آثار تربيتى و روان شناختى انتظار
آثار تربيتى و روان شناختى انتظار
آثار تربيتى و روان شناختى انتظار
چنان چه, انتظار را به عنوان يك آرمان بنگريم, در جنبه هاى فردى و اجتماعى نيز داراى آثارى خواهد بود. نخست از لحاظ فردى, موجب تمركز افكار و نيروهاى آدمى مى شود; زيرا همه ى آن ها, ناظر به يك هدف, يعنى انتظار ظهور هستند و اين امر به نوبه ى خود, موجب وحدت شخصيت او مى گردد. در مقابل, مى توان به پراكنده بودن و متفرق بودن تلاش هاى انسان اشاره نمود كه هيچ نتيجه اى در پى نخواهد داشت. اين معنا در قرآن كريم چنين آمده است: ((هر آينه سعى و كوشش شما پراكنده است. ))
آلپورت در بيان چنين رابطه اى مى نويسد:
تلاش براى آينده, به كل شخصيت آدمى, يگانگى و يك پارچگى مى بخشد ... به عبارت ديگر, مى توان با كوشش براى دست يافتن به مقاصد و رسيدن به هدف ها, جنبه هاى شخصيت را يك پارچه ساخت و جامعيت بخشيد.
وحدت شخصيت, از هرز رفتن توانايى ها و قابليت ها, جلوگيرى مى كند و زمينه ى رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوق العاده را فراهم مى كند; زيرا چنين وحدتى در درون آدمى, تضادهاى درونى را از ميان بر مى دارد; همان تضادهايى كه برخى انسان ها را پيوسته رنج داده, توان شان را به شدت مى كاهد. در اين جا به نقل مطلبى از ((كارن هورناى)) مى پردازيم. او يكى از روان كاوان هم عصر ماست. وى با تإليف معروف ترين اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است كه بيش ترين عامل اثر گذار بر سلامت روانى اشخاص را بايد در پديده ى تضادهاى درونى آنان جست وجو نمود و چنان چه آنان بتوانند به گونه اى بر اين تضادها فايق آيند, ديگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد داشت. وى هم چنين به بيان حكايتى از فلسفه و حكمت خاور دور مى پردازد:
مريدى از پير و مرشد خود پرسيد: اى حكيم, به من بگو اين چه نيرويى است؟ و اين چه قدرتى است كه در پنجه ى شير نهفته است؟
پير جواب داد: نيروى وحدت با خود. اخلاص و صميميت چنين نيرويى ايجاد مى كند. در حقيقت, استفاده از تمام نيروهاى معنوى يك دل و يك جهت.
از بعد اجتماعى نيز, وحدت قابل تإمل است. وجود هدف مشترك در يك ملت يا جامعه, موجب نوعى پيوند, دل بستگى و وحدت ميان معتقدان به آن هدف مى شود. در ميان جامعه اى كه بزرگ ترين آرمانش, ظهور امام عصر(عج) است, نوعى هم دلى, هم نوايى و هم انديشى پديد مىآيد. چنين هدفى از چند جهت ازهدف هاى ديگر متمايز است:
1.اين هدف چون در واژه ى ((انتظار)), معنا مى يابد, داراى قداست ويژه اى است و هيچ هدف ديگرى در معنويت و قداست به پايه ى آن نمى رسد; چرا كه اين يك انتظار معمولى نيست, بلكه طولانى ترين انتظار براى ظهور كامل ترين انسان عصر است.
2.چنين هدفى كه با مسئله ى امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(عج) در عصر ظهور ايشان, ارتباط مى يابد, از لحاظ مراتب ارزشى, در اوج اهداف و آرمان هاى يك جامعه قرار مى گيرد; زيرا هيچ موضوع ديگرى به سان اين امر, به حيات و بقاى جامعه, بستگى پيدا نمى كند; چه آن كه ((به يمن وجود اوست كه به خلق, روزى مى رسد و زمين و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه ى او خدا زمين را پر از عدل و داد مى كند پس از آن كه پر از بيداد و ستم شده باشد)). وقتى از جايگاه امام(علیه السلام) در برپايى جامعه اى مبتنى بر عدالت, سخن به ميان آيد, بى مناسبت نخواهد بود كه تا اندازه اى چنين جايگاهى, روشن شود.
زندگى, زمانى با معناست كه جوهر حركت در آن باشد و به تعبير ديگر, انسانى كه پويا و فعال و پر تحرك است, معنايى براى بودن خويشتن مى يابد; زيرا مى تواند خود را از سطح ركود و روزمره گى, به مرحله ى پويايى برساند.
وقتى فرد, به وضعيت موجود راضى نيست و در صدد تحقق شرايط بهترى تلاش مى كند, به اين معناست كه خود نيز نقشى در آن ايفا مى كند و تماشاگر نيست; بلكه ايفاگر وظيفه اى خاص است.
دوآن شولتس, در توصيف چنين حالتى مى نويسد:
چيزى كه به زندگى شور و هيجان مى بخشد تعقيب است نه تسخير, راه است نه مقصد, تلاش است نه كام يابى.
پويايى از دو منظر قابل بررسى است: نخست اين كه انسان پويا به نفى هرگونه بى تفاوتى بر مى خيزد و همين امر, زمينه ساز نوآورى, خلاقيت و جست وجوى هميشگى امور بديع است و تإثير آن نيز رضايت نسبى آدمى از خويشتن و زندگى است; زيرا بخشى از آثار وجودى خويش را شاهد بوده و آن ها را باور دارد. ديگر اين كه هرگونه تحرك و پويايى نيز داراى چنين آثارى نخواهد بود; زيرا حركت بدون هدف, عقيم بوده و داشتن هدف بدون حركت نيز بى معناست. از اين روى پويايى معطوف به هدف, مورد نظر است; زيرا شامل هر دو مولفه است.
بنابراين بر اساس اين مقدمات مى توان گفت كه انتظار امام عصر(عج), در منتظرانش, شامل هر دو مولفه ى ((پويايى)) و ((معطوف به هدف بودن)) است; زيرا منتظر به جامعه اى مى انديشد كه تمامى وعده هاى انبيا و اوليا در آن به وقوع خواهد پيوست و از اين روى تلاش مى كند تا به ميزان توانايى و درك مسئوليت خويش, در ساختن چنين جامعه اى سهيم باشد. از سوى ديگر, او مى داند كه براى چه تلاش مى كند; انگيزه اى آشكار, منطقى, معقول و قابل دفاع دارد; بنابر اين تمامى تلاش هاى او, معطوف به هدفى والا به نام ((انتظار ظهور)) مى شود و اين هدفى معنادار و ارزش مند است.
تجلى اين گونه تلاش ها را در فرمايش امام صادق(ع), مى بينيم:
هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائم(عج) باشد, بايستى انتظار او را داشته, به نيكويى و پرهيزكارى رفتار نمايد; پس اگر او به اين حال, پيش از قيام او از دنيا برود, پاداش ياران مهدى را خواهد گرفت; بنابر اين بكوشيد و جديت كنيد و چشم به راه باشيد كه بر شما گوارا باد.
برخى از روان شناسان مكتب كمال, نظير ((ويكتور فرانكل)), معتقدند در وجود انسان, توانايى هايى نهفته است كه جز در موقعيت هاى خاص, بروز و ظهور نمى يابند; موقعيت هايى نظير برخورد با سختى ها و تنگناها كه آدمى را به پويايى و تحرك وا مى دارد و همين خود انگيزىها, عامل تحقق خويشتن و خود شكوفايى است. روى كردهاى او كه بر گرفته از دوران سخت اسارت در بازداشت گاه هاى مخوف آلمان نازى است, با زيبايى هر چه تمام تر در كتاب انسان در جست و جوى معنا به تصوير كشيده شده است.
حضرت على(علیه السلام) نيز در نهج البلاغه به اين مطلب اشاره دارند:
... و كانى بقائلكم يقول: ((اذا كان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الا قران و منازله الشجعان)) الا و ان الشجره البريه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا و النابتات العذيه اقوى وقودا و ابطا خمودا .
...گويا مى شنوم كه شخصى از شما مى گويد:
اگر غذاى فرزند ابوطالب همين است, پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است)).
آگاه باشيد! درختان بيابانى, چوبشان سخت تر, و درختان كناره جويبار پوستشان نازك تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است...
در يك جمع بندى, آثار تربيتى انتظارى پويا و معطوف به هدف, عبارت اند از:
الف ـ به جريان افتادن نيروهاى نهفته و سرمايه هاى راكد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب ـ پالايش درون و به مرحله ى خلوص رسيدن به جهت طولانى شدن دوران غيبت;
ج ـ معنا يافتن زندگى در پرتو پويايى معطوف به هدف, با نگاه تطبيقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن كه تهى شدن از درون و روز مره گى است;
د ـ رشد قدرت تحمل در برابر ناملايمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف كه در انتظار حضرت بودن, معنا مى يابد;
ه' ـ فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسيدن به مرحله ى انسان متعالى;
و ـ از سطح و مرحله ى رنج هاى حقير مادى, رها شدن و به وادى رنج هاى عظيم معنوى و دغدغه هاى بزرگ انسانى, گام نهادن; هم چون رنج انتظارى راستين و طولانى را بر دوش كشيدن و چشم به دروازه هاى روشن ظهور داشتن.
از جهات تربيتى و اخلاقى فرد سالم, زمينه ساز جامعه ى سالم است و جامعه ى سالم, عامل تداوم و بقاى فرد سالم است و اين دو در تعامل با يك ديگرند. بنابراين نوعى التزام منطقى ميان سلامت اخلاقى فرد و سلامت اخلاقى جامعه, وجود دارد. گفتنى است كه منظور از واژه ى ((سلامت)), مصونيت دين در سطح فرد و جامعه است.
مصونيت دين, در پرتو تقوا امكان پذير است. همان عاملى كه عمل به آن, يكى از مهم ترين وظايف شيعيان و پيروان امام عصر(عج) در زمان غيبت است. زيرا آن حضرت, معناى تقوا است و انتظار منطقى آن است كه منتظرانش نيز از نوعى سنخيت نسبى با ايشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن حضرت, نشانه اى از صداقت, مشاهده شود.
از سوى ديگر, در رإس فرمايشات معصومين(عليهم السلام) سفارش به تقوا به چشم مى خورد:
امام صادق(علیه السلام) مى فرمايند:
قسم به خدا, شما بر دين خدا و فرشتگان او هستيد; پس ما را نسبت به اين امر (دين دارى خودتان) به وسيله ى ورع و اجتهاد يارى نماييد.
هم ايشان در سفارش ديگرى مى افزايند:
بر شماست رعايت كردن ورع, به درستى كه ورع, آن دينى است كه ما ملتزم به آن هستيم وخدا را به وسيله ى آن بندگى مى كنيم و همين را از اهل ولايت و محبت خود انتظار داريم. ما را به خاطر شفاعت كردن به سختى و زحمت نيندازيد.
سيرى كوتاه در حالات و زندگى نواب خاص آن حضرت بيان گر اين واقعيت است كه همه ى آن بزرگواران, اهل تقوا و پرهيزكارى بودند و يگانه ى زمان خويش. هم چنين, گذرى بر زندگى نامه ى افراد سعادت مندى كه در دوران غيبت, به ديدار آن حضرت مشرف شده اند, مويد همين معناست كه آنان نيز در خصيصه ى تقوا و پاكى نيت, از بهترين هاى دوران خود بوده اند.
علاوه بر اين ها در حديثى از امام حسن عسكرى(علیه السلام) آمده است:
هر كدام از فقها (مراجع تقليد) كه نگه دارنده ى نفس خود و حافظ دين خود و مخالف هوى و هوس خود و مطيع فرمان پروردگارش باشد, بر عوام است كه از وى تقليد كنند.
در اين فرمايش حضرت, مشاهده مى شود كه يكى از شرايط مرجعيت, خويشتن دارى و صيانت نفس و به عبارت ديگر, پرهيز از تبعيت هواى نفس يا تقواى الهى است.
بر اساس اين مقدمات ورع و تقوا و خويشتن دارى در بحث انتظار آن حضرت و ارادت صادقانه به ايشان, نقشى محورى دارد; به اين معنا كه منتظران حقيقى, داراى خصيصه ى تقوا هستند و نيز پديده ى ((انتظار)) در فرد و جامعه ى منتظر, به گونه اى منطقى, تقوا مىآفريند و فرد و جامعه, هر دو را به جانب سلامت اخلاقى, سوق مى دهد. چنين نتيجه اى را مى توان, به شكل زير صورت بندى منطقى بخشيد:
منتظر حقيقى, نيك مى داند كه محبت به امام عصر(عج) شرط لازم است ولى شرط كافى, تبعيت و جلب رضايت آن حضرت است و جلب رضايت ايشان, تحقق خواسته هاى آن بزرگوار, از جمله رعايت ((تقواى الهى)) است; بنابر اين به ميزان عشق و ارادت خويش به آن عزيز, در جهت رشد و تقوا و خويشتن دارى مى كوشد. از اين روى انسان منتظر, انسانى است متخلق, كه صفت تقوا در اوج صفات ديگر وى, جاى گرفته است. او هم چنين با درك مسئوليت اجتماعى, نسبت به اصلاح جامعه, درحد توان خود تلاش مى كند و هرگز تسليم يإس و روزمره گى نمى شود. توضيح اين مطلب ضرورى است كه منتظر حقيقى, انحرافات اجتماعى را تحمل نمى كند و بر ضد آن مى شورد.
كلام پيامبر اكرم(ص) يارىگر همين معناست:
هر كس از شما كه كار زشتى را (در جامعه) ديد, قطعا با عمل خود به آن اعتراض كند; واگر قدرت آن را ندارد, با زبان خود به آن اعتراض كند; و اگر قدرت آن را ندارد, با قلب خود به آن اعتراض نمايد (يعنى نسبت به آن بى اعتنايى كند) و اين (كراهت و اعتراض قلبى) پايين ترين درجه ى ايمان است.
خانواده نيز كه واحد بنيادين جامعه است, در زمان انتظار, در معرض تحولى اساسى, واقع مى شود; زيرا فرد فرد خانواده ى منتظر, سعى در ايجاد و بهبود يك نظام متعادل و بالنده مى نمايند و روابطشان, بر مبناى درك و شناخت حقوق متقابل فرد و خانواده, تنظيم مى شود. بديهى است در چنين محيطى, عشق, محبت, صميميت و تفاهم حاكم است و چنين خانواده هايى, توانايى ايجاد جامعه اى سالم و صالح را خواهند داشت.
اميد, محرك انسان براى رويارويى با آينده است. برخى آن را انگيزه, و پاره اى ديگر, آن را نياز آدمى مى دانند. به عقيده ى مزلو, يكى از روان شناسان مكتب كمال; ((انگيزه ى آدمى, نيازهايى مشترك و فطرى است كه در سلسله مراتبى از نيرومندترين تا ضعيف ترين نياز, قرار مى گيرد)).
براى توضيح مطلب مى توان گفت كه آدمى, پيوسته و در پى انجام هر كارى, به دنبال غايت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نيز, نيازمند انگيزه اى براى آغاز عمل مى باشد.
بر اين اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارىهاى آن, نيازمند انگيزه اى نيرومند است كه در پديده ى ((اميد به آينده)) تجلى مى يابد; آينده اى كه به مراتب, عالى تر, زيباتر و بهتر از امروز باشد; اين مسئله, به ويژه براى جوانان, داراى اهميت بيش ترى است; زيرا آنان در پرتو ((اميد به فردايى بهتر)) مى توانند به نيروى فراوان خود و شور ونشاط بى پايانشان جهت و معنا بخشند.
البته اين مقوله در ميان مكاتب دينى و غير دينى, داراى جايگاه, منزلت و تفسيرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پيروان اديان به امدادهاى غيبى و عنايات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهايى هم چون اميد بهآينده و به تعبيرى ديگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى كه در مكاتب مادى و بينش هاى سكولاريستى جايى براى ((امدادهاى غيبى)) وجود ندارد. حتى در ميان پيروان اديان, نيز اين مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پيش, پاپ, رهبر كاتوليك هاى جهان, در اولين كتابى كه از او باعنوان ((عبور از آستانه ى اميد)) منتشر گرديد, به صراحت, نااميدى خود را از وضعيت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ويژه جوانان, اظهار نمود. در اظهارات پاپ, نشانه هايى از اميد به آينده به چشم نمى خورد. حتى در ميان برخى انديشمندان و متفكران غربى نيز بعضا مسئله ى ((اميد)) هم چون پديده اى دور از دست رس و بيهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل در گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نويسد: ((من در لحظه اى تاريك (ژوييه ى 1961) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى كند كه نوشته ى من منتشر يا در صورت انتشار, قرائت شود يا نه)).
در مقابل اين رويكردهاى يإسآور و منفى به آينده كه در بيش تر مكاتب موجود مشاهده مى شود, انديشه ها و رويكردهاى اميدوارانه و مثبت گرايى نيز وجود دارند كه از مهم ترين آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شيعه در زمينه ى انتظار امام عصر(عج) اشاره نمود كه نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پديده اى معنادار, منطقى و معقول است, بلكه چنين انتظارى, در زمره ى بزرگ ترين فرج ها و گشايش ها, تلقى مى شود. براى توضيح مطلب, اشاره مى كنيم كه اميدها دو گونه اند: اميدهاى واهى و اميدهاى واقعى. اميدهاى واهى, بيش تر شامل نوعى ايدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است كه انسان با حاضر كردن آن ها در ذهن ودرون خويش, به نوعى آرامش خاطر دست مى يابد كه در صورت تداوم و تقويت آن ها, خود به خود زمينه ى جدا شدن از مسائل و روىدادهاى واقعى زندگى و در نتيجه احساس بيگانگى با واقعيات, براى شخص فراهم مى گردد.
در مباحث روان شناسى تربيتى, اين نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ويژگى هاى اين گونه رفتارها, اين است كه در كوتاه مدت, به شخص, آرامش و امنيت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافيان و دنياى خارج مى شود.
اميدهاى واقعى نقطه ى مقابل اميدهاى واهى است; اميدهايى كه داراى پايه و اساسى منطقى و استوارند و ريشه در اعتقادات و باورهاى دينى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند اميد به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرايطى كه آن حضرت با حكومت خويش فراهم مىآورند كه در اين جا به دو نمونه از اين شرايط اشاره مى كنيم:
امام حسن مجتبى(علیه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمايند:
در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى كنند; زمين, نباتات خود را خارج مى كند; آسمان, بركاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمين براى او آشكار مى شود و بين مشرق و مغرب را مالك مى شود و خوشا به حال كسى كه آن روزگار مسعود را درك كند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.
از امام باقر(علیه السلام) نيز روايت شده است كه فرمودند:
هنگامى كه قائم ما(عج) قيام كند, دست شريفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را كامل گرداند.
از اين دو عبارت چنين برداشت مى شود كه انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و توسعه ى اميدهاى واقعى در شيعيان و پيروان آن حضرت مى شود; اميدهايى كه منتظرانش, هرگز در حقيقت و اصالت آن ها, ترديدى به خود راه نمى دهند; زيرا چنين اميدهايى از متن باورهاى دين, رويش كرده و برخاسته از اعتقاد اصيل و استوار شيعه است.حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگريم, نقش اميد را در سلامت روانى, تعيين كننده و محورى خواهيم يافت.
دوآن شولتسمى نويسد:
سلامت روانى, پيش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چيزى است كه شخص اميدوار است بشود نه آن چه پيش تر روى داده است و دگرگونى پذير نيست.
او مى افزايد:من, نگاهى را كه به آينده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و روياهاى درازمدت تمركز مى يابد, خوشايند مى يابم. البته پيش بينى و برنامه ريزى و تلاش براى آينده, از ماندن در روىدادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.
كانت, طرح مسئله ى اميد را از ويژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى كند و مى نويسد:
براى هر كس كه متنبه و هوشيار باشد و در كار دنيا و حال خود بنگرد, سه سوال پيش مىآيد:
يكى: چه مى توانم بدانم؟
دوم اين كه: چه بايد بكنم؟
سوم اين كه: چه اميد و انتظارى مى توانم داشته باشم؟
آلپورت, يكى از صاحب نظران علم شخصيت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و اميدها و روياهاى خويشند, و رهنمون زندگى شان, معناجويى و ايثار و حسن تعهد است. تعقيب هدف, هيچ گاه پايان نمى پذيرد. اگر هدفى را بايد كنار گذاشت, بايد بى درنگ انگيزه ى نوينى آفريد. افراد سالم به آينده مى انديشند و در آينده زندگى مى كنند.
روى كرد ((آينده گرا)) با ويژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنين نسبتى را در بيان ويكتور فرانكل به روشنى مى يابيم:
شخصيت هاى سالم, ويژگى هاى ديگرى هم دارند; به آينده مى نگرند و به هدف ها و وظايف آتى توجه مى كنند. در واقع به چنين هدف هايى نياز دارند. اين ويژگى انسان است كه تنها با نگرش به آينده مى تواند زندگى كند.
