نویسنده: محمدتقی فعّالی

 

1) امپراطوری تولتک

هر آنچه ما درباره‌ی تولتک‌ها و امپراطوری تولتک می‌دانیم از طریق افسانه‌هایی است که پس از انحلال این امپراطوری به وجود آمد چرا که از «تک‌ها» که پس از فروپاشی تولتک‌ها، سرزمین‌های ایشان را اشغال کردند هیچ اثر و شاهد تاریخی از آنان باقی نگذاشتند. بر طبق افسانه‌هایی که در مورد تولتک‌ها گفته می‌شود، امپراطوری تولتک در سال 968 میلادی و در ناحیه‌ی مکزیک مرکزی شکل یافت. پایتخت آنها شهری بود بنام «تولا» و بر حسب همین نام آنها خود را تولتک نامیدند. (1)
واژه‌ی تولتک را به مفهوم خردمند و ماهر نیز به کار برده‌اند اما این واژه به زبان ناواتل به مفهوم ملت تولان (نیزار) است. (2) گفته می‌شود تولتک‌ها، مهاجرانی از فرهنگ «تئوتی اوآکان» شمالی بوده‌اند که پس از سقوط این شهر در سال 70 میلادی به تولا مهاجرت کرده‌اند. اما، تئوتی اوآکان، شهر باستانی اهرام و خارج از مکزیک بود که معلمان و دانش‌آموزان تولتک در آنجا گرد هم آمده بودند. این شهر به نام "شهری که در آن انسان‌ها، خدا می‌شوند" شناخته می‌شد. شهر تئوتی اوآکان به مدت هزاران سال مرکز دانش تولتک به شمار می‌آمد و هنوز هم به عنوان گنجینه‌ای از دانشِ آرام شناخته می‌شود. این افراد دارای تمدن و هنری پیشرفته بودند از جمله کارهای سنگی، ذوب فلزات، معماری و نجوم.
اولین پایتخت تولتک‌ها، شهر، «کل اوآکان» بود که تحت رهبری «میشکو آتل» (3) تأسیس شد، اما زمانی که «سه آکاتل توپیلتسین» (4) به حکومت رسید، شهر تولا را که شهری بی‌نظیر بود، پایتخت امپراطوری تولتک قرار داد. این شهر که نام دیگر آن آن تولان است در هشتاد کیلومتری شمال شهر مکزیکو در ایالت هیدالگو واقع شده است. در سال 1941 نیز، انجمن انسان‌شناسی مکزیک تائید کرد که تولا پایتخت تولتک بوده است گرچه برخی متخصصان تنها نتیجه‌ی حفاری‌ها در این منطقه را افشای یک شهر کوچک می‌دانند. (5)
تمدن این قوم، ترکیبی از تمدن‌های دوران گذشته است، با این حال این ملت تاریخی اسطوره‌ای از فاضل‌ترین و هنرمندترین اقوام آمریکای میانه به شمار می‌رود. (6)
به واقع محل شهر نشان می‌دهد که این شهر در آغاز بسیار بزرگ بوده است، گرچه هنرهای معماری و آئینی که در آن مشاهده می‌شود، امروزه نسبت به دیگر اماکن میسو آمریکا کمتر چشم‌گیر و قابل ملاحظه است اما باید دانست که در بسیاری اخبار که پس از فتح این سرزمین‌ها توسط اسپانیایی‌ها وجود دارد، این تمدن (تولتک) با دیگر تمدن‌های میسو آمریکایی خلط شده و گاهی بسیاری از دستاوردهای تولتک به نام فرهنگ‌های دیگر ثبت شده‌اند.
در تولا، جامعه‌ی تولتک به نحو فزاینده‌ای به صورت ارتشی رشد کرد. حال و هوای دلیری و دلاورانه مثل حال و هوای جنگ و مرگ در این شهر، مضمون بسیاری از سنگ نوشته‌ها هستند. مجسمه‌های آتلانتا نیز به خوبی بیان‌گر چنین فضایی می‌باشند.
امپراطوران تولتک، در اذهان افراد آمریکای مرکزی، یک حالت رازگونگی منحصر به فرد ایجاد کردند. آنها فکر می‌کنند رهبران تولتک در تراز الهه‌ها بوده‌اند. فرهنگ‌های پس از تمدن تولتک اغلب آنها را مورد ستایش قرار می‌دادند و از افسانه‌ها، دین، هنر و زبان آنها تقلید می‌کرده‌اند. بسیاری از قانون‌گزاران، مثل رهبران مایایی و امپراطوران ازتک، ادعا کرده‌اند که از اسلاف تولتک هستند. (7)
در نیمه‌ی دوم قرن دوازدهم ستاره‌ی بخت تولتک‌ها رو به خاموشی گرایید. تولا در سال 1168 میلادی به علت قحطی و هجوم بربرهایی که از شمال آمدند و شهرها را ویران کردند، سقوط کرد. سپس تولتک‌ها سلطه‌ی خود را بر یوکاتان به تدریج از دست دادند، چیچن ایتارو به ویرانی رفت. بازماندگان تولتک متفرق شدند و دولت شهرهای کوچکی در دره‌های مرتفع مکزیک و ارتفاعات پوئبلا به وجود آوردند و تا آمریکا مرکزی و نیکاراگوا پیش رفتند. (8)

2) هنر و سرگرمی

تولتک‌ها به خاطر هنر و معماری پیچیده‌ای که داشتند بسیار شناخته شده هستند. در تولا تندیس‌های بسیاری از جنگ‌جویان یافت شده است که چهره‌های خشک و بی‌حرکت و سرهای مزین به پَر دارند. در نقش‌های موجود به جز یوزپلنگ و گرگ، عقاب‌هایی که قلب انسان را می‌درند، دیده می‌شود. نقاشی‌های بسیاری نیز به دست آمده است. نقش‌های برجسته و دیگر نقش‌ها حاوی مضمون‌هایی چون مرگ، قربانی انسان و حیوانات درنده است. در تصاویری که از یوزپلنگ‌های این دوره بر جای مانده است، هنوز جای پای هنر تئوتی اوآکان به چشم می‌خورد. (9)
تأثیر معماری تولتک‌ها در بیشتر نقاط میسو آمریکا در دوران پُست کلاسیک تاریخ میسو آمریکا دیده می‌شود. شعر آنها هم در قسمت شمالی کاستاریکا یافت شده است.
تولتک‌ها، یک نوع بازی با توپ داشتند به نام «تلاتچی» که در آن گروه برنده به عنوان پاداش جواهرات و لباس‌های تماشاچیان را می‌گرفتند و گروه بازنده قربانی خدایان می‌شدند.
آنها در ذوب فلزات و کارهای سنگی بسیار مهارت داشتند. جشن‌هایی که داشتند شامل قربانی افراد، پرسش خورشید و بازی تلاتچی بود. دانش نجومی آنها همان‌طور که در تقویم 52 ساله‌شان (هر سال 260 روز) نشان داده می‌شود بسیار پیشرفته بوده است.
تولتک‌ها هر 52 سال یک‌بار ساختار دولت خود را مورد بازنگری قرار می‌دادند. این بازنگری شامل سنجش کارآمدی قوانین حکومت بود. هنگامی که آنها می‌فهمیدند قانونی وجود دارد که دیگر برای جامعه ضرورت و کارآیی ندارد آن را تغییر می‌دادند و یا حتی حذف می‌کردند.

3) دین و افسانه

دین در امپراطوری تولتک، تحت سلطه و سیطره‌ی دو خدای اصلی بود: یکی «کتسالکو آتل» که به شکل ماری خوش خط و خال نمایش داده می‌شد. این الهه، خدای آمرزش، فرهنگ، فلسفه‌ی حاصل‌خیزی، مهربانی و نجابت بود که از فرهنگ‌های قبل از تولتک به آنها منتقل شده بود. الهه‌ی دوم «تسکاتلیپوکا» بود که به خاطر طبیعت جنگ‌طلب و استبدادی‌اش شناخته شده بود.
برخی نویسندگان ادعا کرده‌اند که تولتک‌ها مراسم پرستش خدای «کتسالکوآتل» را بنیاد نهاده‌اند امّا به نظر می‌رسد که این طور نبوده باشد چرا که این خدا قرن‌ها قبل در زمان آلمِک مورد پرستش بود. در تولتک (و بعدها در ازتک) اساطیر کتسالکوآتل، رقیبانی برای خدای تسکاتلیپوکا (اولیه الهه‌ای که گفته می‌شد قلب انسان‌ها را برای قربانی می‌طلبد) به حساب آورده می‌شد.
در مورد «توپیلتسین» که از رهبارن تولتک بود، گفته می‌شود به خاطر احترام زیادی که در بین مردم تولتک پیدا کرده بود توسط برخی طرف‌داران الهه‌ی تسکاتلیپوکا مورد خشم قرار گرفت و با توطئه‌ها و نیرنگ‌های ایشان، سرانجام این امپراطور به شهری دیگر تبعید شد. وی پس از تبعید به همراه طرفدارانش به شهر «چیچن‌ایتا» رفت و آن را به تصرف خود درآورد. از آنجا به تولا پیغام فرستاد که در یکی از دوره‌های سلطنت، به تولا باز خواهد گشت و انتقام خود را از آنان خواهد گرفت. برخی معتقدند این پیش‌بینی، با حمله‌ی اسپانیایی‌ها و تسلیم سریع تولا که 50 سال بعد اتفاق افتاد، به واقعیت پیوسته است.

4) زبان ناواتل

ناواتل واژه‌ای است که برای برخی زیرشاخه‌های ازتکی زبان آتو ازتکی بکار می‌رود. این واژه به طور خاص برای اشاره به زبانی به کار می‌رود که در امپراطوری ازتک بکار می‌رفته و به عنوان یک زبان میانجی، از قرن هفتم میلادی تا 16 میلادی وجود داشته است و پس از غلبه‌ی اسپانیایی‌ها از بین رفته است.
ناواتل در حال حاضر برای تعریف برخی تنوعات جدید این زبان نیز به کار می‌رود. زبانی که هنوز حداقل 1/5 میلیون نفر در مکزیک به آن زبان صحبت می‌کنند. در مکزیک بیشترین گروه زبانی را ناواتل تشکیل می‌دهد گرچه بسیاری از آنها دو زبان هستند. این افراد، نسبتشان به کوچ‌نشینان ارتش بنیاد می‌رسد که احتمالاً اجدادشان شهر تئوتی اوآکان را چپاول و غارت کردند.

5) دانش تولتک

هزاران سال قبل، تولتک در میان مکزیکی‌های شمالی به عنوان زنان و مردان دانش شناخته می‌شدند. انسان‌شناسان از تولتک به عنوان یک نژاد یا قوم صحبت می‌کنند. اما تولتک‌ها، هنرمندان و دانشمندانی بوده‌اند که جامعه‌ای را برای کاوش و تحقیق در باب دانش معنوی و تمرین معنویان باستان تشکیل دادند. ممکن است عجیب به نظر برسد که آنها امر غیر دینی را با امر دینی ترکیب کرده‌اند، اما آنها علم و روح را از این جهت که هر دو انرژی هستند با هم یکی می‌دانستند. امور مادی و امور اثیری از یک منبع نشأت گرفته و توسط قوانین یکسان اداره می‌شوند.
دانش تولتک از همان وحدت ذاتی حقیقی‌ای ناشی شده است که تمام نسبت‌های سرّی مقدس در سراسر جهان ناشی از آن‌اند. گرچه دانش تولتک یک دین نیست اما به تمام رهبران دینی و معنوی که در روی زمین به تعلیم مردم پرداخته‌اند احترام می‌گذارد. این دانش اگرچه به روح ایمان دارد امّا اغلب روشی باری زندگی کردن توصیف می‌شود. این روش زندگی به خاطر دسترسی سریع به خوشبختی و عشق، متفاوت با دیگر روش‌های زندگی است.

6) اساتید تولتک

الف) پائولو کوئلیو (10)

پیش از شهرت

پائولو کوئلیو نویسنده‌ی برزیلی متولد 1947 میلادی و ساکن شهر «ریودژانیرو» است. این شهر جزء یکی از 26 ایالت برزیل و با همین نام می‌باشد. کوئلیو فرزند اوّل خانواده و دارای خواهری به نام سونیاست. پدرش مهندس است و مادری تحصیل کرده و خانه‌دار داشته که اکنون مرده است. کوئلیو در مدرسه "ژزوئیت‌های" ریو که مدرسه‌ای مذهبی محسوب می‌شد، تحصیل نموده است. گفته می‌شود فیدل کاسترو نیز در آنجا درس خوانده است اما جز چند مورد جایزه‌های مربوط به درست ادبیات و روزنامه‌نگاری دیواری، کلاً علاقه‌ای به دروس نشان نمی‌داد و در خانواده، بچه‌ای متمرد و مشکل‌ساز بوده است.
وی در هفده سالگی روانه‌ی بیمارستان روانی می‌شود و تا 26 سالگی سه بار این تجربه ادامه می‌یابد تا اینکه در سومین بار برای همیشه از آنجا می‌گریزد. (11) گفته می‌شود علت کشمکش‌های خانوادگی او بر سر مهندس شدن وی بوده است. این در حالی است که او علاقه به نویسندگی داشته این علت، با توجه به ماجراجویی‌های بیش از حدّ او و ترک تحصیل از رشته‌ی حقوق دانشگاه و دوران بی‌ایمانی و فرقه‌ی بازی‌های وی، به عنوان تنها علّت بعید به نظر می‌رسد.
کوئلیو سه بار از بیمارستان روانی فرار کرده بود امّا پس از آخرین بار فرارش به کار و سفرهای مختلفی روی آورد از جمله کار در تئاتر و خبرنگاری، ترانه‌سرایی و گه‌گاه مقاله‌نویسی و در این میان تنها ترانه‌سرایی برای "رائول سی‌شاس" بود که برایش پول فراوان به همراه آورد. هم‌زمان با تغییر مشاغل و آشنایی با رائول با روحیه‌ی سرکشی که داشت به هیپی‌گرایی، آنارشیستی، فِرَق جادویی و شیطانی متفاوت اعم از علنی و مخفی روی می‌آورد و در تمام این سال‌ها فردی است که ایمان کاتولیکی خود را از دست داده است. با مطالعه‌ی کتاب‌های خاص مارکسیستی مربوط به جادو اعم از سیاه و سفید هم‌چون کتاب "قانون" الیستر کِرولی و مطالب کتاب‌های کارلوس کاستاندا و عرفان‌های سکولار و نیمه سکولار (بی‌شریعت) غرب و شرق، به انواع مواد مخدر نیز در کنار شراب و سیگار روی می‌آورد. و احتمالاً همین روحیات او باعث سه طلاق پیاپی تا حدود سال 1980 گردید.
در حال حاضر او در شهر "ریو" که شهری است توریستی و در واقع پایتخت فرهنگی ایالت ریودژانیرو است با کریستیانا همسر رسمی فعلیش که نقّاش است، زندگی می‌کند. در همین سال‌های ماجراجویی سه بار راهی زندان هم می‌شود که ظاهراً دوبار آن علت سیاسی داشته است. بار دوم را با تعهّد سپردن به دولت آزاد می‌شود و بار سوّم که بسیار با خاطره‌ی تلخی از آن یاد می‌کند مورد شکنجه‌ی گروهی که ادعا می‌کند آنان را نمی‌شناسد، قرار می‌گیرد. در این زمان با همسر دوم خود همراه بوده و هر دو دستگیر و شکنجه شده‌اند و باز به علّت نامعلومی از آن همه شکنجه نیز جان سالم به در می‌برد، او می‌گوید خودم را زدم و ادعا کردم سابقه‌ی روانی داشته‌ام و این باعث آزادیم شد گویا شکنجه‌گران می‌خواستند راجع به چریک‌های «بافیا» از او بازجویی کنند.

بعد از شهرت

در واقع می‌توان زندگی کوئلیو را به دو دوران قبل از شهرت و پس از آن تقسیم کرد. در عین حال این دو دوره تقریباً مساوی است و مقارن است با دو دوره بی‌ایمانی و ایمان وی چرا که از نوجوانی تا کمی قبل از سال‌های شهرت او بی‌ایمان بوده ولی با چند رویداد و برخورد بیرونی (دوباره) ایمان می‌آورد. ظاهراً هر آنچه موجبات شهرت او را فراهم آورده در واقع حاصل همان اتفاقاتی است که ایمان را نیز به وی بازگرداند.
در سفری که همراه با همسرش (کریستیانا) به اردوگاه‌های دافا داشت آن‌طور که خودش می‌گوید، دچار خلسه‌ای می‌گردد و پس از آن نیز در ملاقات با همان فرد بی‌نام که او از وی با اسم "جی" یاد می‌نماید، باعث می‌شود تا به نصیحتش رفتار کند و به زیارت جاده سانتیاگو برود و از همان‌جا ایمانش به خداوند بازگردد و نیز سبب گردد تا اولین کتاب خود را که برایش شهرت را به تدریج به ارمغان آورد، بنویسد، یعنی کتاب زیارت یا خاطرات یک مغ. در پیاده پیموده آن مسیر قرون وسطایی که به کلیسا «کُمپوستلا» ختم می‌شود بهانه‌های کتاب‌های بعدی نیز تقریباً مهیا می‌شود، چرا که محور کتاب بعدی او کیمیاگر به نوعی همان مراقبه و شناخت درون و یکی شدن با جهان طبیعت و رسیدن ناگهانی به خداوند است از راه عشق آن هم عشق زمینی. (12)
به نظر می‌رسد آن جوان شهرت‌طلب دیروز، با کسب ثروت بی‌حد و حساب از راه نویسندگی به دو آرزوی شهرت و ثروت خود در حدود سن 40 سالگی دست می‌یابد و برای افزایش آن، این‌بار از طرفداری موسیقی‌های پاپ و ترانه‌های آزادی‌خواهانه و عشق به حکومت‌های سوسیالیستی به پدیده‌ای عامه‌پسند به نام تجربه‌ی درونی (عرفان) روی می‌آورد و مذهب خود را کاتولیک و طریقتش را فرقه‌ی حفظ اسرار (RAM) (13) رام معرّفی می‌کند. کوئلیو در کتاب‌های خود بیش از اینکه تنها یک رام باشد یک پلورالیست فرقه‌ای است.

فهرست آثار کوئلیو بین سال‌های 1987 تا 2008

1- خاطرات یک مغ: 1987
2- کیمیاگر: 1988
3- بریدا: 1990
4- عطیه‌ی برتر رساله‌ای در عشق: 1991
5- والکری‌ها: 1992
6- کنار رود پیدرا نشستم و گریستم: 1994
7- مکتوب: 1994
8- کوه پنجم: 1996
9- دوّمین مکتوب: 1997
10- راهنمای رزم‌آور نور: 1997
11- نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر: 1997
12- ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد: 1998
13- شیطان و دوشیزه پریم: 2000
14- قصّه‌هایی برای پدران، فرزندان، نوه‌ها: 2002
15- یازده دقیقه (کیمیاگر 2): 2003
16- زهیر: 2005
17- چون رود جاری باش: 2006
18- ساحره‌ی پورتوبلو: 2006
19- برنده تنهاست: 2008

ب) کارلوس کاستاندا (14)

یک) گاه‌شمار زندگی

زندگی کارلوس کاستاندا نویسنده‌ی دوازده کتاب که مجموعه‌ای از تعالیم عرفانی حلقه‌ای از سرخ‌پوستان «یاکی» بازمانده از قوم «تولتک» را در طی سه دهه باز می‌نمایاند، آن‌چنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد که پژوهشگران در این خصوص گزارش‌های ضد و نقیضی را ارائه کرده‌اند. حتی برخی در وجود عینی «دون خوان ماتیوس» سرخ‌پوست معرفت پیشه‌ای که حدود 10 سال استاد و مرشد معنوی کاستاندا بوده و چهار کتاب اول وی حاصل شاگردی و معرفت‌آموزی او نزد دون خوان بوده، تردیدهای جدی را مطرح ساخته‌اند.
آنچه از تحقیقات موجود و مصاحبه‌های برجای مانده با او بر می‌آید، به گفته‌ی خودش در 25 دسامبر (روز کریسمس) سال 1935 در دهی به نام «جوکری» (Juquery) در نزدیکی «سائو پائولو» (Suo Paulo) در برزیل متولد شده است. (15) برخی از منابع سال تولد او را 1931 و نیز با استناد به اسناد مهاجرت او 1925 در «کاجامارکا»ی پرو ذکر کرده‌اند. (16) علت این تناقض‌ها معلوم نیست.
مادرش هنگام تولد 15 سال و پدرش 17 سال داشته است. در 6 سالگی با مرگ مادرش، یکی از خاله‌هایش سرپرستی او را به عهده می‌گیرد.
به گفته‌ی کاستاندا، وی هرگز مادرش را دوست نداشته است و در برابر پدرش، که او را به عنوان شخصیتی ضعیف وصف کرده، برداشتی تردیدآمیز داشت که بین ترحم و حقارت در نوسان بود. مدت کمی نزد والدینش و سپس با پدربزرگ و مادربزرگ پدری خویش زیسته است. او با اندکی علاقه، مادربزرگی را به یاد می‌آورد که خیلی بزرگ و به طور وحشتناکی زشت بود. نامش نوا (Noha) و از اهالی ساونیک (Savoniki) بود. همچنین در مورد شخصیت پدربزرگش ابراز عصبانیت می‌کرد از اینکه وی را مجبور کرده بود در 7 یا 8 سالگی مردانگی‌اش را به این طریق به ثبوت رساند که دختر بانک‌د‌ار دهی را اغفال کند. پدربزرگش درباره‌ی کودکی کاستاندا بر این نظر بود که وی در میان دیگر نوه‌هایش، برای دست یافتن به اتاقی قفل شده «سرانجام وارد خواهد شد، حتی اگر مجبور شود از پنجره وارد شود». (17)
او را به یک رستوران شبانه‌روزی در «بوئنوس آیرس» و بعدها به ایالات متحده فرستادند. در سال 1951 که پانزده سال داشت به «سان فرانسیسکو» آمد. برخی منابع اوایل دهه‌ی 1950 را زمان عزیمت او به آمریکا دانسته‌اند و نیز متذکر شده‌اند که در سال 1957 شهروند بومی گشته است. (18)
کاستاندا در «سان فرانسیسکو» نزد خانواده‌ای زیست که او را به فرزندی پذیرفتند و دیپلم خود را از دبیرستان هالیوود گرفت. (19) در آنجا با شخصی به نام «بیل» آشنا شد که بعدها او را در ایستگاه «گری هاوند» واقع در «نوگالس آریزونا» به «دون خوان» معرفی کرد.
کارلوس در سال‌های 1955 تا 1959 کلاس‌های مختلفی را در ادبیات، روزنامه‌نگاری و روانشناسی در ستی کالج (City College) لوس آنجلس گذراند. در همان زمان نیز به عنوان کمک نزد روان‌کاوی کار کرده جایی که صدها نوار ضبط شده را مرتب می‌کرد به گفته‌ی خودش: «چهار هزار نوار بود و هنگام شنیدن شکایات و اشکریزی‌ها متوجه شدم که ترس‌ها و رنج‌های من باز تابانده می‌شوند.» (20)
در سال 1959 تبعه‌ی آمریکا شد و رسماً نام مادرش یعنی کاستاندا و نام پدرش یعنی کاستاندا و نام پدرش یعنی آران‌ها (Aranha) را برگزید. بنابر اسنادی این نام را مادرش «سوزانا کاستاندا ناوُآ» بر وی نهاده است. نام خانوادگی وی که با N شروع می‌شود در بسیاری از فرهنگ‌های اسپانیایی وجود دارد. (21)
در همین سال یعنی 1959 در دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس (UCLA) نام‌نویسی کرد و سه سال بعد تصمیم گرفت مردم‌شناسی تحصیل کند. وی با اولین کتابش «آموزش‌های دون خوان» که در سال 1968 منتشر گشت، مدرک لیسانس (یا فوق لیسانس) گرفت و در سال 1973 با سومین کتابش «سفر به ایختلان» (سفر به دیگر سو) موفق به اخذ درجه‌ی دکتری در رشته‌ی مردم‌شناسی گردید. (22)
این درجه به خاطر ضبط و تنظیم مصاحبه‌هایی بود که وی طی سال‌های 1960 تا 1971 با پیرمرد سرخ‌پوستی به نام دون خوان ماتیوس داشته است و همین مصاحبه‌ها، اساس و خمیرمایه‌ی سه کتاب اول او بود که میلیون‌ها نسخه از آنها در فاصله‌ای کوتاه در امریکا و سراسر جهان به فروش رسید. (23)
کاستادا در 27 آوریل 1998 به علت سرطان کبد در لوس آنجلس درگذشت. در مورد جزئیات مرگ وی اطلاعاتی در دست نیست. ظاهراً جسدش سوزانده و خاکسترش به مکزیک فرستاده شد.

دو) اساتید کاستاندا

استادان دانشگاهی

در طول تحصیل در رشته‌ی مردم‌شناسی دانشگاه UCLA، اکثر استادانش از او تعریف و تمجید کرده‌اند، برای مثال گفته‌اند که: «او نابغه متولد شده است» یا «کارلوس دانشجویی بود که امید می‌رفت پروفسور شود.» (24) استادان مهم او در دانشگاه عبارت بودند از:
پروفسور کلمنت میهمان (C.Meighan) که راهنمائی او را در آغاز و در زمینه‌ی کار مردم‌شناسی برعهده داشته است.
پروفسور هرولد گارفینکل (H.Garfinkel) بانی اتنومتدولوژی و پروفسور جامعه‌شناسی در UCLA بود که کاستاندا از او به عنوان یکی از مهم‌ترین اشخاص در زندگی‌اش نام برده است، این آشنایی بیش از 25 سال به طول انجامید. این استاد بود که با انتقاد خویش او را تشویق کرد تا «آموزش‌های دون خوان» را دوباره کار کند. (25)
پروفسور روبرت ادگرتون (R.Edgerton) که نقد کارهای او را برعهده داشت.
پروفسور ویلیام برایت (W.Bright) که انتقادهایش موجب تشویق او گردید.
پروفسور پدرو کاراسکو (P.Carrasco) که او نیز با انتقادها و تشویق‌هایش موجب دلگرمی‌اش بود.
پروفسور لارنس واتسن (L.Watson) که کمک شایانی در وضوح تحلیل‌های کاستاندا از تحقیقاتش به او می‌نمود. (26)

استادان طریقت معنوی

دون خوان ماتیوس

وی سرخ‌پوستی بود که در سال 1891 در یومای آریزونای مکزیک به دنیا آمد. پدرش در جنگ بین قوم یاکی و مکزیکی‌ها کشته شد و او که 10 سال داشت توسط خویشاوندانش بزرگ شد. در سال 1900 دولت مکزیک خانواده‌اش را همراه با هزاران سرخ‌پوست سونورائی به مکزیک مرکزی تبعید کرده و او تا سال 1940 در جنوب و مرکز مکزیک زندگی کرده است. (27)

دون خنارو

سرخ پوست شگفت‌انگیزی که دوست و یار و دستیار دون خوان بوده و با کارهای عجیب و غریب‌اش کاستاندا را به حیرت وا می‌داشته و نقش مهمی در بیداری و معرفت بخشی به او داشته است. وی دارای قدرت‌های خارق‌العاده و نمونه‌ای از یک ساحر تمام عیار بوده است. دون خنارو نیز همراه با دون خوان به ورطه پریده و ناپدید گشته است.

فلوریندا

زنی که کاستاندا در کتاب‌هایش از او به عنوان ناوال بانو نام برده است. وی از همراهان دون خوان بود که کاستاندا پس از دون خوان مدتی آموزش را نزد او ادامه داد. نام او دونیا فلوریندا بوده و با فلوریندا دانر نویسنده‌ی کتاب «رؤیای ساحره» که یار و همراه سلوکی کارلوس بوده است متفاوت است.

اچ. وای. لی

هوارد لی مربی کونگ فوی کاستاندا در لوس آنجلس بوده که در اهدائیه‌ی هفتمین کتابش، «آتش درون» خطاب به او می‌نویسد"
مایلم ستایش و سپاسم را به معلمی ماهر، اچ. وای. لی هدیه کنم که یاریم کرد تا انرژیم را دیگر بار ذخیره کنم و نیز برای آنکه به من راهی دیگر به منظور سرشاری و سلامتی نشان داد. (28)
کاستاندا زیر نظر این مربی به درجه‌ی استادی کونگ فو دست یافت.

سه) آثار کاستاندا

عناوین 12 کتاب او به ترتیب تاریخ انتشار که همگی به فارسی ترجمه شده‌اند با نام مترجمان عبارتند از:
1- آموزش‌های دون خوان (1968)، مهران کندری
2- حقیقتی دیگر (1971)، ابراهیم مکلا
3- سفر به دیگر سو (سفر به ایختلان)، (1972)، دل آرا قهرمان
4- افسانه‌های قدرت (1974)، مهران کندری و مسعود کاظمی
5- دومین حلقه‌ی قدرت (1977)، مهران کندری و مسعود کاظمی
6- هدیه‌ی عقاب (1981)، مهران کندری و مسعود کاظمی
7- آتش درون (1984)، مهران کندری و مسعود کاظمی
8- قدرت سکوت (1987)، مهران کندری
9- هنر رؤیا دیدن (1993)، مهران کندری
10- حرکات جادوئی (1998)، مهران کندری
11- چرخ زمان (1998)، مهران کندری
12- کرانه‌ی فعال بی‌کرانگی (1998)، مهران کندری
این 12 اثر مجموعه‌ای از تعالیم عرفانی طریقت سرخ‌پوستی یاکی برجای مانده از قوم تولتک است که توسط دون خوان «ناوالیسم» یا «ساحری» به معنای «معرفت پیشگی» نامیده شده است. البته بعدها کاستاندا از قول دون خوان نام «شمنیسم» هم بر آن نهاده است. (29)

ج) دون میگوئل روئیز

زندگی‌نامه

دون میگوئل روئیز در خانواده‌ای شفاگر متولد شد و به همراه مادری شفاگر و پدربزرگی شمن در مکزیک پرورش یافت. خانواده‌ی وی انتظار داشتند که میگوئل میراث کهن آنها را بپذیرد، به آموزش و بسط آنها بپرازد و به عنوان یک ناوال دانش رمزآلود تولتک‌ها را به پیش بَرد. اما میگوئل روئیز تحت تأثیر زندگی مدرن مصمم بر ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی پزشکی شد. او تحصیلات پزشکی را به پایان رسانید و در جراحی تخصص گرفت.
تجربه‌ی نزدیک به مرگ که در یک تصادف، در اواخر دهه‌ی 1970 اتفاق افتاد برای او زنگ بیداری شد و زندگی او را متحول کرد. خود او می‌گوید: «متوجه شدم که جدا از جسم خویش وجود دارم، بنابراین از خود پرسیدم: اگر من این جسم مادی نیستم، پس چه هستم؟». نجات یافتن او از این حادثه به وی این فرصت را داد که تمرینات شدید و مشتاقانه‌ای را در باب نفس آغاز کند.
او از طریق مطالعه‌ی وسیع با مادرش و کامل کردن دوره‌ی شاگردی نزد شمنی قدرتمند در صحرای مکزیک، خود و زندگی‌اش را وقف کسب مهارت در حد نیاکان باستانی خویش کرد. پدربزرگ او نیز در رؤیاهایش به وی تعلیم می‌داد.
میگوئل در ایالات متحده به همراه مادرش، کوراندرا ساریتا، در سال 1987 شروع به تدریس کرد. او به گروه‌های کوچکی از مردم در اتاقی محقر، در «لوگان هاتیز» آموزش می‌داد.
میگوئل در ابتدا، به همراه مادرش شروع به درمان و معالجه کرد. هم‌چنان که دانش او در حوزه‌ی زبان انگلیسی گسترده‌تر می‌شد به این نکته رسید که بهتر است خرد و دانش نیاکان خویش را نه با سنت معالجه و شفاگری بلکه از خلال سنت شفاهی بسط دهد.
هم‌چنان که بر تعداد شاگردان وی افزوده می‌شد ارشادات و راهنمائی‌های او نیز وسیع‌تر می‌گشت. او در بسیاری از مناطق امریکا حضور یافته و به آموزش تعالیم و آموزه‌های تولتک می‌پرداخت.
میگوئل مجموعه‌ی خاصی از ابزارهای علمی (چهار میثاق) را به وجود آورده بود که فرد با کاربست آنها می‌توانست به تغییر باورها و میثاق‌هایش نائل شود.
میثاق‌های ابداعی وی مبتنی بر حس مشترک (عقل سلیم) هستند و چنان شفاف و ساده‌اند که همه‌ی انسان‌ها توانایی درک و فهم آن را دارند. او معتقد است، پیام او ساده، عملی و در هنگام انجام و اجراء، زندگی را متحول خواهد کرد.
میگوئل روئیز، ناوالی است که زندگی‌اش را وقف انتقال خرد کهن تولتک‌ها به دیگران کرده است. او در فوریه‌ی سال 2002 م، از یک حمله‌ی قلبی کشنده جان سالم به در برد. این ناراحتی قلبی مانع از بازگشت وی به سخنرانی‌ها و گفتگوهای عمومی شد.
هنگامی که وی دریافت قادر به حضور در محافل عمومی برای انتقال آموزه‌های تولتک نیست، اجازه داد تا تعالیم و آموزه‌های طبقه‌بندی شده و منظم وی در کلاس‌ها و سمینارهای آموزشی با عنوان «دانشگاه دگرگونی و تحول» ارائه شوند. این دانشگاه از جانب او تأسیس شد و هدف از این کار حفظ پیام و تعالیم او درباره‌ی حقیقت و عشق برای نسل‌های آینده بود. (30)

آثار

1. The Four Agreements: A Practical Guide to Personal Freedom, Pa-perback: Spanish/May-1999/ English/Nov-1997/pub: Amber. Allen.
2. The Voice of Knowledge: A Practical to Inner peace, Paperback /234/ Mar-2004 - English.
3. The Mastery of Love: A Practical Guide to the Art of Realationship, Paperback/224/spanish/oct-2001 /Amber. Allen.
4. The Four Agreements: A practical Guide to personal Growth, Audio CD/oct-31-2003.
5.Beyond Fear (Migule ruiz/mary C.Nelson), Paperback /224/ Jun - 5 -
2000 / English / Counciloak.
6. Prayers: A Communion With Our Creator, Paperback /128/ Dec -
2001 / English / Amber, Allen, Paperback /140/ Sep - 2002/ Spanish / Amb-er, Allen.
(نام اسپانیایی :Oraciones: una comunion con Necestro creador)
7.The Four Agreements Companion Book, Paperback /210/ Oct- 2001 / English / Amber, Allen, Paperback/224/Spanish/Amber, Allen.
(نام اسپانیایی: Cuademo)
8. Four Agreements Cards Prepack With Others, Cards/ Sep- 2001/ English/Hay, House; Card Edition, Cards/ Aug- 2005/ English/ Hay, House; Card Edition.

7) مراکز آموزشی تولتک

یک) دوره‌ی آموزشی تسلط آگاهی (The Mastery of Awareness)

این دره‌ی آموزشی به طور آن‌لاین ارائه شده است و شامل درس‌ها، گفت‌وگوها و پرسش و پاسخ‌هایی است که برگرفته از کلاس‌های کریستوفر است و بر پایه‌ی مسیر و روش تولتک. مسیر تولتک یک مسیر عملی روحی است که در آن، دانش‌آموزان تکنیک‌های عملی جهت رشد شخصی را می‌آموزند.
این دوره به مدت 4 ماه طول می‌کشد. دروس به طور هفتگی به آدرس پست الکترونیک فرد ارسال شده و در ضمن فرد در سایت به اتاق‌های گفتگویی دسترسی دارد که از طریق آن می‌تواند با دیگر شرکت‌کنندگان و همچنین اساتید این مرکز، ارتباط داشته باشد.

دو) مرکز آموزشی آئین رمزی تولتک (TMS)

این انجمن در پذیرش اعضاء هیچ محدودیتی ندارد و هر کس به آسانی می‌تواند در آن عضو شود. مدرسه‌ی آئین رمزی تولتک، دو سلسله نسب را گرد هم می‌آورد: یکی دودمان و نسب دون میگوئل روئیز، پرفروش‌ترین نویسنده با کتاب چهار میثاق و دیگری دودمان معنوی مشاور نور، مجموعه‌ی از موجودات غیر فیزیکی که قصدشان ترقی بشر است.
این مرکز به افراد می‌آموزد که چگونه اصول معنوی را در زندگی‌های خویش به کار گیرند و در عین حال با دیگر افرادی که از این روش استفاده می‌کنند در ارتباط باشند. مرکز همچنین ارائه کننده‌ی کتاب‌ها، انتشارات صوتی، کارگاه‌ها و سفرهای معنوی است. برخی از کلاس‌های آن نیز به طور آن‌لاین برگزار می‌شود.

سه) مرکز آموزشی میگوئل روئیز

این مدرسه متعلق به دون جویز لوئیس (پسر میگوئل روئیز)، همسرش دونا جوری و دوستشان دونا استیفن است. دون میگوئل روئیز یکی از پشتیبانان این مرکز آموزشی می‌باشد.
در این مرکز، به آموزش هنر خواب دیدن که یکی از هنرهای تولتک است پرداخته می‌شود. دون جویز، آخر هر هفته این کلاس‌ها را در مرکز «دروازه باز سلامت» برگزار می‌کند. تمام تلاش جویز این است که در این کلاس‌ها، تجربه‌ای مفید برای شرکت‌کنندگان حاصل کند.

چهار) انجمن ششمین خورشید (The Sixth Sun Foundation)

این مرکز در سال 2005 توسط دون میگوئل روئیز تأسیس شد. هدف وی از تأسیس این مرکز گسترش و بسط رؤیای وی درباره‌ی امر آسمانی بر روی زمین بود.
این مرکز، انجمنی غیرانتفاعی است که به تحقیق در تمام ابعاد تجربه‌ی مقدس اختصاص یافته است. ششمین خورشید زادگاه مرکز آموزشی خواب تولتک می‌باشد؛ مدرسه‌ای با نشست تولتک‌های آمریکای مرکزی. این مرکز همچنین میزبان سخنرانی‌ها و کارگاه‌هایی است که توسط معلمان معتبری برگزار می‌شود که خودشان تحت تعلیم دون میگوئل روئیز بوده‌اند.

پنج) مرکز آموزشی (Art of the Warrior) AOTW

تمام آموزش‌های این مرکز به همان ترتیبی است که دون جوآن و دون جنرا طراحی کرده‌اند. کار این مرکز، آموزش فقط یک سیستم فلسفی نیست بلکه مجموعه‌ای از کارهای عملی را آموزش می‌دهند که رهیافتشان شبیه به ورزش‌های رزمی است. از نظر ایشان سحر و جادو تجربه‌ای عملی است که ریشه در سکوت و آرامش درونی دارد و در ارتباط مستقیم با انرژی قدرت طبیعی و زمین مادر است.
عقیده‌ی مؤسسان مرکز این است که تمام مشکلات انسان مدرن (نظیر مشکلات عاطفی، اجتماعی، روحی، جسمی و محیطی) ناشی از تخطی آنان از قوانین طبیعی زمین و روح به وجود می‌آیند. بنابراین کار AOTW این است که شرکت‌کنندگان را با قدرت خارق‌العاده‌ی زمین مادر و قدرت‌های طبیعی جهان آشنا سازد. از آنجایی که چنین کاری مقدس است، این مرکز، نهایت احترام و تواضع را نسبت به آن حفظ می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. برگرفته از سایت اینترنتی به آدرس: http://www.crystalinks.com/toltecs.html
2. کندری، مهران، فرهنگ و تمدن امریکایی میانه پیش از کلمب، ص 187.
3. Mixcoatl.
4. Ce Acatl Topiltzin.
5. http://www.crystalinks.com/toltecs.html.
6. کندری، مهران، فرهنگ و تمدن آمریکایی میانه پیش از کلمب، ص 222.
7. http://www.crystalinks.com/toltecs.html.
8. کندری، مهران، فرهنگ و تمدن آمریکای میانه‌ی پیش از کلمب، پیش از کلمب، ص 221-222.
9. همان، ص 185.
10. درباره‌ی پائولو کوئلیو کتاب مستقلی نگاشته شده و در اینجا به اختصار مطالبی ارائه می‌شود.
11. بنگرید به: کوئلیو، پائولو، قصه‌هایی برای پدران، فرزندان، نوه‌ها، ص 8-11؛ کوئلیو، پائولو، عطیه‌ی برتر، ص 7-8؛ کوئلیو، پائولو، کیمیاگر، ص 9-10؛ کوئلیو، پائولو، ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، ص 7-8؛ کوئلیو، پائولو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 6-7.
12. کوئلیو، پائولو، ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، ص 37-36.
13. رام یا RAM مخفّف (Regnus Agnus Mundi) یعنی ملکوت جهانی برّه فرقه‌ای است از کاتولیک که در سال 1492 تأسیس شد و به مطالعه‌ی زبان نمادین از راه آموزش شفاهی می‌پردازد. و هم به معنای سخت‌کوشی، عشق و رحمت نیز گفته می‌شود که بیش از پانصد سال قدمت دارد، از آن به سنّت مار هم یاد شده به ترتیب به سایت زیر و کتاب زندگی من مراجعه شود:
http://www.paulocoelho.com/engl/bio.shtml
کتاب: خوان، آریاس، زندگی من پائولو کوئلیو، ص 120.
14. درباره‌ی کارلوس کاستاندا کتابی مستقل نگاشته شده و در اینجا به اختصار مطالبی ارائه می‌شود.
15. فورت، کارمینا، گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، مهران کندری، ص 40.
16. Wikipedia, the free encyclopedia, http://en. Wikipedia.org/carlos castaneda, page 1 of 12.
17. فورت، کارمینا، گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، ص 42.
18. Wikipedia, p 1.
19. در کتاب «سفر جادوئی با کارلوس کاستاندا» نوشته‌ی «مارگارت رانیان کاستاندا» شرح حال او طور دیگری وصف شده است.
20. گفت و شنودی با کارلوس کاستاندار، ص 43.
21. Wikipedia, p 1.
22. در دائره‌المعارف «ویکی پدیا» تاریخ اخذ لیسانس و دکترا به ترتیب 1962 و 1970 ذکر شده است.
23. کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر، ابراهیم مکلا، آگاه، تهران، 1371، ص 2 مقدمه.
24. گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، ص 43.
25. همان، ص 45.
26. کاستاندا، کارلوس، آموزش‌های دون خوان، مهران کندری، میترا، تهران، 1377، ص 7.
27. همان، ص 14.
28. گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، ص 82، این اهدائیه در ترجمه‌ی فارسی آتش درون تاکنون چاپ نشده است.
29. بنگرید به: کاستاندا، کارلوس، دومین حلقه‌ی قدرت، ص 7-16؛ کاستاندا، کارلوس، آتش درون، ص 5-9؛ کاستاندا، کارلوس، آئین فرزانگی، ص 5-21.
30. در معرفی میگوئل روئیز علاوه بر کتاب چهار میثاق، از سایت (www.miguelruiz.com)‌ نیز استفاده شده است.

منبع مقاله :
محمدتقی؛ فعّالی، (1388)، نگرشی بر آیین شمنیزم - تولتک، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.