نویسنده: غلامرضا معصومی

 
در اساطیر یونان باستان، آلتس (Aletes) پسر هیپوتس (Hippotes) و یکی از نوادگان هراکلس (Heracles) به شمار می‌رفت، چرا که مادرش فرزند ایولائوس (Iolaus)، برادرزاده‌ی هراکلس بود. نام آلتس که به معنای "سرگردان" می‌باشد، از طرف پدرش بر وی گذاشته شد. زیرا هنگام به دنیا آمدن آلتس، اعقاب هراکلس به علت قتلی که هیپوتس مرتکب شد، مجبور به مهاجرت از شهری به شهری دیگر شدند. آلتس هنگامی که به سن رشد رسید، به فکر تصرف کورینت (Corinth) و اخراج یونیایی‌ها (Ionians) و فرزندان سیزیفوس (Sisyphus) افتاد که بر آن ناحیه حکومت می‌کردند. آلتس قبل از عملی کردن نقشه‌اش، نظر هاتف دودون (Dodona) را خواست که به وی جواب داده شد، اگر دو پیشامد انجام شود، پیروزی نصیب وی خواهد شد. یکی اینکه کسی یک مشت گِل از خاک کورینت به وی بدهد و دیگر اینکه در روزی به شهر حمله کند که همه تاج به سر دارند. شرط اول به این ترتیب عملی شد که او روزی از یکی از اهالی کورینت تکه نانی درخواست نمود، اما مرد کورینتی کلوخی در دست وی نهاد. برای اجرای شرط دوم نیز، روزی به شهر حمله کرد که در آن روز اهالی کورینت به افتخار اموات مراسم جشنی را برگزار کرده و به رسم خود، هر یک تاجی بر سر نهاده بودند. پس از حمله به شهر، آلتس برای عبور از دروازه‌ها، به دختر کرئون (Creon)، پادشاه کورینت قول داد که اگر دروازه‌ها را بر او بگشاید، در ازای این عمل با وی ازدواج می‌کند. پس به این ترتیب شهر به تصرف آلتس درآمده و بعد از آن آلتس به آتن (Athens) لشکر کشید. در این هنگام از طرف هاتف، وعده‌ی فتح به او داده شد، مشروط بر اینکه به حیات پادشاه آتن صدمه‌ای نرسد. آتنی‌ها که از این مطلب باخبر شده بودند، کودروس (Codrus)، پادشاه هفتاد ساله‌شان را قانع ساختند تا خود را فدای مصالح ملت خویش کند. سرانجام نیز همین امر سبب شد تا آلیس در این مورد از اقداماتش به نتیجه‌ی مطلوب نرسد.

منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول