ابعاد انتظار شناسى
ابعاد انتظار شناسى
ابعاد انتظار شناسى
انتظار يك زارع براى خوب به عمل آمدن محصول مشروط به شرط هايى است; از آن جمله كه زمين زراعى را اصلاح كند، تخم بكارد به موقع آبيارى كند در حالى كه مى داند تربيت كننده ى آن تخم و روياننده ى آن تا سر حد كمال خداوند متعال است.
در اين حال چون احتمال آفت زمينى و آسمانى مى رود، سم پاشى كرده و نيز دعا مى كند و از خدا مى خواهد كه آفتها را از بين ببرد و محصول او را به عمل آورد.
همين طور انتظار و دعا براى فرج امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ و رسيدن فيوضات و نعمت هاى الاهى به بندگان بر اسباب و شرايطى تكيه دارد و آن اين است كه به امام ـ عليه السلام ـ در ظاهر نيز اذن تصرف داده شود و از پرده ى غيب بيرون آيد و براى اين اذن نيز مقدمه هايى خواهد بود كه برخى از آنها به دست خود مردم است كه عبارت از تقواى الاهى و رفتار نيكو است چنانچه در سوره ى اعراف مى فرمايد (ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض). اگر مردمان ايمان آورده و تقوا پيشه سازند حتماً درهاى بركت را از آسمان و زمين به سوى ايشان مى گشاييم. بنابراين معلوم مى شود كه رفتار زشت مردم خود مانعى براى ظهور آن عزيز جانهاست.
رزق انسان در خواندن كتابها و مطالعات، منحصر نيست . دقت و مطالعه در آفاق و طبيعت و در انفس و وجود انسان هم مىتواند آيهها و نشانههايى رابه دنبال بياورد و مايههاى فكرى و روحى انسان را تقويت كند .
از اين گذشته، آنها كه روز را با خلق خدا به سر مىبرند، بايد در شب به ياد خدا باشند و از قرب او رزق بگيرند،تا بتوانند بار برخوردهاى سنگين و درگيرىهاى مستمر روزشان را به دوش بگيرند .
به همين دليل، رسول بايد پيش از قيامش در شب، قيام كند و قرآن را آرام آرام بخواند و باترتيل در وجودش بنشاند; چون مىخواهد قول ثقيل و رسالتسنگينى را بر دوش بگيرد .
اين پيوند شب و ارتباط با خدا، با دعا، تامين كنندهى رزق روزانهى مؤمن منتظر است كه سوخت و ساز و درگيرى و برخوردهاى شكننده دارد.
واژه ى انتظار سترگترين مقام را در معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به خود اختصاص داده است. در ميان هزاران هزار گوهر تابناك كه از خاندان رسالت رسيده است به كمتر واژه اى بر مى خوريم كه چون انتظار از آن به زيبايى ياد شده باشد. از ميان آن باغستان معارف به دو ريحان بسنده مى كنيم:
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: روزگارى خواهد آمد كه امام از مردم پنهان مى شود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما ثابت قدم باشند.
زيرا كمترين ثوابى كه آنان را خواهد رسيد، آنكه خداوند به ايشان مى گويد: اى غلامان و كنيزان من! بر سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا گواهى كرديد; بشارت باد شما را به جزاى نيكوى من.
همانا شما غلامان و كنيزان حقيقى من هستيد. از شما مى پذيرم (رفتار نيك را) و بر شما مى بخشايم (عملهاى زشت را) و بخاطر شما در مى گذرم و سيراب مى سازم بندگانم را با آب باران; و بلاها را از آنان رفع مى كنم. اگر شما نباشيد عذابم بر آنان نازل خواهد شد.
جابر گويد: گفتم: اى فرزند رسول خدا! چه چيزى بهترين كار براى مؤمن در اين زمان است؟ فرمودند: نگاهدارى زبان و خانه نشينى.
هم چنين از ابى بصير از امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره آيه شريفه (يوم يأتي بعض آيات ربّك . . .) سؤال شد، فرمودند: آن هنگام قيام قائم و منتظر ماست . . . سپس فرمودند: اى ابو بصير! خوش بر احوال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبت انتظار ظهورش مى كشند و در گاه ظهور فرمان بردار اويند آنان اولياء خدايند كه هيچ ترس و واهمه اى بر آنان نيست و هرگز غمگين نخواهند شد.
هم چنين درباره ارزش انتظار امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است كه به برخى از ياران خود فرمودند: هر يك از شما منتظر اين امر از دنيا رويد چون كسى هستيد كه در خيمه قائم همراه اوست
كسى كه حدود را مىشناسد و تكليفش را مىداند و مىخواهد به اين تكليف عمل كند، اين وجود ديگر فشارى ندارد، بلكه در جايگاه امن نشسته است: ان المتقين فى مقام امين . وجودى كه تكليفش را شناخته و وحى را مىفهمد، ديگر از آنچه پيش مىآيد، وحشت ندارد و حتى با آنچه مىشود، كارى ندارد .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمودند:
ما كنتبدعا من الرسل; من از ميان رسولان بدعتى نيستم و تازهاى نياوردهام . و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم; و حتى نمىدانم كه براى من و شما، چه پيش مىآيد:
ان اتبع الا ما يوحى الى . من فقط بر روى مرز و به دنبال وحى حركت مىكنم; زيرا همين اطاعت و تقوا و عمل به وظيفه است كه امن مىآورد و از بن ستبيرون مىكشد: و من يتق الله يجعل له مخرجا .
منتظر بايد در زمينهى روحى نيز آمادگى بالايى داشته باشد تا در برابر حوادث و مصيبتها مانند کوه استوار باشد و بتواند بار سنگين رسالت و آگاهىهاى عظيم را به دوش بگيرد . در واقع، ظرفيت وجودى انسان را در كنار گرفتارىها مقاوم مىسازد و همين است كه مىبينيم وقتى منتظر دعا مىكند، معرفت و شناخت را مىخواهد:
اللهم عرفنى نفسك . . . . .
خدايا! خودت را به من بشناسان .
و ثبات قدم را مىخواهد: ثبتنى على دينك . كم توقعى و صبر را مىخواهد: صبر نى على ذلك . منتظر بايد از آنچنان روحيهاى برخودار شود كه همراه رنجها و سختىها، راحتىها را داشته باشد; زيرا كه در زمان غيبت، مردم مورد سختترين امتحانات قرار مىگيرند و زير و رو مىشوند . چنانچه امام باقر عليه السلام در پاسخ يكى از ياران كه پرسيد: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:
هيهات، هيهات لا تكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا - يقولها ثلاثا - حتى يذهب الكدر و يبقى الصفور .
هيهات فرج ما نرسد تا غربال شويد، باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا اينكه كدورتها برود و صافى و صفا بماند .
ايجاد روحيه، امر مهمى است كه در دورهى انتظار بايد حاصل شود، ولى مهمتر از آن، راههاى ايجاد اين روحيه است كه چگونه؟ و با چه روشى؟ اين روحيه در منتظر ايجاد شود
سقفهاى سنگين و رسالتهاى بزرگ، پايههاى محكم مىخواهند، پايههايى كه در شعور و احساس قرار گرفته باشند . به همين خاطر رسول مكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
لكل شى دعامة و دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشد على الشيطان من الف عابد .
براى هر چيز، اساس و پايهاى وجود دارد . اساس و پايهى اين دين [اسلام]، فهم عميق است و يك فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادتگزار [بدون شناخت] محكمتر و مؤثرتر است .
بنابراين، در دوره انتظار، بايد بنيانهاى فكرى عميقى پيدا كنيم تا در مقابل افكار و مكاتب مختلف از پا نيافتيم .
اما چگونه؟ بعضىها خيال مىكنند كه براى انتخاب صحيح بايد تمام مكاتب را شناخت و آنگاه انتخاب كرد، ولى اين بررسى براى انتخاب كافى نيست; زيرا اين درست است كه گفتهاند بايد گفتهها را گوش داد و بهترين را انتخاب كرد (24) ولى ما مىدانيم بهترين كدام است .
بهتر را بايد با اصلى سنجيد، اين اصل كدام است . على عليه السلام مىگويد: كفى بالمرء جهلا ان لايعرف قدره .
عصر ما : عصر نا كاميها سرخوردگيها ، نا اميدها ، بيمها نگرانيهاى از آينده عصر ناكامى مكاتب گوناگون فلسفى ، فكرى و عملى دست ساخت بشرى است .دوران ما بى شك ، دوران بشريّت فراموش شده ، انقلاب هاى نافرجام و انسانيّتهاى بر باد رفته ، و دوران مقابله فكرى و عملى مظاهر شرك و كفر جهانى با اديان الهى و موحّدان واقعى است.
دوران و زمان ما همچنين دوران بيرنگى حالت انتظار و ايمان به آينده اسلام و بشريّت است . در چنين عصر و زمانى : نگه داشتن حسّ اميد و انگيزش خوشبختى و حالت انتظار كار بزرگ و ارزشمند و يك تكليف الهى و اعتقادى است . و چون در دوران پيش از ظهور دولت حقّه منجى جهانيان و موحدّان : سختى ها و دشوارى هاى پياپى و فراوان در زندگى و در راه ديندارى مردمان است تا جايى كه در احاديث متعدّدى ، دوران انتظار دوران امتحانها و آزمايشهاى بزرگ محسوب شده است ايجاد و تقويت حالت و پديده انتظار : در جان و روح و روان موحدان و مردمان و دين باوران و منتظران ، يك تكليف لازم و واجب الهى و مكتبى و دينى است .
قال الصادق عليه السلام :
مِنْ دينِ الْاَئِمَّة الوَرَع وَ الْعَفة وَ الصَّلاح –الِى قوله : وَ انْتِظارُ الْفَرَجِ بِالصَبِّْر
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:از دين ائمة و پيشوايان شيعه تقوى وعفت نفس و ... و انتظار فرج مهدى موعود عليه السلام مي باشد كه با صبّر تحقّق مي يابد.
همچنين در دوران ما كه دوران انتظار است به عّت اوج يافتن و شكوفا شدن مظاهر و پديده هاى تمدّن مادى انسانى در شكلها و رنگهاى گوناگون ، و به علّت خدمت مداوم علوم تجربى و عقلانى به دستاوردهاى تمّدن مادى بشرى ، و به علّت مقابله بى امان افكار الحادى و كفر آميز و شرك آميز با اعتقادات توحيدى ،( در عرصه مُبادلات و رويارويى مكاتب فكرى و عملى مادى با اديان الهى) آدمى با تمام وجود به تحقّق يافتن اين روايت شريف دست مى يابد كه : نگهداشتن دين در آخرالزمان ، چون نگهداشتن اخگر است در كف دست و يا « كَالْقابِِضِ عَلى جَمْرِ الغَضا » چون كسى است كه قطعه آتش درخت ( شوره گز ) ( كه شوره زارها مى رويد و چوبى بسيار محكم و آتش بسيار بادوام دارد ) را در كف دست گرفته باشد برخى از علماى مكتب اسلام معتقدند كه انتظار : يك تكليف واجب الهى است زيرا انتظار واقعى روح فردى و اجتماعى را اميدوار و از پوچى و سردرگمى و يأس مى رهاند و سبب بسيج عمومى مؤمنان و دين باوران و منتظران براى اصلاح ساختار شخصيّپت فردى و اجتماعى مى گردد ، آنچنان اصلاحى كه مورد رضايت حضرت مهدى موعود عليه السلام مى باشد به عنوان نمونه(محققان و علاقمندان به زندگى بزرگان و علماء شيعى نظير سيد بن طاووس و شيخ مفيد و علامّه حلى مراجعه نمايند) .
انتظار : همانا ديده دوختن به راه تحقق امرى است كه منتظر را به حالت انتظار واداشته و هر چه اين عقيده و باور درنظر مهتر باشد : براى تحقق آن بيشتر تلاش مى كند . اگر سئوال گردد چرا حالت و پديده اعتقادى انتظار در معارف و اعتقادات شيعى و اسلامى تكليفى الهى است ؟ و چرا انتظار سازنده تاريخ آينده بشريت است ؟ درپاسخ مى گوييم :زيرا انتظار :
1.امرى و پديده ايى سازنده و تمرينى مداوم جهت تعالى روح و انديشه فرد و جامعه دين باوران است .
2.اعتقاد به ظهور منجى جهانيان و منتظر حضرتش بودن : اعتقادى است ژرف براى نگاهبانى ايمان حق جويان و دين باوران از سستى و يأس ناشى از دوران آخرالزمان .
3.انتظار دريچه است اميدوار كننده به سوى اجراى فرامين الهى و تحقق بخشيدن اهداف قرآنى در جوامع بشرى به دست با كفايت باقيمانده عترت نبّى مكرّم اسلام (ص) .4- و انتظار : راه كارى و دارويى و گشايشى است براى محرومان و مصلحان و دين باوران كه : فطرت زلال الهى را، با مظاهر پر زرق و برق تمّدن مادى ، آلوده نكرده اند و جان و روح خود را ، از بافته هاى فكرى و عقلانى فيلسوف نماهاى ملحد ، سيرآب ننموده اند.
براى جهالت تو همين بس كه با تمامى اطلاعات و مطالعات عظيم، اصل و معيار را نداشته باشى و اندازهى خودت را نشناسى .
آنچه يك منتظر بايد در زمينهى فكرى به آن مسلح شده باشد، همين درك از خويش و شناخت قدر خويش است كه معيار انتخاب مكتبها خواهد بود و انسان را در برابر مكتبهاى گوناگون راهنمايى مىكند . و انتخاب بهترين را ممكن مىسازد .
چون بهترينها در رابطه با شعارى كه ارايه مىدهند، همراه مقايسهاى كه در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار مىشود، انتخاب مىگردد .
با توجه به همين معيار است كه مىتوانى كار گروهها و مكتبهاى گوناگون را نقد بزنى . لازم نيست همهى مكاتب را مطالعه كرد، بلكه همين قدر از مكاتب را بايد دانست كه اينها انسان را در نهايتبه كجا خواهند برد .
مثلا وقتى شما مىخواهيد يك جفت كفش بخريد، تمام كفشهاى يك فروشگاه را آزمايش نمىكنيد .
اندازه و شمارهى پا، شما را در انتخاب بهترين كمك مىكند . در رابطه با مكتبها و گزينش آنها نيز اين چنين است .
وقتى من اندازهى واقعى انسانى خودم را كشف كردم و شناختم، حالا در پى اين هستم كه مكاتب مختلف، چه لباسى را براى اين انسان مىسازند .
آنوقت مىبينيم كه همهى مكاتب، لباسهايى را براى اين انسان مىسازند، حتى انگشت پاى اين انسان بزرگ را نمىتواند بپوشاند، جز مكتب تشيع كه آرمانها و اهدافش با اندازهى وجودى و ارزش واقعى انسان، هماهنگ است .
اين روش راهگشاى بن بستهاى حيرتزا است . اين شروع در ما جريانى ايجاد مىكند كه مىتوانيم از مطالعات و تفكرات ديگران هم بهره برداريم و اين جريان فكرى است كه مىتواند در برابر فكرهاى گوناگون مقاوم باشد .
انسان در زندگى فردى و اجتماعى خود مرهون حقيقتى به نام انتظار است و اگر از انتظار گريخته و اميدى به آينده نداشته باشد، زندگى براى او مفهومى نخواهد داشت. حركت و انتظار در كنار هم مى باشند. انتظار علت حركت و تحرّك بخش است.
آنچه مورد انتظار است، هر چه مقدس تر و عالى تر باشد انتظارش نيز مقدس تر خواهد بود و ارزش مردم را مى توان از انتظارى كه دارند سنجيد يكى در انتظار پايان سال و اخذ گواهى و مدركى ست تا بدين وسيله كار و شغل مناسبى فراهم نمايد.
ديگرى منتظر سامان يافتن اوضاع مالى خويش است تا خانه اى فراهم كرده و همسرى بگيرد و از تجرّد و تنهايى خلاص يابد.
و آن ديگر منتظر ارتقاء حقوقى است كه مثلاً ماشين سوارى يا خانه ى شخصى تهيه نمايد. رژيمهاى سرمايه دارى نيز منتظرند تا قدرتشان بيشتر شده و دنيا را بيشتر استعمار كنند در هر حال همه منتظرند و اين انتظار سبب جنب و جوش آنهاست و اگر انتظار در اين دنيا از بشر گرفته شود ديگر ادامه ى حيات برايش بى لذّت و بى معنا است.
)قُل كل متربّص فتربّصوا ( بگو همه منتظرند پس منتظر باشيد.
انتظار فرج امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اصلى ترين نقش خود را در آرامش دلهاى پريشانى كه از وضع موجود در جامعه ها و سيطره استعمار و هر چه محرومتر شدن ضعيفان و قتل و غارتها و مهجور ماندن معارف حقيقى اهل البيت ـ عليهم السلام ـ به ستوه آمده و در ميان امواج يأس و نوميدى غوطهور است.
در اين حال يگانه آرزوى آنان پيشوا و نور تابانى است كه عالم سراسر تاريكى را به پرتو جمالش منوّر مى سازد و اين اميد خود آرام بخش جان آنهاست.
با اين اميدست كه شاهراه شريعت را با گامهاى استوار در مى نوردد و چون كوه در برابر مشكلات مى ايستد و بدين روش زمينه اى را براى ظهور آن عزيز فراهم مى سازد. لذاست كه آن حضرت در توقيع شريفى به محمّد بن عثمان مى فرمايد: براى فرج بسيار دعا كنيد كه آن خود فرج شماست
با توجه و تأمل در ابعاد عملىِ انتظار ـ كه در بخش پيش ياد شد ـ مى بينيم كه انتظار، تجلّىِ جامع و تَبَلوُرِ كامل تربيتهاى مكتب است. پس، انتظار، هم، «شاخصِ مُنَوَّرِ اَبعاد عقايد حَقّه» است، و هم «تبلورِ كاملِ تربيتهاى مكتب». آرى غيبت، جريانى بسيار عميق، و انتظار جريانى بسيار سازنده و مهم است.
دوره ى غيبت و انتظار از يك جهت، مانند مدتى است كه معلم از كلاس خارج مى شود ـ چنانكه در پيش اشاره شد ـ تا بنگرد كه شاگردان در غياب او چه مى كنند؟ و درباره ى تعاليم و تكاليف خود چسان رفتار مى نمايند.
انسان منتظر، كه شاگرد مكتب پيامبران، و حاضر در كلاس دينِ حق است، بايد همواره مراقب خود باشد، و در علم و عمل بكوشد، و بداند كه معلم از كلاس بيرون رفته است، و هر لحظه ممكن است برسد، و او را در آن حال كه هست ببيند . . . بايد هميشه در حالى باشد كه رضاى كامل خاطر معلم را فراهم آورد.
اگر چه بعد قلبى انتظار خود در سه مرحله به كمال خود مى رسد:
اول: ظهور و فرج حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ را باور كردن; بدين معنا كه آن قطعى بوده و بيقين تحقّق خواهد يافت كه البته چنين باورى بنا بر گفته هاى خداوند و اولياى معصوم او لازم الاعتقاد بوده و منكر آن كافر است.
دوم: آنكه ظهور را موقت به وقتى نكند كه در نتيجه قبل از فرا رسيدن آن هنگام مأيوس باشد. و اين نيز به مقتضاى ادلّه واجب است; وليكن به گونه اى كه اگر نباشد موجب فسق است نه كفر.
زيرا وى گرفتار يأسى است كه حرام بوده و مى توان آن را از احاديث بسيارى از جمله رواياتى كه وقت گذاران را دروغگو شمرده است، استفاده نمود.
سوم: آنكه حالت انتظار لحظه بلحظه در قلب او موج زند كه مى توان آن را از رواياتى چون «انتظر الفرج صباحاً ومساءً» صبح و شام منتظر ظهور ـ امام زمان ـ باشيد. و هم چنين در سخن زيبايى كه فرمودند: «يأتي بغتةً كالشهاب الثاقب» او ناگهانى چون شهاب ظاهر خواهد شد. و اين مقتضاى كمال ايمان و عدم آن نقص ايمان است كه به مقتضاى اين درجه، مؤمن بايد مانند كسى باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند و مسافر در راه است و هر لحظه ممكن است برسد
آدمى كه اندازهى خودش را شناخته، ديگر به خاطر کاستی ها معرفتش ضعيف نمی شود و از معرکه نمی گريزد . ظرفيت و وسعت روحى ما در رابطه با آنچه كه بر ما اثر مىگذارد، مشخص مىشود، زيرا على عليه السلام مىگويد:
قدر الرجل على قدر همته ؛اندازهى آدم به اندازهى همان چيزى است كه براى او اهميت دارد .
پس بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودى خودمان از چيزهايى كه براى ما اهميت دارند، بالاتر است . پس همتهايمان بالاتر مىرود تا آنجا كه حركت مىكنيم و در اين حركتبا مسايلى رو به رو می شويم كه برايش از قبل، آماده شده بوديم .
اين نكتهى رمز گر بدانى، دانى
هرچيز كه در جستن آنى، آنى
تا در طلب گوهر كانى، كانى
تا در هوس لقمهى نانى، نانى
رفعت ذكر هم مىتواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك . آنجا كه ذكر و ياد تو را، نه اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده: و رفعنا لك اسمك) بالا برديم، در تو وسعتى آورديم و بارهاى سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم، تا آنجا كه تو همراه هر رنج، دو راحتى مىديدى:
فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا . تكرار نكره باعث تعدد است و يسر بدون الف و لام و نكره آمده است . پس همراه هر رنج، اين دو راحتى هست كه تو ورزيده شدهاى و با رفعتيا دو ذكر به وسعتسينه، راه يافتهاى .
شهادت و ديدن تمام راه
كسى كه تمامى راه را ديده و مانعها را شناخته است، اين وجود واقف منتظر است و از ديدن حوادث و گرفتارىها نمىلرزد; زيرا از پيش آماده شده و به انتظار نشسته است .
آنهايى مىلرزند كه با رؤياها و توقعهاى بى حساب، راه افتادهاند و خيال مىكنند تا به راه افتادى، تمام دشمنها برايت نقل و نبات مىآورند .
مسأله ى ديگرى كه مسلمان منتظر، بايد به آن اهميت بسيار بدهد، و در تحقّق و گسترش آن بكوشد، عدل و احسان است. يكى از شعارهاى سرلوحه اى، در قرآن كريم، اين شعار سترگ است:
(إنّ اللّه يأْمُرُ بِالعَدلِ وَالإحسان).
خداوند به اقامه ى عدل و اشاعه ى احسان امر مى كند.
سخن از عدالت و دادگرى، در اسلام و قرآن، اصلى است بنيادى و همه گير، كه نيازى به توضيح ندارد. اهميت اين اصل تا آنجاست كه در بسيارى از احكام فقهى و عبادى نيز، به گونه اى، به لزوم عدالت بر مى خوريم، از جمله در نماز جماعت، كه مى گويند، پيشنماز بايد عادل باشد. و اين عدالت كه در پيشنماز شرط است نيز، به نوعى، ترك ظلم است نسبت به نفس، و نسبت به غير.
اين است كه منتظران ظهور دولت حق، و حكومت عدل، كه دينشان اسلام است، و كتابشان قرآن، و نخستين امامشان على بن ابى طالب است (يعنى تجسُّمِ اعلاى عدالت و دادگرى)، و خود در انتظار تحقق حكومت عدل جهانى به سر مى برند، بايد پيوسته، نمونه ى اين عدل و عدل طلبى باشند، و اين چگونگى را نشان دهند، و جامعه ى خويش را از احسان سرشار سازند. بايد جامعه ى آنان، نمونه ى آن عدل و دادى باشد كه از آن دم مى زنند، و منتظر ظهور ابعاد كلى و جهانگير آنند.
مى شود جامعه اى خود را منتظر حكومت عدل جهانى بداند، و خود، در محيط خود، در روابط خود، در معاملات و حقوق و قوانين خود، عدالت را عملى نسازد، و رعايت نكند، و به عدل و داد نگرايد، و از عدل و داد طرفدارى نكند، و در راه آن به پا نخيزد، و نشانى از بسط و عدل و احسان در آن جامعه نباشد؟ اين امر چگونه مى تواند بود؟ و اگر باشد، صدق اينگونه مردمى در انتظار، از كجا نمودار خواهد گشت؟.
در روايات وارد شده از ائمه معصومين(علیهم السلام)، آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود آخرالزمان برشمرده شده كه گاه انسان را به تعجب وامىدارد كه چگونه ممكن است عملى كه شايد در ظاهر ساده جلوه كند از اين چنين فضيلتى برخوردار باشد.
البته توجه به فلسفه انتظار و وظايفى كه براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سر اين فضيلت را روشن مىسازد. در اينجا به پارهاى از فضائلى كه براى منتظران قدوم مصلح جهانى حضرت بقيةاللهالاعظم بر شمرده شده اشاره مىكنيم:
1- مرحوم صدوق در كتاب «كمالالدين» از امام صادق(علیه السلام) ، روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان، - كه بر آنها درود باد - فرمودند:
«المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبيلالله»
«منتظر امر (حكومت) ما، بسان آن است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد»
2- در همان كتاب به نقل از امام صادق (علیه السلام) روايت ديگرى به اين شرح در فضيلت منتظران وارد شده
«طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره اولئك اولياءاللهالذين لاخوف عليهم و لا هم يحزنون»
«خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولياء خدا هستند ، همانها كه نه ترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند».
3- مرحوم مجلسى در كتاب «بحارالانوار» به سند خود از اميرالمؤمنين،(علیه السلام) ، نقل مىكند كه آن حضرت فرمودند:
«انتظرواالفرج و لاتياسوا من روحالله فان احب الاعمال الىالله عزوجل انتظارالفرج»
«منتظر فرج باشيد و از رحمتخداوند نااميد نشويد. بدرستى كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج است».
4- همچنين مرحوم مجلسى روايت ديگرى را به سند خود از فيض بن مختار نقل مىكند كه در آن امام صادق،(علیه السلام) مىفرمايند:
«من مات منكم و هو منتظر لهذاالامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه ، قال: ثم مكث هنيئة ، ثم قال: لا بل كم قارع معه بسيفه، ثم قال: لا والله كمن استشهد مع رسولالله(ص)»
«هر كس از شما بميرد در حاليكه منتظر اين امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم(علیه السلام) در خيمهاش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظهاى درنگ كرده ، آنگاه فرمود:
نه ، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند، سپس فرمودند: نه، بخدا همچون كسى است كه در ركاب رسول خدا(ص)، شهيد شده باشد.»
اين قيام به هنگام شنيدن نام قائم يعنى آمادگى داشتن در هر آن، براى قيام و مبارزه و جهاد در راه تحكيم عدالت جهانى در ركاب حجّت خدا. شيعه ى منتظر در عصر غيبت بايد همواره داراى چنين هدفى باشد.
وجوب انتظار
ابو بصير خدمت امام باقر ـ عليه السلام ـ مى رسد و عرض مى كند: اى فرزند رسول خدا! آيا مى پذيريد كه من دوست و تنها متوجه و گردن نهاده بر ولايت شمايم؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود:
آرى! عرض نمود: پس اينك پرسشى دارم كه جواب دهيد، زيرا من نابينايم و كمتر راه مى روم; و نمى توانم هر زمان خدمت شما برسم. امام ـ عليه السلام ـ فرمودند: خواهش خود را عرضه دار! گفت:
مرا از آن دين كه خود و خاندانت بدان پايبنديد، آگاه ساز تا من نيز بدان گردن نهم. امام ـ عليه السلام ـ فرمودند: اگر چه به كوتاهى سخن گفتى، ليكن سؤالى بس بزرگ نمودى; بخدا سوگند! دين خود و پدرانم را بر تو عرضه مى كنم و آن گواهى به يگانگى خداوند و رسالت محمد و اقرار بر آنچه او از جانب پروردگار آورده و دوستى با آنان كه دوست مايند و بيزارى از هر كه دشمن ماست و تسليم بودن بر فرمان ما و انتظار كشيدن قائم ما و كوشش نمودن (در راه اطاعت خداوند) و پرهيز از آنچه او نمى پسندد.
