طبقه بندی حکمای اسلامی بر اساس سیر تاریخی توسط استاد مطهری
طبقه بندی حکمای اسلامی بر اساس سیر تاریخی توسط استاد مطهری
طبقه بندی حکمای اسلامی بر اساس سیر تاریخی توسط استاد مطهری
نويسنده:
البته در این دو نقطه وقفه ای پیدا نشده است، تسلسل استاد و شاگرد بهم نخورده است بلکه فعلا بر ما مجهول است. شاید بعدها بدست آید. اگر از این دو نقطه مجهول صرف نظر کنیم، می توانیم سلسله اساتید خود را تا بوعلی مشخص کنیم و اگر شیخ بهایی را به عنوان استاد فلسفه بپذیریم، یکی از دو نقطه ابهام برطرف می شود یعنی از طریق شیخ بهایی و استادش ملاعبدالله یزدی نه از طریق میرداماد تا بوعلی سلسله استاد و شاگردی مشخص است. بوعلی شخصا وضع دیگری دارد، او اساسا استاد فلسفه نداشته است استفاده اش صرفا از کتب دیگران بوده است.
نه تنها بوعلی در فلسفه استاد نداشته است و با مطالعه کتب دیگران فیلسوف شده است، فارابی و الکندی که دو سرسلسله دیگر هستند، نیز، استاد فلسفه نداشته اند. تاریخ از هیچ فیلسوفی به عنوان استاد الکندی یاد نمی کند، بلکه اساسا در آنوقت فیلسوفی در محیط الکندی وجود نداشته است لهذا، فیلسوفی الکندی از شخص خودش آغاز می شود. فارابی نیز فقط منطق را نزد استاد ( یوحنا بن حیلان ) خوانده است قبلا گفتیم اینکه می گویند فارابی شاگرد ابوبشر متی بوده ست اساس درستی ندارد. علیهذا مسلمین، از نظر کتب فلسفی مدیون و رهین غیر مسلمانانند، نه از نظر معلم فلسفه. خوشبختانه در مورد فخرالدین سماکی اخیرا به دست آمد که شاگرد غیاث الدین منصور بوده است.
در اینجا لازم می دانیم کاری را که تاکنون ندیده ایم کسی انجام داده باشد انجام دهیم و آن اینکه " طبقات فلاسفه اسلامی " را آغاز تاکنون مشخص سازیم، یعنی همان کاری که تقریبا درباره فقهاء شیعه انجام دادیم. این کار هر چند کار آسانی نیست، ولی این بنده نظر به علاقه ای که به سیر فلسفه در اسلام دارد روی این موضوع کارهائی کرده است، هر چند هنوز آنرا ناتمام می داند. تحقیق در سیر فلسفه در اسلام بدون شناخت طبقات فلاسفه از نظر زمانی مسیر نیست. ما در اینجا به طور مختصر این طبقات را که بر حسب استاد و شاگردی است ذکر می کنیم. یعنی آنانکه در یک طبقه قرار می گیرند، یا واقعا از اساتید طبقه بعدی و شاگردان طبقه قبل هستند و یا همزمان آنها می باشند. مقصود ما در این طبقه بندی از فلاسفه اسلامی، فلاسفه دوره اسلامی است که در جو اسلامی و محیط اسلامی فعالیت داشته اند، و البته افرادی مخصوصا در دوره های اولیه احیانا یافت می شوند که مسلمان نیستند، یهودی و یا مسیحی می باشند و یا لااقل به عقیده بعضی ملحد می باشند.
این طبقه بندی، نظر به اینکه اولین بار است که صورت می گیرد و تاکنون ندیده ایم کسی دیگر به این شکل بررسی کرده باشد، طبعا خالی از نقص نخواهد بود. اولین نقص اینست که جامع نیست. افراد بسیاری از قلم افتاده اند یا خود از قلم انداخته ایم. زیرا غرض ذکر همه حکما یا حکیم مشربان دوره اسلامی نیست. جمع آوری همه آنها کار آسانی نیست. قصد ما تنها متوجه افرادی است که تأثیر روشنی از راه تألیف، یا تدریس و تربیت شاگردان در نسل بعدی داشته و پرچمدار این فن بوده و در ادامه و استمرار این بخش عظیم فرهنگی اسلامی نقش مثبتی داشته اند.این طبقه بندی مانند هر طبقه بندی دیگر تقریبی است. هر چند با معیار استادی و شاگردی، انجام یافته. ما می دانیم که افرادی که از یک استاد استفاده می کنند اگر آن استاد سالها به کار تدریس پرداخته باشد، صد درصد همزمان و هم دوره نیستند. معمولا کهنسالان یک طبقه نوعی تقدم نسبت به جوانسالان آن طبقه دارند.
از آغاز ورود فلسفه به قلمرو تمدن اسلامی تا قرن چهارم دو نحله فلسفی وجود داشته است: نحله ای که از کندی آغاز شده است که شامل تعلیم منطق و فلسفه و طب و نجوم و موسیقی و غیره بوده است و نحله حرانی ها که ظاهرا در ابتدا از منطق تجاوز نمی کرده است. می توان در این قرون دو طبقه از فلاسفه تشخیص داد: طبقه اول کندی اولین فیلسوف اسلامی است و در طبقه دوم دو گروه قابل تشخیص است: گروه اول شاگردان کندی هستند که عبارتند از: ابوالعباس احمدبن الطیب سرخسی، ابوزید احمدبن سهل بلخی، ابومعشر جعفربن محمد بلخی و گروه دوم شاگرد کندی نبوده اند که عبارتند از: ابواسحاق ابراهیم قویری، ابویحیی ابراهیم مروزی، یوحنابن حیلان و ابوالعباس محمدبن محمد ایرانشهری نیشابوری.
در طبقه سوم پنج نفر قابل ذكرند:
1-ابوبكرمحمدبن زكریای رازی كه به " جالینوس العرب " اشتهار یافته است. رازی عقاید فلسفی خاص دارد، به فلسفه ارسطوئی زمان خویش تسلیم نبوده است.
2 - ابوالحسین شهید بن الحسین البلخی. هم حكیم بود و هم شاعر، به عربی و فارسی شعرمی سروده و از قدیمترین شاعران زبان فارسی به شمار می آید.
3 - ابواحمد حسین بن ابوالحسین اسحاق بن ابراهیم بن زیدبن كاتب معروف بوده است.
4 - ابوبشر، متی ابن یونس نصرانی منطقی بغدادی.
از طبقه چهارم افراد زیادی نمی شناسیم آنچه از نقلها برمی آید اینست كه فارابی و ابوبشر متی و ابن كرنیب شاگردها داشته اند، ولی اطلاع درستی از آنها نداریم. از شخصیتهای این طبقه:
1 - یحیی بن عدی منطقی نصرانی است، این مرد با ابن الندیم معاصر بوده است و ابن الندیم نسبت به پركاری او اعجاب دارد.
2. جمعیت اخوان الصفا؛ در طبقه چهارم غیر از یحیی بن عدی جمعیت اخوان الصفا و خلان الوفا را باید نام برد، گروهی هستند گمنام و خود خواسته اند گمنام باشند، اما نشان داده اند كه گروهی هستند هم فیلسوف و هم متدین و متعهد، به منظور اصلاح جامعه براساس ایده ای كه داشته اند به كار بردن فلسفه و دین توأما دست بكار شده، انجمنی تشكیل داده ( حزب مانند ) اعضاء می پذیرفته و شروط و آدابی داشته اند و مجموع 52 رساله كه در حقیقت بیان كننده جهان بینی و ایده ئولوژی آنها است و از یك نظر یك دائره المعارف برای عصر آنها محسوب می شود و اثری است جاودانی و از شاهكارهای جهان اسلام فریده اند. اخوان الصفا كه میان عقل و دین، فلسفه و شریعت، جمع كرده اند و آن دو را مكمل یكدیگر می دانند، در روش فلسفی خود تمایل فیثاغورسی دارند، بر اعداد زیاد تكیه می كنند. و در جنبه اسلامی، تمایل شدید شیعی و علوی دارند.
1 - ابوسلیمان، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانی، معروف به ابوسلیمان منطقی. شاگرد یحیی بن عدی منطقی بوده است و بنابر نقل ابن القفطی در تاریخ الحكماء نزد ابوبشر متی نیز تحصیل كرده است. حكما و فضلائی كه در محفل ابوسلیمان شركت می كرده اند، غالبا شاگرد یحیی بن عدی و هم شاگردان خود ابوسلیمان بوده اند از قبیل: ابومحمد عروضی، ابوبكر قومسی، عیسی بن زرعة.
2-ابوالحسن عامری نیشابوری
3 - ابوالخیر، حسن بن سوار، معروف به ابن الخمار، هم حكیم است و هم طبیب و هم مترجم از سریانی به عربی، ولی بیشتر طبیب است تا فیلسوف یا مترجم.
4- ابوعبدالله ناتلی.
طبقه ششم را طبقه نوابغ باید نام نهاد، هیچ طبقه ای از طبقات فلاسفه مانند این طبقه افراد برجسته نداشته است برخی از آنها عبارتند از: ابن مسکویه رازی، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، ابوالفرج بن الطیب، ابن هیثم، ابوالفرج هندو.
طبقه هفتم دو گروهند: گروهی شاگردان ابن سینا می باشند که عبارتند از: ابوعبدالله معصومی، ابوالحسن بهمنیار، ابوعبید جوزجانی، ابومنصور حسین بن طاهربن زیله اصفهانی. گروهی که نزد ابن سینا شاگردی نکرده اند که عبارتند از: علی بن رضوان مصری، ابن بطلان، ابوالحسن انباری.
طبقه هشتم: این طبقه، طبقه شاگردان شاگردان بوعلی سینا است، اعم از آنکه واقعا شاگرد شاگردان بوعلی بوده اند و یا با آنها همزمان بوده اند برخی از برجسته ترین آنها عبارتند از: ابوالعباس لوکری، سعیدبن هبة الله، خیام نیشابوری، ابوحامد غزالی، محمد شهرستانی و ابوحاتم مظفر اسفرازی و میمون بن نجیب واسطی.
برجسته ترین حکمای طبقه نهم عبارتند از: شرف الدین محمد ایلاقی، ابوالبرکات بغدادی، محمدبن ابی طاهر طبسی، افضل الدین غیلانی عمربن غیلان، ابن باجه، ابوالحکم مغربی. از برجسته ترین حکمای طبقه دهم می توان از: صدرالدین سرخسی، ابن طفیل اندلسی، ابن رشد اندلسی، مجدالدین جیلی، ابن سهلان، ابن الصلاح، محمدبن عبدالسلام ماردینی نام برد. از برجسته ترین حکمای طبقه یازدهم می توان از امام فخر رازی، شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق)، افضل الدین مرقی کاشانی نام برد.
طبقه دوازدهم حکمای مشهوری چون فریدالدین داماد نیشابوری، شمس الدین خسروشاهی، قطب الدین مصری، کمال الدین یونس موصلی وجود دارند.
در طبقه سیزدهم از حکمای مانند خواجه نصیر طوسی، اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری، نجم الدین علی بن عمر کاتبی می توان نام برد.
در طبقه چهاردهم حکای چون علامه حلی، قطب الدین شیرازی و حسن بن محمد استرآبادی وجود دارند.
در طبقه پانزدهم حکمایی چون قطب الدین رازی، شمس الدین محمدبن مبارکشاه مروی و قاضی عضدالدین ایجی وجود دارند.
در طبقه شانزدهم از حکمایی چون ملاسعد تفتازانی و شریف جرجانی می توان نام برد.
طبقه هفدهم بیشتر شاگردان محقق شریف و ناشر افکار او می باشند که عبارتند از: محی الدین گوشکناری، خواجه حسنشاه، سعدالدین دوانی و قوام الدین کربالی.
طبقه هجدهم عبارتند از: صدرالدین دشتکی و محقق دوانی و ملاعلی قوشجی.
طبقه نوزدهم عبارتند از: غیاث الدین منصور دشتکی، محمود نیریزی، قاضی کمال الدین میبدی یزدی، جمال الدین محمود شیرازی و ملاحسین الهی اردبیلی.
طبقه بیستم عبارتند از: ملاعبدالله یزدی، ملاحبیب الله باغنوی شیرازی، شمس الدین محمد خضری شیرازی و خواجه افضل الدین ترکه و حکیم داودبن عمر انطاکی مصری.
مشهورترین حکمای طبقه بیست و یکم عبارتند از: میر محمدباقر داماد، شیخ بهاء الدین عاملی و میرفندرسکی.
مشهورترین حکمای طبقه بیست و دوم عبارتند از: میرزا رفیعا، ملاصدرا، ملاشمسا، خلیفة السلطان، سیداحمد عاملی، سید امیرفضل الله استرآبادی.
مشهورترین حکمای طبقه بیست و سوم عبارتند از: ملامحسن فیض کاشانی، ملارجبعلی تبریزی، محقق سبزواری، محقق خوانساری، شیخ حسن تنکابنی و محمدبن علیرضا آقاجانی.
مشهورترین حکمای طبقه بیست و چهارم عبارتند از: محمد سعیدبن محمد مفید قمی، ملامحمد تنکابنی، قوالدین حکیم، محمدرفیع پیرزاده و علی قلی خان.
برجسته ترین حکمای طبقه بیست و پنجم عبارتند از: ملا محمدصادق اردستانی، شیخ عنایت الله گیلانی، میر سیدحسن طالقانی.
برجسته ترین حکمای طبقه بیست و ششم عبارتند از: ملااسماعیل خواجویی، میرزا محمدتقی الماسی، ملاحمزه گیلانی، ملاعبدالله حکیم.
برجسته ترین حکمای طبقه بیست و هفتم عبارتند از: آقامحمد بیدآبادی، ملامهدی نراقی، میرزا ابوالقاسم حسینی خاتون آبادی و ملامحراب گیلانی.
برجسته ترین حکمای طبقه بیست و هشتم عبارتند از: ملاعلی نوری مازندرانی، ملااحمد نراقی و میرزامهدی بن میرزا هدایت شهید، میرزامهدی بن میرزا هدایت الله شهید مشهدی.
برجسته ترین حکمای طبقه بیست و نهم عبارتند از: میرزا حسن نوری، ملااسماعیل دربکوشکی اصفهانی، ملاعبدالله زنوزی، ملامحمدجعفر لنگرودی و ملاآقای قزوینی.
برجسته ترین حکمای طبقه سی ام عبارتند از: حاج ملاهادی سبزواری، آقاعلی زنوزی، آقامحمدرضا حکیم قمشه ای و میرزا ابوالحسن جلوه.
برجسته ترین حکمای طبقه سی و یکم عبارتند از: میرزاهاشم اشکوری اشتی، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا شهاب الدین تبریزی شیرازی، میرزا عباس شیرازی دارابی، جهانگیرخان قشقائی، آخوند ملامحمد کاشی، آقا میرزامحمد اصطهباناتی، میرزا علی اکبر حکمی یزدی، حاج شیخ عبدالنبی نوری، حاج میرزا حسین علوی سبزواری، شیخ غلامحسین شیخ الاسلام خراسانی، میرزا محمد سروقدی مشهدی، ملامحمد هیدجی زنجانی.
برجسته ترین حکمای طبقه سی و دوم عبارتند از: شیخ عباسعلی فاضل، میرزا عسگری شهیدی مشهدی، آقا سیدحسین بادکوبه ای، محمدعلی شاه آبادی، سیدعلی مجتهد کازرونی|سید علی مجتهد کازرونی شیرازی، آقاشیخ محمد حکیم، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، آقا شیخ محمدتقی آملی، میرزامهدی آشتیانی، میرزااحمد آشتیانی، آقامیرزا طاهر تنکابنی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدحسین فاضل تونی و سیدمحمدکاظم عصار.
این طبقه، طبقه اساتید خود ما هستند، ما به ملاحظاتی از ترجمه این طبقه در حال حاضر خودداری می كنیم و به وقت دیگر و فرصت مناسبتری موكول می كنیم. این طبقه بندی، نظر به اینكه اولین بار است كه صورت می گیرد و تاكنون ندیده ایم كسی دیگر به این شكل بررسی كرده باشد، طبعا خالی از نقص نخواهد بود. اولین نقص اینست كه جامع نیست. افراد بسیاری از قلم افتاده اند یا خود از قلم انداخته ایم. زیرا غرض ذكر همه حكما یا حكیم مشربان دوره اسلامی نیست. جمع آوری همه آنها كار آسانی نیست. قصد ما تنها متوجه افرادی است كه تأثیر روشنی از راه تألیف، یا تدریس و تربیت شاگردان در نسل بعدی داشته و پرچمدار این فن بوده و در ادامه و استمرار این بخش عظیم فرهنگی اسلامی نقش مثبتی داشته اند.
منبع : www.tahoordanesh.com
/الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}