مسجد جمکران یک حیاطی داشت و در وسط آن حیاط، یک آب انباری بود که سقف آن ، یک متر مرتفع تراز حیاط مسجد بود. روی همین سقف آب انبار، منبری گذاشته اند و شیخ طوسی ، رحمت الله علیه ، روی آن نشسته و تمام روی آن سقف و کف حیاط، مملواز طلبه است.
پدرم فرمود: تعبیرم ازاین خواب این بود که : شخصیتی به قم خواهد آمد و طلاب گرداو جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت . طولی نکشید آه آیت الله بروجردی ، به قم آمدند.
این که چرا شیخ را خواب دیده و آن هم در مسجد جمکران ؟ تعبیر آن بعدها مشخص شد زیرا مرحوم آیت الله بروجردی ، به شیخ طوسی و آثاراو بسیاراهمیت می داد. وقتی عبارات شیخ رااز کتاب خلاف یا مبسوط می خواند، مثل این که روایتی ازامام معصوم (علیهم السلام) دارد می خواند با احترام و دقت در جزئیات کلمات آن همانند کلمات معصومین (علیهم السلام) .
مسجد جمکران هم شاید کاشف ازاین باشد که :اصل آمدن ایشان به قم و رسیدن به مقام مرجعیت مطلقه ، با عنایت امام زمان (عج) بوده است .
در هر صورت ، بااستقرار مرجعیت مطلقه درایشان ، حوزه قم متحول شد، به گونه ای که نجف را تحت الشعاع قرار داد زیرا قم مرکز مرجعیت بود روزبروچ فضلای بیشتری جذب این حوزه می شدند.
ایشان ، به امور ظاهری حوزه نیز، توجه داشتند،از جمله : مساله امتحانان را پآیت گذاری کردند که تا آن زمان ، سابقه نداشت . هیاتی مسوول امتحانات بود که عده ای از آنان ، مسوول امتحانات خارج و عده ای دیگر هم امتحانات سطح را به عهده داشتند و بعد براساس این امتحانات ، شهریه داده می شد.
حوزه : مرحوم والد، در تشکیلات آیت الله بروجردی چه سمتی داشتند؟
استاد: مرحوم والد م، ضمن این که جزاصحاب استفتا، مرحوم آیت الله بروجردی بودند، خیلی هم مورداعتمادایشان بودند. به خاطر همین اعتمادشان به مرحوم والد،اگرایشان در رابطه با مسائل حوزوی و... نظری می دادند یا آیت الله بروجردی ازایشان نظرخواهی می کرد، ترتیب اثر می دادند لذا پدر من برای طلاب واسطه خوبی بود، در جهت رفع حوائجشان که به آیت الله بروجردی مربوط می شد. ممکن نبود کسی از طلاب مشکلی داشته باشد و به وسیله مرحوم پدرم ، حل نشود.
بااین که مرحوم پدرم در بیت آیت الله بروجردی ، سمت رسمی نداشت ولی به خاطر همین شدت اعتماد، نوع، مورد مشاوره ایشان قرار می گرفت . داستانی دراین رابطه یادم آمد که مرحوم پدرم برای من نقل کردند:
یک وقتی دراطراف یزد، فرد بهائی به دست فرد مسلمانی کشته شده بود و دادگاه حکم به اعدام قاتل داده بود. بهائیان ، زیاد فعالیت می کردند که این حکم در یزداجرا شود و آن هم در روز نیمه شعبان ،! طبع،اجرای حکم بویژه در روز نیمه شعبان برای مسلمانان ننگ بسیار بزرگی بود. روز چهاردهم شعبان ، خبر به آقای بروجردی می رسد.
پدرم فرمود: وارد خانه آقا شدم ، دیدم آیت الله بروجردی دراخل حیاط قدم می زنند و به شدت ناراحت هستند.
علت را پرسیدم :
فرمود: مگر نمی دانی آبروی اسلام در خطراست . همین امروز، به ما خبر داده اند که روز نیمه شعبان ، مسلمانی را به جرم قتل فرد بهائی ، می خواهند در شهر یزداعدام کنند. فرصت برای انجام کاری هم نیست . به ایشان گفتم : راه دارد.
فرمود: چطور؟
گفتم : همین الان حاج احمد را بفرستید تهران ، پیش شاه واز شاه بخواهید: جلوی این اعدام را در روز نیمه شعبان بگیرد.اگر روز نیمه شعبان واقع نشود، بعد می توان ، سر فرصت ،اقدام نمود واصل قضیه را پی گیری کرد.
مرحوم آیت الله بروجردی آرامش پیدا کرد. فرمود: پیشنهاد خوبی است . فورا حاج احمد را فرستاد تهران . حاج احمد، خواسته ایشان را به شاه رساند. شاه هم دستور داد که اعدام ، روز نمیه شعبان اجرا نشود.
بعد هم مرحوم آیت الله بروجردی ، وارد میدان شد و با فعالیت و تلاش بسیار، قاتل را تبرئه کرد.
توضیح بدهید.حوزه : لطفا در زمینه ویژگیهای علمی ، بویژه روش استنباط ایشان ،
استاد: آیت الله بروجردی ،از نظر علمی فرد جامی بود. قبل ازاین که به این بعداز شخصیت ایشان بپردازم ، به دو نکته مهم ، که از ویژگیهای آیت الله بروجردی به شمار می آید،اشاره می کنم :
1. پرکاری
2. حافظه بسیار قوی
از جهت پرکاری :ایشان بااین که مسوولیتهای مهمی بر دوش داشت اما مطالعه اش فوق العاده بود. می فرمودند: هرگاه از کارهای دیگر خسته می شوم ، مطالعه می کنم . با مطالعه رفع خستگی می کنم !
از نظر نوع مطالعه متنوع بود. مطالعه ایشان ، منحصر به فقه واصول و کتب روائی نبود بلکه در تاریخ ، رجال و... مطالعه می کرد. حتی گلستان سعدی ،ازاول تا به آخر، حاشیه زده بود. بااین که فقیه و مرجع تقلید بود.
داستان عجیبی را من خودم ازایشان شنیده ام که نقل می کنم :ایشان یک وقت فرمودند:
به خاطر همین علاقه ای که به مطالعه انواع واقسام چیزها داشتم ، تصمیم گرفتم : کتاب مثنوی را مطالعه کنم . برنامه را طوری تنظیم کردم که ظهره، بعداز ناهار و قبل ازاستراحت ، دقائقی به مطالعه مثنوی بپردازم . مدتی به مطالعه مثنوی مشغول بودم . یک روز که ازاطاق ناهارخوری به اطاق استراحت می رفتم ، تا مثنوی را مطالعه کنم ، صدائی را شنیدم که به من گفت : فلانی ، مطالعه مثنوی را رها کن تو را به جائی ان را ترک کردم نمی رساند.از آن به بعد، بااین که به مطالعه
این را من خودم ، بدون واسطه ازایشان شنیدم .اگر چنانچه با واسطه می شنیدم ، باور کردن آن ، برایم مشکل بود.
امااز نظر حافظه :ایشان از عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولی همه آنچه را که خوانده بود و می خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت . شواهد در زندگی ایشان براین امر، بسیاراست . نمونه ای را که برای خود من اعجاب انگیز بوده است ، نقل می کنم .
روزهای پنجشنبه و جمعه ،اول آفتاب ، بنده به همراه مرحوم آقا میرزاحسن نوری ، آقا سیدجعفراحمدی (داماد آیت الله بروجردی )، آقا سیدمحمد حسن (پسر آیت الله بروجردی ) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی ، به خدمت ایشان می رفتیم . آیت الله بروجردی درباره رجال واساتید، مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند.ایشان این روزها را توضیح می دادند واین گروه ، به صورت تفصیلی ، آنها را در فیشهائی یادداشت می کردند. یکی از روزها درباره یک راوی ، داستان مفصلی نقل کردند. این داستان ، با تمام جزئیات ، حدود نیم ساعت طول کشید. طبع نقل ، به گونه ای بود که به ذهن من آمد، حتم، دیشب درباره این راوی ، تصادف، مطالعه ای داشته اند ولی داستان که به پایان رسید، فرمودند: من ،این جریان را در چهل و دو سال قبل ، در فلان کتاب ، مطالعه کرده ام . همه تعجب کردیم ازاین حافظه قوی . معمول،افرادی که حافظه قوی دارند،استعدادشان قوی نیست ، ولی ایشان از کسانی بود که بین استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود.
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی ، رحمت الله علیه ، هم ازاین لحاظ بی نظیر بودند. آن مرحوم بین حافظه قوی واستعداد جمع کرده بودند.انصافا نابغه ای بود. خدا رحمتش کند.
از نظر علمی همانطور که عرض کردم ،ایشان جامع بودند. می توان گفت : یک دائره المعارف بود و در هر زمینه ای اطلاعات دقیق داشت .
فلسفه و معقول را دراصفهان ، پیش جهانگیرخان و آخوندکاشی خوانده بود. بااین که سر درس ، کمتر وارد مباحث معقول می شدند ولی گاهی که بحث پیش می آمد، خیلی جالب ، مانند یک فیلسوف متبحر در معقولات ، بحث می کردند.
در رجال و اساتیدابتکار داشت . رجال را طبق تحقیقاتی که داشت ، طبقه بندی کرده بود.از راه این طبقه بندی ، درباره افراد داوری می کرد که آیا فلان راوی می توانداز فلان راوی دیگر، روایت نقل کند یا نه ؟ مثلااگر بین این راوی با راوی قبل ازاو، دو طبقه فاصله وجود داشت ، می فرمود: در این جا سقطی رخ داده است وامکان ندارداین فرد، بدون واسطه بتواند از آن شخص روایت کند.
اساتید رانیز، تحلیل کرده بود. به این صورت : مثلا زراره در کتاب کافی ، چند عدد روایت دارد واز چه کسانی نقل کرده است و چه کسانی ازاو نقل روایت کرده اند. مشایخ و تلامذه اش را مشخص می کرد.این کار نیز نقش مهمی داشت در تشخیص روایت مسنداز غیر آن . چه بس، روایتی که به ظاهر در وسائل ، فرض، به صورت مسند آمده است اما بااستفاده از این روش ، معلوم شد که انقطاعی در بین رخ داده است .
اما در فقه :ایشان دراین جهت نیز، تبحر خاصی داشت . برای هر مساله ای از مسائل فقهی ، تحقیق جامعی داشت ازاقوال علما: (شیعه و سنی )، آیات مربوط به بحث ، روایات ،احتمالات در مساله و بالاخره آخرین نظریه ای که خود به آن رسیده بود. می توان تعبیر کرد که :ایشان برای هر مساله فقهی ، پرونده خاصی تشکیل داده بود، حاوی همان مطالبی که عرض شد.این کار بسیار مهمی بودازاین شخصیت بزرگ .
ویژگی مهم ایشان در فقه ، شیوه استنباطی بود که به کار می بست . تا قبل از آیت الله بروجردی ،اجتهاد و استنباط، به همان روشهای معمولی پیش می رفت ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد واستنباط به وجود آورد. آن مرحوم افزون براین که به رجال واسناداهمیت می داد، تشخیص جو صدور حدیث را نیز، بسیار مهم می دانست .
معتقد بود:احادیث م، شان نزول دارند و در محیطی صادر شده اند که اقوال و نظریات فقیهان بزرگ اهل سنت ، حاکم بوده است . ناظر به این فتاو،اهل بیت سخن گفته اند. سخنان آنان ، یا در رد نظریه ای است و یا دراثبات آن . بنابراین ، باید جو مساله فقهیه را به دست آورد تا فهمید که مقصوداز روایت چیست .
من این جا دو تا مثال ذکر می کنم : یکی درباره این که شناخت شان نزول حدیث و جو صدور آن ، چه اندازه در فهم درست حدیث دخالت دارد و دیگر نمونه فقهی از نقش آن ، دراستنباط درس مسائل شرعی .
درباره مقال اول : در حدیث شریف آمده است :
الجارثم الدار .
اول همسآیت ، بعد خانه .
مقصود چیست ؟اگر حدیث ، در جو بیان مقام و منزلت همسآیت دراسلام ، صادر شده باشد، معنی این است که :انسان در مقام رفع حوائج ، باید همسآیت را براهل خانه خویش مقدم بدارد.
واگر در جو خریدن خانه و مذمت از همسآیت بد، وارد شده باشد، معنی حدیث این است :
اگر خواستید خانه ای خریداری کنید،اول دقت کنید ببینید همسآیت آن خانه ، خوب هست یا خیر.اگر خوب بود خانه را بخرید و گر نه نخرید. این دو معنی ، با یکدیگر متفاوتند. حال آن که از نظر جملات و ترجمه ظاهری ، در هر دو صورت ، تغییری حاصل نمی شود.
و تنها چیزی که تعیین کننده یکی از دو معناست ، آگاهی از شان نزول حدیث است .اما مثال درباره نقش آگاهی از شان نزول دراستنباط حکم شرعی : مثال را که از درس آیت الله بروجردی ، در ذهنم هست برایتان عرض می کنم :
در حدیث آمده که : علامت مومن چند چیزاست ،از جمله : جهر به بسم الله الرحمن الرحیم
فقهاء، مطابق این حدیث ، فتوا داده اند که : در نمازهای اخفاتیه ، مثل : نماز ظهر و عصر، مستحب است[ بسم الله الرحمن الرحیم] بلند گفته شود.
مرحوم آیت الله بروجردی ، براساس همان شیوه تحقیق ، در شان نزول و جو صدور، دراین استحباب تردید می کردند.ایشان می فرمودند:
[ این حدیث ، در جوی صادر شده که فتوای فقهای اهل سنت براین بوده است که : در نمازهای جهریه مانند: نماز صبح و مغرب و عشاء، باید [بسم الله] را آهسته گفته بنابراین ، روایت در مقابل این فتوا می خواهد بگوید: در نماز جهریه ،[ بسم الله] را بلند بگویید و همین مقدار، بیشتر ثابت نمی کند.اما آیا در نمازهای اخفاتیه هم مستحب است ،[ بسم الله] را بلند گفت ؟ دلیل خاصی می خواهد مثل این که برای امام جماعت دلیل داریم که مستحب است ،[ بسم الله] را بلند بگوید،اما در غیرامام جماعت ، به استناداین حدیث نمی توان استحباب را ثابت نمود].
این نمونه ای بوداز به کارگیری این شیوه دراجتهاد و نقش آن در استنباطاحکام . مرحوم آیت الله بروجردی ،انصاف، در ریشه یابی تاریخی از مساله فقهی و دریافت شان نزول روایات ، بسیار متبحر بود و برای این منظور، به نقل فتاوای عامه ، بسیاراهمیت می داد.
حوزه : مرحوم آیت الله بروجردی ، دارای فضائل و ملکات اخلاقی برجسته ای بوده اند، لطفا دراین باره ، صحبت بفرمایید.
استاد: قبل از صحبت درباره فضائل معنوی ایشان ،ابتدااین نکته را یادآور شوم که : بنده ، بااین که مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی ، در قید حیات بودند، ولی به خاطر تحقیقی که کرده بوم از آیت الله بروجردی تقلید می کردم .از طرفی مرحوم پدرم ، به آیت الله بروجردی ، خیلی نزدیک ، بلکه می شود گفت نزدیکترین فرد بود. بعد هم طلبه شدم و به درس ایشان راه یافتم و تقریرات آن بزرگوار را نوشتم ، رفت و آمد و من هم به بیت ، خیلی زیاد شد. آن مرحوم ، بااین که سن من کم بود، ولی به بنده عنایت داشتند.اینها که عرض شداز یک طرف و حس کنجکاوی طلبگی هم از طرف دیگر، مرا وادار می کرد که در رفتار و اخلاقیات آیت الله بروجردی ، بیشتر دقت کنم ازاین روی ، به مطالب بسیار آموزنده و خوبی دست یافتم . به نظر من ، ریشه همه فضائل ایشان این بود که : مبدا و معاد را به گونه ای معتقد بود که گویا می دید. این سخن ، گر چه به ظاهر، کوچک است ، ولی در باطن ، خیلی عمیق است .
در هر صورت ، ذکر همه خصوصیات اخلاقی ایشان الان ، نه برایم مقدوراست و نه همه اش را به یاد دارم .اما تا آن جا در ذهن دارم ، برایتان نمونه هایی عرض می کنم :
زهد و ساده زیستی
ایشان ، بااین که وجوهات بسیاری دراختیار داشت ، به گونه ای که علاوه بر شهریه طلاب قم ، شهریه طلاب نجف را نیز می داد ولی در زندگی داخلی ، بسیار ساده و زاهدانه بود.
در مصارف شخصی از وجوهات استفاده نمی کرد. مخارج زندگی شخصی خود رااز مختصر ملکی که در بروجرد داشت ، تامین می نمود و حتی نان منزل را هم از آردی تهیه می کرد که از محصول ملک بروجرد، برای ایشان می فرستادند.
مرحوم پدرم نقل می کردند: روزی آیت الله بروجردی ، به من فرمودند: این نانی که برای ما می پزند، کیفیتش خوب نیست . آدرس نانوایی را گرفتم و رفتم تا به نانو، تذکر بدهم که دقت بیشتری در پخت نان بکند. شکوه آیت الله بروجردی رااز کیفیت نان ، به نانوا گفتم .
نانوا گفت : ما مقصر نیستیم .این آردی که بیت ایشان به ما می دهند، تا نان بپزیم ، آرد خوبی نیست . نان این آرد بهترازاین نمی شود.اگر آقااجازه بدهند من آرد خوب تهیه می کنم و نان مرغوب برای ایشان ، می پزم .
آمدم خدمت آیت الله بروجردی ، پیشنهاد نانوا را مطرح کردم .
ایشان فرمودند:این آرد، مال ملک شخصی خودم است و حاضر نیستم آن را تعویض کنم لذ، به همین نان غیر مرغوب آرد خودم ،اکتفا می کنم .
از نظر گوشت ، بااین که چهار نفر بودند: (خودایشان و عیالشان و یک کلفت و یک نوکر) برای دو وعده این چهار نفر، در شبانه روز، تنها شش سیر گوشت می خریدند.
موردی دیگری ، مرحوم پدرم نقل می کردند:
آیت الله بروجردی ، پا درد داشتند، به همین جهت ، یکی دو سفر به آبگرم محلات رفتند. در یکی ازاین سفرها که مردم اطراف متوجه شده بودند، به دیدن ایشان آمدند.از جمله : عده زیادی از فقرا هم آمده بودند که آیت الله بروجردی ، به آنان کمک کند.
ایشان ، ضمن این که به فقراء پول دادند. دستور فرمودند: چند تا گوسفند بخرند و گوشت اینها را بین فقرا تقسیم کنند. پس از کشتن گوسفندان و تقسیم آنها بین فقراء، به اندازه نیم کیلو گوشت ، برای آیت الله بروجردی کنار گذاشته بودند، تا یک وعده کباب برای ایشان تهیه کنند. سفره انداخته شد. ماست و خیار را گذاشتند. دو، سه سیخ کباب هم ، که از همان گوشت تهیه کرده بودند، خدمت ایشان گذاشتند.
فرمود:این کباب از کجاست ؟
گفتند:از همین گوشت ، مقداری فقط برای شما درست کرده ایم .
ایشان فرمود: من این کباب را نمی خورم ،اینها را بین فقرا تقسیم کنید که آنان بوی آن را شنیده اند.ایشان ، همان ماست و خیار را تناول کردند.
یااین که گاه می شد، طلبه ای می آمد خدمت ایشان واظهار می داشت : یک دوره کتاب نیاز دارم .
می فرمود: پولش چقدر می شود؟
طلبه می گفت : مثلا هزار تومان
فورا پرداخت می کردند.
اما وقتی برای خودشان می خواستند کتابی بخرند، مدتی چک و چانه می زدند تا به قیمت کمتری بخرند. به خاطراین که مخارج شخصی رااز پول خودشان تهیه می کردند و آن هم محدود بود،ازاین روی در مضیقه بودند.
دوری از تظاهر
در عین حال که مرد زاهدی بودند ولی از تظاهر به تقدس و زهد مابی اجتناب می کردند. ظاهرایشان ، هیچ بیانگر قدس و زهدایشان نبود حتی انگشتر، که معمول افراد مقدس است ، در دست نمی کردند.
پذیرایی از میهمان
در پذیرایی از میهمان ، مقید بودند که خیلی خوب از مهمان پذیرایی کنند.ایشان ، در سال ، دو نوبت میهمانی داشت . معمولا من در برخی از آنها بودم . دراین میهمانی،از میهمان به گونه ای پذیرایی می کرد که من هنوز نظیر آن را ندیده ام . پذیرایی کنندگان ، موظف بودند: به مجرد این که چند لقمه از ظرف غذای میهمان خالی شد، فورا آن را پر کنند، تا همیشه بشقاب میهمان پر باشد و معلوم نشود هر کس چقدر غذا خورده است که احیانا خجالت بکشد.
رعایت ادب
در جهت رعایت ادب ، فوق العاده مودب بودند. دراین باره ، دو نمونه را ذکر می کنم :
1. معمول این بود که وقتی خدمت ایشان می رسیدیم ، دست ایشان را می بوسیدیم ولی گاهی اوقات ، مانع می شدند که دستشان را ببوسیم . هر چند هم اصرار می کردیم فایده ای نداشت . گاهی اوقات ، نه تنها مانع نمی شدند که دستشان را جلو هم می آورند.
این مساله برای من ، تا مدتی ، سوال انگیز شده بود که سراین کار چیست ؟ تااین که به خاطر تکرر، سر قضیه را فهمیدم و معلوم شد: آن گاه که ما خودمان ، به اختیار، خدمت ایشان می رسیم ، مانع از دست بوسیدن ما نمی وند، ولی آن گاه که ایشان ما را خاطر کاری که دارند احضار می کنند، به هیچ وجه اجازه نمی دهند دستشان را ببوسیم زیرااین را بر خلاف ادب می دانستند که فردی رااحضار کنند و بعد به اواجازه بدهند دستش را هم ببوسد.این دقت ایشان در رعایت ادب برای من بسیار اعجاب آور بود .
2. مورد دیگر را یکی از نزدیکان ایشان که با ما هم نسبتی داشت ، برای من نقل کرد.ایشان فرمود: روزی به همراه آیت الله بروجردی و فرزندشان ، به منزل آقا می رفتیم ، دم در که رسیدیم ، آقازاده ایشان ، از من زودتر داخل منزل شد. آقا برگشت و با عصبانیت فریاد کشید: آیا نمی فهمی ایشان میهمان من هستند؟ چرا جلوترازایشان وارد منزل شدی ؟
خضوع در برابر زعیم مسلمین
پیش ازاین عرض کردم : حضرت آیت الله بروجردی ، نسبت به مقام بسیار بی توجه بودند.
می فرمودند :[من برای رسیدن به مقام مرجعیت ، یک قدم هم برنداشته ام].
ایشان ، با تمام لیاقت و صلاحیتی که داشت ، تا وقتی که آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی ، زنده بود، چون زعامت مسلمین به دست ایشان بود، در برابر آن بزرگوار، خضوع داشتند و حتی سهم امام را هم برای ایشان می فرستادند.
حساسیت دینی
آیت الله بروجردی ، در برابر منکر، بسیار حساس بودند.اگر می دیدند خلافی تحقق پیدا می کند، بسیار ناراحت می شدند و تا حدامکان ، در رفع آن می کوشیدند. دراین رابطه نیز، چند نمونه را ذکر می کنم :
از یکی از بستگان ایشان شنیدم که : خانمی ازاقوام یکی از عروسهای ایشان ، به منزل آقازاده آن بزرگوار، رفت و آمد می کرده ، ولی حجابش را به طور شایسته ، رعایت نمی کرده است .این خبر به آیت الله بروجردی می رسد.ایشان ، به حدی عصبانی می شوند که بلند می شوند آقازاده را کتک بزنند!
فرموده بودند :[چرا باید به خانه پسر من ، کسی رفت و آمد کند که حجابش را درست رعایت ننماید].
از حساسیت دینی ایشان ، یک همان قضیه ناراحتی شدید آن مرحوم است نسبت به اعدام یک مسلمان به خاطر قتل یک فرد بهائی ، که نقل کردم .
روزی ایشان می خواستند جایی بروند (من هم خدمت ایشان بودم )از در منزل که بیرون می آمدند، یکی از زوار، که پیرمردی بود، آمد جلوی آیت الله بروجردی ، وافتاد به پای ایشان که اظهارادب کند. آیت الله بروجردی ،این کار را حرام می دانست و معتقد بود: شرک است ازاین روی ، شدیدا عصبانی شد و عصایش را محکم کوبید به کمر پیرمرد. در همین حال ، فریاد می زد:این عمل شرک است ، حرام است و... بعد چند قدمی که رفتند برگشتند و پیرمرد را خواستند.ابتدا با نرمی به او فرمودند :
[ این کاراشتباه و شرعا حرام است] .
به دستور دادند: به پیرمرد پول بدهند. یادم هست : پولی که برای جبران ناراحتی پیرمرد، به دستور آقا دادند، بسیار زیاد بود.
حوزه : آیت الله بروجردی ، دیدگاه روشنی در مسائل اجتماعی داشته است ،لطفا دراین باره توضیح بدهید.
استاد: به نظر من آیت الله بروجردی ، بااین که آخوند قدیمی بود و در محیط کوچکی مانند بروجرد، بیشتر علمی خود را گذارنده بود، واقع، آدم روشنفکری بود. آثار روشنفکری ایشان زیاداست ،از جمله :
اعزام مبلغ به خارج :
می دانید که تا آن زمان ،اعزام مبلغ به خارج از کشور، هیچ مرسوم نبود.ایشان به این امراهتمام دادند و به اروپ، آمریکا و... مبلغانی فرستادند. تاسیس مرکز مهمی مانند مسجد هامبورگ ، در همین رابطه است . وجود چنین فکری در آن زمان ، دلیل بر روشنفکری و آینده نگری ایشان است .
حوزه :افرادی را که ایشان به خارج می فرستادند، معلومات غیر حوزوی هم داشتند؟
استاد: بله . ایشان دقت داشتندافرادی بفرستند که از هر جهت واجد شرائط باشند.
در رابطه با فرستادن مبلغ به اروپ، درابتد، پدرم آقای محمدی گلپایگانی ، که اکنون رئیس دفتر مقام رهبری است ، فرستادند.ایشان هم فاضل بود و هم روشنفکر هم اهل قلم . پس از مدتی که ایشان برگشتند و نتوانستند آن جا بمانند، به لحاظ همین دقت درافراد، تا مدتی آیت الله بروجردی ، کسی را که واجد شرائط باشد، نیافته بودند. دراین رابطه ، با مرحوم پدرم مشورت می کنند. پدرم می گوید:این موضوع نیاز به تفکر دارد. مرحوم پدراین قضیه را با من در میان گذاشتند. بنده به پدرم عرض کردم : به نظر من ، آقای محققی شایستگی این کار را دارد. ایشان استاد دانشگاه بود و مرد بسیار روشن و آشنا به علوم روز و متدین . علاوه ، بسیار خوش قیافه و خوش بیان بود.در تهران سکونت داشت و گاه هم به قم می آمد و برای طلبه ها درس هیئت می گفت .
از قبل با هم ارتباطی داشتیم . به تهران رفتم و مساله را با آقای محققی در میان گذاشتم . خلاصه ایشان را راضی کردم برای رفتن به آلمان .
مرحوم پدرم نتیجه را به آقای بروجردی گفتند.
ایشان هم خوشحال شدند و فرمودند: من باید آقای محققی را ببینم .
آقای محققی خدمت ایشان آمدند و پس از توصیه های ایشان ، روانه هامبورگ شدند و بسیار هم موفق بودند. مسجد هامبورگ به دستور آیت الله بروجردی و به دست ایشان ، تاسیس شد و هم اکنون از مراکز مهم اسلامی است .
وحدت مسلمین
موضوع دیگری که بیانگر روشنفکری آیت الله بروجردی است ، توجه خاص ایشان به مساله وحدت مسلمین بود. پشتیبانی آیت الله بروجردی از دارالتقریب ، که به منظورایجاد وحدت به وجود آمده بود، بسیار چشمگیر بود. مرحوم آقا شیخ محمدتقی قمی ، که عضو شیعی دارالتقریب بود، همواره با آیت الله بروجردی تماس داشت وازایشان رهنمود می گرفت . علاوه براین ،ایشان ملاقاتهایی با شخصیتهای مصری داشت و نامه هایی با آنان رد و بدل می کرد که در رساله التقریب ، نشریه دارالتقریب ، منتشر می شد .
خلاصه : به همت ایشان زمینه وحدت مساعد شد که شیخ شلتوت ، رئیس جامع الازهر، فتوای بی سابقه خود را مبنی بر جواز عمل به فقه شیعه را صادر کرد.
از طرف دیگر،ایشان بااین که خیلی نسبت به اهل بیت ( ع )ارادت داشت ، ولی به خاطر حفظ وحدت ،اجازه نمی داد کسی به مقدسات اهل سنت ، اهانت کند.از باب نمونه : یکی از علمای قم به نام آقای وکیلی ، منظومه ای در دو جلد، در فقه نوشته بود.انصافا هم زحمت کشیده بود و ازاول فقه تا به آخر آن را خیلی خلاصه به نظم در آورده بودلا جلد اول را که چاپ کرده بود، برای مرحوم آیت الله بروجردی آورد.ایشان ، با همان شوقی که به مطالعه داشتند و هرگاه کتاب تازه ای به خدمتش می دادند همه چیز را کنار می گذاشتند و آن کتاب جدید را مطالعه می کردند، شروع کردند به مطالعه این کتاب . مولف ، در بیت دهم و یازدهم به خلفاء توهین کرده بود.
ایشان فرمودند: حال، دراین شرایط، وقت این حرفهاست ؟ آن هم به صورت مکتوب در یک اثر شیعی ؟
عرض کرد: چه باید بکنم ؟
فرمودند:این بیت شعر را حذف کنید، آن گاه مجددا چاپ کنید و بچسبانید. مخارج آن هم به عهده من .
