شمع سحر سوز

نويسنده:محمد جواد نورمحمدى




تولد و كودكى

سال 757 ق . بود و سالها از حمله وحشيانه مغول گذشته اما زخم آن همچنان باقى بود. شهرهاى اسلامى به ويرانه تبديل گشته بود ولى حله به تدبير عالمان آن ديار از اين حملات در امان مانده ، در آرامشى نسبى به سر مى برد.
حله اكنون يكى از شهرهاى استان بابل است و در گذشته هاى دور به آن جامعان مى گفتند. اين شهر را ((سيف الدوله صدقه )) يكى از پادشاهان آل مزيد كه از سلسله هاى شيعه به حساب مى آمدند در محل جامعان بنا نهاد و حله ناميد. تا سال 547 حكومت حله به دست بنى مزيد بود و پس از آن مدتى در دست عباسيان ، زمانى در قلمرو ايلخانان و هنگامى در سيطره آل جلاير به حساب مى آمد.
فارغ از هياهوى دنياپرستان در شهر حله در منزل يكى از شيعيان بنام شيخ شمس الدين محمد بن فهد كودكى به دنيا آمد كه نامش را احمد نهادند. احمد در خانه ساده و زندگى باصفاى شيخ شمس الدين محمد روحانى شيعه پا به جهان نهاد و رشد و نمو را شروع كرد.
بيشترين مدت حيات احمد بن محمد بن فهد حلى در زمان حكومت جلايريان بوده است . جلايريان از سال 740 تا سال 813 ق بر حله حكومت مى كردند. بنيانگزار اين سلسله شيخ حسن چايلكانى بود كه پس ‍ از او سلطان اويس و سپس سلطان حسين و سلطان احمد بر حله حكومت كردند. ابن فهد حلى 56 سال از مدت 84 سال حيات خود را در زمان آل جلاير بسر برده و در حله بوده است .
احمد كم كم رشد كرد و دوران كودكى را در حله پشت سر گذاشت و در خانواده شيعى خود و در پرتو مهر و محبت پدر و مادر هر روز تعليمى تازه مى يافت و جانش از زلال احكام اسلام در خانواده اى اين چنين نورى تازه مى گرفت پس از آن به سن تحصيل رسيد و چون ديگر فرزندان حله به مكتب خانه رفت و خواندن و نوشتن را آموخت . (1)
چنانكه گفتيم به تدبير عالمان حله حوزه علميه حله و شهر از گزند مغول در امان مانده بود و اكنون كه ابن فهد در سنين جوانى است يكى از حوزه هاى پر قدرت شيعى به حساب مى آيد. احمد بن فهد پس از فراگيرى خواندن و نوشتن به حوزه علميه حله رفته و تحصيل علوم اسلامى را شروع كرد. او جدى و مصمم به درس خواندن پرداخت و با تقوا و پرهيزگارى توفيق بيشترى براى ادامه تحصيل يافت . سالها مى گذشتند و ابن فهد سخت مشغول تحصيل شده و دوره هاى علوم اسلامى را پشت سر مى گذاشت تلاش پى گير و زحمت شبانه روزى از او عالمى بزرگ و فقيهى سترگ ساخت كه در آسمان حله درخشيد.

استادان

احمد بن فهد سالها در مكتب استادان خود علم و معرفت اندوخت و خود را به زيور صلاح و ادب آراست . استادان او در اين مدت عبارت بودند از:
1.على بن محمد بن خازن حايرى
2.شيخ احمد بن متوج بحرانى : او عالمى بزرگ و عارفى كامل ، مفسر و شاعر بوده است .
3.ضياء الدين ابوالحسن على بن محمد بن مكى ، فرزند شهيد اول
4.على بن يوسف بن عبدالجليل نيلى
5.بهاء الدين على بن عبدالكريم بن عبدالحميد نسابه ، او از بزرگترين استادان ابن فهد شمرده اند. وى شاعر و عالمى عامل و صاحب مقامات معنوى و كرامات بوده است .
6.سيد جمال الدين بن اعرج حسينى
7.فاضل مقداد: از متكلمان بزرگ شيعه .
8.جلال الدين عبدالله بن شرفشاه .
9.حسن بن ابى الحسن ديلمى : او عارفى بلند مرتبه و از محدثان والا مقام اماميه بوده است . مشهورترين اثر او ((ارشاد القلوب )) است . گفته اند او در فقه و حديث و عرفان و سيره نگارى نيز از مردان سرشناس شيعه بوده است .
10.نظام الدين على بن عبدالحميد نيلى . (2)

معرفت قدسى

ابن فهد در محضر استادانش همگام با علوم ظاهرى و ابعاد علمى به پالايش روح و تهذيب نفس پرداخت و از معرفت الهى ((در مكتب حقايق )) و ((پيش اديب عشق )) بهره ها برد و راهبرى توانا شد. او در پرتو ((مراقبت )) و ((محاسبت )) فروغى تابناك يافت و زندگى اش نمونه يك موحد والاتبار شد. اوقاتش غرق در مشاهدات توحيدى و جذبات الهى مى گذشت و به مقامى رسيد كه در وصف نگنجد. عارف كامل علامه ميرزا على آقا قاضى طباطبايى - استاد عرفان علامه طباطبائى و بسيارى ديگر از بزرگان - درباره اش چنين فرموده است :
سه نفر در طول تاريخ عارفان به مقام ((تمكن در توحيد)) (3) رسيده اند: سيد بن طاووس ، احمد بن فهد حلى و سيد مهدى بحرالعلوم - رضوان الله عليهم -.

شاگردان

در آن زمان حوزه علميه حله جوششى خاص داشت و ابن فهد از نام آوران حوزه حله به شمار مى آمد. او در مدرسه ((زعيه )) حلقه تدريس داشته و شاگردانى تربيت كرده است . در اين جا به ياد كردى از آنان مى پردازيم .
1.ابن طى مولف كتاب ((مسائل ابن طى )): از شرح حال او چنين به دست مى آيد كه وى بيشتر به موجب فزونى معرفت آن بزرگ شيفته و در خدمت ابن فهد بوده است .
2.ابن عشره : فقيهى وارسته بوده كه از حالات روحى او بسيار نوشته اند او در پايان همر براى خود قبرى فراهم آورد و پس از فوت در همان قبر دفن شد.
3.احمد بن محمد بحرانى
4.ابن راشد قطيفى
5.شيخ شمس الدين محمد حولانى عاملى
6.ظهير الدين بن على عينائى عاملى
7.شيخ عبدالسميع بن فياض اسدى
8.على بن هلال جزائرى او از بزرگترين استادان محقق ثانى بوده است .
9.على بن فضل بن هيكل
10.سيد محمد بن فلاح موسوى حويزى
11.سيد محمد نوربخش
12.شيخ مفلح بن حسن صيمرى
13.عزالدين حسن بن احمد بن فضل مارونى عاملى
14.شمس الدين بن عزالدين بن ابى القاسم الحسينى . (4)

تاليفات

كتابهاى ابن فهد نگارستانى است كه از قلم رنگ گرفته و مجموعه اى از كتب و رسايل را پديد آورده است . گنجينه اى كه دانشمندان بزرگوار شيعه در طول حياتشان جمع آورى كرده اند ميراثى پر ارج است كه بايد آن را پاس ‍ داشت و تلاششان را ستود. در اين ميان حتى دشمنان نيز نتوانسته اند از مدح و ستايش اينان دم فرو بندند. و بلكه خود از آنها بهره فراوانى برده اند در اينجا به ذكر شمارى از تاليفات ابن فهد مى پردازيم .
1.الاوعيه و الفنوم
2.استخراج الحوادث (رساله فوق برداشتهايى است از حديث حضرت امير عليه السلام كه در آن خبر حمله مغول به و ظهور سلسله صفويه داده شده است .)
3.اسرار الصلاه
4.بغيه الراغبين
5.تاريخ الائمه
6.التحصين فى صفات العارفين (اين اثر يكى از متون ارزنده عرفانى است كه در آن ضمن بررسى موضوع عزلت و گمنامى از ديدگاه معصومين آن را يكى از صفات نيك و از شرايط كمال دانسته است .)
7.الدر الفريد فى التوحيد
8.الدر النضيد
9.رساله اى به اهل جزاير
10.رساله اى در فضيلت نماز جماعت
11.رساله اى مختصر در واجبات حج
12.شرح ارشاد علامه حلى
13.شرح الفيه شهيد اول
14.شرح نفليه شهيد اول
15.عده الداعى و نجاح الساعى (اين كتاب از مشهورترين آثار ابن فهد حلى و يكى از مهمترين كتابها در ادعيه و اخلاق است . ابن فهد ابواب شش ‍ گانه كتاب را چنين تنظيم كرده است : ترغيب بر دعا، عوامل استجابت دعا، آداب و شرايط دعا كننده ، شيوه هاى دعا، ذكر، تلاوت قرآن .)(5)
16.مصباح المبتدى و هدايه المقتدى
17.المقتصر من شرح المختصر
18.المهذب البارع (اين كتاب شرح مختصر النافع محقق حلى است و از مهمترين كتابهاى فقهى ابن فهد به شمار مى آيد. فقها و دانشمندان عرصه فتوا در كتابهاى فقهى خود از نظرات او و كتاب دقيق ، عميق پربار وى ياد كرده اند.)
19.النجوم
زيبا نكته اى كه در پايان تاليفات ذكر آن بجاست تلاش مداوم و پوياى اين دانشمند و عارف شيعى قرن نهم است كه تا دمادم مرگ به مجاهدت و تحقيق و تاليف پرداخته است . بخشى از كتابهايش نيمه تمام مانده و حتى برخى در ميانه مطلب رها شده است . گويا مرگ را با آخرين مركب قلم او قرابتى تمام بوده است . بعلاوه در ميان انديشه هاى مكتوب او به دو عنصر نماز و دعا توجه خاصى شده است و چيزى در حدود يك سوم تاليفات ايشان در اين باره است . اين ريشه دريافته ها و نهفته هاى روح پاك او دارد و نشان از دركى همراه با يافتن و مشاهده دارد.

سفر به جبل عامل

در سال 826 ق احمد به فهد سفرى به مناطق جبل عامل كرده او در اين سفر 67 سال از عمرش گذشته و پس از تلاشها و زحمتها راهى اين سفر گشته بود. در آنجا به روستاى جزين رفته ، از فرزند شهيد اول اجازه روايت دريافت كرد اينكه او چرا و چگونه به اين سفر رفته ، مشخص نيست ولى شايد زيارت قبور پيامبران و حضور در نخستين قبله گاه مسلمين - بيت المقدس - و نيز ديدارى از عالمان آن ديار بخشى از اهداف سفر عارف حلى بوده است . (6)

كرامتى در باغ نقيب

ابن فهد در سالهاى آخر عمر به كربلا هجرت كرد و در آن ديار خونرنگ مرجعى پرنفوذ و والامقام ياد شده است . بررسى استفتاءات مختلفى از او شده نشانگر والايى موقعيت و منزلت وى در آن زمان است . او از زيارت سيد الشهدا عليه السلام و فيوضات آن پاك بهره مند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق ، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانى ولايت او را به خضوعى غير قابل توصيف واداشته بود. در اين باره گفته اند: ابن فهد هرگز زمين كربلا را به قضاى حاجتش آلوده نكرد تا حرمت حرم را حفظ كرده باشد و حريم آن پاك و معطر بماند.(7) آن معرفت كيش در كربلا براى اينكه اوقاتش در رابطه با مردم كمتر ضايع شود باغى داشت كه به باغ نقيب علويان معروف بود و در آن ، با توليد محصول پاكيزه اى كه خود كشت مى كرد زندگى مى گذرانيد. روزى در باغ بود كه شخصى يهودى وارد شد و گفت : شما مى گوييد پيغمبرتان گفته عالمان امت من از انبياى بنى اسرائيل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آرى ! يهودى گفت : نشانه اين ادعا چيست ؟
موساى كليم عصا را اژدها مى كرد. در اين حال ابن فهد نيز بيلى كه در دست داشت به زمين انداخت و بى درنگ مارى مهيب شد! سپس آن را گرفته دوباره به شكل بيل درآمد. يهودى گفت : شما از اين نظر در رتبه آنان هستيد (نه برتر از آنان )، ابن فهد گفت : براى موسى چنين خطاب آمد ((لاتخف )) (نترس ) ولى ما نترسيده ، آن را مى گيريم . (8)

صدقه آبرو

نقل كرده اند كه يكى از انسانهاى الهى در خواب چنان ديد كه مجلسى با شكوه بر پاشده و همه عالمان شيعه در آن جمع اند ولى ابن فهد حضور ندارد. در عالم خواب مى پرسد پس ابن فهد كجاست ؟ مى گويند او در مجلس انبيا مقام گزيده است ! آن عالم بزرگ مدتى بعد پس از ديدار با ابن فهد خوابش را براى وى تعريف مى كند. آنگاه مى پرسد: شما چه كرده ايد كه خلوت نشين محفل انس گشته و در مجلس پيامبران جاى گرفته ايد؟ ابن فهد مى گويد: آنچه مرا بدان مقام رهنمون شد اين بود كه فقير بودم و پولى نداشتم تا به آن صدقه داده ، نيازمندى را دست گيرم . از همين رو مقام و آبرويم را صدقه دادم و از موقعيت خويش نيازمند را دستگيرى كردم . (9)

جدال پيروز

در سال 840 ق در حالى كه شيخ كامل حله 84 بهار را پشت سر گذاشته بود از طرف حكمران بغداد ميرزا اسپند براى مناظره با علماى اهل سنت به بغداد دعوت شد. اسپند ميرزا پسر قرايوسف از امراى سلطان محمد جلاير بود. او و پدرش دوازده سال بر بغداد و اطراف آن حكومت كردند. اسپند ميرزا در سال 836 به حكومت بغداد رسيد و از زمان انجام اين مناظره چهار سال از ايام زمامدارى اش گذشته بود. مجلس مناظره بر پاشد و ابن فهد و عالمان شيعى در يك طرف و بزرگان اهل سنت در طرف ديگر به بحث نشستند. ابن مناظره ها پس از جدالى حساس در حضور سلطان به پايان رفت و ابن فهد حلى توانست حقانيت تشيع را به اثبات برساند. بدين ترتيب اسپند ميرزا حاكم بغداد مذهب شيعه ار اختيار كرده ، سكه به نام دوازه امام زد و مذهب شيعه را مذهب رسمى حوزه حكمرانى اش قرار داد.(10)

در حديث ديگران (11)

مرغان رهيده از بند و پرستوهاى عاشقى كه تابى كرا نها پر كشيده در سرزمين دوست فرود آمده اند در وصف نگنجند، اما بى لطف نيست اگر نظر ديگران را درباره آنان بنگريم . ميرزا حسين نورى درباره ابن فهد مى نويسد:
((صاحب مقامات عالى در ميدان علم و عمل و دارنده خصال روحى و باطنى اى كه در كمتر انسانى يافت مى شود، جمال الدين احمد بن فهد حلى ...)) (12) و نيز عارف الهى مولى محمد تقى مجلسى در اجازه اى از او به عنوان ((شيخ ربانى و عالمى صمدانى )) (13) ياد مى كند. آرى ، او پاكباخته اى از ديار خوبيها بود كه در وصف او گفته اند: شهرت وى در فضل و استوارى نظر، ذوق ، عرفان ، زهد، اخلاق ، خوف و اشفاق به اندازه اى است كه ما را از هر گونه تعريفى درباره اش بى نياز مى كند. او بين علوم معقول و منقول و نيز فروع و اصول دين جمع كرد و هر دو را به دست آورد... لفظ و معنى ظاهر و باطن را درك ... و علم و عمل را به بهترين شيوه در خود جمع كرده بود.(14) محقق تسترى درباره اش فرموده است : ((شيخ با افتخار جليل ، يگانه كامل ، نيك بختى كه روشنايى مسلمين و راهنمايى مومنين بود، عالمى كه پيشواى به وحدت رسيدگان و دلير عرصه هاى مناظره با مخالفين و دشمنان بود. الگوى عابدان و نادره عارفان و زاهدان ، پدر فضايل و نيكيها، جمال الدين احمد بن محمد بن فهد حلى قدس الله روحه )). (15)

غروب

سرانجام سال 841 ق فرا رسيد و از عمر احمد بن فهد 85 سال گذشته بود و آخرين لحظات زندگى شيخ بود. او مشتاق ديدار بى پرده دوست ، آماده پرواز شده ، بال گشود و غبار طبيعت را از روح خود زدوده چشم دوستان در فراق شيخ ترانه جدايى سرداد و گلاب اشك را مويه كرد. دوستداران شيخ جنازه را بر گرفته ، در ميان اندوه مومنان تا باغ نقيب علويين كربلا تشييع كرده ، به خاك سپردند.
آرامگاه آن مرد نامى از همان ابتدا مورد توجه مومنان و عالمان بود. نقل كرده اند آقا سيد على طباطبايى (مولف كتاب ((رياض المسائل )) ) بر زيارت قبر او مداومت داشته است . (16) قبر او اكنون در مدرسه اى از مدارس علوم دينى قرار دارد و زيارتگاه عام و خاص است .
((يادش جاودان باد و انديشه و عملش اسوه زندگى ها))

پی نوشتها:

1.تاريخ الحله ، شيخ يوسف كركوش ، نشر شريف رضى قم ، ج 1 و 2.
2.ريحانه الادب ، ميرزا محمد على مدرس تبريزى ، ج 8، ص 193 و المهذب البارع ، ابن فهد حلى ، تصحيح شيخ مجتبى عراقى ج 1، ص 18 و 19.
3.تمكن در توحيد كه يكى از اصطلاحات عارفان است يعنى سالك بسوى خدا به توحيد - كه بالاترين سير و كمال انسان است - برسد و حالات او در توحيد خداى سبحان هميشگى ، پيوسته و دائمى باشد كه اين استقرار و ثبوت در توحيد را تمكن در توحيد حضرت حق گويند.
4.طبقات اعلام الشيعه ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 4، بخش الضياء اللامع فى القرن التاسع و بحار الانوار، علامه مجلسى ، ج 104 و 105 (اجازات بحار)
5.استاد علامه حسن زاده آملى فرموده اند: طلايى كه مى خواهند در دعا دقت و تامل كنند در خدمت استادى اهل صفا كتابهاى دعا را بدين ترتيب درس بگيرند: اول مفتاح الفلاح شيخ بهايى ، دوم عده الداعى ابن فهد حلى ، سوم قوت القلوب ابوطالب مكى ، چهارم اقبال الاعمال سيد بن طاووس .
6.تعليقه امل الامل ، ميرز عبدالله افندى اصفهانى ، چاپ كتابخانه آيت الله مرعشى قم ، ص 94 و 95.
7.تعليقه امل الامل ، ميرزا عبدالله افندى اصفهانى ، چاپ كتابخانه آيت الله مرعشى قم ، ص 94 و 95.
8.ترجمه عده الداعى ، حسين فشاهى ، چاپ كتابفروشى جعفرى مشهد، 1379 ق ، ص 8.
9.تفسير حمد و بقره شيخ محمد حسين اصفهانى ، چاپ سنگى 1317 ق ، ص 199 و 200.
10.مجالس المومنين ، قاضى نورالله شوشترى ، اسلاميه 1354، ج 2، ص 368 - 370.
11.در زمان ابن فهد حلى دانشمندى ديگر با همين نام مى زيسته است كه همنامى اين دو عالم موجب اشتباهاتى شده است . نام هر دو ابن فهد است . هر دو شاگردان ((ابن متوج )) و هر دو شرحى بر ((ارشاد)) علامه حلى نوشته اند اما يكى اهل حله است و ديگرى اهل ((احساء)) از روستاهاى حله . شرح ارشاد ابن فهد احسايى نامى ديگر دارد. ابن فهد حلى از معلمان اخلاق و سير و سلوك است و جوششى در معرفت و اخلاق داشته ولى ابن فهد احسايى تنها در فقه استاد بوده است ، ((فهد)) نام جد ابن فهد حلى است و نام ابن فهد، احسايى ، ترجمه روضات الجنات ، محمد باقر ساعدى ، اسلاميه 1356، ج 1، ص 109 و 110.
12.مستدرك الوسائل ، ميرزا حسين نورى ، چاپ رحلى ، ج 3، ص 434.
13.بحار الانوار، علامه مجلسى ، ج 17 (اجازات ) ص 68.
14.روضات الجنات ، سيد محمد باقر خوانسارى ، ج 1، ص 71، با دخل و تصرف .
15.مقدمه مهدب البارع ، ص 13، به نقل از مقايس الانوار، شيخ اسدالله تسترى ، ص 18.
16.ريحانه الادب ، ميرزا محمد على مدرس تبريزى ، ج 8، ص 147.

منبع: گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم