نويسنده: محمد تقي فعّالي

 

و) يوگا

نقطه نظر او درباره‌ي انرژي كنداليني كه از اصول مهم يوگا به شمار مي‌رود، نشان مي‌دهد كه وي مكاتب متنوع يوگا را مي‌شناخته و خود نيز به انجام آنها لااقل براي مدتي در ساليان جواني‌اش اهتمام داشته است، اما هم چون هميشه تفسير و تأويل خود را از كنداليني دارد و همان نظر خود را به مخاطبين ارائه مي‌كند:
من نسبت به مردمي ‌كه از بيدارسازي كونداليني سخن مي‌گويند، ترديد دارم. آنها روي آن ديگري كار نكرده‌اند، ولي مي‌گويند كونداليني را بيدار ساخته‌اند، بنابراين من صلاحيت آنها را مورد ترديد قرار مي‌دهم. (1)
كريشنا مورتي به ابعاد ديگر يوگا هم اشاره مي‌كند.
يكي از مؤلفه‌هاي يوگا اعتقاد به كالبدهاي هفت گانه است. بدن‌هاي هفت گانه‌ي انسان عبارتند از: بدن مادي يا فيزيكي، بدن اثيري يا اتري، بدن ستاره‌اي يا احساسي، بدن ذهني، بدن روحاني، بدن كيهاني و بدن نيرواني (2). بنابراين غير از بدن مادي كه با حواس فيزيكي قابل تشخيص است، انسان داراي كالبدهاي تودرتوي ديگري است كه واقعيت دارد، اما با حواس ظاهري قابل درك نيستند. هر كدام از آنها داراي انرژي، شكل و رنگ خاصي است و با بدن فيزيكي در ارتباط مستقيم است.
هر يك از بدن‌ها ارتعاشات مخصوصي از انرژي دارد كه داراي فركانس‌هاي خاصي هم هست. مثلاً بدن اثري كه به بدن فيزيكي نزديك تر است، پايين‌ترين ارتعاش را از نظر فركانس دارد و به هر ميزان به بدن‌هاي بالاتر دسترسي پيدا كنيم فركانس‌هاي انرژي آن بيشتر مي‌شود و بالاتر مي‌رود. هر يك از بدن‌ها رقصي از انرژي هستند. هرگاه انسان رو به رشد باشد، فركانس‌هاي مربوط به بدن افزايش مي‌يابد. آگاهي هر بدني به ميزان ارتعاشات بستگي دارد، بنابراين اگر انسان به فرم‌هاي بالاتري از انرژي دست يافت به آگاهي و هوشياري بيشتر مجهز شده است. البته ارتعاشات و امواج انرژي بدن‌هاي مختلف در يكديگر نفوذ مي‌كنند، ولي كسي كه قادر به ديدن آنها باشد تفاوت ميان آنها را تشخيص مي‌دهد.
كريشنا مورتي در گفته‌هاي خود مسأله‌ي پيش گفته را بارها مورد تأييد قرار مي‌دهد و با اشاره به كالبدها و بدن‌هاي مختلف انساني و مسأله‌ي انرژي كيهاني كه در كالبدهاي آدمي ‌هم نفوذ دارد. (3)، سعي دارد ذهن مخاطبين را براي پذيرش افكار خود بيش از پيش آماده كند. در يك جمله مي‌توان گفت كه كريشنا مورتي علاقه و شيفتگي خود را به انديشه‌ها و جريان‌هاي معنوي هند در جاي جاي آثارش نشان داده است و بيش از همه نسبت به بودا.
موضوع غير عادي و عجيب در همه اين‌ها آن است كه من هميشه شيفته و مجذوب بودا بوده‌ام.(4)

تحليل و بررسي

به نظر مي‌رسد موارد ذيل درباره‌ي يوگا قابل تأمل باشند:

