نويسنده: فريبا علاسوند

 

در قرآن کريم چند دسته آيه وجود دارد که از آنها، اشتراک زن و مرد در جايگاه انساني استفاده مي‌شود:

دسته نخست:

آيه‌هاي مربوط به راه‌‌يابي به سعادت و اشتراک زن و مرد در راه‌هاي وصول به آن: نگرش قرآني زن را همچون مرد انسان مي‌داند که سه ويژگي مهم انساني، يعني اختيار، مسئوليت‌پذيري و توان ارتقا و کمال را داراست و همانند مردان از امکانات رشد و کام‌يابي برخوردار است. (1) قرآن کريم مي‌فرمايد: «آن روز که مردان و زنان مؤمن را مي‌بيني که نورشان پيشاپيش و به جانب راستشان روان است. [به آنان مي‌گويند] امروز شما را مژده باد به باغ‌هايي که از زير [درختان] آنها نهرها روان است. در آنها جاويدانند. اين است همان کام‌يابي بزرگ.» (2)
در قرآن آيه‌هايي وجود دارد که به اشتراک زن و مرد در تکليف‌مندي و مسئوليت‌پذيري در قبال اعمال، (3) يکساني ثواب و عقاب در اعمال مشابه، (4) اشتراک آن دو در شناخت و فهم اصول دين، (5) اشتراک آن دو در حيطه‌ي عقل عملي، به ويژه مؤلفه‌هاي اصلي آن مانند اختيار، ادراک خوبي‌ها و بدي‌ها و نيروهاي انگيزشي به سمت خوبي‌ها و بدي‌ها (6) و رسيدن به حيات طيبه اشاره دارد. (7) همه‌ي اين امور جزو امتيازات انسان است. ديگر آفريده‌ها از تکليف‌مندي، مسئوليت‌پذيري، ادراک و داوري ارزشي، سيستم ثواب و عقاب و .... برخوردار نيستند.

دسته‌ي دوم. آيه‌هاي مربوط به «نفس»:

در قرآن کريم آيه‌هايي هست که شامل کلمه‌ي نفس‌اند. در برخي از اين آيه‌ها تصريح مي‌شود که زن و مرد از «نفس واحده» آفريده شده‌اند.
در مواردي مراد از «نفس واحده» حضرت آدم است و آيه بيان مي‌دارد که همسر او نيز از همان نفس آفريده شده است. (8) براي نمونه در سوره‌ي نساء آمده است:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِيراً وَ نِسَاءً (9) «اي مردم پروردگاري را بپرهيزيد که شما را از حقيقتي يگانه آفريده و از همان، همسر او را نيز آفريد و از آن دو، مردان و زنان بي‌شماري را در زمين پراکند».
در مواردي نيز مراد آدميان‌اند:
وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً؛ (10) «و از نشانه‌هاي پروردگار اين است که براي شما از جنس خودتان همسران را آفريد».
از اين آيه‌ها برابري زن و مرد در گوهر انساني برداشت مي‌شود؛ يعني نفس آدمي هر آنچه باشد ميان او و همسرش واحد است.

دسته‌ي سوم. آيه‌هاي آفرينش و سير پيدايش انسان:

در اين آيه‌ها به آفرينشِ يک اصل (روح) و يک فرع (بدن) اشاره شده است. اين آيه‌ها آفرينش مذکر بودن و مؤنث بودن را در سير پيدايش بدن قرار داده‌اند. از آن جمله آيه‌ي ذيل است:
أَ لَمْ يَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى‌* ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى‌ * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَى‌؛ (11) «آيا [آدمي] نطفه‌اي از آب ريخته شده نبود [که] سپس علقه شد. پس خداوند او را آفريد و استوا بخشيد. و از همان [نطفه] دو زوج مرد و زن را ايجاد کرد».
آيه‌ي بالا مذکر و مؤنث شدن را به «مني يُمني»، يعني به بخش جسماني بازمي‌گرداند. پس از آن است که آيه‌ها به آفرينش [انشاء] روح يا تعلق آن به بدن اشاره دارند. (12) بنابراين اگر اصل انسانيت به حقيقت روحاني باشد، زن و مرد هر دو از آن برخوردارند و هر دو انسان به شمار مي‌آيند.
علامه طباطبايي آيه‌هايي با مضمون «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (13) را نيز شاهدي ديگر بر يگانگي گوهر انساني مرد و زن مي‌داند و مي‌فرمايد: «خداوند هر انساني را از دو انسان ديگر - مذکر و مؤنث - ايجاد کرده است. هر يک از مرد و زن با يکديگر و بر يک نسبت در ايجاد ماده و وجود فرزند خود دخيل هستند». ايشان دخالت و منشائيت مرد و زن در پيدايش يک انسان را دليلي بر يکساني مرد و زن در ارزش‌گذاري‌هاي اخلاقي و دستگاه ثواب و عقاب شمرده‌اند. به عبارت روشن‌تر، آيه‌هاي مزبور يگانگي در انسانيت را محور ترتيب آثار و نتايج ويژه‌ي آدمي دانسته‌اند.» (14)

تبييني ديگر درباره‌ي جايگاه انساني زن

برخي صاحب‌نظران با استفاده از مشرب عرفاني و تمسک به برخي گزاره‌هاي قرآني، برابري زن و مرد را در انسانيت مطرح ساخته‌اند.
اين‌گونه استدلال بر «ادراک شهودي» و آثار مستقيم طهارت و تزکيه‌ي رفتار متمرکز است. شهود به معناي ادراک بي‌واسطه‌ي حقايق، بالاترين مرتبه‌ي ادراک است. توان شهودي انسان به طهارت عملي يعني «مراقبه» و «تقوا» بستگي تمام دارد. انسان‌هاي مؤمن از مسير پاکي رفتار (عمل صالح) به درجه‌اي مي‌رسند که مي‌توانند حقايق را به طور عيني دريافت کنند. در اين‌گونه ادراک، دستگاه مفهوم‌سازي ذهن، سيستم‌هاي مغزي و عصبي و اصولاً جسمانيت، دخالت و وساطتي ندارد. بنابراين محدوديت‌هاي مادي، از جمله محدويت‌هاي جسمي به شهود لطمه‌اي نمي‌زند. حال اگر شهود، درکي انساني باشد و زن و مرد در رسيدن به آن و انجام آن مساوي باشند پس زن و مرد در انسانيت مشترک‌اند. (15)
برخي آيه‌ي ذيل را شاهدي بر اين معنا دانسته‌اند:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ؛ (16) «اي مردم ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره‌ها و قبيله‌ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد (اينها ملاک نيست) گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست...»
در اين آيه آشکارا تأثير انوثت و دکورت در رسيدن به کرامت بالاي معنوي انکار شده است. در قرآن کريم نيز مقامات عرفاني مانند خشوع، خوف و حب، به منزله‌ي مقاماتي انساني و غيروابسته به جنسيت مطرح شده‌اند:
وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى‌ *فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى‌؛ (17)
«و اما آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوي بازدارد قطعاً بهشت جايگاه اوست».
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ اللَّهُ؛ (18) «بگو اگر خدا را دوست مي‌داريد از من پيروي کنيد تا خدا (نيز) شما را دوست داشته باشد...».
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؛ (19) «آيا وقت آن نرسيده است که دلهاي مؤمنان در برابر ذکر خدا خاشع گردد...».

پي‌نوشت‌ها:

1. ر. ک: احزاب (33)، 35؛ توبه (9)، 72؛ فتح (48)، 5.
2. حديد (57)، 12.
3. اعراف (7)، 19-24؛ احزاب (33)، 72- 73.
4. آل عمران (3)، 195؛ نساء (4)، 124؛ غافر (40)، 40؛ فتح (48)، 4-6.
5. مراد آيه‌هايي است که مردان و زنان را به ايمان و اعتقاد به خداوند روز واپسين و نبوت پيامبران دعوت مي‌کند.
6. آل عمران (3)، 17؛ احزاب (33)، 35؛ يوسف (12)، 9؛ اعراف (7)، 19- 24؛ اعراف (7)، 27؛ انسان (76)، 2-3.
7. نحل (16)، 97.
8. درباره‌ي اين دسته از آيه‌ها بحثي ميان مفسران وجود دارد.
9. نساء (4)، 1.
10. روم (30)، 21.
11. قيامت (75)، 37- 39.
12. ر. ک: عبدالله جوادي آملي، زن در آينه‌ي جلال و جمال، ص 111- 112.
13. يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (حجرات، 13)؛ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ (آل عمران، 195).
14. ر. ک: محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 269- 270.
15. ر. ک: عبدالله جوادي آملي، زن در آينه‌ي جلال و جمال، فصل زن در عرفان
16. حجرات (49)، 13.
17. نازعات (79)، 40-41.
18. آل عمران (3)، 31.
19. حديد (57)، 16.

منبع مقاله :
علاسوند، فريبا، (1391)، زن در اسلام (جلد اول) کليات و مباني، قم: مرکز نشر هاجر، چاپ دوم.