این جریان ، که خود شاهد آن بوده ام ، نشانگر شدت اهتمام ایشان به مساله وحدت مسلمین است . بااین که ولایتش ، نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) فوق العاده بود.
از باب نمونه : می دانیدایشان تا همین آخر عمر، حتی قرآنهای خط ریز ، بدون عینک می خواندند. من یک وقتی علت این امر راازایشان پرسیدم . فرمودند: دهه محرمی بود و من به چشم درد، مبتلا بودم . در منزل ، روضه خوانی داشتیم ،ازاین روی ، دسته های عزاداری به صورت سینه زنی به منزل ما می آمدند. مرسوم بروجردیهااین است که : خود را آغشته به گل می کنند. هیات گل آلود وارد منزل ما شد. دراین هنگام ، گویا به من الهام شد که ازاین گله، مقداری به چشم بمالم . مقداری گل ، باانگشتم از بدن یکی از عزاداران برداشتم و به چشمهایم مالیدم . از آن وقت به بعد،اصلا عارضه ای در چشمم احساس نکرده ام واز بینائی خوبی هم برخوردارم .
حوزه : لطف، درباره مواضع سیاسی آیت الله بروجردی (رحمت الله علیه) در برابردستگاه و جریانهای سیاسی آن روزگار، که اکنون از جریانهای مبهم زندگی ایشان است ، توضیح بدهید.
استاد: مرحوم آیت الله بروجردی ، بر خلاف آنچه برخی می پندارند، در برابر رژیم شاه ، به مقدار تشخیص و در حد توان ، مبارزه می کرد. هر جا خلافی تشخیص می داد موضع گیری می نمود و مثمرثمر هم بود.
از باب نمونه :
1. موضع گیری ایشان در برابر تغییر خط، که انصافا می توان گفت که از خدمات بزرگ آیت الله بروجردی است .
رژیم شاه ، تصمیم گرفته بود که خط رااز فارسی به لاتین تغییر بدهد. مقدمات آن را هم انجام داده بود. تبلیغات کرده بود و زمینه را به اصطلاح خود، آماده ساخته بود. مرحوم آیت الله بروجردی وقتی متوجه شد، با آن روشن بینی که داشت ، فرمود:
[ هدف اینان از تغییر خط، دور کردن جامعه مااز فرهنگ اسلامی است . من تا زنده ام ،اجازه نمی دهم این کار را عملی کنند، به هر جا که می خواهد منتهی شود].
موضع سخت ایشان ، باعث این شد که : نتوانند مانند ترکیه ، درایران ، تغییر خط بدهند.
2.از جمله حرکتهای سیاسی آن مرحوم ، موضع گیری در برابراصلاحات ارضی شاه بود.ایشان با نامه ای که به مجلس نوشتند، قانون اصلاحات ارضی را متوقف ساختند. شاه پیغام داده بود و منافع اصلاحات ارضی را برشمرده بوده و گفته بود:
ممالک دیگر هم این کار را کرده اند.
ایشان ، در پاسخ فرموده بودند: در جاهای دیگر که اصلاحات ارضی شده است ،اول جمهوری شده بعداصلاحات .
شاه در کتاب انقلاب سفید، به مخالفتهای آیت الله بروجردی ، با نقشه های دستگاه ،اشاره کرده است و نوشته :
[ قانون اصلاحات ارضی ، سیر خود را طی می کرد تا به مرحله عمل برسد. یکی از مقاماتی که ازاصلاحات دنیااطلاعی نداشت ، نامه ای به مجلس نوشت و جلواین کار را گرفت].
این موضوع ایشان در برابراصلاحات ، برای رژیم شاه بسیار ناگوار بود. به عقیده من ، همین مخالفت ، منتهی به مرگ آیت الله بروجردی شد. من حدس نزدیک به یقین دارم که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است بلکه توطئه رژیم شاه بود که به وسیله برخی از دکترهااجرا شد.
حوزه :اگر صلاح می دانید، موضوع ایشان را در برابر آیت الله بروجردی کاشانی و فدائیان اسلام تشریح کنید.
استاد: بنده دراین مورد،از ذکر جزئیات معذورم ، ولی به طور کلی مطالبی را عرض می کنم :
بیت و تشکیلات مرحوم آیت الله کاشانی ، (با آن قداستی که ما برای شخص ایشان قائل هستیم ) با مرحوم آیت الله بروجردی ، شدیدا مخالف بودند و حتی علیه آیت الله بروجردی کار می کردند، در حالی که هیچ مجوز شرعی نداشتند. باید گفت : خود آیت الله کاشانی ، یا در جریان نبود یااین که چه بسا ذهن ایشان را هم تا حدودی منحرف کرده بودند.
اما در مقابل ، مرحوم آیت الله بروجردی ، خدمات زیادی به آیت الله کاشانی کردند،از جمله دو خدمت بزرگ : یکی این که پس از شکست دکتر مصدق و آیت الله کاشانی ، دستگاه تصمیم به محاکمه واعدام آیت الله کاشانی داشت .این چیزی بود که آن روزه، قرائن به خوبی نشان می داد.
تنها کسی که از موضع قدرت ، به مخالف برخاست ، آیت الله بروجردی بود. حتی برخی ازافراد، مخالفتها تشکیلات آیت الله کاشانی را به آیت الله بروجردی گوشزد کردنداماایشان در پاسخ فرمودند:
[من همه اینها را می دانم ، ولی اجازه نمی دهم مجتهد کشی باب شود].
آن قدر پافشاری نمودند تا جلوی مساله را گرفتند.
دوم این که ، مرحوم آیت الله کاشانی دراین اواخر، زندگی بسیار تلخی داشت . حتی برای امرار معاشش هم در مضیقه بود، ولی مرحوم آیت الله بروجردی به ایشان کمکهای مادی درخور توجهی می کرد.
مرحوم آیت الله کاشانی بالواسطه شنیده ام که فرمود:
[مبلغ 12 هزار تومان بدهکار شده بودم و متحیر بودم چگونه آن را بپردازم . دراین فکر بودم که در منزل را زدند. در را که باز کردم ، دیدم شخصی از طرف آیت الله بروجردی ، پاکتی را برایم آورده است . پاکت را گرفتم . وقتی پاکت را باز کردم ، داوزده هزار تومان پول آن وقت ها 12 هزار تومان ، پول بسیاری بود. داخل پاکت است]
در هر صورت ، آیت الله بروجردی ، به آیت الله کاشانی عنایت داشت ، گر چه آیت الله کاشانی برخورد خوبی با آیت الله بروجردی نداشت .
اما درباره فدائیان اسلام : دراین باره هم به صورت کلی مطلبی را عرض می کنم :
همانطور که گفتم ، بیت آیت الله کاشانی نسبت به آیت الله بروجردی ، نظر مخالف داشت .
فدائیان اسلام ، بااین که افراد مومنی بودند و دارای هدفی مقدس ، ولی تحت تاثیر بیت آیت الله کاشانی قرار گرفته بودند. به خاطر تحریکاتی که از ناحیه تشکیلات آیت الله کاشانی می شد،اینان در برابر آیت الله بروجردی و حوزه ، خیلی بد عمل می کردند، به طوری که قضاوت عمومی این بود که :اینان ، مخالف حوزه و آیت الله بروجردی هستند. طبع، در ذهن آیت الله بروجردی ، مطلب همین بود که اینان با حوزه و مرجعیت مخالفند.این امر، باعث مسائل جزئی دیگر شده بود. در هر صورت ، به نظر من ، که شاهد جریانات بودم ،این فدائیان اسلام بودند که با درست عمل نکردن ، خود را مخالف آیت الله بروجردی وانمود کردند. طبیعی است که چنین عملی عکس العملهایی را هم ، به دنبال خواهد داشت .
حوزه : نظر حضرت آیت الله بروجردی درباره ولایت فقیه چگونه است ؟
استاد: آیت الله بروجردی گر چه در قم ، بحث ولایت فقیه را مستقل، مطرح نکردند ولی نظرایشان همانندامام ، بر ولایت مطلقه برای فقیه بود.
شاهدم این است که :ایشان به هنگام تاسیس مسجداعظم ، ناچار شدند، حیاطی را که وضوخانه آستانه و در کنار آن ، بقعه هایی بود و دراین بقعه ، قبرهایی وجود داشت ، خراب کنند و جز صحن مسجداعظم قرار دهند.ایشان ، وضوخانه و بقعه را خراب کردند ( ابته بدون این که اصل قبرها رااز بین ببرند) و جزء مسجداعظم قرار دادند.
کسی به ایشان اعتراض می کند که : حیاط مربوط به آستانه است و بقعه ها مربوط به دیگران ، شما به چه مجوزی ، آنها را تصرف کردید،ایشان لبخندی می زنند می فرمایند:
[معلوم می شوداین آقا هنوز ولایت فقیه ، درست برایش جا نیفتاده است].
معنای سخن ایشان این است که : فقیه ، ولایت مطلقه دارد، کاری را که مصلحت ببیند، به حکم این ولایت ،انجام می دهد.
حوزه : لطفا درباره رابطه امام ، به آیت الله بروجردی ، که ظاهرادرابتدا خیلی خوب بوده است ، ولی در آخر، به سردی گراییده ،اگر ممکناست توضیح بدهید.
استاد: به نظر من رابطه بین آیت الله بروجردی و حضرت امام ، به جز، مدت اندکی ، آن هم به خاطر سوءتفاهمی که پیش آمده بود و بعد هم رفع شد، همیشه در حد بسیار خوبی بوده است . من برای این امر دلیل دارم که اینک عرض می کنم :
همانطور که اشاره کردیم ،امام در دعوت از آیت الله بروجردی ، به قم ، بیش از همه بزرگان نقش داشت . برای مرجعیت آیت الله بروجردی ، بویژه بعداز فوت مرحوم یه الله آقاسیدابوالحسن اصفهانی ، تلاش بسیار کرد و در نامه به علمای شهرستانه،ایشان را به عنوان مرجع معرفی می کرد. امام ، جزء کسانی بود که به طور فعال ، در درس آیت الله بروجردی شرکت می کردند. رابطه شان با آیت الله بروجردی بسیار نزدیک بود. و آیت الله بروجردی هم ، به ایشان ، فوق العاده احترام می گذاشت .
به عنوان نمونه : آیت الله بروجردی دستور داده بودند: یک منشی معمم و خوش خط برایشان پیدا کنند. پس از گشتن بسیار فردی را پیدا کرده و خدمتشان معرفی کرده بودند.
فرموده بودند: بیایید تا من از نزدیک او را ببینم .
وقتی این شخص ، خدمت آیت الله بروجردی می رسد،امام هم آن جا حضور داشته اند.این آق، دراین جلسه ، بالادست امام می نشیند. بعد که آن شخص رفته بود، حضرت آیت الله بروجردی ، فرموده بودند.
من این منشی را نمی خواهم .
علت آن را پرسیده بودند، فرموده بودند:
کسی که بالادست حاج آقا روح الله بنشیند، به درد من نمی خورد .
این بیانگر شدت احترام ایشان به حضرت امام بود.
شخصی در بیت آیت الله بروجردی ، بروجردی رفت و آمد داشت و خیلی هم به ایشان نزدیک بود، حضرت امام نظرشان این بود که وجوداو، برای مرجعیت آیت الله بروجردی ، نه تنها مفید نیست ، که مضراست و صلاح می دیدند که این فرد نباشد.این شخص ، به لحاظ نزدیکی که با آیت الله بروجردی داشت ،افرادی را تحریک کرده بود (که هم آن افراد را می شناسم و هم نحوه تحریک آنان را می دانم ، ولی ذکر آن را صلاح نمی دانم ) تا خدمت آیت الله بروجردی ازامام سعایت کنند و چنین بنمایانند که امام ، با مرجعیت و موقعیت آیت الله بروجردی موافق نیست .
طبع،این سعایتها بی تاثیر نبود واحترام ها از جانب آیت الله بروجردی کم شد.امام هم رفت و آمد خود را به منزل ایشان ، خیلی کم کردند و کم کم درس ایشان هم نیامدند.این برخورد، تنها در ظاهرامر بود. حضرت امام ، عقیده اش نسبت به شخص آیت الله بروجردی و موقعیت ایشان ، هیچ تغییری نکرده بود.امام ، حفظ موقعیت آیت الله بروجردی ، شرعا لازم می دانست .