يك)بن بست روش شناسي

به طور كلي براي اثبات هر ادعا به يكي از سه شيوه مي‌توان تمسّك جست: عقلي، تجربي و وحياتي. اگر گزاره‌اي از سنخ عقلاني بود، براي اثبات آن مي‌توان از استدلال‌هاي منطقي و براهين عقلي بهره گرفت. اگر گزاره‌اي تجربي يا حسي بود، مي‌توان بر اساس شيوه‌هاي علمي‌ و تجربي به اثبات آن پرداخت و نيز اگر با گزاره‌اي تعبدي مواجه شديم، راه اثبات آن وحي آسماني است. پرسش مهمي‌ كه در اينجا قابل ذكر است اينكه يوگيست‌ها كه اصول خود را تقريباً قبل از ميلاد مسيح مطرح كرده‌اند، براساس كدام روش به اثبات آن اصول مي‌پردازند؟ گزاره‌هايي مثل اينكه انسان هفت كالبد دارد، مراكز انرژي بدن هفت چاكرا است و انسان داراي نادي‌هاي بي شمار يا سه نادي اصلي است، همراه بيان ده‌ها ويژگي در اين باره، اين گزاره‌ها با كدام يك از سه روش پيش گفته قابل اثبات است؟ و پيروان يوگا براي اثبات اصول و مباني خود چه روشي ارائه كرده‌اند؟
بدون شك راه اثبات اين گونه گزاره‌ها و ادعاها وحي آسماني نيست و معتقدان به يوگا هم به هيچ جمله‌اي از كتاب‌هاي مقدس استناد نكرده‌اند. از سوي ديگر روش استدلال و برهان هم در اينجا چاره ساز نيست. چنان كه پيروان مكتب يوگا هم به ارائه‌ي استدلال‌هاي منطقي و براهين عقلي متوسل نشده‌اند. تنها راه چاره ساز استفاده از روش تجربي است. آنها مي‌توانند بگويند سخنان بزرگان يوگا، نظير پاتانجلي، نتيجه‌ي تجربيات دروني خود اوست. حالا جاي اين پرسش مهم است كه آيا تجربه‌ي شخصي يك يا چند انسان در صدها سال گذشته مي‌تواند راهي براي بشريت و انسان معاصر براي رسيدن به حقايق باشد؟ اگر يك انسان براساس يافته‌هاي دروني خود به اموري دست يافت، آيا اين يافته‌ها در آن حد و اندازه است كه منجي بشر باشد؟ راهي كه پشتوانه‌ي وحي الهي ندارد و نيز از سوي استدلال‌هاي عقلي حمايت و تأئيد نمي‌شود، آيا مي‌تواند دستگير انسان‌ها باشد و بشريت را به سر منزل مقصود برساند؟ آيا بهتر نيست براي به فعليت رساندن نيروها و استعدادهاي دروني، از راهي كه خالق هستي و انسان گفته است پيروي كنيم؟ و اصولاً اين پرسش اساسي و حياتي پيش روي ماست كه راه نجات بشر، راهي است كه خدا نشان دهد يا بشر؟

دو) يوگا را با عرفان چه كار؟

گيريم تمام اصول و راه كارهاي يوگا درست باشد، در اين صورت آنچه ما در اختيار داريم يك سلسله تكنيك‌هاي پيچيده و بعضاً بسيار سخت و دشوار است. اين تكنيك‌ها و تمرين‌ها را در كتاب‌هاي مختلف مي‌توان يافت. در اين زمينه به زبان فارسي صدها صفحه مطلب وجود دارد. (5) كه البته ميان آنها تفاوت‌ها و گاه تناقض‌هايي هم به چشم مي‌خورد. اين تكنيك‌ها و تمرين‌ها كه امروز در كلاس‌هاي مختلف يوگا آموزش داده مي‌شود، به دنبال اهداف و منافعي است. پرسش مهمي‌ كه در اينجا به ذهن مي‌رسد اين است كه يوگا را با عرفان چه كار؟ فوايد و آثاري كه عمدتاً براي يوگا مطرح مي‌شود، فوايد جسمي، عصبي و حداكثر ذهني است.
امروزه بسياري از يوگيست‌ها از يوگا توقعي جز داشتن اندامي ‌متناسب، درماني بعضي بيماري‌ها، كاهش اختلالات روحي رواني، رهايي از خشم، كاهش افسردگي، كاهش دردهاي زايمان، لاغر شدن، داشتن صورتي زيبا ندارد. اگر فرض كنيم اين توقعات و انتظارات از ورزش‌هاي يوگا دست يافتني باشد، پرسش اين است كه اين امور با عرفان چه ارتباطي دارد؟ عرفان مؤلفه‌هاي خاصي دارد؛ مولفه‌هايي از قبيل؛ تقرب به خدا، يك سو نگريستن، يكسان زيستن، رهايي از دنيا و زمان و مكان، يافتن راهي براي دريافت مستقيم حقيقت به نام مكاشفه، توجه به باطن و درون جهان انسان، استفاده از رياضتي كه براساس شريعت باشد و در نهايت يافتن آرامشي كه با اعتماد به قدرت و علم بي پايان الهي حاصل شود.
حال اگر اين عناصر در مكتبي وجود داشت، آن مكتب عرفاني است؛ در حالي كه يوگا از بسياري از اين مولفه‌ها خالي است؛ بنابراين بايد حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. يوگا يا نوعي ورزش ذهني است يا روشي براي تعادل ذهن و جسم يا راه كاري براي دستيابي به آرامش جسمي‌ و ذهني. هيچ يك از اين تعاريف، عرفان نيست. عرفان، تقرب به خداست و يوگا راهي براي تقرب به خدا نيست. راه خدا با يوگا به دست نمي‌آيد؛ راه خدا با تكنيك‌ها و تمرين‌هايي كه محور آن آثار و فوايد جسمي‌ و ذهني است حاصل نمي‌شود؛ پل ارتباط با خدا از يوگا نمي‌گذرد.
از سوي ديگر محور تمام تكنيك‌ها و فرمول‌هاي يوگا، كار با جسم و كالبد فيزيكي است. در حالي كه نخستين قدم عرفان بريدن از جسم ماده است و اين همان چيزي است كه در تعاليم ديني از آن به «انقطاع» تعبير مي‌شود و شريعت راه كاري است براي رسيدن به اين مقصود بلند. يوگا با ماده است و عرفان بردين از ماده. بنابراين يوگا و عرفان به معناي واقعي و راستين از جمله امور پارادوكسيكال‌اند.

سه) آرامش

يكي از مهم ترين اهداف و فوايد يوگا آرامش است. اگر اين پرسش را كه «راه حصول آرامش چيست» به قرآن عرضه كنيم، پاسخي كه دريافت مي‌كنيم اين است كه: آرامش از هيچ راهي جز ياد خدا، اعتماد به او و تكيه بر علم و قدرتش حاصل نمي‌شود. «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
» (6) اگر انسان براي مشكل اداري به رئيس اداره‌ي مراجعه مي‌كند، علتش آن است كه از قدرت او استفاده كند؛ اگر انسان براي حل بحران مالي به رئيس بانك تقاضا مي‌دهد، علتش آن است كه براي او قدرتي براي حل مشكل خود قائل است؛ اگر انسان مبتلا به مشكل قضايي شود، به كارشناس امور قضايي مراجعه مي‌كند تا از اطلاعات و علم او در اين راه بهر برد. تمام موارد پيش گفته در اين جهت مشترك‌اند كه انسان معمولاً براي حل مشكلات خود به قدرت و علم پناه مي‌برد و پس از كسب قدرت و علم، به آرامشي نسبي دست مي‌يابد. اما آرامش نهايي، واقعي و ماندگار زماني حاصل مي‌شود كه انسان به قدرت و علم مطلق پناه ببرد و خدا تنها موجودي است كه تمام كمالات را با هم و به صورت نامحدود در اختيار دارد. پس فقط و فقط با اعتماد به او و اتكا به علم، قدرت و رحمت او بشريت حلاوت آرامش را در كام خود مي‌چشد.

پي‌نوشت‌:

1. كريشنا مورتي، عرفان و خودشناسي، ترجمه‌ي مجيد آصفي، ص 138.
2. در رابطه با كالبدها و بدن‌ها از منابع ذيل استفاده شده است: نيچالا جويي دوي، يوگا براي شفا بخشي، ترجمه شهره عبدالهي، ص 90-105؛ يوگا ذهن بدن، ص 14-16؛ شليلا شارامون، چاكرا درماني، ترجمه رايمون شهابي، ص 13-28؛ سولوجاناد. تلنگ، درك يوگا از راه شناخت بدن، ترجمه‌ي هما ارونديان و ... ص15-20، جنويولوئيس پاولسون، كنداليني و چاكراها، ص 85-115.
3. ر. ك: كريشنا مورتي، آغاز و انجام، ترجمه‌ي مجيد آصفي، ص 38 به بعد؛ كريشنا مورتي، پر پرواز، ترجمه‌ي مرسده لساني، ص 29 به بعد.
4. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص 266.
5. بنگريد به: سيما سوندهي، يوگا در دوران بارداري، ترجمه‌ي مينا اعظامي؛ سيما سوندهي، يوگا پس از زايمان، ترجمه‌ي مينا اعظامي؛ تووا، يوگاي صورت، ترجمه‌ي هما سيد احمدي؛ سوامي‌ ساتياناندا، يوگا و لاغري، ترجمه‌ي رضا رامز؛ كارول ميگو، ورزش‌هاي صورت، ترجمه‌ي هما سيد احمدي؛ اريك استون مودلاو، تائو يوگا و چي تونگ، ترجمه مهيار جلالياني؛ هوارد كنت، يوگا در ژرفاي زندگي، ترجمه‌ي سيد حميدرضا جعفري.
6. رعد/28.

منبع مقاله :
فعّالي، محمّدتقي؛ (1388)؛ نگرشي بر آراء و انديشه‌هاي کريشنا مورتي، تهران: سازمان ملي جوانان، چاپ اول.