نويسنده: فريبا علاسوند

 

چكيده

بلوغ يكي از شرايط عمومي تكليف است. از همين روي، بلوغ دختران و پسران در كتاب‌هاي فقهي كانون بحث قرار گرفته است. شريعت اسلامي افزون بر شمارش نشانه‌هاي طبيعي بلوغ، سن معيني را نيز مطرح كرده است. درباره‌ي اين سن اختلاف نظري وجود دارد كه به آن اشاره خواهيم كرد. اما نظر مشهور فقها آن است كه دختران با پايان يافتن نه سال قمري و پسران با پايان يافتن پانزده سال قمري بالغ خواهند شد. افزون بر سن بلوغ، در كلمات فقها از سن رشد نيز سخن به ميان آمده است كه درباره‌ي مفهوم و مقدار آن نيز ديدگاه‌هايي وجود دارد. گفتني است پس از رسيدن به سن رشد، فرد شايستگي اداره‌ي اموال خود را به دست مي آورد.
بلوغ دوره يا سني است كه در آن فرد به رشد جنسي مي‌رسد و مي‌تواند بچه‌دار شود. در اين دوره، افزون بر تغييرهاي فيزيكي، تغييرهاي روان‌شناختي و اجتماعي نيز براي افراد رخ مي‌دهد. (1) فقها مي‌گويند: به طور طبيعي هر موجود زنده‌اي، اعم از گياه و حيوان، در دوره‌اي از فرايند رشد به بلوغ، يعني مرحله‌ي رسيدن مي‌رسد. آدمي نيز هم زمان با فعال شدن غريزه‌ي جنسي و قرار گرفتن در مرحله‌ي تحريك عواطف در برابر جنس مخالف، به مرحله‌ي بلوغ پاي مي‌گذارد. با اين وصف بلوغ، كمال طبيعي انسان است كه به مقتضاي آن نسل او پايدار مي‌شود. (2)
بلوغ، خود يك فرآيند است؛ فرآيندي كه فرد طي مراحلي از جنبه‌هاي گوناگون بالغ مي‌شود. در شريعت اسلامي براي بلوغ نشانه‌هايي را برشمرده‌اند. احتلام، روييدن موي زهار در دختران و پسران و حيض و حمل در دختران از جمله‌ي آنهاست. برخي از اين نشانه‌ها حاكي از آن‌اند كه فرد پيش‌تر بالغ شده است؛ مانند بارداري. (3) در شريعت اسلامي، سن معيني براي بلوغ مطرح شده است. اين سن در دختران- بنا به نظر مشهور فقها بلكه اجماعشان- پايان يافتن نه سال قمري و در پسران پايان يافتن پانزده سال قمري است. (4) غالباً و به طور طبيعي، هيچ يك از نشانه‌هاي ياد شده پيش از اين سن در دختران ديده نمي‌شود، ولي پسران به طور شايع، پديده‌ي طبيعي بلوغ را پيش از پانزده سالگي تجربه مي‌كنند.
فرا رسيدن سن بلوغ يا پيدا شدن نشانه‌هاي طبيعي آن به معناي رشد كامل قواي ذهني و عقلي نيست. به همين دليل در كنار مفهوم بلوغ، مفهومي به نام «رشد» نيز در قرآن وجود دارد. (5) رشد به مرحله‌اي از توانايي ذهني اشاره دارد كه با ورود به آن، انسان توانايي اداره‌ي دارايي‌هاي خويش را مي‌يابد و در معامله تا حدي مي‌تواند خود را از خسارت و فريب حفظ كند. (6) پس از بلوغ، فرد مسئول رفتار و كارهاي خويش به شمار مي‌آيد و درباره‌ي رفتار او به طور ارزشي داوري مي‌شود؛ همان‌گونه كه اجراي عبادات و واجبات ديني با بلوغ بر شخص لازم مي‌گردد.

سن بلوغ دختران در رويكرد فقهي

چنان كه گفتيم بلوغ پديده‌اي طبيعي است. از اين رو، نشانه‌هاي طبيعي دارد. طبيعي بودن بلوغ از تشريع شارع درباره‌ي آن جلوگيري نمي‌كند. گاهي شارع براي مسئله‌اي طبيعي، اماره‌ي شرعي (تعبدي) قرار مي‌دهد. (7) بنابراين اگرچه بنابر عوامل طبيعي، دختري هنگام پايان يافتن نه سال هنوز نشانه‌هاي بلوغ وي آشكار نشده باشد، از نظر شارع بالغ به شمار مي‌آيد. بالغ به شمار آمدن چنين دختري با تعبد شارع و بنابر توسعه دادن او در موضوع بلوغ و بالغ است.
درباره‌ي سن بلوغ دختران در فقه شيعه، به ويژه آراي گذشتگان و معاصران اختلاف نظري وجود دارد. (8) نظر مشهور فقهاي شيعه آن است كه دختران با كامل شدن نه سال قمري بالغ به شمار مي آيند. اما برخي ديگر بر اين باورند كه دختران پس از قاعدگي بالغ مي‌شوند. بنابراين سني خاص براي بلوغ دختران وجود ندارد. برخي نيز سيزده سالگي را سن بلوغ دختران مي‌دانند.
گروه نخست مبناي فتواي خود را روايت‌هايي قرار داده‌اند كه بر نه سالگي تأكيد دارند. (9) گروه دوم نيز به روايت‌هايي استناد مي‌كنند كه در آنها دسته‌اي از احكام به قاعدگي دختران وابسته شده است. (10) گروه سوم نيز كساني‌اند كه روايت‌هاي نه سالگي را از نظر دلالت براي اثبات بلوغ كافي نمي‌دانند و به روايت‌هايي استناد مي‌كنند كه سن بلوغ را سيزده سالگي مي‌دانند. (11) مرحوم محقق فيض كاشاني نيز نظريه‌ي چهارمي را مطرح كرده‌اند. از نظر ايشان به دليل آنكه روايت‌ها سنين گوناگون را برشمرده‌اند، براي هر تكليف همان سني ملاك است كه در روايت‌هاي مربوط آمده است. براي مثال در طلاق و وصيت ده سالگي ملاك است و روزه و حج براساس قاعدگي واجب مي‌شوند. (12)
روايت‌هايي كه بر بلوغ دختران در نه سالگي دلالت مي‌كنند فراوان‌اند و ميان آنها احاديث صحيح وجود دارد. (13) اين روايت‌ها، افزون بر آنكه فراوان و در مواردي صريح (نص)‌اند مشهور بدان عمل كرده‌اند. پيدا شدن فتاواي شماري چشم‌گير از علما براساس روايت يا رواياتي هم مضمون، شهرت فتوايي نام دارد. نظريه‌ي مشهور علماي علم اصول اين است كه شهرت فتوايي مي‌تواند ضعف سندي يك روايت را جبران كند. بنابراين اگر برخي روايات نُه سال ضعيف نيز باشند با فتاواي علماي گذشته، ضعف آنها جبران شده است. بنابراين روايات نُه سال، هم از نظر دلالت (كه برخي از آنها صريح‌اند) و هم از نظر سند ترجيح دارند.
چنانچه گذشت بنا به نظر مشهور فقها، پسران با پايان يافتن پانزده سال قمري بالغ مي‌شوند. اين معيار هنگامي اعتبار دارد كه پيش از آن براي پسران نشانه‌هاي طبيعي بلوغ مانند احتلام يا روييدن موي خشن رخ ندهد.
تفاوت سني دختران و پسران در تكليف موجب ايجاد شبهه‌ي تبعيض براي دختران شده است. گروهي بر اين باورند كه دختران با توان جسمي پايين به انجام دستورهاي ديني موظف‌اند؛ در حالي كه پسران در همان سنين از انجام اين دستورها معاف‌اند. همچنين گفته مي‌شود دختران تازه مكلف در قبال انجام هرگونه رفتار مسئول‌اند و رفتارشان عناوين مجرمانه مي‌گيرد، ولي انجام همان كار از پسري در همان سن جرم به شمار نمي‌آيد.
در پاسخ مي‌توان به چند دليل استدلال كرد:
1. احكام اسلامي توقيفي‌اند.اين احكام اگر با ادله‌ي شرعي ثابت شده باشند با حدس، گمان و برداشت‌هاي عقلي نقدپذير نيستند. نقد احكام شرعي تنها با نقد ادله‌ي آن و شيوه‌هاي اجتهادي كشف حكم ممكن است. از سوي ديگر تبعيت احكام از ملاك‌ها (مصالح و مفاسد)، دستگاه فقهي و قانوني اسلام را پشتيباني مي‌كند. هر جا كه به مدد پژوهش‌هاي علمي و مشاهدات تجربي، بشر توانسته رابطه‌ي حكم و مصلحت يا مفسده‌ي آنها را درك كند، به درستي و اتقان شريعت اسلام بيشتر پي برده است.
2.اگر امتثال حكمي براي فردي ناممكن يا مشقت بار و از توان وي خارج باشد- چه دختر و چه پسر- از انجام آن معذور است. براي مثال، اگر انجام روزه يا حج براي دختري نه ساله يا زني بيست ساله، به هر دليل، ناممكن يا طاقت‌فرسا باشد، از عهده‌ي او ساقط است.
3. بنابر شواهد و دلايل بيولوژيكي، دختران از حدود نه سالگي هورمون‌هاي جنسي بيشتري ترشح مي‌كنند و نشانه‌هاي طبيعي بلوغ كم كم در آنان پديدار مي‌شود. (14) بيشتر دختران بين دوازده و سيزده سالگي خون قاعدگي مي‌بينند، ولي به گفته‌ي دانشمندان مربوط، حيض از آخرين حلقه‌هاي فرايند بلوغ است. (15) چه بسا شارع مقدس بنا به مصالحي معيار سني را در آغاز پيدايش اين نشانه‌ها قرار داده باشد.
4.دختران بدان دليل كه زودتر قدرت فهم و تحليل مي يابند زودتر مي‌توانند مخاطب خداوند باشند. يك دختر ده ساله اغلب از پسري در همان سن، توانايي ذهني و ادراكي بيشتري دارد. دليل اين مسئله مي‌تواند قدرت پيشرفته‌تر دختران در گفتار باشد. مهارت سخن گفتن با تجزيه و تحليل ذهني همراه است. اگر فردي خوب سخن بگويد، سريع‌تر نيز معاني واژه‌ها و ارتباط جمله‌ها را درك مي‌كند. بنابر شواهد روان‌شناختي، اين توان در دختران بيشتر است. به همين دليل، زودتر از پسران وارد دنياي واژه‌ها و گزاره‌ها مي‌شوند و مي‌توانند ارتباط مفهومي برقرار كنند؛ چه اينكه زبان يكي از راه‌هاي برقراري ارتباط، بلكه مهم‌ترين آنهاست. به كمك زبان، انسان مي‌تواند اطلاعات، انديشه‌ها، نگرش‌ها و هيجان‌هايش را به ديگري بفهماند (16) يا همين امور را درك كند. به همين نسبت دختر زودتر مي‌تواند مسئوليت رفتار خويش را بپذيرد يا بار اعمال عبادي را بر دوش بكشد. پس بلوغ زودتر، از قابليت بيشتر براي جذب دستورهاي الهي حكايت دارد. (17)
5. دختران در قياس با پسران در معرض آسيب‌هاي متفاوتي هستند. جسم دختران آسيب‌پذيرتر و احساسات آنان لطيف‌تر است. تكليف‌پذيري نوعي مراقبت از حريم تن و روان است. لزوم مراعات موازين عفت، به دليل پاره‌اي تكاليف در آغاز تحريك‌پذيري براي دختران و پسران (كه براي دختران بيشتر جنبه‌هاي عاطفي و احساسي و براي پسران جنبه‌هاي جسماني و شهوي دارد) از لوازم بلوغ است كه به اين مراقبت كمك مي‌كند.
سن رشد: چنانچه در صفحه‌هاي پيشين گذشت، در قرآن كريم افزون بر تعبير احتلام و بلوغ نكاح (18) به واژه‌ي رشد نيز اشاره شده است:
وَ ابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ (19)؛
«و يتيمان را بيازماييد تا وقتي به [سن] زناشويي برسند. پس اگر در ايشان رشد [فكري] يافتيد، دارايي‌هايشان را به آنان بازگردانيد.»
رشد در لغت ضد گمراهي و ضلالت معنا شده است؛ (20) يعني به معناي هدايت و هدايت شدن. نويسنده‌ي مفردات الفاظ القرآن مي‌نويسد: «رشد برخلاف رَشَد فقط در امور دنيايي به كار مي‌رود؛ در حالي كه رشَد هم درباره‌ي موارد دنيايي و هم اخروي استفاده مي‌شود.» (21)
حقوق‌دانان رشد را به معناي عقل معاش و آنچه موجب تشخيص سود و زيان و داد و ستدِ درست مي شود، دانسته‌اند. (22) صاحب جواهر (رحمه الله) مي‌فرمايد: ‌«از نظر عرف معناي رشد معلوم است. اين معنا در عرف همان اصلاح مال است.» (23) بنابراين منظور فقها و حقوق‌دانان از واژه‌ي «رشد» كه در آيه‌ي ششم سوره نساء به كار رفته، اخص از معناي لغوي آن است. مبناي اين معناگزيني نيز روايت‌هايي است كه ذيل همين آيه و آيه‌هاي مربوط به سفاهت مطرح‌اند. در برخي روايت‌ها، رشد به معناي قدرت حفظ دارايي‌ها آمده است. رشيد در مقابل سفيه است. سفيه از فريب‌ديدگي در امان نيست. براي همين افراد سفيه از تصرف مالي محجور و دور نگه داشته مي‌شوند؛ زيرا همواره در معرض خسارت‌اند. بنابراين فرد رشيد توانايي نگهداري دارايي‌هاي خود و جلوگيري از هدر رفتن آنها را دارد. از آن جمله است روايت يونس بن يعقوب از امام صادق (عليه السلام). قول الله: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ». ‌أيُّ شيء الرشدُ الذي يونَسُ منْه؟ قال: حِفظُ مالِه؛ يونس از امام پرسيده: رشدي كه در آيه آمده و بايد احراز شود چيست؟ امام پاسخ داده‌اند: «[منظور از رشد، قدرت] حفظ دارايي‌هاست.» (24)
از سوي ديگر، در روايت‌هايي به تعريف سفيه پرداخته‌اند. چنان كه گذشت، سفيه مقابل رشيد است. در روايت‌هاي گوناگون سفيه به كسي معنا شده كه در معامله فريب مي‌خورد و قدرت حفظ دارايي‌هايش را ندارد:
راوي از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌كند كه حضرت فرمودند:
من نزد پدرم بودم كه از او درباره‌ي معناي احتلام پرسيدند. پدرم پس از بيان معنا فرمودند: «فرد بالغ مسئول رفتار خويش است و امر او نافذ است؛ مگر آنكه سفيه يا ضعيف باشد.» پرسيدند: «سفيه كيست؟» امام فرمود:‌«كسي كه در ازاي يك درهم [كه مي‌گيرد] چند درهم بدهد.» (25)
گفتني است كه در روايت‌هاي ديگر، سفيه به زن (26)، شارب خمر (27) و كسي كه به او اعتمادي نيست (28) معنا شده است. برخي مفسران براي جمع ميان اين روايات فرمودند: بهتر آن است كه بگوييم سفاهت مراتبي دارد و مصاديق بالا مراتب آن را تشكيل مي‌دهد. يعني كودك نابالغ، زني كه مال را فاسد مي‌كند، شراب خوار و كسي كه به طور طبيعي به نقصان خرد دچار است و در معاملات زيان مي‌بيند. (29) بنابراين قدر متيقن از معناي سفاهت ناتواني فكري و عقلي در اداره‌ي اموال است. در سخنان فقها نيز سفيه به كسي مي‌گويند كه توان حفظ مال را نداشته باشد و مال را در غير جايگاهش صرف مي‌كند. (30)
رسيدن به حد رشد مسئله‌اي است كه به طور طبيعي رخ مي‌دهد. دانش و تجربه نيز در اين زمينه سهمي مؤثر دارند. براي همين برخي مفسران نوشته‌اند كه بنابر آيه‌ي ششم سوره‌ي نساء، كودكان بايد پيوسته در زمينه‌ي رسيدن به حد رشد امتحان شوند (31)؛ زيرا رشد در لحظه‌اي مشخص رخ نمي‌دهد؛ همان‌گونه كه از يك رفتار خاص نيز برداشت نمي‌شود. بنابراين با دقت در رفتار كودك و قرار دادن وي در موقعيت‌هاي گوناگون و مرتبط با امور مالي، مي‌توان از توانايي ويژه‌ي او آگاهي يافت. آن گاه با ديدن رشد در وي مي‌توان امور مالي را به وي سپرد. با اين وصف، تعبير سن رشد كه به سن خاصي اشاره داشته باشد، در منابع ديني وجود ندارد؛ جز آنچه در برخي روايت‌ها درباره‌ي دختران آمده است كه با رسيدن به بلوغ و نه سالگي، دارايي‌ها در اختيارشان قرار خواهد گرفت. (32) در روايت هاي ديگري، بلوغ و رشد را به طور جداگانه و به منزله‌ي دو شرط متفاوت براي تصرف‌هاي مالي برشمرده‌اند (33). البته معيار نخست، بلوغ است و رشدْ شرط تنفيذ تصرفات مالي فرد است. بنابراين اگر بلوغ و رشد هم زمان رخ داد، دارايي فرد به وي سپرده مي‌شود. اما تأخير در رشد فرد، به هر دليل، وي را از تصرف در اموالش باز مي‌دارد. (34)
نكته‌ي مهم آنكه دريافتن (ايناس)‌رشد بر دوش سرپرست كودك نهاده شده است. اما اگر محاكم قضايي بنا بر نياز محتاج اثبات رشد در كسي باشند، مي‌بايست رشيد بودن به كمك شواهد و قراين نزد آنان اثبات شود. تعيين سن خاصي براي رشد، خلاف باور به طبيعي بودن رخداد پديده‌ي رشد است. با وجود اين، قانون‌گذار از اين حق برخوردار است كه براي ايجاد انضباط اجتماعي و حقوقي، سني را براي آن قرار دهد. طبيعي است كه اين سن بايد سني باشد كه به حسب غالب افراد، پديده‌ي رشد در آن رخ مي‌دهد همان‌گونه كه سن بلوغ شرعي نيز معياري قانوني است كه به حسب غالب افراد، فرايند بلوغ يا از آن سن آغاز مي‌شود يا در آن سن رخ مي‌دهد. (35)

پي‌نوشت‌ها:

1. ف.فيليپ رايس، رشد انسان: روان‌شناسي رشد از تولد تا مرگ، ترجمه‌ي مهشيد فروغان، ص292.
2. محمدحسن النجفي، جواهر الكلام، ج26، ص4.
3. همان، ص5، 10، 14، 24.
4. همان، ص16.
5. در قرآن كريم بر احتلام و رشد و بلوغ اَشُدّ تأكيد شده است: وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آيَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ‌ «آنگاه كه كودكان شما به حد احتلام رسيدند، بايد مانند ديگر [بالغان] با اجازه وارد شوند. خدا آيات خود را براي شما بيان مي‌كند و او دانا و حكيم است.» (نور، 59)؛ وَ ابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ «يتيمان را بيازماييد تا هنگامي كه بالغ شوند و به حد ازدواج برسند. پس اگر دانستيد كه به رشد رسيده‌اند دارايي‌هايشان را به آنها بدهيد» (نساء، 6)؛ وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ «هرگز به مال يتيم نزديك نشويد، مگر آنكه راه بهتري در نظر داشته باشيد تا آنكه به حد رشد برسد» (انعام، 152).
6. تعريف و اشاره‌ي فقها درباره‌ي رشد خواهد آمد.
7. دخالت شارع در موضوع‌هاي خارجي به صورت «حكومت» صورت مي‌گيرد. حكومت اصطلاحي اصولي است كه به رابطه‌ي ميان دلايل شرعي با يكديگر و رابطه‌ي دلايل شرعي با موضوع‌هاي خارجي اشاره دارد. در اين ميان دو دليل وجود دارد كه يكي حاكم است و ديگري محكوم. دليل حاكم در موضوع دليل محكوم توسعه يا تضييق ايجاد مي‌كند. يعني گاهي محدوده‌ي موضوع را آنقدر گسترش مي‌دهد كه چيزي را كه واقعاً در آن محدوده داخل نيست، داخل دليل مي‌كند و گاهي- به عكس- مصداقي واقعي را از موضوع خارج مي‌كند. اين توسعه و تضييقْ تعبدي و شرعي است. در بحث ما، وقتي دليلي مي‌گويد: فرد بالغ مكلف است كه نماز بخواند و دليل ديگر مي گويد: دختر نه ساله بالغ است، دليل دوم نسبت به موضوع دليل نخست حاكم مي‌شود. به عبارت ديگر، دليل دوم در موضوع دليل نخست (بالغ) توسعه ايجاد كرده است.
8. در فقه اهل سنت اين اختلاف نظر هم درباره‌ي بلوغ پسران وجود دارد و هم بلوغ دختران. حنفي‌ها سن بلوغ دختران را هفده سال و پسران را هفده و هجده سال مي‌دانند. مالكي‌ها هفده و هجده سال را به ترتيب براي پسر و دختر و شافعي‌ها و حنبلي‌ها پانزده سال كامل را سن بلوغ دختر و پسر دانسته‌اند.
9. مانند روايت يزيد كناسي از امام باقر (ع): الْجَارِيَةُ إِذَا بَلَغَتْ تِسْعَ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ زُوِّجَتْ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ عَلَيْهَا (محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج1، ص31). روايتي نبوي نيز با همان مضمون از امام صادق (ع) نقل شده است: حَدُّ بُلُوغِ الْمَرْأَةِ تِسْعُ سِنِينَ. (محمد بن علي بن بابويه (الصدوق)، الخصال، ج2، ص421).
10. اين روايت‌ها معمولاً روزه و در برخي موارد حجاب و حج را بر قاعدگي دختران متوقف كرده‌اند. در يك مورد نيز به طور كلي خروج از كودكي و بلوغ بر آن مترتب شده است. براي نمونه به دو مورد اشاره مي‌كنيم:
عن ابي عبدالله اذا حاضت الجارية ذهب عنها اليتم و جرت عليها الحدود التامة. و عنه (ع): عَلَى الصَّبِيِّ إِذَا احْتَلَمَ الصِّيَامُ وَ عَلَى الْجَارِيَةِ إِذَا حَاضَتِ الصِّيَامُ وَ الْخِمَار (محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج3، ص297، ج7، ص169)؛ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ ابْنِ عَشْرِ سِنِينَ يَحُجُّ قَالَ عَلَيْهِ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ إِذَا احْتَلَمَ وَ كَذَلِكَ الْجَارِيَةُ عَلَيْهَا الْحَجُّ إِذَا طَمِثَتْ. (همان، ج8، ص30).
11. مستند اين قول روايت عمار ساباطي از امام صادق (ع) است: قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُلَامِ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ فَقَالَ إِذَا أَتَى عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً فَإِنِ احْتَلَمَ قَبْلَ ذَلِكَ فَقَدْ وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ جَرَى عَلَيْهِ الْقَلَمُ وَ الْجَارِيَةُ مِثْلُ ذَلِكَ إِنْ أَتَى لَهَا ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ حَاضَتْ قَبْلَ ذَلِكَ فَقَدْ وَجَبَتْ عَلَيْهَا الصَّلَاةُ وَ جَرَى عَلَيْهَا الْقَلَمُ. (محمد بن حسن الطوسي، التهذيب، ج2، ص380). گفتني است روايت‌هايي نيز وجود دارد كه به طور كلي و بدون تفكيك ميان دختر و پسر و با واژه‌ي «صبي»، سن بلوغ را سيزده سال مطرح كرده‌اند. ولي تنها همين يك روايت به طور خاص به بلوغ دختران در سن سيزده سالگي تصريح كرده است. گفتني است كه فقها به روايت‌هاي عمار اعتماد كامل ندارند و مضامين آنها اغلب شاذ و خلاف شهرت‌هاي روايي‌اند.
12. رك: محمد حسن النجفي، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج26، ص41.
13. براي نمونه رك: محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، ج1، ص31، ح3؛ همان، ج13، ص431، ح12؛ محمد بن علي بن بابويه (الصدوق)، خصال، ج2، ص421، ح17.
14. رك: ف.فيليپ رايس، رشد انسان: روان‌شناسي رشد از تولد تا مرگ، ترجمه‌ي مهشيد فروغان، ص311.
15. بلوغ به دوره‌اي با طول سه تا چهار سال تعريف شده است. مرحله‌ي نخست آن كه رشد جسماني است به منزله‌ي جهش رشدي نوجوان (adolescent growth spurt) شناخته مي‌شود. نخستين قاعدگي معمولي در اواخر اين دوره رخ مي‌دهد (رك. ريتا ال. اتكينسون و ديگران؛ زمينه‌ي روان‌شناسي هيلگارد، ترجمه‌ي دكتر محمدنقي براهني و ديگران، ج1، ص202).
16. ف.فيليپ رايس، رشد انسان: روان‌شناسي رشد از تولد تا مرگ، ترجمه‌ي مهشيد فروغان، ص160. گفتني است كه در ادامه‌ي روند رشد، پسران و دختران در ادراك مفاهيم و گزاره پيشرفت مي‌كنند؛ در زمينه‌هايي برابر مي‌شوند و در زمينه‌هايي متفاوت مي‌مانند، ولي تأكيد بر پيش‌تر بودن دختران در رابطه با سن آغاز اين درك است.
17.عبدالله جوادي آملي، زن در آيينه‌ي جلال و جمال، ص336-337.
18.بلوغ نكاح را رسيدن به حد احتلام و توانايي (جسمي) براي ازدواج معنا كرده‌اند. براي نمونه رك. محمد بن حسن الطوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج3، ص116؛ امين الاسلام الطبرسي، مجمع البيان، ج2، ص9 و سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص172-173.
19. نساء(4): 6.
20. فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج2، ص179-180؛ محمد بن مكرم بن منظور، لسان العرب، ج5، ص219.
21. حسين بن محمد الراغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص196.
22. محمد جعفر جعفري لنگرودي، ترمينولوژي حقوق، ص334-335.
23. محمدحسن النجفي، جواهر الكلام، ج26، ص48.
24. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج13، ص434، ح6.
25. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج19، ص363، ح8.
26. همان، ج19، ص369، ح11؛ علامه طباطبايي مي فرمايد: مراد از زن در اين نوع روايات هر زني نيست، بلكه زني هوس‌ران است كه اموال را هدر داده، صلاحيت تسلط بر آنها را ندارد. همين تبيين در كلام ابن عباس در تفسير آيه آمده است (رك. فضل بن حسن الطبرسي، مجمع البيان، ج3، 4، ص13).
27. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج19، ص369، ح8.
28.همان، ص9.
29. سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص172-173.
30. براي نمونه رك. روح الله الموسوي الخميني، تحرير الوسيلة، ج2، ص15.
31. سيد محمدحسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص172.
32. عن ابي عبدالله (ع). الْجَارِيَةُ إِذَا بَلَغَتْ تِسْعَ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ زُوِّجَتْ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ عَلَيْهَا وَ لَهَا. (محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج19، ص367، ح4).
33.عن ابي عبدالله (ع)... ِ أَمَّا الْيَتِيمُ فَانْقِطَاعُ يُتْمِهِ أَشُدُّهُ وَ هُوَ الِاحْتِلَامُ إِلَّا أَنْ لَا يُؤْنَسَ مِنْهُ رُشْدٌ بَعْدَ ذَلِكَ فَيَكُونَ سَفِيها؛ (محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج19، ص 369، ح12).
34. براي نمونه رك. روح الله الموسوي الخميني، تحرير الوسيلة، ج2، ص13.
35. گفتني است برخي انديشه‌وران خواسته‌اند با تنقيح مناط، معيار رشد را به حقوق كيفري نيز تسرّي دهند. به گفته‌ي اينان، توصيف يك عمل مجرمانه به اين وابسته است كه فرد مرتكب، از ادراك عقلاني كافي درباره‌ي جرم، عواقب و مسئوليت كيفري خود برخوردار باشد و اين مسئله در سنين آغازين بلوغ رخ نمي‌دهد. اين نظريه اشكالات علمي و فقهي دارد كه ذكر آنها در اين مجال نمي‌گنجدد. براي آگاهي از اين ديدگاه، رك: عبدالعلي توجهي، «سن مسئوليت كيفري دختران»، ناصر قربان‌نيا و همكاران، بازپژوهي حقوق زن، ج1، ص94-107.

منبع مقاله :
علاسوند، فريبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکاليف، قم: مركز نشر هاجر (وابسته به مركز مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران)، چاپ اول.