اظهارات علماء و شخصيت ها درباره آقاي منتظري
اظهارات علماء و شخصيت ها درباره آقاي منتظري
1 ـ نحوه عزل آقاي منتظري در کلام حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني
« ... روز دوم فروردين خدمت امام رفتم و ديدم امام قاطع مي گويند که اين مسأله را بايد حل کنيد اين ديگر نمي شود. من آمدم به خانه و خيلي ناراحت بودم و به مشهد که آيت الله (العظمي) خامنه اي آن موقع آنجا بودند تلفن کردم و گفتم من و حاج احمد آقا تنها هستيم و شما خيلي نمانيد و بيايد ما کارهاي مشکلي داريم. تا اينکه روز 6 فروردين شد رهبري هم که در مشهد بودند همانروز آمدند مستقيم از مشهد آمدند دفتر من در مجلس و همان موقع هم نامه اي از امام به من رسيد. نامه اي سر به مهر امام براي من فرستادند به دفتر من که وقتي نامه رسيد، رهبري هم رسيده بودند ما با هم اين نامه را بازکرديم و امام اجازه داده بودند که نامه را بخوانيم. حاج احمدآقا تلفن کرد و گفت: به نظر مي رسد اگر بخواهيم که فتنه اي پيش نيايد شما و «آيت الله العظمي» آقاي خامنه اي با هم برويد قم و شما نامه را ابلاغ کنيد و آنجا هم صحبت کنيد و فتنه اي هم پيش نيايد. مسأله امام را هم که مي دانيد حالت برگشت ندارند، من گفتم نه ما حرف داريم ما بايد قبلاً امام را ببينيم ، ايشان گفت نامه را دادند آقا به راديو ساعت دو مي خواند. من گفتم نخواند ، بالاخره ما مشاور امام هستيم صبر کنيد ما بحث خودمان را بکنيم تا بعد بفهميم چه مي شود، قضيه چه اتفاقي مي افتد، آقايان اعضاي هيأت رئيسه خبرگان هم از قم آمدند، آقاي مشکيني، اميني، مومن و طاهري خرم آبادي، ما اعضاي هيأت بوديم. هم براي اينکه اجلاس خبرگان دعوت کنيم و هم براي مشورت در اصل قضيه ما ساعاتي بحث کرديم همه ما صلاح ندانستيم. تا ساعت 9 شب طول کشيد بالاخره تصميم گرفتيم برويم پيش امام، احمد آقا گفت آقا نمي پذيرند. گفتند هرکس بيايد راه ندهيد، ما گفتيم حالا ما مي آئيم اگر راه ندادند هم ندادند. ساعت 30/9 شب ما چهار نفر بنده و رهبري و آقاي مشکيني و آقاي اميني رفتيم. خوب ايشان محبت کردند و امام ناراحت بود و خيلي هم ناراحت بودند ما نگران هم بوديم که ايشان را هيجاني کنيم و مشکل پيش بيايد، ايشان تشريف آوردند، ايشان خيلي تند صحبت کردند و ما صبر کرديم، خلاصه بحث بر اين شد که يکي اين که ايشان مي گفتند چرا نامه را نگذاشتيد پخش شود و ما گفتيم که خوب ما مصلحت نمي دانيم و حالا هم تقاضا مي کنيم که نامه پخش نشود. دوم هم ما تقاضا کرديم جلسه خبرگان را مصلحت نمي دانيم. بگذاريد مسايل را قدري بررسي کنيم و مسائل ديگري را ببينيم، ايشان پذيرفتند جلسه را به هم بزنيم و فعلاً جلسه نباشد گفتيم اگر لازم باشد ايشان استعفا هم مي دهند و ما چرا بگذاريم و حالا بحث ها و مسائل لازم نيست و اين را پذيرفتند. براي پخش نامه، ايشان مقاومت مي فرمودند، ما اصرار مي کرديم آخرين قرار اين شد که گفتند امشب پخش نمي کنم، که شب را ايشان قبول کردند که پخش نشود تا فردا برسد فردا من ساعت نزديک صبح ديدم در خانه ما زنگ زد پا شدم، ديدم يک نفر از طرف امام پيش از اذان آمده است و گفت امام فرمودند که به تو بگويم چون ديشب خيلي ناراحت از اينجا رفتيد، من تميم گرفتم که حرف شما را قبول کنم و اين نامه را پخش نمي کنم، خيالتان راحت باشد.»(1)
2 ـ آقاي منتظري از منظر يادگار امام ( رحمت الله علیه )
نوشته اي که در پيش روي داريد اشاره اي است به علل و عوامل و ريشه هاي مسائلي که عدم توجه به آنها و نصايح مکرر حضرت امام «ره» موجب واقعه تلخ قائم مقام رهبري گرديد، ملاک نوشته من رضايت حق است و روشن شدن حقيقت.
ـ چرا نظام از اول برخورد ننمود: نامه من به شما تا اندازه اي حقيقت را روشن مي کند و گمان نمي کنم کسي با مطالعه گوشه هائي از دهها نامه و سند به نتيجه اي غير از آنچه من رسيده ام برسد.
سؤالي که ممکن است مطرح گردد، اين است که چرا نظام از اول چنين برخوردي ننمود و با علم به يک سلسله ضعفها و اشکالات، مويد شخصيت و موقعيت شما گرديد؟ بايد در جواب گفت که امام به خاطر علاقه شديدي که به جنابعالي داشتند، همواره درصدد اصلاح و ارشاد و حفظ و نگهداري و رهايي شما از چنگال ضد انقلاب بوده اند که شايد مسير ابهام آميز خود برگرديد. اخيراً حضرت امام «ره» به مسائلي برخورد کردند که ديگر درنگ را جايز ندانستند.
ـ من «قائم مقامي رهبري» شما را به عنوان نمودم: شما راجع به هر کسي که بگوئيد با شما ميانه اي نداشته است، درباره من چنين چيزي نمي توانيد بگوئيد چرا که از وقتي که خودم را شناختم، مريد و مروج شما بودم. اگر شما هميشه امام را ترويج مي کرديد، من هم هميشه بعد از امام شما را ترويج مي کرديدف من هم هميشه بعد از امام شمار ا ترويج مي نمودم. در سال 58 من قائم مقامي رهبري شما را به خيال اينکه رضاي خدا در آن است عنوان نمودم. لازم ديدم با چند جمله اي در مورد شما و مواضع شماف جنابعالي را خسته کنم.
امروز که اين نامه را براي شما مي نويسم قلبم آرام و مطمئن است که وظيفه دوستي و ارادت و صداقت را تا آنجا که در توان داشته ام انجام داده ام.
ـ آمدن من به قم از موضع ضعف نبود: من مطمئنم که آقاي هادي هاشمي به اين نتيجه رسيده بود که امام و نظام چاره اي ندارند جز اينکه به دنبال آقاي منتظري بروند و چرا آقاي منتظري انچه را که مايل است نگويد؟ پس بايد بگويد و امام هم قبول کند. من براي اين که اين حادثه(عزل آقاي منتظري) پيش نيايد بارها فقط و فقط براي ديدن آقا هادي(برادر مهدي هاشمي معدوم و داماد آقاي منتظري) به قم آمدم و با او در تمام زمينه ها بخصوص اين قضيه تلخ صحبت کردم و بازگشتم. به او ( هادي هاشمي) گفتم اين کار من صرفا براي دوستي و علاقه به آقا است. يک مرتبه فکر نکنيد از موضع ضعف است او مي گفت مي دانم ولي من فهميدم اين گونه فکر نمي کرد و معتقد بود ما از روي احتياج اين گونه برخورد مي کنيم. چرا که حضرتعالي را نمي شود کنار گذاشت. پس چرا او ( هادي هاشمي) و طيف آقا مهدي از دهان حضرتعالي مسائلشان را حل نکنند.
ـ به اشتباهات خود اعتراف کنيد: اکنون تمامي دوستان مخلص شما از جنابعالي مي خواهند تا از مواضعتان که نتيجه القائات شيطاني بوده است عدول کنيد. مسلم است که اين کار شهامت مي خواهد. ولي خير شما هم در اين است که به اشتباهات خود اعتراف کنيد؛ که اعتراف به اشتباه، خيلي بهتر از اصرار به گناه است.
ـ مقلدين امام چندگونه اند: مقلدين امام بر سه گونه اند. يا با شما دشمنند. يا با شما دوستند و يا بي طرفند.
آنها که مقلد امام هستند و با شما دشمنند، مي دانيد تعدادشان کم نيست. مسأله شهيد جاويد، مسأله فدک، مسأله مهدي هاشمي و از اين قبيل مسايل که در مورد آنها حساسيت است کم نيست و درست روي همين زمينه بود که ما اصرار داشتيم که آقاي شيخ نعمت الله نجف آبادي ( مولف کتاب شهيد جاويد) در حسينيه جنابعالي مباحثه نکند. و متأسفانه شما زير بار نمي رفتيد.
اين افراد بعد از امام که با شما دوست نمي شوند ( بلکه) علنا با شما دشمني خواهندکرد. آن وقت است که مي گويند؛ امام با ليبرالها بد بود، آقاي منتظري خوب ، امام با منافقين بد بود، آقاي منتظري خوب ، امام بچه هاي اطلاعات را که جانشان را کف دستشان گذاشته اند سربازان امام زمان (عج) ميدانست، آقاي منتظري آنها را از ساواکيهاي شاه بدتر مي دانست و مدرکشان نوشته هاي جنابعالي خواهد بود. چرا که امروز اطرافيان شما خواسته اند تا شما ژست آزادي خواهي بگيريد.
اما آن دسته از مقلدين امام که دوستدار شمايند، بعد از امام يا از شما تقليد مي کنند و يا از غير شما. در زمان امام دوستيشان با شما بخاطر خدمت هاي ارزنده شما به اسلام و امام است و يا بخاطر خودتان است. دوستداران شما هرگز حاضر نيستند امام و اهداف امام را رها کنند و شما را بگيرند. يعني شما را بخاطر امام دوست دارند. امام را رهبر انقلاب مي دانند ، با انقلاب او بزرگ شده اند و ارزشهاي متعالي را در او خلاصه مي بينند. حتي اگر امام روزي به شما اخم کنند آنها نيز بي درنگ به شما اخم مي کنند و حاضر نيستند شماي بدون حب امام را تحمل کنند.
اما يک دسته از مقلدين امام هستند که شما را منهاي امام دوست دارند. خود قضاوت بفرمائيد که اين دسته چه تعدادي را تشکيل مي دهند.
آيا با اين دسته مي توانيد به مبارزات خود ادامه دهيد يا خواه ناخواه جذب آنها مي شويد و آنها هرگونه که مايل باشند شما را هدايت مي کنند؟ متأسفانه شما اين گونه گشته ايد. مانده ايد تنها با تعدادي از افراد ناباب که اگر دقيق عمل نکنيد؛ رفته ايد.
ـ هشدار درباره جريانهاي خطرناک: من فعلا تنها خطر شما را منافقين و ليبرالهاي بي دين و مرفهين بي درد نمي دانم. من علاوه بر آنها خطر را در آخوندهي بدجنس متحجر مي دانم که در نجف امام را متهم به تارک الصلاه بودن کردند و پانزده سال خون به دل امام کردند. حواستان جمع باشد.
ـ پيام تيرماه 62 امام گويي فقط براي شما نوشته شده است: قبل از بحث در مورد نامه هاي جنابعالي به امام و بررسي نامه و مصاحبات آقاي مهدي هاشمي ( معدوم) نظر شما را به قسمتي از پيام امام خطاب به مجلس خبرگان که ( در ) تيرماه سال 62 صادر گرديد جلب مي کنم، اين پيام پيش از سه سال قبل از دستگيري آقاي مهدي است.
گويي فقط براي شما نوشته اند و گويي تنها کسي که گوش به آن نداده است شماييد. توجه بفرمائيد:
«بايد بدانيم که تبه کاران و جنايت پيشگان بيش از هر کسي چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهره هاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممکن است خداي نخواسته فاجعه ببار آورند و با يک عمل انحرافي نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوري اسلامي سيلي زنند. الله ، الله در انتخاب اصحاب خود ، الله ، الله در تعجيل تصميم گيري خصوصا در امور مهمه ، و بايد بدانيد و ميدانيد که انسان از اشتباه و خطا مامون نيست. به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا کنيد که آن کمال انساني است و توجيه و پافشاري در امر خطا نقص ، و از شيطان است».
گويي امام 5 سال بعد را مي خوانده است و کانون خطر را دقيقا از 5 سال قبل نشانه رفته است. آيا خدا را خوش مي آيد شما گوش به حرف چنين مرد زيرک و باهوشي ندهيد.
ـ مهدي هاشمي در بازجويي خود ( صفحه 23) نوشته است: «روز آخري که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفي کنم آقا مرا احضار نمودند و گفتند حضرت امام نامه اي براي من نوشته اند، و گفتند؛ امام با نامه خودشان خواب را از چشم من گرفته اند. من هم نامه اي نوشتم که خواب را از چشم امام بگيرد.»
حضرت آقاي منتظري ، نامه به اين خوبي ( نامه مورخ 12 مهر ماه 65 حضرت امام) که سراپا از شما تجليل است و کاملا پدرانه و دلسوزانه ، چرا خواب را از شما گرفته است. اين مطلب را شما شفاها هم به من گفتيد که من نامه اي نوشتم تا خواب را از چشم آقا (حضرت امام ( رحمت الله علیه ) ) بگيرم.
ـ با امام مسلمين نپخته و گستاخانه حرف زديد: حال قسمتهايي از نامه شما را مي آورم . البته نامه 9 صفحه اي شما که در تاريخ 17/07/1365 نوشتيد. موجب تعجب شد. يکي از آن جهت که چرا در برابر امام مسلمين که استاد شما هم بوده اند، اينقدر ناپخته و گستاخانه حرف زده ايد: و ديگر از سادگي شما.
در اين نامه در دفاع از نوع برخورد خود با مسؤولين آورده ايد. « مي گويند اگر اين صحبتها نبود ( يعني صحبتهاي عليه مسوولين معلوم نبود چه مي شد و عکس العمل مردم در برابر کجيها و بي عدالتيها که مي بينند چه بود».
راستي حضرت آيت الله ( اين مطالب را) چه کساني به شما مي گفتند آيا غير از مهدي هاشمي و طيفش افراد ديگري بودند؟
ـ منتظري : امام خميني اصلا نهضت هاي اسلامي را جرم مي دانند: در همين نامه17/07/1365 ( نامه آقاي منتظري) آمده :
«افراد نهضتها مي آيند تا با من به نيابت امام خميني ( رحمت الله علیه ) بيعت کنند غافل ازاينکه اصلا امام خميني نهضت هاي اسلامي را جرم مي دانند»
مهدي هاشمي در صفحه 17 پرونده خود مي نويسد: «از زماني که واحد نهضت ها منحل شد و من از سپاه بيرون آمدم، آيت الله منتظري بر اساس همان شرح صدري که دارند براي تقويت روحي اينجانب ، نمايندگي در نهضت ها را به من محول کردند».
ـ منتظري : مهدي هاشمي مخلص اسلام: انقلاب و حتي از شخص حضرتعالي ( امام) خوش درک است: ( در حالي که ) در همين نامه 17/7/1365 ( نامه آقاي منتظري به امام رحمت الله علیه ) آورده ايد:
«او (مهدي هاشمي)مردي است مخلص اسلام و انقلاب و حتي از شخص حضرتعالي (امام) هم خو ش استعداد و خوش درک است. در عقل و تدبير و مديريت به مراتب از رئيس سپاه و وزير اطلاعات ، با همه کمالاتش بهتر است و در تعهد و تقوي هم از آنان کمتر نيست فقط بز اخفش نيست و حاضر نيست کورکورانه مهره کسي باشد.»
شما تصور بفرمائيد که مهدي هاشمي بنابراين اعترفات تا چه اندازه در تمامي مسائل سياسي ، اجتماعي ، شما را تحت تاثير قرار داده است . که شما در موقعي که او براي آخرين بار مي خواسته از شما جدا بشود او را تشويق مي کرديد که هر چه کردي بگو فلاني ( آقاي منتشري) گفته است.
ـ مهدي هاشمي: مجسمه اي از شر و فساد مورد تاييد فقيه عاليقدر ( بخوانيد آقاي منتظري ) است: «من از ايشان جدا شدم ولي در اندرون وجودي خود واقف بودم که چه مجسمه اي از شر و فساد و فتنه و انحراف مورد تاييد فقيه عاليقدر ( بخوانيد آقاي منتظري ) قرار گرفته است و اين شخصيت بزرگ چگونه مورد سوء استفاده و حيله گيري من و عده اي از دوستان قرار گرفته اند.»
ـ با اين همه جرم، آيا اساس قضاوت وزارت اطلاعات شايعه است: مهدي هاشمي از صفحه اول تا دهم پرونده خود کارهايي که انجام داده است را شرح مي دهد که سرفصلهاي آن از اين قرار است:
1 ـ اقرار به ساواکي بودن.
2 ـ لودادن همانهايي که دستور به آنها داده بود که مرحوم شمس آبادي را ترور کنند.
3 ـ دعا به خانواده سلطنتي.
4 ـ دستور قتل جهان سلطان و مهديزاده.
5 ـ دستور قتل مرحوم شمس آبادي.
6 ـ دستور قتل صفرزاده.
7 ـ دستور قتل مهندس بحرينيان.
8 ـ دامن زدن به اختلاف سپاه و کميته.
9 ـ دستور اختفاء مقادير قابل توجهي اسلحه و مهمات و مواد منفجره.
10 ـ تحريک سپاه لنجان و سپاه هاي خميني شهر ، درچه و مبارکه به وحدت و ايستادن در مقابل سپاه اصفهان.
11 ـ جعل و نشر اوراقي بنام طلاب و فضلاي افغاني عليه وزارت خارجه.
12 ـ توطئه در ميان صفوف مبارزين افغاني منجر به خون ريزي.
13 ـ جعل سند ساواکي بودن دکتر هادي و عليه بعضي روحانيون اصفهان.
14 ـ افشاء اطلاعات سري مملکت ( که در اختيار آقاي منتظري قرار مي گرفته است).
15 ـ دستور قتل عباسقلي حشمت و دو فرزندش.
16 ـ انحلال سازمان نصر و درگيري و آدمکشي در آن.
17 ـ جعل اسناد دولتي.
18 ـ نگهداري اسناد طبقه بندي شده و اطلاعات سپاه پس از انحلال واحد نهضتها.
19 ـ چاپ و نشر دفتر و اعلاميه با عنوان هاي روحانيون بيدار عليه مسولان نظام و از اين قبيل مواردکه احتياج به تأمل بيشتر دارد.
20 ـ تشويق مردم به عضويت در حزب رستاخيز قبل از انقلاب.
ـ جناب آقاي منتظري : آيا چنين آدمي فقط در منزل نشسته و مطالعه مي کند؟! آيا واقعا مد شده بود هر اتفاقي بيفتد به سيد مهدي هاشمي نسبت دهند؟ آيا اگر يکي از اينها را مهدي هاشمي به جنابعالي که او را از بچگي مي شناختيد و از تمام خصوصيات او اطلاع داشتيد و تقواي او را کمتر از آقايان محسن رضايي و ري شهري نمي دانستيد گفته بود؛ الان هم او را با تقوي مي دانستيد. با اين همه جرم براي آقاي مهدي، آيا اساس قضاوت ( وزارت) اطلاعات کشور شايعه است.
ـ ديدارهاي حساب شده ليبرالها و منافقين، شما را به موضع غلط انداخت: مهدي هاشمي در صفحه 2 جلد سوم پرونده خود در باره کارهاي آقاي هادي هاشمي ( برادر مهدي هاشمي معدوم) آورده است:
« ايجاد تهسيلات لازم جهت ملاقاتهاي نيروهاي مسأله دار و معترض با آقا (منتظري ) چون دکتر پيمان و وابستگان به نهضت آزادي».
حضرت آيت الله منتظري ، آيا تصور نمي کنيد افرادي را که حساب شده به ديدار شما مي فرستادند از منافقين و ليبرالها بوده اند که شما را به اين موضع غلط بيندازد؟
ـ مهدي هاشمي : قطع رابطه ايشان (آقاي منتظري) با نظام، ره آورد تحليلهاي افراطي فرمود: آقاي مهدي هاشمي در نامه اي به حضرتعالي راجع به مسأله انفصال شما از حکومت چنين مي گويد:
« خدا را گواه مي گيرم و آقاي اخوي نيز اگر يک لحظه وجدان خويش را به داوري فراخواند شهادت خواهد داد که قطع رابطه ( آقاي منتظري) با نظام ، ره آورد مجموع حرکتهايي بود که ايشان ( هادي) بازمينه سازي ملاقاتهاي خطي ، بزرگ نشان دادن ضعفها و کمبودهاي کشور و ارائه تحليلهاي افراطي و القائات حساب نشده طي چنيدين ماه انجام داده است.»
ـ نفوذيها حرف خود را از دهان ساده انديشان موجه مي زنند: اما در مورد ساده انديشي شما که "اظهر من الشمس" است . آيا باز هم عقيده داريد که تکرار جمله «آيا مي دانيد... ها» که شرم از بازگو کردن آن دارم از خود شماست. آيا در مورد قتل مرحوم دکتر سامي ، شما به گونه اي اعلاميه نداديد که از آن فهميده شود نظام او را کشته است؟ ايا خدا را خوش مي آيد هر قتل و غارتي را به گردن نظام بيندازيد؟ حرف ما اين است که چرا هر چه نوشتند امضاء مي کنيد؟ آيا جواب خون شهداء را مي توانيد بدهيد؟ از اين مسائل است که امام فرياد مي زندد که :
«نفوذيها بارها اعلام کرده اند که حرف خود را از دهان ساده انديشان موجه مي زنند.»
آيا نبايد امام با درد و رنج بفرمايند:
«نبايد براي رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهار نظرها به گونه اي عمل کنيم که حزب الله عزيز احساس کنند جمهوري اسلامي دارد از مواضع اصوليش عدول مي کند».
ـ آنچه نوشته ايد تراوش ذهن نهضت آزادي و منافقين است: با ذکر اين همه اسناد و اعترافات باور نداريد که ساده انديش بوده و انچه نوشته ايد تراوش ذهن نهضت آزادي و منافقين است. من مطمئن هستم يک بند از (آيا مي دانيد) هايي که به امام نوشته ايد راست نيست.
در نامه 17/07/1365 (نامه آقاي منتظري به حضرت امام ره) آورده ايد: «بچه کميته با همه اخلاص شان نوعاً احساساتي و تندند سعي شود آنها که به عنوان منکرات با مردم برخورد مي کنند افراد روانشناس عاقل و تعليم ديده باشند.»
آيا به اين مسئله فکر کرده ايد که ما اين همه روان شناس را که با ماهي دو سه هزار تومان کميته مأمور شوند از کجا بياوريم؟ آيا به معناي روان شناس توجه کرده ايد؟
در نامه 17/07/1365 آورده ايد:«از همه ارگانها ضعيف تر و داغون تر تشکيلات قضايي است».
ـ نامه 04/07/1366 شما باعث تعجب شد: شما در نامه اي به حضرت امام که در تاريخ 04/07/1366 نوشته شده است(چند روز قبل از اعدام مهدي هشمي) مسايلي را آورده ايد که باور نمي کردم و باعث تعجب شد.
در اين نامه آورده ايد : او (مهدي هاشمي) از خيلي از کساني که مورد عفو امام قرار گرفتند بدتر نيست. مادر پير او و زن و فرزندان خردسال او مورد ترحمند و خانواده و بيت آنان مورد احترام است.»
ـ منتظري : او (مهدي هاشمي) به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد: در نامه 04/07/1366 (خطاب به حضرت امام رحمت الله علیه ) با اطلاع از اکثر مفاسد او که توسط مصاحبه هاي خودش و مسؤولين اطلاعاتي به مردم عرضه شده بود آورديد: «او نه مرتد است ، نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد».
اين که نوشته ايد (در نامه مورخه 04/07/1366 خطاب به حضرت امام ( رحمت الله علیه ) ، چند روز به اعدام آقاي مهدي هاشمي) چه بسا خون و اعدام، خون در پي دارد ، حضرت آيت الله ، با کمال معذرت اين ديگر خيلي عوامي است ، چرا که بايد قصاص اسلام را تعطيل کرد. شما در اطرافيان خود چنان حل شده ايد که بديهيات را هم منکريد.
ـ آقاي منتظري: چرا کتابخانه من مهر و موم شد: در نامه ديگري با پرخاش به امام نوشته ايد«چرا کتابخانه مربوط به من که حدود هزار عضو و مطالعه کننده داشت و راديو منافقين عليه او تبليغ مي کرد مهرو موم شد.»
ـ کتابخانه سياسي متکفل آموزش سياسي بود: حضرت آيت الله ، مطمئناً کتابخانه زير نظر شما نبوده است، چرا که مهدي هاشمي در پرونده خود صفحه 15 مي گويد: «طلاب قم و کتابخانه سياسي: ما به قم و حوزه علميه به عنوان يک پايگاه اصلي قدرت نگاه مي کرديم ، عطش قدرت واحراز پايگاه نصب العين ما شده بود. روي هم رفته به اين نتيجه رسيديم که اولاً بايد سطح آموزش سياسي بالا ببريم که کتابخانه سياسي متکفل آن شد».
ـ اينها با کمال بي انصافي از پاکي شما استفاده کرده اند و هر گونه خواستند شما را حرکت دادند.(مهدي هاشمي و افراد وابسته به او) به جنابعالي گفته اند، دست به تاسيس چنين کتابخانه و مدارسي بزنيد که زير چتر حمايت شما، اين حرکت تند و انحرافي خويش را در مدارس ما و حتي بيرون از آن گسترش دهند.
ـ شما پاسخ تندي داديد امام تحمل کرد: يک سال قبل از دستگيري آقاي مهدي هاشمي (حضرت امام) افراد مختلفي را خدمت جنابعالي فرستاد که آقاي مهدي هاشمي فرد خطرناکي است او را از خود دور سازيد آيا گوش داديد؟
از هر راهي که ممکن بود شما قبول کنيد تلاش نمودند که وقتي (مهدي هاشمي) دستگير مي شود به عنوان عضو دفتر شما نباشد. ولي شما دست بردار نبوديد شما در جواب چنين نامه اي ، پاسخ تندي داديد که همه تعجب کرديم ولي امام تحمل کردند.
ـ امام خطاب به آقاي منتظري: اعتصاب خود عليه نظام را بشکنيد: ولي امام با کمال بزگواري شما را خواستند. در منزل اينجانب، امام در جلسه با تواضع بسيار از شما خواستند: که اعتصاب خود عليه نظام را بشکنيد» به شما گفتند: آيا شما ماها را دشمن خود مي دانيد؟
بعد با حالت صميمي و گرم فرمودند: «من از شما خواهش مي کنم که اين کارها را کنار بگذاريد و مشغول کار خود بشويد.»
قبول نکرديد.
امام فرمودند: «من ارادت به شما دارم، من مخلص شما هستم از اين مريد و مخلص خود قبول بفرماييد و به کار خود مشغول بشويد»
با کمال خشونت گفتيد: : «لايکلف الله نفسا الا وسعها»
ـ آقاي خامنه اي مقام معظم رهبري اشک در چشمانشان بود: آقاي خامنه اي (مقام معظم رهبري) اشک در چشمانشان بود. آقاي رفسنجاني و من در جلو امام به شما گفتيم که شما قائل به ولايت فقيه هستيد و به قول خودتان 700 صفحه پيرامون آن مطلب نوشته ايد (البته تا آن موقع) چرا گوش به حرف امام نمي دهيد؟ باز همان جمله را به زبان آورديد. مسلما وسواسان خناس به شما گفته بودند که نبايد کوتاه بيائيد تا آقاي مهدي را آزاد کنند.
ـ آنچه در توان امام بود انجام دادند شما چه کرديد؟ حضرت آيت الله آنچه در توان امام بود، اعم از اعطاء وکالت نامه و عنوان فقاهت و ارجاع احتياطات به شما و بازگذاشتن دست شما در قوه قضائيه و دادگاه عالي قم و موافقت با تعيين نماينده در هيئت هفت نفره زمين و دهها عنايت ديگر انجام داد. علاوه بر اينها با اينکه معظم له با قائم مقامي شما مخالف بودند و آيت الله محمدي گيلاني شاهد اين قضيه است. به خاطر حفظ مصلحت سکوت کردند. در جواب اين محبتها شما چه کرديد.
ـ امام فرمودند: خدا انشاءالله مرگم را برساند: حضرت آيت الله نامه هاي اخير شما در دفاع از منافقين، خيال مي کنيد کار خودتان بوده است، طيف مهدي هاشمي با اين کار جنابعالي را به سقوط کامل پيش حزب الله کشيدند. يادتان هست در ملاقات آخر خود با امام: شما نيم ساعت حرف زديد، امام فرمودند: «بيشتر حرفهاي شما درست نبود، خدا انشاء الله مرا ببخشايد و مرگم را برساند.»
ـ اطلاعات شما روي شاه و ساواک را سفيد کرد: در نامه به امام نوشته ايد:
ـ « شنيده شد فرموده ايد فلاني مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض کرده است ، البته حضرتعالي را شاه فرض نمي کنم ولي جنايات اطلاعات شما و زندانيهاي شما روي شاه و ساواک را سفيد کرده است.»
ـ حضرت آيت الله : آيا برادران بسيار خوبمان در اطلاعات و زندانها مانند حضرات حجت الاسلام ري شهري، فلاحيان ، رازيني ، نيري ، پور محمدي ، رئيسي و بسياري ديگر از همين افراد خوب از تيمسار نصيري، تيمسار مقدم ، ثابتي ، منوچهري ، حسيني ، کمالي و ديگر شکنجه گران شاه در ساير شهرها بدترند؟ آيا آقايان روي ايادي شاه را سفيد کرده اند؟
ـ امام : با شرايط وزير محترم اطلاعات موافقم: امام در جواب نامه آقاي ري شهري (وزير وقت اطلاعات) در مورد طيف مهدي هاشمي در تاريخ 16/04/1366 مي فرمايند» «با تشکر از زحمات اعضا محترم وزارت اطلاعات، اين سربازان گمنام امام زمان... با شرايط وزير محترم اطلاعات آقاي ري شهري موافقت مي نمايم.»
حضرت آيت الله، چه دستي در کار بوده است که شما اطلاعات و مسؤولان زندانهاي نظام را از ساواکيهاي شاه بدتر مي دانيد ولي امام آنها را سربازان گمنام امام زمان مي نامند. اگر اين نامه ها و مصاحبه ها و نوشته هاي آقاي مهدي هاشمي را نشان شما و افراد بيتتان نمي داديم ، امروز نمي توانستيم ثابت کنيم که شما بلندگوي منافقين و ليبرالها شده آيد.
ـ ما ايشان(آقاي منتظري) را به اطلاعات سپاه حساس مي کرديم: حضرت آيت الله، مهدي هاشمي در پرونده خود مي گويد: «ما اخباري را به ايشان مي داديم تا ايشان را به اطلاعات و سپاه حساس کنيم و بالاخره هم توانستيم اين کار را انجام دهيم».
ـ شهيد محمد آقاي منتظري : منزل پدر من جاي امن منافقين است: بارها و بارها شهيد بزرگوار آقاي محمد منتظري مي گفت: منزل پدر من جاي امن منافقين است و من نخواهم گذاشت منافقين آنجا را تصاحب کنند».
ولي ديديد به هر وسيله اي که بود آنها او را (شهيد محمد منتظري) از پاي درآوردند و منزل شما تصاحب شد.
ـ با نامه 09/05/1367 دل امام و حزب الله خون شد: در نامه 09/05/1367 مطالبي نوشتيد که دل امام و مردم حزب الله را خون نموده ايد که مطالب آن از هرکس ، باشد در قعر جهنم است. مطالب شما حرفهاي تازه اي نبود بلکه ده سال است راديوهاي بيگانه همان حرفها را مي زنند و امام و نظام را به کشتن زنهاي بچه دار و قتل عام هزاران نفر در چند روز و غيره متهم مي کنند.
ـ نامه 09/07/1367 پراست از «نبايدها و نبايدها» حال با چه تواني؟ : در تاريخ 09/07/1367 نامه اي براي آقاي نخست وزير نوشتيد که توسط افراد با تقواي منزلتان که ـ آنها را خوب مي شناسيد ـ در سطح کشور و خارج منتشر شد. اين نامه پر است از «بايدها» و «نبايدها» حال با چه تواني؟ لابد مي فرمائيد، اين ديگر به من (منتظري) مربوط نيست چرا که من در اجرائيات دخالت نمي کنم. نخست وزير و ديگر دست اندرکاران بايد به اين «بايدها و نبايدها» جامه عمل بپوشانند.
در اين نامه آورده ايد:
«1 ـ امروز کشورهاي تند هم به اشتباه خود واقف شده اند، «بايد» مسؤولين تنگ نظر و سختگير و بي اعتنا به مردم اساساً تعويض شوند».
«2 ـ امروز جنگ بر طرف شده «بايد» به تدريج صف و کوپن کنار گذاشت».
«3 ـ اطلاعات ، سپاه ، کميته و امثالهم «بايد» در روش خود تجديد نظر کنند».
ـ حضرت آيت الله، دور از اوضاع و احوال جامعه تنفس مي فرمائيد: حضرت آيت الله مي بينيد که در چه فضاي دور از اوضاع و احوال حاکم بر جامعه تنفس مي فرمائيد اگر (اين) بايد ها عملي شود ايران گلستان مي گردد. ولي مگر توان عمل به آنها در وضع فعلي وجود دارد؟ اگر هدف اين باشد که بايد ها و نبايدها تنها به کاغذ نوشته شود تا تاريخي زيبا و چهره اي دلربا براي انسان ترسيم کند ، گفتن و نوشتن آسان است. من هم مي نويسم : هر ايراني بايد داراي يک منزل پانصد متري باشد، هر ايراني بايد...
ـ حضرت آيت الله، هر چه مي گويند نکنيد چه رسد به اينکه بنويسند: حضرت آيت الله من بار ديگر از شما دوستانه مي خواهم که سعي کنيد خود در مسايل مستقل باشيد و هر چه را به شما مي گويند قبول نکنيد. چه رسد به اينکه 8بنويسيد. مهدي هاشمي در صفحه 18 پرونده خود مي گويد:
« ديدگاههاي انحرافي خودمان را در لباس حق به جانبي خدمت آقا مطرح مي ساختيم که قطعاً بدون اثر نبوده است. تلاش بي وقفه براي ملاقات دادن افراد و شخصيتهايي که از اوضاع و احوال کشور ناراضي و بدان معترضند با حضرت آيت الله منتظري که طبعاً با تعداد و استمرار اين ملاقاتها ذهنيت ايشان در جهت همان مسايل (مسائل انحرافي خودمان) توجيه مي شد».
ـ اعتراض به دستگيري مهدي هاشمي شروع فاصله شما از نظام بوده است: در نامه مورخ 19/10/1365 به حضرت امام نوشته ايد: «اجازه دهيد مانند طلبه اي بدون عنوان و مسئوليت مشغول درس و بحث باشم».
جنابعالي خودتان مي دانيد که اين پيشنهاد فقط براي اعتراض به جريان دستگيري مهدي هاشمي و در حقيقت شروع فاصله شما از نظام بود.
ـ منتظري : من اصلاً از نظام نيستم: از آنجا که شما شديداً تحت تاثير القائات بوده ايد در جلسه شب هاي جمعه خود گفتيد که من اصلاً از اين نظام نيستم.
ـ از تمامي اقدامات گروه فاسد و مرموز چند نتيجه مي گيريم: از تمامي اينها خيلي چيزهاي ديگر از جمله هماهنگي با راديوهاي بيگانه و سياست هاي خارجي به اين نتيجه مي رسيم که اين گروه فاسد و مرموز تصميم گرفته است که چند کار را انجام دهد.
ابتدا چهره امام را از زبان و قلم قائم مقام رهبري، چهره اي خشن که زن هاي بچه دار را مي کشد به دنيا معرفي کند. و بعد اين را به دنيا برساند که آيت الله منتظري غير از امام است. در قدم بعد آيت الله منتظري را از امام جدا سازد و بعد با تغيير مديريت در سطح بالا و گسترده که از زبان شما هم نقل شده همه چيز را به نفع خودشان خاتمه دهند.
3 ـ تاثيرات و عملکرد بيت آقاي منتظري در نگاه آيت الله مشکيني
ـ بيت آقاي منتظري، عامل سقوط او: «اين آقا با فضلي که داشت يک عيب داشت که اين عيب او را در تمام جهات ساقط کرد و همه کمالاتش تحت الشعاع اين يک عيب قرار گرفت، من اين را مي گويم که اگر با او درست هستيد بفهميد که اين آقا اين جور است ، اطلاعات قطعي خودم را مي گويم، مشکوکاتم را هم نمي گويم، معلومات قطعي خود را مي گويم... و آن اين بود» که فکرش از روز اول افتاد دست يک عده معدود ناصالح، اصلاً قبضه کردند اين آقا را، قبضه کردند و نتوانست از اين قضيه بيرون بيايد... اين بيت شده بود در دست اطرافيان اين آقا، يک وسيله اي، بوسيله ي قدرت ايشان، علم ايشان، اجتهاد ايشان، وسيله اي براي پياده کردن يک هدفهاي انحرافي، که امام مي دانست، يک عده معدودي مي دانستند که اين آخرش چيست که اگر ادامه پيدا مي کرد رئيس جمهور ما مهدي هاشمي بود و خود او را بعد از اينکه به هدف مي رسيدند نابود مي کردند... يک وقت من آنجا تنها بودم به ايشان گفتم اگر من جاي شما بودم از اين بيت مي آمدم بيرون همچنان که مار از پوست خودش بيايد بيرون مي رفتم جاي ديگر آنجا شروع مي کردم به فعاليت، به کار، آنوقت من مي فهميدم که اين همه سرمايه ها براي تو گذاشتند هدر نرفته، ولي گوش نداد... (امام )علناً هر چه کرد و گفت از اين اطراف جدا شو، عوض اينکه بپذيرد در همان اواخر عمر امام، بر عليه او شروع به فعاليت کرد. علناً مخالفت کرد، چه مخالفتهايي. نامه هايي به بعضيها نوشت داد به دستم، گفت که فلان آقا اين نامه را بده، نمي خواستم بدهم، گفت ديگه حالا ما رفيقيم. ببر بده، چيزهايي که امام فرموده بود اين کار را بکنيد، اين واجب است، اين لازم است به او نوشت که آقا اين کار را خلاف شرع بيّن است. آن هم نامه را برد به خود امام داد. آقا دستور شما اين، اين هم آقا، يک چنين چيزهايي شد.»(3)
ـ سوء استفاده هاي بيت منتظري : خدا مي داند که از اجتماع ائمه جمعه در آن بيت که من هم جزئي از ائمه جمعه بودم، چه سوء استفاده هايي شخصي بنام ايشان در اين مملکت انجام مي گرفت و من هر وقت آنجا مي رفتم با ناراحتي بيرون مي آمدم هيچ چيز نمي گفت، مدتها چون با خود ايشان رفيق بودم ، نمي توانستم چيزي بگويم. يک روزي آقاي رسولي محلاتي با آقاي توسلي، آقاي توسلي را ترديد دارم يا اوست يا يکي از اطرافيان خاص امام، آمدند منزل ما، گفتيم آقا، آقاي رسولي برويد به همه جا بگوئيد، به خود امام هم بگوئيد. بگوئيد که من تا حال هر وقت به خانه اين آقا مي رفتم يک کلاه بر سر من رفت بيرون مي آمدم، يک کلاه بر سرمن رفت و به سر ائمه جمعه رفت. درباره اين که چه اهدافي را به اسم اين مرد دارند پياده مي کنند آنها هم رفتند به امام گفتند ...»(4)
ـ سخنراني اخير زائيد فکر او نيست: « ... ما که راضي نبوديم ايشان چنين چيزي بگويد، خودش را اين جوري کند، خودش را اين جوري ساقط کند. امام نوشته بود: بنشين در حوزه کارت را بکن، اين همه ضرر به مملکت برسد، اين همه ضرر به انقلاب بزند، من نمي دانم اين فکر را خودش در خانه نشست اين فکر را توليد کردو زائيد يا نه. گاهگاهي يک دستهاي مرموز کثيفي وارد حوزه مي شود، با جيب خالي وارد حوزه مي شوند با جيب پر از حوزه مي آيند بيرون. شايد از همين راه ولي خيلي احتمال قوي مي دهم که اين جورها باشد.»(5)
4 ـ نامه ملايمت آميز آقايان کروبي، امام جماراني و حميد روحاني
ـ تعجب از موضع گيري آقاي منتظري در ماجراي مهدي هاشمي: برخورد و موضع گيري حضرتعالي در ماجراي مهدي هاشمي براي بيشتر دوستان مخلص و ارادتمندان روحاني شما که از نزديک و دور شاهد موضع گيريهاي شما بودند، شگفت انگيز و حيرت آور بود و هنوز نيز اين شگفتي و حيرت ادامه دارد. شما خود مي دانيد که نامبرده و باند او عالم روحاني مرحوم شمس آبادي و نيز روحاني ديگري را به جرم ساده انديشي و بنا به گفته خود او «عدم اعتقاد به مبارزه» ربودند و به وضع فجيعي به قتل رسانيدند و آنگاه که دستگير شدند نيز بنا بر پرونده موجود ـ نامبرده در خدمت ساواک قرار گرفت و به همکاري با آنان پرداخت. در پي پيروز ي انقلاب اسلامي که از زندان آزاد گرديد نيز به شرارت ادامه داد و حشمت و دو فرزند بي گناه او را به وسيله باند خود ربود و به قتل رسانيد و آنگاه که از سوي حضرتعالي عليرغم هشدارها و تذکرات خيرخواهانه امام و برخي از مسئولان و دوستان، به مسئوليت نهضتها گماشته شد، مي دانيد که چگونه در افغانستان ميان برادران مسلمان کشت و کشتار و برادرکشي راه انداخت و فتنه ها بر پا کردو سرانجام خون هاي ناحق ريخته گريبان او وباند او را گرفت و از سوي مسئولان نظام جمهوري اسلامي دستگير و تحت پيگرد قانوني قرار گرفت و به جنايات خود اعتراف کرد . به جزاي اعمال خود رسيد. در اين ميان انتظار مي رفت که حضرتعالي در پي آگاهي از جنايت ها و آدم ربائيها و خون ريزيها و ده ها جنايت و خيانت ديگر او که در پرونده هاي او منعکس است و خود به خوبي از آن آگاهيد، نه تنها از او و باند او اظهار تبري و انزجار کنيد و از مسئولان امر کيفر هر چه سريعتر آنان را بخواهيد بلکه از وجود چنين جنايتکاران خونخوار و خدانشناسي در ميان بيت خود به شدت نگران شويد و به خود آييد و در راه پاکسازي بيت خود از عناصر منحرف و وابسته به باند مهدي بکوشيد و از مقامات و مسئولاني که در راه ريشه کن کردن اين ماده فساد تلاش کرده اند سپاسگزاري کنيد و خود را مرهون آنان بدانيد، ليکن متأسفانه حضرتعالي نه تنها چنين نکرديد بلکه تا واپسين روز زندگي او مي کوشيديد که او را از کيفر قانوني برهانيد؟! آيا اين موضع حضرتعالي را مي توان با موازين قانوني، مطابق دانست؟
ـ عدم پايبندي به قانون: شما در سخنرانيها و موضع گيريهاي خود از پايبندي به قانون،عدم تجاوز به قانون و حرکت بر پايه قانون، فراوان سخن مي گوئيد. پرسشي که براي ما مطرح است اين است که آيا پيروي از قانون براي ديگران است؟! يعني اين مسئولان نظام جمهوري اسلامي و امت قهرمان پرور ايران هستند که بايد قانون را رعايت کنند ليکن اطرافيان شما از هفت دولت آزادند؟ اگر چنين نيست پس چگونه :
الف: خبر کشته شدن حشمت و دو فرزند او به دست باند مهدي، نه تنها شما را تکان نداد بلکه تا آنجا که امکان داشت از قاتلان آنان حمايت کرديد.
ب: شما آنگاه که خبردار شديد يکي از افراد باند مهدي اوراق و اسناد نخست وزيري را دزديده است اظهار داشتيد که «شايد تصميم داشته در آينده نخست وزير بشود و مي خواسته است اطلاعاتي از چون و چندکار نخست وزيري داشته باشد»!
ج: سعيد آيت الله زاده در حضور حضرتعالي به جعل سند عليه دکتر هادي و سيد صادق روحاني اعتراف کرد و صريحاً اعلام داشت که با سند جعلي، آنان را ساواکي جا زده است و در حقيقت با بدترين شيوه با آبرو و حيثيت آنان بازي کرده است! شما که درباره قانون و حيثيت افراد آن گونه داد سخن مي دهيد لطفاً بفرمائيد که درباره اين کار خلاف قانون نامبرده چه واکنشي از خود نشان داديد؟!
د: حجت الاسلام آقاي سيدهادي هاشمي بنابر اتهاماتي که در پرونده او موجود است و اعترافاتي که مهدي و باند او عليه نامبرده کردند، طبق قانون، به بازجوئي فراخوانده شد. حضرتعالي روي احترام به کدام قانون او را در بيت خود مخفي کرديد و اعلام داشتيد که بازجويي و محاکمه او بازجويي و محاکمه من است؟ و نيز روي چه مجوزي شماري از پرونده هاي مهدي هاشمي مانند جعفرزاده قاتل را در درون بيت پنهان ساختيد و اجازه ندادند که طبق قانون دستگير و کيفر داده شوند؟
راستي کسي که تحت تاثير اطرافيان خود، به اين آساني قانون را ناديده مي گيرد و قانون شکني ها و آدمکشي هاي آنان را نمي بيند چگونه مي تواند از قانون دفاع کند و قانون را حاکم سازد؟!
ـ برخورد دو گانه با رسانه هاي گروهي: شما از سانسور در رسانه هاي گروهي انتقاد مي کنيد و از اين نگرانيد که «اگر اينطور باشد کار به جائي مي رسد که حرف من طلبه را هم که از اول انقلاب در کار مردم و همراه با انقلاب اسلامي بوده ام سانسور مي کنند...»!
شگفتا! چگونه است که رسانه هاي گروهي بيانيه حضرت امام درباره مهدي هاشمي را پخش مي کنند، با پرخاش مي گوئيد که چرا اين موضوع را بوق کرده اند؟ و آنگاه که خبر به شما مي رسد که راديو و تلويزيون مي خواهد اعترافات مهدي را پخش کند مي کوشيد که حتي با تهديد از پخش آن جلوگيري کنيد و نگذاريد که امت اسلامي جنايات مهدي را از زبان او بشنوند!
آيا به نظر شما سانسور پيام رهبر انقلاب اسلامي که در راه اين انقلاب اسلامي که در راه اين انقلاب همه هستي خود را فدا کرده است در صورتي که شما صلاح بدانيد بي اشکال است و سانسور اعترافات مهدي و باند او نيز بايد انجام بگيرد و تنها سانسور نظريات شما خلاف قانون است؟!
در بخشي ديگر از اين نامه چنين آمده است:
آيا حضرت عالي شب نامه هاي نهضت آزادي را که در آن امام، مسئولان و اصولاً نظام جمهوري اسلامي را به زير سؤال مي برند مطالعه نمي کنيد؟!
آيا سخنرانيهاي عناصر وابسته به انجمن حجتيه و پيروان تز (اسلام منهاي روحانيت) را عليه مقامات و مسئولان کشور نمي شنويد؟!
آيا خدا راضي است که با اين گونه سخنان، براي راديوهاي بيگانه و ضد انقلاب خوراک تهيه کنيد و اصل نظام جمهوري اسلامي ايران را به زير سؤال ببريد؟!
ـ جسارت به عکس امام «ره»: حضرت آيت الله ! شما خوب مي دانيد که امت قهرمان پرور ايران هرگز تحمل کوچکترين اهانت به ساحت مقدس حضرت امام را ندارد و اين حقيقت در دوران ستم شاهي بارها ثابت شده است. راستي اگر روزي اين ملت باخبر شود که در بيت شما نسبت به عکس امام چه جسارتي شده است مي دانيد با آن بيت چه خواهند کرد؟!...
ـ برخورد با مسئولان و مقامات قضايي: شما هميشه در برخورد با مسئولان و مقامات قضائي از عفو زندانيان گروهکي سخن مي گوئيد و آزادي آن را مي خواهيد. با وجود آنکه بارها براي شما ثابت شده است که بسياري از آنان به سبب اصرار و پافشاري شما مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند و با شناسائي بيشتر از پاسداران و بسيجيان دست به آدمکشي و ترور زده خون عزيزان ما را ريخته اند ، ليکن هرگز اين گونه رويدادها در موضع شما در پشتيباني از زندانيهاي گروهکي تغييري پديد نياورده است. اين موضع شما براي ما سؤال برانگيز است ما مطمئن هستيم که عناصر مرموز بيت، در اين موضع گيري شما نقش اساسي دارند.
ـ برخورد نامطلوب با محمد منتظري و دوستان: شما شهيد قهرمان ، محمد منتظري را تحت تاثير گفته هاي ديگران ، رواني خوانديد. در صورتي که امام را هر چه تحت فشار قرار دادند تا کلمه اي عليه محمد بر زبان آورد نپذيرفتند و خدا مي داند که ليبرالها و ملي گراها از اين اظهار نظر شما درباره او چه بهره برداريهاي سوء کردند و در مجلس شوراي اسلامي او را از قول شما ديوانه خواندند! اطرافيها و نزديکان شما برآنند که شما را گام به گام از انقلاب جدا سازند و شمارا نسبت به انسانهاي متعهد و فداکار و انقلابي بدبين سازند و آدمکشان و سرمايه دارها و ليبرالها را در ديد شما قهرمان مبارزه با آمريکا جا بزنند! شما ديگران را از يک دندگي و لجاجت منع مي کنيد ليکن در برابر اين همه دوستان ديرينه و خيل انديشان که از سالهاي متمادي و از دوران هاي بسيار گذشته آن را مي شناسيد و به اخلاص و تعهد آن ايمان داريد سرسختي نشان مي دهيد به گونه اي که انگار همه آنان در مسير مخالف انقلاب حرکت مي کنند و يا نمي فهمند و در اشتباهند و تنها چند نفري که گرداگرد شما حلقه زده اند دلسوز انقلاب مي باشند و درست مي انديشند!
ـ انتقادهاي غير سازنده: گفتن ندارد که در نظام جمهوري اسلامي، کمبودها و کاستي هائي وجود دارد که برخي از آن از پيامدهاي انقلاب نوپا و جنگ تحميلي مي باشد و اجتناب ناپذير است و برخي نيز به سبب بي تجربگي و عدم کارائي برخي از مسئولان به وجود آمده است و قهراً با تذکرات و راهنمائيهاي مشفقانه ، همراه با ارائه طرح و برنامه مي توان آن را برطرف ساخت. اما اين شيوه اي که شما در پيش گرفته ايد که ضعف هائي را که از اطرافيها و نزديکان در نظر شما بزرگ جلوه مي دهند، به دست مي گيريد و با بوق و کرنا به رخ مسئولان مي کشيد، بدون آنکه راه حلي ارائه دهيد، نه تنها شيوه اي سازنده و اصلاحي نيست بلکه از يک سو، براي دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي خوراک تبليغاتي فراهم مي کند و از سوي ديگر نظام را زير سؤال مي برد و تضعيف مي نمايد...
شما خوبست به جاي حمله به اين و آن، به ارشاد و راهنمايي بپردازيد و ضمناً به کارهائي که خود انجام مي دهيد بنگريد تا دريابيد که تا چه پايه اي در صحنه عمل موفق بوده ايد. آن بند «ج» که درباره آن نتوان سخن گفتن و اين نمايندگان شما در دانشگاه ها که برخي از آنان مايه شرمساري و دور داشتن دانشجو از روحاني شده اند و ديگر مجالي براي شرح آن نيست.
ـ عدم اصلاح بيت، زيانهاي جبران ناپذير به اسلام و انقلاب: شما از اصلاحات ، فراوان سخن گفته ايد و رهنمود داده آيد ليکن هيچگاه به سبب جوسازيهاي برخي از اطرافيها و نزديکان نتوانستيد به اصلاح بيت خود دست بزنيد يعني اساساً به شما فرصت انديشيدن در اين باره را نداده اند...
ما رسماً اعلام مي داريم که تا منابع خبري و تشکيلات دروني شما اصلاح نگردد، اين ره به ترکستان است و هرگز نخواهيد توانست وظايف و مسئوليتهائي را که در قبال اسلام و انقلاب اسلامي بر دوش داريد به درستي به پايان ببريد بلکه ممکن است خداي نخواسته به خود و اسلام و انقلاب زيانهاي جبران ناپذيري وارد کنيد اين حقيقت را مي توانيد با مطالعه در زندگي برخي علما و مراجع گذشته که در محاصره اطرافيها و نزديکان بوده اند به خوبي به دست آوريد که قرآن مي فرمايد: لقد کان في قصصهم عبره لاولي الالباب و السلام عليکم و رحمه الله.(6)
1 ـ آيت الله مشکيني : «اعلميت در مرجعيت با اعلميت در ولايت امر تفاوت دارد، يعني اين که يک شخص ممکن است احکام الهي را بهتر از ديگران استنباط کند و در اين يک بعد، از سايرين اعلم باشد که اين شرط براي اعلم بودن مرجع کافي است. اما اعلميت در ولايت فقيه تنها اعلم بودن در يک بعد نيست و ولي امر بايد در مديريت، بينش سياسي و قدرت کافي براي رهبري جامعه اسلامي اعلم بر ديگران باشد . گاهي ممکن است شرايط مرجعيت و اعلميت در ولايت فقيه در يک نفر جمع باشد، اما مجموع شرايط مرجعيت و ولايت فقيه در يک نفر لازم نيست و مي شود فردي در مرجعيت اعلم باشد و شخص ديگري به سبب دارا بودن شرايط اعلميت در رهبري جامعه اسلامي، در ولايت فقيه اعلم بر ديگران باشد، بنابراين اعلم نبودن در مرجعيت خدشه اي بر اعلميت در ولايت فقيه وارد نمي کند و کسي که بر اساس بررسي و تشخيص خبرگان رهبري، شرايط لازم را براي رهبري اسلامي را دارد «اعلم در ولايت فقيه» و «ولي امر جامعه» است. اعلميت در استنباط احکام الهي شرط رهبري نيست و شخصي که اعلميت در مرجعيت ندارد با دارا بودن شرايط ولايت فقيه مي تواند ولي امر جامعه باشد، اما اعلم در مرجعيت براي رهبري جامعه کافي نيست و صرف اعلميت در استنباط احکام نمي تواند دليل اعلميت در ولايت فقيه باشد.»(7)
2 ـ آيت الله فاضل لنکراني: «معناي ولايت فقيه ولايت اعلم نيست. مسأله مرجعيت نيست که بگوئيم و حتي خود من هم قائل هستم که اعلميت در آن شرط است. مسأله ولايت فقيه است نه ولايت افقه براي اين منظور در وراي بازنگري قانون اساسي آمده است که ولايت فقيهي که مي گوييم بيش از اجتهاد مطلق در او شرطيت ندارد و اعلميت در آن شرط نيست و اين را به اين جهت گفتند چون احتمال مي دادند که در آينده نظام کساني که اعلم هستند رهبريت را نپذيرند و کساني که رهبريت را مي پذيرند شايد در بين آنها اعلم نباشد. لذا ملازمه را قطع کردند و گفتند که لازم نيست ولايت فقيه توأم با اعلميت باشد و اگر اعلم هم باشد چه بهتر و اگر هم نشد ضربه اي به مقام ولايت فقيه و مشروعيت نظام حاکميت اسلام نمي خورد. از امروز مشروعيت همه امور مملکتي به نظر ولي فقيه است و الا مشروعيت کارهاي ما زير سؤال مي رود و در اين مشروعيت فرض نمي کند که فقيه اعلم باشد يا نباشد.»(8)
3 ـ آيت الله اميني: «آن آقا (منتظري) در نوشته ها و سخنراني خود گفته است که اعلميت شرط رهبري است و خبرگان اين شرط را رعايت نکرده اند و از آنجائيکه من خودم هم از اعضاء مجلس خبرگان بوده ام و هم در مذاکرات بازنگري قانون اساسي بوده ام و نائب رئيس کميسيون مخصوص ولايت فقيه بودم وظيفه خود مي دانم اين مسئله را روشن سازم... هنگامي که بازنگري قانون اساسي توسط حضرت امام «ره» مطرح شد. يکي از تذکراتي که فرمودند اين بود که شرط مرجعيت را براي تصدي رهبري از قانون اساسي حذف کنيد. بنده و حضرت آيت الله موسوي اردبيلي خدمت ايشان مشرف شديم و عرض کرديم اجازه بدهيد اعلميت با مرجعيت حتي اگر شرط هم نيست بعنوان يک اولويت در قانون بيايد امام، تأمل کردند و فرمودند «نه دليلي داريم که رهبر بايد مرجع باشد و نه صلاح است، صلاح نظام نيست، آنچه داريم در اين است که ولي فقيه بايد مجتهد و فقيه واجد الشرايط باشد» امام قاطعانه اين را فرمود... علاوه بر نظر حضرت امام ( رحمت الله علیه ) ما روايات زيادي هم بررسي کرديم و چيزي که در روايات بود اين مسئله بود که فقط اعلميت در فقه نمي تواند براي رهبري کافي باشد بر اساس اصل 109 قانون اساسي شرايط ديگري نظير عدالت، تقوي، بينش سياسي و اجتماعيف شجاعت، مديريت، تدبير، قدرت کافي براي اداره امور کشور نيز براي رهبري در نظر گرفته شده بود... از مجموع روايات اين گونه استفاده شد که از ميان کساني که همه شرايط ، بينش سياسي، شجاع بودن، تدبير و امثال اينها را دارا باشند، آنکه اعلم در فقه است مقدم است اما نه اعلميت در فقه... تمام اين مسائل پس از بحثهاي فراوان و توجه به پيشنهادها و اقوال مختلف با دقت تمام به تصويب رسيده است و کساني که در اين کار نقش داشتند همه از مجتهدان و علما و سياسيون بودند بنابراين اشکال کردن به بازنگري قانون اساسي توسط آن آقا کم لطفي است... اگر شما اعلميت در فقيه را لازم مي دانيد چرا وقتي شما را براي قائم مقامي مطرح کردند و در آن زمان آيات بزرگي چون گلپايگاني و اراکي وجود داشتند، چرا نگفتيد اينها در فقاهت بر من تقدم دارند. چرا حالا مي گوئيد؟»(9)
4 ـ آيت الله قديري: «شما (منتظري) قصه لزوم اعلميت در رهبري را مطرح کرده اي و ادعاي 12 روايت نموديد، من فعلاً با ادعاي شما و عدم دلالت روايات بر مدعاي شما کار ندارم شما که براي مردم احترام مي گذاريد و امام خميني (قدس سره) را ولي فقيه مي دانستيد و مي دانيد، در زمان حيات آن حضرت قانون اساسي و بازنگري آن براي مردم گذاشته شد و پس از رأي مردم ايشان هم آن را امضاء و تنفيذ فرمودند. پس در نتيجه آنچه در قانون اساسي و در بازنگري آن است هم مردمي است و هم شرعي. در بازنگري قانون اساسي اجتهاد را در رهبر کافي مي داند و شما دم از روايت مي زنيد، فرض کنيم از روايت استفاده مي شود که رهبر بايد اعلم باشد، ولي رهبر اعلم مسلم بين همه ما يعني امام خميني رضوان الله تعالي عليه بر طبق مصالح امت راي مردم را تنفيذ کردند و ملاحظه فرمودند که فرضاً شما اعلم هم باشيد، لکن لياقت رهبري را نداريد و لذا شما را عزل کردند و در نتيجه مطلق اجتهاد در رهبر تنفيذ شد.»(10)
5 ـ ايت الله مويد: « براساس ادله متقن ولي فقيه در زمان غيبت، تمام اختيارات حکومتي معصوم«عج» را دارد و مانند اميرالمومنين تنها به نظارت نمي پردازد بلکه در تمام شؤون مسلمين دخالت مي کند... در کدام مقطع زماني اتفاق افتاده است که يک نفر به خود اين حق را بدهد که مجتهد ديگر را با ادعاي اينکه به نظرش اعلم نيست از دادن فتوي نمي کند يا غير از حسادت و جاه طلبي تفسير ديگري هم از اين قضيه وجود دارد.»«11»
6 ـ حجت الاسلام و المسلمين حسينيان: « به دخالتهاي ولي فقيه در امور جاري اعتراض مي کنيد و مي فرماييد اين چه جور است، ولايت فقيه مثل ولايت اميرالمومنين است نظارت بر کشور داشته باشد نظارت بر احزاب داشته باشد، نظارت بر دولت داشته باشد اما نه که دخالت کند... يک نفر رئيس دولت، اگر وزرايش اگر استاندارانش، اينها با او هماهنگ نباشد يک قدم نمي تواند بردارد. »
استدلال حضرتعالي براي يک مبتدي تعجب برانگيز است، فضلاً از کسي که داعيه مرجعيت مطلقه دارد. آخر چطور مي فرمائيد. «مثل ولايت اميرالمومنين است نظارت بر کشور داشته باشد.» هرکس کوچکترين مطالعه اي از شيوه بيت المال، قضاوت و حتي در دعواهاي خانوادگي شهروندانش، کمک کردن به بينوايانو ... دخالت مي کرد. چطور حضرتعالي براي اثبات ادعايتان به تحريف تاريخ مي پردازيد. آيا راستي در فتواهايتان هم اين گونه به استدلال غير اصولي مي پردازيد؟
ثانياً رهبري انقلاب جز اظهار نظر در مورد وزير اطلاعات درباره کدام از وزار اظهار نظر فرمودند، درباره کداميک از استانداران که متأسفانه از بعضي از طرفداران شما منصوب شده اند اعلام نظر فرموده اند؟
چرا حضرتعالي هميشه به دروغهاي غير اصولي استناد مي کنيد و ظالمانه به قضاوت مي نشينيد.
چگونه شما خود را يک مسلمان مي دانيد و در حالي که قرآن از مسلمانان مي خواهد حتي در مورد دشمنان به ظلم رفتار نکنند؟ اما شما در مورد ولي نعمتان خود ظالمانه عمل مي کنيد، لايجرمنکم شنئان قوم علي الا تعدلو اعدالو هو اقرب للتقوي. حضرتعالي خود را يک مرجع مي دانيد. عدالت بايد جزء ذاتتان باشد. اينگونه مرجعيت شيعه را که همواره پرچمدار عدل و انصاف بوده است به ابتذال نکشيد. مردم را نسبت به اعتقادشان بر مرجعيت سست نکند. سنگيني و وجاهت مرجعيت را به مسخره نگيرند.
اين مسندي که اينک بر آن تکيه زده ايد ميراث هزار ساله علماي شيعه است. آن را پس داريد و از سخنان سخيف و سبک و محرک بپرهيزيد، صلابت مرجعيت را سست نکنيد. لجام زبان را به هواي نفس نسپاريد که شرط مرجعيت صيانت نفس است و مخالفت هوا.
شما براي اينکه در مقابل رهبري قيام کنيد و به تضعيف وي بپردازيد، حوزه حکومت علي (علیه السلام ) را ده برابر دولت فعلي ايران مي دانيد. آخر اين دروغها را از کجاي تاريخ در مي آوريد. دولت حضرت علي (علیه السلام ) متشکل بود از جزيره العرب، قسمتي از مصر و شام، قسمتي از ايران، حال آنکه شام و اين اواخر مصر عملاً تجزيه شده بودند.
شما حتي در شمارش آراء به تقلب مي پردازيد، بيست ميليون راي رئيس جمهوري را طبق گزافه گويتان بيست و دو ميليون مي شماريد.
من به عنوان يک طلبه کوچک از شما مي خواهم که شيوه سخن گفتن را از آن خورشيد فروزان و آن ماه تابان گرچه در پشت ابرهاي خاک آرميده است بياموزيد. اما ( رحمت الله علیه ) هيچگاه حاضر نشد آمار قتل و کشتار مشهور را مستقيماً به رژيم شاه مستند کند. وقتي خبر شهادت آيت الله سعيدي به امام رسيد، هيچ موضعي نگرفتند و فرمودند: من يک مرجع هستم نبايد تا چيزي برايم ثابت نشده است موضع گيري کنم. پس از اينکه عده اي از بزرگان با امام تماس گرفتند معظم له موضوع قاطع خود را اعلام کردند. اما جنابعالي حتي شايعات کساني که به دنبال مشهور شدن هستند يک واقعيت مي پنداريد و ستمگرانه به حکومت و نهادهاي آن حمله ور مي شويد و براي تضعيف حکومت به هزار و يک دروغ متوسل مي شويد.
حضرتعالي در اين سخنراني براي اينکه مشروعيت رهبري را زير سؤال ببريد بر اعلميت فقهي به شدت تاکيد مي ورزيدو روايات اعلميت را به رخ معظم له مي کشيد. مي فرماييد: «خوب جناب آقاي خامنه اي (در اين روايات) علاجي ندارد دوازده تا روايت است ، صحيحه هم تويش هست، هر ملتي که کسي را بياورند توي کار در صورتي که اعلم از او در مردم وجود دارد. اين مردم کارشان به فراشيب سقوط مي رود مگر اينکه برگردند سرجاي اول» و در امتداد سخنان خود در اين رابطه مي فرماييد: « آقاي خامنه اي اين روايتها را بايد علاج کرد اولاً دو سه تا نيست من اينجا 12 تايش را اينجا جمع کرده ام» «ثانياً بايد عمل کرد.»
اگر منظورتان از برگشتن مردم به سرجاي اول رجوع به قائم مقام رهبري است سخت در اشتباهيد، حتي مريدان دو آتشه تان قباي رهبري را براي شما خيلي گشاد مي دانند و خوب مي دانند قباي گشاد براي يک آدم ضعيف الجثه اي چون حضرتعالي منظره اي بسيار مضحک مي سازد. چنين مجسمه اي فقط مي تواند براي مزارع مفيد باشد تا فقط کلاغهاي بي هوش را فراري دهد نه براي باغباني و نگهباني .
اينجا هم مانند هميشه فول کرديد و پرده از بي انسجامي انديشه خود برداشتيد. معمولاً انسانهاي فاقد نظام فکري بسيار کم هوشند و فراموشکار. شما مانند هميشه از قاعده «حفظت شيئاً و غابت عنک اشيا» پيروي کرديد. حضرت عالي خود در کتاب ولايت فقيهتان شرايطي را براي ولي فقيه قائل مي شويد:
شما در جلد اول صفحات 359ـ279 شرايط معتبر ولي را با اين عناوين مورد بحث قرار مي دهيد:
1ـ عقل وافي 2ـ اسلام و ايمان 3ـ عدالت 4ـ فقاهت و علم به اسلام 5ـ توان مديريت 6ـ مرد بودن 7ـ فقدان صفات منفي از قبيل بخل و طمع و سازشکاري
بنابراين اعلميت يکي از شرايط است، عقل وافي هم مي خواهد، عدالت هم مي خواهد، مديريت هم مي خواهد.
شما بعد از اينکه صفات ولي امر را ذکر مي کنيد در باب بعدي فصل ششم ص 545 به بعد به اين بحث مي پردازيد که اگر بين اين صفات و شرايط مزاحمت ايجاد شد يعني کسي علم داشت اما عدالت نداشت يا حسن تدبير داشت اما اعلم نبود چکار بايد کرد؟ آنگاه در مقام رفع تزاحم مي فرماييد«ومن اهم موارد التزاحم و اکثرها ابتلاء بين الفقاهه و بين القوه و حسن التدبير کما تعرض له ابن سينا و ان ناقشنافي مثاله. ولعل الثاني اهم، اذاالنظام و تامين المصالح و دفع الکفار و الاجانب لا تحصل الا بالقوه و حسن التدبير و السياسه...» از مهمترين موارد تزاحم بين شرايط ولي امروز و از مواردي که زياد اتفاق مي افتد تضاد بين شراهت فقاهت است و بين شرط تدبير و درک سياسي (چنانچه ابن سينا به اين مسأله پرداخته هر چند در مثالش ما مناقشه کرديم) در اينجا شرط دوم يعني تدبير و سياست مهمتر است زيرا نظام و تامين مصالح و دفع دشمنان و بيگانگان فقط با توان و تدبير سياست حاصل مي شود.
حضرت عالي حتي در همان صفحه (547) مي فرماييد: اگر همه شرايط در يک فرد به عنوان رهبر جمع نبود حکومت تعطيلي بردار نيست و بايد رعايت الاهم فالاهم را نمود و عقل و اسلام و قوه تدبر بلکه عدالت از اهم شرايط است.
چرا عدول از مواضع فقهي خود مي کنيد ايا حق ندارم اين شبهه را مطرح کنم که در آن زمان خود را قائم مقام رهبري مي ديديد و بر اريکه رهبري خود مسلط مي دانستيد و در مقابلتان فحولي چون آيت الله گلپايگاني و ... مي ديديد حتي اصل فقاهت را فداي حسن تدبير نموديد و اينک چون خود را شکست خورده مي بينيد اما چشم در اين مقام دوخته ايد مواضع فقهي خود را زير پا مي گذاريد و افقهيت را بر عدالت و تدبير و عقل مقدم مي دانيد ؟ واي بر شما که اين گونه بر اسب سرکش نفس سوار شده ايد و به سوي پرتگاه آتش مي تازيد . لختي درنگ کنيد و به نداي بزرگ امام مجاهدين انقلاب گوش فرا دهيد که خطاب به حضرتعالي فرمود : براي اين که از قعر جهنم نجات يابيد اطرافيانتان را از خود برانيد ، در سياست دخالت نکنيد و...»
1ـ آيت الله مشکيني : « به تصديق وتائيد عده زيادي از فقهاي خبرگان ، علما ، مجتهدين که من از آن اطلاع دار و خاصه تصديق حضرت امام «ره » که بارها فرموده بودند ايشان شايسته رهبري جامعه هستند، در اجتهاد و فقاهت معظم له هيچ ترديدي وجود ندارد و ايشان استعداد فهم و قدرت استنباط حکم را از کتاب و سنت داشته و دارند وايشان استعداد فهم و قدرت استنباط حکم را از کتاب و سنت داشته و دارند و خدشه در اين مسئله غير از غرض ورزي چيز ديگري نيست .» (12)
2ـ آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي : « پس از گذشت چند سال وتجربه اي که اين مرد بزرگوار يعني حضرت الله [العظمي ] خامنه اي مدظله العالي از خود نشان داد و عملکردي را که در انجام اين وظيفه سنگين ارائه داده اند ديگر جاي هيچ سؤال و استفهامي براي دشمنان تا چه رسد به دوستان نيست از هرجهت ايشان ثابت کردند که شايسته ترين فرد و صالح ترين رهبر براي اين جامعه هستند . خصلتهائي در رهبري شرط است ، رهبري يک جامعه مخصوصاً در دنياي امروز که کل دنيا در مقابل انقلاب بسيج شده و بلکه حتي جهان اسلام را هم درمقابل جمهوري اسلامي تحريک کرده اند ، شروط بسيار دقيق و ويژه اي را لازم دارد که بحمدالله بخوبي در ايشان جمع ، است از نظر درک و فهم امور اجتماعي و فهم فرهنگ دنيا و از آن طرف فهم روح اسلام و فهم درست و صحيح آرمانها و اهداف اصلي اسلام و مديريت در اين بخش و سابقه خدمت در اين هدف بزرگ که برپائي يک نظام اسلاميست و سالها زحمت کشيدن و فکر کردن و طرح دادن و مبارزه کردن ، اينها خيلي دخيل است دراين که يک شخصي داراي چه بينشي شود ... اينها شرايطي است که در کسان ديگر به اين درجه از کمال ديده نمي شود ...بنده مدتهاست در خدمت مقام معظم رهبري در بحث هاي فقهي مفصل و بسيار سخت که در مسائل مستحدثه و محل ابتلاي نظام انجام مي گيرد، حاضر بوده ام معمولاً در مسائل مستحدثه که فقهائ هم بحثي را ارائه نداده اند يا کمتر ارائه داده اند آن قابليتها و ويژگي هاي اجتهادي يک مجتهد مطلق وارد مسئله مي شوند در تنظيم مسئله در مباني که بايد به آن استنباط شود، در نوع ادله اي که در مسئله بايستي به آنها استناد شود ، معتقدم و متاخر از اين ادله تعيين شود، کيفيت جمع بين ادله روشن شود و خلاصه هيچ کم و کاستي از ايشان ديده نمي شود ... هرگونه تشکيل در اين مسئله ناشي از جهل يا غرض است و غير از ضربه زدن به اسلام چيزي ديگري نيست ... اضافه بر تسلط بر مباني اجتهادي که هر فقيه و مجتهدي مي بايستي بر آنها مسلط باشد داراي ويژگي هاي علمي و فقهي خاص خودشان هم هستند ، يکي اينکه در مسائل رجالي داراي معلومات بسيار خوبي هستند و در رجال واقعاً کار کرده اند و جزء مجتهديني هستند که به مسائل رجالي اهميت مي دهند، تفوق چشمگيري در مسائل رجالي دارند که اين خود يکي از موجبات اعلميت يک فقيه است... امتياز ديگر ايشان فهم سالم و ذوق مستقيمي است که در فهم آيات و روايات دارند ، مسأله استظهار و استفاده از ادله لفظي در استنباط بسيار مهم است بلکه اساس فقاهت است ... من در اين مدت ديده ام که ايشان بسيار جالب استظهار مي کنند. نکات ادبي را خوب بررسي و حلاجي مي کنند و از آنها دلالتهاي جالبي را بدست مي آورند. همچنين ويژگي ديگر ايشان نظم منطقي و دقيق ذهني ايشان است که معمولاً در تدوين و تنقيح بحثهاي پيچيده علمي بسيار مهم و کارساز است...»(13)
3ـ آيت الله مسعودي خميني: «رهبري و ويژگيهاي الهي حضرت امام بود که اين انقلاب را به پيروزي رساند و در حال حاضر نيز مقام معظم رهبري لايق ترين فرد به عنوان هادي و رهبر الهي براي جامعه اسلامي هستند». (14)
4ـ آيت الله امامي کاشاني: «رهبر معظم انقلاب از نظر درک فقهي و اهتمام به احاديث در سطح بالايي قرار دارند و با برخورداري از ذوق سرشار در رجال و اهتمام به سند احاديث حقيقتاً در مقام فتوا يک مفتي به تمام معنا مقتدر و در عين حال محتاط هستند».(15)
5ـ آيت الله حسين نوري همداني: «در حکومت اسلامي هسته مرکزي ولايت فقيه است و ولايت و مرجعيت موضوع بسيار مهمي است که در اين ميان ولايت شرايط بسيار سخت و سنگين تري نسبت به مرجعيت دارد و آن مديريت ، شجاعت بصيرت و آگاهي به اوضاع جهان و مسلمانان ، وقت شناسي و ديگر صفاتي است که مقام معظم رهبري همه آنها را در حد اعلا دارد هستند».(16)
6ـ آيت الله فاضل لنکراني: « در مورد مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دامت برکاته اشعار مي دارد که مقام مشامخ علمي و اجتهاد و فقاهت معظم له جاي هيچ گونه ترديد نيست، اينجانب با توجه به سابقه آشنايي ديرين با ايشان و اطلاع از مراتب تحصيلي اذعان به اجتهاد به نحو اطلاق وي دارم علاوه اشاره و بلکه تصريح امام عظيم الشان (قدس سره) در موارد متعدد به صلاحيت و شايستگي رهبري ايشان دليل عمده بر مقام اجتهاد معظم له مي باشد».(17)
7ـ آيت الله جوادي املي : «اجتهاد و عدالت آيت الله جناب آقاي حاج سيدعلي خامنه اي دامت برکاته مورد تاييد مي باشد لازم است امت اسلامي ايدهم الله در تقويت رهبري معظم له در بذل نفس و نفيس در هيچ گونه نثار و ايثار دريغ نفرمايند، لتکون کلمه الله هي العليا والسلام علي من اتبع الهدي»(18)
8ـ آيت الله مومن: «هنگام رأي گيري در مجلس خبرگان براي رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دامه برکاته) اجتهاد معظم له با قيام بينه شرعيه نزد اين جانب ثابت بود ولي بعداً به واسطه حضور در جلسات مباحثه فقهي شخصاً به اجتهاد ايشان پي بردم و اکنون شهادت مي دهم که معظم له مجتهدي عادل و جامع الشرايط مي باشد».(19)
9ـ آيت الله بهاءالديني (رحمه الله عليه): « البته هيچ کس آقا روح الله نمي شود ، ولي آقاي خامنه اي از همه به امام نزديکتر است. کسي که ما به او اميدوار هستيم آقاي خامنه اي است. شما از ما قبول نمي کنيد و تعجب مي کنيد ولي اين ديد ماست نزد ما محرز است سيدعلي خامنه اي»(20)
10ـ آيت الله قديري:« شما راجع به ايشان صحبت کرده ايد، مي خواهيد بگوييد ايشان بالفعل مرجع نيستند که به کور چشم کساني که راضي به تقدير الهي نيستند امروز بزرگترين مرجع شيعه ايشان هستند. و اميدواريم خداوند روز به روز بر عزت ايشان که عزت اسلام و تشيع است بيفزايد مرجعيت شانيه ايشان هم با حجت شرعيه اثبات شده است و گفته شما (منتظري) هم اعتبار شرعي ندارد و يکي از ادله آن همين سخنراني و هتک اهانتي است که کرده ايد.»(21)
11ـ خانم زهرا مصطفوي (دختر امام ره): «من و تمام کساني که از نزديک با امام ارتباط داشتند شاهد بوديم که امام با کمري خميده خيمه انقلاب را برپا نگه داشت، و علم آن را به دست آيت الله [العظمي]خامنه اي سپرد تا راه امام و اسلام ناب و مبارزه با دشمنان قسم خورده خارجي و داخلي اين ملت را پي بگيرد... من مدتها قبل از برکناري قائم مقام رهبري شخصاً از محضر امام درباره رهبري پرسيدم و ايشان از آيت الله العظمي خامنه اي نام بردند و پرسيدم آيا شرط مرجعيت و اعلميت در رهبري لازم نيست و ايشان نفي کردند، و از مراتب علمي ايشان پرسيدم و صريحاً فرمودند که «ايشان اجتهادي را که براي ولي فقيه لازم است، دارد.»(22)
12ـ اسامي بعضي از علما و حضرات آياتي که مرجعيت يا اجتهاد مقام معظم رهبري را تاييد کرده و جايز دانسته اند عبارتند از : حضرت آيات :
آيت الله العظمي محمدفاضل لنکراني
آيت الله محمد يزدي
آيت الله علي مشکيني
آيت الله عبدالله جوادي آملي
آيت الله حسن حسن زاده آملي
آيت الله احمد جنتي
آيت الله يوسف صانعي
آيت الله سيدجعفر کريمي
آيت الله محمد مومن
آيت الله محمد باقر حکيم
آيت الله رضا استادي
آيت الله سيد محمود هاشمي
آيت الله محمد ابراهيم جناتي
آيت الله عباس خاتم يزدي
آيت الله حسين راستي کاشاني
آيت الله عباس واعظ طبسي
آيت الله احمد محسني گرگاني
آيت الله سيدعلي اکبر قريشي
آيت الله مرتضي بني فضل
آيت الله ابوالفضل خوانساري
آيت الله سيد جلال الدين طاهري
آيت الله هادي روحاني
آيت الله محمد حسين زرندي
آيت الله محمد غرويان
آيت الله محمد حسين مجتهدي
آيت الله سيداسماعيل موسوي زنجاني
آيت الله سيدمحمد نقي آل هاشم
آيت الله سيدمهدي عبادي
آيت الله احمد صابري همداني
آيت الله شيخ محسن عراقي
آيت الله مهمان راز
آيت الله عباس محفوظي
آيت الله موسوي جزايري
آيت الله محمدرضا آدينه وند
آيت الله علي اصغر معصومي
آيت الله کاظم نور مفيدي
آيت الله محمدرضا صحامي هاشمي
آيت الله سيداسماعيل هاشمي
ايت الهه اسدالله ايماني
آيت الله سيدعلي شفيعي
ايت الهه علامه سيدمرتضي عسگري
آيت الله سيدعبدالحسين غروي
آيت الله سيداسماعيل موسوي
آيت الله سيدکمال فقيه ايماني
آيت الله ميرزا جعفر اشراقي
1ـ حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني : «من شهادت مي دهم که رهبر عزيزمان آيت الله [العظمي] خامنه اي در اين راه براي خودشان يک قدم هم برنداشتند يک بار هم که علاقه داشته باشند به اينجا برسند و خيلي جاها مخالفت کردند و ممانعت کردند ولي شد .»
«... واقعاً يک موي بدن ما راضي نبود که چنين اتفاقي (عزل منتظري) بيفتد چون تحليل ما اين بود که نبايد اين موقع اين خلاء در کشور بوجود بيايد. اصلاً تدبير کرده بوديم که دشمنان ما بدانند که خلاء نيست ، مسئله دوم ما اين بود که کسي را نداشتيم. يکي از بحث ها همانجا همين بود که در آن جلسه، ولي که گفتم امام نهي کردند ، همين شد که ما گفتيم که خوب چه کسي؟ شما که مي فرماييد ما که آقايان را مي شناسيم . ما که علما را مي شناسيم، ما که همکارانمان را مي شناسيم چنين چيزي نمي شود. در آن جلسه بود که ايشان فرمودند که همين [آيت الله العظمي] آقاي خامنه اي ...»
«... مي رسيم تا به فاجعه رحلت حضرت امام آن موقع ديگر ما نه جانشين داشتيم و شرايط هم به گونه اي بود که نگراني داشتيم. اوضاع را هم که شما مي دانيد . اوضاع آن موقع چگونه بود، نظر همه ما، يعني همه آنهائي که باهم کار مي کرديم اين بود که بايد شورا تشکيل بدهيم. اصلاً روي فرد فکر نمي کرديم.
فرد رهبر در ذهن ما نبود چون قانون اساسي اين بود که يا فرد اگر شرايط مثل امام داشته باشد. يا شورا که شرايط مثل قانون اساسي را داشته باشد که شما هم مي دانيد و مي توانيد دوباره بخوانيد.
و ما همه روي شورا فکر مي کرديم و مسئله مهم من بخصوص اين بود که رهبري ايشان بپذيرد و عضو شورا بشوند ايشان نمي پذيرفتند. در جماران وقتي حال امام ديگر مايوس کننده شد ما بحث جدي کرديم ايشان نپذيرفت که عضو شورا بشود.
سه نفر را ما پيشنهاد کرديم ، بعضي ها پنج نفر را پيشنهاد مي کردند، اصلا بحث اين بود جلسه خبرگان هم که تشکيل شد يک بحث پيش آمد که فرد يا شورا؟ من و شخص رهبري از شورا دفاع کرديم و برويد آن مذاکرات را بخوانيد. رهبري دفاع محکمي کردند که فرد الان مناسب نيست و بايد شورا باشد و آقايان ديگر بعضي ها گفتند نه نمي شود که البته امام اين راه را باز کرده بودند امام يکي از کارهاي مهمي که کردند که حالا هم آن بحث بعدي من است اين بود که امام فرمودند که کي گفته که رهبر بايد مرجع هم باشد؟ مجتهدي که قدرت اجتهاد مطلق داشته باشد کافي است و مصداق آن هم ايشان است افراد ديگري هم داريد بياوريد يعني يکي از کارهاي مهم بود که اين مسئله و گره را امام باز کرده بودند.
اما «خبرگان گفتند نه چرا ما اينطور بکنيم شخص قبول بکنيم و بعد سراغ مرجع برسد، بعضي از همين آقايان که حالا مخالفت مي کنند خودشان پيشنهاد رد دادند و عجيب هم اينکه ما نوعاً متنفذ بوديم در اين گونه جلسات آراء ما را مي پذيرفتند آن دفعه حالا آراء ما را نپذيرفتند. اکثريت رأي دادند به اينکه رهبر فرد باشد. خوب فردشد . فردي که مورد نظر آنها بود نشد، ايشان [آيت الله العظمي] خامنه اي در جلسه اي آورد. اکثريت قاطع را ايشان راي آورد.
تا اينکه مي بينيد هيچ گونه، خدا شاهد است، چگونه توطئه اي، برنامه اي ، تلاشي ، پشت هم اندازي هيچ کس از ماها نکرد که برسيم به رهبري ايشان اين کاري بود که امام به اين نظريه رسيده بودند، خودشان به افرادي از بيتشان، دوستانشان و به ما گفته بودند، بطور طبيعي اين طوري پيش آمد و اين اتفاق افتاد.
پس اينطوري فکر نکنند که کساني برنامه ريزي کرده اند، يک کسي را عزل کنند و يک کسي را بياورند. اين درست طبيعت کار با رهبري امام اين اتفاق افتاد.(23)
2ـ آيت الله اميني: «اخيراً توسط يکي از آقايان(منتظري) شبهه اي القا شد و در اذهان مردم قرار گرفت و آن اين بود که اشکال مي شود به اين که انتخاب مقام رهبري انتخاب درستي نبوده است... کسي که گفته است بازنگران قانون اساسي به روايات توجه نکرده اند بي انصافي کرده است زيرا مسأله با بررسي تمام موارد و پيشنهادات به تصويب رسيده است و اشکال کردن به اعضاي شوراي بازنگري قانون اساسي که يک عده از علما و شخصيتهاي حقوق بوده اند کم لطفي است...با توجه به بازنگري قانون اساسي بعد از ارتحال امام (قدس سره) خبرگان در جلسه خود بعد از بحثهاي طولاني و بررسي شرايط افراد مختلف حضرت آيت الله [العظمي] خامنه اي را واجد همه شرايط دانستند و ايشان را انتخاب کردند زيرا ايشان در آن زمان رئيس جمهور بودند و آقايان اعضاي مجلس خبرگان که نوعاً افراد باسواد و مجتهدي هستند با فعاليتهاي حضرت آيت الله [العظمي] خامنه اي و با مبارزات ايشان آشنا بودند و مديريت، تدبير، شجاعت و تقواي ايشان براي همه روشن بود از بعد فقهي هم آن موضوعي که در بازنگري قانون اساسي به تصويب رسيده بود و فقاهت و اجتهاد در حد مشخص شده در قانون را ايشان دارا بود.
لذا آن حضرت آيت الله العظمي خامنه اي را با اکثريت قاطع براي رهبري انتخاب کردند « حال اگر کسي بخواهد کار خبرگان را زير سؤال ببرد و بگويد خبرگان بايد طبق نظر من عمل مي کردند اين خواسته غير معقول است.»(24)
3ـ آيت الله مشکيني : در اعضاي مجلس خبرگان تعدادي از علما، مجتهدين و بزرگاني هستند که با راي مردم انتخاب مي شوند و در زمان مقتضي وظيفه دارند از ميان فقهاي واجد الشرايط يک نفر را به رهبري جامعه اسلامي انتخاب کنند، که در زمان رحلت حضرت امام «ره» نيز اعضاي مجلس خبرگان که منتخب مردم در زمان امام راحل «ره» بودند از ميان فقها و مجتهدين موجود و با بررسي شرايط تشخيص داده و ايشان را براي رهبري جامعه انتخاب کردند و مردم نيز با احراز شرايط در معظم له ايشان را به ولايت امري پذيرفت. »(25)
4ـ هيئت رئيسه مجلس خبرگان : «... بعد از ارتحال آن امام بزرگوار ، مجلس خبرگان با توجه به همه ضوابط و شرايط مذکور در قانون اساسي از ميان همه فقها ، حضرت آيت الله [العظمي] خامنه اي مدظله العالي را به رهبري برگزيدند، زيرا او را واجد همه شرايط مذکور در اصل 109 قانون اساسي يعني :
1ـ صلاحيت علمي لازم براي افتاء 2ـ عدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام 3ـ بينش صحيح سياسي، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت کافي براي رهبري يافتند و در اين ميان شرط اعلميت در فقه را نيز رعايت کردند ليکن با رعايت ساير شرايط مذکور در ميان واجدين شرايط، شخصي را انتخاب کردند که داراي بينش فقهي و سياسي قوي تر بود.»(26)
5ـ آيت الله يزدي: « چطور بيهوده اصل رهبري و مقام معظم رهبري را زير سؤال مي بريد که هر روز بايد ايشان خون دل بخورد؟ در حالي که ايشان منتخب مردم با واسطه مجلس خبرگان يعني 70 مجتهد اجتهادشناس است.»(27)
6ـ آيت الله سيدجلال الدين طاهري: « پس از ارتحال ملکوتي حضرت امام «ره» با تدبير به موقع و شايسته مجلس خبرگان انتخاب مقام معظم رهبري حضرت آيت الله [العظمي] جناب آقاي خامنه اي دامت برکاته موجب نا اميدي دشمنان انقلاب و مايه دلگرمي مردم شهيد داده و وفادار به انقلاب گرديد و همه کساني که براي عزت مسلمين و اعتلاي دين احساس وظيفه مي کنند بايد در تقويت نهاد ولايت و حفظ حرمت اين جايگاه جديت نمايند...»(28)
1ـآيت الله جواد آملي : «ولايت فقيه از اصول اساسي و از مباني مهم قانون اساسي است که نظام مقدس جمهوري اسلامي بر آن استوار است . بر خلاف اظهار نظر نا آگاهان ، ولايت فقيه در نظام اسلامي وکالت و يا نظارت نيست، بلکه اداره امور مسلمانان و تنظيم و تدبير آن در عصر غيبت به عهده ولي فقيه است. ولايت پيامبر، ائمه معصوم، نواب خاص و عام ائمه نظير امام راحل و مقام معظم رهبري از ديدگاه قرآن ولايت بر عاقلان و فرزانگان است تا هيچ وقت ناآگاهان فريب نخورد و هيچ دشمن کج انديش و خطرناکي سوء استفاده نکند.»
«آنچه به قانون اساسي بر مي گردد عده اي مي خواستند اين مغالطه را بکنند که ولايت را به وکالت تبديل کنند اگر نظام اسلامي، نظام وکالت بود همه اموال و امور کشور در دست مردم بود تا مردم نماينده اي را انتخاب کنند و اين امور را به او واگذار کنند اما ما وقتي که به سائل ديني مثل انفال و معادن و مسائل اقتصادي مراجعه مي کنيم مي بينيم اين ها براي حکومت اسلامي است و مردم در آن دخالت ندارد از مجرم گذشتن ، مجرم را محکوم کردن اين ها مربوط به مسائل دولت اسلامي است لذا قلمرو ولايت در اين جا مطرح است نه وکالت.»
«وقتي به قانون اساسي مراجعه مي کنيم مي بينيم اصول اساسي در اختيار قوه قضائيه، مجريه و مقننه است و همه اين ها نظارت و ولي فقيه نظارت بر همه اين ها دارند و اگر ولي فقيه نظارت دارد اين بخاطر اين است که قانون درست اجرا شود. اصل 110 مي گويد رهبر بر نظارت رياست جمهور، برنظارت رئيس مجلس بر نظارت رياست قوه قضائيه نظارت دارد . رهبر نظارت ولايي دارد.»
« در تعيين سياستهاي کلي نظام بعد از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت ، به عهده رهبر است، مجمع تشخيص مصلحت اعضاء ثابت و متغيري دارد که آنها را هم رهبر تعيين مي کند، عزل و نصب و پذيرش استعفاي فقهاي شوراي نگهبان، رئيس سازمان صدا و سيما و ديگر مسئولين نيز در اختيار ولي امر مسلمين است اين فوق آن چيزي است که ديگران آن را در حد وکالت يا در حد نظارت تلقي کرده اند.»
«حمايت از قانون اساسي در سايه خضوع در برابر مقام معظم رهبري ، پشتيباني از ولايت و حمايت از ولايت مهمترين راهکار تقويت ، عمل و حرمت نهادن به قانون اساسي است.»(29)
2ـ آيت الله فاضل لنکراني : «... براي محفوظ ماندن مشروعيت نظام و حکومت و براي فرار از استبداد و نظير آن با توجه به خاطره تلخي که از سلطنت مشروطه وجود داشت ، خبرگان قانون اساسي مسأله مهم ولايت فقيه را مطرح کردند... ولايت فقيه يعني اينکه مشروعيت کارهايي که واقع مي شود با اجازه و دخالت فقيه باشد هم نسبت به مجلس و هم قوه قضائيه و هم مجريه و اين مطلب در استفتائات امام «ره» هم وجود دارد که مسأله ولايت فقيه بر حدي دائره اش وسيع است که حتي در امور جزئي مانند عبور از يک چراغ قرمز دخالت دارد و مخالفت با آن را حرام مي دانستند لذا ضمن اينکه حکومت اسلامي شد، مسأله استبداد و سلطه گري و اينها را کند گذاشتند و همه امور در نظام اسلامي از آغاز تا انجام به ولايت فقيه منتهي مي شود.»(30)
3ـ آيت الله مکارم شيرازي: «احترام به قانون اساسي که ميراث خون شهيدان ماست و به تصويب 98 درصد مردم رسيده است، احترام به ولايت فقيه است. همچنان که احترام به ولايت فقيه نيز احترام قانون اساسي و ارج نهادن به خون شهيدان است... حلقه اتصال مردم در کشوري که قوميتها و زبان هاي مختلف دارد فقط اسلام است و نبود ولايت فقيه به معناي شکستن اين حلقه است. علاقه به اسلام، کشور و قانون اساسي ما را بر آن مي دارد که در حفظ حکومت اسلامي و ولايت فقيه تلاش کنيم. ... مقدساتي که در حريم قرآن و قانون اساسي وجود دارد خط قرمز هايي است که قلم ها و زبان ها بايد احترام به آنها را رعايت کنند.» (31)
4ـ حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني: «... مسئله توسعه قدرت و اختيارات ، اگر چيزي در قانون اساسي اضافه شد، بعد از امام، باز عليرغم نظر شخصي ايشان به من بوده است. بعضي از همين هائي که الان مخالف هستند همانا مي گفتند ولايت مطلقه اضافه کنيم ولايت مطلقه در قانون نبود. البته فرق نمي کند چون امام قبلاً اين مسئله را گفته بودند. ديگران مي گفتند، نه ايشان و من در اصطلاح قانون اساسي صدا و سيما را به گردن ايشان گذاشتند، چون گفتند در گذشته مديريتش مشکل بوده چون تفاهمش آسان نبود ، و چيزهايي از اين قبيل، ولي هيچ اقدامي از طرف رهبري براي توسعه اختيار نشد...»(32)
5ـ آيت الله اميني: «... اينک کشور ما در مسير رشد و بالندگي، به حرکت در مدار قانون نيازمند است و تنها در پرتو رعات قانون مي توان بر حفظ ارزشهاي اسلامي، نظم اجتماعي، تامين امنيت و حقوق فردي و اجتماعي نائل آمد. خوشبختانه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران از ارزش والايي برخوردار است. هم به جايگاه ممتاز ولايت فقيه و رهبري تصريح نموده و آن را يک امر نظارتي فقط دانسته ، هم آراء عمومي مردم تکيه نموده، هم به وظايف و اختيارات قواي سه گانه اشاره کرده است.(33)
6ـ آيت الله صانعي : «... چند جمله اي از کتاب بيع حضرت امام(قدس سره) جلد 2 صفحه 466 « ويکون سهم في الجهات المربوطه للحکومه لهم کما کان رسول الله صلي الله صلي الله عليه و آله و الائمه من بعده »، هر چه برا ي ائمه و رسول خدا بوده در خصوص حکومت براي ولايت فقيه هم هست و در صفحه 467 دارد« وللفقيه العادل جميع ماللرسول و الئمه عليهم السلام مايرجع الي الحکومه و السياسه» اين ولايت فقيهي است که مردم به آن رأي دادند، اين آن ولايت فقيهي است که در قانون اساسي آمده ، اين آن ولايت فقيهي است که امام قدس سره آن را امضاء کرده و مراجعي که قانون اساسي را امضاء کرده اند مي گويد بر اي فقيه عادل جمعيع آنچه براي رسول و ائمه عليهم السلام بوده هست».(34)
7ـ آيت الله مشکيني: « اصل ولايت فقيه بطور مشخص در قانون اساسي با نظر 40 مجتهد به تصويب رسيد و جاي هيچگونه شبهه اي نيست... قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران کامل است و مصوبات آن پس از آنکه به تاييد حضرت امام راحل رسيد 99 درصد مردم به آن را مي دادند... کساني که امروز به قانون اساسي برخي از کشورها جامع تر است و مطابق عقل و شرع و با دقت کامل تدوين شده است...»(35)
8ـ رياست محترم جمهوري جناب آقاي خاتمي: «... اگر پيرو امامند و ولايت فقيه را قبول دارند که خوب اکثريت دارند، اين قانون ما ولايت فقيه را به عنوان يکي از اصول نظام در آورده ديگر نظريه فقيهي نيست. دفاع از قانون يعني دفاع از ولايت فقيه ديگر بعنوان يک نظريه فقيهي در کنار نظرات ديگر نيست. اصل نظام هست و در قانون اساسي ما هم آمد و مخالفت با آن هم مخالفت با نظام است...»(36)
9ـ رئيس مجلس شوراي اسلامي جناب آقاي ناطق نوري: «... سياستگذاري کلان کشور در قانون اساسي با ولي فقيه است و نظارت با اوست و اين امر اصل قانون اساسي است... يک اصل از قانون اساسي براين امر که مشروعيت مجلس، رئيس جمهوري و قوه قضائيه با ولي فقيه است تاکيد دارد...»(37)
10ـ حجت الاسلام و المسلمين انصاري نماينده مردم تهران: «وي (منتظري) بر خلاف اصول متعدد قانون اساسي که ميثاق ملي و مظهر اراده رأي قاطبه ملت ايران است، به تفسير غلط و نادرست از ولايت فقيه و شرايط و اختيارات ولي فقيه پرداخته و به گونه اي تحريک آميز مخاطبان خود را عليه جايگاه رفيه ولايت فقيه مورد خطاب قرار داده است، آقاي منتظري بر خلاف مباني نظريات فقهي و نوشته ها و گفته ها و سابقه عملکرد خودشان در دوران قائم مقامي رهبري، ولايت فقيه را در حد ناظر فاقد اختيار معرفي کرده است...»(38)
1ـ آيت الله علوي گرگاني: حدود ده سال است که حضرت آيت الله [العظمي] خامنه اي با حسن تدبير و درايت اين مملکت را اداره کرده است ... من به شما (منتظري) توصيه مي کنم که مردم را در پيروي از حضرت آيت الله [العظمي] خامنه اي راهنمايي کنيد.(39)
2ـ آيت الله جعفر سبحاني: «اساس کشور ما را ولايت فقيه تشکيل مي دهد.»(40)
3ـ آيت الله صالحي مازندراني: «روح نظام همين ولايت فقيه است. در قانون اساسي اين را به عنوان اصل اصيل و رکن رکين گذاشته اند... تلاشهاي زيادي بود و هست براي اينکه اين روح از نظام برود ، وقتي روح برود جسد خالي و بي روح ديگر تاثيري ندارد.»(41)
4ـ آيت الله واعظ طبسي : « اين امر مايه تألم و تأثر است که امروز انساني در لباس خودي به نفع دشمنان اسلام رکن اساسي نظام و انقلاب را با گلوله هاي برخاسته از دستي تاريک و از پس هواها و تمنيان نفساني و کينه اي که از ديرباز از امام و جامعه اسلامي در دل داشت، هدف بگيرد.»(42)
5ـ آيت الله سيدمحمود هاشمي شاهرودي : «ولايت فقيه از دستاوردهاي مهم امام راحل است و حمايت از اين امروز يک واجب و فرض ديني است ... سخناني از دوستان نا آگاه يا مغرض مطرح مي شود داراي نکات منفي زياد و در حقيقت يک نوع هتاکي به اصل ولايت فقيه است .»(43)
6ـ حجت الاسلام و المسلمين آقاي ري شهري : «حضرت امام خميني (قدس سره ) درحضور حضرت آيات خامنه اي ، اميني ، و هاشمي رفسنجاني و مرحوم حاج احمد آقا خميني ، آقاي منتظري را تفسيق کردند .»(44)
7ـ آيت الله موحدي کرماني: (اين روزها مشاهده مي شود که استکبار جهاني و عوامل داخلي آن تصميم گرفته اند لبه تيز حملات خود را متوجه ولايت فقيه نمايند ... اما دشمنان غافل از آنند ولايت فقيه امري الهي و معنوي است و به خاطر همين جوهره تا کنون توانسته ايم در برابر همه تهاجمات ايستادگي نماييم .» (45)
8ـ آيت الله واعظ زاده خراساني «ولايت فقيه ادامه حکومت پيامبر «ص» و ائمه معصوم عليهم السلام است که در عصر حاضر بر عهده ولي عالم ، شجاع ، مدير و مدبر مي باشد و اين ويژگي ها در مقام عظماي ولايت حضرت آيت الله (العظمي ) خامنه اي به کمال وجود دارد .»(46)
9ـ نماينده ولي فقيه و امام جمعه سمنان : «موضع گيري منتظري دهها ايراد بر آن وارد است و هرگوينده و تحليل گر سياسي بي غرض متوجه اين ايرادهاي بي اساس و نقاط ضعف سخنراني او مي شود... امروز بر هر روحاني و غير روحاني مانند روز روشن است که رهبر انقلاب در مسائل سياسي و تدبير جامعه از همه علماي موجود اعلم است.»(47)
10ـ حجت الاسلام و المسلمين فاضل فردوسي امام جمعه بوشهر: «افراد جاسوس و فرصت طلب قصد دارند کشور و دولت اسلامي را که حاصل خون هزاران شهيد است از بين ببرند... ولايت فقيه امروز به دست عالمي مدبر، توانا و شجاعي است که از سوي خبرگان ملت برگزيده شده است.»(48)
11ـ حجت الاسلام و المسلمين نورالهدي امام جمعه موقت زاهدان: «ولايت فقيه ريشه الهي دارد و اين ولايت براي جامعه اي سالم، لازم و ضروري است همانند تشنه اي که به آب نياز دارد... بعضي ها شبهه ايجاد کرده اند و گفته اند ما محجور نيستيم که ولي فقيه بخواهيم اين افراد بايد بدانند که ولايت فقيه ولايت برخردمندان است نه محجوران ، اينها افرادي هستند که پشت به انقلاب اسلامي کرده اند.»(49)
12ـ حجت الاسلام و المسلمين غلامعلي نعيم آبادي امام جمعه بندرعباس: «ولايت جان نظام و انقلاب اسلامي است و مردم پشتيبان آن هستند و هر کس بخواهد برابري رهبري بايستد مردم با او مقابله خواهند کرد... رهبر معظم انقلاب اسلامي يک مجتهد عادل و آگاه به مسائل است و خبرگان ملت ايشان را به عنوان رهبر انتخاب کرده اند.»(50)
13ـ حجت الاسلام سيد محمد امين امام جمعه شهرستان شوشتر: «مردم ايران بيدار و هشيار هستند و با توطئه گران داخلي و خارجي به شدت برخورد خواهند کرد ... مردم از افرادي که حريم ولايت را شکسته و به ساحت مقدس ولايت فقيه بي احترامي کرده اند نخواهند گذشت.»(51)
14ـ حجت الاسلام و المسلمين شوشتري نسب امام جمعه موقت شوش: «دشمنان درست فهميدند که رمز بقاء انقلاب اسلامي ولايت فقيه است به همين دليل حرفهاي خود را از زبان ساده لوحان و کج انديشان مي زنند و بعضي نيز قريب سخنان عوامانه آنان را مي خورند... نتيجه پشت کردن به ولايت همان بود که پس از پيامبر اکرم«ص» بر اسلام آمد، تعجب در اين است که چرا بعضي از اين آقايان از تاريخ درس نمي گيرند و فقط به خود مي انديشند.»(52)
15ـ حجت الاسلام و المسلمين موسوي همداني نماينده ولي فقيه و امام جمعه همدان: « بر خلاف برداشت نادرست برخي افراد معني ولايت، وکالت و نظارت نيست بلکه ولايت به معني هدايت و رهبري جامعه اسلامي و حفظ استقلال، عظمت و شرف امت اسلام است.»(53)
16ـ حجت الاسلام و المسلمين سيدعلي قاضي عسگر امام جمعه موقت اصفهان: «در اين شرايط حساس که بايد دل مردم شاد باشد دست هاي مرموزي در گوشه و کنار از حوزه و دانشگاه، مقدس ترين نهاد جمهوري اسلامي را به طور مستقيم هدف قرار داده اند... چگونه مي گويند ولايت فقيه در نظام اسلامي جنبه نظارتي دارد در حالي که تنها يکي از وظايف قانوني ولي فقيه نظارت است.»(54)
17ـ حجت الاسلام و المسلمين رازيني رئيس کل دادگستري استان تهران : «امام بزرگوار تمامي مراتب امر به معروف و نهي از منکر را در مورد ايشان(آقاي منتظري) به انجام رساندند تا شايد ايشان از مسير شيطاني و ضد الهي دست بردارند اما کارساز نشد... امروز مسأله از سادگي ايشان فراتر رفته و بوي توطئه و همکاري با ضد انقلاب استشمام مي شود چرا که ايشان در اين اواخر با دروغ و تهمت به مسئولين عالي قدر نظام از منافقين و ليبرالها حمايت مي کنند.»(55)
18ـ حجت الاسلام و المسلمين محي الدين حائري شيرازي امام جمعه شيراز: «ريشه مسائل اخير در قم، اين است که آقاي منتظري به مهدي هاشمي خوشبين بود و منتظري به توصيه امام راحل مبني بر طرد افرادش عمل نکرد.»(56)
19ـ حجت الاسلام و المسلمين دري نجف آبادي وزير اطلاعات و امام جمعه موقت شهر ري: «نظام اسلامي و قانون اسلامي تکليف را بر همه روشن کرده است و اگر خلاف شرعي باشد بيش از 80 تن از اعضاي مجلس خبرگان که از علماي طراز اول کشورند زنده اند و تصميم مي گيرند... بعضي ها به خاطر اينکه امام آنان را صالح ندانست با وسوسه هاي شيطاني و نفساني مي خواهند انتقام بگيرند.»(57)
20ـ آيت الله موسوي امام جمعه زنجان : «جرياني که هفته اخير در قم اتفاق افتاد حرکت ساده اي نيست ، بلکه نقشه اي کاملاً حساب شده براي ضربه زدن به اصل و ريشه اسلام ناب محمدي يعني رهبري و ولايت است.»(58)
21ـ آيت الله احمد محسني گرگاني نماينده ولي فقيه در استان مرکزي و امام جمعه اراک: «تضعيف ولايت فقيه توسط برخي ساده انديشان و فريب خوردگان موجب خوشحالي آمريکا و استکبار را فراهم کرد است... از سوي برخي فتنه گران و کج انديشان به ولايت فقيه تعرض شده و اين باعث تأسف است که شخصي در کسوت روحانيت در اين اصل اسلامي شبهه ايجاد کند.»(59)
22ـ آيت الله غيوري امام جمعه شهر ري: «تقليد از آقاي منتظري به علت اينکه از عدالت خارج شده است جايز نيست... آيت الله العظمي خامنه اي چه قدمي براي مطرح کردن مرجعيت خود برداشته اند که اين قدر در مورد ايشان جوسازي مي شود... اي کاش مي شد شما (منتظري) را به خانه ايشان مي بردم تا از نزديک با زندگي بسيار ساده رهبر انقلاب آشنا شويد.»(60)
23ـ آيت الله نور مفيدي نماينده ولي فقيه در گرگان و دشت اصل ولايت فقيه نظر فقهي امام راحل بوده و يک امر مسلم و از قطعيات انقلاب و نظام است و نياز به بحث ندارد... اين مملکت قانون اساسي دارد و بيش از 98 درصد به آن رأي مثبت داده اند و هيچ کس حتي اعلم فقها هم که باشد حق ندارد با قانون اساسي مخالفت کند.»(61)
24ـ حجت الاسلام و المسلمين سيدکاظم حسيني ميانجي نماينده ولي فقيه در لرستان و امام جمعه خرم آباد: « رکن اصلي نظام جمهوري اسلامي ولايت فقيه است و اگر ولايت فقيه نبود انقلاب اسلامي به پيروزي نمي رسيد... بر همه مردم و گروه ها فرض است در مقابل کساني که قصد تضعيف ولايت فقيه را دارند ايستادگي کنند.»(62)
25ـ حجت الاسلام و المسلمين سيد مرتضي محمودي، امام جمعه ورامين:«ما تا زنده هستيم نخواهيم گذاشت عده اي مغرض به ولايت فقيه لطمه بزنند. جوانان ما در مقابل آمريکا با قدرت تمام ايستادند تا به ولايت فقيه جسارت نشود.»(63)
26ـ حجت الاسلام والمسلمين جعفري ،امام جمعه کرمان: « مدتي است که گروههاي نادان و احياناً مغرض مسأله ولايت فقيه را مورد حمله قرار دادند مسأله ولايت فقيه از سوي عده اي ناخودآگاه يا عمداً زير سؤال مي رود، بايد حواسمان جمع باشد ما هر چه داريم به برکت ولايت فقيه است... تضعيف مسأله ولايت فقيه از طرف هر کس در هر لباس که بوده ما نارضايتي خود را اعلام و اميدواريم که اين افراد خود را در جهت جامعه و ملت و فرهنگ اصلاح کنند و مطيع ولايت باشند و در حفظ وحدت و پيشبرد اهداف عاليه اسلام کوشش نمايند.»(64)
