تجسم اعمال

نويسنده:آيت الله محمد هادى معرفت

يكى از مسائلى كه از قرآن كريم و روايات ائمه معصومين(علیهم السلام) استنباط مى‏شود تجسم اعمال است.
يعنى: در آن روز علاوه بر اين كه انسان باقى و جاويد مى‏ماند؛ اعمال و كردار انسان نيز در برابر او حاضر مى‏گردد و از بين نمى‏رود و انسان تمام اعمال خوب و بد خود را به صورت مصوّر و مجسّم مشاهده مى‏نمايد. عمل يك امر عرضى و حركت است كه در آن روز به ذات و جوهر تبديل مى‏گردد. لذا، اين سؤال پيش مى‏آيد كه چگونه ممكن است يك امر عرضى تبديل به ماده و جسم و جوهر گردد؟
و آيا ممكن است «عمل» باقى بماند با وجود اين كه بعد از انجام محو و نابود مى‏گردد؟
لذا بعضى از مفسرين منكر تجسم اعمال شده‏اند و گفته‏اند: امكان ندارد كه عوارض چه در اين دنيا و چه در سراى آخرت تبديل به جوهر شوند.
آنان مسائل اين جهان را با جهان آخرت مقايسه مى‏كنند و به چنين نتيجه‏اى دست مى‏يابند و ظاهر آن را نيز به تأويل مى‏برند و مى‏گويند: مراد از تجسم و حضور اعمال، حضور و مشاهده جزاى عمل است.
ولى آنچه ظواهر آيه دلالت بر مطلبى بكند، داعى بر تأويل و يا رد آن را نداريم. گر چه ظاهر آيه‏اى گاهى تأويل برده شود ولى آن در صورتى است كه با يك دليل قطعى برخورد كند.
لذا ، ما عقل را بر ظواهر كتاب حاكم مى‏دانيم در صورتى كه چاره‏اى جز اين نداشته باشيم.
اما صرف اين كه عرض قابل تبديل به جوهر نيست پس در آخرت اعمال انسان قابل تجسم نيست دليل قطعى نمى‏شود.
از جمله سئوال هايى كه در اين رابطه مطرح است اين است كه فلسفه عقوبت چيست؟ يعنى: چرا خداوند انسان‏ها را عقوبت مى‏كند؟
جواب
هدف از عقوبت از سه جهت خارج نيست:
1- تشفى و قصاص
خداوند انسان‏ها را بر تشفى خاطر خود و براى قصاص، عقوبت مى‏كند. مثلاً اگر كسى به شخصى سيلى بزند آن هم در مقابل يك سيلى مى‏زند تا دلش خنك شود.
چنين چيزى هدف خداوند و فلسفه عقوبت نمى‏تواند باشد. چون؛ يكى از صفات خداوند «غفور» است و تا آنجايى كه ممكن باشد انسان‏ها را مورد عفو و بخشش خود قرار مى‏دهد. و اين با تشفى خاطر و انتقام سازگارى ندارد.
2- عدم تكرار گناه توسط گناهكار
هدف دوم اين است كه آن شخص گناهكار دوباره مرتكب گناه نشود. اين هدف در دنيا ممكن است. مثلاً شخصى كه شرب خمر كرده، هشتاد تازيانه به او مى‏زنند تا ديگر شرب خمر نكند. ولى در آخرت كه همه چيز تمام شده چنين هدفى غير ممكن است. بنابراين، اين هم علت براى عقوبت در آخرت نمى‏تواند باشد.
3- عبرت ديگران
هدف سومى كه مى‏توانيم براى فلسفه عقوبت بيان كنيم عبرت ديگران است. يعنى: بگوييم خداوند انسان‏ها را براى عبرت ديگران عقاب مى‏كند. اين هدف هم مثل مورد دوم در اين دنيا ممكن است اما در آخرت امكان‏پذير نيست. بنابراين؛ عقاب در آخرت نه براى تشفى خاطر و انتقام است و نه براى عدم تكرار معصيت و نه براى عبرت ديگران. در اين ميان مسئله تجسم اعمال روشن مى‏شود. يعنى: عقوبت در آخرت اثر ذاتى و مستقيم عمل در دنيا است و يك امر قراردادى نيست.
