پرسشهایی پیرامون شناخت امام مهدي عليه السلام
پرسشهایی پیرامون شناخت امام مهدي عليه السلام
پرسش: پیرامون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)توضیح دهید ؟
پاسخ: آخرين امام شيعيان و دوازدهمين جانشين رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در سپيده دم جمعه، نيمهي شعبان سال 255 هـ . ق در سامرا، يكي از شهرهاي عراق، ديده به جهان گشود. پدر گرامي او، پيشواي يازدهم امام حسن عسكري(علیه السلام)و مادر بزرگوار آن حضرت بانويي شايسته به نام «نرجس» بود.
نام و كنيه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)همان نام و كنيه پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)است و لقبهاي مشهور آن حضرت عبارت است از: مهدي(هدايت شدهاي كه مردم را به حق ميخواند)؛ قائم(قيام براي حق ميكند)؛ منتظر(همه، در انتظار مقدم اويند)؛ بقية الله(باقي مانده حجتهاي خدا و آخرين ذخيره او)؛ صاحب الزمان؛ ولي عصر(حاكم و فرمانرواي يگانه زمان).
با توجه به اين كه فرمانروايان ستمگر عباسي به دنبال قتل آن بزرگوار بودند، لذا ولادت ايشان پنهاني بود و حتي نزديكان امام عسكري(علیه السلام)نيز از ولادت او بي اطلاح بودند. حكيمه خاتون(عمه بزرگوار امام يازدهم) كه بزرگ بانوان حرم اهل بيت بود نيز در شب نيمه شعبان و چند ساعت قبل از ولادت، از واقع شدن اين امر بزرگ آگاه شدو اين، بدان جهت بود كه اثر حمل و نشانهي بارداري در نرجس خاتون، به قدرت خدا، ديده نميشد.
در روايات، شمايل و اوصاف حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بيان شده است از جمله: چهرهاي گندمگون، پيشاني بلند، ابروان هلالي، چشمان سياه و درشت و ... اهل عبادت و شب زندهداري؛ زهد و پارسايي، صبر و بردباري، عدالت و نيكوكاري؛
زندگي ايشان شامل سه دوره پرفراز و نشيب است:
دوران اختفا: زندگي پنهاني آن حضرت كه از آغاز ولادت تا شهادت پدر را شامل ميشود. در اين دوران امام حسن عسكري(علیه السلام)با نوشتن نامه و دادن عقيقه، نزديكان و خواص را از ولادت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)آگاه كرد.(كمال الدين؛ج2، ب 43)
در اين دوره، برخي از افراد، موفق به ديدار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)شدند. محمد بن عثمان كه يكي از بزرگان شيعه است، ميگويد: چهل نفر از شيعيان، نزد امام يازدهم گرد آمديم، آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، اين، امام شما و جانشين من است. از او فرمان بريد و بعد از من، در دين خود پراكنده نشويد كه هلاك ميشويد.»(كمال الدين، ج2، ب43، ح2).
دوران غيبت؛ اين زمان، از هنگام شهادت امام يازدهم(علیه السلام)شروع ميشود و تا ظهور ادامه دارد.
علت غيبت آن حضرت، به روشني معلوم نيست، ولي از حكمتهاي آن، نجات از قتل و امتحان مردم است.
غيبت حضرت دو مرحله دارد: الف. غيبت كوتاه مدت(صغرا) كه از سال 260 (هنگام شهادت امام يازدهم) تا سال 329 يعني حدود هفتاد سال طول كشيد.
مهمترين ويژگي اين دوره، آن است كه مردم، از طريق نايبان خاص، يعني عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، حسين بن روح، علي بن محمد سمري، با امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در ارتباط بودند و به وسيلهي آنان، سؤالات خود را ميپرسيدند و پيامها و پاسخهاي حضرت را دريافت ميكردند. در اين دوره نيز برخي از ارادتمندان، موفق به ديدار حضرت شدند.
ب. غيبت بلند مدت(كبرا): در آخرين روزهاي عمر نايب چهارم، در نامهاي، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خطاب به او، خبر رحلت او را تا شش روز ديگر اعلام ميكند. امام، از او ميخواهد كه ديگر فردي را به عنوان نايب خاص، از طرف ايشان معرفي نكند. بدين گونه دوران غيبت كبري شروع شد.
امام، در اين دوره علما و فقيهان را به عنوان نايب عام به مردم معرفي كرد و از آنان خواست كه در امور خود به علما رجوع كنند(كمال الدين، ج2، ب45، ح3). البته بايد توجه داشت كه هر چند امام در پرده غيبت قرار دارد، ولي مردم از شمع وجود او بهره ميبرند. در روايت مشهور از پيامبر(صلی الله علیه وآله)(كمال الدين، ج2، ب45،ح3). و خود حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(كمال الدين، ج2،ب45، ح4) امام غايب، به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است كه همان گونه كه مردم از نور و حرارت آن استفاده ميبرند و نظام منظومه شمسي برقرار بود، هم چنين به بركت امام، نظام هستي برقرار است و مردم از فيوضات او بهره ميبرند.
در اين دوران پرفراز و نشيب كه مردم بايد در انتظار مقدم او باشند و به وظيفه يك منتظر واقعي عمل كنند و زمينهسازي براي ظهور بكنند، برخي نيز موفق به ديدار آن عزيز شدند كه نمونهي آن تشرف حاج علي بغدادي است كه در كتاب مفاتيح الجنان ذكر شده است.
دوران ظهور؛ اين دوره، از ظهور حضرت تا رحلت ايشان را شامل ميشود. پس از آن كه شرايط ظهور فراهم گشت و علايم ظهور، مانند خروج سفياني و نداي آسماني پديدار شد، آن يگانهي دوران، در مكه ظاهر ميشود و همراه با ياران در مسجد الحرام، ظهور خود را اعلام ميدارد و پس از سيطره بر مكه و اصلاح امور، به طرف مدينه و ساير نقاط به حركت در ميآيد و با پاك سازي جهان از ظلم و شرك، عدل و دين را بر اين زمين خسته از سياهي ميگستراند. در اين دوران است كه زمين، خرم و آباد ميگردد و بركاتاش را به مردم ارزني ميدارد.
پرسش: چرا نامه اعمال ما را برای امضاء کردن پیش امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)می برند ؟
پاسخ: گويا مراد شما اين است كه چرا نامه اعمال ما را به امام عرضه ميكنند؟ در پاسخ بايد گفت: پيروان مكتب اهل بيت، با توجه به اخبار فراواني كه از امامان رسيده، ، عقيدهشان اين است كه پيامبر و امامان(علیهم السلام)از اعمال همه امت آگاه ميشوند. يعني، خداوند از طريق خاصي اعمال امت را بر آنان عرضه ميدارد. روايات، در اين زمينه، بسيار است. قبل از آوردن حديث، براي تاييد موضوع، آياتي را كه به موضوع عرض اعمال بر پيامبر و امام دلالت دارد ميآوريم. خداي سبحان در قرآن مجيد ميفرمايد: « وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را ميبينند ...»(توبه، 105) از طرفي نبي اكرم(صلی الله علیه وآله)شاهد و گواه امت است: « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»(احزاب، 45)؛ « فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً؛ حال آنان چگونه است آن روز كه براي هر امتي، گواهي بر اعمالشان ميطلبيم و تو را گواه بر اعمال آنان قرار خواهيم داد»(نساء، 41).
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان ميگويد:«هر عملي كه انسان انجام ميدهد، از خير يا شر، خدا و رسولش و مؤمنان، حقيقت عمل خير يا عمل شر را مشاهده ميكند»، (الميزان، جلد9، ص398).
منظور از مؤمنون، در آيه 105 سوره توبه ائمه(علیهم السلام)هستند. يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق(علیه السلام)درباره آيهي « قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» پرسيدم، فرمود «مؤمنان، ائمه هستند». (اصول كافي، جلد1، ص318) پس اعمال انساني، از خير و شر، به رسول خدا و ائمه(علیهم السلام)عرضه ميشود. ابوبصير از امام صادق(علیه السلام)نقل ميكند: « در هر بامداد كردار بندگان نيكوكار و فاسق بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)عرضه ميشود. پس بر حذر باشيد از كردار ناشايست. همين است معناي قول خداي تعالي « قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ...» و ساكت شد.(اصول كافي، همان) بنابراين، پيامبر و امامان(علیهم السلام)از حقيقت اعمال بندگان، با خبر هستند و اعمال آنان را مشاهده ميكنند.
پيامبر و ائمه(علیهم السلام)مظهر اسماء و صفات الهي هستند و همانگونه كه خداوند، ناظر بر اعمال مردم است، پيامبر(صلی الله علیه وآله)و ائمه(علیهم السلام)نيز چشم خدا در ميان خلق هستند و اعمال آنان را ميبينند.
ضمن آن كه نظارت پيامبر و امام بر اعمال مردم، همانند نظارت خداوند، آثار سازندهي فراواني دارد؛ زيرا آنان هاديان امت از طرف خدايند، و فيض الهي از طريق آن بزرگواران به بندگان ميرسد.
پرسش: آیا اعتقاد به ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)باور داشتی شیعی است ؟
پاسخ: عقيده به مهدويت و باور به ظهور و قيام مهدى موعود، به عنوان نجات دهنده عالم بشريت و اصلاحگر موعود، باور و اعتقادى است كه براساس كتاب و سنت پديد آمده و همه مسلمانان پيشين و پسين، بر آن اتفاق نظر دارند. اين باور داشت، به عنوان انديشه اصيل اسلامى، بر پايه استوارترين دلايل عقلى و نقلى بنا نهاده شده و هيچ يك از مسلمانان - به جز عدهاى اندك - به انكار و يا ترديد آن نپرداخته است. در اين رابطه ديدگاه اهل سنت نقل مىشود:
سويدى مىگويد: «آنچه علما بر آن اتفاق نظر دارند، اين است كه مهدى آن كسى است كه در آخر الزمان قيام مىفرمايد و زمين را از عدل و داد پر مىكند و احاديث راجع به مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و ظهور او بسيار است».( ر. ك: لطف اللَّه صافى گلپايگانى، امامت و مهدويت؛ ج 2، ص 312؛ به نقل از: سوائك الذهب، ص 78.)
ابن هجر هيثمى گفته است:
«اعتقاد بهوجود مهدى منتظر، بنابرايناحاديث صحيحامرى لازماست. عيسى و دجّال در زمان او ظاهر مىشوند و هر جا «المهدى» به طور مطلق آورده شود، مراد او است».( متقى هندى، البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان، ص 169.)
ابن خلدون - در عين انكار احاديث مهدى - مىگويد: «مشهور بين همه مسلمانان، در همه عصرها اين است كه به يقين در آخر الزمان، فردى از خاندان نبوت ظهور مىكند، دين را مدد مىرساند و عدل را مىگستراند. مسلمانان از او پيروى مىكنند و به همه كشورهاى اسلامى، حاكم مىشود. او مهدى نام دارد».(عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمه ابن خلدون،
ص 367.)
ابن ابى الحديد مىنويسد: «ميان همه فرقههاى مسلمين اتفاق قطعى است كه عمر دنيا و احكام و تكاليف پايان نمىپذيرد، مگر پس از ظهور مهدى».( ابو حامد بن هبة اللَّه بن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 535.)
بر اين اساس باور داشت مهدويت، امرى ضرورى و بايسته است و انكار آن به معناى نپذيرفتن روايات منقول از پيامبر اسلام است. در احاديث و روايات زيادى - به خصوص در احاديث اهل سنت - از حضرت مهدى با عناوين زير ياد شده است: خليفه در پايان امت من، امير در پايان فتنهها و انقطاع زمان، مالك و فرمانرواى زمين، پادشاه و فرمانرواى انسانها، امام و پيشواى مردم، فرمان رواى عرب، ولىّ و سرپرست امت، سلطان مشرق و مغرب و... .
روايات مختلفى درباره دولت مهدوى نقل شده است. در اينجا به پارهاى از آنها اشاره مىشود:
1. «مهدى از ما اهل بيت است. خداوند امر او را در يك شب اصلاح مىكند».(«المهدى منّا اهل بيت، يصلحه اللَّه فى ليلة»: ابى فضل عبد اللَّه بن محمد الادريسى، المهدى المنتظر، (بيروت: عالم الكتب، 1405)، ص 31.)
2. «مردى از اهل بيت من ظهور مىكند كه نامش، نام من و اخلاقش شبيه خلق من است. زمين را از عدل و داد آكنده مىسازد؛ همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده بود».(«يخرج
رجلٌ من اهل بيتى يواطئ اسمه اسمى وخلقه خلقى يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً»: متقى هندى، البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان، ص 92، ح 10.)
3. «مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است...» و «ظهور مىكند مهدى از فرزندان حسين...».(«المهدى من عترتى من ولد فاطمه....»: قندوزى حنفى، ينابيع المودة، ج 2، ص 519 و 521.)(«يخرج المهدى من ولد الحسين...»: مقدّس شافعى، عقد الدرر، ص 222.)
4. «از ما است كسى كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مىخواند».(«منّا الّذى يصلى عيسى بن مريم خلفه»: المقدس شافعى، عقد الدرر، ص 157؛ جلال الدين سيوطى، نزول عيسى بن مريم آخر الزمان، ص 85.)
5. «هر كس مهدى را تكذيب كند، كفر ورزيده است».(«من كذّب بالمهدى فقد كفر«: ابى فضل ادريسى، المهدى المنتظر، ص 94.)
6. «در ميان امت من، كسى است كه مال را به فراوانى مىبخشد و آن را شمارش نمىكند» («يكون فى امتى خليفة يحثى المال حثواً ولايعده عداً»: متقى هندى، البرهان، ص 81).
7. «مال را مىبخشد و بر كارگزاران خود سختگيرى مىكند و بر مسكينان مهربانىمىورزد». («... يبذل المال ويشتّد على العمال ويرحم المساكين»: متقى هندى، البرهان، ص 86؛ ابى فضل الادريسى،المهدى المنتظر، ص 83.)
8. «خداوند زمين را به وسيله قائم زنده مىكند، پس او در آنجا عدالت مىورزد. در نتيجه زمين با عدل زنده مىشود، بعد از آن كه با ظلم مرده بود» و «از خلافت او ساكنان زمين و آسمان خشنوداند.»(«يحيها اللَّه بالقائم فيعدل فيها فيحى الارض بالعدل بعد موتها بالظلم»: قندوزى حنفى، ينابيع المودّة، ج 2، ص 514.)(«...يرضى لخلافته ساكن السماء وساكن الارض»: همان، ص 562.)
. «مهدى در ميان امتم ظهور مىكند. خداوند او را براى فرياد رسى مردمان برمىانگيزد. امت در زمان او متنعم و بهرهمند مىشوند و چهار پايان زياد مىگردند. زمين محصولات خود را بيرون مىدهد».(«يخرج المهدى فى امتى يبعثه اللَّه غياثاً للناس، تنعم الامة وتعيش الماشيه وتخرج الارض نباتها»: مقدس شافعى، عقد الدرر، ص 144.)
10. «...منادى از آسمان ندا در مىدهد: آگاه باشيد! برگزيده خدا در ميان مردمان، مهدى است. پس به [فرمانهاى او] گوش فرا دهيد و از او اطاعت كنيد».(«...ينادى مناد من السماء: الا انّ صفوة اللَّه من خلقه فلان (يعنى المهدى) فاسمعوا له واطيعوا»: همان، ص 156؛ ابن فضل ادريسى، المهدى المنتظر، ص 64.)
بر اين اساس باور داشت «مهدى موعود» در ميان اهل سنّت رايج است؛ اما برخى از علماى اهل سنّت، در رابطه با مهدى موعود مىگويند: ما به مهدى نوعى اعتقاد داريم. به عبارت ديگر، ما منكر مهدى موعود نيستيم. احاديثى كه از طرف رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)در باره او صادر شده، مورد قبول ما است؛ ولى مىگوييم: او هنوز متولّد نشده و معلوم نيست چه كسى است. اما در آينده متولّد مىشود و بعد از بزرگ شدن، قيام مىكند و حكومت جهانى و واحد تشكيل مىدهد. او از نسل فاطمه و از فرزندان حسين است. به عنوان مثال شبراوى شافعى در الاتحاف مىگويد:
«شيعه عقيده دارد مهدى موعود - كه در احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده - همان پسر حسن عسكرى خالص است و در آخر الزمان ظهور خواهد كرد؛ ولى صحيح آن است كه او هنوز متولّد نشده و در آينده متولّد مىشود و بزرگ خواهد شد. او از اشراف آل البيت الكريم است».(على اكبر قرشى، اتفاق در مهدى موعود، ج 2، بىتا، ص 33؛ به نقل از: عبد للَّه بن محمد شبراوى شافعى، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 180.)
ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه مىنويسد: «اكثر محدثان عقيده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه(سلام الله علیها)است و اصحاب ما (معتزله)، آن را انكار نمىكنند و در كتابهاى خود، به ذكر او تصريح كردهاند و شيوخ ما به او اعتراف نمودهاند. فقط فرق آن است كه او به عقيده ما (اهل سنت) هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گرديد».(ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 281.)
آنچه روشن است اين كه باور به مهدى موعود در نزد اهل سنّت، از ژرفا و وضوح برخوردار نيست و به عنوان يك اعتقاد ضرورى و دينى يقينى مطرح نمىباشد. از اين رو ديدگاه آنان در مورد آينده سياست (دولت)، مبهم و نارسا است. به هر حال مىتوان انگارههاى زير را از كتابهاى اهل سنّت به دست آورد.
1. مهدى موعود، از عترت پيغمبر و از فرزندان فاطمه(سلام الله علیها)است.
2. مهدى موعود، از فرزندان حسين (علیه السلام)است.
3. او جهان را پر از عدل و داد مىكند؛ پس از آنكه از ظلم وجور پر شده باشد.
4. او خليفه و رهبر و امام دوازدهم از ائمه اثنى عشر است كه پيغمبر، امت را به امامت آنها بشارت داده و بر طبق روايات كثير مسند احمد، صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن ابى داوود و كتابهاى معتبر ديگر اهل سنت، امامتشان ثابت است.(ر. ك: لطف اللَّه صافى، امامت و مهدويت، ج 2، ص 313.)
5. حضرت مهدى، بر تمام كشورها و شهرها مستولى مىشود و لشكرهاى كفر را شكست مىدهد.
6. دين اسلام و توحيد به وسيله آن حضرت، عالم گير خواهد شد و در زمين كسى نماند، مگر اين كه به توحيد خدا گواهى دهد.
7. در زمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)آن چنان مردم در نعمت و وسعت خواهند بود كه نظير آن در هيچ عصرى نبوده است.
8. او هم نام و هم كنيه حضرت رسول است و مردم را به سنت و شريعت و ملّت پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله)برگردانده و كتاب و سنّت او را زنده مىسازد.
9. عيسى بن مريم، فرود آيد و در نماز به مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)اقتدا كند و... .
چكيده ديدگاه اهل سنّت درباره «مهدويت» را مىتوان در اين كلام ابى الحسن آبرى به دست آورد:
«به تحقيق [در اين زمينه] روايات متواتر است و از رسول خدا به طور مستفيض رسيده كه مهدى از اهل بيت او است. او هفت سال حاكم (جهان) مىشود و زمين را از عدل آكنده مىسازد. عيسى(علیه السلام) براى كمك به او در كشتن دجال خروج مىكند. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)امام و پيشواى اين امت است و عيسى در پشت سر او نماز مىخواند». عبدالعليم عبدالعظيم البستوى، المهدى المنتظر، ج 1، ص 60.)
برگرفته از: کتاب آینده جهان(دولت و سیاست در اندیشه مهدویت)، نوشته ی رحیم کارگر، تهران انتشارات بیناد فرهنگی مهدوی موعود و قم, مرکز تخصصی مهدویت.
پرسش: آثار اعتقاد به مهدویت چیست ؟
پاسخ: آثار اعتقاد به مهدويت را ميتوان به دو بخش فردي و اجتماعي تقسيم نمود. از آنجا كه بايد پاسخ ما كوتاه باشد به تقسيم بندي هر بخش و ذكر مثال اكتفا ميشود و تفسير بيشتر را به منابع آن ارجاع ميدهيم:
آثار فردي:
1. ايجاد و تقويت و استحكام اعتقاد به توحيد و عدل الهي؛ ايجاد عدالت كامل و رفع هرگونه ظلم در جهان ميتواند اعتقاد به توحيد و اجراي عدالت را كه از اسول اعتقادي دين اسلام و ساير اديان الهي است، به اثبات برساند و باعث اعتقاد فردي ميشود؛
2. ايجاد اميد به زندگي و صبر در مقابل ناملايمات بخاطر فرداي روشن؛
3. ايجاد حركت مضاعف و شور و نشاط بيشتر در مسير زندگي فردي؛
4. ارتباط معنوي دائم با احساس حضور امام معصومي كه ناظر بر اعمال انسان است؛
5. رشد و تكامل تربيتي در اخلاق و رفتار و ساير شئون زندگي؛
6. تقويت بعد عبادي به وسيله ارتباط معنوي با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)از طريق نماز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و دعاي عهد و دعاي فرج و امثال اين ادعيه كه باعث رشد عبوديت فرد خواهد شد.
آثار اجتماعي:
اين بخش در سه فصل مورد تحقيق و بررسي قرار ميگيرد:
فصل اول: آثار اجتماعي ـ ديني
فصل دوم: آثار اجتماعي ـ تربيتي
فصل سوم: آثار اجتماعي ـ سياسي
الف. آثار اجتماعي ـ ديني (رفتارهاي ديني جمعي):
1. مراسم نيمه شعبان و ايجاد شور و نشاط ديني در بين افراد جامعه: اين گونه مراسم لزوم اجراي عدالت را به افراد يادآوري كرده و شوق اميد و انتظار فرج را به صورت فرهنگ عمومي در ميآورد.
2. برگزاري مجالس دعا: دعاي ندبه، آل ياسين، جامعه كبيره و ساير دعاهاي مربوط به امام زمان(ع).
3. توجه به مكانهاي منسوب به حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف): مسجد جمكران و مسجد امام حسن عسكري(علیه السلام)در قم و مسجد سهله در كوفه و شهر مكه و صحراي عرفات توجه به اين مكانها محبت و اعتقاد به خدا را تقويت كرده، انسانها را به سوي عبادت و توجه ويژه به معنويات سوق ميدهد.
4. صدقه دادن براي سلامتي امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف): اين رفتار فردي علاوه بر ايجاد روحيه امام دوستي، ولايت و توجه به محبوب و ثواب عبادي، باعث يك نوع رفتار اجتماعي و ايجاد روحيه نوع دوستي و كمك به دفع فقر در جامعه نيز خواهد شد.
ب. آثار اجتماعي ـ تربيتي:
1. روحيه انتظار: انتظار افراد جامعه، براي تحقق هدفي والا و واقعي يعني برقراري عدالت واقعي در همه ابعاد، ميتواند موتور حركتي براي پيشرفت جامعه به سوي ايجاد مؤلفههاي عدالت شود.
2. اميد به آيندهاي روشن: جامعهاي كه معتقد به مهدويت است هيچ گاه دچار سردرگمي سياسي و انحطاط فرهنگي نخواهد شد. اميد به هدفي مقدس و دست يافتني، انسان را به سوي طرح و برنامه براي سعادت و پيشرفت و تلاش براي تحقق و اجراي آن برنامه حركت ميدهد.
ج. آثار اجتماعي ـ سياسي:
جامعهاي كه معتقد به مهدويت است در رأس اهداف آن، رفع ظلم و ستم و مبارزه با ظالمان و ستمكاران در جامعه خواهد بود. انقلابهاي بزرگ ديني ـ سياسي در جوامع از آثار همين اعتقاد است همانند انقلاب اسلامي ايران كه نقطه عطفي در تاريخ مبارزه با رژيمهاي عدالت ستيز و استعمارگر ميباشد.
تذكر: براي اگاهي بيشتر به فصلنامه انتظار شماره5، مجله موعود شماره 6، كتاب آثار اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ هادي قندهاري، آفتاب ولايت ـ آيت الله مصباح يزدي مراجعه فرماييد.
پرسش: آيا امام زمان از ظهور خود خبر دارد يا خير ؟
پاسخ: عدهاي بر اين باورند كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)از زمان ظهور، اطلاعي ندارد. اينان، براي اثبات ادعاي خود، به احاديث عدم توقيت تمسك كردهاند، مانند «كذب الوقاتون» يا روايت «فلسنا نوقت لاحد وقتا» و يا رواياتي كه ظهور را به قيامت تشبيه كرده است: «مثله مثل الساعة التي لايجليها لوقتها الا هو»(بحار، ج 51، ص154، ح4).
در مقابل عدهاي ديگر دلالت اين احاديث را تمام نميدانند؛ زيرا اين كه گفته ميشود، تعيين وقت كنندگان دروغگويند، يا ما اهل بيت تعيين وقت نميكنيم، به معناي عدم علم نيست. حتي رواياتي داريم كه علم اهل بيت، متصل به علم الهي است و علم به گذشته و آينده دارند. مرحوم كليني در بابهاي متعددي، رواياتي را در رابطه با علم ائمه مطرح ميكند، از جمله اين باب را: «ان الائمه(علیهم السلام)يعلمون علم ما كان و ما يكون و انه لا يخفي عليهم الشي».
بنابراين اظهار نظر قاطعانه در اين باره، مشكل است. به علاوه، بايد دانست اين كه حضرت علم به ظهور دارد يا ندارد، براي ما فايده ندارد.
پرسش: اصالت مهدویت را توضیح دهید ؟
پاسخ: مهدويت حقيقتي غير قابل انكار است كه ادله عقلي و نقلي آن را اثبات ميكند و قبل از عقل و نقل، فطرت پاك انساني به آن گواهي ميدهد. توضيح اين كه: خداوند بزرگ در نهاد انسانها خواستههايي را قرار داده و بر اساس حكمت خود پاسخ آنها را فراهم كرده است به همين دليل در برابر عطش بشر نسبت به عدالت دادگر نيز روزگاري را خواهد آورد كه عدالت همه جهان را پر خواهد كرد و انسانها به آرزوي قلبي خود خواهند رسيد.
از نظر عقل هم دور نيست كه براي هدف دار بودن عالم و تحقق خواست همه انبياء و فراهم شدن زمينه رشد و بالندگي انسانها و عبادت و بندگي حقيقي خدا در همه عرصههاي زندگي، روزگاري فرا رسد و پيشوايي الهي با قيام جهاني خود همه عالم را ميدان بندگي خدا قرار داده و بساط شرك و ظلم و بيداد را برچيند.
قرآن كريم كه متن وحي است و هم چنين پيامبر و اهل بيت پاك او نيز بشارت ظهور منجي جهان و جهانيان را دادهاند. قرآن در آيات متعدد فرجام جهان را به كام صالحان و شايستگان دانسته است و پيوسته نويد داده است كه مستضعفان و نيكان جهان كه در طول تاريخ بلند عالم در محروميت به سر بردهاند در آينده جهان وارث زمين بوده و به عدالت و مساوات از بهرهها و امكانات برخودار خواهند شد. (نگاه كنيد به آيات 5و6 سوره قصص، و 105 سوره نساء، 55 سوره نور و... )
و همه مسلمين از فرقههاي مختلف اسلامي در مسئله ظهور منجي بشريت اتفاق نظر دارند و از پيامبر روايت كردهاند كه اگر از عمر دنيا نمانده باشد مگر يك روز، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد كرد تا مردي از خاندان من به حكومت خواهد رسيد و دنيا را پر از عدالت خواهد كرد آن گونه كه از ظلم پر شده باشد.
پرسش: چگونه حضرت که در يک مکان هستند ناظر همه جا مي باشند ؟
پاسخ: الف. بايد دانست كه حاضر و ناظر دانستن امام به اين معنا نيست كه امام با چشم سر، افراد را نگاه ميكند، همان گونه كه شاهد و ناظر بودن خدا نيز شهود و ديدن مادي نيست. بلكه امام داراي حقيقت وجودي بسيار بلندي است كه مربوط به گستره اين عالم مادي نيست. در بسياري از اخبار براي پيامبر(صلی الله علیه وآله)و ائمه(علیهم السلام)غير از آنچه كه ما آن را نفس و روح ميناميم، مقامي والاتر اثبات شده و آن مقام نورانيت است. در روايتي نقل شده "نخستين چيزي كه خداي متعال آفريد نور پيامبر اكرم و ائمه اطهار بود" و در روايت ديگر آمده "خداوند در آغاز، نور محمد(صلی الله علیه وآله)و علي(علیه السلام)را خلق كرد" و در روايتي ديگر بيان شده است "خداوند از نور عظمت خويش، آنان را آفريد".
آفرينش از نور خدا، چندان براي ما روشن نيست ولي ميتوان گفت: غير مادي و مقامي بس بلند است. اين مقام نورانيت چون محيط و دربردارنده زمانها و مكانها است پس بر همه چيز احاطه وجودي دارد و نمونه و مثلي است براي علم الهي يعني همان گونه كه خداي متعال بر همه ما سواي خويش، احاطه حضوري دارد[و اين ربطي به زمان و مكان ندارد] آنها نيز، كه مظهر تام اسماي الهياند،و علمشان هم مظهر علم الهي است، به موجودات احاطه حضوري دارند.
بر اين اساس، استقرار، حضرت در مكاني از مكانهاي اين كره خاكي، منافاتي با شاهد و ناظر بودن ايشان ندارد. استقرار براي بدن مادي است و شاهد و ناظر بودن مربوط به مقام نورانيت و روح مطهر آنان كه وسعت وجودي دارد ميباشد.
ب. دليل معتبري نداريم كه موضوع ازدواج حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و وجود فرزند براي ايشان را به طور قطع، اثبات يا نفي كند. البته برخي براي اثبات ازدواج حضرت دليل آوردهاند كه ازدواج سنت پيامبر است و امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)حتما به سنت پيامبر عمل ميكند، ولي بايد گفت: آن حضرت در شرايط غيبت به سر ميبرد كه يك زندگي استثنائي است. بنابراين، امكان دارد كه ازدواج را تا عادي شدن زندگي خود به تاخير اندازد.
در عين حال، اگر حضرت، در همه عمر شريفشان يك بار هم ازدواج كرده باشد و در زماني محدود همسري داشته باشد؛ به سنت نبوي عمل كردهاند و لزومي ندارد كه حضرت هميشه همسر و فرزنداني داشته باشد.
در مقابل برخي ديگر، ازدواج و همسر و فرزند داشتن را هم منافي با امر غيبت دانستهاند و هم از لحاظ اجتماعي، قابل سوء استفاده.
همچنين در روايتي نقل شده است: به امام رضا(علیه السلام)عرض كرديم: براي ما روايت شده كه امام از دنيا نميرود تا آن كه نسل خود را ببيند. حضرت فرمود: آيا در خصوص اين حديث گفته نشده " الا القائم" يعني به جز قائم.(اثبات الوصية، ص201)
بنابراين درباره ازدواج و همسر و فرزند داشتن آن حضرت يا نفي آن به صورت قاطع نميتوان سخن گفت. علاوه بر اين كه اين مسأله يكي از مباحث فرعي در ميان مباحث مهدويت است كه اطلاع نداشتن از آن، ضرري ندارد و پيگيري آن نيز ثمري ندارد.
پرسش: چگونه مي توان آشنايي کاملي از امام مهدي پيدا کرد؟
پاسخ: براي آشنايي با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بايد از چند گزينه بهره گرفت:
الف. بايد كتابهايي را كه درباره مقام امامت و زندگاني اهل بيت(علیهم السلام)نگارش يافته، مطالعه كنيد. مطالعه اين كتابها باعث ميشود انسان هم با جايگاه امام در نظام هستي آشنا شود و هم بداند امام حقيقي و واقعي كيست.
ب.از افراد متخصص در دين كمك بگيريد تا با تبيين صحيح مطالب و معارف وحياني و پاسخ به سؤالات مختلف، حقيقت دين را به صورت شفاف و درست به دست آوريد.
ج. بايد با دعا و درخواست نياز از خداوند، از او مدد جست تا هم روح و روان و فكر آدمي توسط دعا و مناجات تطهير شود و قلب و روح و فكر بتواند تجلي انوار الهي گردد و هم راه كمالتر درك معارف را به انسان بياموزد.
براي آشنايي بيشتر با امام زمان مطالعه كتابهاي زير مناسب است:
1. نگين آفرينش، جمعي از محققين؛
2. دادگستر جهان، ابراهيم حكيمي؛
3. خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي؛
4. سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري؛
5. تاريخ عصر غيبت، جمعي از محققين؛
6. پيداي پنهان، سيد مسعود پور سعيد آقايي.
پرسش: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)در موقع ظهور چگونه تاييد مي شوند ؟
پاسخ: در احاديث مهدويت تاييد حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هنگام ظهور به چند صورت وارد شده است:
1. تاييد به وسيله ملائكه و فرشتگان الهي؛
2. تاييد به وسيله مؤمنان به خدا و دين؛
3. تاييد به وسيله ترسيدن دشمن از آن حضرت و لشكريان او.
در حديث آمده است: «از امام صادق(علیه السلام)درباره آيه شريفه « أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» سؤال شد كه مراد از «امر خدا» چيست؟
آن حضرت در تفسير اين آيه شريفه فرمود: مراد از «امر الله»، امر ما اهل بيت است؛ يعني، قيام قائم ما كه واقع خواهد شد و مراد از «فلا تستعجلوه» آن است كه شما در امر واقع شدن ظهور عجله و بيتابي نكنيد، خداوند در زمان مناسب به سه وسيله آن حضرت را تأييد و ياري ميكند: اول به ملائكه الهي كه نازل شده و در جنگ دشمنان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را ياري مي كنند. دوم به وسيله مؤمنان(ياران آن حضرت كه از جمله آنها 313 نفر فرمانده سپاه و حلقهاي از سپاهيان كه تعداد آنها در بعضي از احاديث حدود ده هزار نفر گفته شده است). سومين چيزي كه خداوند حضرت مهدي را با آن ياري ميكند، تا بر دشمن غلبه كند، به وجود آمدن رعب و ترس در دل دشمن است كه باعث تزلزل در روحيه آنان شده و سپاهيان دشمن را در جنگيدن سست و دچار شكست ميكند.
اين تأييدات الهي، همانهايي است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)نيز براي پيروزي بر دشمنان از آنها بهرهمند شده و هنگام ظهور اوليه اسلام بر دشمن غلبه كردند.
پرسش: طريق کسب معرفت به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)راتوضیح دهید ؟
پاسخ: براي کسب معرفت از راههاي زير مي توان بهره برد که هر يک ديگري را کامل مي کند:
الف. راه عقل؛ اگر انسان کمي انديشه کند درمي يابد براي رسيدن به سعادت و نيل به هدف از خلقت خود، نياز به راهنمايي از طرف خداوند دارد. پس بايد از طرف خداوند افرادي براي رساندن پيام خداوند(نبوت و رسالت) انتخاب شوند. از اين رو، عقل در مي يابد نياز به وحي و بعثت انبياء دارد.
انسان علاوه بر آن که نياز به وحي و ابلاغ آن به وسيله انبياء دارد هم چنين به تعليم و تبيين آن توسط آنها نيز نيازمند است، زيرا از يک طرف، وحي هاي الهي در بسياري از موارد حالت کلي دارد و از طرف ديگر عقل بشر محدود بوده و توانايي درک درست و کامل وحي ها را ندارد. بر اين اساس، انسان نيازمند فرمايشات و توضيحات انبياء مي باشد.
گفتني است انسان علاوه بر جسم، داراي روح است که شخصيت اصلي او را تشکيل مي دهد. روح نيز هم چون جسم داراي نيازمنديها بوده و گرفتار آفت ها و بيماري ها مي شود.
روح اگر بخواهد رشد و تعالي پيدا کند بايد تحت تربيت قرار گرفته و تزکيه شود، نيازهاي معنوي او تامين شود، آفتهايي که به آن دچار شده و يا ممکن است دچار شود شناسايي شده و با آن مبارزه شود. اين مهم(رفع نيازها و مبارزه با آفتها) فقط در سايه تربيت يک مربي پاک امکان دارد. از اين رو خداوند تزکيه و طهارت نفوس را وظيفه انبياء شمرده است و در قرآن مي فرمايد: " لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ"(آل عمران،164).
با بعثت آخرين پيامبر و رسول خدا حضرت محمد((صلی الله علیه وآله)پيامهايي که بايد از طرف خداوند نازل مي شد فرستاده شد و در اختيار انسان قرار گرفت که همان قرآن کريم بود. و تا زماني که پيامبر در ميان مردم بود به مقدار استعدادها و تواناييهاي مردم آن زمان دين را برايشان تبيين کرد و به تزکيه نفوس پرداخت. البته تبيين دين پيامبر بر اساس علوم الهي بود که پيامبر در اختيار داشت و به جهت داشتن عصمتي که داشت ارشاد و تزکيه مردم را انجام مي داد.
عقل مي گويد: بعد از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله)نيز بايد فردي مانند او (عالم به علم الهي و معصوم از هر خطا) باشد تا وظيفه تبيين دين و تزکيه مردم را به عهده بگيرد. پس بايد در هر زمان انسان عالم و معصومي هم چون پيامبر باشد تا انسان به واسطه هدايتها و ارشادات او راه کمال را بپيمايند. اما اين که چنين فرد چه کسي مي تواند باشد بايد از پيامبر پرسيد، زيرا ما توانايي شناخت انسان عالم معصوم را نداريم.
پس راه نقل(استفاده از گفتار) را بايد مورد بررسي قرار دهيم.
ب. راه نقل؛ در احاديثي که از پيامبر(ص) (و همچنين از پيشوايان معصوم) به ما رسيده است علاوه بر تاکيد بر نياز انسان به عالم معصوم، افرادي که بعد از پيامبر عهده دار خلافت و جانشيني پيامبر عهدهدار خلافت و جانشيني پيامبر هستند معرفي شدهاند، از جمله در حديث معروف ثقلين پيامبر فرمود: من دو شيء گرانبها در ميان شما مي گذارم يکي کتاب خدا و ديگري اهل بيتم، اگر به اين دو تمسک کنيد(و از آنها پيروي کنيد) هرگز گمراه نمي شويد، اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا در حوض(کوثر در قيامت) بر من وارد شوند.
طبق اين حديث بايد هميشه يک نفر از اهل بيت که عالم کامل و معصوم است در کنار قرآن باشد(چون قرآن درياي علم بوده و از هر خط دور است).
و در حديث معروف ديگر پيامبر فرمود: خلفا و جانشينان من دوازده نفرند.
طبق اين حديث آن اهل بيت که در کنار قرآن هستند دوازده نفر خواهند بود.
و در احاديث متعدد ديگر خداوند نام اين دوازده نفر را ذکر کرده است. به عنوان نمونه، وقتي آيه " أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ" نازل شد، از پيامبر در مورد اولي الامر سؤال شد که که آنان چه کساني هستند؟ پيامبر آنان را معرفي کرد که اول آنها علي بن ابيطالب است و سپس نام باقي امامان را تا امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فرمود.
پس ما به کمک عقل و نقل فهميديم که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)که در کنار قرآن قرار دارد و عالم به علم الهي و معصوم است همان امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است.
البته ما بايد با تفکر بيشتر و با استفاده از روايات، ادعيه و زيارات معرفت خود را نسبت به امام و مقام او بيشتر و عميقتر کنيم.
گفتني است اگر انسان سعي کند ايمان را در خود تقويت کند و به وظايف ديني عمل کند خداوند عنايت بيشتري به او کرده و او را در شناخت بهتر و کاملتر امام کمک مي کند.
ب. از راههاي مختلف مي توان فهميد که انسان چه مقدار از معرفت به امام را پيدا کرده است از جمله:
ـ چه مقدار به او محبت دارد و به ياد اوست؛
ـ در مقابل شبهات تا چه اندازه خود را مي تواند حفظ کند و عقيده صحيح خود را از دست ندهد.
ـ به وظايف ديني چه مقدار توجه دارد و به آنها عمل ميکند.
هر اندازه که محبت و ياد امام بيشتر باشد و توجه به وظايف ديني دقيقتر و کاملتر باشد و انسان در برابر شبهات مقاوم تر باشد به همان اندازه معرفت پيدا کرده است.
پرسش: می خواهم از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و زنده بودن ایشان دلائل منطقی پیدا کنم .
پاسخ: ما براي اثبات وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دلايل متعددي اقامه ميكنيم كه برخي از اين دليلها عقلي و كلي است، برخي ديگر برگرفته از آيات و روايات است.
روايات نيز برخي كلي است و برخي جزیي، در اينجا به برخي روايات اشاره ميكنيم كه مورد پذيرش شيعه و سني ميباشد:
در روايت معروفي از پيامبر(صلی الله علیه وآله)نقل شده است كه بعد از من دوازده نفر خليفه خواهند بود و اسلام با آنان عزيز است. پيامبر سخن از وجودو عزت اسلام داده است و اين را به دوازده امام عجين كرده است. ما(شيعه) روايات متعددي داريم كه پيامبر اين دوازده نفر را به نام معرفي كرده است كه اولين آنها امام علي(علیه السلام)و آخرين آنان امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ميباشند. با توجه به اين كه يازده نفر از اين بزرگواران به شهادت رسيدند پس وجود و عزت اسلام كه الان در اختيار ما است به جهت همراهي اين دين شريف توسط امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است.
در روايت معرف ديگر از پيامبر(صلی الله علیه وآله)نقل شده است كه: هر كس بميرد و امام زمان خودش را نشناسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است. پيامبر لفظ «امام زمانه = امام زمان خودش» را به كار برده است، يعني در هر زمان امامي است كه شناخت او باعث نجات و سعادت است و نشناختن او باعث ميشود مرگ انسان مرگ جهالت (= كفر و ضلالت) باشد. اين امام بايد تجلي كامل دين باشد كه شناخت (و پيروي او) معيار مرگ سعادت است.
در كنار اين احاديث ما روايات متعددي پيرامون ولادت و غيبت امام زمان(علیه السلام)داريم كه به روشني از ولادت مخفيانه حضرت سخن به ميان آمده است و گفته شده كه او داراي غيبت خواهد بود.
اگر در اين زمينه بيان بيشتري را ميخواهيد ميتوانيد مكاتبه كنيد تا در اختيار شما قرار گيرد.
منبع: www.imammahdi-s.com الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}