نافرجامي همهي تلاشها در ترتيبِ نزوليِ قرآن
ترتيب نزولي از نظر مسلمانان
دانشمندانِ مسلماني که به اين مسأله پرداختهاند، در تقسيمِ سورهها به «مکي و مدني» اتفاقنظر دارند. امّا کم و بيش، فهرستهاي متفاوتي از سورههاي مکي و مدني ارائه ميدهند. با هم، به اين فهرستها که مطابق ترتيب نزوليِ سورههايي است که ارائه دهندگانِ آن برگزيدهاند، نگاهي مياندازيم.1- فهرست ترتيب نزوليِ ابننديم در الفهرست
الف) دوران مکّي
علق[96] (1) آيههاي 1تا5، قلم [68]، مزّمل[73] [که آخر آن در راه مکّه نازل گرديد]، مدّثر[74]، مَسَد [111]، تکوير[81]، اعلي[87]، انشراح [94]، عصر [103]، فجر[89]، ضُحي[93]، لَيل[92]، عاديات [100]، کوثر[108]، تکاثر[102]، ماعون [107]، کافرون [109]، فيل [105]، اخلاص [112]، فلق [113]، ناس[114]- برخي اين سوره را مدني ميدانند- نجم [53]، عبس[80]، قَدر[97]، شمس[91]، بروج [85]، تين[95]، قريش[106]، قارعه [101]، قيامه [75]، هُمَزه [104]، مرسلات [77]، ق [50]، بلد [90]، رحمان [55]، جنّ [72]، يس [36]، المص [اعراف] (7)- [نيز اين سوره بار ديگر، با نام معروف آن، اعراف، در فهرست سورههاي مدني ابننديم ميآيد]- فرقان [25]، فاطر [35]، مريم [19]، طه [20]، واقعه [56]، شُعَرا [26]، نَمَل [27]، قَصَص [28]، اِسراء [17]، هود [11]، يوسف [12]، يونس [10]، حِجر [15]، صافات [37]، لقمان [31]- آخر اين سوره مدني است- مؤمنون [23]، سبأ [34]، انبيا [21]، زُمر [39]، غافر [40]، فُصّلت [41]، شوري [42]، زخرف [43]، دخان [44]، جاثيه [45]، احقاف [46]- در اين سوره چند آيهي مدني است- ذاريات [51]، غاشيه [88]، کهف [18]- آخر آن مدني است-، انعام [6]- چند آيه از آن مدني است- نحل [16]- آخر آن مدني است-، نوح [71]، ابراهيم [14]، سجده [32]، طور [52] مُلک [67]، حاقه [69]، معارج [70]، نبأ [78]، نازعات [79]، انفطار [82]، انشقاق [84]، رُم [30]، عنکبوت [29]، مطففين [83]- گويند مدني است- قمر [54]، طارق [86].ب) دوران مَدني
بقره [2]، انفال [8]، اعراف [7]، آل عمران [3]، ممتحنه [60]، نساء [4]، زلزله [99]، حديد[57]، محمد [47]، رعد [13]، انسان [76]، طلاق [65]، بيّنه [98]، حشر [59]، نصر [110]، نور [24]، حج [22]، منافقون [63]، مجادله [58]، حُجَرات [49]، تحريم [66]، جمعه [62]، تغابن [64]، [حواريين] (صف) [61]، فتح [48]، مائده [5]، توبه [9]. اين فهرست به زُهري بر ميگردد که از محمدبن نعمان بن بشير نقل کرده است. (2)2- فهرست ترتيب نزوليِ عمربن عبدالکافي
الف) دوران مکّي
علق [96]، قلم [68]، مزمّل [73]، مدّثر [74]، مَسَد [111]، تکوير [81]، اعلي [87]، ليل [92]، فجر [89]، ضُحي [93]، انشراح [94]، عصر [103]، عاديات [100]، کوثر [108]، تکاثر [102]، ماعون [107]، کافرون [109]، فيل [105]، فلق [113]، ناس [114]، اخلاص [112]، نجم [53]، عبس [80]، قَدر [97]، شمس [91]، بُروج [85]، تين [95]، قريش [106]، قارعه [101]، قيامه [75]، هُمَزه [104]، مرسلات [77]، ق [50]، بلد [90]، طارق [86]، قمر [54]، ص [38]، اعراف [7]، جنّ [72]، يس [36]، فرقان [25]، فاطر [35]، مريم [19]، طه [20]، واقعه [56]، شعرا [26]، نمل [27]، قصص [28]، اِسراء [17]، يونس [10]، هود [11]، يوسف [12]، حِجر [15]، انعام [6]، يس [36]، لقمان [31]، سبأ [34]، زُمر [39]، غافر [40]، فُصّلت [41]، شوري [42]، زخرف [43]، دخان [44]، جاثيه [45]، احقاف [46]، ذاريات [51]، غاشيه [88]، کهف [18]، نحل [16]، نوح [71]، ابراهيم [14]، انبيا [21]، مؤمنون [23]، سجده [32]، طور [52]، مُلک [67]، حاقه [69]، معارج [70]، نبأ [78]، نازعات [79]، انفطار [82]، انشقاق [84]، رُم [30]، عنکبوت [29]، مطففين [83].ب] دوران مَدني
بقره [2]، انفال [8]، آل عمران [3]، احزاب [33]، ممتحنه [60]، نساء [4]، زلزله [99]، حديد [57]، محمّد [47]، رعد [13]، رحمان [55]، انسان [76]، طلاق [65]، بيّنه [98]، حشر [59]، نصر [110]، نور [24]، حج [22]، منافقون [63]، مجادله [58]، حُجَرات [49]، تحريم [66]، جمعه [62]، تغابن [64]، صف [61]، فتح [48]، مائده [5]، توبه [9]. (3)ميان اين دو فهرست [فهرست ابننديم و ابن عبدالکافي] تفاوت چنداني يافت نميشود:
الف) در فهرست دوران مکي:
الف/1- از سورهي علق [96] تا اعلي [87]، ترتيب يکي است.الف/2- از سورهي انشراح [94] [در فهرست نخست] تا سورهي بلد [90]، ترتيب يکي است.
الف/3- از سورهي مريم [19] تا سورهي سبأ [34]، کم و بيش، ترتيب يکي است.
الف/4- از سورهي سبأ [34] تا پايان، ترتيب يکي است.
ب] در فهرستِ دوران مَدَني:
اين دو دانشمند در فهرستهاي خود، از يک ترتيب پيروي نمودهاند. با اين حال، در اين دو فهرست، چيزي که براي ما روشن سازد اين ترتيب نزولي بر چه اساسي انجام گرفته، وجود ندارد.2- فهرستهاي ديگر
فهرستهاي ديگر که در کتاب الاتقانِ سيوطي و کتاب المَباني(4) آمده است، اختلاف زيادي با اين دو فهرست قديمي که گذشت، ندارند:الف] در کتاب المباني، پيرامونِ سورهي ضحي [93]، شک وجود دارد که آيا مکي است يا مدني؟
ب] در فهرستي که در الاتقان آمده است و سندِ آن به عِکرمِه، باز ميگردد، سورهي دخان [44] پس از سورهي غافر [40] و سورهي آل عمران [3] پس از سورهي بقره [2] قرار گرفته است و سورهي مطفّفين [83] به عنوان نسختين سورهي مدني به شمار آمده است.
ج] فهرست شمارهي 4 در کتاب المباني، که به سعيدبن مسيّب و سپس به علي و پيامبر باز ميگردد، سورهي ضُحي [93] را پيش از سورهي مزمّل [73] و سورهي رحمان [55] را پس از سورهي انشراح [94] و سورهي عاديات [100] را پس از سورهي فيل [105] و سورهي حج [22] را پيش از سورهي شمس [91] و سورهي حاقه [69] را پيش از سورهي نور [24] قرار داده است و سورهي رعد [13] را نخستين سورهي مدني و سورههاي واقعه [56]، عاديات [100]، فلق [113] و ناس [114] را به عنوان آخرين سورههاي مدني به شمار آورده است.
فهرست دارالقرآنِ مصر
هيأت علميِ دارالقرآنِ حکومتيِ مصر، در سال 1322 ه.ق/1924م، فهرستِ ترتيب نزوليي را به صورت زير، ارائه نموده است:الف] دوران مکي
علق [96]، قلم [68]- به جز آيههاي17، 33، 48و 50 که مدنياَند- مزمّل [73]- به جز آيههاي 10، 11و 20 که مدنياند- مدّثر [74]، فاتحه [1]، مَسَد [111]، تکوير [81]، اَعلي [87]، لَيل [92]، فجر [89]، ضُحي [93]، انشراح [94]، عصر [103]، عاديات [100]، کوثر [108]، تکاثر [102]، ماعون [107]، کافرون [109]، فيل [105]، فلق [113]، ناس [114]، اخلاص [112]، نجم [53]، عَبَس [80]، قدر [97]، شمس [91]، بروج [85]، قريش [106]، قارعه [101]، قيامه [75]، هُمزه [104]، مُرسلات [77]- به جز آيهي 48 که مدني است- ق [50]- به جز آيهي 38 که مدني است- بلد [90]، طارق [86]، قمر[54]- به جز آيههاي 54 و 56 که مدنياند- ص[38]، اعراف[7]- به جز آيههاي 163 و 170 که مدنياند- جنّ [72]، يس [36]- به جز آيهي 45 که مدني است- فرقان [25]- به جز آيههاي 68 و 70 که مدنياند- فاطر [35]، مريم [19]- به جز آيههاي 58 و 71 که مدنياند- طه[20]- به جز آيههاي 130 و 131 که مدنياند- واقعه [56]- به جز آيههاي 71 و 72 که مدنياند- شعرا [26]- به جز آيههاي 197، 224و 227 که مدنياند، نمل [27]، قصص [28]- به جز آيههاي 52 و 55 که مدنياند، و آيهي 85 که در خلال هجرت فرود آمده است- اسراء [17]- به جز آيههاي 26، 32، 33، 57، 73 و 80 که مدنياند- يونس [10]- به جز آيههاي 40، 94، 95 و 96 که مدنياند- هود [11] به جز آيههاي 12، 17 و 114 که مدنياند- يوسف [12]- به جز آيههاي 1، 2، 3 و 7 که مدنياند- حِجر [15]، انعام [6]- به جز آيههاي 20، 23، 91، 114، 141، 151، 152، 153 که مدنياند- غافر [40]- به جز آيههاي 56 و 57 که مدنياند- فصّلت [41]، شوري[42]- به جز آيههاي 23، 24و 27 که مدنياند- زخرف [43]- به جز آيهي 54 که مدني است- دخان [44]، جاثيه [45]- به جز آيهي 14 که مدني است- احقاف [46]به جز آيههاي 10، 15 و35 که مدنياند- ذاريات [51]، غاشيه [88]، کهف [18]- به جز آيههاي 28، 83 و 101 که مدنياند- نحل [16]- به جز آيههاي 126، 127و 128 که مدنياند- نوح [71]، ابراهيم [14]- به جز آيههاي 28و 29 که مدنياند- انبيا [21]، مؤمنون [23]، سجده [32]- به جز آيههاي 16و 20 که مدنياند- طور [52]، مُلک [67]، معارج [70]، نبأ [78]، نازعات [79]، انفطار [82]، انشقاق [84]، رُم [30]- به جز آيهي 17 که مدني است- عنکبوت [29]- به جز آيههاي 1و 11 که مدنياند- مطففين [83].ب] دوران مدني
بقره [2]- به جز آيهي 281 به بعد که در حجةالوداع فرود آمد- انفال [8]، به جز دو آيهي 20 و 26 که مکياند- آل عمران [3]، احزاب [33]، ممتحنه [602]، نساء [4]، زلزله [99]، حديد [57]، محمد [47]- به جز آيهي 13 که در خلال هجرت فرود آمد- رعد [13]، رحمان [55]، انسان [76]، طلاق [65]، بينه [98]، حشر [59]، نور [24]، حج [22]، منافقون [63]، قلم [68]، حُجرات [49]، تحريم [66]، تغابن [64]، صف [61]، جمعه [62]، فتح [48]، مائده [5]، توبه [9]- به جز آيههاي 128و 129 که مکياند- نصر[110].اين ترتيب، کم و بيش، مطابق فهرستي است که ابن عبدالکافي ارائه نموده است؛ نويسندگان اين فهرست که در رأس اينان، خلفالحسيني، شيخ قاريان مصري است، آشکارا به اين مطلب اعتراف ميکنند، به طوري که در پايانِ اين فهرست يادآور ميشوند که ترتيب مکي و مدنيِ اين فهرست، وامدار کتابهايي چون کتاب ابوالقاسم يا همان کتاب ابن عبدالکافي و کتابهاي قرائت و تفسير است؛ هرچند با هم تفاوتهايي دارند. به نظر ميرسد، نويسندگان اين فهرست، هيچ تلاشِ فردي انجام ندادهاند، حتي در اشارهاي که پس از شمارهي سورهها، ميان دو پرانتز [در اينجا دو خط تيره] ميآيد و بيانگر آياتياند که بعدها فرود آمده يا در سورهها گنجانده شده است، وامدارِ کتاب الاتقانِ سيوطي و برخي تفسيرهاي قرآن بودهاند. خلاصه اين که کار اين گروه، ابتکار و نوآوري ندارد و تنها نقل قول است.
چرا مسلمانان، از زمان وفات پيامبر به بعد، اين همه دقت و تلاش را به منظور فهرستبنديِ ترتيب نزوليِ سورههاي قرآن، صرف کردهاند؟ طبيعي است که علت آن، مسأله «ناسخ و منسوخ» بوده است، چون قانونگذاري اسلامي که بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است، طي مراحلي صورت گرفته است، به گونهاي که برخي قوانين به حسابِ قوانينِ ديگر، مطابق دگرگوني و تطور در وحي، حذف ميشوند. از همينرو، مسأله ناسخ و منسوخ، به علمي مستقل تبديل شد که اهميت زيادي يافت؛ چه با تکيه بر اين دانش، تصميمهايي علمي گرفته ميشد که زندگيِ مسلمانان را نظم ميبخشيد؛ از همينروست که دانشمندانِ مسلمان، از سدهي سوم هجري، به نوشتن آثار بيشماري در اين زمينه پرداختند، به ويژه که اين مسأله ناسخ و منسوخ در جاهاي مختلفي از قرآن آمده است:
1- در آيهي مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. (5)
2- در آيهي وَ إِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَکَانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ. (6)
3- در آيهي .... فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْکِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ. (7)
طبق اين آيات، نسخ به دو معناست:
الف) حذف و از ميان بردن آنچه پيشتر بوده است (مطابق آيهي شمارهي 3).
ب) جايگزين کردن (مطابق آيهي شمارهي 2).
در رابطه با مسأله نسخ، ميتوان قرآن را به چهار بخش تقسيم کرد:
1- در بخش نخست، هيچ نسخي رخ نداده است. اين بخش شامل 43 سوره به قرار زير است: فاتحه، يوسف، يس، حُجَرات، رحمان، حديد، صف، جمعه، تحريم، مُلک، حاقّه، نوح، جن، مُرسلات، نبأ، نازعات، انفطار، مطفّفين، انشقاق، بروج، فجر تا پايان قرآن به جز سورههاي تين، عصر و کافرون.
2- بخش دوم شامل آيات ناسخ و منسوخ در 25 سورهي بقره، آل عمران، نساء، مائده، حج، نور، فرقان، شعرا، احزاب، سبأ، غافر، شوري، ذاريات، طور، واقعه، مجادله، مزمّل، مدثّر، تکوير، عصر. (8)
3- بخش سوم دربردارندهي آيات ناسخي است که در 6 سوره آمده است: «فتح، حشر، منافقون، تغابن، طلاق و اعلي».
4- بخش چهارم، شامل چهل سورهي باقي مانده است که تنها آياتي منسوخ را در بر دارد. (9)
عجيب آن است که گاهي در يک سوره، هم آيهي ناسخ داريم و هم منسوخ؛ چنان که سورهي احزاب چنين است: آيهي 52 به وسيلهي آيهي 50 نسخ شده است. (10) مسألهي نسخ، کم و بيش، مسألهاي پيچيده است، چنان که سيوطي با تأکيد بر آن، گفته است که ميان دانشمندان در ارتباط با تعداد و تقسيمبندي آيههاي ناسخ و منسوخ، اختلافهاي فراواني وجود دارد.
سيوطي، [پس از بررسي آيههاي ناسخ و منسوخ در سورههاي مربوط] قصيدهاي آموزشي را سروده است که در آن به آيههاي ناسخ و منسوخ و رأي خود در اينباره، پرداخته است. (11)
ما به همين مقدار بسنده ميکنيم و پرانتز «نسخ» را ميبنديم، چون تنها از باب تأکيد بر علّت توجه دانشمندان مسلمان از زمان وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترتيبِ نزوليِ سورههاي قرآن، اين مسأله را يادآور شديم.
ترتيب نزولي از نظر خاورشناسان
در حالي که نويسندگان کهنترين فهرستِ ترتيبِ نزولي قرآن، علت گزينش خود در ترتيب نزولي را توجيه نکردهاند، خاورشناسان معاصر، دست به چنين کاري زده، تلاش نمودهاند با تکيه بر ابعاد دروني و بيروني، اين مسأله را مورد بررسي قرار دهند.1- نولدکه
نولدکه، به نخستين اقدام جدي در ترتيب زماني سورهها در کتاب مهمّ خود، تاريخ قرآن، دست يازيده است. اين اقدام براساس دو رويکرد بيروني و دروني است. رويکرد بيروني بر امور زير مبتني است:الف) حديث.
ب) کتابهاي تاريخي همچون سيرهي ابنهشام، تاريخ طبري، تاريخ يعقوبي و ....
ج) کتابهاي مربوط به اسباب نزول.
رويکرد دروني، بر امور زير تکيه دارد:
الف) سبک و ويژگيهاي کلام و عبارات.
ب) قوانيني که وحي- مطابقِ تحول رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده است.
ج) موضعگيريِ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر يهوديان، مسيحيان و بتپرستيِ عرب.
خلاصهي پژوهشهاي نولدکه را ميتوان بدين شرح، خلاصه نمود:
1- بنا به آنچه دانشمندان مسلمان به آن دست يازيدهاند، بايد ميانِ دو مرحلهي مهم يعني مرحلهي مکّي و مرحلهي مدني تفکيک نمود.
2- نولدکه در درونِ مرحلهي مکّي، ميان سه دوره، تمايز ميدهد:
2/الف) دورهي نخست شامل سورههاي کوتاه با آياتي لبريز از تصويرآفريني، آهنگ کوبنده و محکم و قافيه (12) روان است. سورههاي زير در اين دوره جاي ميگيرند: «علق، مدّثر، مَسَد، قريش، کوثر، همزه، ماعون، تکاثر، فيل، ليل، بلد، شرح، ضحي، قدر، طارق، شمس، عبس، قلم، اعلي، عصر، بروج، مزمل، قارعه، زلزله، انفطار، تکوير، نجم، انشقاق، عاديات، نازعات، مرسلات، نبأ، غاشيه، قيامه، مطففين، حاقه، ذاريات، طور، واقعه، معارج، رحمان، اخلاص، کافرون، فلق، ناس، فاتحه».
2/ب) دورهي دوم، دربردارندهي بسياري از داستانهاي پيامبران است. در خلال اين دوره، عقايدي ظهور ميکنند همراه با اشارههايي به طبيعت و تاريخ مقدس. در اين دوره، سورهها، طولانيترند و بسياري از آياتِ آن با کلمهي «قُل» آغاز ميگيرند و به کارگيريِ کلمهي «رحمان» به منزلهي صفتي از صفات خداوند، آغاز ميگردد. سورههايي که مربوط به دورهي دومِ مکّي هستند عبارتند از: قمر، صافات، نوح، انسان، دخان، ق، طه، شُعرا، حِجر، مريم، ص، يس، زخرف، جن، مُلک، مؤمنون، انبياء، فرقان، اِسراء، نمل و کهف.
3/ب) در دورهي سوم مکي، ذکري از نام «رحمان» نيامده است، در حالي که داستان پيامبران پشت سر هم و مکررّ آمده است. سورههاي زير، مربوط به اين دوره هستند: سجده، فصّلت، جاثيه، احقاف، رُم، هود، ابراهيم، يوسف، غافر، قصص، زمر، عنکبوت، شوري، يونس، سبأ، ملائکه [فاطر]، اعراف، انعام و رعد.
مرحلهي دوم و طولاني، مرحلهي مدني است؛ زماني که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گروه سازمان يافتهاي را رهبري ميکرد، از اينرو، سورههاي مدني پر است از قوانين صادر شده به نام خداوند. اين قوانين در سبکي خالي از آرايش کلامي و يا تصاوير مجازي و تکيهي اندک بر قافيهپردازي نازل شدهاند. عبارت يا ايُّها المؤمنونَ جاي ايُّها الناسُ را ميگيرد؛ همچنين تاريخ گروه مسلمانان، در خلال اقامت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه و در پيِ تعدادي آيات مدني، ترتيبِ زماني سورهها و آياتِ اين دوره را براي ما، آسان ميگرداند. سورههاي مربوط به اين دوره عبارتند از: «بقره، بينه، تغابن، جمعه، انفال، محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، آل عمران، صف، حديد، نساء، طلاق، حشر، احزاب، منافقون، نور، مجادله، حج، فتح، تحريم، ممتحنه، نصر، حُجَرات، توبه و مائده».
در پيِ تلاشي که نولدکه در ترتيبِ زماني سورههاي قرآن نموده است، ذکر چند نکته لازم ميآيد: 1- تقسيم سهگانهي مرحلهي مکّي، قبل از نولدکه، از طرف گوستاو ويل، [در کتابش با نامِ پيروزيهاي جنگي و تاريخي در قرآن، چاپ اول 1844م، چاپ دوم1878م] (13) پيشنهاد شده بود.
ترتيبِ پيشنهاديِ ويل، به قرار زير است:
1- دورهي نخست، مکّي و شامل سورههاي زير:
علق، مدّثر، مزمّل، قريش، مَسَد، احزاب، تکوير، قلم، اعلي، لَيل، فجر، ضحي، انشراح، عصر، عاديات، کوثر، تکاثر، ماعون، کافرون، فيل، فلق، ناس، اخلاص، عبس، قدر، شمس، بروج، بلد، تين، قارعه، قيامه، همزه، مرسلات، طارق، معارج، نبأ، نازعات، انفطار، انشقاق، واقعه، غاشيه، طور، حاقه، مطففين و زلزله.
2- مرحلهي دومِ مکي: فاتحه، ذاريات، يس، ق، قمر، دخان، مريم، طه، انبيا، مؤمنون، فرقان، مُلک، صافات، ص، زخرف، نوح، رحمان، حِجر و انسان.
3- مرحلهي سومِ مکي: اعراف، جن، اطر، نمل، قصص، اِسراء، يونس، هود، يوسف، اَنعام، لقمان، سبأ، زمر، غافر، سجده، شوري، جاثيه، کهف، نحل، ابراهيم، فصلت، رُم، عنکبوت، رعد و تغابن.
اگر اين ترتيب را با ترتيبِ پيشنهادي نولدکه بسنجيم، در مييابيم که در چند مورد، با هم اختلاف تصاعدي دارند:
الف) تعداد سورهها در هر دورهي مکّي:
الف/1- دورهي نخست: ويل45، نولدکه48.
الف2- دورهي دوم: ويل20، نولدکه21.
الف/3- دورهي سوم: ويل26، نولدکه26.
مجموع سورههاي مکي: ويل 91، نولدکه 95.
الف/4- علاوه بر اين، ترتيبِ زمانيِ سورهها در هر يک از اين دورهها، نزد هر يک از اين دو متفاوت است.
ب) در ارتباط با مرحلهي مدني، ويل ترتيب زير را ارائه ميدهد:
بقره، بيّنه، جمعه، طلاق، حج، نساء، انفال، محمد، حديد، آل عمران، حشر، نور، منافقون، احزاب، فتح، نصر، صف، ممتحنه، مجادله، حجرات، تحريم، توبه، مائده. مجموع سورههاي مدني به نظر ويل به 23 سوره ميرسد، در حالي که از نظر نولدکه، به 24 (14) سوره، چون وي سورهي «تغابن» را به مرحلهي مدني ضميمه نموده ولي ويل آن را درون سورههايِ مرحلهي سومِ مکي، قرار داده است. با اين همه، اين سوره در دو فهرستِ قديميِ ابننديم و ابن عبدالکافي، در ضمن سورههاي مدني به شمار آمده است.
نکتهي دوم کار نولدکه، از زبان [ريچارد] بل [در کتاب درآمدي بر قرآن، صفحهي 103، ادنبورگ، 1953م] (15) قابل توجه است که ميگويد: «بايد در گفتهي نولدکه مبني بر منحصر بودنِ کاربرد «رحمان» به عنوان اسم عَلَم در خلال دورهي دوم مکي، شک کنيم. احتمال ميرود که اين اسم در اين دوره ذکر شده باشد، امّا دليلي نيست که ثابت نمايد ديگر به کار نرفته است. در عمل، هيچ علتي وجود ندارد که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) رادر جهت به کار نبردنِ اسم «رحمان» سوق داده باشد نميتوان به ذکر نشدن «رحمان» در تعدادي از سورهها اعتماد کرد و سپس آنها را به مجموعهاي جدا شده ضميمه نمود تا نمايانگر دورهي سوم مکي باشد. در ضمن، اعتراض قريش در به کارگيريِ اين اسم، به صلح حديبيه (مارس 628 م- ذوالقعدهي سال ششم هجري) بر ميگردد که قريش به عبارت «بسم الله الرحمان الرحيم» به شکل کامل آن، به عنوان ويژگيِ متمايز دين اسلام، اعتراض کرده بودند.
نکتهي سوم به توجه نولدکه به سبکِ زبانيِ آيات و تکيه بر آن در ترتيب زماني مربوط ميشود. سبک، در عمل ممکن است ما را در تفکيک ميان دو مرحلهي عمده [يعني مکي و مدني] ياري رساند امّا در ترتيب سورهها در خلال دورههايي [از اين دو مرحله] که سورهها در آن جاي ميگيرند، کمک کننده نيست. مرحلهي مکّي، حدود 12 سال (از 610 تا 622 م) ادامه داشت؛ بنابراين، چگونه ممکن است به عامل «سبک» در چنين دورهي کوتاهي پناه بُرد، زيرا چنين دورهي کوتاهي برايِ شکلگيريِ «سبک» کافي نيست، لذا نميتوان به اين عامل براي تقسيم مرحلهي مکي به سه دورهي کوتاه، تکيه نمود تا چه رسد به اين که براي تفکيک ميان سورهها، به موضوعات و شرايط آن دورهها تکيه کرد!
2- گريم (16)
تلاش گريم، در ترتيببنديِ سورهها، پس از تلاش نولدکه، در کتاب محمد (17) انجام گرفته است. او در اين تلاش، به انديشهي تحوّلِ موضوعات يا مسائل ديني مثل توحيد، قيامت و ... تکيه کرده است، به طوري که توجهي را به مرحلهي مکي، متمرکز نموده است. وي در ترتيب مرحلهي مکي، همگام با نولدکه، آن را به سه دوره تقسيم نموده است، اما ترتيب وي در اين دورهها، کم و بيش با ترتيب نولدکه متفاوت است.الف) گريم در دورهي نخستِ مکي، سورههاي «ذاريات، طور، نجم، رحمان، واقعه، فاتحه، قدر، کافرون و اخلاص» را نياورده است و سورههاي «ذاريات تا واقعه» را در دورهي دوم مکّي ذکر کرده و سورههاي «فاتحه، قدر، کافرون و اخلاص» را در دورهي سوم مکي قرار داده است.
ب) گريم، سورههاي «ابراهيم (به جز آيههاي 38و 42 که مدنياند)، حجر، ق و قمر» را در ضمن دورهي دوم مکّي آورده است.
ج) گريم، سورهي مزمّل را در ترتيب خود، به دورهي نخستِ مکّي، مربوط ميداند.
د) تمام سورههايي را که نولدکه در دورهي دومِ مکي قرار داده، گريم به دورهي سومِ مکّي، مربوط ميداند.
هـ) در نظر نولدکه، 90 سوره مکي و 24 سوره مدني است و در نظر گريم، 92 سوره مکي و 22 سوره مدني است.
و) نولدکه و گريم، هر دو دربارهي آياتي که بعدها در متن سوره جاي گرفته است، اختلافنظر دارند.
ز) دورهي سوم مکي از نظر گريم، بسيار کوتاه است و معتقد است که مفاهيم سورههاي اين دوره منحصر است در نزديک شدن روز قيامت و عذابي که بر کافران چيره خواهد شد.
3- ويليام موير (18)
موير، در کتاب زندگي محمد (19) و همچنين کتاب قرآن، پيدايش و تعاليم آن،(20) سورههاي مکّي را به پنج مرحله، تقسيم کرده است:الف) مرحلهي نخست، در بردارندهي سورههايي است که پيش از مکلف شدن محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به رساندنِ رسالت، نازل شدهاند.
ب) مرحلهي دوم، دربردارندهي قديميترين سورههاست تا زمان اعلانِ نخستِ رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم).
ج) مرحلهي سوم، از اعلان نخستِ رسالت تا سال ششمِ رسالت (سال 616م).
د) مرحلهي چهارم، از سال ششم رسالت تا سال دهم.
هـ) مرحلهي پنجم، از سال دهم تا زمان هجرت (622م).
وي ترتيب نزولي زير را ارائه ميدهد؛ 93 سورهي مکي و 21 سورهي مدني:
دوران مکي:
عصر، عاديات، زلزله، شمس، قريش، فاتحه، قارعه، تين، تکاثر، همزه، انفطار، ليل، فيل، فجر، بلد، ضحي، شرح، کوثر، علق، اخلاص، مدّثر، مسد، اعلي، قدر، عبس، تکوير، انشقاق، طارق، نصر، بروج، مطففين، نبأ، مرسلات، انسان، قيامه، معارج، کافرون، ماعون، رحمان، واقعه، مُلک، نجم، سجده، زُمَر، مزمّل، نازعات، قمر، سبأ، لقمان، حاقه، قلم، فصلت، نوح، طور، ق، جاثيه، صافات، رُم، شعرا، حجر، ذاريات، احقاف، جنّ، فاطر، يس، مريم، کهف، نمل، شوري، غافر، ص، فرقان، طه، زخرف، يوسف، هود، يونس، ابراهيم، نساء، تغابن، قصص، مؤمنون، حج، انبياء، شعرا، رعد، عنکبوت، اعراف، فلق و ناس. (21)دوران مدني:
بقره، محمد، حديد، انفال، مجادله، طلاق، بينه، جمعه، حاقه، نور، منافقون، فتح، صف، نساء، آل عمران، مائده، احزاب، ممتحنه، تحريم، حجرات و توبه.چند اختلاف ميان ترتيب موير و ترتيب پيشنهاديِ نولدکه وجود دارد که مهمترين آنها عبارتند از:
1- موير، هفت سوره را که نولدکه در دورهي نخستِ مکي قرار ميدهد، در مرحلهي چهارم جاي داده است.
2- از نظر موير، هشت سوره از دورهي دوم مکي، به مرحلهي پنجم مربوط است.
3- موير با تقسيمِ مرحلهي مکي به پنج مرحله به جاي سه مرحله، مسأله را پيچيدهتر کرده است به گونهاي که ترتيب زمانيِ سورهها دشوار گشته است. خطاي اساسيِ موير- همانگونه که نولدکه و شوالي [در تاريخ قرآن، جلد 1، صفحهي 73] (22) ملاحظه کردهاند- ادعاي وي در تعيين دقيق و ضبط ترتيب زماني سورهها در هر مرحله از مراحل پنجگانه است. با اين حال، موير اعتراف ميکند که به طورکلي در اين مسأله مهم، موفق نبوده است؛ برعکس وي، نولدکه از همان آغاز، معترف است که ترتيب پيشنهادي وي، تقريبي است.
4- رژي بلاشر (23)
رژي بلاشر در ترجمهي قرآن خود، جز در چند اختلافِ جزئي، به ترتيب نولدکه تکيه کرده است:الف) بلاشر سورهي ذاريات و قلم را در آغازِ دورهي دوم مکي قرار داده است، در حالي که نولدکه در پايان دورهي نخست مکي؛ نيز بلاشر سورهي انسان را در دورهي نخست مکي، نهاده است.
ب) بلاشر سورهي اِسراء را در دورهي سوم مکي قرار ميدهد ولي نولدکه (و شوالي) در دورهي دوم.
ج) ترتيب و توالي سورهها در دورهي نخست مکي، از نظر بلاشر با نظر اين دو خاورشناس آلماني (نولدکه و شوالي)، متفاوت است. بلاشر اين تفاوت را چنين تفسير ميکند که وي ترجيح داده است سورههايي را که با هم شباهت موضوعي دارند، در مجموعههايي گرد آورد و سپس ميان مجموعههايي که با هم بيشترين هماهنگي را دارند- با توجه به تطور رسالت محمد- توالي و ترتيب برقرار کند.(24) چنين عملي چشم بسته و سرسري، بلاشر را به ورطهي خطا در تقسيمبنديِ برخي سورهها به بخشهايي با تاريخهاي مختلف، کشانده است. خطاي وي به ويژه در عدمِ ارائهي هرگونه توجيه علمي يا تاريخيِ اين اقدام است. از همينرو، در نظر او، تعداد سورههاي قرآن به علتِ اين تقسيمبنديِ سرسري به جاي 114- که نزد مسلمانان و حتي خاورشناسانِ غيرمسلمان قابل قبول است- به 16 سوره رسيده است، چه وي هر يک از دو سورهي علق و مدّثر را به دو متنِ جدا تقسيم کرده است:
الف) او از آيهي 1 تا 5 سورهي علق را در ابتداي ترتيب قرار داده و سپس آيهي 6 تا 19 اين سوره را متني جدا شمرده و آن را سورهي 32، قرار داده است.
ب) در ترتيب او سورهي مدّثر، از آيهي 1 تا 7، داراي شمارهي 2 است؛ اما از آيهي 8 تا 55، سورهي ديگري با شمارهي 36 را تشکيل ميدهد.
5- ريچارد بِل (25)
ريچارد بِل نيز در فصل ششمِ کتاب خود، درآمدي بر قرآن، به مسألهي ترتيبِ نزوليِ قرآن پرداخته است. وي به بيان تلاشهاي نولدکه از آن حيث که قابل قبولترين تلاشهاست، آغاز نموده و سپس به کار «ويليام موير»، «گريم»، «هرشفلد» و «بلاشر» پرداخته و در پايان اعتراف نموده است که دستيابي به ترتيبِ نزولي فراگير سورههاي قرآن، امري است دشوار. پيشنهاد بِل آن است که بهترين ابزار قابلِ پيروي، وضعِ اصولي کلي است که با توجه به آن، ترتيب نزوليِ سورهها، انجام گيرد، وي، اصول زير را پيشنهاد کرده است:الف) در نبود مرجع مشخصِ تاريخي، «سبک»، تنها معيار دستيابي به تاريخ تقريبيِ سوره است؛ با وجود اين، بِل از اين پيشنهاد عدول کرده و به دشواريِ کاربرد معيارِ «سبک» اعتراف نموده است.
ب) وي پس از اين معيار، به معياري ديگر يعني «ترکيب و ساختار جملهها» روي آورده است؛ ولي اينجا نيز عقبنشيني نموده و گفته است که در اينجا هم مواردي استثنايي و اندک وجود خواهد داشت که ميتوانند ما را دچار اشتباه کنند.
با اين همه، بِل به ترتيبِ سورههاي علق (آيهي 1و5) و قلم، که دانشمندانِ مسلمان و همچنين خاورشناسان، آن دو را نخستين و دومين سورههاي وحي ميدانند، اعتراض کرده است. وي در توجيه اعتراضش ميگويد که نزول اين سورهها، بيشتر با مرحلهي پس از بعثتِ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، تطابق دارد؛ چون در آغاز رسالتِ او، هيچ تصوّري از فرشتگان نبوده است. اين رأي، طبعاً نادرست است چون عرب جاهلي، فرشتگان را در ديانتشان ميشناختند و همچنين به واسطهي برخورد با يهوديان و مسيحيانِ موجود در مکه، توانسته بودند در اينباره، تصوري داشته باشند. بنابراين، چگونه ميتوان تصور کرد که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) کمترين تصور و مفهومي از فرشتگان نداشته باشد!
بِل به همين مقدار سخنان نادرست و ياوه بسنده نميکند، بلکه بر نادانيِ خويش ميافزايد و چين ادعا ميکند:
الف) واژهي «نَبي» در حقيقت، يک واژهي مدني است [يعني در سورههاي مدني کاربرد داشته نه در سورههاي مکي].
ب) ابراهيم، تنها در مدينه، به عنوان «نَبي» و پيامبر، معرفي شده است.
ج) واژهي «اسلام» و «مُسلم» و کاربرد دينيِ فعل «اَسلَمَ» به دورهي مدني مربوط ميشود.
همهي اين ادعاها نادرست است، چون واژهي «نَبي» در سورههاي مکيِ انعام، اعراف، فرقان، زخرف، مريم، رُم آمده است. «ابراهيم» نيز، نامش به عنوان «نَبي»، در اين سورههاي مکي آمده است: انعام، هود، يوسف، ابراهيم، حجر، نحل، مريم، انبيا، شعرا، عنکبوت، ص، شوري، زخرف، ذاريات، نجم و اعلي. کلمهي «اسلام»، «مُسلم» و «مُسلمونَ» نيز در 21 سورهي مکي آمده است. اگر از منطق بِل پيروي کنيم، از مرحلهي مکّي بايد به تعداد سورههاي بالا (چهل و اندي سوره) حذف کنيم و آنها را به مرحلهي مدني ضميمه کنيم؛ کاري که به اجماع تمام پژوهشگران، نابخردانه است.
