مقدمه:
کلمه بیمارستان در اصل فارسی و به معنای مفهومی است که امروزه در زبان عربی از کلمه‌ی «مستشفی» قصد می‌شود.

بیمارستان‌ها در طول قرن‌های متمادی در سراسر جهان اسلام پراکنده و شناخته شده بودند، برخی از آنها اختصاص به درمان بیماران داشت و همزمان با آن طب در آنها تدریس می‌شد، لذا یکی از پژوهشگران معاصر این قبیل بیمارستان‌ها را مدارس طبی نامیده است.

شگفت آن است که در تاریخ کتابخانه‌های اسلامی کتابخانه‌های بیمارستان‌ها به رغم این که کاملاً اختصاص به خود آنها داشته، از قدیمی‌ترین کتابخانه‌ها شناخته شده است.

قدیمی‌ترین و مشهورترین بیمارستان‌ها عبارتند از:
بیمارستان احمد بن طولون در قاهره: این بیمارستان را احمد بن طولون حاکم مصر و شام و ثغور در سال 259 هـ ساخت و به منزله بیمارستان و دانشکده طب بود. او کتابخانه‌ای در آن قرار داد که بالغ بر یکصد هزار جلد کتاب داشت .

و کتب آن تنها در علوم طبی نبود، بلکه در زمینه علوم تخصصی گوناگون بود. به رغم این که در مورد قبول یا ردّ رقم مذکور تأمل می‌ورزیم ولی برای تعیین قدمت و سابقه توجه به کتابخانه‌های بیمارستان‌ها می‌توانیم به خبر نقل شده استدلال کنیم.

کاروانسراها بطور کلی پناهگاه افراد بینوا، غریب و رهگذر بود و خانقاهها نیز نظیر آنها بود و گاهی اوقات برای پناه دادن به صوفیان مورد استفاده قرار می‌گرفت.

مقریزی می‌گوید: «خانقاهها در اسلام و در حدود سال‌های 400 هجری به وجود آمد. در این سالها بود که صوفیان برای عبادت خداوند در خانقاهها خلوت می‌گزیدند.»

چنانکه وی درباره کاروانسراها می‌گوید: «آنها خانه و کاشانه صوفیان بود، هر گروهی جایگاهی مخصوص به خود داشت و کاروانسرا جایگاه صوفیان بود.»

یکی از پژوهشگران معاصر یادآور می‌شود که کاروانسراها و خانقاهها در کنار مدارس به اسکان و رسیدگی به امور طلاّب فقیر می‌پرداختند.

نکته قابل توجه این است که بیشتر کاروانسراها و خانقاهها در مجاورت مدارس و مساجد بودند و تا حد زیادی به خوابگاههای[امروزی]طلاّب و دانشجویان شباهت داشت،

در برخی از آنها علما نیز با طلاب خود سکونت داشتند... از این رو کتابخانه‌هایی در داخل خانقاهها و کاروانسراها ایجاد شده بود تا هر گاه طلاب به تحقیق و مطالعه در خارج از اوقات دروس رسمی خود مایل باشند بتوانند از کتابخانه استفاده کنند.

کاروانسرای طاهری در بغداد جزو به ترین کاروانسراها توصیف شده است. الناصر الدین الله معمولاً به وقف کتب اهتمام می‌ورزید، زیرا به ترویج علم و دانش علاقمند بود، از این رو کتاب‌های بسیاری از بهترین کتب را ـ آن گونه که ابن أثیر آنها را توصیف می‌کند ـ به آنجا انتقال داد.

گمان می‌کنیم الناصر الدین الله این عاشق کتاب و دوستدار کتابخانه، نخستین کسی بود که پدیده‌ی کتابخانه‌ی کاروانسرا را رواج داد، و بعدها دیگران به او اقتدا کردند تا آنجا که این پدیده عمومیت پیدا کرد.

و کتابخانه‌های بزرگی در کاروانسراهای مختلف در سراسر جهان اسلام به وجود آمد. موضوع این کتابخانه تا آنجا شهرت یافت که مورد توجه علما قرار گرفت.