او در ادامه ى نظرياتش مى افزايد:
بدون اعتقاد به آينده, ((محمل معنوى)) زندگى از ميان مى رود و روح و جسم به سرعت محكوم به فنا مى گردد. بايد براى ادامه ى زندگى دليلى داشت; در راه هدفى آتى كوشيد, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.
به نظر ((فرانكل)), اعتقاد به آينده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنين تعبيرى, يك نقطه ى اوج در ميان نظريات روان شناسان در اين زمينه است.
انتظار در مكتب شيعه, علاوه بر اين كه, نوعى اميد به آينده است, چشم به راه يك روىداد بزرگ و تحول عميق, بودن است; چرا كه طى شدن فاصله ى ميان غيبت و ظهور يك پديده ى عادى نيست; بلكه حادثه اى به وسعت همه ى تاريخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به اين نكته كافى است كه امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاكنون است.
بر اين اساس, فرداى ظهور, فردايى است روشن تر و بهتر از امروز; زيرا همه ى اختلافات و خصومت ها كه ناشى از محدوديت انديشه و نارسايى عقل بشر است, از ميان برمى خيزد و در پرتو شكوفايى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و مناسبات صميمانه مى بخشد.
با تكيه بر اين مبانى, ديگر افسردگى در ميان پيروان مكتب انتظار جايى ندارد. در غير اين صورت است كه آدمى, دليلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابر اين بيش تر در معرض افسردگى و نااميدى قرار مى گيرد. اهميت اين مطلب, زمانى روشن تر مى شود كه بدانيم افسردگى, به عنوان بيمارى قرن, شايع ترين و دشوارترين اختلالى است كه انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است; چرا كه رشته هاى اميد خود را بريده و گسيخته مى بيند.
يكى از پىآمدهاى طبيعى و منطقى انتظار, احساس حضور است. منتظرواقعى, با اعتقاد به اين كه اعمالش, پيوسته در منظر آن عزيز واقع مى شود, نسبت ميان خود و آن حضرت را در احساس حضور, متجلى مى بيند و هر جا كه باشد, گويى خود را در خيمه ى آن حضرت و گوش به فرمان ايشان, احساس مى كند و لازمه ى انتظار حقيقى را, تلاش براى جلب رضايت ايشان مى داند; بنابر اين براى تحقق اين مهم, نه تنها, عمل به واجبات و ترك محرمات را وجهه ى همت خويش قرار مى دهد, بلكه از هر غفلتى نيز پرهيز مى كند; همان گونه كه استغفار خواص, استغفار از گناه نبوده و نيست بلكه آنان هر غفلتى از ياد خدا و انس با محبوب را براى خود گناهى بزرگ مى شمردند و از آن استغفار مى كردند.
منتظر, به يارى معرفت خويش, امام(علیه السلام) را در غيبت, هم چون خورشيد پشت ابر دانسته, و او را ناظر بر حالات و نيات خود مى داند و چيزى را از ديدگان آن حضرت مخفى نمى پندارد. و در چنين موقعيتى است كه احساس حضور معنا پيدا مى كند.
براى استناد به كلام معصومين(عليهم السلام) به ذكر دو نمونه بسنده مى كنيم:
امام على(علیه السلام) در پاسخ به پرسش يكى از مومنين درباره ى حدود آگاهى و ميزان اشراف امام, فرمودند:
هيچ مومنى در شرق و غرب زمين از ما غايب نيست.
و امام عصر(عج) در بخشى از توقيع مباركشان به شيخ مفيد; فرمودند:
ما بر آن چه بر شما مى گذرد, احاطه ى علمى داريم و هيچ يك از خبرهاى شما از ما پوشيده نيست ... ما نسبت به رعايت حال شما اهمال نمى كنيم و ياد كردن شما را فراموش نمى كنيم.
او همان بزرگوارى است كه در زيارت روز جمعه اش مى خوانيم: ((السلام عليك يا عين الله فى خلقه; سلام بر تو اى چشم خدا در ميان آفريدگانش.))
بنابراين با تكيه بر اين مبانى, مى توان نتيجه گرفت كه آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال بايد ديد كه احساس حضور از جهات تربيتى چه اثراتى دارد؟
يقين داشتن به اين مطلب كه هيچ يك از اعمال ظاهرى و نيات باطنى ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفى نمى ماند, در مرحله ى اول, منجر به مراقبت دايمى اخلاقى خواهد شد; زيرا ميان ((انتظار)) و ((عمل مورد پذيرش منتظر)), تلازم منطقى وجود دارد و در غير اين صورت ((انتظار)) امرى بى معنا خواهد بود.
منتظر, پيوسته مراقب مجموعه ى گفتارها و رفتارهايش خواهد بود تا موردى بر خلاف رضاى محبوبش, از او صادر نشود. و اين مسئله در حقيقت, به پالايش درونى و صفاى باطنى خواهد انجاميد; به گونه اى كه در پرتو چنين مراقبه اى, قابليت ارتقا مى يابد و اين امر, خود به خود به تحقق يك هدف تربيت اخلاقى منجر مى شود. اين هدف, ناظر به اين است كه عامل نظارت و كنترل فرد, بايد قبل از هر چيز, جنبه ى درونى داشته باشد, نه جنبه ى بيرونى. و اين وضعيت درونى كه هميشه پايدار و مستمر است, رفتار فرد را در جهت اهداف معينى, جهت مى بخشد. در حقيقت بايد بگوييم, انضباط اخلاقى و خويشتن دارى, چنان چه متكى بر عوامل و پايه هاى درونى باشد, از استمرار, دوام, عمق و اخلاص ويژه اى برخوردار خواهد بود و در صورتى كه بر پايه ها و عوامل بيرونى, استوار باشد, از برخى آفات عمل هم چون تظاهر, ريا و گسيختگى و انقطاع عمل, مصون نخواهد ماند. از اين روى در صورتى كه بتوانيم وابستگى فرد را به عوامل خارجى كاهش داده, يا آن را قطع كنيم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل, رضاى حق و تإييد امام عصر(عج) بدانيم, يك هدف مهم در تربيت اخلاقى, تحقق يافته است. و ثمره ى آن, منتظرانى هستند كه در نيت و عمل, خالص بوده, هرگز لحظه اى از وارسى اعمال خويش غفلت نمى كنند.
در خبر آمده است ((از بزرگى پرسيدند: نفيس ترين چيزى كه به آسمان بالا رود چيست؟ گفت: اخلاص, پرسيدند: نفيس ترين چيزى كه از آسمان به زمين فرود مىآيد چيست؟ گفت: توفيق.))
انسان هاى تربيت شده و الهى, مى دانند كه شرط جوان مردى آن است كه بدانند وقتى بر سر سفره ى روزى و نعمت الهى مى نشينند, روزىخوار نعمت هايى هستند كه خداوند براى آنان به يمن وجود مبارك امام عصر(عج) مقدر فرموده است; زيرا معتقدند:
و بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السمإ;
و به بركت (وجود) او به خلق روزى مى رسد و به ذات وجودش زمين و آسمان بر جاى خود مى باشند.