شاهد براین قضیه ای است که مرحوم آقای اشراقی برایم نقل کرد.ایشان ، که از دوستان قدیمی من بود و مدتی هم با مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی ، سه نفری ، مباحثه می کردیم ، گفتند:
تازه باامام وصلت کرده بودم . تابستان بود و حضرت امام ، برای ییلاق به همدان رفته بودند. همان وقتی بود که ، به حسب ظاهر، روابطشان با آیت الله بروجردی ، خوب نبود. من برای دیدن ایشان ، به همدان رفتم . با خودم فکر کردم : حالا که امام ، قدری از آیت الله بروجردی ، رنجش خاطر دارد، بد نیست انتقادی از آیت الله بروجردی بکنم . تا شروع کردم درباره ایشان به صحبت کردن ،امام ، قیافه اش را درهم کشید، سرش را پایین انداخت و بعد سرش را بلند کرد و گفت :
[آقای اشراقی ! من به کسی اجازه نمی دهم به زعیم مسلمین اهانت کند. هر کس و در هر مقامی که باشد].
معلوم شد مبنای امام در حب و بغض ه، با آنچه ما داریم ، فرق می کند. نسبت به دامادش ، آن هم تازه داماد و بزرگترین ،این گونه برخورد کند، برخوردش با دیگران معلوم است .
از آن طرف ، کدورتی که برای آیت الله بروجردی نسبت به امام ، پیش آمده بود نیز، طولانی نبود. مدتی بعد،ایشان فهمیده بودند که برای امام ، سعایت شده و آن طور که برخی گفته بودند، نیست لذا برخورد ایشان هم فرق کرد. به عنوان مثال :
تابستان بود، حضرت امام رفته بودند کرج . (قضیه مربوط به حدود، سه سال قبل از فوت آیت الله بروجردی است ) یک روز آقای اشراقی به من گفتند: فلانی ! میل داری با هم برویم کرج خدمت حاج آقا.
گفتم : بله .
بعدایشان گفت : چطوراست به آیت الله بروجردی هم بگوییم ما پیش حاج آقا می رویم .
گفتم :این هم خوب است .
به اتفاق ایشان ، خدمت آیت الله بروجردی بروجردی رفتیم و عرض کردیم : می خواهیم خدمت حاج آقا روح الله برویم واحوالشان را بپرسیم .
ایشان ، خیلی خوشحال شدند. فرمودند :[حتمااز قول من هم خدمت ایشان سلام برسانید واحوالپرسی کنید واز طرف من بگوییداگر کاری داشته باشند، برایشان انجام دهیم].
ضمن، مبلغ قابل توجهی به آقای اشراقی دادند و فرمودند:این مبلغ را هم به ایشان بدهید.
این قضیه ، به خوبی نشان دهنده این است که : آن کدورت سابق ، بر طرف شده است . به هرحال ، ما خدمت امام رسیدیم ، سلام آیت الله بروجردی را به ایشان رساندیم و پول را تقدیم کردیم .ایشان هم خوشحال شدند. ناهار ظهر همر به اصرار حضرت امام خدمتشان ماندم و بعدازظهر که خواستم برگردم ، شخصی آمد به دیدن امام که با من هم آشنایی داشت . مرا دعوت کرد به خانه اش بروم .اما من نمی پذیرفتم .امام فرمود: شما بپذیر، من هم شب می آیم آن ج، پهلوی شما. در هر صورت ، آن شب را هم تا صبح خدمت حضرت امام بودیم .
حوزه :استاد در پایان اگر توصیه ای برای ما و دیگر طلاب عزیز داریدبفرمایید.
استاد: نکته ای که همواره موجب نگرانی من و دوستانی که دست اندرکار مسائل حوزه هستند، شده است ،این است که : متاسفانه مسائل اخلاقی شایسته یک طلبه و روحانی ، در حوزه ، روزبروز نزولی دارد. به مسائل اخلاقی توجه نمی شود. شاید منشا آن ، غرور پیروزی درانقلاب اسلامی باشد که دامنگیر شده است . به جای این که به شکرانه این نعمت بزرگ الهی ، سعی کنیم خودمان را روزبروز، بیشتر با مسائل اسلام ، بویژه آنچه در شان یک روحانی است ، منطبق سازیم ، متاسفانه فاصله بیشتر می شود.
به طلاب عزیز، توصیه می کنم که از مطالعه در زندگی شخصیت هایی همانند: مرحوم آیت الله بروجردی ، هدف تربیتی را دنبال کنند، نه صرفا اطلاع بر حالات و خصوصیات آیت الله بروجردی ، آن مرد بزرگ را اسوه خود قرار دهند: درس خواندنش ، مطالعه و تحقیقش را (که حتی یک ساعت عمر خود را به بطالت نگذارند) زهدش ، به اهتمام به فضائل اخلاقی و... که شمه ای از آن را دراین گفتگو بیان کردم .
از شما هم که به این فکرافتاید و برای ایشان ویژه نامه ای ترتیب دادید، تا گوشه ای از فضائل و شخصیت این مرد بزرگ را نشان بدهید و بااین کارتان علاوه بر آگاهی دادن به طلاب و جلوگیری از تحریف چهره این عالم بزرگ ، قصدارزش دهی به خدمات ایشان را دارید، به سهم خودم ، بسیار سپاسگزارم .این عمل شم، خدمتی است ، هم به حوزه و هم به مرجعیت و هم به شخصیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی .
نکته ای که به نظر طلاب باید در رابطه با شخصیت آیت الله بروجردی ، بدان توجه داشته باشند،این است که : آیت الله بروجردی و تلاشهای آن بزرگوار، زمینه سازانقلاب اسلامی بود زیرا آیت الله بروجردی ، به حوزه قم رشد داد، شخصیت داد. مبارزات حضرت امام ، در پرتواین شخصیت حوزه بود که به ثمر نشست .اگر نبوداین هویت و عظمت حوزه ، که آیت الله بروجردی بدان بخشیده بود، مسلماانقلابی و حرکتی سازنده پای نمی گرفت .
منبع : سایت حوزه الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}