کاروانسرای مأمونیه در بغداد: به نظر می‌رسد که این کاروانسرا در درجه بالایی از اهمیت بود، و مجموعه‌ی کتب وقف شده بر آن به حدی بود که کتابخانه بزرگی از آنها تشکیل می‌یافت و کارهای مهم و زیادی در آن انجام می‌شد و علما را از نقاط دور به سوی خود جذب می‌کرد.

آنان برای بحث و گفتگو رهسپار این کتابخانه می‌شدند و سرپرستی آن را بزرگان مشاهیر بر عهده می‌گرفتند. همه‌ی این مطالب را می‌توان از آنچه یاقوت حموی به نقل از محب الدین نجار ذکر کرده استنباط کرد، آنجا که می‌گوید:

«وجیه نحوی در کتابخانه‌ی کاروانسرای مأمونیه حضور داشت و آن روز خزانه‌دار آن ابوالمعالی احمد بن هبه الله بود که سخن از[ابوالعلاء]معرّی به میان آمد.

خازن کتابخانه از او بدگویی کرد و گفت: کتابی از تألیفات معرّی در گنجینه کتابخانه نزد من وجود داشت و من آن را شسته و پاک کردم، وجیه از او پرسید: آنچه کتابی بود؟ پاسخ داد، کتاب نقض القران بود.

وجیه به او گفت: اشتباه کردی که خطوط آن را محو نمودی. مردمی که در آنجا حضور داشتند و شاهد این گفتگو بودند، از عمل خازن کتابخانه شگفت زده شدند و با اشاره نگاهشان از او عیبجویی کردند.

ابن هبه الله خشمگین شد و گفت: امثال تو باید از این کار نهی کنند؟ پاسخ داد: آری، زیرا این کتاب از سه حال خارج نیست؛ یا نظیر قرآن است یا بهتر و یا پایین‌تر از آن. اگر العیاذ بالله مانند قرآن یا بهتر از آن باشد که قطعاً چنین نیست،

نباید آن را از میان برد و اگر پایین‌تر باشد و بدون تردید چنین است، باقی گذاردن آن کتاب، معجزه بودن قرآن را اثبات می‌کند، پس باز هم نابود کردن آن واجب نیست... جماعتی که استدلال وجیه را شنیدند، سخن او را نیکو شمردند و ابن هبه الله نیز پذیرفت که حق با اوست و سکوت کرد.»

به نظر می‌رسد که این مشاجره در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری رخ داده، زیرا وجیه نحوی که نامش مبارک بن مبارک بن سعید بن دهان است در سال 612 هـ درگذشت.

رفت و آمد افرادی مانند وجیه به این کتابخانه دلیل بر این است که در آن زمان کتابخانه‌ی بسیار ارزشمندی بوده است، او از مشاهیر علمای عصر خود بود، و در مدرسه نظامیه نحو تدریس می‌کرد، و یاقوت حموی یکی از کسانی است که نزدی ولی تلمّذ کرده است.

واقفین برای تأمین نیاز مادی همه‌ی امور کتابخانه املاک و مستغلاتی را از خود بر جای گذاشته‌اند، ولی به نظر می‌رسد، عدم بهره‌برداری درست و شایسته از آنها منجر به پایین آمدن ارزش کتابخانه‌های وقفی به مرور زمان و سقوط آنها از طریق اهمال و فراموشی شد، لذا صدها کتابخانه وقفی نابود گردید.

و توسط غارت پیشگان و سودجویان تاراج شد و میراث عظیمی از دست رفت و یک سنت پیشگام در تاریخ اندیشه بشری که مسلمانان آغازگر آن ـ در زمان وجود نشانه توحش در میان بسیاری از ملت‌ها ـ بودند، نابود شد.

به گمان من معین کردن موقوفات کتابخانه‌ها و تلاش برای استفاده از چیزی که دستیابی به آن از طریق آنها ممکن است، به ساختن و بر پا سازی دهها باب کتابخانه در سرتاسر جهان اسلام کمک خواهد کرد، و این مهم، تنها از طریق بهره‌گیری نیکو از درآمد موقوفات و هزینه کردن آن در این زمینه امکانپذیر است.

الف ـ این بررسی نشان می‌دهد، کتابخانه‌ها که با هدف خدمت به جامعه در سطحی وسیع و به منظور فراهم آوردن امکاناتی برای استفاده‌ی پژوهشگران، جویندگان دانش تشکیل گردیده، از آغاز نزد اعراب و مسلمانان نهادی متکی بر وقف شناخته شده است .

و در نتیجه بیشتر کتابخانه‌های غیر وقفی را که در تاریخ کتابخانه‌های اسلامی به آنها اشاره می‌شود، نمی‌توان از نوع کتابخانه‌های امروزی دانست، زیرا آنها یا کتابخانه‌های اختصاصی علما و ثروتمندان بود یا به امرا و حاکمان تعلق داشت که رفت و آمد به آنها جز برای تعداد اندکی از محققان، آن هم با شرایطی خارج از ضوابط کتابخانه‌ها، امکانپذیر نبود.

ب ـ از قرن چهارم هجری تا اواخر قرن سیزدهم، کتابخانه های وقفی اساس و شالوده کتابخانه های عربی را تشکیل می داده و چهارچوب تأسیس و رواج کتابخانه ها در تاریخ عرب بوده است.

ج ـ وقف کتب نزد اعراب و مسلمانان عامل اصلی و مهم نشر فرهنگ و گسترش دادن دایره آگاهی جویندگان علم در طی قرون طولانی از طریق کتابخانه های عمومی و کتابخانه های مدارس، مساجد، کاروانسراها، و خانقاهها و بیمارستانها بوده است.

د ـ این مطالعه و بررسی از ژرف اندیشی و درک عمیق رهبران فکری و فرهنگی جوامع اسلامی در قرون گذشته، یعنی از آغاز قرن چهار به بعد، به دلیل اهمیّت دادنشان به تکثیر کتاب و فراهم ساختن راههایی که به استفاده از آن در سطح وسیعی کمک کند، پرده بر می دارد.

اهتمام به این امر در حدّی بود که در قرن هفتم هجری، در یک برهه از زمان، ده کتابخانه عمومی متکی بر وقف وجود داشت.

و ـ به رغم دستاوردهای خوبی که جامعه عرب از درخشش کتابخانه ای وقفی و تعداد آنها کسب کرده بودند کسانی که برکات فراوان آنها را نادیده انگاشته و با ایجاد آتش سوزی و غارت و دزدی، به ویران ساختن آنها کمک کردند، تا آنجا که بندرت کتابخانه ای یافت می شود.

که از یکی از عوامل ویرانی که پیش از این ذکر شد، در امان مانده باشد، و برخی اوقات همه عوامل ویرانگر، در نابودی یک کتابخانه دخالت داشتند.

هـ ـ تشخیص همگان به ویژه علما این بود که سهل انگاری و سستی در امر کتابخانه های وقفی که به نابودی و غارت آنها انجامید، غالباً در نتیجه این بود که پس از مرگ واقف کسی مسئولیت نظارت بر آنها را نمی پذیرفت.

ز ـ بیشتر کتب خطّی قدیمی که به دست ما رسیده از کتابهایی است که بر مساجد و مدارس یا خانواده ها وقف شده بود.

ک ـ قرن چهارم تا هفتم هجری دوران رشد و شکوفایی جنبش کتابخانه ها در جهان عرب بود، به طوری که مجموعه های کتب موجود در آنها از لحاظ حجم و نظم و ترتیب نظیر نداشت.
 

سفارش های نگارنده

1ـ ضرورت بازگشت به وقف به عنوان راهی به سوی ایجاد حرکتی درخشان و مرتبط با کتابخانه همچون گذشته و نمونه و سرچشمه کار نیک و سازنده برای جامعه.

2ـ استفاده از تجربه پیشینیان برای ادامه جلسات آزاد درس و ایجاد کتابخانه های متمرکز.

3ـ تأکید بر نقش فرهنگی شگفت انگیز کتابخانه های اسلامی.

4ـ ایجاد بینش ژرف در میان دانشجویان و دانش آموزان نسبت به کتابخانه و اهمیت کتاب و موضوع وقف.

والسلام علیکم و رحمه ا... برکاه
العبد الحقیر علی شریعتی /س

 این مقاله در تاریخ 1402/8/20 بروز رسانی شده است.