بنابر اين چنين افرادى, هرگز به فكرشان خطور نمى كند كه عملى برخلاف رضاى آن حضرت كه رضاى خداست انجام دهند و دايم در حال مراقبه, مشارطه و محاسبه ى نفس خويش اند و داراى همان شخصيتى هستند كه مورد قبول آن بزرگوار است. و اگر مقام و مرتبه ى منتظر از اين مراتب نيز فراتر رفت و به منزلت اولياى خدا رسيد, در آن مرحله, حتى از انديشه و فكر گناه نيز پرهيز مى كند كه نيك مى داند: استمرار و تداوم انديشه ى گناه, مقدمه عمل گناه است.
منبع: www.imamalmahdi.com الف
آلپورت در بيان چنين رابطه اى مى نويسد:
تلاش براى آينده, به كل شخصيت آدمى, يگانگى و يك پارچگى مى بخشد ... به عبارت ديگر, مى توان با كوشش براى دست يافتن به مقاصد و رسيدن به هدف ها, جنبه هاى شخصيت را يك پارچه ساخت و جامعيت بخشيد.
وحدت شخصيت, از هرز رفتن توانايى ها و قابليت ها, جلوگيرى مى كند و زمينه ى رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوق العاده را فراهم مى كند; زيرا چنين وحدتى در درون آدمى, تضادهاى درونى را از ميان بر مى دارد; همان تضادهايى كه برخى انسان ها را پيوسته رنج داده, توان شان را به شدت مى كاهد. در اين جا به نقل مطلبى از ((كارن هورناى)) مى پردازيم. او يكى از روان كاوان هم عصر ماست. وى با تإليف معروف ترين اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است كه بيش ترين عامل اثر گذار بر سلامت روانى اشخاص را بايد در پديده ى تضادهاى درونى آنان جست وجو نمود و چنان چه آنان بتوانند به گونه اى بر اين تضادها فايق آيند, ديگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد داشت. وى هم چنين به بيان حكايتى از فلسفه و حكمت خاور دور مى پردازد:
مريدى از پير و مرشد خود پرسيد: اى حكيم, به من بگو اين چه نيرويى است؟ و اين چه قدرتى است كه در پنجه ى شير نهفته است؟
پير جواب داد: نيروى وحدت با خود. اخلاص و صميميت چنين نيرويى ايجاد مى كند. در حقيقت, استفاده از تمام نيروهاى معنوى يك دل و يك جهت.
از بعد اجتماعى نيز, وحدت قابل تإمل است. وجود هدف مشترك در يك ملت يا جامعه, موجب نوعى پيوند, دل بستگى و وحدت ميان معتقدان به آن هدف مى شود. در ميان جامعه اى كه بزرگ ترين آرمانش, ظهور امام عصر(عج) است, نوعى هم دلى, هم نوايى و هم انديشى پديد مىآيد. چنين هدفى از چند جهت ازهدف هاى ديگر متمايز است:
1.اين هدف چون در واژه ى ((انتظار)), معنا مى يابد, داراى قداست ويژه اى است و هيچ هدف ديگرى در معنويت و قداست به پايه ى آن نمى رسد; چرا كه اين يك انتظار معمولى نيست, بلكه طولانى ترين انتظار براى ظهور كامل ترين انسان عصر است.
2.چنين هدفى كه با مسئله ى امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(عج) در عصر ظهور ايشان, ارتباط مى يابد, از لحاظ مراتب ارزشى, در اوج اهداف و آرمان هاى يك جامعه قرار مى گيرد; زيرا هيچ موضوع ديگرى به سان اين امر, به حيات و بقاى جامعه, بستگى پيدا نمى كند; چه آن كه ((به يمن وجود اوست كه به خلق, روزى مى رسد و زمين و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه ى او خدا زمين را پر از عدل و داد مى كند پس از آن كه پر از بيداد و ستم شده باشد)). وقتى از جايگاه امام(علیه السلام) در برپايى جامعه اى مبتنى بر عدالت, سخن به ميان آيد, بى مناسبت نخواهد بود كه تا اندازه اى چنين جايگاهى, روشن شود.
زندگى, زمانى با معناست كه جوهر حركت در آن باشد و به تعبير ديگر, انسانى كه پويا و فعال و پر تحرك است, معنايى براى بودن خويشتن مى يابد; زيرا مى تواند خود را از سطح ركود و روزمره گى, به مرحله ى پويايى برساند.
وقتى فرد, به وضعيت موجود راضى نيست و در صدد تحقق شرايط بهترى تلاش مى كند, به اين معناست كه خود نيز نقشى در آن ايفا مى كند و تماشاگر نيست; بلكه ايفاگر وظيفه اى خاص است.
دوآن شولتس, در توصيف چنين حالتى مى نويسد:
چيزى كه به زندگى شور و هيجان مى بخشد تعقيب است نه تسخير, راه است نه مقصد, تلاش است نه كام يابى.
پويايى از دو منظر قابل بررسى است: نخست اين كه انسان پويا به نفى هرگونه بى تفاوتى بر مى خيزد و همين امر, زمينه ساز نوآورى, خلاقيت و جست وجوى هميشگى امور بديع است و تإثير آن نيز رضايت نسبى آدمى از خويشتن و زندگى است; زيرا بخشى از آثار وجودى خويش را شاهد بوده و آن ها را باور دارد. ديگر اين كه هرگونه تحرك و پويايى نيز داراى چنين آثارى نخواهد بود; زيرا حركت بدون هدف, عقيم بوده و داشتن هدف بدون حركت نيز بى معناست. از اين روى پويايى معطوف به هدف, مورد نظر است; زيرا شامل هر دو مولفه است.
بنابراين بر اساس اين مقدمات مى توان گفت كه انتظار امام عصر(عج), در منتظرانش, شامل هر دو مولفه ى ((پويايى)) و ((معطوف به هدف بودن)) است; زيرا منتظر به جامعه اى مى انديشد كه تمامى وعده هاى انبيا و اوليا در آن به وقوع خواهد پيوست و از اين روى تلاش مى كند تا به ميزان توانايى و درك مسئوليت خويش, در ساختن چنين جامعه اى سهيم باشد. از سوى ديگر, او مى داند كه براى چه تلاش مى كند; انگيزه اى آشكار, منطقى, معقول و قابل دفاع دارد; بنابر اين تمامى تلاش هاى او, معطوف به هدفى والا به نام ((انتظار ظهور)) مى شود و اين هدفى معنادار و ارزش مند است.
تجلى اين گونه تلاش ها را در فرمايش امام صادق(ع), مى بينيم:
هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائم(عج) باشد, بايستى انتظار او را داشته, به نيكويى و پرهيزكارى رفتار نمايد; پس اگر او به اين حال, پيش از قيام او از دنيا برود, پاداش ياران مهدى را خواهد گرفت; بنابر اين بكوشيد و جديت كنيد و چشم به راه باشيد كه بر شما گوارا باد.
برخى از روان شناسان مكتب كمال, نظير ((ويكتور فرانكل)), معتقدند در وجود انسان, توانايى هايى نهفته است كه جز در موقعيت هاى خاص, بروز و ظهور نمى يابند; موقعيت هايى نظير برخورد با سختى ها و تنگناها كه آدمى را به پويايى و تحرك وا مى دارد و همين خود انگيزىها, عامل تحقق خويشتن و خود شكوفايى است. روى كردهاى او كه بر گرفته از دوران سخت اسارت در بازداشت گاه هاى مخوف آلمان نازى است, با زيبايى هر چه تمام تر در كتاب انسان در جست و جوى معنا به تصوير كشيده شده است.
حضرت على(علیه السلام) نيز در نهج البلاغه به اين مطلب اشاره دارند:
... و كانى بقائلكم يقول: ((اذا كان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الا قران و منازله الشجعان)) الا و ان الشجره البريه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا و النابتات العذيه اقوى وقودا و ابطا خمودا .
...گويا مى شنوم كه شخصى از شما مى گويد:
اگر غذاى فرزند ابوطالب همين است, پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است)).
آگاه باشيد! درختان بيابانى, چوبشان سخت تر, و درختان كناره جويبار پوستشان نازك تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است...
در يك جمع بندى, آثار تربيتى انتظارى پويا و معطوف به هدف, عبارت اند از:
الف ـ به جريان افتادن نيروهاى نهفته و سرمايه هاى راكد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب ـ پالايش درون و به مرحله ى خلوص رسيدن به جهت طولانى شدن دوران غيبت;
ج ـ معنا يافتن زندگى در پرتو پويايى معطوف به هدف, با نگاه تطبيقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن كه تهى شدن از درون و روز مره گى است;
د ـ رشد قدرت تحمل در برابر ناملايمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف كه در انتظار حضرت بودن, معنا مى يابد;
ه' ـ فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسيدن به مرحله ى انسان متعالى;
و ـ از سطح و مرحله ى رنج هاى حقير مادى, رها شدن و به وادى رنج هاى عظيم معنوى و دغدغه هاى بزرگ انسانى, گام نهادن; هم چون رنج انتظارى راستين و طولانى را بر دوش كشيدن و چشم به دروازه هاى روشن ظهور داشتن.
از جهات تربيتى و اخلاقى فرد سالم, زمينه ساز جامعه ى سالم است و جامعه ى سالم, عامل تداوم و بقاى فرد سالم است و اين دو در تعامل با يك ديگرند. بنابراين نوعى التزام منطقى ميان سلامت اخلاقى فرد و سلامت اخلاقى جامعه, وجود دارد. گفتنى است كه منظور از واژه ى ((سلامت)), مصونيت دين در سطح فرد و جامعه است.
مصونيت دين, در پرتو تقوا امكان پذير است. همان عاملى كه عمل به آن, يكى از مهم ترين وظايف شيعيان و پيروان امام عصر(عج) در زمان غيبت است. زيرا آن حضرت, معناى تقوا است و انتظار منطقى آن است كه منتظرانش نيز از نوعى سنخيت نسبى با ايشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن حضرت, نشانه اى از صداقت, مشاهده شود.
از سوى ديگر, در رإس فرمايشات معصومين(عليهم السلام) سفارش به تقوا به چشم مى خورد:
امام صادق(علیه السلام) مى فرمايند:
قسم به خدا, شما بر دين خدا و فرشتگان او هستيد; پس ما را نسبت به اين امر (دين دارى خودتان) به وسيله ى ورع و اجتهاد يارى نماييد.
هم ايشان در سفارش ديگرى مى افزايند:
بر شماست رعايت كردن ورع, به درستى كه ورع, آن دينى است كه ما ملتزم به آن هستيم وخدا را به وسيله ى آن بندگى مى كنيم و همين را از اهل ولايت و محبت خود انتظار داريم. ما را به خاطر شفاعت كردن به سختى و زحمت نيندازيد.
سيرى كوتاه در حالات و زندگى نواب خاص آن حضرت بيان گر اين واقعيت است كه همه ى آن بزرگواران, اهل تقوا و پرهيزكارى بودند و يگانه ى زمان خويش. هم چنين, گذرى بر زندگى نامه ى افراد سعادت مندى كه در دوران غيبت, به ديدار آن حضرت مشرف شده اند, مويد همين معناست كه آنان نيز در خصيصه ى تقوا و پاكى نيت, از بهترين هاى دوران خود بوده اند.
علاوه بر اين ها در حديثى از امام حسن عسكرى(علیه السلام) آمده است:
هر كدام از فقها (مراجع تقليد) كه نگه دارنده ى نفس خود و حافظ دين خود و مخالف هوى و هوس خود و مطيع فرمان پروردگارش باشد, بر عوام است كه از وى تقليد كنند.
در اين فرمايش حضرت, مشاهده مى شود كه يكى از شرايط مرجعيت, خويشتن دارى و صيانت نفس و به عبارت ديگر, پرهيز از تبعيت هواى نفس يا تقواى الهى است.
بر اساس اين مقدمات ورع و تقوا و خويشتن دارى در بحث انتظار آن حضرت و ارادت صادقانه به ايشان, نقشى محورى دارد; به اين معنا كه منتظران حقيقى, داراى خصيصه ى تقوا هستند و نيز پديده ى ((انتظار)) در فرد و جامعه ى منتظر, به گونه اى منطقى, تقوا مىآفريند و فرد و جامعه, هر دو را به جانب سلامت اخلاقى, سوق مى دهد. چنين نتيجه اى را مى توان, به شكل زير صورت بندى منطقى بخشيد:
منتظر حقيقى, نيك مى داند كه محبت به امام عصر(عج) شرط لازم است ولى شرط كافى, تبعيت و جلب رضايت آن حضرت است و جلب رضايت ايشان, تحقق خواسته هاى آن بزرگوار, از جمله رعايت ((تقواى الهى)) است; بنابر اين به ميزان عشق و ارادت خويش به آن عزيز, در جهت رشد و تقوا و خويشتن دارى مى كوشد. از اين روى انسان منتظر, انسانى است متخلق, كه صفت تقوا در اوج صفات ديگر وى, جاى گرفته است. او هم چنين با درك مسئوليت اجتماعى, نسبت به اصلاح جامعه, درحد توان خود تلاش مى كند و هرگز تسليم يإس و روزمره گى نمى شود. توضيح اين مطلب ضرورى است كه منتظر حقيقى, انحرافات اجتماعى را تحمل نمى كند و بر ضد آن مى شورد.
كلام پيامبر اكرم(ص) يارىگر همين معناست:
هر كس از شما كه كار زشتى را (در جامعه) ديد, قطعا با عمل خود به آن اعتراض كند; واگر قدرت آن را ندارد, با زبان خود به آن اعتراض كند; و اگر قدرت آن را ندارد, با قلب خود به آن اعتراض نمايد (يعنى نسبت به آن بى اعتنايى كند) و اين (كراهت و اعتراض قلبى) پايين ترين درجه ى ايمان است.
خانواده نيز كه واحد بنيادين جامعه است, در زمان انتظار, در معرض تحولى اساسى, واقع مى شود; زيرا فرد فرد خانواده ى منتظر, سعى در ايجاد و بهبود يك نظام متعادل و بالنده مى نمايند و روابطشان, بر مبناى درك و شناخت حقوق متقابل فرد و خانواده, تنظيم مى شود. بديهى است در چنين محيطى, عشق, محبت, صميميت و تفاهم حاكم است و چنين خانواده هايى, توانايى ايجاد جامعه اى سالم و صالح را خواهند داشت.
اميد, محرك انسان براى رويارويى با آينده است. برخى آن را انگيزه, و پاره اى ديگر, آن را نياز آدمى مى دانند. به عقيده ى مزلو, يكى از روان شناسان مكتب كمال; ((انگيزه ى آدمى, نيازهايى مشترك و فطرى است كه در سلسله مراتبى از نيرومندترين تا ضعيف ترين نياز, قرار مى گيرد)).
براى توضيح مطلب مى توان گفت كه آدمى, پيوسته و در پى انجام هر كارى, به دنبال غايت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نيز, نيازمند انگيزه اى براى آغاز عمل مى باشد.
بر اين اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارىهاى آن, نيازمند انگيزه اى نيرومند است كه در پديده ى ((اميد به آينده)) تجلى مى يابد; آينده اى كه به مراتب, عالى تر, زيباتر و بهتر از امروز باشد; اين مسئله, به ويژه براى جوانان, داراى اهميت بيش ترى است; زيرا آنان در پرتو ((اميد به فردايى بهتر)) مى توانند به نيروى فراوان خود و شور ونشاط بى پايانشان جهت و معنا بخشند.
البته اين مقوله در ميان مكاتب دينى و غير دينى, داراى جايگاه, منزلت و تفسيرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پيروان اديان به امدادهاى غيبى و عنايات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهايى هم چون اميد بهآينده و به تعبيرى ديگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى كه در مكاتب مادى و بينش هاى سكولاريستى جايى براى ((امدادهاى غيبى)) وجود ندارد. حتى در ميان پيروان اديان, نيز اين مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پيش, پاپ, رهبر كاتوليك هاى جهان, در اولين كتابى كه از او باعنوان ((عبور از آستانه ى اميد)) منتشر گرديد, به صراحت, نااميدى خود را از وضعيت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ويژه جوانان, اظهار نمود. در اظهارات پاپ, نشانه هايى از اميد به آينده به چشم نمى خورد. حتى در ميان برخى انديشمندان و متفكران غربى نيز بعضا مسئله ى ((اميد)) هم چون پديده اى دور از دست رس و بيهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل در گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نويسد: ((من در لحظه اى تاريك (ژوييه ى 1961) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى كند كه نوشته ى من منتشر يا در صورت انتشار, قرائت شود يا نه)).
در مقابل اين رويكردهاى يإسآور و منفى به آينده كه در بيش تر مكاتب موجود مشاهده مى شود, انديشه ها و رويكردهاى اميدوارانه و مثبت گرايى نيز وجود دارند كه از مهم ترين آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شيعه در زمينه ى انتظار امام عصر(عج) اشاره نمود كه نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پديده اى معنادار, منطقى و معقول است, بلكه چنين انتظارى, در زمره ى بزرگ ترين فرج ها و گشايش ها, تلقى مى شود. براى توضيح مطلب, اشاره مى كنيم كه اميدها دو گونه اند: اميدهاى واهى و اميدهاى واقعى. اميدهاى واهى, بيش تر شامل نوعى ايدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است كه انسان با حاضر كردن آن ها در ذهن ودرون خويش, به نوعى آرامش خاطر دست مى يابد كه در صورت تداوم و تقويت آن ها, خود به خود زمينه ى جدا شدن از مسائل و روىدادهاى واقعى زندگى و در نتيجه احساس بيگانگى با واقعيات, براى شخص فراهم مى گردد.
در مباحث روان شناسى تربيتى, اين نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ويژگى هاى اين گونه رفتارها, اين است كه در كوتاه مدت, به شخص, آرامش و امنيت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافيان و دنياى خارج مى شود.
اميدهاى واقعى نقطه ى مقابل اميدهاى واهى است; اميدهايى كه داراى پايه و اساسى منطقى و استوارند و ريشه در اعتقادات و باورهاى دينى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند اميد به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرايطى كه آن حضرت با حكومت خويش فراهم مىآورند كه در اين جا به دو نمونه از اين شرايط اشاره مى كنيم:
امام حسن مجتبى(علیه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمايند:
در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى كنند; زمين, نباتات خود را خارج مى كند; آسمان, بركاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمين براى او آشكار مى شود و بين مشرق و مغرب را مالك مى شود و خوشا به حال كسى كه آن روزگار مسعود را درك كند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.
از امام باقر(علیه السلام) نيز روايت شده است كه فرمودند:
هنگامى كه قائم ما(عج) قيام كند, دست شريفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را كامل گرداند.
از اين دو عبارت چنين برداشت مى شود كه انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و توسعه ى اميدهاى واقعى در شيعيان و پيروان آن حضرت مى شود; اميدهايى كه منتظرانش, هرگز در حقيقت و اصالت آن ها, ترديدى به خود راه نمى دهند; زيرا چنين اميدهايى از متن باورهاى دين, رويش كرده و برخاسته از اعتقاد اصيل و استوار شيعه است.حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگريم, نقش اميد را در سلامت روانى, تعيين كننده و محورى خواهيم يافت.
دوآن شولتسمى نويسد:
سلامت روانى, پيش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چيزى است كه شخص اميدوار است بشود نه آن چه پيش تر روى داده است و دگرگونى پذير نيست.
او مى افزايد:من, نگاهى را كه به آينده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و روياهاى درازمدت تمركز مى يابد, خوشايند مى يابم. البته پيش بينى و برنامه ريزى و تلاش براى آينده, از ماندن در روىدادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.
كانت, طرح مسئله ى اميد را از ويژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى كند و مى نويسد:
براى هر كس كه متنبه و هوشيار باشد و در كار دنيا و حال خود بنگرد, سه سوال پيش مىآيد:
يكى: چه مى توانم بدانم؟
دوم اين كه: چه بايد بكنم؟
سوم اين كه: چه اميد و انتظارى مى توانم داشته باشم؟
آلپورت, يكى از صاحب نظران علم شخصيت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و اميدها و روياهاى خويشند, و رهنمون زندگى شان, معناجويى و ايثار و حسن تعهد است. تعقيب هدف, هيچ گاه پايان نمى پذيرد. اگر هدفى را بايد كنار گذاشت, بايد بى درنگ انگيزه ى نوينى آفريد. افراد سالم به آينده مى انديشند و در آينده زندگى مى كنند.
روى كرد ((آينده گرا)) با ويژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنين نسبتى را در بيان ويكتور فرانكل به روشنى مى يابيم:
شخصيت هاى سالم, ويژگى هاى ديگرى هم دارند; به آينده مى نگرند و به هدف ها و وظايف آتى توجه مى كنند. در واقع به چنين هدف هايى نياز دارند. اين ويژگى انسان است كه تنها با نگرش به آينده مى تواند زندگى كند.
او در ادامه ى نظرياتش مى افزايد:
بدون اعتقاد به آينده, ((محمل معنوى)) زندگى از ميان مى رود و روح و جسم به سرعت محكوم به فنا مى گردد. بايد براى ادامه ى زندگى دليلى داشت; در راه هدفى آتى كوشيد, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.
به نظر ((فرانكل)), اعتقاد به آينده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنين تعبيرى, يك نقطه ى اوج در ميان نظريات روان شناسان در اين زمينه است.
انتظار در مكتب شيعه, علاوه بر اين كه, نوعى اميد به آينده است, چشم به راه يك روىداد بزرگ و تحول عميق, بودن است; چرا كه طى شدن فاصله ى ميان غيبت و ظهور يك پديده ى عادى نيست; بلكه حادثه اى به وسعت همه ى تاريخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به اين نكته كافى است كه امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاكنون است.
بر اين اساس, فرداى ظهور, فردايى است روشن تر و بهتر از امروز; زيرا همه ى اختلافات و خصومت ها كه ناشى از محدوديت انديشه و نارسايى عقل بشر است, از ميان برمى خيزد و در پرتو شكوفايى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و مناسبات صميمانه مى بخشد.
با تكيه بر اين مبانى, ديگر افسردگى در ميان پيروان مكتب انتظار جايى ندارد. در غير اين صورت است كه آدمى, دليلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابر اين بيش تر در معرض افسردگى و نااميدى قرار مى گيرد. اهميت اين مطلب, زمانى روشن تر مى شود كه بدانيم افسردگى, به عنوان بيمارى قرن, شايع ترين و دشوارترين اختلالى است كه انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است; چرا كه رشته هاى اميد خود را بريده و گسيخته مى بيند.
يكى از پىآمدهاى طبيعى و منطقى انتظار, احساس حضور است. منتظرواقعى, با اعتقاد به اين كه اعمالش, پيوسته در منظر آن عزيز واقع مى شود, نسبت ميان خود و آن حضرت را در احساس حضور, متجلى مى بيند و هر جا كه باشد, گويى خود را در خيمه ى آن حضرت و گوش به فرمان ايشان, احساس مى كند و لازمه ى انتظار حقيقى را, تلاش براى جلب رضايت ايشان مى داند; بنابر اين براى تحقق اين مهم, نه تنها, عمل به واجبات و ترك محرمات را وجهه ى همت خويش قرار مى دهد, بلكه از هر غفلتى نيز پرهيز مى كند; همان گونه كه استغفار خواص, استغفار از گناه نبوده و نيست بلكه آنان هر غفلتى از ياد خدا و انس با محبوب را براى خود گناهى بزرگ مى شمردند و از آن استغفار مى كردند.
منتظر, به يارى معرفت خويش, امام(علیه السلام) را در غيبت, هم چون خورشيد پشت ابر دانسته, و او را ناظر بر حالات و نيات خود مى داند و چيزى را از ديدگان آن حضرت مخفى نمى پندارد. و در چنين موقعيتى است كه احساس حضور معنا پيدا مى كند.
براى استناد به كلام معصومين(عليهم السلام) به ذكر دو نمونه بسنده مى كنيم:
امام على(علیه السلام) در پاسخ به پرسش يكى از مومنين درباره ى حدود آگاهى و ميزان اشراف امام, فرمودند:
هيچ مومنى در شرق و غرب زمين از ما غايب نيست.
و امام عصر(عج) در بخشى از توقيع مباركشان به شيخ مفيد; فرمودند:
ما بر آن چه بر شما مى گذرد, احاطه ى علمى داريم و هيچ يك از خبرهاى شما از ما پوشيده نيست ... ما نسبت به رعايت حال شما اهمال نمى كنيم و ياد كردن شما را فراموش نمى كنيم.
او همان بزرگوارى است كه در زيارت روز جمعه اش مى خوانيم: ((السلام عليك يا عين الله فى خلقه; سلام بر تو اى چشم خدا در ميان آفريدگانش.))
بنابراين با تكيه بر اين مبانى, مى توان نتيجه گرفت كه آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال بايد ديد كه احساس حضور از جهات تربيتى چه اثراتى دارد؟
يقين داشتن به اين مطلب كه هيچ يك از اعمال ظاهرى و نيات باطنى ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفى نمى ماند, در مرحله ى اول, منجر به مراقبت دايمى اخلاقى خواهد شد; زيرا ميان ((انتظار)) و ((عمل مورد پذيرش منتظر)), تلازم منطقى وجود دارد و در غير اين صورت ((انتظار)) امرى بى معنا خواهد بود.
منتظر, پيوسته مراقب مجموعه ى گفتارها و رفتارهايش خواهد بود تا موردى بر خلاف رضاى محبوبش, از او صادر نشود. و اين مسئله در حقيقت, به پالايش درونى و صفاى باطنى خواهد انجاميد; به گونه اى كه در پرتو چنين مراقبه اى, قابليت ارتقا مى يابد و اين امر, خود به خود به تحقق يك هدف تربيت اخلاقى منجر مى شود. اين هدف, ناظر به اين است كه عامل نظارت و كنترل فرد, بايد قبل از هر چيز, جنبه ى درونى داشته باشد, نه جنبه ى بيرونى. و اين وضعيت درونى كه هميشه پايدار و مستمر است, رفتار فرد را در جهت اهداف معينى, جهت مى بخشد. در حقيقت بايد بگوييم, انضباط اخلاقى و خويشتن دارى, چنان چه متكى بر عوامل و پايه هاى درونى باشد, از استمرار, دوام, عمق و اخلاص ويژه اى برخوردار خواهد بود و در صورتى كه بر پايه ها و عوامل بيرونى, استوار باشد, از برخى آفات عمل هم چون تظاهر, ريا و گسيختگى و انقطاع عمل, مصون نخواهد ماند. از اين روى در صورتى كه بتوانيم وابستگى فرد را به عوامل خارجى كاهش داده, يا آن را قطع كنيم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل, رضاى حق و تإييد امام عصر(عج) بدانيم, يك هدف مهم در تربيت اخلاقى, تحقق يافته است. و ثمره ى آن, منتظرانى هستند كه در نيت و عمل, خالص بوده, هرگز لحظه اى از وارسى اعمال خويش غفلت نمى كنند.
در خبر آمده است ((از بزرگى پرسيدند: نفيس ترين چيزى كه به آسمان بالا رود چيست؟ گفت: اخلاص, پرسيدند: نفيس ترين چيزى كه از آسمان به زمين فرود مىآيد چيست؟ گفت: توفيق.))
انسان هاى تربيت شده و الهى, مى دانند كه شرط جوان مردى آن است كه بدانند وقتى بر سر سفره ى روزى و نعمت الهى مى نشينند, روزىخوار نعمت هايى هستند كه خداوند براى آنان به يمن وجود مبارك امام عصر(عج) مقدر فرموده است; زيرا معتقدند:
و بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السمإ;
و به بركت (وجود) او به خلق روزى مى رسد و به ذات وجودش زمين و آسمان بر جاى خود مى باشند.
بنابر اين چنين افرادى, هرگز به فكرشان خطور نمى كند كه عملى برخلاف رضاى آن حضرت كه رضاى خداست انجام دهند و دايم در حال مراقبه, مشارطه و محاسبه ى نفس خويش اند و داراى همان شخصيتى هستند كه مورد قبول آن بزرگوار است. و اگر مقام و مرتبه ى منتظر از اين مراتب نيز فراتر رفت و به منزلت اولياى خدا رسيد, در آن مرحله, حتى از انديشه و فكر گناه نيز پرهيز مى كند كه نيك مى داند: استمرار و تداوم انديشه ى گناه, مقدمه عمل گناه است.
منبع: www.imamalmahdi.com الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}