اين نكته اى بسيار شگرف است كه انتظار دوشادوش توحيد و نبوت از اصول مهم دين محمدى است. و آن حكايت از چيزى فراتر از وجوب دارد.
منبع: www.imamalmahdi.com الف
در اين حال چون احتمال آفت زمينى و آسمانى مى رود، سم پاشى كرده و نيز دعا مى كند و از خدا مى خواهد كه آفتها را از بين ببرد و محصول او را به عمل آورد.
همين طور انتظار و دعا براى فرج امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ و رسيدن فيوضات و نعمت هاى الاهى به بندگان بر اسباب و شرايطى تكيه دارد و آن اين است كه به امام ـ عليه السلام ـ در ظاهر نيز اذن تصرف داده شود و از پرده ى غيب بيرون آيد و براى اين اذن نيز مقدمه هايى خواهد بود كه برخى از آنها به دست خود مردم است كه عبارت از تقواى الاهى و رفتار نيكو است چنانچه در سوره ى اعراف مى فرمايد (ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض). اگر مردمان ايمان آورده و تقوا پيشه سازند حتماً درهاى بركت را از آسمان و زمين به سوى ايشان مى گشاييم. بنابراين معلوم مى شود كه رفتار زشت مردم خود مانعى براى ظهور آن عزيز جانهاست.
رزق انسان در خواندن كتابها و مطالعات، منحصر نيست . دقت و مطالعه در آفاق و طبيعت و در انفس و وجود انسان هم مىتواند آيهها و نشانههايى رابه دنبال بياورد و مايههاى فكرى و روحى انسان را تقويت كند .
از اين گذشته، آنها كه روز را با خلق خدا به سر مىبرند، بايد در شب به ياد خدا باشند و از قرب او رزق بگيرند،تا بتوانند بار برخوردهاى سنگين و درگيرىهاى مستمر روزشان را به دوش بگيرند .
به همين دليل، رسول بايد پيش از قيامش در شب، قيام كند و قرآن را آرام آرام بخواند و باترتيل در وجودش بنشاند; چون مىخواهد قول ثقيل و رسالتسنگينى را بر دوش بگيرد .
اين پيوند شب و ارتباط با خدا، با دعا، تامين كنندهى رزق روزانهى مؤمن منتظر است كه سوخت و ساز و درگيرى و برخوردهاى شكننده دارد.
واژه ى انتظار سترگترين مقام را در معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به خود اختصاص داده است. در ميان هزاران هزار گوهر تابناك كه از خاندان رسالت رسيده است به كمتر واژه اى بر مى خوريم كه چون انتظار از آن به زيبايى ياد شده باشد. از ميان آن باغستان معارف به دو ريحان بسنده مى كنيم:
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: روزگارى خواهد آمد كه امام از مردم پنهان مى شود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما ثابت قدم باشند.
زيرا كمترين ثوابى كه آنان را خواهد رسيد، آنكه خداوند به ايشان مى گويد: اى غلامان و كنيزان من! بر سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا گواهى كرديد; بشارت باد شما را به جزاى نيكوى من.
همانا شما غلامان و كنيزان حقيقى من هستيد. از شما مى پذيرم (رفتار نيك را) و بر شما مى بخشايم (عملهاى زشت را) و بخاطر شما در مى گذرم و سيراب مى سازم بندگانم را با آب باران; و بلاها را از آنان رفع مى كنم. اگر شما نباشيد عذابم بر آنان نازل خواهد شد.
جابر گويد: گفتم: اى فرزند رسول خدا! چه چيزى بهترين كار براى مؤمن در اين زمان است؟ فرمودند: نگاهدارى زبان و خانه نشينى.
هم چنين از ابى بصير از امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره آيه شريفه (يوم يأتي بعض آيات ربّك . . .) سؤال شد، فرمودند: آن هنگام قيام قائم و منتظر ماست . . . سپس فرمودند: اى ابو بصير! خوش بر احوال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبت انتظار ظهورش مى كشند و در گاه ظهور فرمان بردار اويند آنان اولياء خدايند كه هيچ ترس و واهمه اى بر آنان نيست و هرگز غمگين نخواهند شد.
هم چنين درباره ارزش انتظار امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است كه به برخى از ياران خود فرمودند: هر يك از شما منتظر اين امر از دنيا رويد چون كسى هستيد كه در خيمه قائم همراه اوست
كسى كه حدود را مىشناسد و تكليفش را مىداند و مىخواهد به اين تكليف عمل كند، اين وجود ديگر فشارى ندارد، بلكه در جايگاه امن نشسته است: ان المتقين فى مقام امين . وجودى كه تكليفش را شناخته و وحى را مىفهمد، ديگر از آنچه پيش مىآيد، وحشت ندارد و حتى با آنچه مىشود، كارى ندارد .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمودند:
ما كنتبدعا من الرسل; من از ميان رسولان بدعتى نيستم و تازهاى نياوردهام . و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم; و حتى نمىدانم كه براى من و شما، چه پيش مىآيد:
ان اتبع الا ما يوحى الى . من فقط بر روى مرز و به دنبال وحى حركت مىكنم; زيرا همين اطاعت و تقوا و عمل به وظيفه است كه امن مىآورد و از بن ستبيرون مىكشد: و من يتق الله يجعل له مخرجا .
منتظر بايد در زمينهى روحى نيز آمادگى بالايى داشته باشد تا در برابر حوادث و مصيبتها مانند کوه استوار باشد و بتواند بار سنگين رسالت و آگاهىهاى عظيم را به دوش بگيرد . در واقع، ظرفيت وجودى انسان را در كنار گرفتارىها مقاوم مىسازد و همين است كه مىبينيم وقتى منتظر دعا مىكند، معرفت و شناخت را مىخواهد:
اللهم عرفنى نفسك . . . . .
خدايا! خودت را به من بشناسان .
و ثبات قدم را مىخواهد: ثبتنى على دينك . كم توقعى و صبر را مىخواهد: صبر نى على ذلك . منتظر بايد از آنچنان روحيهاى برخودار شود كه همراه رنجها و سختىها، راحتىها را داشته باشد; زيرا كه در زمان غيبت، مردم مورد سختترين امتحانات قرار مىگيرند و زير و رو مىشوند . چنانچه امام باقر عليه السلام در پاسخ يكى از ياران كه پرسيد: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:
هيهات، هيهات لا تكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا - يقولها ثلاثا - حتى يذهب الكدر و يبقى الصفور .
هيهات فرج ما نرسد تا غربال شويد، باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا اينكه كدورتها برود و صافى و صفا بماند .
ايجاد روحيه، امر مهمى است كه در دورهى انتظار بايد حاصل شود، ولى مهمتر از آن، راههاى ايجاد اين روحيه است كه چگونه؟ و با چه روشى؟ اين روحيه در منتظر ايجاد شود
سقفهاى سنگين و رسالتهاى بزرگ، پايههاى محكم مىخواهند، پايههايى كه در شعور و احساس قرار گرفته باشند . به همين خاطر رسول مكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
لكل شى دعامة و دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشد على الشيطان من الف عابد .
براى هر چيز، اساس و پايهاى وجود دارد . اساس و پايهى اين دين [اسلام]، فهم عميق است و يك فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادتگزار [بدون شناخت] محكمتر و مؤثرتر است .
بنابراين، در دوره انتظار، بايد بنيانهاى فكرى عميقى پيدا كنيم تا در مقابل افكار و مكاتب مختلف از پا نيافتيم .
اما چگونه؟ بعضىها خيال مىكنند كه براى انتخاب صحيح بايد تمام مكاتب را شناخت و آنگاه انتخاب كرد، ولى اين بررسى براى انتخاب كافى نيست; زيرا اين درست است كه گفتهاند بايد گفتهها را گوش داد و بهترين را انتخاب كرد (24) ولى ما مىدانيم بهترين كدام است .
بهتر را بايد با اصلى سنجيد، اين اصل كدام است . على عليه السلام مىگويد: كفى بالمرء جهلا ان لايعرف قدره .
عصر ما : عصر نا كاميها سرخوردگيها ، نا اميدها ، بيمها نگرانيهاى از آينده عصر ناكامى مكاتب گوناگون فلسفى ، فكرى و عملى دست ساخت بشرى است .دوران ما بى شك ، دوران بشريّت فراموش شده ، انقلاب هاى نافرجام و انسانيّتهاى بر باد رفته ، و دوران مقابله فكرى و عملى مظاهر شرك و كفر جهانى با اديان الهى و موحّدان واقعى است.
دوران و زمان ما همچنين دوران بيرنگى حالت انتظار و ايمان به آينده اسلام و بشريّت است . در چنين عصر و زمانى : نگه داشتن حسّ اميد و انگيزش خوشبختى و حالت انتظار كار بزرگ و ارزشمند و يك تكليف الهى و اعتقادى است . و چون در دوران پيش از ظهور دولت حقّه منجى جهانيان و موحدّان : سختى ها و دشوارى هاى پياپى و فراوان در زندگى و در راه ديندارى مردمان است تا جايى كه در احاديث متعدّدى ، دوران انتظار دوران امتحانها و آزمايشهاى بزرگ محسوب شده است ايجاد و تقويت حالت و پديده انتظار : در جان و روح و روان موحدان و مردمان و دين باوران و منتظران ، يك تكليف لازم و واجب الهى و مكتبى و دينى است .
قال الصادق عليه السلام :
مِنْ دينِ الْاَئِمَّة الوَرَع وَ الْعَفة وَ الصَّلاح –الِى قوله : وَ انْتِظارُ الْفَرَجِ بِالصَبِّْر
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:از دين ائمة و پيشوايان شيعه تقوى وعفت نفس و ... و انتظار فرج مهدى موعود عليه السلام مي باشد كه با صبّر تحقّق مي يابد.
همچنين در دوران ما كه دوران انتظار است به عّت اوج يافتن و شكوفا شدن مظاهر و پديده هاى تمدّن مادى انسانى در شكلها و رنگهاى گوناگون ، و به علّت خدمت مداوم علوم تجربى و عقلانى به دستاوردهاى تمّدن مادى بشرى ، و به علّت مقابله بى امان افكار الحادى و كفر آميز و شرك آميز با اعتقادات توحيدى ،( در عرصه مُبادلات و رويارويى مكاتب فكرى و عملى مادى با اديان الهى) آدمى با تمام وجود به تحقّق يافتن اين روايت شريف دست مى يابد كه : نگهداشتن دين در آخرالزمان ، چون نگهداشتن اخگر است در كف دست و يا « كَالْقابِِضِ عَلى جَمْرِ الغَضا » چون كسى است كه قطعه آتش درخت ( شوره گز ) ( كه شوره زارها مى رويد و چوبى بسيار محكم و آتش بسيار بادوام دارد ) را در كف دست گرفته باشد برخى از علماى مكتب اسلام معتقدند كه انتظار : يك تكليف واجب الهى است زيرا انتظار واقعى روح فردى و اجتماعى را اميدوار و از پوچى و سردرگمى و يأس مى رهاند و سبب بسيج عمومى مؤمنان و دين باوران و منتظران براى اصلاح ساختار شخصيّپت فردى و اجتماعى مى گردد ، آنچنان اصلاحى كه مورد رضايت حضرت مهدى موعود عليه السلام مى باشد به عنوان نمونه(محققان و علاقمندان به زندگى بزرگان و علماء شيعى نظير سيد بن طاووس و شيخ مفيد و علامّه حلى مراجعه نمايند) .
انتظار : همانا ديده دوختن به راه تحقق امرى است كه منتظر را به حالت انتظار واداشته و هر چه اين عقيده و باور درنظر مهتر باشد : براى تحقق آن بيشتر تلاش مى كند . اگر سئوال گردد چرا حالت و پديده اعتقادى انتظار در معارف و اعتقادات شيعى و اسلامى تكليفى الهى است ؟ و چرا انتظار سازنده تاريخ آينده بشريت است ؟ درپاسخ مى گوييم :زيرا انتظار :
1.امرى و پديده ايى سازنده و تمرينى مداوم جهت تعالى روح و انديشه فرد و جامعه دين باوران است .
2.اعتقاد به ظهور منجى جهانيان و منتظر حضرتش بودن : اعتقادى است ژرف براى نگاهبانى ايمان حق جويان و دين باوران از سستى و يأس ناشى از دوران آخرالزمان .
3.انتظار دريچه است اميدوار كننده به سوى اجراى فرامين الهى و تحقق بخشيدن اهداف قرآنى در جوامع بشرى به دست با كفايت باقيمانده عترت نبّى مكرّم اسلام (ص) .4- و انتظار : راه كارى و دارويى و گشايشى است براى محرومان و مصلحان و دين باوران كه : فطرت زلال الهى را، با مظاهر پر زرق و برق تمّدن مادى ، آلوده نكرده اند و جان و روح خود را ، از بافته هاى فكرى و عقلانى فيلسوف نماهاى ملحد ، سيرآب ننموده اند.
براى جهالت تو همين بس كه با تمامى اطلاعات و مطالعات عظيم، اصل و معيار را نداشته باشى و اندازهى خودت را نشناسى .
آنچه يك منتظر بايد در زمينهى فكرى به آن مسلح شده باشد، همين درك از خويش و شناخت قدر خويش است كه معيار انتخاب مكتبها خواهد بود و انسان را در برابر مكتبهاى گوناگون راهنمايى مىكند . و انتخاب بهترين را ممكن مىسازد .
چون بهترينها در رابطه با شعارى كه ارايه مىدهند، همراه مقايسهاى كه در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار مىشود، انتخاب مىگردد .
با توجه به همين معيار است كه مىتوانى كار گروهها و مكتبهاى گوناگون را نقد بزنى . لازم نيست همهى مكاتب را مطالعه كرد، بلكه همين قدر از مكاتب را بايد دانست كه اينها انسان را در نهايتبه كجا خواهند برد .
مثلا وقتى شما مىخواهيد يك جفت كفش بخريد، تمام كفشهاى يك فروشگاه را آزمايش نمىكنيد .
اندازه و شمارهى پا، شما را در انتخاب بهترين كمك مىكند . در رابطه با مكتبها و گزينش آنها نيز اين چنين است .
