اعمال خشونت در خانواده و تأثیر منفی بر کودکان

نويسنده: دكتر تورج مرادی و دكتر علی نجفی توانا




"خشونت" و "تنبیه" در خانواده گاهی تبلور ترس و دلهره است زیرا فرزندانی كه از كودكی فقط آموخته‌اند كه به همه درخواستهای موجود پاسخ "آری" بدهند و اگر "نه" بگویند در معرض تنبیه قرار می‌گیرند، در بزرگسالی احتمال آنكه هرگاه "نه" می‌شنوند ،از ابزار خشونت استفاده كنند بیشتر است ، همانطور كه فرزندان خانواده‌های پدرسالار، غالبا یا خشونتگرا هستند و یا از افسردگی رنج می‌برند.
اگر می‌خواهیم جهانی صلح آمیز داشته باشیم باید در قدم نخست، با روش های خشونت آمیز در خانواده مبارزه كنیم ، زیرا امروزه متداولترین خشونت موجود در سطح جوامع انسانی ، خشونت در خانواده است.
پدیده خشونت خانگی در كشور ما در قیاس با پاره‌ای از كشورها كمتر رخ می دهد اما به هر حال واقعیت تلخی است كه وجود دارد و عواملی نظیر بی پناهی اعضای آزار دیده ، ترس و شرم اعضای خانواده در بیان آزار، كاستی های قانونی ، بی‌توجهی نهادهای حمایتی و هزاران عامل دیگر در گسترش این امر دخیل است.
این امر ضروری به نظر می‌رسد كه با یك عزم ملی ، علل گرایش به خشونت توسط كارشناسان بررسی شده و روشهای درمانی متناسب با آن به افكار عمومی ارائه شود
گاهی خشونت توسط فرهنگ ، تایید و یا تشویق می‌شود و حتی توسط خانواده به رسمیت شناخته شده و یك رفتار نرمال تلقی می‌شود.
روانكاوان معتقدند هنگامی كه نمی‌توانیم حرفمان را به كرسی بنشانیم توسط خشونت آن را اعمال می‌كنیم و این به معنای آن است كه كسی كه اقتدار درونی‌اش از بین رفته یا كم رنگ شده است ناچار است توسط خشونت خواسته‌اش را محقق كند.
وقتی احترام به‌خود را یاد نگرفته‌ایم و از كودكی با احساس تحقیر زندگی كرده‌ایم به دیگران نیز طبعا احترام نمی گذاریم و این بی‌احترامی را بر فردی كه از خودمان ضعیف تر است مثل كودكمان اعمال می‌كنیم.
این بی‌احترامی مثل یك عقده سركوفته‌ی حل نشده در درون فرد باقی می‌ماند و هنگامی كه فرد توسط عوامل بیرونی تحریك می‌شود آن را به شكل پرخاشگری و خشونت بیرون می‌ریزد. در چنین شرایطی فرد بیمار فكر می‌كند كه دوست داشتنی نیست و غیرقابل احترام است و در چنین حالتی حتی احساس شرم نهفته در درون آدمی افزایش می‌یابد
در چنین شرایطی است كه تخلیه كردن احساس شرم بوسیله كتك زدن و تحقیر كردن كسی كه ما را خشمگین كرده‌است ،فوق‌العاده ارضاكننده و تخلیه‌كننده است لذا این تجربه به كرات تكرار می‌شود
هنگامی كه كودك كتك می‌خورد به تنها چیزی كه نمی اندیشد كار اشتباهی است كه انجام داده است و اصلا به دلیلی كه پدر و مادر به خاطر آن وی را كتك زده‌اند فكر نمی‌كند بلكه تنها چیزی كه كودك در آن شرایط به آن می‌اندیشد آن است كه مورد توهین و تحقیر قرار گرفته‌است .خشونت اعمال شده توسط والدین ، مهمترین عامل از بین رفتن اعتماد و صمیمیت در خانواده است. ترس از جدایی ، شب ادراری و وجود علائم روان تنی را از جمله تاثیرات كوتاه مدت خشونت نسبت به كودكان است.
آن چه اهمیت بیشتری دارد اثرات درازمدت خشونت بر كودك است ،اعتماد بنفس پایین و احساس شرم از مهمترین این تاثیرات است و چنین كودكی در بزرگسالی تبدیل به یك والد مهاجم، خشن و آزاردهنده شده و كودك خود را مورد آسیب قرار می‌دهد
خشونت یك نوع پاسخ اعتراض‌آمیز است كه فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی كه به وی تحمیل شده‌است ، می‌دهد. فرد بوسیله اعمال خشونت ، واكنش قهرآمیز خود را به عوامل ناخوشایندی كه وی را تحت فشار قرار داده‌اند، ارائه می‌كند.
قربانیان خشونت نیز خودشان در اعمال خشونت نقش مهمی را ایفاء می‌كنند زیرا سكوت بزه‌دیدگان در مقابل خشونت موجب بروز مجدد آن خواهد شد.
اگر در خانواده، گفتمان منطق حاكم باشد می‌توان بحرانهای گوناگون را مدیریت كرد اما هر جا كه ما روشهای آموزشی، تربیتی ، علمی و ساز و كارهای منطقی برای مهار اختلافات خانوادگی نداشته باشیم خشونت تنها راه چاره تلقی می‌شود.علل اجتماعی ، فرهنگی و روانی از جمله مهمترین علل ایجاد خشونت است ، مشاهده فیلمهای سراسر خشونت به كودكانمان می‌آموزد كه می‌توان از طریق اعمال این رفتار های خشونت‌آمیز به مقصود رسید.
گاهی خشونت می‌تواند علل روانی داشته باشد و نشانگر ترس و دلهره فرد از یك عامل بیرونی باشد زیرا بسیاری مواقع شخص به علت ترس و دلهره از یك عامل دیگر دست به خشونت می‌زند. استرس، دلواپسی ، نگرانی و افسردگی از نتایج اعمال خشونت است . هر چه درجه جامعه پذیر شدن افراد بیشتر باشد به همان نسبت نیز نظم ، قانون پذیری و خشونت گریزی بیشتر می‌شود.
خشونت معمولا وقتی میان افراد ابراز می‌شود كه فرد تهدیدی را احساس می‌كند و در پاسخ به آن احساس تهدید ، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز می‌دهد
چه خانواده‌هایی مستعد بروز رفتار پرخاشگرانه در كودك هستند؟
شیوع تعارض خانوادگی ، عدم صمیمیت مابین پدر و مادر ، زد و خورد ، خانواده از هم گسیخته ، طلاق و فرزندانی كه توسط تك والد نگهداری می‌شوند ، می‌توانند فضا را برای پرخاشگری كودكان فراهم كنند.
وجود پدر و مادرانی كه دچار بیماری بوده و یا به‌مصرف مواد مخدر یا الكل مبتلا هستند و یا مشكلات شخصیتی دارند از جمله عوامل ایجاد رفتار پرخاشگرانه در كودك است.
كودك بیشترین آموزه‌های خود را نه از طریق توصیه‌های كلامی بلكه از طریق مشاهداتش بدست می‌آورد و الگو می گیرد.
كودك از والدینش می‌آموزد كه چگونه رفتار كند، پدر و مادری كه خودشان درگیر پرخاشگری كلامی هستند به كودكشان این پیام را منتقل می‌كنند كه" اگر كسی كاری انجام داد كه خوشایند تو نبود می‌توانی بر سر او داد زده یا به او ضربه بزنی !"
ما معمولا كودكمان را وقتی تنبیه می‌كنیم كه كاری مخالف میل ما انجام داده است ، ما از كار او خوشحال نیستیم و به او این پیام را می‌دهیم كه اگر از كسی خوشحال نبودی می‌توانی او را بزنی و كودك پیام ما را دریافت كرده و تقلید می‌كند.
منبع:www.parswoman.com