خلاصه و نتيجهگيري
آنچه گذشت، خلاصهي تلاشهايي بوده است که مسلمانان و خاورشناسان (26) در باب ترتيب نزولي قرآن انجام دادهاند. با اين حال، تمامِ اين تلاشها، نافرجام گشته است؛ البته نويسندگانِ مسلمان، بسيار محتاطانه عمل کردهاند، چون آنها تنها به تقسيم دوگانهي سورهها به مکي و مدني بسنده کردهاند، ولي با اين همه بايد گفت که ترتيب و تواليِ سورهها، مطابق آنچه در فهرست آنها آمده تا زماني که از حيث تاريخي، تأييد نشود، همچنان در مرحلهي فرض و گمان است. ما بر اين باوريم- باورمان را رواياتي تأييد ميکنند (27)- که قرآن، در يک بخش مستقل و در زماني که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) در قيد زندگي بود، گردآوري شده بوده است. اين رأي، بر عواملي چند مستند ميباشد:الف) از خلال سيره و تفاسير قرآني، چنين معروف است که آيات مدني در سورههاي مکّي که قبل از آن بودهاند، جاي داده شده است؛ اين بدان معناست که متوني از سورههايي که گردآوريِ آنها کامل شده بوده، وجود داشته و سپس آياتي که در مدينه نازل گشته در آن، جاي داده شده است. اين آيات به تکميل يا تعديلِ برخي انديشهها و مفاهيمِ موجود در سورههاي پيشين، پرداخته است. از جمله ميتوان به سورهي «شُعرا» که مکّي است اشاره نمود. در پايان اين سوره آيهي شمارهي 227 که مدني است، اضافه گشت. اين افزوده، براي استثنا نمودن شاعران مسلماني صورت گرفت که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دفاع ميکردند؛ شاعراني چون حسّان بن ثابت، عبدالله ابن رواحه و کعب بن مالک. (28)
چاپ دولتيِ قرآن در مصر [که پيشتر از آن سخن رفت] در اوّل هر سورهي مکي، به آيات افزوده شده به آن، اشاره کرده است؛ چنانکه زرکشي نيز بررسيِ کاملي دربارهي آياتي که به سورههاي پيشين افزوده شده، انجام داده است. (29)
ب) چه بسا متون قرآن در حيات محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) گردآوري شده و بر پوستهاي نازکي [رَقّ] نوشته شده باشد. قرآن خود از نگاشتهاش سخن ميگويد: وَ کِتابِ مَسطُور في رَقِّ مَنشورِ (30) چنان که ذکر پوستهايي که بر روي آن نوشته ميشده، چند بار در شعر شاعران جاهلي آمده است. روايت شده است، معلَّقات سبع (يا عَشر) بر پوستهايي نازک [رَقّ] نگاشته ميشد و بر ديوارهاي بيروني کعبه، آويزان ميگشت. (31) همهي اينها ثابت ميکند که چنين پوستهايي [توماروار] در مکه و مدينه، رواج داشته است. ممکن است برخي با اين رأي- با تکيه بر روايتي که ميگويد، زيدبن ثابت، قرآن را بر قسمتهايي از برگ، سنگهاي نازک، برگ نخل، استخوانِ شانهي شتر و پوست نوشته- مخالفت کنند، امّا در پاسخ ميگويم که اين، به سندهايي مربوط است که براساس آن، گردآوري متنِ نهايي صورت گرفته است تا دچار فراموشي نگردد.
اما در رابطه با تقسيم سهگانهي دورهي مکّي، بايد اشاره کنيم که ويل و پس از او نولدکه، از پيشگامانِ آن نبودهاند، چون پيش از آنها، نويسندگان مسلمان درگذشته، چنين کردهاند. ابوالقاسم حسن بن محمدبن حبيب نيشابوري (32) در کتاب التنبيه علي فضل علوم القرآن ميگويد: «دانشِ نزول و جهات آن و ترتيبِ آنچه در مکه در آغاز و در ميان و در پايان و ترتيبِ آنچه بدينسان در مدينه، نازل شده، از برترينِ دانشهاي قرآن است».(33)
بنابراين، پيشينهي تقسيمبندي سهگانهي سورههاي دورهي مکمي به نيشابوري بازميگردد نه به ويل و نولدکه.
با وجود اين، ابوالقاسم حسن نيشابوري يا زرکشي که پس از او آمده است، ميان دورههاي سهگانهي مکّي که نيشابوري اشاره کرده است، تمايزي نميدهند؛ چه شمارش وي از ترتيب زمانيِ سورههاي مکي به گونهي زير است: نخستين سورهاي که در مکه نازل شد اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ (34)، سپس نون و القلم (35) و بعد يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ(36) ميباشد. سپس 85 سورهي مکي را به ترتيب ميآورد [يا به عبارتي ديگر 82 سورهي مکي ديگر را]. پس از آن به شمارش و ترتيب 29 سورهي مدني- که در آغاز، سورهي بقره است- ميپردازد. ترتيب پيشنهادي وي، به تمامي، با ترتيبِ عمربن محمدبن عبدالکافي که پيشتر از او ياد شد، مطابقت دارد.
خاورشناساني چون ويل، نولدکه و ديگرانِ پس از اينها، با پيشنهاد دورههايِ سهگانهي مرحلهي مکي، چيز تازهاي بيان نکردهاند. با اين همه، در پايان بهتر است در هنگام بررسي چنين مسألهاي؛ حکيمانه، با درايت و فروتني، برخورد کنيم. بهترين درسي که ميتوان گرفت، همان چيزي است که زرکشي بدين مضمون ارائه نموده است که جايز است آدمي، نظرش را دربارهي برخي از سورههاي قرآن بدهد که آيا مکّي است يا مدني و تحليل خود را ارائه نمايد و انديشهاش را پيرامون اين موضوع، عرضه کند. (37)
پينوشتها:
1- شمارهي ميان کمانها، شمارهي سورهها در قرآن است.
2- محمدبن اسحاق نديم: الفهرست، صص 37-39، (فن سوم از مقالهي اول)- [ترتيب سورههاي مکي و به ويژه مدني در ترجمهي الفهرست به قلم روانشاد استاد محمدرضا تجدد، ناقص و نيمکاره است. نک: الفهرست، ترجمه و تحقيق محمدرضا تجدد، صفحات 43، 44. (و)].
3- [ابوالقاسم عمربن محمدبن عبدالکافي، در حدود سال 400 هجري قمري، ميزيسته است. او کتابي در شمار سورهها و آيههاي قرآن دارد. ليدن،or 67، 410 اسکورپال، دوم 1424- بروکلمان، تاريخ الادب العربي، ج4، ص6. (و)].
4- [نام نويسندهي کتاب المباني روشن نيست. چنين به نظر ميرسد که اين کتاب در سال 425 ه.ق. نوشته شده باشد. اين کتاب همراه با مقدمهي تفسير ابنعطيه، المحرر الوجيز، در کتابي با نام مقدمتان في علوم القرآن، به کوشش آرتور جفري، چاپ شده است. (و)].
5- بقره [2]، آيهي 106: «هر حکمي را نسخ کنيم يا آن را به [دست] فراموشي بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را ميآوريم».
6- نحل [16]، آيهي 101: «و چون حکمي را به جاي ديگر بياوريم- و خدا به آنچه به تدريج نازل ميکند داناتر است- ميگويند: "جز اين نيست که تو دروغبافي". [نه] بلکه بيشتر آنان نميدانند».
7- حج [22]، بخشي از آيهي52: «... پس خدا آنچه را شيطان القا ميکرد، محو ميگردانيد، سپس آيات خود را استوار ميساخت، و خدا داناي حکيم است».
8- [چنان که ميبينيد، شماره سورهها، 20 تاست. شايد 5 سورهي ديگر، اين سورهها باشند: انفال، توبه، ابراهيم، کهف، مريم. (و)].
9- عبدالرحمان سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج3، صفحات 69 و 70.
10- [در اينباره سخنان و نگرشهاي مفسّران، گونهگون و پريشان است؛ همچنان که دربارهي انگيزه و سبب فرود اين دو آيه و پيام و معناي آن، به هر روي، بر پايهي نگرشي، چنين مينمايد که آيهي 52 ناسخ آيهي 50 باشد چنان که بافت و ظاهر آيهها، چنين برميتابد. نک: محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص378. (و)].
11- نک: عبدالرحمان سيوطي، الاتقان، تحقيقِ محمد ابوالفضل ابراهيم، ج3، ص77.
12- [مراد پايان آيههاست که به «فواصل» نام يافتهاند. (و)].
13- Gustav Weil, Historisch-Kritische Einleitung in dem Koran, 1. ed 1844, 2 éd. 1878
14- [چنان ميبينيد شمار سورههاي مدني، از ديد نولدکه 24 تاست، پس سورههاي مکي 90 تا بايد باشد نه 95 تا، چنان که گذشت، بيگمان در متن عربي لغزشي چاپي رخ داده است. (و)].
15- R. Bell Introduction to the Quran, P. 103, Edinburg, 1953
16- H. Grimme
17- Grimme, Mohammed, 1892
18- William Muir
19- C. F: William Muir, Life, of Mohamet, Vol 2, P. 132 Sqq
20- C. F: Muir, The Coran, its Composition and teaching PP. 43-47
21- [چنان که ميبينيد، شمار سورههاي ياد شده، 90 تاست نه 93؛ از ديگر سوي، در آغاز سورهي عصر آمده نه علق! (و)].
22- Noldeke, Geschichte des Qorans, Vol 1, P. 73, Leipzig, 1909
23- Régis Blachere
24- Blachere, Le Coran, Vol 2, P. 6, Paris, 1949
25- Richard Bell
26- C. F: Bell, Introduction to the Quran, PP 110-113
بِل ، جدول مقايسهايِ تمام اين تلاشها را آورده است.
27- محمدبن عبدالله زرکشي: البرهان في علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، ج1، ص151، قاهره، 1957م.
28- نک: محمدبن جرير طبري، جامعالبيان، ج19، ص79. نيز: عبدالرحمان سيوطي، لباب النقول في اسباب النزول، زير سورهي شعرا. [آيههاي 224 تا پايان سورهي شعرا، در مدينه فرود آمده است. چون آيهي والشعراءُ يَتَّبِعُهُم الغاوُونَ [224] فرود آمد، عبدالله بن رواحه، کعب بن مالک و حسّان بن ثابت نزد پيامبر رفتند و گفتند: «اي فرستادهي خدا! سوگند به خداوند که او اين آيت را فرو فرستاده و ميداند که ما شاعرانيم؛ پس تباه گشتيم. آنگاه خداوند فرو فرستاد: اِلاّ الَّذينَ آمنوا.... پس پيامبر ايشان را فراخواند و آيه را براي ايشان بخواند. (و)»].
29- نک: محمدبن عبدالله زرکشي، البرهان في علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، ج1، ص 199.
30- طور [52]، آيههاي 2و3: «و کتابي نگاشته شده در توماري گسترده».
31- [دربارهي چندنيِ و چوني اين قصايد، گفتگوست. برخي بر اين باورند که «معلقات»، قصايدي بوده نگاشته شده با آب زرّين بر روي پارچههاي کتاني قِبطي که بر پردههاي کعبه، آويخته ميشده است، اما برخي معتقدند که اين قصايد در آغاز روزگار عباسيان گرد آمده و معلقات سبع نام گرفته است. با اين همه، در تعداد آنها، چند و چون است، برخي شمارش را 6 تا، برخي 7 و برخي 10 تا گفتهاند. در ريشهي اين واژه (معلقات) رأيي يکدست پيش نهاده نشده است. برخي آن را برگرفته از «علّق» به معناي آويختن دانستهاند و برخي از همان ريشه در معناي نوشتن و تدوين نمودن، از اين روي «معلقات» به معناي «مدوّنات» خواهد بود. صاحبان قصايد دهگانه اينانند: امري القيس، طرقه بن عبد بکري، زهيربن ابوسَلمي، لبيدبن ربيعه عامري، عمروبن کلئوم تَغلبي، عنترة بن شداد عُبسي، حارث بن حِلّزه يَشکُري، اعشي ميمون، نابغهي ذُبياني، لبيدبن ابرص. نک: المعلقات العشر، چاپ فوزي عطوي، صفحات 15 و19.(و)].
32- [او، سرآمد و پيشواي روزگار خويش در دانشهاي قرآني بود. ادبداني بود آگاه و آشنا به جنگها و زندگي پيامبر. پُرآوازهترين مفسّران در خراسان بود. در آغاز، پيرو کرّاميه بود و سپس به شافعيگري روي آورد. در ذوالحجهي سالِ 406 هجرت ديده از جهان فرو بست. نک: محمدبن احمد داوودي طبقات المفسرين، به کوشش گروهي از دانشمندان، ج1، صص144-146. (و)].
33- محمدبن عبدالله زرکشي، البرهان في علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، ج1، ص192، قاهره، 1957م.
34- علق [96]، بخشي از آيهي 1: «بخوان به نام پروردگارت....».
35- قلم [68]، بخشي از آيهي 1: «نون، سوگند به قلم...».
36- مزمّل [73]، آيهي 1: «اي جامه به خويشتن فرو پيچيده».
37- محمدبن عبدالله زرکشي: البرهان في علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، ج1، ص192. [اين سخن را زرکشي از کتاب ابوبکر باقلاني، الانتصار لِصِحَّه نقل القرآن، بيان کرده است؛ اندر باب «آيا پيامبر در ترتيب سورههاي مکي و مدني، نصّي دارد؟» اين کتاب، ردّي است بر خُردهها و ياوهگوييها دربارهي قرآن (و)].
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}