1 فروردین 1388 / 23 ربیع الاول 1430 / 21 مارس 2009



كلنل فضل الله خان آق اِولي از افسران بلند پايه ژاندرمري بعد از انقعاد قرارداد ننگين 1919 و تشكيل كميسيوني در ارتش كه متضمن تحت الحمايگي ايران بدست انگليس بود بشدت مخالفت خود را اعلام كرد و ادامه زندگي را براي خود نا ممكن دانست . او همواره استقلال و تماميت ارضي كشورش را مد نظر داشت و تحت سلطه بيگانه بودن را ننگ مي دانست از اين رو در كميسيوني كه براي مطالعه وضيعت ارتش در تهران تشكيل شد ه بود با توجه به سمتي كه داشت بسيار تلاش كرد كه افسران ايراني ارتش شأن خود را حفظ كنند و از بيگانه دستور نگيرند؛ اما چون به هدف خود دست نيافت خود را از بين برد . پس از مرگ كلنل كميسيون ياد شده بي نتيجه تعطيل شد و دولت قوام نيز سقوط كرد .
مرتضي محجوبي از هنر مردان عرصه موسيقي كشور مان و از استادان و نوازنده پيانو در شصت و پنج سالگي بدرود حيات گفت اهميت كار استاد محجوبي در اين بود كه با ساز غير ايراني، موسيقي ايراني را به زيبايي مي نواخت و تأثير ساز اصيل و ايراني را در شنوده بجاي مي گذاشت. محجوبي درآثار خويش همواره كارهاي قدما را مد نظر داشت و آنها را بصورت جامع تري ارائه مي‎كرد . استاد محجوبي سالها با راديو صميمانه همكاري كرد كه آثار جاويدان از اين همكاري باقيست .
در ايران تا سال 1268 ش (1889 م) كه بانك شاهنشاهي توسط انگلستان تشكيل شد، پول رايج كشور، مسكوك نقره و طلا بود. در آن سال، به موجب يكي از بندهاي امتيازنامه بانك، نشر اسكناس در سراسر ايران منحصراً به بانك شاهنشاني ايران تعلق گرفت و يك سال بعد، اسكناس جديد با علامت شير و خورشيد و عكس ناصرالدين شاه قاجار و ذكر ارزش آن منتشر شد. مجموعاً بانك شاهنشاهي، چهل سال در ايران اسكناس منتشر كرد تا اينكه در 23 ارديبهشت 1309، حق انتشار اسكناس از آن بانك سلب و به بانك ملي ايران واگذار گرديد. در نهايت، دو سال بعد و همزمان با آغاز سال 1311ش، واحد پول كشور از قِران به ريال تبديل شد. از آن پس ريال جديد توسط بانك ملي ايران در سراسر كشور پخش گرديد و ملاك معاملات قرار گرفت. اسكناس‏هاي اوليه بانك ملي در قطعات 500 100 50 20 10 5 و 1000 ريالي، چاپ مي‏شد.
هجرت رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي (صلی الله علیه واله)، از مكه به مدينه كه برابر با سال 622 م است، مبدأ سال قمري مي‏باشد. سال قمري تا سنه 1344 ق، مبناي تاريخ رسمي كشور ايران بود. در آن سال كه بر حسب تاريخ، 1304 سالِ شمسي از هجرت پيامبر اسلام (ص) مي‏گذشت، تاريخ خورشيدي براي امور دولتي انتخاب شد و به موجب قانون، رسميت يافت. به موجب اين قانون كه از تصويب مجلس شوراي ملي گذشت، ادارات دولتي، مؤسسات اداري، اقتصادي و... موظف شدند كه از ماه‏هاي شمسي يا خورشيدي استفاده كنند. اما پس از گذشت ده سال، در سال 1314، در راستاي سياست اسلام‏زدايي رضاشاه پهلوي، تاريخ رسمي كشور فقط بر ماه‏هاي شمسي تنظيم گرديد و استفاده از ماه‏هاي قمري، ممنوع اعلام شد.
در اول فروردين 1339 ش، مدرسه علميه منتظريه (حقاني) با تلاش و همت حضرات آيات سيد محمد حسيني بهشتي، مهدي حائري تهراني، علي مشكيني و حاج علي حقاني با هدف تحول در نظام آموزشي حوزه و كادرسازي براي آينده اسلام، در قم تأسيس شد. اين مدرسه اولين تشكيلات منظم حوزوي بود كه طلاب در آن با رعايت نظم، دفتر حضور و غياب و نمره امتحان آشنا مي‏شدند. همچنين مواد درسي جديدي همچون محاوره زبان عربي، رياضيات و انگليسي در آن تدريس مي‏شد. اين مدرسه در جريان نهضت اسلامي، نقش مهمي در پرورش نيروهاي آگاه و پيرو خط امام ايفا كرد و طلاب فاضلي در آن تربيت شدند.
با شروع عمليات والفجر 8 در منطقه فاو در بيستم بهمن 1364، و پيشروي اعجاب برانگيز رزمندگان اسلام و عقب‏نشيني مزدوران بعثي، رژيم عراق بار ديگر به سلاح‏هاي شيميايي متوسل شد و آن را در سطحي وسيع به كار گرفت. جمهوري اسلامي ايران با اعلام موضوع به دبيركل سازمان ملل متحد، درخواست اعزام هيئت كارشناسي به منطقه را مطرح كرد. با گسيل شدن هيئت كارشناسي به ايران و بازديد از مصدومين حادثه، گزارشي تهيه شد كه از دامنه گسترده كاربرد سلاح‏هاي شيميايي به شدت اظهار نگراني شده و به كارگيري اين سلاح‏ها را تأييد كردند. شوراي امنيت پس از استماع گزارش هيئت كارشناسي اعزامي به منطقه، طي بيانيه 21 مارس 1986 برابر با اول فروردين 1365، از استفاده گسترده عراق از سلاح‏هاي شيميايي اظهار نگراني عميق كرده و اين عمل را قوياً محكوم كرد. در بخش‏هاي ديگر اين بيانيه، با اشاره به بيانيه‏هاي قبلي، رعايت قوانين مربوط به جنگ خواسته شده و ادامه جنگ محكوم گرديده است. در اين بيانيه، براي نخستين بار، عراق با ذكر نام به عنوان به كار برنده سلاح‏هاي شيميايي مورد خطاب قرار گرفته و نيز ارتباط كاربرد سلاح‏هاي شيميايي با كل مساله جنگ، ضعيف‏تر و كم رنگ‏تر شده است.
استاد دكتر ابوالحسن شيخ در سال 1286 ش در تهران در خانداني مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم دكتر محمد شيخ معروف به احياءُ الملك از نوادگان علامه بزرگوار، شيخ حرّ عاملي صاحب كتاب گرانسنگ وسايل الشيعه متوفي 1104 ق بود. وي پس از اتمام دوره ابتدايي و متوسطه وارد مدرسه صنعتي ايران و آلمان شد و در رشته شيمي و داروسازي به تحصيل ادامه داد. سپس در 20 سالگي به همراه نخستين گروه دانش‏آموزان ايراني براي ادامه تحصيل عازم آلمان گرديد تا اين كه پس از اقامتي هشت ساله موفق شد تا به عنوان اولين ايراني، دكتراي شيمي دريافت كند. دكتر ابوالحسن شيخ سپس به كشور بازگشت و به تدريس همت گماشت. او در مدت 32 سال تدريس، صدها نفر از دانشجويان را در اين رشته تربيت نمود و در سال 1322، نقش مهمي در تأسيس دانشكده علوم دانشگاه تهران ايفا كرد. دكتر شيخ در سال 1332 به نمايندگي از سوي آيت‏اللَّه كاشاني در كنفرانس اسلامي بيت‏المقدس شركت كرد و در سال 1365 بازنشسته شد. وي همواره به مطالعه كتاب‏هاي ديني و عرفاني اشتغال داشت و در تربيت ديني خود و اطرافيان مي‏كوشيد و همچنين ساليان بسيار از محضر عرفان و اخلاق بزرگان بهره‏مند گرديد. از اين دانشمند برجسته كه به عنوان بنيانگذار و پدر علم نوين شيمي ايران ياد مي‏شود تأليفاتي به جاي مانده كه تئوري‏هاي شيمي آلي در 2 جلد و عمليات شيمي آلي در 2 جلد و... از آن جمله‏اند. سرانجام اين دانشمند گرانمايه در ساعات آغازين سال 1377 ش در نود سالگي چشم از جهان فروبست.
يك سال پس از سفر تبعيد گونه‏ي امام رضا (علیه السلام) به شهر مرو، حضرت معصومه، خواهر آن امام، به همراه عده‏اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در مسير راه به شهر ساوه رسيدند ولي در آنجا عده‏اي از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عده‏اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم‏انگيز به شهادت رسيدند. حضرت در حالي كه از غم و حُزن اين واقعه، بسيار مريض بود با احساس ناامني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود، شهر قم، مركز شيعيان ما مي‏باشد. سپس به طرف قم حركت نمود. بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و حضرت معصومه(س) در حالي وارد شهر گرديد كه شور و احساسات مردم قم، پذيراي وجود شريف آن عزيز بود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و سپس جان به جان آفرين تسليم كرد.
ميرزا حسين خان دانش، مردي فاضل و شاعري با ذوق بود. اين شاعر ايراني بخشي از عمر خويش را در استانبول و آنكارا سپري كرد و تمام اين مدت را به تحقيق و تاليف در ادب پارسي گذراند. از آثار دانش مي‏توان به دستور زبان فارسي، سرآمدان سخن، درباره‏ي احوال پانزده نفر از مشاهير شعر ايران از رودكي تا حافظ و ترجمه‏ي رباعيات حكيم عمر خيام كه همگي به زبان تركي هستند اشاره كرد.
نظام جمهوري پاكستان بطور رسمي اعلام شد و اسكندر ميرزا از رجال سياسي اين كشور در سمت نخستين رييس جمهوري پاكستان اين مسئوليت را بعهده گرفت . پس ايجاد دو كشور هندوساتن وپاكستان در اوت سال 1947 ميادي پاكستان بصورت فرمانداري كل اداره مي شد اما در چنين روزي پاكستان نظام جمهوري اعلام كرد .
يوهان سباستين ژان باخْ موسيقي‏دان معروف آلماني در 21 مارس 1685م در آيْزْناخ آلمان و در خانواده‏اي كه همه افراد آن بيش از يك‏صد سال با موسيقي آشنايى داشتند به دنيا آمد. وي در ده سالگي پدر و مادرش را از دست داد و از آن پس تحت نظر برادرش به فراگيري موسيقي پرداخت. علاقه به موسيقي در يوهان به قدري بود كه در زمان كوتاهي قطعاتي را كه برادرش براي تمرين به او ياد مي‏داد فراگرفت. باخ در نهايت با كوشش و زحمت زياد به دنياي موسيقي راه يافت و راه خود را در اين هنر باز كرد. خط سير زندگي فعال و سازنده باخ از شغل نسبتاً پايينِ نوازندگي مجلسي آغاز شد تا آن‏كه به رهبري اُركِسْتر دربار آلمان دست يافت. هنر باخ در روزگارش و حتي تا يك قرن بعد با بي‏اعتنايى روبرو بود و او را موسيقي‏دان ناسازگار با زمان معرفي مي‏كردند. حتي پسرانش، آثار پدر را عجيب مي‏پنداشتند و معتقد بودند كه اين آثار به درد موزه مي‏خورند. باخ در اواخر عمر، پيوسته درسفر و در حال اجراي كنسرت و نيز تصنيف تعداد فراواني اثر بود. باخ با توسل به تزكيه و رياضت، موسيقي خود را براي هنر سخت مُردن كه از آنِ گذشتگان بود آماده مي‏كرد و در ده سال آخر عمرش چنان تغيير كرد كه ديگر قابل شناسايي نبود. از آثار مهم باخ مي‏توان سويت‏ها، كنسرتورهاي برانْدْبورگ و سونات‏ها براي ويولن را نام برد. باخ در موسيقي مذهبي نيز آثار بزرگي هم‏چون اي مسيح(ع) و روح را تصنيف كرده است. يوهان سباستين باخ سرانجام در 22 ژوئيه 1750م در 65 سالگي درگذشت.
ژان باپتيست بارون ژوزف فوريه، رياضي‏دان برجسته فرانسوي در 21 مارس 1768م در اوگزر فرانسه به دنيا آمد. وي كه از دانشمندان برجسته فرانسه در قرن هجده و نوزده به شمار مي‏رود به عنوان استاد برجسته رياضي به تدريس پرداخت و اين، هم‏زمان بود با انقلاب كبير فرانسه. در اين زمان، فوريه نيز به جرگه انقلابيون و آزادي‏خواهان پيوست. پس از آن ژان فوريه در جريان لشكركشي ناپلئون بُناپارت به مصر در سال 1798م همراه وي رفت. و مدتي در ناحيه تحت اشغال فرانسه به فرمان‏روايى پرداخت. فوريه در عين حال به تحقيقات علمي خود مشغول بود و به واسطه مطالعات دامنه‏دار و نتيجه‏مند خود در رشته رياضيات، از طرف ناپلئون به لقب "بارون" مفتخر گرديد و در سال 1822 به عنوان منشي آكادمي علوم برگزيده شد. وي درباره انتشار حرارات به تحقيق پرداخت و موضوعي را كه به نام وي "سلسله فوريه" نام دارد حل نمود. فوريه هم‏چنين در زمينه نظريه تحليل حرارت كتابي منتشر نمود كه مورد استفاده دانشمندان پس از خود قرار گرفت. علاوه بر آن، فوريه درباره پديده‏هاي ارتعاشي شامل صوت و نور تحقيقات ارزنده‏اي ارائه نمود و يافته‏هايي به دست آورد. وي هم‏چنين پس از زحمات فراوان موفق شد ارتعاشات امواج الكتريكي را توسط منحني‏هاي مثلثاتي نمايش دهد. ژان باپتيست فوريه پس از سال‏ها تحقيق و مطالعه سرانجام در تاريخ 16 ماه مه 1830م در سن 62 سالگي درگذشت.
بعد از مرگ عبدالرحمان خان حاكم افغانستان و روي كار آمدن حبيب‏اللَّه خان در سال 1901م، سياست خارجي اين كشور همانند زمان گذشته، در اختيار انگلستان بود. در اين ميان نمايندگي انگلستان در هند، با توجه به شرايط جهاني خواستار امتيازات بيشتري از حاكم جديد افغانستان بود. بنابراين در سفر هيأت انگليسي به افغانستان، مذاكراتي طولاني ميان سرلوي دين سرپرستِ هيأت با امير حبيب‏اللَّه خان انجام گرفت كه به امضاي قراردادي در 21 مارس 1905م انجاميد. به موجب قرارداد استعماري كه ميان انگلستان و افغانستان منعقد گرديد، انگلستان تعهد كرد كه سالانه مبلغ 160 هزار ليره به افغانستان بپردازد و در قبال آن، سياست خارجي اين كشور را به مدت چهل سال، تحت نظر داشته باشد. با اين حال حاكم افغانستان از پذيرش درخواست انگلستان در صدور اجازه امتداد راه‏آهن از منطقه چمن تا قندهار و از پيشاور تا كابل، كه در راستاي تأمين اهداف دولت استعماري انگلستان بود، خودداري نمود. سرانجام اين قرار داد در8 اوت 1919 لغو و استقلال افغانستان اعلام شد.
واژه آپارتايد (آپارتْهايْد، آپارتْهِيْدْ) به معناي جدايى و تفكيك مي‏باشد و در اصطلاح با تبعيض‏نژادي و نژادپرستي مترادف شده است. گرچه اِعمال سياست‏هاي تبعيض نژادي از دوره آغاز استعمار و به ويژه از قرن هفدهم شكل گرفته و نقاط گسترده‏اي را شامل مي‏گرديد، اما به صورت مشخص، اين كلمه از سال 1948م توسط دفتر مركزي حزب ناسيوناليست كشور افريقاي جنوبي به كار گرفته شد. هدف از اعلام و اعمال اين سياست، جداسازي سفيدپوستان از غير سفيدپوستان و به ويژه سياهان بود. با اين كه بيش از 80% جمعيت افريقاي جنوبي را غير سفيدپوستان تشكيل مي‏دادند، اما اقليت سفيدپوست با اجراي سياست‏هاي غيرانساني، جامعه‏اي طبقاتي به وجود آورد. آنها رسماً اعلام كردند كه سياست آپارتايدْ همه گروه‏هاي نژادي را فروتر از سفيدپوستان مي‏داند و علي‏رغم اعتراضات افكار عمومي و سازمان‏هاي بين‏المللي، به رفتار خود ادامه دادند. اين وضعيت تا آخرين دهه قرن بيستم ادامه داشت و سرانجام، تلاش‏ها و كوشش‏هاي مردمي به لغو اين سياست در هفدهم ژوئن 1991م انجاميد. با اين حالْ مساله تبعيض‏نژادي در بسياري از كشورها كه داراي نژادهاي مختلف مي‏باشند، همچنان اعمال مي‏شود. نمونه بارز آن، كشور ايالات متحده امريكاست كه علي‏رغم ادعاي وجود دموكراسي و حمايت از حقوق بشر، سياست‏هاي ظالمانه‏اي عليه سرخ‏پوستان و سياهان اين كشور انجام مي‏دهد.
پس از اعلام موجوديت سازمان آزادي بخش فلسطين (ساف) در سال 1965م، اين سازمان به تدريج بر تعداد و شدت عمليات نظامي خود عليه نيروهاي رژيم صهيونيستي افزود تا اين كه در روز 21 مارس 1968م با يورش نيروهاي صهيونيستي به اردوگاه فلسطينيان در نزديكي شهر كرامه در اردن، نبردي سنگين ميان چريك‏هاي فلسطيني و مزدوران رژيم صهيونيستي آغاز شد. در نبرد كرامه، حداقل 1200 نفر از سربازان اين رژيم به هلاكت رسيدند و ده‏ها تانك و زره پوش آن‏ها نابود و يا توسط چريك‏هاي فلسطيني به غنيمت گرفته شد. در اثر اين جنگ، استقبال جوانان فلسطيني از پيوستن به سازمان آزادي بخش فلسطين جهت نبرد براي بازپس‏گيري سرزمينشان به شدت افزايش يافت. با اين حال سازمان آزادي‏بخش فلسطين از سال 1991، اعتبار بين‏المللي، منطقه‏اي و داخلي خود را به دليل عدول از مواضع انقلابي‏اش از دست داد و به تصور دستيابي به صلح با رژيم اشغال‏گر قدس، به مذاكره با اين رژيم نشست.
كشور ناميبيا با وسعت 824 /268كيلومتر مربع در جنوب‏غربي افريقا و در ساحل اقيانوس اطلس واقع شده است. جمعيت اين كشور درحدود 2 ميليون نفر بوده كه بيش از 90 درصد آن‏ها را سياه‏پوستان تشكيل مي‏دهند و بيشتر آنان داراي اديان بومي و مسيحيت مي‏باشند. پيش‏بيني مي‏شود كه جمعيت ناميبيا تا سال 2025م بيش از 2 ميليون نفر گردد. نظام سياسي ناميبيا جمهوري است و اكثر مردم آن به زبان انگليسي صحبت مي‏كنند. واحد پول اين كشور دلار ناميبيا مي‏باشد. مركز ناميبيا شهر وينْدْهوگ نام دارد و شهرهاي مهم آن والويس بي، اوشاكاتي و اوندانگوا مي‏باشند. ناميبيا تا سال 1990م در كنترل كشور افريقاي جنوبي قرار داشت ولي مجامع بين‏المللي، سازمان خلق افريقاي جنوب غربي موسوم به سوآپو را به عنوان تنها نماينده قانوني مردم ناميبيا مورد شناسايى قرار مي‏دادند. سرانجام سال‏ها مبارزه مردم و سازمان‏هاي استقلال‏طلب باعث شد تا افريقاي جنوبي نيروهاي خود را از اين كشور بيرون برد و نتيجه انتخابات انجام شده به پيروزي سازمان سوآپو رقم خورد. رياست جمهوري "سام‏نجوما" كه حدود 30 سال در تبعيد بود، آغازي بود به استقلال اين كشور كه در 21 مارس 1990م اعلام گرديد. ناميبيا در همين سال نيز به عنوان يك كشور مستقل به عضويت سازمان ملل متحد درآمد.