اصل بد
چوپاني توله گرگي را که تازه به دنيا آمده بود، يافت و آن را پيش سگهاي گلّهاش برد. توله گرگ با سگها بزرگ شد و هر وقت گرگي گوسفندي را از گلّه ميربود، همراه سگها، او را تعقيب ميکرد. گاهي که سگها
نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
چوپاني توله گرگي را که تازه به دنيا آمده بود، يافت و آن را پيش سگهاي گلّهاش برد. توله گرگ با سگها بزرگ شد و هر وقت گرگي گوسفندي را از گلّه ميربود، همراه سگها، او را تعقيب ميکرد. گاهي که سگها موفّق نميشدند گوسفند را از گرگ پس بگيرند، تولهي گرگ به تعقيب ادامه ميداد و هنگامي که به گرگ ميرسيد- همانند يک گرگ- در خوردن گوسفند با او شريک ميشد. گاهي هم که گرگي به گلّه نميزد، خودش گوسفندي را ميکشت و آن را با سگهاي گلّه تقسيم ميکرد. سرانجام چوپان ماجرا را فهميد و توله گرگ را به درختي دار زد.
اصل بد نيکو نگردد، زان که بنيادش بد است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
اصل بد نيکو نگردد، زان که بنيادش بد است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}