جایگاه والای صبر و شکیبایی (1)
جایگاه والای صبر و شکیبایی (1)
اشاره
منظور از«صبر»همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطهمقابل آن«جزع»،بیتابی، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.
علاوه بر زندگی مادی، در زندگی معنوی نیز این مساله وجود دارد.اگر انسان در برابرنفس سرکش و هوا و هوسها و زرق و برق دنیا و جاذبههای گناه ایستادگی نکند و درطریق«معرفة الله»و اطاعت فرمان او با مشکلات نجنگد،هرگز به جایی نمیرسد.
از این رو،علمای علم اخلاق،صبر را به سه دسته تقسیم میکنند:
«صبر»از مهمترین ارکان ایمان است،امیر مؤمنان علی علیه السلام موقعیت صبر را در برابرایمان،همانند موقعیتسر نسبتبه بدن میدانند در قرآن مجید نیز کمتر موضوعی را مانند صبر مورد تاکید قرار داده است.حدود هفتاد آیه،از صبر سخن به میان آمده کهبیش از ده مورد آن به شخص پیغمبر اسلام صلی الله علیه و اله اختصاص دارد.
قرآن برای صابران،اجر فراوانی قائل شده، «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیرحساب» (1) و کلید ورود بهشت،صبر و استقامتشمرده شده است،آنجا که میگوید:
«فرشتگان بر در بهشتبه استقبال میآیند و به آنها میگویند:«سلام علیکم بما صبرتمفنعم عقبی الدار ،سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان،چه نیکو استسر انجام آنسرای جاویدان» (2)
در حدیث معروف نبوی که در بحثهای آینده به آن اشاره خواهد شد،صبر نیمیاز ایمان شمرده شده است.
با این اشاره به سراغ آیات قرآن میرویم و تعبیرها و تاکیدهای قرآن را در مسالهصبر،مورد توجه قرار میدهیم.
1- ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب (سوره ص،آیه 44)
2- و جاءوا علی قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و اللهالمستعان علی ما تصفون (سوره یوسف،آیه 18)
3- و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین (سوره انبیاء،آیه 85)
4- قال انک لن تستطیع معی صبرا (سوره کهف،آیه 67)
5- ...قال الذین یظنون انهم ملقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصابرین (سوره بقره،آیه 249)
6- فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار... (سوره احقاف،آیه 35)
7- فاصبر صبرا جمیلا (سوره معارج،آیه 5)
8- یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (سوره آل عمران،آیه 200)
9- یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله معالصابرین (سوره بقره،آیه 153)
10- قل یا عبادی الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة و ارضالله واسعة انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب (سوره زمر،آیه 10)
11- سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (سوره رعد،آیه 24)
12- اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما (فرقان،75)
13- و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمراتو بشر الصابرین (سوره بقره،آیه 155)
14- ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (سوره عصر،آیه 3)
ترجمه
بود.
2-و پیراهن یوسف را با خونی دروغین(آغشته ساخته،نزد پدر)آوردند.پدر گفت:
«هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته!من صبر جمیل(شکیبایی خالی ازناسپاسی)خواهم داشت،و در برابر آنچه میگویید از خداوند یاری میطلبم!»
3-و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را(به یادآور)که همه از صابران بودند.
4-(خضر)گفت:«تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی!(ولی موسی قول داد که شکیباخواهم بود)
5-..(گروهی از بنی اسرائیل)گفتند:«امروز ما توانایی مقابله با«جالوت»و سپاهیان او رانداریم»،اما آنها که به روز رستاخیز ایمان(قوی)داشتند،گفتند:«چه بسیار گروههایکوچکی که به فرمان خدا بر گروههای عظیمی پیروز شدند!»و خداوند(همراه)با صابران(و یاراستقامتکنندگان)است.
6-(ای پیامبر!)صبر کن،آن گونه که پیامبران«اولو العزم»صبر کردند و برای(عذاب)آنانشتاب مکن!هنگامی که وعدههای(عذاب)را که به آنها داده شده،مشاهده کنند،(احساس میکنند که)گویی فقط ساعتی از یک روز(در دنیا)توقف داشتند!
7-پس«صبر»کن،صبری جمیل و زیبا(خالی از هر گونه ناسپاسی)
8-ای کسانی که ایمان آوردهاید!(در برابر مشکلات و مصائب و هوسهای سرکش)
استقامت کنید!و در برابر دشمنان(نیز)پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت نمائید و از خدابپرهیزید،شاید رستگار شوید!
9-ای افرادی که ایمان آوردهاید!از صبر(و استقامت)و نماز،کمک بگیرید،(زیرا)خداوندبا صابران است.
10-بگو«ای بندگان من که ایمان آوردهاید از(مخالفت)پروردگارتان بپرهیزید،برایکسانی که در این دنیا نیکی کردهاند، پاداش نیکی است و زمین خدا وسیع است(اگر تحتفشار سران کفر بودید،مهاجرت کنید)که صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافتمیدارند!»
11-(فرشتگان در قیامتبه آنان میگویند.)سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چهنیکوست عاقبت آن سرا(ی جاویدان)!
12-(آری)آنها(عباد الرحمن)هستند که درجات عالی بهشت،در برابر شکیبایی وصبرشان به آنان پاداش داده میشود و در آن با تحیت و سلام روبهرو میشوند!
13-قطعا همه شما(امت محمد)را با چیزی از ترس،گرسنگی،و خسارت اموال و جانهاو میوهها،آزمایش میکنیم،به استقامت کنندگان(در برابر آزمایشها)بشارت(پیروزی وپاداش بزرگ)ده!
14-...آنها که یکدیگر را به حق سفارش کردند،به شکیبایی و استقامت توصیه نمودند!
تفسیر و جمعبندی
الگوهای صبر و اسطورههای مقاومت
درست است که نام یا سرگذشتحضرت ایوب علیه السلام در چندین سوره از قرآن آمدهاست،ولی مشروحتر از همه،در سوره«ص»دیده میشود که نخستین آیه مورد بحث ازآیات همان سوره است.در آیه 44 سوره«ص»آمده است:«ما ایوب را شکیبا یافتیم،چهبنده خوبی بود که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود، ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انهاواب حضرت ایوب علیه السلام به عنوان یک آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجهشکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود.او که اموال،زراعتو گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت،در یک آزمون بزرگ،همه چیز،حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدیدی مبتلا شد.
آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود میپیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیماری و درد گردید،ولی هیچ یک از این امور،از شکر او نسبتبه درگاهخداوند نکاست.
زخم زبانهای زیادی از دوست و دشمن شنید،مصیبتی که شاید بالاترین مصائببود،گاهی عباد و راهبان بنی اسرائیل به دیدنش میآمدند و به صراحت میگفتند:تو چهگناه عظیمی کردهای که به این عذاب«الیم»گرفتار شدهای؟ولی آن حضرت باز رشتهصبر را از کف نمیداد،و چشمه زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و ناشکری آلودهنمیساخت.تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرضکرد:«بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند(و انتظار گشایش تنها از تو دارم)، و اذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب »
هنگامی که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشتسرگذاشت و با کوهی از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگی کرد،و شیطان راشرمندهتر و مایوستر ساخت،درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد و نه تنها اموالو فرزندانش به لطف الهی به او بازگشت،بلکه افزونتر از آن نصیبش و از همه مهمتر،بهمقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسید. و به گفته«ابن مسعود»مفسر و قاری معروف:«این افتخار را برای خود در تاریخ بشریتثبت کرد که سر سلسله صابران تا روز قیامتخواهد بود،راس الصابرین الی یوم القیامة» (3)
این مطلب را نباید ساده انگاشت که یک انسانی که دارای امکانات بسیار وسیع وگستردهای است،یکباره همه چیز خود را از دستبدهد و بر خاک سیاه بنشیند و حتینیش زبان دوست و دشمن را که اثرش از خنجر و شمشیر بیشتر است، بشنود و آن گاهکلمهای بر خلاف رضای خدا که حاکی از ناسپاسیاش باشد،بر زبان نراند و هموارهزبانش به ذکر و شکر در گردش باشد،و در پایان کار،تنها سخنی که میگوید،همان باشدکه در بالا آوردیم،یعنی عرض حال و حکایت وضع خویشتن در پیشگاه خدا کند و نهغیر آن.عدهای که این جمله را شکایتی پنداشتهاند،سخت اشتباه کردهاند،زیرا کهکمترین اثری از شکایت در آن به چشم نمیخورد و به گفته شاعر:
چار چیز آوردهام شاها که در گنج تو نیست!×نیستی و حاجت و عجز و نیاز آوردهام!
در دومین آیه مورد بحث،از صبر«حضرت یعقوب»که اسطورهای در صبر وشکیبایی است،سخن به میان آمده است.او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف علیه السلامکه سخت مورد علاقهاش بود گرفتار شد.سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیدهاش نابینا شد،اما هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوستهشاکر و صابر بود،به تعبیر خودش«صبر جمیل»داشت،چنان که در آیه مورد بحث آمدهاست:«(برادران یوسف)پیراهن او را با خونی دروغین(نزد پدر)آوردند،(حضرت یعقوبخطاب به فرزندانش)گفت:هوسهای نفسانی شما،این کار را در نظرتان زینت داده،منصبر جمیل میکنم و از خداوند در برابر آنچه شما میگویید،یاری میطلبم، و جائو علیقمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان علی ماتصفون » (4)
برادران دروغگو و کم حافظه،از این غافل بودند که اگر پیراهن حضرت یوسف علیه السلامرا به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله گرگ نزد پدرشان میآورند،لااقل چندجای پیراهن را پاره کنند تا دلیلی بر حمله گرگ باشد،در حالی که آنها پیراهن برادر را خون آلود کرده،نزد پدر آوردند،به همین دلیل پدر از نیرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لکم انفسکم امرا» را گفت،ولی چون در آن شرایط،کاری از دستش ساختهنبود،در حالی که بیاختیار اشکش جاری بود،گفت: «فصبر جمیل» ،صبر خواهم کرد،صبری زیبا»(که توام با شکرگزاری و سپاس خدا باشد،آلوده به ناسپاسی و جزع و بی تابینگردد).
درباره «صبر جمیل» ،مفسران تعبیرات مختلفی دارند،بعضی گفتهاند:صبر جمیل،صبری است که نه بی تابی در آن باشد و نه شکایت نزد مردم.بعضی گفتهاند:صبر جمیلآن است که برای خدا باشد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز در برابر این سؤال که صبر جمیلچیست؟فرمودند:«هو الذی لاشکوی معه،صبری است که شکایتی در آن نباشد.» (5)
بعضی نیز گفتهاند:صبر جمیل آن است که شکایت نزد خلق در آن نباشد،و از آنجمیلتر این که عرض حال خود به خالق کند و با این عرض حال و پناه آوردن به او،حق عبودیت را انجام دهد.
به همین دلیل وقتی که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:این قدر یاد یوسف مکن، حضرت فرمودند:«من غم و اندوهم را تنها به خدامیگویم،نه به دیگران و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید، قال انما اشکوا بثی وحزنی الی الله و اعلم من الله ما لا تعلمون» (6)
در سومین آیه،ضمن اشاره به جمع دیگری از پیامبران الهی که همگی در برابرمشکلات صبر و شکیبایی پیشه کردند و به خاطر صبرشان غرق در رحمت الهی گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند،میفرماید:«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را به یاد آور کههمه از صابران بودند،و ما آنها را در رحمتخود وارد کردیم،زیرا آنها از صالحان بودند، واسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین×و ادخلناهم فی رحمتنا انهم منالصالحین » (7)
صبر اسماعیل روشن و آشکار است،زیرا اولا آماده شد که پدر او را به قربانگاه برد وکارد بر گلویش بگذارد و قربانی شود، هر چند خداوند،بر آنها محبت کرد و گوسفندی به عنوان قربانی به جای اسماعیل برای آنها فرستاد.
ثانیا،در سرزمین خشک و سوزان مکه،کنار خانه خدا ماند تا تدریجا آنجا رونقگرفت.
در مورد صبر ادریس گفتهاند:نخستین کسی بود که در میان قوم خویش مبعوث شدتا آنها را به سوی خدا دعوت کند،اما با وجود مرارت زیادی که در این راه کشید،قومش دعوت او را اجابت نکردند.
نامیدن«ذو الکفل»به این نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگی که پیش از او بهنبوت رسیدهاند،به این علتبوده است که او در میان بنی اسرائیل میزیست،خداوند بهیکی از انبیاء که حکومتبنی اسرائیل را در دست داشت،وحی فرستاد که میخواهمقبض روحت کنم،باید حکومتخود را به دیگری واگذاری،هر کس که در برابر توتعهد کند،تا هر شب به عبادت خدا برخیزد،و همه روز روزه گیرد،و در میان مردمداوری کند،بی آن که خشمگین گردد.
جوانی گفت:من متکفل همه اینها میشوم.این سخن را گفت و تا پایان عمرش به هرسه عهدش(با تمام مشکلاتی که داشت)وفا کرد،خداوند او را به مقام نبوت مبعوثنموده و ذو الکفل نامیدش. (8)
آری،این سه بزرگوار،همه از اسطورههای صبر و شکیبایی بودند که قرآن کریم بهعنوان سرمشقی برای مسلمین جهان،به زندگی آنها اشاره میکند.
در چهارمین آیه،سخن از گفتگوی حضرت موسی علیه السلام و خضر علیه السلام است،در اینداستان پر از نکات آموزنده و انسان ساز،آمده است:حضرت موسی علیه السلام برای فراگرفتنعلوم تازهای نزد حضرت خضر علیه السلام آمد و از او تقاضا کرد تا از علومی که خدا دراختیارش گذارده،چیزی به ایشان بیاموزد،زیرا این علوم،غیر از«علم شریعت»بود کهحضرت موسی علیه السلام بر آن آگاهی کامل داشت.این علوم مربوط به اسرار تکوینی حوادثمختلف جهان بود،ولی به هر حال حضرت خضر علیه السلام که از بیصبری حضرت موسیعلیه السلام در برابر این آموزش نگران بود،به او چنین گفت:«تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی، قال انک لنتستطیع معی صبرا×و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا » (9)
حضرت موسی علیه السلام به حضرت خضر علیه السلام قول داد که صابر و شکیبا باشد،ولیحوادث و پیش آمدها چنان عجیب و تکان دهنده بود که پیمانه صبر حضرت موسی علیه السلامکه از اسرار آن آگاه نبود،لبریز شد،و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر علیه السلامگشود،حضرت خضر علیه السلام نیز پیمانش را در مورد صبر و شکیبایی یادآور گشت وموسی علیه السلام عذرخواهی کرد،ولی بار سوم،برای همیشه از او جدا شد.
این داستان عجیب،مطالب زیادی را به ما میآموزد،که تنها یک بخش از آنمربوط به بحث ما است و آن این که حضرت موسی علیه السلام صبر و شکیبایی بیشتری داشت،به اسرار تازهای راه مییافت و این ناشکیبایی او سبب شد که تنها سه نکته مهم را در اینزمینه بیاموزد،در حالی که به گفته یکی از مفسران معروف،اگر صبر و حوصله بیشتریداشت،هزاران نکته از اسرار علم برایش فاش میشد. (10)
به این ترتیب صبر و شکیبایی یکی از کلیدهای علم و آگاهی است.
ممکن استسؤال شود که آیا پیامبران،آگاهترین افراد زمان خود نیستند؟پسچگونه حضرت موسی علیه السلام به خاطر فرا گرفتن علومی به دنبال حضرت خضر علیه السلام شتافت وقبل از این که بیش از چند نکته بیاموزد،حضرت خضر علیه السلام او را از خویش جدا ساخت؟
پاسخ این سؤال روشن است،هر پیامبری باید دانشمندترین و آگاهترین فرد نسبتبهقلمرو ماموریتش،در نظام ریعتباشد و حضرت موسی علیه السلام چنین بود،ولی قلمروماموریتحضرت خضر علیه السلام مربوط به عالم تکوین بود و کارهایش همچون ملائکه«مدبرات امرا»(ماموران تدبیر در جهان آفرینش)بود.به همین دلیل کارهایی که ازحضرت خضر علیه السلام سر میزد و به ظاهر با موازین شرع هماهنگ نبود،سبب شد،فریاداعتراض حضرت موسی علیه السلام بلند شود و هنگامی که حضرت خضر علیه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذیرفت.
اصولا قوانین حاکم بر جهان تکوین با آن چه در جهان تشریع است،گرچه سرانجامبه یک نتیجه منتهی میشود،ولی در ظاهر،از هم جداست و از همین رو،دوستی وهمراهی حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام مدت کوتاهی طول نکشید.
ممکن استبعضی از پیامبران و هم چنین امامان علیهم السلام به اسرار تکوین نیز آگاه باشند(همانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام که از روایات استفاده میشود،ولی اینامر در نبوت و رسالت پیامبران و امامت ائمه معصومین علیهم السلام ضرورتی ندارد،زیرا یکفضیلت است،نه شرط رسالت و امامت.
در پنجمین آیه سخن از یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که در تفاسیر و تاریخ از اوبه نام«اشموئیل»یاد کردهاند.
هنگامی که بنی اسرائیل بر اثر ظلم سلطانی به نام«جالوت»آواره و بیچاره شدند،دستبه دامن«اشموئیل»زدند تا رئیس و فرماندهی برای جنگ با«جالوت»برایشانتعیین کند.او طی انتخاب حساب شدهای که شرحش از موضوع این بحثخارج است،جوانی به نام«طالوت»را برای این کار برگزید.
هنگامی که طالوت،لشکر عظیمی از بنی اسرائیل را برای جنگ با«جالوت»بسیجکرد،با فراست و هوشیاری که خدا به او داده بود،دریافت که این لشکر انبوه،کاراییچندانی ندارد،زیرا افراد سست اراده و کم طاقتبسیاری در میان آنهاست که نه تنهاسبب تقویت آنها نخواهند شد،بلکه باعث تضعیف روحیه دیگران نیز میشوند،لذاتصمیم گرفتبا آزمایشهای متعددی آنها را تصفیه کند.پس از انجام این کار،گروهمحدودی بیشتر باقی نماند.
آن گروه،از کمی نفرات خود نگران و ناراحتبودند و به یکدیگر گفتند:«ما امروزتوان مقاومت در برابر لشکر عظیم جالوت را نداریم»،ولی به گفته قرآن:«کسانی که علم بهملاقات خدا داشتند(و به روز رستاخیز معتقد بودند)گفتند:چه بسیار گروههای کوچکی که بهفرمان خدا بر گروههای عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران است، ...قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین ». (11)
سپس،همین گروه،هنگامی که در برابر«جالوت»و سپاهیان او قرار گرفتند،گفتند:
«پروردگارا!پیمانه صبر و شکیبایی و استقامت را بر ما بریز،گامهای ما را استوار فرما و ما را برجمعیت کافران پیروز نما، و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبتاقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین » (12)
به این ترتیب آنها نشان دادند که با جمعیتی انبوه که فاقد انگیزه و بیبهره از صبر واستقامتاند،در میدان نبرد پیروز نخواهند شد،بلکه گروه اندک،اما مصمم و شکیبا وثابت قدم،میتوانند بر لشکرهای عظیم پیروز گردد و سرانجام نیز چنین شد.این گروهاندک به فرماندهی«طالوت»،توانستند«جالوت»و سپاهیان عظیمش را درهم بشکنند و«جالوت»نیز توسط داود علیه السلام-که آن روز جوانی نیرومند در لشکر طالوت بود-کشته شدو بنی اسرائیل توانست زمینها و مردم دربند خود را از سیطره و اسارت دشمن آزادسازند و به این ترتیب درس دیگری درباره اهمیت صبر و استقامت در تاریخ از خودشانبه یادگار گذاشتند.
از این آیات استفاده میشود که انگیزه این صبر و استقامت،توکل بر خدا،ایمان بهروز رستاخیز و پاداشهای الهی بوده است.بعضی از روایات،تعداد این گروه اندک را313 نفر دانستهاند(همانند اصحاب بدر که 313 نفر بودند)و جالب این که حضرتداود علیه السلام،جوان کم سن و سال اما نیرومند و با ایمان،با فلاخنی که در دست داشت،پیشانی جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،یکی دو سنگ پرتاب کرد که درستبر پیشانی جالوت برخورد کرد.
به محض برخورد سنگ،جالوت فریادی کشید و از مرکب فرو افتاد،لشکرش بامشاهده این واقعه،با وحشتی فراوان،به سرعت فرار کرده و از هم فرو پاشید،لشکریکه طبق بعضی از روایات عددشان بالغ بر یکصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.
در ششمین آیه،خداوند خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله کرده و ضمن این که به او درس استقامت میدهد، درسی که برخاسته از زندگی پیامبران«اولوالعزم»است،میفرماید:
«صبر و شکیبایی پیشه کن،آن گونه که پیامبران اولو العزم شکیبایی داشتند و برای عذاب آنها(مخالفان)شتاب مکن، فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم... » (13)
گرچه در این آیه شریفه،شکیبایی و صبر در تقاضای عذاب برای مخالفان و دشمناناست تا بر آنها حجت تمام شود و اگر افرادی نیز در میانشان تمایل دارند تا در راه حقگام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،ولی دستور،یک دستور کلی است و دلیلروشنی بر فضیلت صبر به عنوان یک برنامه عمومی،برای همه پیامبران اولو العزم است.
آری همه پیامبران بزرگ و صاحب شریعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوجروبرو بودند،ولی در این راه بیشترین استقامت را متحمل شدند تا هدایت امتشان را بهبهترین صورت بجا آورند.
حضرت نوح علیه السلام 950 سال دعوت به خدا کرد و شب و روز زحمت کشید و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز کرد،اما جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند.
حضرت ابراهیم علیه السلام را به میان آتش افکندند و حضرت موسی علیه السلام و مؤمنان قومش رابا شدیدترین شکنجهها آزردند،حضرت عیسی علیه السلام را بعد از آزار زیاد،میخواستند کهبه دار آویزند،ولی خداوند او را نجات داد. خلاصه این که پیوسته دنیا،محل برخوردحق و باطل بوده است که در این میان فقط با نیروی صبر و استقامت میتوان بر مشکلاتپیروز شد.
در این که مراد از پیامبران«اولو العزم»چه کسانی هستند،بعضی آنها را به پیامبرانصاحب شریعت جدید تفسیر کردهاند که تعداد آنها به همراه پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله پنج نفرمیباشد.انتخاب این عنوان برای آنها نیز به خاطر اراده محکم و عزم استوارشان در راهدعوت حق بوده است.بیشک این گروه از پیامبران نسبتبه سایرین،با مشکلاتبیشتری روبرو بودند،زیرا عرضه شریعت جدید و آیین تازه،مشکلات را در برابرمتعصبان،بیشتر میکند.
بعضی نیز آنها را هیجده نفر-که نام آنها در آیات 83 تا 90 سوره انعام آمده-و بعضی نه نفر و بعضی هفت نفر و بعضی شش نفر و بعضی پنج نفر و بعضی تمام پیامبرانالهی را«اولو العزم»شمردهاند،زیرا معتقدند که همه دارای عزم راسخی بودهاند، ولی بابا توجه به این که«من»در جمله«اولو العزم من الرسل» «من تبعیضیه»است،قول اخیربعید به نظر میرسد و سایر اقوال نیز دلیل روشنی ندارد،جز همان که در تفسیر آیه به نقلاز معصومین علیهم السلام آوردیم که تعداد آنها با پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله پنج نفر بودهاند.
در هفتمین آیه باز خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله،ضمن دستور به شکیبایی در برابراستهزاء و تکذیب و آزار مشرکان عرب و کافران متعصب،میفرماید:«صبر جمیل پیشهکن، فاصبر صبرا جمیلا » (14)
در تفسیر صبر جمیل،مفسران تعبیرات گوناگونی دارند که در تفسیر آیه دوم درهمین بحث آورده شد و با حدیث دیگری آن را تکمیل میکنیم.
امام باقر علیه السلام در پاسخ این سؤال که صبر جمیل چیست؟فرمودند:«صبر لیس فیهشکوی الی الناس،صبری است که در آن شکایتبه مردم وجود نداشته باشد». (15)
در هشتمین آیه،خداوند ضمن این که همه مؤمنان را به صبر و مصابره-که تفسیر آنخواهد آمد-دعوت نموده و آن را کلید رستگاری و نجات میشمرد،میفرماید:«ایکسانی که ایمان آوردهاید،صبر(و استقامت)پیشه کنید و در برابر دشمنان(نیز)استقامت وشکیبایی به خرج دهید،از مرزهای خود مراقبت و تقوای الهی پیشه کنید،شاید رستگار شوید، یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون » (16)
در این آیه،چهار دستور داده شده که سرچشمه رستگاری و کلید سعادت است.
نخست،صبر و استقامت و ایستادگی در برابر حوادث و مشکلات و مصائب وموانع،دوم«مصابره»که از باب«مفاعله»و به معنی صبر و استقامت در برابر صبر واستقامت دیگران آمده است.در واقع دستور اول ناظر به ایستادگی در برابر انواعمشکلات و حوادث گوناگون زندگی است و دستور دوم ناظر به ایستادگی در برابر دشمن است،به این ترتیب که هر قدر آنها بیشتر مقاومت کنند،مؤمنان باید بر مقاومتخودشانبیفزایند تا بر دشمن غالب شوند.
«رابطوا»از ماده«مرابطه»در اصل از«رباط»که به معنی بستن چیزی در مکانی است،گرفته شده است.این واژه(مرابطه) معمولا به معنی مراقبت از مرزها میآید،زیراسربازان اسلام،مرکبها و وسائل جنگی خود را در آن محل نگهداری میکردند.
آخرین دستور،تقوای الهی است که مانند چتری بر همه دستورهای سابق سایهمیافکند و هنگامی که صبر و مصابره و مرابطه به دور از هر گونه ریاکاری و اغراضشخصی،آمیخته با تقوا گردد،سبب فلاح و رستگاری و نجات در دنیا و آخرت خواهدبود.
بعضی دیگر در تفسیر«مصابره»گفتهاند:ایستادگی در مقابل عادات و هوای نفساست،زیرا آنها در برابر انسان ایستادگی میکنند و انسان نیز باید در مقابل آنها،ایستادگی نماید.در تفسیر«مرابطه»نیز گفتهاند که منظور،پیوند نفس با طاعت الهی و یاپیوند قلب به خداست.
نقل شده که عارفی پیاده به خانه خدا میرفت،مرد عرب شتر سواری به او گفت:ایشیخ!به کجا میروی؟عابد گفت:به بیت الله.گفت:چرا پیادهای؟گفت:من مرکبهایزیادی دارم(تو نمیبینی).مرد عرب سؤال کرد:آن مرکبها چیست؟ عارف گفت:
هنگامی که بلا و مصیبتی بر من نازل شود،بر مرکب صبر سوار میشوم،و هنگامی کهنعمتی نازل شود،بر مرکب شکر و هنگامی که قضاء و قدری رخ دهد،بر مرکب رضاء وهنگامی که نفس سرکش مرا به چیزی دعوت کند،میدانم که آن چه از عمر باقی مانده،کمتر از آن است که گذشته است.
مرد عرب گفت:در واقع تو سوارهای،من پیادهام،برو در امان خدا (17)
در نهمین آیه خطاب به همه مؤمنان،با تعبیری تازه،ضمن توصیه به این که درمشکلات از نیروی صبر و نماز کمک بگیرند،میفرماید«ای افراد با ایمان!از صبر(و استقامت)و نماز کمک بگیرید(تا بر مشکلات فائق آیید)،زیرا خداوند با صابران است، یاایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین ». (18)
این آیه دارای مفهوم وسیعی است و هر گونه صبر و استقامت را شامل میشود،خواهصبر به اطاعتیا بر معصیتیا بر مصیبتباشد.برای انجام هر کار مهمی کمک گرفتن واستعانت لازم است،خواه جهاد باشد یا غیر آن،بنابراین،برای انجام هر کار مهمی بایداز شاخههای مختلف صبر که متناسب با آن کار است،یاری جست.
درباره تفسیر صبر به«روزه»باید گفت که روزه یکی از مصداقهای روشن این صبراست،نه این که تمام مفهوم آن را در بر بگیرد.
در این جا این سؤال پیش میآید که چه رابطهای میان صبر به معنی وسیع کلمه باصلاة(نماز)وجود دارد؟
بعضی از مفسران گفتهاند:رابطه آن دو این است که گاه پیمانه صبر انسان لبریزمیشود و طاقت او بر صبر کاهش مییابد. این جاست که نماز به او قوت قلب و اراده وتوکل بر خدا میبخشد و بدین سان،نیروی صبر از طریق نماز افزایش مییابد.
به تعبیر دیگر،هنگامی که انسان از طریق نماز به خدا روی میآورد،خود را بهقدرت بیپایان و لا یزال حق مرتبط میسازد، این کار،مقاومت انسان را در برابرمشکلات،چنان افزایش میدهد که به نیرویی شکست ناپذیری تبدیل میشود.
به همین دلیل در حدیثی که گاه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و گاه از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقلشده و هر دو نیز صحیح میباشد،آمده است:«اذا اهاله امر فزع،قام الی الصلوة ثم تلیهذه الآیة و استعینوا بالصبر و الصلاة،هنگامی که با مشکل مهم روبرو میشد،به نماز برمیخاست(و پس از نماز به دنبال حل مشکل میرفت)و این آیه را تلاوت میفرمود (20) استعینوابالصبر و الصلاة» (19)
به هر حال،این آیه از روشنترین آیاتی است که اهمیت صبر را به عنوان یک عاملپیروزی در زندگی مشخص میکند.
در دهمین آیه،پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله را دستور میدهد که(از سوی خداوند متعال)بهتمام بندگان با ایمانش چنین بگوید:«ای بندگان من که ایمان آوردهاید،تقوای الهی پیشهکنید،برای کسانی که در این دنیا نیکی کردهاند،پاداش نیکی است،سرزمین خدا وسیع است(هر گاه تحت فشار شدید کافران جبار قرار گرفتید،تسلیم نشوید،بلکه مهاجرت کنید،زیراصابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میکنند، قل یا عبادی الذین آمنوا اتقواربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة و ارض الله واسعة انما یوفی الصابرون اجرهمبغیر حساب » (21)
این آیه از یک سو نشان میدهد که انسان باید در برابر مشکلات که در راه مقابله باجباران متحمل میشود،از نیروی صبر کمک بگیرد،زیرا بدون آن چارهای جز تسلیمدر برابر ظالمان زورمدار ندارد.
از سوی دیگر،پاداش صابران را بیحساب و غیر قابل شمارش بیان میدارد.
تعبیر«بی حساب»نشان میدهد که خداوند،آن قدر به آنها پاداش میدهد که جز او،کسی قادر به حسابش نیست.به همین جهت در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و اله میخوانیم:
«هنگامی که نامههای اعمال گشوده میشود و ترازوهای اعمال نصب میشود،برای کسانیکه گرفتار بلاهای سختی شدند و صبر کردند،نه ترازویی نصب میشود و نه نامه عملی گشودهخواهد شد(بلکه بی حساب به آنها پاداش میدهند) (22) ، سپس پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آیه فوق راتلاوت نمود: انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب ».
تعبیر به«غیر حساب»در آیات متعددی آمده است که اغلب مربوط به روزیهایفراوان دنیوی است که خداوند به بعضی از انسانها میدهد،تنها در این مورد و در آیهچهلم سوره مؤمن،از پاداشها و روزیهای قیامتسخن به میان آمده.به یقین جایی کهپاداش یا روزی بدون حساب داده شود،تناسبی با کمیت و کیفیت اعمال نخواهدداشت،بلکه متناسب با لطف پروردگار است و در نتیجه بسیار مهم و والا خواهد بود.
در یازدهمین آیه،تعبیر بسیار جالبی درباره اهمیت صبر دارد و آن این که فرشتگانهنگامی که برای دیدار بهشتیان از هر دری وارد میگردند،به آنها میگویند:«سلام برشما!به خاطر صبر و استقامتتان،چه پایان خوبی در این سرا نصیبتان شد!، سلام علیکمبما صبرتم فنعم عقبی الدار » (23)
جالب این که از میان تمام اعمال و طاعات و عبادات و کارهای نیک بهشتیان،انگشت روی صبر و شکیبایی آنها میگذارند و آن را سبب ورود به بهشت میشمارند واگر دقت کنیم،تصدیق خواهیم کرد که صبر و استقامت،نقش مهمی در سعادت انسان وبهشتی شدن او دارد،زیرا بدون صبر،نه پرهیز از گناهان ممکن است و نه انجام اطاعتهاو عبادتها،نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن.به همین دلیل فرشتگان،در نخستینتبریک به بهشتیان،به مساله صبر تکیه میکنند.
شاهد این سخن که همه طاعات در سایه صبر انجام میگیرد،در آیه بیست و دومهمین سوره آمده است:«اندیشمندان و اولو الالباب،کسانی هستند که به خاطر ذاتپروردگارشان،صبر و شکیبایی میکنند،نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم،درپنهان و آشکار،انفاق میکنند و با حسنات،آثار سیئات را از بین میبرند، و الذین صبرواابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرئون بالحسنةالسیئة... »
در تفسیر این آیه،حدیث جالبی از امام علی بن الحسین علیه السلام نقل شده است:هنگامیکه روز قیامت میشود،ندا دهندهای ندا میدهد که اهل صبر و شکیبایی به پاخیزید،گروهی بر میخیزند،به آنها گفته میشود:سوی بهشتبروید.در این هنگام،فرشتگان بهاستقبال آنها میآیند و میگویند:کجا میروید؟میگویند:سوی بهشت.فرشتگانمیگویند:قبل از حساب؟!میگویند:آری(قبل از حساب).میگویند:شما کیستید؟
میگویند:ما اهل صبریم،میگویند:صبر شما چه چیز بوده است؟میگویند:ما در راهطاعت پروردگار و پرهیز از گناهان و در برابر بلا و اندوه و غم،در دنیا صبر و شکیباییکردیم.امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود:این جاست که فرشتگان میگویند:داخل بهشتشوید،چه عالی است پاداش عاملان.
بعضی از راویان احادیث گفتهاند:«در همین جا فرشتگان میگویند: سلام علیکم بماصبرتم ». (24)
در دوازدهمین آیه،به صورت زیبایی،همان مطلبی که در آیه قبل عنوان شد،مطرحمیکند.این آیه،در ادامه آیات قبل که در صدد بیان اوصاف دوازدهگانه«عباد الرحمن»که بیانگر شخصیت والای آنها در تمام ابعاد است-میفرماید:«آنها هستند که درجاتعالی بهشت،در برابر شکیباییشان،،پاداش داده میشود و با تحیت و سلام(فرشتگان)
روبرو میشوند، اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما » (25)
«غرفه»از ماده«غرف»(بر وزن ظرف)،به معنی برداشتن چیزی است،لذا به آبی کهانسان از چشمه برای نوشیدن با دستهای خود بر میگیرد،غرفه میگویند،در ضمن بهقسمتهای فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل نیز«غرفه»میگویند.در این آیه نیزمراد برترین منزلگاههای بهشت است که در اختیار صابران قرار میگیرد.
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمایی همچو صبر،آدم ندید!
از تعبیر آیه فوق،استفاده میشود که«صبر»وجه مشترک تمام اوصاف دوازدهگانه«عباد الرحمن»میباشد.
در سیزدهمین آیه که از آیات معروف صبر است،ضمن بشارت به صابران در برابرآزمایشهای بزرگ الهی میفرماید:«به یقین همه شما را با چیزی از ترس،گرسنگی،زیانمالی و جانی و کمبود میوهها،آزمایش میکنیم و صابران را بشارت ده-آنها که هرگاه مصیبتیبه آنان رسد،میگویند:ما متعلق به خداییم و سوی او بازگردیم-آنها کسانی هستند کهرحمتهای الهی شامل حالشان است و آنها هدایتیافتگانند، و لنبلونکم بشیء من الخوفو الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین×الذین اذا اصابتهممصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون×اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون » (26)
گرچه در این آیات،تنها به یکی از شاخههای صبر،یعنی صبر بر مصائب و مشکلاتاشاره شده،ولی اهمیت آن به اندازهای است که صلوات و درود و رحمت الهی را به ایندسته از صابران جاری شده،و مسیرهای هدایت را در پرتو همین صبر و شکیباییمیپیمایند.
با توجه به این نکته که آزمایشهای گوناگون در این جهان از سنتهای خلل ناپذیرالهی است،و عبور از گردنههای صعب العبور آن جز با صبر ممکن نیست،به نقش صبر وشکیبایی در زندگی و آثار نهایی آن پی میبریم.
چه افتخاری از این بالاتر که انسان در برابر صبرش،مشمول این سه عنایتبزرگالهی گردد:
نخست،صلوات و درودی از نوع آنچه بر پیامبر بزرگش فرستاده میشود و سپسشمول رحمت واسعه الهی،نسبتبه او و از همه مهمتر،هدایت پروردگار که سرچشمهتمام نعمتها و خوشبختیهاست.
در این که چرا صلوات به صورت جمع آمده دو تفسیر ذکر شده که هر دو میتواندصحیح باشد:نخست این که اشاره به انواع اکرام و احترام الهی است،و دیگر این کهاشاره به تکرار آن میباشد.تعبیر به رحمت،به صورت نکره نیز اشاره به اهمیت وعظمت است.
در بیان تفاوت میان صلوات و رحمت،بعضی گفتهاند:صلوات اشاره به مدح و ثنایالهی و لطف و مغفرت اوست،در حالی که رحمت،اشاره به انواع نعمتهای مادی ومعنوی در دنیا و آخرت دارد.
در چهاردهمین و آخرین آیه از آیات مورد بحث که در سوره و العصر آمده،قرآنمجید ضمن بیان این که همه انسانها در خسران و زیان قرار دارند،جز کسانی که داراییک برنامه چهار مادهای هستند که یکی از موارد آن،صبر و شکیبایی و استقامت است، میفرماید:«به عصر سوگند!که انسانها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان آورده و اعمالصالح انجام دادند و یکدیگر را به حق سفارش کرده،و یکدیگر را به صبر و شکیبایی توصیهنمودهاند، و العصر×ان الانسان لفی خسر×الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوابالحق و تواصوا بالصبر » (27)
تعبیر تواصوا-از ماده«تواصی»به معنی سفارش کردن به یکدیگر در آیات فوق نشانمیدهد که مؤمنان بعد از ایمان و معرفت و عمل صالح،باید به احقاق حقوق رویآورند،حق را بشناسند و یکدیگر به آن توصیه کنند،چون احقاق حق و اجرای حق درجامعه انسانی،جز با استقامت و ایستادگی در برابر موانع ممکن نیست،توصیه به صبررا به عنوان چهارمین اصل که پشتوانه اصول سه گانه دیگر استبیان میکند.بنابراینصبر،یکی از ارکان اصلی سعادت انسانهاست که بدون آن، درخت ایمان به ثمرنمینشیند و اعمال صالح انجام نمیگیرد،و احقاق حقوق در جامعه انسانی تحققنمییابد.بدون شک، احقاق حقوق و ادای آن از مشکلترین کارهاست،زیرا گاهیممکن استحق،با فرد یا عزیزان و بستگانش مخالف باشد،در این جا ادای حق جز بهمدد صبر،صورت نمیپذیرد.
نتیجه
پی نوشتها:
1- زمر- 10.
2- رعد/ 24
3- تفسیر روح البیان،ج 8،ص 45 ذیل آیه)
4- یوسف/ 18.
5- تفسیر قرطبی،ج 5،ص 338.
6- یوسف/ 386- انبیاء/ 85- 86.
7- انبیاء/ 85- 86.
8- روح البیان،ج 5،ص 515.
9- کهف/ 67- 68.
10- در روح البیان ج.5،ص287 چنین آمده است:در روایتی آمده است که اگر موسی علیه السلام صبر میکردهزار نکته عجیب،عجیبتر از آن چه آموخت از حضرت خضر علیه السلام فرا میگرفت،به همین دلیل هنگامیکه موسی علیه السلام این سخن را از حضرت خضر علیه السلام شنید،گریه کرد.
11- بقره/ 249.
12- بقره/ 250.
13- احقاق/ 35.
14- معارج/ 5.
15- اصول کافی،ج 2،ص93.
16- آل عمران/ 200.
17- روح البیان،ج 2،ص 158.
18- بقره/ 153.
19- بقره/ 153.
20- اصول کافی،ج 1،ص 154- روح البیان،ج 1،ص257.
21- زمر/ 10.
22- این حدیث را مرحوم طبرسی در«مجمع البیان»و قرطبی در تفسیر نمونه خود و برسویی در«روحالبیان»با تفاوتهای مختصری در ذیل آیه مورد بحث نقل کردهاند.
23- رعد/ 24.
24- تفسیر قرطبی،ج 5،ص 4532.
25- فرقان/ 75.
26- بقره/ 155 تا157.
27- عصر/ 1- 3.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}