مثلاً دكتر به مريض مى‏گويد: اگر انار ترش بخورى به مرض كذايى مبتلا مى‏شويد. و شما از دستور دكتر سرپيچى بكنيد و انار ترش را مصرف نماييد و مبتلا به بيمارى بشويد كه دكتر گفته بود. اين بيمارى يك نوع عقوبت نيست بلكه اثر ذاتى و اثر مستقيم فعل و عملى است كه انجام داده‏اى.
لذا، در آيات قرآن كريم كه خداوند به احدى ظلم و ستم نمى‏كند و هر عملى را انسان انجام مى‏دهد از ناحيه خودش است. در سوره كهف ظلم را از خود نفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «لا يظلم ربك احداً» (1)
«خداوند به احدى ظلم و ستم نمى‏كند.»
و باز در سوره يس مى‏فرمايد: « فاليوم لا تظلم نفس شيئاً.» (2) «امروز به هيچ ذره‏اى ظلم و ستم نمى‏شود.» پس عقاب و ثواب امر قراردادى نيست بلكه، اثر ذاتى و مستقيم خودِ عمل است.
و در واقع تبلور عمل انسان است كه در آخرت يا به صورت ثواب و يا به صورت عقاب ظاهر مى‏شود.
بله، اگر ما عقاب و ثواب را يك امر قراردادى فرض كنيم آن وقت مجبوريم كه براى آن يك حكمت و فلسفه‏اى قائل شويم. مثلاً بگوييم: آيا عقاب در آخرت براى تشفى و انتقام است يا آيا براى عبرت گرفتن است و يا براى عدم تكرار معصيت مى‏باشد؟ بعضى مثل خواجه در شرح تجريد و بسيارى از متكلمين عقاب اخروى را حكمت الهيه مى‏دانند و آن را براى نظم امور جامعه محسوب مى‏كنند.
آنان مى‏گويند: اگر در جامعه انذار و تبشير نباشد انسان‏ها از مسير اصلى خود منحرف مى‏شوند.
لذا، براى اين كه انسان‏ها در اين جهان داراى يك حركت سالم و جامعه آنها نيز داراى نظم و انتظام باشد، حكمت اقتضا مى‏كند كه وعد و وعيد هم باشد.
و اگر خداوند به تبهكاران وعده عذاب داده بايد به وعده خود عمل كند چون در غير اين صورت وعده و وعيد اثر مثبت در جامعه نمى‏گذارد. ولى از نظر ما اين نظريه مردود است. چون گفته شد كه ثواب و عقاب يك امر قراردادى نيست بلكه، اثر ذاتى و مستقيم اعمال است. علاوه، خداوند باب مغفرت، توبه و شفاعت را باز گذاشته است تا در قيامت از تخفيف عذاب برخوردار شوند و اين دليل بر آن است كه عمل كردن به وعده براى خداوند حتمى نيست.
ما در اينجا شانزده آيه را كه به مسئله تجسم اعمال اشاره دارند متذكر مى‏شويم:
1- «يومئذ يصدر الناس اشتاتاً ليروا اعمالهم * فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره * و من يعمل مثقال ذرة شراً يره.» (3)
«در آن روز مردم به صورت گروه‏هاى مختلف از قبر خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر كس به اندازه سنگينى ذره‏اى كار خير انجام داده آن را مى‏بيند، و هر كس به اندازه سنگينى ذره‏اى كار بد انجام داده باشد آن را مى‏بيند.» (4)
2- «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امداً بعيداً.» (5)
«روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مى‏بيند و دوست دارد ميان او آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زيادى باشد.»
3- «سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة.» (6)
«به زودى در روز قيامت آنچه را درباره آن بخل ورزيدند همانند طوقى به گردن آنها مى‏افكنند.»
4- «و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا يظلم ربك احداً.» (7)
«در آن روز همه اعمال خود را حاضر مى‏بينند و پروردگارت به احدى ظلم نمى‏كند.»
5- «انما تجزون ما كنتم تعملون.» (8)
«در آن روز تنها به اعمالتان جزا داده مى‏شويد.» (9)
6- «و اذا الجحيم سعرت * و اذا الجنة ازلفت * علمت نفس ما احضرت» (10)
«در آن هنگام كه دوزخ شعله‏ور گردد و در آن هنگام كه بهشت نزديك شود، آرى در آن موقع هر كس مى‏داند چه چيزى را آماده كرده است.»
7- «يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون.» (11)
«در آن روز طلا و نقره‏اى را كه جمع آورى كرده‏ايد در آتش جهنم گداخته كرده و با آن پيشانى و پهلوها و پشتهايشان را داغ مى‏كنند و به آنها مى‏گويند كه اين همان چيزى است كه براى خود گنجينه ساختيد. پس بچشيد چيزى را كه براى خود اندوختيد.»
8- «فاليوم لا تظلم نفس شيئاً و لا تجزون الا ما كنتم تعملون.» (12)
«در آن روز به آنها گفته مى‏شود: امروز به هيچ كس ذره‏اى ستم نمى‏شود، و جز آنچه را عمل مى‏كرديد جزا داده نمى‏شويد.»
9- «و من جاء بالسيئة فكبت وجوههم فى النار هل تجزون الا ما كنتم تعملون.» (13)
«كسانى كه اعمال بدى انجام دهند، با صورت در آتش افكنده مى‏شوند، آيا جزايى جز آنچه عمل مى‏كرديد خواهيد داشت؟»
10- «و لكل درجات مما عملوا و ليوفيهم اعمالهم و هم لا يظلمون.» (14)
«براى هر كدام از آنها درجاتى ست بر طبق اعمالى كه انجام داده‏اند، تا خداوند كارهايشان را بى كم و كاست به آنها تحويل دهد؛ و به آنها هيچ ستمى نخواهد شد.»
11- «و وفيت كل نفس ما عملت و هو اعلم بما يفعلون.» (15)
«و به هر كس آنچه انجام داده است بى كم و كاست داده مى‏شود و خدا نسبت به آنچه انجام مى‏دادند از همه آگاهتر است.»
12- «و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون.» (16)
«و آنچه از اموال انفاق مى‏كنيد براى خودتان است و هرگز به شما ستم نخواهد شد.»
13- «ان الذين يأكلون اموال اليتامى ظلماً انما يأكلون فى بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً.» (17)
«كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند در حقيقت تنها آتش مى‏خورند و به زودى در شعله‏هاى آتش مى‏سوزند.»
14- «و بدالهم سيئات ماكسبوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن.» (18)
«در آن روز اعمال بدى را كه انجام داده‏اند براى آنها ظاهر مى‏شود و آنچه را كه استهزاء مى‏كردند بر آنها واقع مى‏گردد.»
15- «و من كان فى هذه أعمى فهو فى الآخرة أعمى و أضل سبيلاً.» (19)
«هر كس در اين جهان نابينا است در عالم آخرت نيز نابينا و گمراه‏تر خواهد بود.»
16- «و نحشروهم بوم القيامة على وجوههم عمياً و بكماً و صماً.» (20)
«گمراهان را در روز قيامت كور و گنگ و كر محشور خواهيم كرد.»
در جلسات گذشته گفته شد كه مسئله تجسم اعمال مورد اتفاق روايات و ظواهر نزديك به صريح آيات قرآن كريم است. تا به اينجا اين مسئله را از ديدگاه قرآن كريم و آياتى كه در اين زمينه مطرح بود مورد بحث قرار داديم.
در روايات اسلامى نيز مسئله تجسم اعمال بازتاب گسترده‏اى دارد تا جايى كه مرحوم شيخ بهايى روايات زيادى را در كتاب «الاربعين» نقل مى‏كند و مى‏گويد:
«الحق ان الموزون فى النشأة الاخرى هو نفس الاعمال لا صحائفها.»
«در روز قيامت در ترازوى اعمال عملى را كه انسان انجام داده مى‏آورند نه صحيفه‏اى كه رويش نوشته شده است»
اينك به ذكر روايات در اين باره دقت كنيد:
1- محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) در معناى آيه «سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة» (21) سئوال مى‏كند آن حضرت در پاسخ مى‏فرمايد:
«ما من عبد منع زكاة ماله الا جعل اللَّه ذالك يوم القيامة ثعباناً من نار مطوقاً فى عنقه.» (22)
«هيچ بنده‏اى نيست كه از پرداختن زكات خوددارى كند مگر اين كه خداوند آن را روز قيامت مبدل به اژدهايى آتشين مى‏كند كه طوق گردن او مى‏شود.»
2- قيس بن عاصم يكى از صحابى مشهور پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) مى‏گويد: با جماعتى از «بنى تميم» خدمت پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) رسيدم، عرض كردم: اى پيامبر خدا ما را موعظه كن، زيرا كار ما طورى است كه از صحرا و بيابان‏ها عبور مى‏كنيم، پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در پاسخ وى فرمود:
«يا قيس! ان مع العز ذلاً، و إن مع الحياة موتاً، و إن مع الدنيا اخرة، و إن بكل شى‏ء رقيباً، و على كل شى‏ء حسيباً و ان لكل اجل كتاباً، و انه لا بد لك يا قيس من قرين يدفن معك و هو حى و تدفن معه و انت ميت، فان كان كريماً اكرمك، و ان كان لئيماً اسلمك، ثم لا يحشر الا معك، و لا تحشر الا معه، و لا تسئل الا عنه.» (23)
«اى قيس! با عزت، ذلت است و با حيات ، مرگ ، و با دنيا آخرت ، و هر چيزى حسابگرى دارد، و هر اجلى كتابى، اى قيس! تو همنشينى خواهى داشت كه با تو دفن مى‏شود در حالى كه او زنده است، و تو با او دفن مى‏شوى در حالى كه تو مرده‏اى، اگر او گرامى باشد تو را گرامى مى‏دارد، و اگر پست باشد تو را تسليم مى‏كند. او فقط با تو محشور مى‏شود، تو نيز فقط با او، و تنها با او سؤال مى‏شوى، پس آن را صالح قرار ده، چرا كه اگر صالح باشد موجب آرامش تو است، و اگر فاسد باشد مايه وحشت تو است، و او عمل تو است!»
در ذيل روايت آمده است:
«قيس بن عاصم» عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیه واله) دوست دارم اين كلام در قالب اشعارى ريخته شود تا به آن در برابر كسانى كه نزد ما هستند مفتخر باشم، و آن را ذخيره كنم، پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) دستور داد «حسان بن ثابت» را حاضر كردند، ولى مردى به نام «صلصال بن صلصال» در خدمت پيامبر(صلی الله علیه واله) حاضر بود عرض كرد اين رسول خدا(صلی الله علیه واله) ! ابياتى به نظرم رسيده گمان مى‏كنم موافق مقصود قيس باشد فرمود: بخوان! و اشعارى خواند.
3- «اذا بعث اللَّه المؤمن من قبره خرج معه مثال يقدمه أمامه، كلما راى المؤمن هولاً من اهوال يوم القيامة قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و ابشر به السرور و الكرامة من اللَّه عز و جل حتى يقف بين يدى اللَّه تعالى فيحاسبه جساباً يسيراً، و يأمر به الجنة، و المثال امامه. فيقول له المؤمن: يرحمك اللَّه، نعم الخارج خرجت معى من قبرى و ما زلت تبشرنى بالسرور و الكرامة من اللَّه عز و جل حتى رأيت ذالك، فمن انت؟ فيقول: انا سرور الذى كنت ادخلته على اخيك المؤمن فى الدنيا خلقنى اللَّه منه.» (24)
«هنگامى كه خداوند مؤمنى را روز قيامت محشور مى‏كند و از قبر برمى انگيزد يك مثال همراه او از قبر بيرون مى‏آيد و جلوه او مانند راهنما حركت مى‏كند، هرگاه به چيزى كه موجب هول و هراس مى‏شود برسد مى‏گويد نگران نباش و نترس، بشارت باد ترا به اين كه خوشحال و مورد كرامت خدا هستى، و در پيشگاه خداوند محاسبه بسيار آسانى دارى. دستور مى‏دهد به اين شخص كه روانه بهشت گردد. آن مثال و شبه همين طور در جلوى او حركت مى‏كند و به او مى‏گويد: خدا ترا بيامرزد! تو كيستى كه اين همه مايه سرور و خوشبختى من گرديدى و راهنماى من شدى؟ مى‏گويد: من همان سرورى هستم كه بر دل برادر مؤمن وارد كرده بوديد و اكنون خداوند از همان سرور مرا آفريده است.»
4- ابو بصير از امام باقر يا امام صادق(علیه السلام) روايت مى‏كند:
«اذا مات المؤمن دخل معه فى قبره ستة صور، فيهن صورة هى احسنهن وجهاً و ابهاهن هيأة واصيبهن ريحاً و أنظفهن صورة. قال: فنقف صورة عن يمينه، و اخرى عن يساره، و اخرى بين يديه، و اخرى خلفه، و اخرى عند رجليه...» (25)
«هنگامى كه بنده مؤمن مى‏ميرد همراه او در قبر شش صورت وارد مى‏شود كه يك صورت از همه زيباتر است...
صورتى در طرف راست، صورتى در طرف چپ، صورتى در پيش رو، و ديگرى در پشت سر، و ديگرى در پايين پا، و آن صورتى كه از همه زيباتر است بالاى سر او قرار مى‏گيرد. و هر گاه عذابى از سمت راست آيد صورت سمت راست مانع مى‏شود و همچنين از پنج جهت ديگر. صورتى كه از همه زيباتر است خطاب به بقيه كرده و مى‏گويد:
شما كيستيد؟ خدا جزاى خيرتان دهد، صورت طرف راست مى‏گويد: من نمازم، و آن كه دست چپ است مى‏گويد: من زكاتم، و آن كه پيش او است مى‏گويد: روزه‏ام، و آن كه پشت سر است مى‏گويد: حج و عمره‏ام، و آن كه پايين پا است مى‏گويد: من نيكى هايى هستم كه نسبت به برادرانت كردى. سپس آنها به آن صورت زيبا مى‏گويند:
تو كيستى كه از همه زيباترى؟ مى‏گويد: «أنا الولاية لآل محمد(صلی الله علیه واله)»، «من ولايت آل محمدم.»
5- از رسول خدا(صلی الله علیه واله) روايت شده است كه فرمود:
«إن المؤمن اذا خرج من قبره صور له عمله فى صورة حسنة فيقول له ما انت؟ فو اللَّه انى لاراك امرأ صدق، فيقول له: انا عملك. فيكون له نوراً و قائداً الى الجنة.» (26)
«هنگامى كه مؤمن از قبرش خارج مى‏شود عمل او به صورت زيبايى در برابر او ظاهر مى‏شود و مى‏گويد: تو كيستى؟ به خدا سوگند من تو را شخصى صادقى مى‏بينم. او در جوابش مى‏گويد: من عمل تو هستم، و او براى مؤمن نور و روشنايى و راهنما به سوى بهشت است.»