27ـ حجت الاسلام و المسلمين مجيدي، امام جمعه ياسوج: «منتظري طعمه لذيذي براي دشمنان جهت ضربه وارد کردن به جمهوري اسلامي شده است... اکنون جاي هيچگونه اغماض نيست و وظيفه تمامي مردم به ويژه معلمين و قشر فرهنگي و روحانيون است که جوانان و نوجوانان را نسبت به ماهيت منتظري و جريان اخير آگاه کنند.»(65)
28ـ آيت الله مظاهري: «دشمنان و معاندان با نظام اسلامي به ولايت فقيه، روحانيت و بسيج که در تاريخ سازي کشورمان نقش بسزائي داشته است، حمله مي کنند، بنابر اين ضروري است، نظام اسلامي در برابر اين توطئه بزرگ با جديت ايستادگي کند و اين سه اصل آرماني را از آفتها و تهديدهاي دشمنان و معاندان حراست نمايد.»(66)
29ـ حجت الاسلام و المسلمين حسينيان: «جناب عالي (منتظري) هميشه فاقد نظام فکري بوده ايد، و خداوند شما را از انديشه اي منطقي و تفکري داراي نظم بي بهره نموده است، و سرتاسر گفتارتان، مملو از تناقض اصولي است. چرا از مواضع فقهي خود عدول مي کنيد، آيا حق ندارم اين شبهه را مطرح کنم، که در آن زمان که خود را قائم مقام رهبري مي ديديد و در مقابلتان مخولي چون آيت الله اراکي و گلپايگاني مي ديديد، حتي اصل فقاهت را فداي حسن تدبير نموديد.»(67)
30ـ حجت الاسلام و المسلمين لقمان نيا، امام جمعه آستارا: «دشمنان مايوس انقلاب درصدد مقابله با ولايت فقيه و خدشه وارد کردن به اين رکن اساسي نظام اسلامي بر آمده و وظيفه تمامي آحاد مردم است که در مقابل اين حرکات هوشيار باشند.»(68)
31ـ حجت الاسلام و المسلمين حبيب الله مهمان نواز، امام جمعه بجنورد: «هتک حرمت ولايت فقيه بر هيچ کس قابل تحمل نيست.»(69)
32ـ حجت الاسلام و المسلمين حسيني امام جمعه مشهد: «مردم ايران حامي بزرگ ولايت فقيه هستند.»(70)
33ـ حجت الاسلام و المسلمين اميري، امام جمعه تربت جام: «کساني که با عقيده سالم پشت سر ولايت فقيه حرکت کنند، در آخرت رو سفيد خواهند بود.»(71)
34ـ حجت الاسلام و المسلمين محمدتقي ناطقي، امام جمعه انديمشک: « اظهارات اخير افراد ساده لوح در ارتباط با ولايت فقيه در راستاي اهداف دشمنان اسلام و انقلاب است.»(72)
35ـ آيت الله زرندي امام جمعه کرمانشاه: «رهبر معظم انقلاب مجتهدي اسلام شناس، مدير و حافظ دين است»(73)
36ـ آيت الله باريک بين امام جمعه قزوين: «کساني که مي خواهند ولايت را محدود کنند، بايد بدانند، ولايت در قرآن و قانون اساسي به معناي اداره کليه امور است، ولايت فقيه از اصول تغيير ناپذير است.»(74)
37ـ آيت الله مجتهد شبستري امام جمعه تبريز: «ولايت فقيه محمدي ترين اصل قانون اساسي و ضامن بقاي اسلام است. براساس نظر خبرگان رهبري و مراجع عاليقدر جهان اسلام، ولايت اصل جداناپذير اسلام و نظام اسلامي و کسانيکه در اين اصل ايجاد شک و شبهه مي کنند در حقيقت با اسلام و ائمه مخالفت مي کنند.»(75)
38ـ آيت الله يثربي، امام جمعه کاشان: «امروز تعرض به محوري ترين اصل قانون اساسي و حريم رهبري يک گناه نابخشودني است.»(76)
39ـ حجت الاسلام و المسلمين روشني گيلاني، امام جمعه رودسر: « حضرت امام حجت را تمام کردند و گفتند ايت الله خامنه اي لياقت رهبري را دارد.»(77)
40ـ حجت الاسلام و المسلمين ابراهيميان، امام جمعه آمل: «کساني که درس دين را خوانده اند، ولي درد دين را ندارند، در زمان حيات پر برکت امام نمره مردودي گرفتند.»(78)
41ـ حجت الاسلام و المسلمين ترابي، امام جمعه کوهدشت: «تا زماني که ولايت مطلقه فقيه در ايران حاکم است، نمي شود اين مردم و اسلام و قرآنشان را شکست داد.»(79)
42ـ حجت الاسلام و المسلمين علي اکبر قريشي، نماينده مجلس خبرگان : «مردم نشان داده اند در تمامي لحظه هاي حساس انقلاب از رهبر و ولي فقيه خود دست بر نمي دارند.»(80)
43ـ آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي: « کسانيکه در روزهاي اخير با ، طرح موضوع هايي سعي داشتند در اصل ولايت فقيه ايجاد شبهه کنند، مي خواستند به محوريت اسلام ضربه بزنند درصدر اسلام هم افرادي مانند ابوموسي اشعري و ابوهريره که خود از اصحاب بودند، کارهاي انجام دادند، که نتيجه آن ضربه زدن به محوريت اسلام بود.»(81)
44ـ حجت الاسلام و المسلمين فاکر: « همين فردي که ادعا مي کند، رهبر بايد بر کارها نظارت داشته باشد و در اموردخالت نکند در زمان حيات امام به حدي در کارها مداخله نمود که شخص امام با وي برخورد کرد.»(82)
45ـ دبير شورايعالي امنيت ملي: «افرادي که افکاري کورکورانه در سر دارند و تحت تاثير القائات بيگانگان قرار مي گيرند، اين فرصت را براي اذيت و فضولي که داراي انديشه درستي نيستند، غافل از اين هستند که مردم بيدار ما حتي در حضور ميهمانان آنان را سرکوب خواهند کرد.»(83)
46ـ حجت الاسلام و المسلمين ناصري، امام جمعه شهرکرد: «ولايت فقيه حاکميت فردي جامعه نيست و فقيه حاکم نمي باشد بلکه مي خواهد مجري احکام خداوند باشد.»(84)
47ـ حجت الاسلام و المسلمين سيدرضا اکرمي ، نماينده مردم تهران: «حرکت حساب شده و جهت داري براي سست کردن ولايت فقيه به عنوان عمود خيمه نظام آغاز شده است و بايد هوشيار باشيم که بدون ولايت هيچ اثري از نظام اسلامي باقي نخواهد ماند.»(85)
... با اينکه آقاي منتظري در سخنان پر سروصداي اخير خود در ابتدا با توجه به لسان شرع و قرآن ولي را به صاحب اختيار و ولايت را به صاحب اختياري معنا مي کند ولي هنگامي که به بحث ولايت فقيه مي رسد آن را به معناي نظارت مي داند!»(86)
48ـ سيد محمد حسيني، نماينده مردم رفسنجان: «ولايت فقيه به عنوان رکن و ليکن قانون اساسي مورد تصريح ويژه قرار گرفته (است)... از همان ابتداي شکل گيري حکومت اسلامي مبتني بر ولايت فقيه ، گروه هاي متعددي از معانديون افزون خواهان ضد انقلاب به اشکال مختلف يک روند مخالفت رو به تزايدي را آغاز کردند و چنانکه ملاحظه کرديم ليبرالها و عناصر جبهه ملي از همان آغاز سعي زيادي کردند تا بحث ولايت فقيه حتي در قانون اساسي گنجانده نشود.»(87)
49ـ حجت الاسلام و المسلمين فاکر، نماينده مشهد: « من وقتي با مرحوم احمدآقا صحبت کردم به ايشان عرض کردم اگر ممکن است اين نامه (06/01/1368) خوانده نشود که اين شخص شايد بتواند با موقعيت علمي اش لااقل به درد بخورد. مرحوم حاج احمدآقا گفتند من در اين مسأله دخالتي ندارم، من ومقام معظم رهبري و آقاي هاشمي رفسنجاني خدمت امام رفتيم، امام فرمودند: شما سه نفر باهم براي چه آمديد، گفتيم که ما آمديم درخواست کنيم که اين نامه خوانده نشود، احمد آقا به من گفتند ما نزد امام گريه کرديم و امام از گريه ما متاثر شدند، بعد فرمودند که شما چون حالا اصرار داريد مي خواهيد نخوانيد اما در آينده پشيمان خواهيد شد يعني ده سال ديگر پشيمان خواهيد شد.»(88)
50ـ حجت الاسلام والمسلمين انصاري، نماينده تهران: «مخالفت و توطئه عليه ولايت فقيه در راس همه توطئه هاي دشمنان انقلاب اسلام و روحانيت قرار دارد... با وجودي که اظهارات و مسائل که در يکي دو هفته اخير در خصوص ولايت فقيه صورت گرفته از زبان افراد ساده لوحي بوده است اما دانسته و ندانسته و در جهت منافع امريکا و صهيونيسم است.»(89)
51ـ سيد شهاب الدين صدر ، نماينده تهران : «جان برکفان ولايت اجازه نمي دهند، کساني که دل امام را خون کردند، به مقدسات نظام هتاکي کنند.»(90)
52ـ خالقي ، نماينده اصفهان: «ولايت فقيه دست آورد بزرگ دهها سال مجاهدت علمي و فکري، سياسي و انقلابي حضرت امام و مظهر وفاق ملي است.»(91)
53ـ حجت الاسلام شاهرخي، نماينده پلدختر:« اخيراً کسي که توسط امام شديداً نهي شده بود، که در امور سياسي دخالت نکند ، مي خواست حضور خود را در صحنه آزمايش کند، که مردم جواب او را هوشيارانه دارند.»(92)
54ـ مهندس سيد مرتضي نبوي، نماينده تهران: « ما شنيده ايم که شب قبل از سخنراني آقاي منتظري اعضاي نهضت آزادي با وي ملاقات داشته اند. متأسفانه ليبرالها و بقاياي باند معروف مهدي هاشمي معدوم در اطراف بيت آقاي منتظري هستند.»(93)
55ـ علي معلمي، نماينده قائمشهر و سوادکوه: « حرکت عمومي و تشکيل اجتماعات و راهپيمائيهاي بزرگ در چند روز اخير توطئه هاي پيچيده از بيرون طراحي شده و با واسطه گري مسئولان سياسي و ساده لوحان حوزوي افشاء شده بود را افشاء و محکوم کرد.»(94)
56ـ محمد قمي، نماينده ورامين و قرچک: «مفهوم اساسي و کليدي انقلاب ما نيز همان روحانيت و مرجعيت و يک کلمه ولايت است و بدون آن نيز جامعه انقلاب اسلامي ما هويت و هستي خود را از دست خواهد داد.»(95)
57ـ حجت الاسلام غرويان:«ما حوزويان، هيچ وظيفه اي و مسئوليتي بالاتر از دفاع متعصبانه و منطقي و مستدل از ولايت فقيه نداريم ، و بر ماست، که در مقابل هر جرياني که اندک مقابله اي با نظام ولايت دارد بايستيم.»(96)
58ـ مهندس باهنر، نماينده تهران: « امروز برخي سعي مي کنند، تئوري پايه اي انقلاب را از جمله ولايت فقيه را سست و زير سؤال ببرند.»(97)
59ـ علي سهرابي ، نماينده شيراز : «علماي دين و مسئولين و دست اندرکاران نظام مقدس اسلامي با همت گماردن به تعميق باورهاي ديني مردمي به خصوص اصل اساسي و زير بنائي ولايت فقيه، انقلاب اسلامي را از گزند افکار شبهه ناک نا آگاهان و فتنه گران مصون بدارند.»(98)
60ـ حجت الاسلام و المسلمين ايراني ، نماينده قم: «به نظر مي رسد، در اين شرايط حساس کشور، برنامه ريزي شده تا نظام اسلامي، روحانيت و اسلام ناب محمدي منزوي گردد، با آنکه اصل ولايت يعني حکومت و رهبري و سرپرستي شخصيت حقوق فقيه جامعه الشرايط امري است، منطقي، ديني، قانوني و پذيرفته شده در عرف عقلا و اکثريت قاطع ملت ايران به آن رأي داده اند.»(99)
61ـ مروي، نماينده نيشابور: «اصل ولايت فقيه ضامن بقاي حاکميت قرآن در جامعه، ما به پايداري نظام و اصل نظام اسلامي است.»(100)
62ـ دکتر سيد طه هاشمي: «بزرگترين ميراث حضرت امام ولايت فقيه است و مردم با راهپيمائي توطئه دشمنان را نقش بر آب نمودند.»(101)
پي نوشت ها :
1. نماز جمعه تهران ، 07/09/1376
2.حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني ، خلاصه کتاب رنج نامه
3.روزنامه جمهوري اسلامي ، 29/08/1376
4.همان
5.همان
6.روزنامه کيهان ،29/08/1376
7.آيت الله مشکيني سخنراني در نماز جمعه قم ، 30/08/1376
8.مسجد اعظم قم ، 01/09/1376
9.نمازجمعه قم ،07/09/1376
10.روزنامه جمهوري اسلامي ، 01/09/1376
11.روزنامه کيهان ، 03/09/1376
12.در نماز جمعه قم ، 30/08/1376
13.درس خارج فقه، انتشارات روابط عمومي موسسه دائرالمعارف فقه اسلامي ،28/08/1376
14.نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم، شماره9، 29/09/1376، ص 54 .
15.روزنامه جمهوري،01/09/1376
16.روزنامه همشهري،05/09/1376
17.مرجعيت از ديدگاه فقها و بزرگان، دفتر تبليغات اسلامي،چاپ دوم،ص 72.
18.همان،ص 74.
19.همان.
20.آيات بصيرت، ص 147.
21.روزنامه جمهوري اسلامي، 01/09/1376
22.همان، 02/09/1376
23.نماز جمعه تهران، 07/09/1376
24.نماز جمعه قم، 07/09/1376
25.نماز جمعه قم، 30/08/1376
26.روزنامه جمهوري،03/09/1376
27.نماز جمعه تهران، 28/08/1376
28.بيانيه، 05/09/1376
29.روزنامه جمهوري اسلامي، 29/08/1376
30.روزنامه جمهوري اسلامي،02/09/1376
31.روزنامه اطلاعات، 04/09/1376
32.خطبه نماز جمعه تهران،07/09/1376
33.روزنامه جمهوري،03/09/1376
34.نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم، شماره9، 29/09/1376
35.روزنامه سلام، 01/09/1376
36.روزنامه کيهان،27/08/1376
37.نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم، شماره9، 22/09/1376
38.روزنامه کارگر،02/09/1376
39.روزنامه کيهان، 08/09/1376
40.روزنامه سلام، 05/09/1376
41.روزنامه جمهوري، 05/09/1376
42.روزنامه قدس، 08/09/1376
43.نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم،شماره9، 22/09/1376
44.روزنامه رسالت، 01/09/1376
45.روزنامه کيهان، 29/08/1376
46.نشريه سياسي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گزيده ها، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال هفتم، شماره9، 22/09/1376
47.همان.
48.روزنامه ايران، 01/09/1376
49.روزنامه ايران، 01/09/1376
50.روزنامه قدس، 01/09/1376
51.روزنامه ايران، 01/09/1376
52.خطبه نماز جمعه، 30/08/1376
53.روزنامه کارگر، 01/09/1376
54.روزنامه قدس، 01/09/1376
55.روزنامه سلام، 29/08/1376
56.روزنامه کيهان، 02/09/1376
57.روزنامه کيهان، 01/09/1376
58.روزنامه قدس، 01/09/1376
59.روزنامه ايران، 01/09/1376
60.روزنامه کار و کارگر، 08/09/1376
61.روزنامه رسالت،03/09/1376
62.خطبه نماز جمعه، 30/08/1376
63.خطبه نماز جمعه، 30/08/1376
64.روزنامه کارو کارگر، 01/09/1376
65.خطبه نماز جمعه، 30/08/1376
66.روزنامه کيهان،28/08/1376
67.همان، 01/09/1376
68.همان.
69.روزنامه قدس،01/09/1376
70.روزنامه کارو کارگر، 01/09/1376
71.روزنامه جمهوري اسلامي،01/09/1376
72.همان ،01/09/1376
73.روزنامه قدس،01/09/1376
74.روزنامه کارو کارگر، 01/09/1376
75.همان ، 01/09/1376
76.همان.
77.روزنامه کار وکارگر، 01/09/1376
78.روزنامه جمهوري اسلامي ،01/09/1376
79.همان، 01/09/1376
80.روزنامه رسالت،04/09/1376
81.روزنامه اخبار، 04/09/1376
82.همان.
83.روزنامه کار وکارگر،04/09/1376
84.روزنامه ابرار،08/09/1376
85.روزنامه کار وکارگر،08/09/1376
86.روزنامه کيهان ،01/09/1376
87.همان.
88.روزنامه جمهوري اسلامي، 01/09/1376
89.روزنامه کار و کارگر،02/09/1376
90.روزنامه رسالت، 26/08/1376
91.روزنامه کيهان، 01/09/1376
92.روزنامه اطلاعات، 01/09/1376
93.روزنامه رسالت، 05/09/1376
94.روزنامه کيهان، 09/09/1376
95.روزنامه رسالت، 10/09/1376
96.روزنامه رسالت، 26/08/1376
97.روزنامه رسالت، 26/08/1376
98.روزنامه رسالت، 26/08/1376
99.روزنامه جمهوري اسلامي ،26/08/1376
100.روزنامه کيهان، 29/08/1376
101.روزنامه ابرار، 03/09/1376
منبع : کتاب « از جدایی تا رویارویی » بررسی غائله 23 آبان و ریشه های آن الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}