نویسنده: غلامرضا معصومی

 
آمّا (Amma)، خدای آسمان و آفریننده‌ی جهان در اساطیر آفریقا می‌باشد که پرستش وی بین مردم قبیله‌ی دوگون (Dogon) در آفریقای غربی رواج دارد. این مردم از عقاید مذهبی و اسطوره‌های خاصی برخوردارند که از نمونه‌های دیگر آفریقایی متمایز می‌باشد، زیرا آنها معتقدند «نخستین چیزهایی که توسط خدای یگانه‌ی آمّا آفریده شد، خورشید و ماه بودند که به هیئت ظرفی پدید آمدند. خورشید که گدازان بوده و هشت حلقه‌ی سرخ آن را در بر می‌گرفت و ماه نیز چون خورشید، محاط در حلقه‌هایی از مس سفید می‌باشد. ستارگان گلوله‌های گِلینی هستند که آمّا در فضا آویخت، سپس کلوخی از گِل را به فضا پرتاب کرد و زمین آفریده شد. کلوخ گل در فضا به شکل سطحی صاف در آمده و چون تنی شد که سرِ آن به جانب شمال و دیگر اعضای آن به سوی جهات اصلی دیگر قرار گرفته و چهره‌ی آن رو به آسمان است. امّا تنها بود تا اینکه به زمین ماده نزدیک شده و با آن هم بستر گردید. به هنگام نزدیکی آمّا با زمین، لانه‌ی موریانه‌ای بین آنها حائل شد که آمّا آن را به سویی پرتاب کرد. به همین دلیل زمین به جای زادن نوزادهای دوقلو، شغالی زائید که همیشه آمّا را آزار می‌داد». در ادامه‌ی این اسطوره، از ختنه شدن زمین سخن گفته می‌شود واین کاری است که نزد دوگون‌ها و بسیاری از مردم آفریقا رواج داشته و بر همین اساس، زنانِ خود را ختنه می‌کنند. در ادامه‌ی این روایت آمده است: «آمّا و زمین چندین بار به هم نزدیک شده و زمین دوقلوهای بسیاری زائید. دو قلوهایی که بالاتنه‌شان انسان و پائین تنه‌شان شبیه به مار بود. چشمانشان سرخ، زبانشان دو شاخه، دستانشان پر پیچ و خم و بی‌مفصل، تنشان پوشیده از مویی کوتاه و سبز و همچون آب رخشان بودند. آنها کامل زاده شده و هشت عضو داشتند. سپس دو روح به نام نومو (Nommo) هستی یافتند تا از خدا که پدرشان بود فرمان بگیرند. زیرا آنها از گوهر او که نیروی زندگی جهان است، برخوردار بودند، یعنی آب که از آن قدرت و حرکت پدید می‌آید. به همین دلیل نوموها در همه‌ی آب‌ها، دریاها، رودها و توفان‌ها یافت می‌شوند. وقتی ارواح نومو از آسمان به پائین نگریستند، مادرشان (زمین) را دیدند که عریان و نامنظم در فضا رها شده بود. بنابراین آنها از آسمان با دسته‌ای از الیاف نباتی فرود آمده و پس و پیش مادرشان را با این الیاف پوشانیدند (همان طور که هر زنی پس و پیش خود را می‌پوشاند). پس پوشیدن الیاف نباتی که مرطوب و سرشار از ارواح نومو بود، باعث شد تا بر اثر آن زمین، زبانی ابتدایی، اما مناسب برای بیان مقصود خود پیدا کند.
شغال که نخستین فرزند زمین بود به قدرت سختگویی مادرش حسادت برده و خواست پوشاک مادر را که سخن گفتنش به سبب آن میسّر می‌شد، از او برباید. زمین در برابر این تمایل ناپاک شغال مقاومت کرده، در رحمِ خویش فرو رفت و سپس به هیئت موریانه‌ای درون لانه‌ی موریانه درآمد. شغال همچنان مادر را دنبال کرده و مادر نیز در اعماق لانه فرو می‌رفت تا جایی که راه گریزی برای وی باقی نماند. پس شغال پوشاک مادر را به چنگ آورده، زبان سخن گفتن یافت و چنین است که شغال به اسرار موجود برتر دسترسی یافت. حاصل کار ناشایست شغال، آلوده شدن زمین بود. پس آمّا بر آن شد تا موجودات زنده را بدون بهره گرفتن از زمین خلق کند. وقتی خدا اعضای انسان را شکل می‌داد، ارواح نومو از امکان ناپدید شدن دو قلوزایی هراسناک شدند و طرح وجودی زن و مرد را ریختند». به همین دلیل است که می‌گویند از آن زمان هر انسانی نخست دارای دو روح بوده و دو جنسی می‌باشد. روح دوجنسی به هنگام ختنه شدن مرد، به مرد واقعی و هنگام ختنه شدن زن به زن واقعی تبدیل می‌شود.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول