نويسنده: سید مصطفی طباطبایی (1)
منبع:راسخون
 

چکیده :

حکومت عثمانی از زمان تأسیس تا دوران سلطان بایزید اول، مسیر تحکیم خود را می پیمود و در دوران این پادشاه توانست قدرت و صلابت لازم را به دست آورد. پس از او و تا زمان سلطان محمد فاتح که توانست عظمت این امپراطوری را به منصه ظهور برساند و قسطنطنیه را فتح کند دو پادشاه حکومت کردند که اگر فعالیت این دو نفر نبود، عثمانیان هیچ موقع به اعتلای دوران محمد فاتح نمی رسیدند. در این مقاله با استفاده از اسناد کتابخانه به بررسی تحولات سیاسی دوران سلطان محمد اول و سلطان مراد دوم عثمانی خواهیم پرداخت و شرایط امپراطوری عثمانی در آستانه به قدرت رسیدن سلطان محمد فاتح را بررسی خواهیم کرد.
کلید واژه : عثمانی، صلیبیون، حکومت،

مقدمه :

هجوم تیمور به عثمانی و شکست بایزید اویلدروم یکی از مهم ترین عوامل تعویق حملات عثمانی به اروپا می باشد که باعث شد فتح قسطنطنیه حدود پنجاه سال به تعویق بیفتد پرا که اگر تیمور به سرزمین های عثمانی حمله نکرده بود، مطمئنا بایزید ایلدروم قسطنطنیه را فتح می کرد و افتخار این کار در تاریخ به اسم او ثبت می شد.
پس از مرگ بازگشت تیمور به سمرقند و مرگ بایزید ایلدروم، عثمانیان با خطر بزرگتری مواجه شدند و آن درگیری میان فرزندان بایزید برای کسب قدرت بود. این در گیری ها که از سال 806 تا 816 هجری به طول کشید باعث شد که مدتی آوازه حکومت عثمانی فروکش کند در شرفنامه ذیل وقایع سال 806 آمده است : « درين سال امير سليمان بن سلطان ايلدرم بايزيد در بورسا بر تخت سلطنت جلوس نمود و برادرش موسى ازو فرار كرده نزد قرامان‏اوغلى رفت و از آنجا التجا به اسفندياربيگ برد اسفنديار بيگ او را در كشتى نشانده نزد ويوده افلاق فرستاد و ويوده در اصطلاح روميه داروغه و صوباشى را مى‏گويند و بواسطه تخفيف حاكمان كافر را كه خراج قبول نموده‏اند ويوده مى‏نامند و نام اصلى او مرجو بود چون اين اخبار در بورسا شايع شد امير سليمان متوجه ادرنه شد » (بدلیسی :1377 : ج2 : 76) این پیشروی ها و فتوحات زیاد در خور توجه نبود چرا که اساس حکومت امیر سلیمان مبنای محکمی نداشت و زیاد دوام نیاورد به گونه ای که سه سال بعد در سال 809 هجری « موسى چلبى و عيسى چلبى اولاد سلطان بايزيد بواسطه سلطنت با يكديگر جنگ و نزاع نموده عيسى چلبى بقتل رسيد و موسى چلبى در بورسا بتخت سلطنت نشست‏ » (همان : 77) و امیر سلیمان برای بازپس گیری میراث پدر در سال 813 هجری به بورسا لشکر کشید و دو برادر رو در روی هم قرار گرفتند و به دلیل این که لشکریان رومی امیر سلیمان از جنگ پا پس کشیدند، او شکست خورد و سرزمین های او به دست برادرش موسی چلبی فتح شد.
سلطان محمد اول عثمانی (816-825 هجری) :
بهترین منبع درباره چگونگی به تخت نشینی سلطان محمد اول، شرفنامه بدلیسی است. در این کتاب ذیل وقایع اسل 816 هجری آمده است : « در اوايل اين سال سلطان محمد خان بن سلطان ايلدرم‏ بايزيد بر تخت سلطنت جلوس فرمودند و شرح اين قضيه آن است كه سلطان محمد خان بعد از فوت پدر در زمان فترات برادران بعضى اوقات اطاعت ايشان كرده در سنجاقى كه پدرش در حين حيات بدو ارزانى داشته بود در آن جا توقف داشت تا كور شاه‏ملك وزير موسى چلبى برادرش بولى نعمت خود عصيان نموده خود را در ميانه تكور استنبول انداخت و به اتفاق اورنوس بيك كس به خدمت سلطان محمد خان به اماسيه فرستاده او را بر سلطنت ترغيب كرد حسب الالتماس ايشان سلطان محمد خان به بورسا آمده بامداد تكور استنبول از كليبولى بروم ايلى عبور كرده جميع امرا كه تابع او بودند به ادرنه به استقبال رفتند موسى چلبى از استماع اين اخبار فرار كرده سلطان محمد خان او را تعاقب نمود ملازمان سلطان در سماقلو نام محل او را دستگير كرده حسب الفرمان سلطان به قتل رسانيدند و سلطان محمد خان به استقلال تمام بر تخت سلطنت جلوس فرمود ‏» (بدلیسی:1377: ج2:79-80)
سلطان محمد فردی نیرومند و پر نشاط بود و با آن که مانند پادشاهان سلف خود فتوحات بزرگی نداشت اما توانست بار دیگر قلمرو سرزمین عثمانی را تحت امر خود یکپارچه سازد و بار دیگر همه سرزمین های مفتوحه را باز پس گیری کرده و تحت فرمان حکومت عثمانی قرار دهد.
سلطان محمد با این کارش توانست تا حدودی شکست جنگ آنکارا را جبران نماید و به همین دلیل مورد توجه مورخان تاریخ عثمانی قرار بگیرد. وی توانست بار دیگر آرامش را به سرزمین های عثمانی بازگرداند و زمینه را برای فتوحات جدید در دوران بعد از خود فراهم آورد. سر انجام سلطان محمد عثمانی در سال 825 هجری در اثر بیماری اسهال بدرود حیات گفت و سرزمینی آرام را برای جانشینش باقی گذاشت.
سلطان مراد دوم (825- 855 هجری) : در شرفنامه ذیل وقایع سال 825 هجری آمده است «درين سال سلطان محمد خان والى روم بمرض اسهال ازين جهان بى‏مآل بدار القرار انتقال نمود ايام حياتش چهل و هشت سال و مدت سلطنتش نه سال بوده سلطان مراد و سلطان محمود و سلطان يوسف و مصطفى چلبى و كوچك سلطان احمد نام پنج پسر داشت سلطان محمود و سلطان يوسف مكفوف البصر كشته آخر بمرض طاعون وفات يافتند و مصطفى چلبى و كوچك سلطان احمد به دست برادر بقتل رسيدند و سلطان مراد خان به جاى پدر بر مسند سلطنت جلوس نمود » (بدلیسی: 1377: ج2 : 83)
سلطان مراد به محض به تخت نشینی شیوه اسلاف خود را پیش گرفت و آماده نبرد برای توسعه قلمروش شد. مانوئل دوم، امپراطور بیزانس برای آن که بتواند قدرت او را خنثی سازد سعی بر آن داشت که مدعیان قدرت را بر علیه او بشوراند و به همین دلیل عموی سلطان مراد را که مصطفی نام داشت را یاری کرد تا علیه سلطان مراد وارد جنگ شود. صاحب تاریخ الفی در مورد چگونگی این رخداد می نویسد : « شخصى دعوى كرد كه من مصطفى چلبى، پسر سلطان [يلدرم‏] بايزيدام كه در جنگ صاحبقران ناپيدا شده بود و مردم واقعه طلب بر او جمع شده بودند. و اكثر امرا و اعيان روم ايلى (روملى) به او متفق شدند. خبر جمعيت او به سلطان مراد رسيد. بايزيد پاشا را به جنگ او فرستاد. مصطفى اكثر ولايت روم ايلى را مسخر ساخته لشكر فراوان جمع كرد و بايزيد- كه وزير سلطان مراد بود- به وقت جنگ اكثر روم ايلى از او جدا شده نزد مصطفى رفتند و او عاجز شده مصطفى را ملازمت كرد و اعزاز يافته آنجا نيز وزير شد و آخر مردم مصطفى چندان سعى كردند كه مصطفى به قتل او فرمان داد و او را ذبح كردند. و مصطفى بعد از اين فتح با هزار .... متوجه ابارولى شد. و سلطان مراد به غايت متوهم شد و از درويشى كه به امير خضر مشهور بود، استمداد همت كرد و در پاى او افتاد. امير خضر كمرى بر ميان او بسته مژده ظفر به‏ او داد. و سلطان مراد متوجه مصطفى شده، چون به همديگر نزديك شدند رعافى‏ مفرط بر مصطفى مستولى شده و سه روز امتداد يافت و سلطان مراد فرصت يافته از پلى كه در آن نزديكى بود، گذر نمود و پل را ويران كرد. و چون مصطفى در كنار آب آمد، پل را ويران يافت. در آن روى آب بالضروره نزول نمود و مصطفى جمعى را تعيين كرد كه از بالاى آب هرطور كه توانند عبور كرده شبيخون برند و مراد به اين معنى اطلاع يافته جمعى را در كمين بازداشت و چون نصف لشكر مصطفى از آب گذشت لشكريان مراد از كمين بيرون آمدند و ايشان را به اقبح وجوه منهزم گردانيدند و بسيارى از ايشان گرفتار شد و ضعفى تمام به لشكر مصطفى راه يافت و سلطان مراد، محمد بيگ ميخال اغلان را كه سردار روم ايلى بود و به وقت سلطان محمد در يكى از بلاد روم محبوس بود و مردم روم ايلى كه همراه مصطفى بودند او را به غايت خواهان بودند، از بند بيرون آورده و به كنار آب فرستاد و او مردم و الوس خود را آواز داد و گفت كه «خدمت ولى‏نعمت خود را گذاشتن و همراه مردى دروغگويى شدن مناسب مردم خردمند نيست.» و چون ايشان از او احوال پرسيدند، او نام خود گفت. و آن مردم را به واسطه آنكه مدتى مديد بود كه او در حبس بود و از حيات و ممات او معلوم نه، آن سخن باور نيفتاد. و مردم روزگار ديده خود را به كنار آب آورده با محمد بيگ سخن كردند. محمد بيگ از نقير و قطمير احوال آن الوس خبر داده بر ايشان ظاهر كرد كه محمد بيگ او است. و مردم روم ايلى را چون مشخص شد كه سردار ايشان در جنگ است به يكبار از مصطفى روگردان شده نزد مراد آمدند. و چون عمده، بلكه تمام لشكر مصطفى مردم روم ايلى بودند، مصطفى ناچار فرار نموده به ادرنه رفت و باز جمعى از مردم بى‏نام و نشان روم ايلى را جمع آورده در برابر مراد آمد. در حمله اول شكست يافت و به ادرنه آمد و از آنجا به قزل آغاج رفت. و سلطان به ادرنه آمد و به غايت استقلال رسيد و مردمى كه همراه مصطفى بودند، چون دانستند كه ديگر او را كارى از پيش نمى‏رود، سرش را دست‏آويز كرده به ملازمت سلطان مراد آمدند.» ( تتوی : 1382: ج8: 5131 ؛ همچنین .ر ک :بدلیسی : 1377 : ج2: 85- 86)
پس از ناکام ماندن شورش مصطفی، عموی سلطان مراد، امپرطور بیزانس این بار برادر مراد دوم که او نیز مصطفی نام داشت را برای مقابله با وی انتخاب کرد و بدین منظور نیرویی در اختیار او قرار داد تا شهر نیقا در آناتولی را تصاحب کند. مراد نیز برای دفع توطئه مصطفی، به سوی او لشکر برد و در نهایت توانست با وادار کردن برادرش به تسلیم او را نیز بکشد (یاقی : 1386: 42) و بدین سان توطئه های امپراطور بیزانس را خنثی نماید.
سلطان مراد پس از این که توانست توطئه های امپراطور بیزانس را خنثی نماید برای انتقام جویی در بیستم مارس 1430 میلادی (833 هجری) به سالونیک یورش برد و آن جا را فتح کرد و شهر را نابود کرد به گونه ای که هیچ گاه دیگر روی آبادانی به خود ندید.
سلطان مراد پس از این که توانست شورش های درون حکومت را خنثی کند و همچنین جلوی تحریکات بعدی امپراطور بیزانس را بگیرد سعی کرد که حرکت های توسعه طلبانه خود را نظم بخشد. به همین دلیل سلطان مراد فعالیت های نظامی خود را همزمان در دو جبهه اساسی یعنی آلبانی و مجارستان از سر گرفت.
عثمانی ها در سال 834 هجری (1413 میلادی) وارد آلبانی شدند و حملات خود را بر بخش جنوبی آن متمرکز کردند. در بخش شمالی نیز عثمانی ها در گیر جنگی پر خسارت شدند و آلبانی های شمال توانستند دو سپاه عثمانی را از بخش کوهستانی آلبانی عقب برانند چنانچه در دو حمله پیاپی عثمانیان شکست خوردند و در حین عقب نشینی خسارات بسیاری ار متحمل شدند (یاقی: 1386 :43). در واقع آلبانی ها توانستند با استفاده از کمکی که از سمت دریا به آن ها می شد فشار خود را بر عثمانی ها افزایش دهند و آن ها را شکست داده و عقب برانند. بروکلمان در مورد کمک های دریایی به آلبانی ها معتقد است که این کمک ها از بنادر ونیز بوده زیرا ونیزی ها خطر سیطره حکومت عثمانی بر این مناطق را دریافته بودند و می دانستند چنانچه عثمانی منطقه آلبانی را تصاحب کند برای راه های تجاری بنادر ونیز مشکل ایجاد خواهد کرد (بروکلمان :1386 :427-428)
در جبهه مجارستان نیز میان عثمانی ها و مجارها جنگ در گرفته بود و سلطان مراد توانسته بود مجار ها را شکست دهدو از ایشان هفتاد هزار نفر را به اسارت گرفته و بخش هایی از سرزمین هایشان را تصرف نماید اما در فتح بلگراد پایتخت صربستان ناکام ماند دلیل این ناکامی را می توان اتحاد جبهه مسیحی، تحت عنوان جنگ های صلیبی برای بیرون راندن عثمانیان از سرزمین هایشان به رهبری پاپ دانست . در بیست و شش ربیع الأول سال 848 « در ترانسيلوانيا (Transilvania) نخست ژان دو هونيادJean de Honiad ) ) سلطان آن منطقه سردار ترك شهاب الدين پاشا را اسير نمود و سپس با مراد در شهر (Nich ) جنگ كرد و او را درهم شكست و پس از چند جنگ ديگر كه همه بشكست سلطان عثمانى‏ تمام شد، سلطان به صلح راضى شد و از متصرفات خود در والاشى و شهرهاى سمندريه و آلاجه حصار چشم پوشيد » (نوایی: 1383 : 226)
سلطان مراد به تعهدات خود در عهد نامه عمل کردید و سرزمین های که تحت تسلط داشت را تخلیه نمود و هنوز تمامی سرزیمن ها را تخلیه نکرده بود که طرف مقابل نقض عهد نامه کرد و به بلغارستان حمله برد.
سلطان مراد که در این زمان به دلیل تألمات روحی ناشی از مرگ فرزندش حکومت را به فرزند دیگرش سپرده بود و از میدان سیاست کناره گرفته بود بار دیگر قدرت را به دست گرفت و به جنگ با آنان برخاست و وقتى كه قشون اروپائى بندر وارنه را در كنار درياى سياه محاصره كرده بودند، مراد به آنها رسيد و سلطان مجارستان و هونياد را درهم شكست و اردوى آنان را غارت كرد . كاردينال سزارينى ولايسلاو در اين جنگ كشته شدند (همان) پس از این جنگ بود که امید اروپاییان در کسب پیروزی صلیبی به یأس تبدیل شد و شهرت عثمانیان به گونه ای بی سابقه در سرتاسر جهان اسلام انتشار یافت و یک بار دیگر حکومت مقتدر عثمانیان در جنوب شرقی اروپا بر قرار شد ( استانفورد : 1370 : ج1: 104)
سلطان مراد عثمانی، پس از این پیروزی بار دیگر از سلطنت کناره گرفت مراد ولى مجددا به علت طغيان ينى‏چرى‏ها مجبور به دخالت در كارها شد و براى منصرف ساختن ينى‏چرى‏ها ايشان را به جنگ يونان برد و برزخ كورنت‏ را به آسانى تصرف كرد (وى اولين سلطان عثمانى است كه در جنگ توپ بكار برده) ولى هنوز كاملا بر يونان مسلط نشده بود كه خبر عصيان اسكندر بيك رسيد. اسكندر از امراى شمال آلبانى و اسم اصليش ژرژ كاستريئوتا بود كه مى‏خواست استقلال از دست رفته قوم خود را احيا كند. اما سلطان مراد پيش از آن كه به اسكندر بپردازد مجبور شد به جنگ هونياد كه به صربستان تاخته بود مبادرت كند. اين جنگ در قوصوه اتفاق افتاد و به غلبه كامل قشون ترك‏ منتهى شد (18 شعبان 852 ه. ق موافق 17 اكتبر 1448 م.) بعد از فراغت از اين امر، مراد به جنگ اسكندر رفت. ولى قشون عثمانى به علت ضعف ناشى از جنگهاى پشت سر هم كارى نتوانست از پيش برد و سلطان نوميد برگشت.
سلطان مراد دوم پیش از ان که بتواند اقدامی دیگر انجام دهد در حالی كه مدّت سلطنتش سى و يكسال و عمرش شصت و نه سال بود در گذشت و پسرش سلطان محمد خان دوم معروف به سلطان محمّد فاتح به جاى او به تخت نشست. (اعتماد السلطنه :1367 : ج‏2: 704)
با جلوس سلطان محمد فرزند سلطان مراد دوم دور جدیدی از تاریخ عثمانیان به وقوع پیوست که درخشانترین ادوار آنان می باشد.

نتیجه :

پس از مرگ بایزید اویلدرم، سلطان عثمانی، سلطان محمد و سلطان مراد دوم به ترتیب جانشین وی شدند و توانستند مجد و عظمت امپراطوری عثمانی که در زمان سلطان بایزید به نتیجه رسیده بود را همچنان حفظ کنند و دوران اعطلای حکومت عثمانی را حفظ نمایند. در این دوران هم سلطان محمد و هم سلطان مراد با مشکلات داخلی و خارجی متعددی روبرو بودند که با درایت توانستند آن ها را مدیریت کرده و اساس حکومت عثمانیان را حفظ کنند. در بعد داخلی شورش های مدعیان حکومت که از طرف حکومت های خارجی نیز حمایت می شد اصلی ترین مشکل حکومت بود که با درایت پادشاه و به یمن نظامیان ینی چری سرکوب شد. از بعد خارجی نیز عمده مشکلات حکومت عثمانی در این دوران حکومت مسیحی نشین های غربی بود که گاها با فرمان صلیبی متحد می شدند و علیه عثمانیان به جنگ می پرداختند که شکست و پیروزی برای طرفین داشت و به طور کلی هیچ کدام نتوانستند برای همیشه قدرت مقابل را سرنگون کنند تا این که در دوران فرزند سلطان مراد دوم، یعنی سلطان محمد فاتح، عثمانیان فاتح قسطنطنیه می شوند و ضربه ای جبران ناپذیر بر صلیبیون وارد می کنند.
در قسمت شرق سرزیمن عثمانی، حکومت صفوی تشکیل شده بود و به دلیل مشکلاتی که هم امپراطوری عثمانی و هم حکومت صفوی داشتند رویارویی مهمی مانند جنگ چالدران اتفاق نیفتاد و تقریبا هر دو حکومت بدون اصطکاک جدی با یکدیگر به مسیر خود ادامه می دادند.

پي‌نوشت‌ها:

1- پژوهشگر تاریخ

منابع و مأخذ :
احمد یاقی، اسماعیل (1386)؛ دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال ، ترجمه رسول جعفریان، تهران : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
اسماعیل سرهنگ، المیرالای (1408) ؛ تاریخ الدوله الإسلامیه ، بیروت.
اعتماد السلطنه، ‏محمد حسن خان ( 1367) ؛ تاريخ منتظم ناصرى‏؛ محقق و مصحح: محمد اسماعيل رضوانى‏؛ تهران‏ : دنياى كتاب‏
بدليسى،‏شرف خان (1377)؛ شرفنامه‏ ؛ محقق و مصحح: ولاديمير ولييامينوف‏ ؛ تهران‏: اساطير.
بيات، عزيز الله‏ (1384) ؛ تاريخ تطبيقي ايران با كشورهاي جهان‏ ؛ تهران: اميركبير.
حقى اوزون چارشى‏لى، اسماعيل ( بی تا) ؛ تاريخ عثمانى، ترجمه ايرج نوبخت، تهران : كيهان ‏
حميدى، جعفر ( 1381) ؛ تاريخ اورشليم( بيت المقدس) ؛ چاپ دوم ؛ تهران : امیر کبیر
عبد العزیز محمد الشناوی (1983) ؛ الدوله العثمانیه دوله اسلامیه مفتری علیها ؛ قاهره : مکتبه الانجلو المصریه.
علی حسون (1415) ؛ تاریخ الدوله العثمانیه ؛ بیروت : المکتبه الإسلامی.
محمود شاکر (1967) ؛ التاریخ الإسلامی؛ ج8 ؛ بیروت.
مشكور، محمد جواد (1350)؛ اخبار سلاجقه روم، به انضمام مختصر سلجوقنامه ابن بي‏بي‏؛ تهران‏: كتاب فروشى تهران‏
نوايى، عبد الحسين ( 1383) ؛ اسناد و مكاتبات تاريخى از تيمور تا شاه‏اسماعيل‏ ؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏
تتوى، قاضى احمد و آصف خان قزوينى‏ (1382 ) ؛ تاريخ الفي‏ محقق و مصحح: غلام رضا طباطبايى مجد ؛ تهران : انتشارات علمى و فرهنگى‏
استانفورد، جی شاو ( 1370) ؛ تاریخ امپارتوری عثمانی و ترکیه جدید ؛ ترجمه محمود رمضان زاده ؛ مشهد : آستان قدس رضوی.
اعتماد السلطنه‏، محمد حسن خان (1367) ؛ تاريخ منتظم ناصرى‏ ؛ محقق و مصحح: محمد اسماعيل رضوانى‏ ؛تهران :‏ دنیای کتاب.