12 فروردین 1388 / 5 ربیع الثانی 1430 / 1 آوریل 2009



8
نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) و با حضور ملت قهرمان ايران دركشورمان موجوديت يافت. ملت انقلابي ايران درمدت دو روزآراء خود را به صندوقهاي رأي ريختند و با شركت دريك همه پرسي كم نظيربه نظام جمهوري اسلامي ايران رأي مثبت دادند و نظام جمهوري اسلامي با 98/2درصد كل آراء موجوديت يافت. حضرت امام خميني(ره) دربخشي ازپيامشان به مناسبت برقراري نظام جمهوري اسلامي فرمودند:" مبارك باد برشما روزي كه پس ازشهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهاي طاقت فرسا دشمن غول صفت و فرعون زمان را ازپاي درآورديد و با رأي قاطع به جمهوري اسلامي حكومت عدل الهي را اعلام نموديد…".
آيت‏اللَّه سيدمحمد ابراهيم خوانساري، يكي از علماي بزرگ اصفهان، در سال 1232 ش برابر با نيمه ماه مبارك رمضان 1269 ق در اصفهان و در خانواده عالم‏پرور خوانساري ديده به جهان گشود. وي پس از طي مقدمات و سطوح علوم اسلامي، در حلقه درس عموي بزرگوارش، سيدمحمدباقر خوانساري، معروف به صاحب روضات شركت جست و پس از سال‏ها شاگردي در حلقه درس عالمان نامدار عصر، به درجه عالي اجتهاد دست يافت. آيت‏اللَّه خوانساري پس از آن به تدريس علوم اسلامي فقه و اصول پرداخت و شاگردان زيادي تربيت نمود. ايشان همچنين مرجع تقليد جمع زيادي از شيعيان بود و تاليفات متعددي را به انجام رساند. ايشان مباحثات و مناظراتي با علماي مسيحي در اثبات نبوت پيامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد(ص) داشته و چون دانشمندان مسيحي، استدلال او را نمي‏پذيرفتند، آنها را به مباهله دعوت مي‏نمود، ولي آنان حاضر به مباهله نمي‏شدند. اين فقيه وارسته و خدمتگزار دلباخته اسلام سرانجام در دوازدهم فروردين 1292 ش برابر با بيست و سوم ربيع‏الثاني 1331 ق در شصت سالگي وفات يافت و در كنار مزار عموي دانشمندش در اصفهان مدفون گرديد.
رضا خان سردار سپه و هوادارانش قصد داشتند با تحويل سال 1303 ش، قاجاريه را خلع و نظام جمهوري را جايگزين رژيم سلطنت سازند و به همين سبب اكثريت نمايندگان مجلس كه هوادار رضاخان بودند، سعي در تصويب سريع جمهوري رضاخاني داشتند. اما اجتماع موافقان رضاخان در 28 اسفند 1302 و نشست دوم فروردين 1303 در مجلس براي بررسي اين موضوع، با مقاومت و ايستادگي دليرانه شهيد سيد حسن مدرس و همفكرانش خنثي شد و مخالفت‏هاي فراواني عليه جمهوري ابراز گرديد. با گسترده‏تر شدن اين اعتراضات، رضاخان كه فهميد اينگونه نمي‏تواند زمام امور كشور را به دست گيرد، صبح روز سوم فروردين با حالتي قهرآميز به سعدآباد رفت و پس از دو روز توقف ناگهاني، براي ديدار با علما و بزرگان به قم شتافت. هنگامي كه وي به دلايل مخالفت علماي قم آگاه شد، از تصميم قدرت‏طلبانه خويش منصرف گرديد و قول داد كه از اعلان جمهوري جلوگيري كند. وي پس از مراجعت به تهران، در دوازدهم فروردين 1303 ش، با انتشار اعلاميه‏اي، پي‏گيري نظام جمهوري را متوقف ساخت. او هرچند از اعلام نظام ساختگي جمهوري‏اش دست برداشت، اما جاه‏طلبي خود را رها نكرد تا اينكه موفق به خلع قاجار و به دست گرفتن قدرت در ايران شد.
آيت‏اللَّه ميرزا ابوالفضل زاهدي، در حدود سال 1270ش (نيمه شعبان 1309 ق) در قم و در بيت علم و فقاهت به دنيا آمد. وي پس از فراگيري مقدمات و سطوح حوزه، در محضر درس خارج حضرات آيات ميرزا ابوالقاسم كبير قمي، شيخ عبدالكريم حائري يزدي و درس فلسفه و حكمت استاد ميرزا علي اكبر مدرس يزدي، به مدارج بالاي علمي رسيد. اين عالم جليل از جمله افرادي بود كه در مهاجرت آيت‏اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي از اراك به قم و تشكيل حوزه علميه، نقش مؤثري ايفا كرد و باعث دلگرمي آيت‏اللَّه حائري مي‏گرديد. ايشان بارها از طرف آيت‏اللَّه حائري به عنوان جانشين در اقامه نماز جماعت ايشان و سخنگوي آن بزرگوار در رويدادهاي گوناگون، انتخاب شده و مورد اعتماد بود. آيت‏اللَّه زاهدي پس از ورود آيت‏اللَّه بروجردي به قم، در كنار آن مرجع عظيم قرار گرفته و علاوه بر شركت در درس ايشان، از موقعيت ممتازي نزد آن بزگوار برخوردار بود. ايشان علاوه بر تبحر در بحث و ردّ و ايراد استدلالي در اديان، به تاريخ و جغرافياي اديان گوناگون آشنا بود، به طوري كه از ايشان براي بحث علمي با صاحبان اديان استفاده مي‏شد. علماي بزرگ و مراجع تقليد براي نظريات ايشان از جمله نظرات فقهي‏اش احترام خاصي قائل بودند و حضرت امام خميني(ره)، ايشان را "شيخ الطائفه" مي‏خواند. همچنين رسالة الضَّرر، منطق الحسين و مقصد الحسين از جمله آثار اوست. آيت‏اللَّه زاهدي، در جريان نهضت اسلامي عليه رژيم شركت داشت و عليه قانون ننگين كاپيتولاسيون موضع‏گيري نمود. اين فقيه جليل، سرانجام در دوازدهم فروردين 1357 ش در 87 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و پس از تشييع باشكوهي، در قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شد. مراسم تشييع وي به صحنه مبارزه عليه رژيم تبديل شد و باعث گشودن دوباره مدرسه فيضيه كه سالياني تعطيل بود، گرديد.
حسين عمادزاده اصفهاني فرزند حجت الاسلام احمد عماد الواعظين در سال 1284 ش در اصفهان به دنيا آمد. او در حوزه اصفهان از علماي آن روز همچون آيات عظام سيدعلي نجف‏آبادي، محمود مفيد، علي واعظ شيرازي، سيدصدرالدين كوهپايه‏اي و محمدرضا كلباسي كسب فيض كرد و به مدارج والايي در علم دست يافت. عمادزاده همچنين داراي اجازه روايتي از علماي آن زمان همچون آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ آقابزرگ تهراني، سيدمحمد حجت كوه‏كمره‏اي و محمدرضا مظفر و... بود. حسين عمادزاده اصفهاني داراي آثار بسياري است كه برخي از آنها عبارتند از جهان اسلام و اسلام در جهان، ترجمه و تفسير قرآن كريم، شرح خطبه غدير، تاريخ عاشورا، فاطمه زهرا(س) و مجموعه زندگاني چهارده معصوم و ده‏ها اثر ديگر. وي علاوه بر تحقيق و تأليف و نيز تدريس در دانشگاه، مقالاتي نيز براي روزنامه‏ها و مجله‏ها مي‏نوشت. استاد عمادزاده سرانجام در دوازدهم فروردين 1369 ش در 85 سالگي در تهران درگذشت.
قانون ادغام نيروهاي انتظامي در ابتدا از طرف وزارت كشور و نمايندگان مجلس، به منظور برقراري هرچه بهتر امنيت در داخل كشور و مرزهاي جمهوري اسلامي و همچنين جلوگيري از تداخل وظايف، مسؤوليت‏ها و مأموريت‏هاي نيروهاي انتظامي كشور مطرح شد. تا اينكه اين قانون در 27 تيرماه 1369 ش از تصويب مجلس شوراي اسلامي گذشت و اين روز به عنوان روز نيروي انتظامي نام‏گذاري گرديد. طبق اين قانون كه در دوم مرداد آن سال به تصويب و تنفيذ شوراي نگهبان رسيد، وزارت كشور موظف شد در اسرع وقت، نسبت به انجام اين مهم اقدام نموده و نيروهاي شهرباني، ژاندارمري، كميته انقلاب اسلامي، پليس قضايي و حراست وزارتخانه‏ها را با هم ادغام كرده، نيروي واحدي تشكيل دهد. شش ماه پس از آن، اين امر آغاز شد وسرانجام نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در دوازدهم فروردين 1370 با تأييد مقام معظم رهبري، شكل رسمي و قانوني گرفت. قانون نيروي انتظامي، اهداف اين نيرو را كه به اختصار "ناجا" ناميده مي‏شود، استقرار نظم و امنيت، تأمين آسايش عمومي و فردي، نگهباني و پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در چارچوب قانون مصوّب در قلمرو كشور جمهوري اسلامي ايران تعيين نموده است.
اعدام حسین بن منصور حلاج، عارف شهیر ایرانی به دستور وزیرالمقتدر عباسی (تولد 237 خورشیدی)
انجام حفاری هایی در تخت جمشید و پژوهش‌هایی در زمینه کتیبه های هخامنشی از کارهای اوست. (تولد 7 ژوئن 1879 میلادی در هامبورگ)
چاپ اين روزنامه در سومين سال سلطنت ناصرالدين شاه و به دستور ميرزا تقي خان اميركبير نخست وزير باكفايت آن دوره آغاز گرديد . مديريت و سردبير اين روزنامه بر عهده حاج ميرزا تذكره چي بود و اخبار آن هم تحت نظارت امير گردآوري مي شد . بهاي تك شماره روزنامه وقايع اتفاقيه در سراسر ايران 500 دينار و وجه اشتراك ساليانه آن 24 قرآن بود . مطالبي كه دراين روزنامه درج مي شد اخباري از دارُالخلافه اعم از شكارشاه و ديد و بازديدهاي او، اعطاي القاب و عناوين و صدور فرامين بود . همچنين اخبار جهان و ترجمه مقالات علمي از مطبوعات متعدد اروپا در اين روزنامه انتشار مي يافت . قابل توجه است كه خصوصي درآن درج گرديد . 41 شماره از اين روزنامه در عصر صدارت اميركبير منتشر شده وچهل و نهمين شماره آن حاوي خبر درگذشت اين وزير با كفايت و ميهن پرست بود . وقايع اتفاقيه از شماره 472 با نام روزنامه دولت عليه ايران منتشر شد و از آن پس تابع وزارت علوم و تحت نظر اين وزارتخانه درآمد . گفتني است نخستين شماره اين روزنامه با عنوان روزنامچه اخبار دارُالخلافه تهران چاپ و منتشر گرديد كه در صفحه نخستين آن عبارت يا اسدُ الله الغالب به چشم مي خورد . تعداد صفحات اين روزنامه از 4 تا 8 صفحه متغير بود .
ستارخان و باقرخان از سرداران مشروطه كه از تبريز به سوي تهران حركت كرده بودند با شكوهي بسيار و پيروزمندانه به تهران وارد شدند . پس از ورود به پايتخت، ستارخان و يارانش در پارك اتابك و باقرخان با همراهان خود در عشرت آباد ساكن شدند . اين 2 مبارز خستگي ناپذير ا درخشانترين چهره هاي جنبش مشروطيت و از قهرمانان ملي اين مرز و بوم بشمار مي روند . اين مبارزين آزادي و آزاديخواهي به هنگام محاصره تبريز در زمان محمد عليشاه با كمك مردم شهر به مدت 11 ماه با مقاومتي كم نظير از شهر دفاع كرده حملات قشون دولتي را خنثي نمودند . ستارخان ملقب به سردارملي و باقرخان مشهور به سالار ملي در سايه غيرتمندي ، دليري و رشادت خود در نهضت مشروطه مجاهدتهاي بسيار كردند نام خود را براي هميشه در برگي زرين ازتاريخ اين سرزمين ثبت نمودند .
تيكو براهه منجم دانماركي در اول آوريل 1546م در دانمارك به دنيا آمد. وي در حين تحصيل و در حالي كه بيش از 14 سال نداشت، شاهد منظره‏اي از خورشيد گرفتگي شد و به قدري تحت تاثير اين واقعه قرار گرفت كه مصمم شد دانش نجوم را بياموزد. تيكو براهه مدتي در آلمان به تحصيل اشتغال داشت و پس از مطالعه و تحقيق بسيار، ستاره جديدي را در 11 نوامبر 1572م كشف كرد و پس از مدتي به شهرت فراواني رسيد. از اين رو، دولت دانمارك جزيره كوچك "هون" را جهت تأسيس رصدخانه در اختيار وي قرار داد. او در آنجا، رصدخانه‏اي بنا كرد و مدت 20 سال با تلاش و جديت به رصد ستارگان پرداخت. براهه با تكميل آلات و ادوات رصد و دقت در رصد سيارات و ستارگان، راه را براي اكتشاف يوهان كپلر اخترشناس آلماني و منجمين ديگر هموار كرد. وي هم‏چنين تلاش كرد بين نظريه نيكلا كوپرنيك منجم لهستاني مبني بر ثابت بودن خورشيد و چرخش زمين و ساير سيارات به دور آن، با نظريه بطلميوس كه عكس نظريه كوپرنيك بود توافقي ايجاد كند. او درباره ساختمان جهان، دستگاهي ساخت كه در آن، زمين مركز عالم و به صورت ثابت بود و خورشيد به دور آن دوران مي‏كرد، در حالي كه بعدها عكس اين مطلب به اثبات رسيد. با اين حال وي محاسبه‏هايي از زاويه‏هاي ستارگان به عمل آورد كه در آن زمان، بسيار دقيق بودند. تيكو براهه سرانجام در 24 اكتبر 1601م در 55 سالگي درگذشت.
ويليام هارْوي دانشمند انگليسي و كاشف جريان گردش خون، در اول آوريل 1578م در خانواده‏اي ثروت‏مند در شهر فولكستون انگلستان به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت و با پايان تحصيلات به استادي دانشگاه كمبريج رسيد. هاروي علاقه زيادي به شناخت اعمال و وظايف بدن داشت و در اين راه، كوشش فراواني از خود نشان داد. در نهايت، وي موفق به كشف جريان خون گرديد و وظايف و عمل قلب را بدون كمك ميكروسكوپ كشف كرد. از اين رو وي را از بنيان‏گذاران طب نوين مي‏دانند. هاروي ثابت كرد كه غذا پس از هضم، وارد خون شده و خون پس از ورود به قلب، درتمام بدن گردش مي‏كند. نتايج اين تحقيقات در زمان زندگي هاروي مورد استقبال مردم و دانشمندان قرار نگرفت، اما سه سال پس از مرگ هاروي، يك پزشك متخصص در مشاهدات ميكروسكوپي، جريان خون را مشاهده نمود و بدين ترتيب، كشف بزرگ هاروي مورد تأييد پزشكان و مردم واقع شد. اين در حالي بود كه ويليام هاروي، در سوم ژوئن 1657م در 69 سالگي درگذشته بود.
وانْدِه، منطقه‏اي در غرب فرانسه است كه معادن اورانيوم، بنادر ماهيگيري و تفرُّجگاه‏هاي آن مورد توجه مي‏باشد، با اين حال، در تاريخ سياسي دو قرن اخير، اين منطقه به دليل قيام روستاييان در اوج انقلاب كبير فرانسه مطرح شده است. با پيروزي انقلاب و تأسيس رژيم جمهوري، لويى شانزدهم در 21 ژانويه 1793م اعدام شد. هفتاد روز بعد در اول آوريل 1793م، با تحريك انگلستان و اتريش، عده‏اي از سلطنت طلبان به همراه روستاييان كاتوليك در منطقه وانده عليه اقدامات دولت انقلابي فرانسه سر به شورش برداشتند. آتش اين شورش چنان بالا گرفت كه عده شورشيان به هشتاد هزار نفر رسيد و آنان موفق شدند علاوه بر منطقه وانده، بيشتر نواحي شمال غربي فرانسه را از تسلط دولت انقلابي خارج سازند. اما بي‏برنامگي و عدم انضباط ميان سربازان باعث شد در اواخر همان سال دست به عقب‏نشيني زده و در مقابل ارتش دولت انقلابي، شكست بخورند. در نهايت، با تغييراتي كه در رهبري هيأت مديره فرانسه روي داد، شورشيان با دولت مركزي به توافق رسيده و با امضاي قرارداد صلح در نيمه فوريه 1795م، ضمن دريافت مزايايي، به شورش و قيام خود پايان دادند. در جريان اين شورش، پنجاه هزار نفر از دو طرف كشته شدند.
نيروهاي ژاپن در طول سال 1944م در تمام جبهه‏ها دست به عقب نشيني زدند و تا اوايل سال 1945م قسمت اعظم متصرفات خود را در چين و جنوب شرقي آسيا و جزاير اقيانوسيه از دست دادند. هم‏چنين نيروهاي امريكا تا ژانويه 1945م، فيليپين را به تصرف خود در آوردند و ژاپن را به عقب راندند. اما آخرين و بزرگ‏ترين نبرد دريايى و زميني بين امريكا و ژاپن از روز اول آوريل سال 1945م براي تصرف اوكيناوا، مهم‏ترين پايگاه دريايى ژاپن بين جزيره تايوان و ژاپن درگرفت و 83 روز به طول انجاميد. امريكايى‏ها براي تصرف اين جزيره، 1300 كشتي و نزديك به ده هزار هواپيما را به خدمت گرفتند. در اين عمليات، امريكا 36 كشتي و 763 هواپيماي خود را از دست داد و 369 كشتي امريكايى نيز به شدت آسيب ديد. بيشترين خسارات بركشتي‏هاي امريكايى، به وسيله "كاميكازه"ها يا خلبانان انتحاري ژاپن وارد آمد كه با هواپيما، خود را به كشتي‏هاي امريكايى مي‏زدند و آنها را منفجر يا غرق مي‏كردند. از يك‏صد و بيست هزار نيروي مدافع ژاپني در اوكيناوا هم بيش از يك‏صد و ده هزار نفر كشته يا زخمي شدند و فقط 7400 نفر به اسارت امريكايى‏ها درآمدند. به موجب آماري كه بعداً از طرف امريكايى‏ها منتشر شد، تنها در نبرد اوكيناوا، ژاپني‏ها 7830 هواپيماي خود را از دست دادند و شانزده كشتي جنگي ژاپني كه رزمناو عظيم 72 هزار تني ياماتو از آن جمله بود، در اين نبرد غرق شدند. ياماتو در آن تاريخ، بزرگ‏ترين كشتي جنگي جهان به شمار مي‏آمد كه تعداد پرسنل آن از سه هزار و سي‏صد نفر تجاوز مي‏كرد. از اين عده بيش از سه هزار نفر تلف شدند و فقط سي‏صد نفر جان سالم به در بردند. امريكايى‏ها پس از تصرف اوكيناوا در تدارك حمله به خاك اصلي ژاپن بودند ولي با مشاهده مقاومت شديد ژاپني‏ها براي حفظ اين جزيره، پيش‏بيني مي‏كردند كه جنگ براي تصرف خاك اصلي ژاپن، تلفات و خسارات بسيار سنگيني براي امريكا به بار خواهد آورد. به همين جهت پس از دستيابي به بمب هسته‏اي، به فكر استفاده از اين سلاح درجنگ با ژاپن افتادند و اين فكر را در روزهاي ششم و نهم اوت آن سال با پرتاب بمب هسته‏اي بر شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي، عملي كردند. با كشتار وسيعي كه در نتيجه انفجار وحشتناك بمب هسته‏اي در اين دو شهر روي داد، ژاپن تن به تسليم سپرد و جنگ در آسيا نيز به پايان رسيد.
پل اِلْوار از شاعران معروف قرن بيستم فرانسه، در 14 دسامبر 1895م در حومه شهر پاريس به دنيا آمد. وي تحصيلات اوليه خود را در زادگاهش فرا گرفت اما در اين ميان، بر اثر بيماري عفونت ريه، مدتي را در يك آسايشگاه سپري كرد. اين مدت به او فرصت داد تا به مطالعه آثار شعري بزرگان ادب بپردازد. اِلوار پس از بهبودي، در سال 1914م به خدمت نظام احضار شد و تا پايان جنگ جهاني اول، در جنگ عليه آلمان شركت نمود. وي پس از پايان جنگ، به جمع طرفداران نهضت سورئاليسم پيوست كه در آن، احساس يا انديشه، به صورت خالص و بدون دخالت زمينه قبلي ذهني، تعصب و اصول زيباشناسي و... بيان مي‏شود. هرچند اين جمع به زودي دچار اختلاف و تشتّت گرديد ولي با اين حال، اِلوار در پل زدن ميان سورئاليست يا فراطبيعي و گرايش معمول مردم به خواندن مطالب عادي، سهمي بزرگ داشت. در نگرش او، واقعيت و فرا واقعيت به هماهنگي مي‏رسيدند و در هم ادغام مي‏شدند. جوشش گرم فطري و آرمان‏خواهي شعرهاي الوار، او را در شمار ظريف‏ترين عاشقانه سرايان قرن بيستم قرار داده است. پل الوار، تماسش را با زندگي فرهنگي و سياسي جامعه و تعهدش را به شعر، به عنوان چيزي كه همگان بايد از آن سهمي ببرند حفظ كرد. اين ويژگي به حركتي مي‏مانست به سوي نظمي نوين بر پايه عشق. قصد او بيدار كردن فطرت شاعري در همه انسان‏ها بود. يكي از ويژگي‏هاي فني شعر اِلوار استفاده از وزن‏ها و بحرهاي گوناگون شعري بود. وي ساختار موزون متفاوتي برمي‏گزيد كه موافق محتوا و متكي بر جاي گرفتن واژه‏ها بود. او جز در موارد نادر، هرگز از نقطه‏گذاري استفاده نمي‏كرد و اعتقاد داشت كه وزن و معني، خود يك نوع نقطه‏گذاري است. موضوع‏هاي عمده شعر الوار، عشق و برادري و مهرباني‏اند. پل اِلوار در شعر، به رهايى ذهن از قيود و محدوديت قوانين زيبايى‏شناسي و اخلاق پاي‏بند است و شعر را بدون دخالت خواست شاعر و تفكر او، به راهِ آزاد و الهامِ محض مي‏كشاند. در اين راستا وي موضوع شعر را بر مبناي عصيان درباره وضع كنوني بشر مي‏نهد و خود را شاعري پرمسئووليت و متعهد مي‏داند. مسائل مورد بحث الوار به زمان معين بستگي ندارد. وي مركزيت را نفي مي‏كند، اشياء را از ميان برمي‏دارد و در شعرش تنها آدمي باقي مي‏ماند و بس. موضوع شعر در نظر الوار، كشف واقعيت است. صداي الوارْ پرطنين، اما بليغ است و لحن تغزّلي در سراسر آثارش ديده مي‏شود. الوار با آنكه از سير و سلوك عرفان دور است و حتي مسائل ماوراءالطبيعه را نفي مي‏كند، چيزي از مذهب نيز در شعرش ديده مي‏شود. بنابر گفته او، شاعر كسي نيست كه چيزي به او الهام شود، بلكه خودْ آن كسي است كه الهام مي‏كند. اصالت شعر عاشقانه الوار به آدمي عنايت دارد و از نظر او، شعر خوب از سادگي و بي‏پيرايگي برخوردار است. شعر الوار، لحني بسيار مهرآميز دارد كه او را در ميان معاصرينش يكتا ساخته است. از الوار آثار متعددي برجاي مانده كه منظومه‏هاي شعر و حقيقت، اشعار سياسي، مرگ از نمردن، عشق، شعر و برگزيده اشعار از آن جمله است. پل الوار سرانجام در اول آوريل 1952م در 57 سالگي در پاريس درگذشت.
كشور گواتمالا واقع در امريكاي مركزي، از جمله كشورهايي است كه در طول قرن بيستم شاهد كودتاها و شورش‏هاي زيادي بوده است. در بيشتر اين اقدامات، ايالات متحده امريكا با تحريك نظاميان و روي كار آوردن آنان به تأمين منافع خود دست زده است. اين وضعيت پس از جنگ جهاني دوم نيز ادامه يافت و هرگاه رئيس جمهور يا مسئول حكومت، دست به اقدامات اجتماعي و اصلاحي مخالف امريكا مي‏زد، دولت ايالات متحده با حمايت از نيروهاي معارض و حتي تحريك رژيم‏هاي دست نشانده در آن منطقه، دست به عكس‏العمل مي‏زد. اين وضعيت باعث شده بود تا از يك طرف، در درون ارتش، شورش‏هايي رخ دهد كه البته سركوب مي‏شد و از طرف ديگر در پايتخت و ديگر شهرها، اغتشاشات و اعتصابات عمومي شكل گيرد. در كنار اين مسائل، احزاب سياسي نيز خواستار استعفاي دولت مي‏شدند. در طول سال 1962م، اين اوضاع ادامه يافت و شكل حادي به خود گرفت. اين اعتراضات هرچند در ابتدا به سختي توسط مقامات دولتي سركوب گرديد، اما در اوايل سال 1963م با لغو انتخابات رياست جمهوري، اوضاع آشفته‏تر گرديد. در نهايت از ساعات اوليه روز اول آوريل 1963م، نظاميان طي كودتايي دولت را سرنگون كرده و يك شوراي نظامي، قدرت را در دست گرفت. از اين زمان بود كه نقش ارتش و نيروهاي نظامي در اداره حكومت به صورت برجسته‏تري جلوه بيشتري پيدا كرد.