نویسنده: غلامرضا معصومی

 
تاریخ دقیق پیدایش مکتب ماهایانا به درستی معلوم نیست، اما جدایی میان فرقه‌های ماهاسانگیکا (Mahasanghika) و تراوادا (Theravada)، 400 سال قبل از میلاد مسیح تحقق یافت که فرقه‌ی ماهاسانگیکا بعدها به صورت مکتب ماهایانا درآمد. الفاظ هینایانا (Hinayana) و ماهایانا را، راه کوچک و راه بزرگ معنا کرده‌اند، اما باید در نظر داشت کلمه‌ی هینایانا عنوانی است که مکتب مقابلِ ماهایانا متداول کرده و شایسته است به جای هینایانا همان مکتب تراوادا استفاده شود. این دو تیره را شمالی و جنوبی نیز گفته‌اند، زیرا گسترش ماهایانا در شمال آسیا و گسترش تراوادا در جنوب آسیا بوده است. آسانگا (Asanga) در رساله‌ی ماهایانا سوترالانکارا (Sutra Lnkara)، اختلاف بین این دو تیره را بیان کرده و معتقد است که مقام تراوادا از ماهایانا به لحاظ هدف و تعلیمات پائین‌تر بوده و به همین جهت آن را هینا (Hina) به معنای کوچک نام گذاری کرده‌اند. آئین ماهایانا که کیش کهن بودایی را به طرزی خاص تعبیر کرده و تغییراتی چند در آن پدید آورده بود، رفته رفته پشرفت کرده و توسعه یافت تا اینکه کیش بودا را به صورت مذهبی عالم گیر درآورد. بنابراین کیش کهن بودایی که مبنی بر نوشته‌هایی به زبان پالی (Pali) بود، محدود به سیلان، تایلند و جاهای دیگر شده و نفوذ خود را در هند به تدریج از دست داد. نفوذ آئین ماهایانا در چین، ژاپن و تبّت بعد از اینکه کیش بودا به طور کلی در هند رو به زوال رفت، بسیار شد، اما پیروانا هینایانا بیشتر در سیلان، برمه، کامبوج و سیام متمرکز شدند. به نظر می‌رسد که پیروان هر دو مکتب در یک صومعه زندگی کرده و با یکدیگر در صلح و آرامش به سر می‌بردند. در نزد فلاسفه‌ی بوداییِ فرقه‌ی ماهایانا البته، با اندکی اختلاف دیده می‌شود که نزد ایشان گوهر یگانه‌ی وجود یا واحد مطلق در مظاهر عشق و محبت جلوه‌گر شده و بودا را به وجود می‌آورد. بنابر مبادی جدید آئین ماهایانا، شخص بودا موجودیتی مستحق پرستش و عبادت بوده و دارای جنبه‌ی الوهیت می‌باشد، زیرا وی از آسمان لاهوت به لطف و حمایت خود برای نجات بندگان به زمین و عالم سفلی هبوط کرد تا آدمیان سیه روز و گمراه را، طریق صلاح و رستگاری بیاموزد. از آنجا که جوهر بودا در قلب عالم کون وجود داشته و ظهور پیدا کرده، همچنین نماینده‌ی کلی مطلق و واحد اصلی بوده که به صورت ماهیات و تعیّنات پدیدار شده است. پس وی حقیقت عشق است، اما نه به طور فردی و جزئی، بلکه به صورت عام که پرده‌ی جهل و نادانی را از مغزها به یک سو کشیده، آنها را به مرحله‌ی قوسی صعودی و بودی ستوه (Budhisattva) رسانده و از آنجا به مقام نخستینِ خویش باز می‌گردد. بودای تاریخی، تجلی حقیقت نهایی یا درمه‌کایه (Darmakaya) است که به چشم بشر، به صورت بودا در پیکر و صورت ظاهر شده که از دیدگاه بودی ستوه به عنوان ساکیامونی (Sakyamuni) ستودنی در حالت برکت بخشی ابدی و ازلی، تجسد و تجسّم یافته ا ست. همان طور که در سطور بالا ذکر شد، آئین ماهایانا علاوه بر هند، کشورهای چین و تبّت و تمامی خاور دور را نیز فرا گرفته و گاهی با بسیاری از آئین‌های دیگر مانند تائو (Tao)، کنفوسیوس (Confucius) و شینتو (Shinto) نیز درهم آمیخته است. چنان که سوزوکی (Suzuki)، حکیم بزرگ ژاپنی گفته: «این آئین را یک راهب هندی به نام بودی دارما (Buddhidharma) در سال 520 میلادی به چین آورده و بنا به اعتقاد چینی‌ها، آئین ماهایانا در چین، چراغ معرفت بودایی بود که مردم چین را راهنمایی کرد». این مکتب در چین به چانگ (Chang) و در ژاپن به ذن (Zen) شهرت یافت. در چین و ژاپن این دو لغت به معنای همان دیانای سانسکریت بوده که آن را آئین دیانا نیز می‌نامند. آئین‌های چانگ یا ذن دارای مبانی اساسی می‌باشند که در این مبانی چند مسئله مورد توجه قرار گرفته است. اول آنکه پیروان این آئین‌ها باید با مرشد خود تماس مستقیم داشته باشند؛ دوم آن که بدون توسّل به کتاب‌های مقدس، آئین را به طور شفاهی به دیگران منتقل کنند؛ سوم آنکه از قیود آثار نوشته آزاد باشند؛ چهارم آنکه به اسرار باطن توجه کرده و آخرین مسئله نیز بیداری و روشنایی درون آنها می‌باشد که چراغ حق در وجود انسان باید افروخته گردد. مبانی آئین ماهایانا در سرزمین چین ابتدا درک شده و به قول سوزوکی سپس به قالب فکر چینی‌ها ریخته شد. سوزوکی می‌گوید: «هند، سرزمین حکمت، تخیلات عرفانی و کشور ایده آل مکتب یوگاچارا (Yogachara) و مادیاماکا (Madhyamaka) می‌باشد، اما مکتب ذن به موطنی احتیاج داشت که با تفکرات و احساسات عرفانی شخصی چون لائوتسه (Laotseu) درآمیخته و بدون جزئیات، حقایق روزانه را فراموش کرده باشد». در واقع مرگ آئین ماهایانا چنان که ناگارجونا و آشواگهوشا تعلیم داده و همان طور که در رساله‌های پراجنیاپارامیتا (Prajnaparamita) و لانکاواتارا (Lankavatara) تا به امروز منعکس شده، اگر به یاری نبوغ چینی ساخته و پرداخته نمی‌شد، آئین ذن هرگز پدید نمی‌آمد. در ماهایانا توحید واقعی وجود داشته و منتسب نمودن بودا، لائوتسه و دیگر رهبران مذهبی به شرک، کار اروپاییان و افرادی است که می‌خواهند طرفداران شرکت را زیاد و پیروان توحید را کم جلوه دهند. در این آئین، هر کس که به نیروانا (Nirvana) برسد، زنده و جاوید خواهد بود. این آئین چنین می‌پندارند که در هر دوره، حقیقت مربوط به رستگاری توسط یک بودا اعلام شده و گوتمه بودا (Gotama Buddha) نیز یکی از آنها بوده که در طی اعصار به ظهور رسیده‌اند. در نتیجه‌ی تکریم و تعظیم به بوداها و اهمیت به آنها بود که مجسمه‌شان ساخته شده و پرستش آنها به وجود آمد. بر خلاف آئین صادراتی کنفوسیوس که خوشایند مردم ژاپن قرار نگرفت، پیدایش آئین ماهایانا در ژاپن توانست خود را با محیط و مردم سازش دهد. این آئین اهداف سیاسی امپراتوری ژاپن را برآورده و بدین ترتیب پیشرفت قابل توجهی نمود تا جایی که حتی مذاهب جدیدی از آن پدید آمد. آئین ماهایانا عقاید تسلی بخش، بهشت، دوزخ و خدایان فراوانی اضافه بر آنچه که در گذشته وجود داشت را با خود آورده و از آئین فتیش قدیم، نیایش به ارواح مردگان با تصرفاتی پذیرفته شد. همچنین قول به تناسخ و حلول نیز جزء باورها شده و در طی این مدت، ارواح می‌توانستند از زندگان حمایت کرده و در سرنوشت آنها مؤثر باشند. ماهایانا عقیده به بهشت را ابداع کرد، حال آنکه چنین باوری در آئین بودا به طور اساسی وجود نداشت.
آئین و مذهب ماهایانا به 128 دوزخ گوناگون و یک جهان ویژه برای پارسایان که بر اثر تقوای مکرر به مقام خدایی رسیده و می‌توانند فیوضاتی به بشر برسانند، قائل بود. به تدریج در ژاپن بین آئین شینتو و ماهایانا، یک نوع وحدت پدید آمده و سرانجام شینتوی قدیم در آئین و مذهب ماهایانا هضم گردید. این انحلال به خاطر فقدان فلسفه‌ی مدون و احکام لازم بود.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.