وقتى من اندازهى واقعى انسانى خودم را كشف كردم و شناختم، حالا در پى اين هستم كه مكاتب مختلف، چه لباسى را براى اين انسان مىسازند .
آنوقت مىبينيم كه همهى مكاتب، لباسهايى را براى اين انسان مىسازند، حتى انگشت پاى اين انسان بزرگ را نمىتواند بپوشاند، جز مكتب تشيع كه آرمانها و اهدافش با اندازهى وجودى و ارزش واقعى انسان، هماهنگ است .
اين روش راهگشاى بن بستهاى حيرتزا است . اين شروع در ما جريانى ايجاد مىكند كه مىتوانيم از مطالعات و تفكرات ديگران هم بهره برداريم و اين جريان فكرى است كه مىتواند در برابر فكرهاى گوناگون مقاوم باشد .
انسان در زندگى فردى و اجتماعى خود مرهون حقيقتى به نام انتظار است و اگر از انتظار گريخته و اميدى به آينده نداشته باشد، زندگى براى او مفهومى نخواهد داشت. حركت و انتظار در كنار هم مى باشند. انتظار علت حركت و تحرّك بخش است.
آنچه مورد انتظار است، هر چه مقدس تر و عالى تر باشد انتظارش نيز مقدس تر خواهد بود و ارزش مردم را مى توان از انتظارى كه دارند سنجيد يكى در انتظار پايان سال و اخذ گواهى و مدركى ست تا بدين وسيله كار و شغل مناسبى فراهم نمايد.
ديگرى منتظر سامان يافتن اوضاع مالى خويش است تا خانه اى فراهم كرده و همسرى بگيرد و از تجرّد و تنهايى خلاص يابد.
و آن ديگر منتظر ارتقاء حقوقى است كه مثلاً ماشين سوارى يا خانه ى شخصى تهيه نمايد. رژيمهاى سرمايه دارى نيز منتظرند تا قدرتشان بيشتر شده و دنيا را بيشتر استعمار كنند در هر حال همه منتظرند و اين انتظار سبب جنب و جوش آنهاست و اگر انتظار در اين دنيا از بشر گرفته شود ديگر ادامه ى حيات برايش بى لذّت و بى معنا است.
)قُل كل متربّص فتربّصوا ( بگو همه منتظرند پس منتظر باشيد.
انتظار فرج امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اصلى ترين نقش خود را در آرامش دلهاى پريشانى كه از وضع موجود در جامعه ها و سيطره استعمار و هر چه محرومتر شدن ضعيفان و قتل و غارتها و مهجور ماندن معارف حقيقى اهل البيت ـ عليهم السلام ـ به ستوه آمده و در ميان امواج يأس و نوميدى غوطهور است.
در اين حال يگانه آرزوى آنان پيشوا و نور تابانى است كه عالم سراسر تاريكى را به پرتو جمالش منوّر مى سازد و اين اميد خود آرام بخش جان آنهاست.
با اين اميدست كه شاهراه شريعت را با گامهاى استوار در مى نوردد و چون كوه در برابر مشكلات مى ايستد و بدين روش زمينه اى را براى ظهور آن عزيز فراهم مى سازد. لذاست كه آن حضرت در توقيع شريفى به محمّد بن عثمان مى فرمايد: براى فرج بسيار دعا كنيد كه آن خود فرج شماست
با توجه و تأمل در ابعاد عملىِ انتظار ـ كه در بخش پيش ياد شد ـ مى بينيم كه انتظار، تجلّىِ جامع و تَبَلوُرِ كامل تربيتهاى مكتب است. پس، انتظار، هم، «شاخصِ مُنَوَّرِ اَبعاد عقايد حَقّه» است، و هم «تبلورِ كاملِ تربيتهاى مكتب». آرى غيبت، جريانى بسيار عميق، و انتظار جريانى بسيار سازنده و مهم است.
دوره ى غيبت و انتظار از يك جهت، مانند مدتى است كه معلم از كلاس خارج مى شود ـ چنانكه در پيش اشاره شد ـ تا بنگرد كه شاگردان در غياب او چه مى كنند؟ و درباره ى تعاليم و تكاليف خود چسان رفتار مى نمايند.
انسان منتظر، كه شاگرد مكتب پيامبران، و حاضر در كلاس دينِ حق است، بايد همواره مراقب خود باشد، و در علم و عمل بكوشد، و بداند كه معلم از كلاس بيرون رفته است، و هر لحظه ممكن است برسد، و او را در آن حال كه هست ببيند . . . بايد هميشه در حالى باشد كه رضاى كامل خاطر معلم را فراهم آورد.
اگر چه بعد قلبى انتظار خود در سه مرحله به كمال خود مى رسد:
اول: ظهور و فرج حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ را باور كردن; بدين معنا كه آن قطعى بوده و بيقين تحقّق خواهد يافت كه البته چنين باورى بنا بر گفته هاى خداوند و اولياى معصوم او لازم الاعتقاد بوده و منكر آن كافر است.
دوم: آنكه ظهور را موقت به وقتى نكند كه در نتيجه قبل از فرا رسيدن آن هنگام مأيوس باشد. و اين نيز به مقتضاى ادلّه واجب است; وليكن به گونه اى كه اگر نباشد موجب فسق است نه كفر.
زيرا وى گرفتار يأسى است كه حرام بوده و مى توان آن را از احاديث بسيارى از جمله رواياتى كه وقت گذاران را دروغگو شمرده است، استفاده نمود.
سوم: آنكه حالت انتظار لحظه بلحظه در قلب او موج زند كه مى توان آن را از رواياتى چون «انتظر الفرج صباحاً ومساءً» صبح و شام منتظر ظهور ـ امام زمان ـ باشيد. و هم چنين در سخن زيبايى كه فرمودند: «يأتي بغتةً كالشهاب الثاقب» او ناگهانى چون شهاب ظاهر خواهد شد. و اين مقتضاى كمال ايمان و عدم آن نقص ايمان است كه به مقتضاى اين درجه، مؤمن بايد مانند كسى باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند و مسافر در راه است و هر لحظه ممكن است برسد
آدمى كه اندازهى خودش را شناخته، ديگر به خاطر کاستی ها معرفتش ضعيف نمی شود و از معرکه نمی گريزد . ظرفيت و وسعت روحى ما در رابطه با آنچه كه بر ما اثر مىگذارد، مشخص مىشود، زيرا على عليه السلام مىگويد:
قدر الرجل على قدر همته ؛اندازهى آدم به اندازهى همان چيزى است كه براى او اهميت دارد .
پس بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودى خودمان از چيزهايى كه براى ما اهميت دارند، بالاتر است . پس همتهايمان بالاتر مىرود تا آنجا كه حركت مىكنيم و در اين حركتبا مسايلى رو به رو می شويم كه برايش از قبل، آماده شده بوديم .
اين نكتهى رمز گر بدانى، دانى
هرچيز كه در جستن آنى، آنى
تا در طلب گوهر كانى، كانى
تا در هوس لقمهى نانى، نانى
رفعت ذكر هم مىتواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك . آنجا كه ذكر و ياد تو را، نه اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده: و رفعنا لك اسمك) بالا برديم، در تو وسعتى آورديم و بارهاى سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم، تا آنجا كه تو همراه هر رنج، دو راحتى مىديدى:
فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا . تكرار نكره باعث تعدد است و يسر بدون الف و لام و نكره آمده است . پس همراه هر رنج، اين دو راحتى هست كه تو ورزيده شدهاى و با رفعتيا دو ذكر به وسعتسينه، راه يافتهاى .
شهادت و ديدن تمام راه
كسى كه تمامى راه را ديده و مانعها را شناخته است، اين وجود واقف منتظر است و از ديدن حوادث و گرفتارىها نمىلرزد; زيرا از پيش آماده شده و به انتظار نشسته است .
آنهايى مىلرزند كه با رؤياها و توقعهاى بى حساب، راه افتادهاند و خيال مىكنند تا به راه افتادى، تمام دشمنها برايت نقل و نبات مىآورند .
مسأله ى ديگرى كه مسلمان منتظر، بايد به آن اهميت بسيار بدهد، و در تحقّق و گسترش آن بكوشد، عدل و احسان است. يكى از شعارهاى سرلوحه اى، در قرآن كريم، اين شعار سترگ است:
(إنّ اللّه يأْمُرُ بِالعَدلِ وَالإحسان).
خداوند به اقامه ى عدل و اشاعه ى احسان امر مى كند.
سخن از عدالت و دادگرى، در اسلام و قرآن، اصلى است بنيادى و همه گير، كه نيازى به توضيح ندارد. اهميت اين اصل تا آنجاست كه در بسيارى از احكام فقهى و عبادى نيز، به گونه اى، به لزوم عدالت بر مى خوريم، از جمله در نماز جماعت، كه مى گويند، پيشنماز بايد عادل باشد. و اين عدالت كه در پيشنماز شرط است نيز، به نوعى، ترك ظلم است نسبت به نفس، و نسبت به غير.
اين است كه منتظران ظهور دولت حق، و حكومت عدل، كه دينشان اسلام است، و كتابشان قرآن، و نخستين امامشان على بن ابى طالب است (يعنى تجسُّمِ اعلاى عدالت و دادگرى)، و خود در انتظار تحقق حكومت عدل جهانى به سر مى برند، بايد پيوسته، نمونه ى اين عدل و عدل طلبى باشند، و اين چگونگى را نشان دهند، و جامعه ى خويش را از احسان سرشار سازند. بايد جامعه ى آنان، نمونه ى آن عدل و دادى باشد كه از آن دم مى زنند، و منتظر ظهور ابعاد كلى و جهانگير آنند.
مى شود جامعه اى خود را منتظر حكومت عدل جهانى بداند، و خود، در محيط خود، در روابط خود، در معاملات و حقوق و قوانين خود، عدالت را عملى نسازد، و رعايت نكند، و به عدل و داد نگرايد، و از عدل و داد طرفدارى نكند، و در راه آن به پا نخيزد، و نشانى از بسط و عدل و احسان در آن جامعه نباشد؟ اين امر چگونه مى تواند بود؟ و اگر باشد، صدق اينگونه مردمى در انتظار، از كجا نمودار خواهد گشت؟.
در روايات وارد شده از ائمه معصومين(علیهم السلام)، آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود آخرالزمان برشمرده شده كه گاه انسان را به تعجب وامىدارد كه چگونه ممكن است عملى كه شايد در ظاهر ساده جلوه كند از اين چنين فضيلتى برخوردار باشد.
البته توجه به فلسفه انتظار و وظايفى كه براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سر اين فضيلت را روشن مىسازد. در اينجا به پارهاى از فضائلى كه براى منتظران قدوم مصلح جهانى حضرت بقيةاللهالاعظم بر شمرده شده اشاره مىكنيم:
1- مرحوم صدوق در كتاب «كمالالدين» از امام صادق(علیه السلام) ، روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان، - كه بر آنها درود باد - فرمودند:
«المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبيلالله»
«منتظر امر (حكومت) ما، بسان آن است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد»
2- در همان كتاب به نقل از امام صادق (علیه السلام) روايت ديگرى به اين شرح در فضيلت منتظران وارد شده
«طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره اولئك اولياءاللهالذين لاخوف عليهم و لا هم يحزنون»
«خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولياء خدا هستند ، همانها كه نه ترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند».
3- مرحوم مجلسى در كتاب «بحارالانوار» به سند خود از اميرالمؤمنين،(علیه السلام) ، نقل مىكند كه آن حضرت فرمودند:
«انتظرواالفرج و لاتياسوا من روحالله فان احب الاعمال الىالله عزوجل انتظارالفرج»
«منتظر فرج باشيد و از رحمتخداوند نااميد نشويد. بدرستى كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج است».
4- همچنين مرحوم مجلسى روايت ديگرى را به سند خود از فيض بن مختار نقل مىكند كه در آن امام صادق،(علیه السلام) مىفرمايند:
«من مات منكم و هو منتظر لهذاالامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه ، قال: ثم مكث هنيئة ، ثم قال: لا بل كم قارع معه بسيفه، ثم قال: لا والله كمن استشهد مع رسولالله(ص)»
«هر كس از شما بميرد در حاليكه منتظر اين امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم(علیه السلام) در خيمهاش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظهاى درنگ كرده ، آنگاه فرمود:
نه ، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند، سپس فرمودند: نه، بخدا همچون كسى است كه در ركاب رسول خدا(ص)، شهيد شده باشد.»
اين قيام به هنگام شنيدن نام قائم يعنى آمادگى داشتن در هر آن، براى قيام و مبارزه و جهاد در راه تحكيم عدالت جهانى در ركاب حجّت خدا. شيعه ى منتظر در عصر غيبت بايد همواره داراى چنين هدفى باشد.
وجوب انتظار
ابو بصير خدمت امام باقر ـ عليه السلام ـ مى رسد و عرض مى كند: اى فرزند رسول خدا! آيا مى پذيريد كه من دوست و تنها متوجه و گردن نهاده بر ولايت شمايم؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود:
آرى! عرض نمود: پس اينك پرسشى دارم كه جواب دهيد، زيرا من نابينايم و كمتر راه مى روم; و نمى توانم هر زمان خدمت شما برسم. امام ـ عليه السلام ـ فرمودند: خواهش خود را عرضه دار! گفت:
مرا از آن دين كه خود و خاندانت بدان پايبنديد، آگاه ساز تا من نيز بدان گردن نهم. امام ـ عليه السلام ـ فرمودند: اگر چه به كوتاهى سخن گفتى، ليكن سؤالى بس بزرگ نمودى; بخدا سوگند! دين خود و پدرانم را بر تو عرضه مى كنم و آن گواهى به يگانگى خداوند و رسالت محمد و اقرار بر آنچه او از جانب پروردگار آورده و دوستى با آنان كه دوست مايند و بيزارى از هر كه دشمن ماست و تسليم بودن بر فرمان ما و انتظار كشيدن قائم ما و كوشش نمودن (در راه اطاعت خداوند) و پرهيز از آنچه او نمى پسندد.
اين نكته اى بسيار شگرف است كه انتظار دوشادوش توحيد و نبوت از اصول مهم دين محمدى است. و آن حكايت از چيزى فراتر از وجوب دارد.
منبع: www.imamalmahdi.com الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}