تأثير سوء بدزباني در تربيت فرزندان

نويسنده:حضرت آيه اللّه العظمي مظاهري




همانگونه که پيشتر اشاره شد؛ محيط خانواده مملکت کوچکي است که بايد گرم نگهداشته شود. رياست منزل، از نظر قرآن، به عهده ي مرد است و مرد بايد طوري رفتار کند که هم در ميان خانواده نفوذ کلمه داشته باشد و هم بر دل افراد خانواده حکومت کند.

انجام مسؤوليت از روي اشتياق

افراد خانواده، خاصه زن، بايد خودسر نباشند. از مرد خانواده فرمان برند و با دل و جان از او متابعت کنند، نه از روي اکراه و اجبار. چه اساس نسل و مسؤوليت انسان بر اختيار استوار است و اگر زن وظيفه شناس نباشد، و تنها بر اثر اجبار شوهر به کارهاي منزل رسيدگي کند نمي توان به گرمي روابط خانواده اميدوار بود و به محض خروج فرد از خانه، زن مسؤوليتهاي خود را انجام نخواهد داد.
انجام مسؤوليت زن در خانه و مرد درخارج از منزل ـ و نيز فرماندهي و فرمانبري در سپاه ـ بايد بر اساس دل باشد، يعني زن با اشتياق و ميل قلبي کارهاي خانه را انجام دهد، وهمسر را فرمان برد. وضع فرمانده و فرمانبردار، زن و شوهر، پدر و پسر، رئيس و مرئوس بايد به گونه اي محبت آميز باشد که هر کدام با اشتياق و اختيار انجام وظيفه کنند. تنها در اين صورت است که در محيط کار، محيط خانه و در سراسر مملکت موفقيت و پيروزي، صفا و صميميت حاکم مي شود. اگر چه مرد فرمانده و رئيس خانه است، ولي بايد بداند که هنگامي در فرماندهي و رياستش موفق خواهد شد که بر قلوب افراد خانواده اش حکومت کند، يعني دل آنها را به تسخير خود درآورد.

زن و فرزندان فرمانبرند

زن و فرزند بايد فرمانبردار باشند، ولي همانطور که گفتيم اساس اين فرمانبري نبايد بر پايه ي قوانين خشک و زورگويي استوار باشد. بلکه بايد فرمانبردار مهتر خانواده، يعني پدر، باشند.
همانگونه که در ترجمه ي آيه ي «الرجال قوّامون علي النّساء بما فضّل الله بعضهم علي بعضٍ و بما اَنفقوا من اَموالهم» (1) اشاره شد، سرپرستي و رياست منزل با مرد است، مردان بر زنان خود حق تسلط و نگهباني دارند. اداره اي امور معنوي و مادي خانه با آنها است. زيرا جنبه ي تعقلي مرد از ديگر افراد خانواده بيشتر است و مخارج خانواده را خود تأمين مي کند
زن بايد متواضع و در مقابل همسرش سر به زير و افتاده باشد. چنانکه وظيفه ي هر فرمانبر در مقابل فرمانده، تواضع و سر به زيري است. اگر خداي ناکرده زني «زبان دراز» و عاصي، باشد و باعث سرد شدن محيط خانه شود، دست به يک نوع زورگويي و استبداد زده است و همانطوريکه استبداد از مرد ناپسند است، براي زنان ناپسندتر است.
از اين رو، به اين دو نکته ي مهم بايد توجه داشت:

نکته ي اول: بدخلقي

اگر مرد در محيط خانه بدخلقي کند و خواستهاي بي حساب خود را به افراد خانواده تحميل کند، زورگو و مستبّد است و زود باشد که در اين دنيا به وسيله ي حکومت اسلامي تأديب شود و فشار قبر نيز انتظار او را مي کشد.

عذاب طولاني برزخ

البته، نيک مي دانيد که حساب عالم برزخ و قيامت غير از محاسبه هاي دنيايي است. آنجا عذاب آنقدر شکننده و عظيم است که يک دقيقه اش با هزاران سال دنيا برابري مي کند. از اين رو براي افراد جهنّمي يک دقيقه در قبر بودن برابر با هزار سال عذاب کشيدن در دنيا است.

روايتي از حضرت مسيح (عليه السلام)

در خبر است که حضرت عيسي (عليه السلام) جوانِ مرده اي را به اذن پروردگار پس از چند لحظه اي که از دفنش مي گذشت زنده کرد هنگامي که آن جوانِ مرده زنده شد کاملاً پير و افسرده مي نمود و سياه و پژمرده و غم آلود بود.
در آن حال از او سؤال کردند: چند وقت است که مرده اي؟
گفت: بيش از ده هزار سال (در حالي که چند دقيقه اي بيش از مرگش نگذشته بود).
از او پرسيدند: از عالم برزخ چه خبر داري؟ گفت: تا روي قبر را پوشاندند، مأمورين الهي براي سؤال و جواب آمدند و وقتي از پاسخ فروماندم تازيانه اي به من زدند که قبرم را از آتش پر کرد، و چندين هزار سال است که در آتش اين تازيانه مي گدازم.