6- در حديثى ديگر از رسول خدا(صلی الله علیه واله) آمده است كه فرمود: جبرئيل به من گفت:
«يا محمد! عش ما شئت فانك ميت و أحبب من شئت فإنك مفارقه، و اعمل ما شئت فانك ملاقيه.» (27)
«اى محمد! هر چه بخواهى عمر كن ولى سرانجام مرگ است، هر كه را مى‏خواهى دوست بدار ولى بالاخره مفارقت است، هر كارى و عملى مى‏خواهى انجام بده كه سرانجام آن را ملاقات خواهى كرد.»
7- از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود:
«اذا وضع الميت فى قبره مثل له شخص فقال له: يا هذا كنا ثلاثة، كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك، و كان اهلك فخلفوك و انصرفوا عنك و كنت عملك فبقيت معك اما انى كنت اهون الثلاثة عليك» (28)
«هنگامى كه ميت بر قبر گذارده مى‏شود، شخصى در برابر او آشكار و مجسم مى‏شود و به او مى‏گويد: اى انسان! ماسه چيز بوديم: يكى رزق تو بود كه با پايان عمرت قطع شد، و ديگرى خانواه‏ات بودن كه ترا گذاشتند و رفتند، و من عمل تو هستم كه با تو مانده‏ام، ولى من از هر سه براى تو كم ارزش‏تر بودم.»
8- سويد بن غفله كه يكى از مواليان و مقربان درگاه اميرالمؤمنين(علیه السلام) بود از آن حضرت نقل مى‏كند: «ان ابن ادم اذا كان فى آخر يوم من ايام الدنيا و اول يوم من ايام الآخرة...» (29)
9- در روايتى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) آمده است:
«لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فرأيت فيها قيعاناً، و رأيت ملائكة يبنون... و ربما امسكوا فقلت لهم: ما لكم قد امسكتم؟ قالوا: حتى تجيننا النفقة. فقلت: و ما نفقتكم؟ قالوا: قول المؤمن «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله إلا اللَّه و اللَّه اكبر» فإذا قال بنينا و إذا سكت امسكنا.» (30)
«هنگامى كه من به معراج رفتم وارد بهشت گرديدم. بهشت زمين هموارى بود ملائكه هايى ديدم كه مشغول ساختمان بودند و گاهى از احداث ساختمان دست نگه مى‏داشتند. از آنها فلسفه اين كار را سؤال كردم گفتند: مصالح ما تمام مى‏شود و منتظر مصالح هستيم، گفتم: مصالح ساختمانى شما چيست؟ گفتند: تسبيحات اربعه (سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر).
10- امام باقر(علیه السلام) طى حديثى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود:
«من قال سبحان اللَّه غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة و من قال الحمد للَّه، غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة، و من قال لا اله الا اللَّه غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة و من قال اللَّه اكبر، غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة، فقال له رجل من قريش: يا رسول اللَّه! إن شجرنا فى الجنة لكثير، فقال(صلی الله علیه واله): نعم، و اياكم ان ترسلوا عليها ناراً فتحرقوها و ذالك قوله عز و جل: «يا ايها الذين امنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم.» (31) (32)
«هر كس يك «سبحان اللَّه» بگويد خداوند برايش در بهشت يك درخت غرس مى‏كند و هر كس «الحمدللَّه» بگويد خداوند يك درخت برايش در بهشت مى‏كارد و هر كس «لا اله الا اللَّه» بگويد خداوند يك درخت برايش در بهشت غرس مى‏كند و هر كس «اللَّه اكبر» بگويد خداوند نيز يك درخت در بهشت غرس مى‏كند. شخصى از قريش از رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) پرسيد: بنابراين، ما بايد در بهشت درختان زيادى داشته باشيم! حضرت فرمود: بله، ولكن مبادا آتشى بفرستيد و تمام اين درخت‏هاى غرس شده را بسوزانيد. و اين كلام خداوند عزو جل است كه مى‏فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از خداوند و رسولش اطاعت كنيد و اعمال شما را باطل نكنيد.»
بنابراين اعمال نيك و بد انسان در اين جهان به صورت درخت در روز قيامت مى‏شود.
همان گونه كه خداوند سبحان در قرآن كريم نيز مى‏فرمايد: «ان الذين يأكلون اموال اليتامى ظلماً انما يأكلون فى بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً.» (33) «كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند در حقيقت تنها آتش مى‏خورند، و به زودى در شعله‏هاى آتش جهنم مى‏سوزند.»
ظاهر آيه اين است كه در اين دنيا آتش را در دل خود وارد مى‏كنيد منتهى آتش به صورت مال است كه در آخرت به صورت آتش واقعى جلوه مى‏كند.
«ان الذين يكتمون ما انزال اللَّه من الكتاب و يشترون به ثمناً قليلاً اولئك ما يأكلون فى بطونهم الا النار.» (34) «كسانى كه كتمان مى‏كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده و آن را به بهاى كمى مى‏فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى‏خورند.»
و در سوره اسرا مى‏فرمايد: «و من كان فى هذه اعمى فهو فى الآخرة اعمى و اضل سبيلاً.» (35) «كسى كه در اين جهان از ديدن چهره حق نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراه‏تر است.»
«و من اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكاً و نحشره يوم القيامة اعمى * قال رب لم حشرتنى اعمى و قد كنت بصيراً * قال كذالك اتتك اياتنا فنسيتها و كذالك اليوم تنسى.» (36)
«هر كس از ياد من روى گردان شود زندگى سخت و تنگى خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور مى‏كنيم. مى‏گويد: پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم! مى‏فرمايد: آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى ؛ امروز نيز تو فراموش خواهى شد.»
در نتيجه تجسم اعمال به گونه‏اى كه در روايات مطرح شده امرى ممكن و قابل قبول است و با ظواهر قرآن تطابق دارد.
علاوه، با پذيرفتن تجسّم اعمال، مشكل عذاب اخروى نيز حل مى‏شود. زيرا عذاب در آخرت نمى‏تواند آثار و فوائد عقوبت در اين جهان را داشته باشد. فائده عقوبت همانا جلوگيرى از انجام وقوع جرم است، كه مجرم يا ديگران از ترس عقوبت، دست به گناه دراز نكنند. و احياناً براى انتقام بزهكاران است كه هيچ يك از اين آثار را نمى‏توان بر عذاب اخروى بار نمود.
تشفى و حس انتقامجويى در آنجا مفهومى ندارد. عبرت گرفتن جايى ندارد، پس عقوبت در آن جهان براى چيست؟ آنچه مشكل را حل مى‏كند، همان مسأله «تجسم اعمال» است كه عقوبت در آن جهان همان تبلور اعمال انجام شده اين جهان است و جزاء و عقوبات در آخرت آثار ذاتى اعمال در دار دنيا است. مانند آنكه طبيب گويد: فلان گياه را نخور كه به سردرد مبتلا مى‏گردى كه ابتلاى به سردرد عقوبت قراردادى براى خوردن آن گياه نيست، بلكه صرفاً اثر طبيعى آن است كه عارض انسان مى‏گردد.
همين گونه است عذاب اخروى، قراردادى نيست، بلكه آنچه به انسان در آن روز مى‏رسد، اثر ذاتى و طبيعى كردار او در امروز است. و اين كردار انسان است كه در آن جهان به صورت انواع عقوبتها بروز و ظهور مى‏كند.
علاوه بر مسأله تجسّم اعمال، از آيات و روايات اسلامى بدست مى‏آيد كه خُلق و خوى آدمى نيز در آن روز در چهره و اندام انسان ظاهر مى‏گردد، و افراد به صورتهاى مختلفى وارد عرصه محشر مى‏گردند، صورتهايى كه مناسب صفات درون آنها است.
آنها كه درونى پر از نور ايمان داشته چهره‏اى پاك و روانى تابناك داشته، با چهره‏هاى سفيد و نورانى و درخشنده وارد محشر مى‏شوند، و آنها كه دلهايى تاريك از ظلمت كفر و نفاق داشته با چهره‏هاى سياه و گرفته وارد مى‏شوند:
«يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم اكفرتم بعد إيمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون. و أما الذين ابيضت وجوههم ففى رحمة اللَّه هم فيها خالدون.» (37)
«روزى كه چهره‏هايى سفيد و چهره‏هايى سياه مى‏شوند آنها كه چهره‏هايى سياه دارند به آنها گفته مى‏شود: آيا پس از ايمان كافر شديد؟ پس بچشيد عذاب را به جهت كفرتان. و آنها كه چهره‏هايى سفيد دارند در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن مى‏مانند.»
و در سوره يونس درباره سرنوشت تبهكاران پليد در قيامت مى‏خوانيم: «كأنما اغشيت وجوههم قطعاً من الليل مظلماً.» (38) «آنچنان چهره‏هايشان تاريك است كه گويى پاره‏هاى شب ظلمانى صورتهايشان را پوشاند.»
آرى آن روز، روز بروز ظهور خُلق و خوى‏هاى درونى و ملكات نفسانى است كه علانية آشكار مى‏گردد، تمامى وجود انسان، ظاهر و باطن را فرا مى‏گيرد و به رنگ خود در مى‏آورد.
لذا يكى از اسامى قيامت «يوم تبلى السرائر» (39) مى‏باشد. يعنى روزى كه سريره‏ها مورد آزمايش قرار گرفته آشكار مى‏شود.

پی نوشت:
1. كهف 49:18.
2. يس 54:36.
3. زلزله 8-6:99.
4. منكرين تجسم اعمال، در تأويل آيه گفته‏اند: «مراد ليروا جزاء اعمالهم» است.
5. آل عمران 30:3.
6. آل عمران 180:3.
7. كهف 49:18.
8. طور 16:52؛ تحريم: 7:66.
9. كلمه «انما» حصر را مى‏فهماند. يعنى: شما جزا داده مى‏شويد به نفس عملى كه انجام داده‏ايد و عمل شما جزاى شما خواهد بود. و نمى‏گويد: «انما تجزون بما كنتم» خدا شما را مجازات مى‏كند به جهت اعمالى كه انجام داده‏ايد.
10. تكوير 81: 14-12.
11. توبه 35:9.
12. يس 54:36.
13. نمل 90:27.
14. احقاف 19:46.
15. زمر 70:39.
16. بقره 272:2.
17. نساء 10:4.
18. زمر 48:39.
19. اسراء 72:17.
20. اسراء 98:17.
21. آل عمران 180:3.
22. عياشى 158/207:1.
23. خصال صدوق، ابواب الثلاثة، ح 93؛ امالى صدوق، مجلس اول؛ الاصابة ابن حجر عسقلانى، ج‏2، ص‏193.
24. كافى 8/190:2 و 10/191 و 12؛ مصابيح الانوار 47/149:2.
25. محاسن برقى 1036/448:1 (چاپ مجمع)، بحار الانوار 50/235-234:6.
26. كنز العمال 38963/366:14.
27. كنز العمال 42114/546:15.
28. فروع كافى 14/240:3.
29. كافى 1/231-231:3.
30. وسائل الشيعه 10/189-188:7.
31. محمد 33:47.
32. وسائل الشيعه 5/187-186:7.
33. نساء 10:4.
34. بقره 174:2.
35. اسراء 72:17.
36. طه 126-124:20.
37. آل عمران 107-106:3.
38. يونس 27:10.
39. طارق 9:86.

 

منبع:معارفى از قران ، ص 172 - 155