نویسنده: محمدعلی محمدی

 
از جمله شبهاتی كه در ردّ اعجاز مطرح شده، این است كه ممكن است مدعی نبوت كاری را كه به عنوان معجزه انجام می‌دهد، از دیگران آموخته باشد؟
این شبهه نیز از دیرزمان مطرح بوده و پس از آنكه مخالفان پیامبران در برابر تحدی آنان درمانده می‌شدند، به این حربه‌ی كهنه روی می‌آوردند؛ برای نمونه وقتی فرعون در برابر حضرت موسی و معجزاتش درمانده شد و ساحران نیز نتوانستند در برابر تحدی پیامبر خدا مقاومت كنند و به آن حضرت ایمان آوردند، فرعون به این حربه متوسل شد و گفت: «... آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاَفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَاباً وَ أَبْقَى‌» (1):... آیا پیش از آنكه به شما اذن دهم، به او ایمان آوردید؟! مسلماً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است، به یقین دست‌ها و پاهایتان را به طور مخالف قطع می‌كنم و شما را از تنه‌های نخل به دار می‌آویزم و خواهید دانست مجازات كدام یك از ما دردناك‌تر و پایدارتر است.
مخالفان پیامبراكرم نیز بارها به این حربه متوسل می‌شدند و وقتی می‌دیدند توان مقابله با قرآن كریم و آوردن یك سوره مانند آن را ندارند، این شبهه را مطرح می‌كردند كه شاید فرد دیگری این قرآن را به رسول خدا می‌آموزد؛ چنان كه خداوند در این باره می‌فرماید: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ ه?ذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ‌ » (2): ما می‌دانیم كه آنها می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد!» در حالی كه زبان كسی كه اینها را به او نسبت می‌دهند، عجمی است، ولی این (قرآن)، زبان عربی آشكار است!
به شبهه‌ی فوق چند پاسخ داده می‌شود:

تكرارپذیری آموختنی‌ها

اصولاً كاری كه از راه آموختن به دست آمده باشد، به گونه‌ای است كه دیگران نیز می‌توانند مانند آن را بیاورند و همین كه دیگران نتوانسته‌اند مانند آن را بیاورند، درمی‌یابیم كه قابل آموختن نیست. برهان سخن فوق چنین است:
الف) كاری كه قابل آموختن باشد، امكان آوردن مثل آن وجود دارد.
ب) امكان آوردن مثل معجزه وجود ندارد.
نتیجه اینكه معجزه از راه آموختن به دست نیامده است.
مقدمه الف، روشن است؛ زیرا وقتی كاری قابل یاددادن و یادگرفتن باشد، افراد بشر یا دست كم برخی از آنان می‌توانند آن را یاد بگیرند و به دیگران بیاموزند؛ پس هر لحظه ممكن است مانند آن ارائه شود؛ چنان كه در همه‌ی علوم بشری چنین است.
مقدمه‌ی دوم نیز روشن است و با استقرا به دست می‌آید. با نگاهی به معجزات تمام پیامبران درمی‌یابیم كه هیچ كس نتوانسته است مانند آن معجزات را ارائه كند. آیا كسی توانست در برابر حضرت موسی ایستادگی كرده، كار آن حضرت را خنثا كند؟! چه كسی توانست كاری همانند آنچه حضرت عیسی انجام داد، انجام دهد؟! چه كسی تاكنون توانسته است مانند قرآن بیاورد، شق القمر كند یا به معراج برود؟!
با اثبات دو مقدمه‌ی فوق، نتیجه نیز اثبات می‌شود: پس از اینكه امكان آوردن مثل قرآن وجود ندارد، می‌فهمیم رسول اعظم، قرآن را از راه تعلیم و تعلم نیاموخته است.

مكتب ندیدگان

بررسی زندگی پیامبران ثابت می‌كند كه آنان هیچ‌گاه نزد هیچ معلمی آموزش ندیده‌اند؛ برای نمونه درباره‌ی رسول اعظم، قرآن مجید این مطلب را در آیات متعدد و به صراحت بیان می‌كند كه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) امّی و درس نخوانده است.
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این ادعا را در برابر اقوام و خویشاوندان خود كه در میان آنان پرورش یافته بود، اعلام كرد و همان آیات را كه بر امّی و بی سواد بودنش دلالت دارند، برای آنان خواند و حتی یك تن از آنان این مطلب را انكار و او را تكذیب نكرد و این خود دلیل روشن بر صدق ادعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
اكنون با توجه به این همه شواهد و دلایل اگر كسی بگوید: از چه راه می‌توانم بفهمم كه مدعی نبوت آن فعلِ شگفت‌انگیز را از كسی نیاموخته است، می‌گوییم اگر از این همه شواهد شما علم عادی پیدا نكنید، دیگر چه راهی برای علم باقی می‌ماند؟! اگر كسی غرض نداشته باشد، با توجه به این همه شواهد، دیگر برای او شبهه‌ای باقی نمی‌ماند و اگر مدعی شود كه ممكن است رسول خدا معجزاتی را كه آورده از كسی آموخته باشد، تردیدی در غرض داشتن چنین گوینده‌ای پیدا نمی‌شود.

دعوت‌ها و باورها

پاسخ دیگری كه درباره‌ی معجزه‌ی جاوید پیامبراكرم می‌توان گفت، این است كه اگر فرض كنیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد دیگران درس خوانده است، در این صورت باز مخالفان ما، در اشكال بزرگ‌تر و بن بست عجیب‌تری قرار خواهند گرفت؛ زیرا لازمه‌ی این سخن كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معلومات خود را از دانشمندان عصر خویش فراگرفته و از افكار و اطلاعات آنان استفاده كرده است، در این صورت، محتوای قرآن باید بازتابی از عقاید و افكار اعراب جاهلی باشد، در صورتی كه آنچه وی برای بشر عرضه كرده است، نه تنها با افكار و عقاید مردم دوران عصر خویش هماهنگی ندارد، بلكه در نقطه‌ی مقابل آنها قرار گرفته است.
از نظر تاریخ مسلم است مردمی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنان معاصر و در میان آنان پرورش یافته بود، عده‌ای از آنان به بت پرستی، اوهام و خرافات پایبند بودند و گروه دیگر نیز اهل كتاب بوده، معارف، احكام و عقایدشان را از تورات و انجیل به دست می‌آوردند. اگر فرض كنیم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) تعالیم خویش را از همان دانشمندان كه با آنان معاصر بود، گرفته است، لازمه‌ی این ادعا چنین خواهد بود كه عقاید و افكار متداول آن روز بر گفتار و معارف وی پرتو افكنده باشد و برخی سخنان باطل و ناصواب و خلاف عقل و علمی كه در آن كتاب‌ها وجود دارد، در قرآن هم دیده شود؛ در حالی كه بدون تردید، قرآن با كتب عهدین تفاوت اصولی و ریشه‌ای دارد و قرآن با خرافات و موهوماتی كه كتب عهدین و دیگر مصادر علمی آن عصر، مالامال از آنها بود، مبارزه می‌كند. (3)

تنوع معجزات

گفته شد كه نخستین شرط معجزه، خارق‌العاده بودن آن است. كارهای خارق‌العاده‌ای كه از راه تعلیم و تعلم به دست می‌آید، غالباً از یك نوع‌اند و تنوع ندارند، به خلاف معجزات پیامبران كه از تنوع زیادی برخوردارند؛ به گونه‌ای كه هیچ جنس مشتركی بین آنها به چشم نمی‌خورد؛ برای نمونه معجزات حضرت موسی، یعنی اژدها شدن عصا، شكافته شدن نیل برای آن حضرت، جوشیدن دوازده چشمه برای سیراب شدن بنی اسرائیل و... هیچ وجه مشتركی ندارند؛ در حالی كه خارق‌العاداتی كه مرتاض‌ها و دیگران انجام می‌دهند، وجه مشترك دارند. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1.طه:71. ر.ك: شعرا: 49.
2.نحل:103.
3.هاشم زاده هریسی و نجمی؛ بیان در مسائل قرآن، ص74.
4.جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص261.

منبع مقاله :
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبهه‌پژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.