قهرمان مصر
قهرمان مصر
قهرمان مصر
(بازخوانی یک حماسه - به مناسبت 26 فروردین، سالروز شهادت خالد اسلامبولی)
مصر در سلطه استعمار
در این دوره، «محمدنجیب» و «جمالعبدالناصر» از رهبرانیبودند که دم از اسلام میزدند; اما در حقیقت طرفدار ناسیونالیزمعربی و سوسیالیسم بودند.
جمال عبدالناصر اقدام به ملی کردن کانال سوئز کرد(نقش شهیدنواب صفوی در این اقدام بسیار موثر و قابل مطالعه است.)که ایناقدام خشم آمریکا و صهیونیزم را برانگیخت و در نهایتبه حملهآمریکا، اسرائیل و انگلیس علیه این کشور منجر شد.
جنگهای شش روزه، اعراب و اسرائیل تلخترین واقعه دوران جمالعبدالناصر بود; که در سال 1967میلادی صورت گرفت و به شکست اعرابانجامید.
پس از مرگ جمال، انورسادات، رئیس جمهور منفور و خائن مصر بهحکومت رسید که سرآغاز دور جدیدی از مبارزات ملت مسلمان مصرگردید.
فرزندان خلف مصر
این کشور همواره صحنه اعدام و زندان و شکنجه برعلیه مبارزانبوده و طاغوتیان سعی داشتند نور دفاع از شرف اسلام را خاموشسازند و به حکومتخفاش گونه خود ادامه دهند. اما آنچه قابلمطالعه است این که، پیروزی انقلاب اسلامی درایران و ناتوانیاستکبار جهانی درسرکوبی آن از یکسو، بحرانهای سیاسی اجتماعیمصر و انزجار عمومی نسبتبه انعقاد پیمان کمپ دیوید، از سوئیدیگر زمینه ساز سقوط حکومت فرعونی سادات شدند. در این میانپیمان کمپ دیوید به معنای تسلیم شدن مرزبانان جبهه اسلامی در خطمقدم نبرد با اسرائیل ارزیابی شد که 4 سال پس از نبرد خونبارصهیونیستها علیه کشورهای اسلامی از جمله مصر(در سال 1352)بهامضاء رسید.
تاسیس سازمان الجهاد
فرج ضمن تحقیق و مطالعه در علوم اسلامی کتابی تحت عنوان«الجهاد فریضهالغائبه» (جهاد وظیفه فراموش شده)تالیف کرد.
وی در کتابش با توجه به این حقیقت که اسلام دین برتر است وآینده از آن اسلام خواهد بود، به این واقعیت تلخ تاریخی اشارهکرد که مسلمانان به علت رهاکردن وظیفه اسلامی «جهاد در راهخدا» به سستی و فتور گراییدهاند و علت اصلی ضعف امت اسلامی رادر ترک جهاد و جنگ با کفار حاکم برسرنوشت آنان دانست.
این کتاب در مدتی اندک به عنوان تفکرات ناب مورد توجهاندیشمندان و رهبران نهضتهای اسلامی مصر قرار گرفت و رهبرانالجهاد برپایه نظریات فرج، مترصد فرصتی شدند تا علیه فرعونیانقیام کرده، آنان را به هلاکتبرسانند.
تشکیلات الجهاد پی در پی طرحهای مختلفی را برای سرنگونی رژیمبرنامه ریزی میکرد. اما هیچ یک برای نابودی سادات اطمینان بخشبه نظر نمیرسید.
در همین اوضاع و احوال، سادات پس از بازگشت از آمریکا، دراوایل سپتامبر 1981، دستور دستگیری چندهزارتن از شخصیتهایسیاسی مذهبی را صادر و آنها را روانه زندان کرد که محمداسلامبولی برادر خالد اسلامبولی نیز جزو آنان بود. به این ترتیببار دیگر فرزندان رشید مصر در زنجیر سادات آمریکایی گرفتارشدند.
خالد که توسط محمد با عبدالسلام فرج آشنا شده بود، با سازمان«الجهاد» ارتباط برقرار کرد و زمینههای فکری و اعتقادی ویبیش از پیش تقویت گردید. مدتی بعد خالد از این تصمیم سازمان کهباید «فرعون» را به هلاکتبرسانند، آگاهی یافت. علاوه برآنمفتی و مرشد الجهاد «شیخ عمر عبدالرحمن» نیز بر وجوب قتلحاکم کافر فتوا داده بود که خالد را در مبارزه علیه کفر مصممترمیساخت.
خالد اسلامبولی و احیای وظیفه دینی
خالد همواره از راهنماییهای برادرش محمد، سود میبرد. محمدعضو جماعت اسلامی در اسیوط برای آنکه برادرش دچار اغفال سیاسینشود، همواره در تربیت و رشد معنوی خالد نهایت دقت را به خرجداد تا آنجا که خالد به خاطر رفت و آمد زیاد به مساجدی کهمسلمانان در آنجا اقامه نماز میکردند، مورد بازجویی فرماندهاننظامی قرار گرفت و به خاطر مظنون بودن برادرش در پروندهاشنوشتند: «نباید در رژه نظامی شرکت کند.»
آنچه خدا بخواهد
1- عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال افسر سابق پدافندهوایی; کهبه علت آنکه حضور در ارتش را خدمتبه حاکم کافر میدانست ازارتش استعفا داده بود.
2- عطا طایل حمیلو رحیل، افسر احتیاط ارتش، مهندس.
3- حسین عباس محمد، گروهبان ارتش، که هفتسال پیاپی قهرمانتیر اندازی ارتش مصر بود.
این افراد از چنان شایستگی و عظمت روحی برخوردار بودند کهوقتی عبدالسلام فرج به آنان گفت: آیا مایلید در عملیات شهادتشرکت کنید؟ بدون درنگ هرسه در پاسخ جواب مثبت دادند.
روز مرگ فرعون
آمریکا و سازمان سیا یکی از بهترین و پرهزینهترین سیستمحفاظتی را که از پیش رفتهترین و پیچیدهترین سیستمها بود، تدارکدیده بودند و سادات در حلقه حفاظتی و شدیدترین تدابیر امنیتیقرار داشت. به مدت سه روز نیروهای امنیتی تمام تفنگها و زرهپوشها را بازرسی کرده بودند تا مطمئن شوند گلولهای در آنهانیست ولی اسلامبولی و یارانش توانستند وسایل و مهمات لازم را درمیدان رژه وارد سازند.
در روز رژه، خالد به سربازان مرخصی داد و به جای آنان سه یارخود را به طور سری وارد کرد تا جای سربازانی را که قرار بود درخودرو سوار شوند، بگیرند.
در ساعت 5 / 11 غریو تانکها و خودروها برخواست. مراسم نظامیآغاز شد. ساعتی از انجام رژه میگذشت که ابوغزاله وزیر دفاعتوجه سادات را به 6 فروند جت میراژ که ضمن عملیات اکروباتیکدر ارتفاع پایین، پرچم مصر را در آسمان نقش میکردند. جلب کردو توضیحاتی را ارائه نمود. همه نگاهها به آسمان دوخته شده بود.
بی آنکه کسی متوجه شود، کامیونی که یک تفنگ 130 میلی متری تانکروس را به دنبال میکشید، در برابر جایگاه توقف کرد و رانندگاندیگر به گمان این که خودرو دچار نقص فنی شده است، مسیرشان راکج کرده، از کنار آن عبور میکردند. ناگهان صدای مسلسل سه مبارزدر لباس نظامی از عقب کامیون که جایگاه سادات را نشانه رفتهبودند، چشمها را از آسمان به زمین دوخت. خالد رهبر عملیات ازصندلی جلو بیرون پرید و به سوی سادات دوید و یک نارنجک به سویاو پرتاب کرد. اما در جلو پای ابوغزاله افتاد و عمل نکرد. بدونفاصله نارنجک دوم نیز پرتاب شد. رهبر عملیات به سرعتبه سویخودرو رفت و مسلسلش را برداشت و بیامان به سوی جایگاهتیراندازی کرد. به دنبال او سه نفر به سادات نزدیک شدند وفریاد برآوردند: الله اکبر! پاینده باد اسلام...