روايتي ديگر

در جايي ديگر آمده است که حضرت مسيح (عليه السلام) پيرمردي را پس از ساليان درازي که از مرگش مي گذشت و آثاري از قبرش به جاي نمانده بود به إذن پروردگار زنده کرد، وقتي پيرمرد زنده شد بسيار با نشاط و سرزنده و مسرور بود. از او سؤال کردند چند وقت است که مرده اي؟ گفت: چند لحظه اي بيش نيست. از عالم برزخ پرسيدند:گفت: تا روي قبر مرا پوشاندند
يک باغ سرسبز و وسيعي در برابرم گشوده شد که بي درنگ به درون آن شتافتم، و «حورالعين» را در استقبال خود يافتم.
البته، «بدخلقي» را نبايد به «فحاشي» و ناسزاگويي تعبير کرد. آنچه اشاره رفت، سزاي بدخلقي است نه فحاشي.
ناسزاگويي بسيار زشت و ناپسند است و نبايد از يک مسلمان سر بزند، حتي در برابر دشمنان خود. چنان که اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جنگ صفين هنگامي که گروهي از اصحابش را در حال دشنام دادن به لشگر دشمن ديد فرمودند:
«إنّي اَکرهُ أن تَکونوا سبّابين (3)
«من نمي پسندم که دشنام دهنده و ناسزاگو باشيد.»
مسلمان بايد دشمنان را نيز دعاي خير کند و از خداوند هدايت آنهايي را که قابل هدايتند طلب کند.

حکايتي در مورد بدزباني

درباره بدزباني در خبري از امام صادق (عليه السلام) مي خوانيم که يکي از ياران حضرت روزي در خدمت ايشان به جايي رهسپار بودند. آن مرد در حالي که غلامش از آنها عقب افتاده بود، او را فراخواند ولي غلام جوابي نداد، بار دوم نيز، او را صدا کرد، اما پاسخي نشنيد بار سوم او را صدا زد، ولي جوابي از غلام نرسيد، آنگاه او را دشنام داد به اين که: «يابن الفاعله، با تو هستم».يعني، اي حرامزاده تو را مي خوانم!
راوي مي گويد: امام صادق (عليه السلام)، با شنيدن اين سخن زشت از رفتن بازايستادند، دستش را به کمر زدند و فرمودند: «چه گفتي؟» صحابي عرض کرد: يابن رسول الله، اين که به او گفتم «ولدالزّنا»، پدر و مادرش مسلمان نيستند و اهل هندوستان بوده اند.
حضرت فرمودند: مرا با پدر و مادر آن کاري نسيت، به تو مي گويم چرا «فحاشي» مي کني؟
سپس، فرمودند: ديگر حق نداري با من رفت و آمد کني، راوي مي گويد: تا امام صادق (عليه السلام)، زنده بودند آن صحابي را به حضور نپذيرفتند و با او رفت و آمد نکردند.

روايتي ديگر

در خبري ديگر آمده است که «يهوديان» توطئه کردند تا نسبت به پيامبر اسلام ناسزا بگويند، يکي يکي بر حضرت وارد مي شدند. و او را به عنوان سلام چنين مي گفتند: «السّام عليکم».
يعني مرگ بر شما باد. حضرت با متانت، در پاسخ آنها تنها مي گفتند «عليکم».
«عايشه» از اين گستاخي يهوديان سخت برآشفت و آنان را به باد دشنام گرفت و گفت:«مرگ بر شما باد اي فرزندان خوک و ميمون». ولي، رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) «عايشه» را از اين امر بازداشت و فرمودند: «اگر حقيقت ناسزاگويي مُجسّم شود، زشت ترين صورتها را دارد.»
از اين روايات نتيجه مي گيريم که مسلمانان بايد «مؤدّب» باشند و زبان خود را از لغوگويي و ناسزا و فحاشي نگاه دارند.
رعايت اين امر مخصوصاً در محيط خانه خيلي اهميت دارد.
اگر مسلماني، خاصه يک رزمنده، فحش بدهد ديگر پاسدار اسلام نخواهد بود و شايد اسمش از دفتر پيغمبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) قلم بخورد و از امت آن بزرگوار خارج شود.
بايد توجه داشت که اگر زن مقصر باشد، تقصير او مجوزي براي ناسزاگويي شما نيست. اگر حقي از شما ضايع شده باشد حق نداريد به همسرتان يا هر کس ديگري فحش دهيد، که در آن صورت شما هم دچار عذاب قبر خواهيد شد و روز قيامت با صورت نامناسب فحشهايي که داده ايد محشور مي شويد.

نکته ي دوم: تأثيرپذيري فرزندان

نکته ي دومي که بايد بدان توجه کنيم، تأثيرپذيري فرزندان از رفتار و کردار و گفتار والدين است و بر اين اساس نبايد پدر و مادر بدزباني کنند. تمام حوادثي که در برابر روي فرزندان در محيط خانه اتفاق مي افتد، در مغز آنها ضبط و در رفتارشان منعکس مي شود. از اين رو در روايات مي خوانيم، اگر کودک بيدار است، زن و مرد در مقابل او عمل زناشويي انجام ندهند. زيرا فرزندان از رفتار پدر و مادر مستقيماً تأثير مي پذيرند.

حکايتي سودمند

زني مي گفت: هنگامي که با همسرش اختلافي پيدا مي کرد که احياناً به سردي موقت کانون گرم خانواده مي انجاميد، کودکان خود را به خانه ي مادرش مي برد تا شاهد اختلاف و سردي روابط پدر و مادر خود نباشند و از آن اثر سوء نپذيرند.
اين کار، انصافاً عمل خوبي است. چون حتي يک ساعت سردي محيط خانواده در تکوين شخصيت فرزندان اثر نامطلوب دارد.

پي نوشت:

1-سوره ي نساء، آيات 40-3.
2-سوره ي نساء، آيه 34.
3-نهج البلاغه، ترجمه ي فيض الاسلام، ص 659، خطبه ي 197.

منبع:کتاب خانواده در اسلام