نویسنده: غلامرضا معصومی

 
در اساطیر بابلی نام نخستین انسانی بود که توسط ائا (Ea) آفریده شد. آداپا (Adapa)، شاه - کاهن (Priest-King) و فیلسوف شهر اریدو (Eridu) بود که ائا به وی علم برین را آموخته و تنها چیزی را که از او مضایقه کرد، راز زندگی جاویدان بود. دو خدای بزرگ بین النهرین (ائا و آنو)، بر سر آداپا به مبارزه پرداختند. این اسطوره در حقیقت همان مضمون داستان گیلگمش (Gilgamesh) است، یعنی از دست دادن فرصت کسب فناپذیری توسط آداپا که قهرمان این اسطوره می‌باشد. بزرگ‌ترین بخشی که از این شعر حماسی بر جای مانده، در مصر کشف شده و قسمت‌هایی از آغاز و پایان آن نیز توسط اسناد کتابخانه‌ی آشوربانیپال (Ashurbanipal) تکمیل گردیده است. این اسطوره که چندان هم پیچیده نیست، چنین آغاز می‌گردد که: «ائا، آداپا را آفرید تا کمک و خدمتکار او باشد. به همین منظور، نعمت شعور و خرد را بر او ارزانی داشت، اما جاودانگی را از وی دریغ کرد. آداپا به انجام وظایف گوناگونی در معبد ائا می‌پرداخت که مهم‌ترین آنها، تهیه‌ی غذا برای اربابش بود. وی نان پخته و سفره‌ی نذری پهن می‌کرد. یک روز در حالی که مشغول صید ماهی در دریای بزرگ بود، باد جنوب ناگهان با چنان شدتی وزیدن گرفت که قایق آداپا را واژگون کرد. آداپا نیز از فرط خشم، نفرینی بر زبان راند. نفرین وی باعث شد که بال‌های باد جنوب شکسته و تا هفت روز بر روی زمین نوزد. آنو (Anu) از وزیرش، ایلبرت (Ilabrat) علت را جویا شد. باد جنوب برای کشاورزی عراق جنوبی اهمیتی بسیار داشته و زمستان‌ها هر چه باران بود با خود آورده و در تابستان موجب رسیدن خرماها می‌شد - ایلبرت به آنو می‌گوید که آداپا، بال باد جنوب را شکسته است. بنابراین آنو، آداپا را احضار می‌کند. این عمل آداپا به منزله‌ی شکستن نظم کیهانی و ارتکاب گناهی بزرگ بوده و وی می‌بایست در مقابل تخت خدای آسمان‌ها (آنو) حاضر شده و علت این عمل خود را توضیح می‌داد. از این رو ائا به کمک آداپا شتافته و به وی اظهار داشت که به محض رسیدن به درگاه آنو در آسمان، با دو خدای گیاهان، یعنی دوموزی (Dumuzi) و نینگیش زیدا (Ningishzida) که گویا در اثر نوزیدن باد جنوب مرده بودند، رو به رو خواهی شد. پس اگر لباس عزا در بر کرده و آثار اندوه و انکار از خویش نشان دهی، ممکن است خدایان نامبرده تسکین یافته و حتی بر تو لبخند زده و به نفع تو، نزد آنو وساطت کنند. آئو نیز به روشنی خواستار حفظ خادمی چون تو برای خود بوده و تمایل به بخشیدن تو پیدا کرده و با تو مانند یک مهمان رفتارخواهد کرد. سپس طبق رسوم شرقی، خوردنی و آشامیدنی به تو تعارف نموده، به تو لباس خواهد داد تا خود را بپوشانی و روغن خواهد داد تا بدنت را چرب کنی. ائا به وی گفت که می‌تواند لباس و روغن تطهیر را بپذیرد، اما در مورد سایر هدایا به و هشدار داد که تا وقتی به تو نان مرگ تعارف می‌کند، نباید از آن بخوری، وقتی به تو آب مرگ تعارف می‌کند، نباید از آن بنوشی، این نصیحتی را که به تو کردم، نادیده مگیر و کلماتی را که بر زبان راندم، در نظر داشته باش.
آداپا به حضور آنو رسیده و آنچه را که اتفاق افتاده بود توضیح داد. دوموزی و نینگیش زیدا نیز در دفاع از آداپا با آنو سخن گفتند. پس آنو تسکین پیدا کرده و دستور داد تا از آداپا پذیرایی شود. همه چیز طبق گفته‌ی ائا و حتی بیش از انتظار انجام گرفت و برای آنو شکی باقی نماند که آداپا صادقانه توبه و اعتراف کرده است. بنابراین به جای خوردنی و آشامیدنی مرگ‌آور، به او نان زندگی و آب حیات داد. اما آداپا که نصایح اربابش را دقیقاً مراعات می‌کرد، از پذیرفتن این هدایا که به او عمری جاودان می‌بخشید، خودداری کرد. در نتیجه آنو با گفتن کلماتی ساده، او را مرخص نمود». این تشخیص و دوراندیشی ائا که کارآیی خود را از دست داده یا اینکه عمداً به آداپا دروغ گفته بود، دشوار است، اما نتیجه این شد که آداپا، حق خود را به عمر جاودانی از دست داد. او این حق را در نتیجه‌ی اطاعتی کورکورانه از دست داد، همان گونه که آدم با سرپیچی مغرورانه‌ی خویش حق زندگی در بهشت را از دست داد. در هر دو مورد، انسان خودش را محکوم به مرگ و نیستی کرد. این بخش از اسطوره‌ی آداپا، به پایان سرود یازدهم از حماسه‌ی گیلگمش که در آن از گم شدن گیاه حیات سخن می‌رود، شباهتی بسیار دارد. اما در این جا علت از دست رفتن فرصت فناناپذیری، به روشنی توضیح داده می‌شود که علت آن می‌تواند دروغ گویی عمدی ائا یا تغییر تصمیم ناگهانی آنو باشد. قصد شاعر بیان این حقیقت است که خدایان با ابزار گوناگون به جنگ می‌پردازند. سلاح ائا حیله گری و زرنگی و سلاح آنو خنده‌ای سبک بالانه و بخشایشی ملکوتی است، اما آنو همچنان نیرومندترین خدایان بوده و سرانجام راه حلی برای مشکل آداپا و دامی که با رد آب حیات بدان گرفتار شده، می‌یابد. این راه حل در قطعات کتیبه‌ی آشوری چنین آمده که: «آنگاه که آنو با صدای بلند به خواسته‌های ائا خندید، چه کسی از میان خدایان آسمان و زمین که چنین بسیارند، تاکنون فرمانی این گونه صادر کرده است؟ چه کسی فرمان خویش را برتر از فرمان آنو دانسته است؟». بدین ترتیب آنو به تبع قدرت بالاتر خویش، دست به اقدام می‌زند، هر چند اقدام او صرفاً در چهارچوب نظام کیهانی وابسته بدان انجام می‌پذیرد، اما او قدرت اعلای خود را بر سراسر قلمرو ائا اعمال کرده و بدین ترتیب قلمرو ائا نیز به جهان آنو تعلق می‌یابد. آداپا ظاهراً در این جهان تحت عنوان پادشاه اریدو بر تخت می‌نشیند. اما این حماسه نیز مبیّن آن است که بشر قادر نیست از شرایط خویش فراتر رود و بهتر آن است که با طیب خاط از مواهب این حیات فانی بهره‌مند گردد.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.