این حمله، چنان گارد امنیتی سادات را که در آمریکا تعلیمدیده بودند شوکه کرد که کاملا دستپاچه و وحشت زده شده بودند کهارباب خود را در خطر رها ساختند.
پس از انجام موفقیتآمیز عملیات، 5 نفر کشته و 28 نفر زخمیبرجای ماند که چهار افسرآمریکایی نیز در بین این عده دیدهمیشدند.
در بیمارستان سادات در حال اغما به سر میبرد. گلولهها وترکشها جانب چپ قفسه سینه او را درهم شکسته و کمر و گردن وزانوی او به شدت مجروح شده بود.
یکی از یاران خالد شهید شد اما مابقی را که به شدت مجروح شدهبودند، دستگیر کردند.
این دومین بار بود که در تاریخ مبارزات مردم مصر، حکومتفرعون مورد اصابت ضربات خشم مقدس واقع شد و لرزه بر اندام حکاممنطقه انداخت.
شیر در قفس
اسلامبولی در یکی از دادگاههای نظامی فریاد زد: ظالم را منکشتم، فرعون را من نابود کردم. ما پرچممان را به خاطر خدابرافراشتیم، ما معتقد به دینی هستیم که به پیروان خود درسفداکاری و از خودگذشتگی میدهد. او طی دفاعیهای در دادگاه،اهداف و آرمانهای گروه «الجهاد» و نیز انگیزههای قتل ساداترا روشن ساخته است. او پس از آنکه توسط رئیس دادگاه از سخنگفتن در دادگاه محروم شد، این دفاعیه کتبی را تسلیم دادگاهکرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلوه و السلام علی رسولالله.
شما امروز تنها ناظر تصفیه خالد اسلامبولی و عبود رمزی و غیرآنها نیستید; بلکه ناظر قضیه اسلام هستید که برسرآن مورد آزمایشقرار گرفتهایم و شاهد ایمانی هستیم که توسط کسانی که آنان رامسلمان میپندارید، مورد حمله قرار گرفته است.
امروز سه سوال که نه تنها به ذهن شما، بلکه به ذهن بسیاری ازکسانی میرسد که دیدند و شنیدند که رگبارهای مسلسل حق، چگونهقلبهای جنایتکاران را سوراخ کرد و چگونه بمبهای قصاص عادلانهبرسر ستمگران فرو ریخت. آری سه سوال است که بدین گونه مطرحمیگردد:
من کیستم؟ چرا کشتم؟ و بعد از من چه کسانی هستند؟
پاسخ سوال اول این است که من جوانی هستم که قلبش به عشقمیهنش میتپد و خون ایمان در عروقش جریان دارد و روح اسلام درفکر و اندیشه او، موج میزند.
من امروز چه صحنههایی را در کشور خود میبینم؟ صحنههای ویرانیو فساد; ویرانیهایی که آن را عاملان به اصطلاح انقلاب 23 ژوئیه1952 به وجود آوردند، که از نخستین عنصر سفاک آن یعنی «جمالعبدالناصر» آغاز شد و تا آخرین فرد سفاک، یعنی «انور سادات»ادامه یافت. این فساد و ویرانی، تمام شئون داخلی و خارجی کشوررا فراگرفته است، که به یکایک آنها اشاره میکنم:
فساد در ایمان و عقیده; سراناینانقلاب فرمایشی، تلاش کردندکه نور عقیده را در دلها خاموش و کاخ ایمان را ویران سازند ودر این زمینه از وسایل ارتباط جمعی و سیستم فاسد و نارسایآموزشی و ارایه الگوهای فاسد و احیانا جنایتکار، که طبقه حاکمبود، سود جستند.
شکست اقتصادی; اینان اقتصاد کشور را به نابودی کشاندند ودر اثر قوانین خلق الساعه و احیانا قوانین دراز مدتی که صرفابه منظور ویرانی اقتصاد کشور، تنظیم شده بود، به هدف پلید خودرسیدند. و اخیرا هم اموال و ثروتهای عمومی کشور را طبقه حاکم وخویشان و بستگان نزدیک آنها غارت کردند.
وابستگی در سیاستخارجی; اینان پلهای ارتباط با کشورهایبرادر و مسلمان را ویران کردند و در مقابل، با دشمنان اسلام طرحدوستی ریختند. اینان از یک دشمن کافر بریدند و به دشمن بدتر وکافر و کینه توز دیگری پیوستند...
من کیستم؟
اینک من جوانی هستم که در زمان این خرابیها و خیانتها یعنیدر زمان ناصر و سادات زندگی کرده و نتوانستهاست در برابر اینفسادها سکوت کند; زیرا دلی لبریز از ایمان در سینه و دستی درقبضه سلاح دارد و به این نتیجه رسیده است که آهن را جز آهن شکستنمیدهد و پاسخگوی قدرت، تنها قدرت است.
اینک من آن جوانی هستم که خود را فدای حیثیت و شرف کشورشکرده است واین در زمانی است که شایع گشته است که «مصر تن بهذلت و خیانت وخرابی داده است.»
من جوانی هستم که خدا و پیامبر را دوست میدارد و میداند کهکشته شدن در راه خدا، بهتر از زندگی توام با ذلت و خواری وعصیان است. من به اذن خدا شهید خواهم شد. شهیدی که(به گفتهقرآن)پس از شهادتش به قوم خود چنین پیام میفرستد:
(یالیت قومی یعلمون بما غفرلی بی وجعلنی من المکرمین )
(ای کاش قوم من آگاه بودند که چگونه پروردگارم مرا موردآمرزش و کرم قرار داد.) (یس،26 و 27)
اینک این منم، شما چه کسانی هستید؟
آیا شما بردگان تحتسلطه این رژیم نیستید که اوامر او رابیچون و چرا اجرا میکنید؟ اگر چنین نیست پس چگونه قاضیشدهاید؟!
دفاع از حق ملت
آری من حق دفاع شرعی از جانب عموم ملت را اجرا کردم. همانحقی که قاضی «عبدالقادر عوده» در کتاب خود «التشریع الجنائیفی الاسلام» (قوانین کیفری در اسلام)آن را بیان نموده و دلایل آنرا از قرآن و سنت و فتاوای فقها و گذشتگان صالح، اقامه کردهاست.
آری دفاع شرعی از جانب عموم ملت، نه تنها یک حق استبلکه دربرابر کسانی که احکام و مقررات خدا را زیر پانهاده یا قانونخدا را به قانون دیگر تبدیل نمودهاند و یامرتکب خیانتبه ملت وتوطئه با یهودیها و آمریکا شدهاند، واجب است و زمامداران مصر،مصداق چنین افرادی هستند و من نماینده ملت در اجرای این کیفردرباره آنها هستم.
قصاص خون شهدا
من وارث خون عبدالقادر عوده و همراهانش هستم.
من وارث خون سید قطب و همراهانش هستم.
من وارث خون «کارم اناضولی» و یارانش هستم.
من وارث خون «شاکر مصطفی» و یارانش هستم.
من وارث خون «یحیی هاشم» وکیل مدافع مسلمان هستم که قتل اورا اعلام نکردند ولی با نقشه قبلی، در کمین او نشستند و مخفیانهاو را به قتل رسانیدند.
من وارث خون این بیگناهان هستم که وارثی ندارند. من حق قصاصرا که شرعا مسلم است و قانون کشور نیز میگوید: «آئین اسلاممنبع اساسی قوانین مصراست.» اجرا کردم، آری او را من کشتم ولیقاتل نیستم، زیرا من حقی را که اسلام و قانون به آن تصریح نمودهاعمال نمودم. اینک آیا مرا به جرم اجرای این حق، کیفر میکنید؟
اینها آخرین رگبار نخواهد بود
آری بعد از من افراد فراوانی هستند، همه ارتش، همه جوانان وحتی همه ملت هستند و من امروز از شما دعوت میکنم که این قدرهمه پرسی که تاکنون کردهاید بیایید یک همه پرسی دیگری هم بکنیدو از ملت که به آن پشت گرمید، بپرسید که آیا قتل سادات حقنبود؟ آیا قاتل سادات را بکشیم؟ آیا حکم عادلانه اسلام رامیخواهید یا حکم طاغوتها را؟
ولی در هر حال این را بدانید که رگبارهایی که به عمر ساداتخاتمه بخشید آخرین رگبار نخواهد بود. همچنان که این شیوه،یگانه طرح و شیوهما نخواهد بود.
اگر امروز نفسهای ارتش را در سینه خفه کردهاید و بسیاری ازآنها را از حالت آمادگی نظامی بیرون آوردهاید، بدانید کسانیهستند که در داخل و خارج، منتظر فرود آوردن ضربت نهایی برسرشما هستند.
خداوند میفرماید: «و لشکر پروردگارت را جز او نمیداند.»
اگر امروز از چنگال کیفر ملت فرار کردید، خداوند میفرماید:
«بگو او(خدا) توانااست که عذابی از آسمان یا زمین برشمابفرستد و یا شما را به اختلاف و پراکندگی گرفتار ساخته و طعمعذاب بعضی را بر بعضی دیگر بچشاند. بنگر که آیات خود راچگونه(به طرق گوناگون)بیان میکنیم تا مردم(حقایق را)بفهمند.»
اینک یکی از دو چیز را برگزینید حق را برگزینید یا باطل را.
دنیا را برگزینید.
خورشید شرف را کشتند
آریل شارون، وزیرمسکن و کشاورزی اسرائیل بلافاصله بعد از صدورحکم اعدام به مصر آمد تا از اعدام انقلابیون اطمینان یابد. دولتاسرائیل نیز خروج اسرائیل از صحرای سینا را منوط به اجرای حکماعدام در مورد آنان کرد. و بالاخره در سحرگاه 26 فروردین 1361خالد اسلامبولی; خورشید شرف مصر و حسین عباس محمد با دستها وچشمانی بسته، توسط خودروی نظامی به منطقه کوه سرخ برده شدند.
هنگامی که جلیقه سرخ اعدام را برتن آنان پوشاندند، صدای قرائتقرآن در فضا پیچید و وقتی آنها را برای تیرباران بردند، آخرینخواستهشان نماز بود و چه نماز باشکوهی را اقامه کردند و چه عزتو سربلندی برای کشور خود به یادگار گذاشتند. وقتی محمدعبدالسلامفرج عقلیه را به پای دار آوردند، گفت: سپاس خدای را که شهادترا به ما ارزانی داشت. خوشا به بهشت که نزدیک است. خوشا بهدیدار خداوند بخشنده.
مصر بعد از خالد
«شمشیرها شکسته خواهند شد و مردم از دنیا خواهند رفت امااسلام همیشه پابر جاست. هیچ کس بیت المقدس را جز ما آزاد نخواهدکرد و صهیونیستها به هوش باشید که ارتش اسلام میآید.»
یکی از مسلمانان انقلابی ضمن اشاره به سخنان دادستان کل امنیتمصر که آنان را به تلاش برای سرنگونی رژیم مصر و برقراری حکومتاسلامی متهم کرده بود، گفت: «کوشش در راه برقراری یک حکومتاسلامی، اتهام نیست، افتخار است.»
او با اشاره به نام کسانی که اعدام سادات را به اجرا درآوردند، گفت: «آنها بهترین شهدای قرن هستند و ما بیصبرانه درانتظار آن هستیم که در بهشتبه آنها ملحق شویم.»
و یکی دیگر در حضور خبرنگاران و مقابل دور بین تلویزیون گفت:
«شاید عدهای این سوال را از ما بکنند که شما برای چه منظورقیام کردید و اکنون به چه اتهامی محاکمه میشوید؟ ما پاسخمیدهیم: علت قیام ما احیای دین محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)است و این اتهام نیست;بلکه شرافت است. اگر ما را اعدام کنند، به خالد اسلامبولی دربهشت میپیوندیم.»
البته موج اسلام خواهی و اصولگرایی از آن تاریخ تا به امروزشادابتر و عمیقتر شده و حکام مصر را در نگرانی فرو برده است وآنان برای رهایی از وحشتبه طرز وحشیانهای مسلمانان را سرکوبکرده مبارزین را برای گرفتن گواهی دروغ شکنجه داده، در مقابلشوکهای الکتریکی و شکنجههای رذیلانه قرار میدهند. از ورود آنانبه مساجد در شهرهای اسیوط، اسکندریه و الفیوم جلوگیری میکنند.
اینک رژیم مصر عاجز از هر نوع اقدامی کشورهای خارجی مانندایران را عامل شورشهای داخلی میداند. غافل از اینکه روح صدهاشهید همچون خالد اسلامبولی وجدان آگاه مردم مصر را راحت نخواهدگذاشت و به کوری چشم آنان نام خالد اسلامبولی را نه تنها درخیابانهای امالقرای اسلامی که، در سرتاسر جهان اسلام با خط زرینبرلوح دلها خواهند نگاشت.
نشانههای شادابی مبارزه و ستیز با سیاستهای پلید انور ساداتو حسنی مبارک را امروز نیز میتوان به روشنی مشاهده کرد. آنجاکه روزنامه «الاهرام» براساس یک نظر سنجی مینویسد: هنوز 97درصد مردم با قرار داد «کمپ دیوید» و برقراری رابطه با ژریمصهیونیستی مخالفند.
این امر میتواند هم اینک پشتوانه سیاستخارجی ما قرار بگیردو همچنان ایران را در خط ملت مسلمان مصر نگاه دارد و برخلافدیدگاه سیاستمداران مصرکه انتظار دارند ایران اسلامی با حذف نامخیابان شهید خالد اسلامبولی سمبل فاصله گرفتن از مردم و پیوستنبه رژیم مصر را علم کند، همچنان برآرمانهای میلیونها مسلمانمصری پای فشارد. آنچه هم اکنون در مطبوعات مختلف میخوانیمحکایت از فشار تبلیغی روز افزون سیاستمداران مصری بر دولتمردانما دارد.
اسامه بنالباز مشاور حسنی مبارک میگوید:
جمهوری اسلامی ایران باید قبل از هرچیز نام خالد اسلامبولی رااز روی یک خیابان در تهران که به نام اوستبردارد تا بتواندطرف مذاکره با دولت مصر باشد، این کمترین کاری است که ایرانمیتواند و باید انجام دهد زیرا وجود اسم یک قاتل بریک خیاباننشانه هتک حرمت و ناسزاگویی به همه مردم است و حسنی مبارک ضمناشاره به مسلمانان انقلابی مصر میگوید: میخواهم در این مورداطمینان یابم که از این روابط برای جمعآوری تروریست که بعدااغتشاش درکشور ایجاد کنند استفاده نخواهد شد. ما به تازگیدورانی را که ایرانیها در آن از صدور انقلاب و دادن نام قاتلانانور سادات به خیابانها صحبت میکردند به پایان بردهایم.
منبع: سایت حوزه
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}