نویسنده: محمدعلی محمدی
 

ج) نضربن‌حارث

یکی دیگر از افرادی که ادعا شده است به دلیل مبارزه با قرآن و پاسخ دهی به تحدی قرآن کشته شده‌اند، نضربن‌حارث است (1) که برای توضیح بیشتر و اثبات ناروایی سخن فوق، در ادامه به چند نکته اشاره می‌شود:

الف) زندگی نضر

نضربن‌حارث، پسرخاله‌ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و یکی از سران مشرک قریش بود که در مکه از هیچ کوششی علیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و یارانش خودداری نمی‌کرد و- چنان‌که خواهد آمد- یکی از برنامه‌ریزان اصلی برای ترور پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مکه بود. وی در نبرد بدر شرکت داشت و افزون بر پرچمداری و فرماندهی بخشی از سپاه کفر، بخش عمده‌ای از هزینه‌های جنگ را تقبل کرده بود. وی در نبرد، اسیر شد و درباره‌ی علت مرگش دو نظریه وجود دارد. درحالی که عده‌ای گفته‌اند پس از نبرد، به فرمان رسول خدا به دست علی (علیه‌السلام) کشته شد، (2) عده‌ی دیگری معتقدند در نبرد، مجروح شده و به علت اعتصاب غذا از دنیا رفت. (3)

ب) معارض خاموش

یکی از پرسش‌های اساسی که درباره‌ی نضر وجود دارد، این است که آیا در مقابل تحدی قرآن مطلبی گفته است؟
تنها جمله‌ای که برخی گفته‌اند وی در مقام معارضه با قرآن گفته است، جمله‌ی «وَ الطَاحِنَاتِ طَحناً و العَاجِنَاتِ عَجناً وَ الخَابِزَاتِ خُبزاً فاللّاقِمَاتِ لقماً...» است که گویا با سوره‌ی نازعات معارضه می‌کرد. (4)
صحت این انتساب به شدت مورد تردید است؛ زیرا مشهور دانشمندان، این جملات را از آن مسیلمه و افراد دیگری می‌دانند.
صرف نظر از جمله‌ی فوق، هیچ مطلبی که قابل معارضه با قرآن باشد، از وی در دست نیست. غالب مورخان معتقدند او تاجر بود و به ایران سفر می‌کرد، و در ضمن، داستان‌های ایرانیان را برای قریش بازگو می‌کرد و از آنجا که می‌دید مردم برای شنیدن قرآن، دور رسول خدا اجتماع می‌کنند، برای پراکنده کردن مردم از اطراف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، آنان را دور خود جمع می‌کرد و می‌گفت: اگر محمد برای شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل می‌کند، من داستان‌های رستم و اسفندیار و اخبار کسرا و سلاطین عجم را باز می‌گویم. (5)
مطلب دیگری که از او نقل شده، این است که بسان برخی دیگر از سران مشرکان می‌گفت: اگر بخواهم همانند قرآن نیز می‌توانم بگویم. (6) شاید همین مطلب که «می‌توانم مانند قرآن بگویم» برای برخی این شبهه را ایجاد کرده است؛ درحالی که ادعای توانستن با انجام کاری، تفاوت بسیاری دارد؛ به ویژه اگر به این نکته توجه شود که نضر همانند بسیاری دیگر از اعراب جاهلی، با شعر و شاعری نیز سروکار داشته است، روشن می‌شود که این ادعا که ما هم می‌توانیم همانند قرآن ارائه کنیم، به گفتار شاعرانی می‌ماند که در آرزوهای دور و دراز خود غوطه‌ورند. اگر به راستی می‌توانستند کلامی همانند قرآن بیاورند، چرا به نبرد با رسول خدا برخاستند؟!

ج) اعدام یا خودکشی

در کشته شدن نضر، تردید جدی وجود دارد. بررسی این مطلب که نضر کشته شد یا خودکشی کرد، مسئله‌ای بسیار مهم است. به باور برخی از تاریخ‌نگاران نضر به دست کسی کشته نشد، بلکه در نبرد بدر زخمی شد؛ ولی به دلیل لجاجت، اجازه نمی‌داد پرستاران مسلمان او را تیمار کنند و از آب و غذای مسلمانان نخورد تا مرد؛ چنان‌که زرکلی می‌نویسد: «برخی از راویان معتقدند نضر در بازداشت، کشته نشد، بلکه زخمی شد؛ ولی تا زمانی که در دست مسلمانان اسیر بود، از خوردن آب و غذا پرهیز کرد تا از دنیا رفت». (7) به نظر می‌رسد این گزارش، درست‌تر از گزارشی است که کشته شدن نضر را به فرمان رسول اعظم و به دست حضرت علی می‌داند؛ زیرا در آن گزارش‌های تاریخی تصریح شده است که نضر بن حارث «صبراً» (8) کشته شد؛ (9) درحالی که در روایت صحیحی که از امام صادق نقل شده، به این مطلب تصریح شده است که رسول گرامی اسلام جز عقبه‌بن‌معیط، هیچ کس دیگر را «صبراً» نکشت (10) و غالب فقها به این نکته تصریح کرده‌اند که این‌گونه کشتن دشمنان، مکروه است (11) و از آنجا که روایت مذکور از امام صادق، از روایات صحیح است، بر نقل دیگر ترجیح دارد.
موارد فراوانی از لجاجت این شخص در برابر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است؛ از جمله اینکه می‌گفت اگر قرآن و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر حق‌اند، بر سر ما سنگ ببار و ...، نیز شواهدی بر درستی این نقل است.
اگر بپذیریم علت مرگ نضر، اعتصاب غذا و آن هم به دلیل شدت لجاجت او بوده است، ادامه‌ی بحث و سخن از اینکه چرا کشته شد، جایی ندارد؛ ولی اگر نپذیریم که وی خودکشی کرده است، باید با نگاهی به اقدامات او، علل کشته شدنش بررسی شود.

اقدامات نضر

برخی از اقدامات نضر در برابر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عبارت‌اند از:

1. آزار پیامبر

یکی از اقداماتی که درباره‌ی نضر نقل شده، این است که وی مترصد بود و هرجا که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌رفت، خود را بدان‌جا می‌رساند و هرگاه مردم به سخنان پیامبر اکرم گوش فرامی‌دادند، آنان را از اطراف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پراکنده می‌کرد و از آنان می‌خواست به جای شنیدن سخنان رسول اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) و آیات الهی، به داستان‌های او گوش فرادهند. (12) این اقدام ناجوانمردانه، آن هم از کسی که پسرخاله‌ی رسول اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) بود، می‌توانست مانع بزرگی فراروی اسلام باشد و سبب می‌شد عده‌ی زیادی نتوانند حق را بشنوند و حقیقت را بپذیرند. نضر با این اقدامش، خود را سدّ راه اسلام و قرآن می‌کرد.

2. حق‌ناپذیری

نضر و دیگر همکارانش بارها پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را آزموده و با توجه به معجزات آن بزرگوار می‌دانستند که وی بر حق است، ولی علاقه به دنیا و حب ریاست اجازه نمی‌داد حق را معرفی کنند. در ادامه به یکی از مواردی که حقانیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برایشان ثابت شد و باز هم حق را نپذیرفتند، اشاره می‌شود:
با توجه به موقعیتی که نضر داشت، او به همراه چند تن دیگر مأمور شدند به مدینه رفته، از دانشمندان اهل کتاب درباره‌ی پیامبر اعظم تحقیق کنند و مطالبی فراگیرند تا با آن، رسول خدا را بیازمایند. آنان پرسش‌هایی همچون قصه‌ی اصحاب کهف و... را آموخته، رسول خدا را بدان آزمودند. دانشمندان اهل کتاب به این افراد تأکید کرده بودند که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را با این پرسش‌ها بیازمایند، اگر پاسخ درست داد، بدانند که فرستاده‌ی خداست. (13) انتظار می‌رفت پس از دریافت پاسخ صحیح از پیامبر خاتم، آنان از لجاجت خود دست بردارند و مسلمان شوند یا دست‌کم از آزار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان دست بکشند، ولی چنین نشد. آنان با آنکه پاسخ درست را دریافت کرده بودند، نه تنها به آزار رسول خدا و مسلمانان ادامه دادند، بلکه با به راه انداختن جنگ‌ها و فرماندهی فتنه‌ها، شمار زیادی از مسلمانان و غیرمسلمانان را به کام مرگ کشیدند.

3. پیمان شوم

پس از آنکه دعوت رسول اعظم همگانی شد، کفار قریش، قراردادی را امضا کردند و آن را بر دیوار کعبه آویختند تا همگی آن را اجرا کنند. طبق مفاد این قرارداد، قریش هرگونه دادوستد و نیز وصلت با بنی‌هاشم و بنی‌مطلب را ممنوع کردند. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان به ناچار، در درّه‌ای به نام شعب ابی‌طالب مستقر شدند. زندگی در آنجا به اندازه‌ای سخت بود که گاه غذای مسلمانان فقط برگ درختان بود! قریش، دیگران را هم تهدید کرده بود که چیزی به مسلمانان نفروشند تا به شِعب، مواد خوراکی نرسد. نضربن‌حارث از افرادی بود که وقتی می‌فهمید تازه‌واردی داخل شهر مکه شده، نزد او می‌رفت و او را از هرگونه دادوستد با بنی‌هاشم برحذر می‌داشت و هشدار می‌داد در صورتی که با بنی‌هاشم، معامله‌ای انجام دهد، اموال او غارت خواهد شد. (14)

4. توطئه‌ی قتل

وقتی نضر و همدستانش نتوانستند نور اسلام را خاموش کنند، نقشه‌ی شوم دیگری کشیده، تصمیم گرفتند شبانگاه به منزل رسول اعظم ریخته، او را به شهادت برسانند و برای آنکه بنی‌هاشم نتوانند از قاتل یا قاتلان انتقام بگیرند، چهل نفر از قبایل مختلف را انتخاب کردند تا کار را یک سره کنند. پیامبر اکرم به وسیله‌ی جبرئیل از این نقشه‌ی شوم آگاه و راهی مدینه شد و در آن شب امیر مؤمنان در جای پیامبر اکرم خوابید که این شب به نام «لیلة المبیت» مشهور و در آیه‌ی سی سوره‌ی انفال به این مطلب اشاره شده است و یکی از افرادی که در این توطئه‌ی شوم، نقش کلیدی ایفا می‌کرد، نضر بود. (15)

5. متقاضی عذاب

کینه‌ی دشمنان اسلام به رسول خدا به حدی بود که برای تمسخر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یا اثبات حقانیت خویش گفتند: «اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»: (16) پروردگارا! اگر این (اسلام و قرآن) حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!
بسیاری از مفسران معتقدند کسی که این دعا را درخواست کرد، نضر بود که در نبرد بدر به عذاب الهی دچار و به جهنم رهسپار شد. (17)
برخی دیگر از مفسران معتقدند آیات شریفه‌ی «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْكَافِرینَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ...» (18) نیز درباره‌ی نضر و درخواست عذاب، نازل شده است؛ (19) چنان‌که گفته‌اند آیه‌ی 9 سوره‌ی حج، (20) آیه‌ی 5 سوره‌ی فرقان (21) و آیه‌ی 6 سوره‌ی لقمان (22) و آیات فراوان دیگر درباره‌ی وی نازل شده است.

6. پرچمدار کفر

از مجموع آنچه گذشت، می‌توان دریافت که وی از بزرگ‌ترین دشمنان دین مبین اسلام بوده، تا آخرین لحظات زندگی از این دشمنی دست‌بردار نبوده است. این مطلب در جریان نبرد بدر به خوبی خود را نشان می‌دهد. وی در نبرد بدر دست‌کم دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داشته است:
الف) تدارکات بخشی از سپاه را از هزینه‌های شخصی تأمین می‌کرده که آیه‌ی «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا يُنفِقُونَ أَموالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ...» در این‌باره نازل شده است. (23)
ب) پرچمداری لشکر (24) و از آنجا که پرچمداران، غالباً وفادارترین و از افراد نقش‌آفرین‌اند، روشن می‌گردد که وی بین جامعه‌ی کافران و در نبرد بدر نقش کلیدی داشته است.
با توجه به مطالب گذشته، دلیل کشته شدن نضر نیز روشن می‌گردد و هرچند اصل اولیه که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده، به اسارت گرفتن مشرکان و نکشتن آنان است، ولی هرگاه در میان اسیران جنگی، افراد خطرناکی وجود داشته باشند که آزادی آن‌ها، موجب برافروخته شدن مجدد آتش جنگ و به خطرافتادن پیروزی گردد، مسلمانان حق دارند این گونه افراد خطرناک را نابود کنند. به همین دلیل طبق پاره‌ای از روایات، پیامبر دستور داد تنها دو نفر از اسیران جنگ بدر را به نام عقبة‌ابن‌ابی‌معیط و نضربن‌حارث بکشند. (25)

نتیجه‌گیری

از مجموع آنچه گذشت، مطالب زیر به دست می‌آید:
1. هیچ کدام از افرادی که ادعا شده است به دلیل معارضه با قرآن کشته شده‌اند، متنی برای معارضه با تحدی قرآن نگفته‌اند.
2. گزارش‌های تاریخی کشته شدن آنان نیز غالباً نادرست است.
3. در صورتی که اثبات شود اینان کشته شده‌اند، دلیل کشته شدن آنان، معارضه با قرآن و آوردن متنی همانند قرآن نبوده است، بلکه به دلیل افساد در زمین و سایر اعمال زشتی که انجام می‌دادند و به برخی اشاره شد، کشته شده‌اند.
4. با نگاهی کوتاه به تاریخ زندگی رسول اعظم این نکته روشن می‌شود که پیامبر اعظم نه تنها با دشمنانش به دلیل دشمنی و حتی هجو شخص رسول خدا برخورد نمی‌کرد، بلکه در مواقع قدرت، آنان را می‌بخشید که برخورد رسول اعظم با کعب‌بن‌زهیر که اشعاری در هجو رسول خدا سروده بود، (26) نمونه‌ی بارزی از این روحیه‌ی رسول اعظم است.

پی‌نوشت‌ها:

1. خلاصه‌ی سخن شبهه‌گران چنین است: افرادی مانند نضر بن حارث نه تنها قرآن را از لحاظ ادبی و معنوی ضعیف می‌دانستند و خوب می‌دانستند که اینها تنها داستان‌های اساطیری سامی است، بلکه در مقابل آن، داستان‌های ایرانی را مطرح می‌کردند و در رقابت با قرآن از آن‌ها سود می‌جستند؛ چنان‌که به این مطلب در آیه‌ی 31 سوره‌ی انفال اشاره شده است: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ». على دشتى نیز در کتاب بیست و سه سال در پانویس صفحه 83 به این شبهه پرداخته است.
2. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 829. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج5، ص 111. واحدی؛ أسباب نزول القرآن؛ ص 466. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج19، ص277.
3. زرکلی؛ الأعلام؛ ج 8، ص 33.
4. محمد ثناءالله مظهری؛ تفسیر مظهری؛ ج 3، ص 269.
5. واحدی؛ أسباب نزول القرآن؛ ص 466. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 271. زرکلی؛ الأعلام، ج 8، ص 33.
6. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 829. محمدبن‌یوسف اندلسی؛ البحر المحیط؛ ج5، ص 309. ابن‌عجیبه؛ البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید؛ ج 2، ص 326. ابن‌عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 9، ص 85. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج 9، ص97. محمد عزت دروزه؛ التفسیر الحدیث؛ ج3، ص 429. ابن‌کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 4، ص 41. ابن‌ابی‌حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج5، ص 1689.
7. زرکلی؛ الأعلام؛ ج 8، ص 33.
8. مقصود از قتل صبراً این است که دست و پای اسیری را ببندند و سپس او را بکشند و ظاهراً مقصود غالب، بلکه مشهور فقها که آن را به دربند کشیدن برای کشتن تفسیر کرده‌اند نیز همین است (محمد حسن نجفی؛ جواهر الکلام؛ ج 21، ص 132). در این باره تفاسیر دیگری نیز وجود دارد (ر.ک: احمد فتح‌الله؛ معجم ألفاظ الفقه الجعفری؛ ص 329. محمدی ری شهری؛ میزان الحکمه؛ ج3، ص 2501. محمد قلعه‌جی؛ معجم لغة الفقهاء؛ ص 357. شهید ثانی؛ مسالک الأفهام؛ ج 3، ص 42. محقق کرکی؛ جامع المقاصد؛ ج3، ص398. یحیی‌بن‌سعید حلی؛ الجامع للشرایع؛ ص238).
9. واحدی؛ أسباب نزول القرآن؛ ص 466. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج 19، ص277. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج5، ص 111.
10. عن ابی عبدالله (علیه‌السلام) قال: لم یقتل رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) رجلا صبراً قط غیر رجل واحد عقبة بن ابی معیط (علامه حلی؛ منتهی المطلب (ط.ق)؛ ج 2، ص 927. همو، تذکرة الفقهاء؛ ج 9، ص 157. شیخ طوسی؛ تهذیب الأحکام؛ ج6، ص 173).
11. علامه حلی؛ منتهی المطلب؛ ج 2، ص 927. همو، تذکرة الفقهاء؛ ج 9، ص 157. سیدعلی طباطبائی؛ ریاضی المسائل (ط.ج)؛ ج7، ص537.
12. زرکلی؛ الإعلام، ج 8، ص 33. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ جوامع الجامع؛ ج 1، ص 372.
13. علی‌بن‌ابراهیم قمی؛ تفسیر قی؛ ج 2، ص 31. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 7، ص 5. فیض کاشانی؛ تفسیر صافی؛ ج3، ص 232.
14. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج 19، ص 1. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ إعلام الوری؛ ج 1، ص125.
15. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج4، ص826.
16. انفال: 32.
17. حاکم نیشابوری؛ مستدرک؛ ج 2، ص 502. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج5، ص 111. نسائی؛ سنن کبری؛ ج6، ص 498.
18. تقاضاکننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند (معارج: 1-2).
19. واحدی؛ أسباب نزول القرآن؛ ص 466. حاکم نیشابوری؛ مستدرک؛ ج 2، ص 502.
20. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 7، ص 294.
21. فیض کاشانی؛ الأصفی فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 862. سید‌هاشم بحرانی؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج 4. ص 112. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر، ج 12، ص 9. علی‌بن‌ابراهیم قمی؛ تفسیر قی؛ ج 2، ص 111.
22. شیخ طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 271. بروسوی؛ تفسیر روح البیان؛ ج 7، ص 66 و ج 7، ص 67. نیشابوری؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان؛ ج5، ص423. علی‌بن‌ابراهیم قمی؛ تفسیر قی؛ ج 2، ص 161. محمدبن‌محمدرضا قمی مشهدی؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ ج 10، ص 228. مقاتل‌بن‌سلیمان بلخی؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان؛ ج3، ص 432. حویزی؛ نور الثقلین؛ ج 4، ص 194.
23. واحدی؛ أسباب نزول القرآن؛ ص 240.
24. فضل‌بن‌حسن طبرسی؛ جوامع الجامع؛ ج 1، ص 372. زرکلی؛ الاعلام؛ ج 8، ص 33.
25. مکارم شیرازی و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ ج 7، ص 247.
26. حلبی؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص 135. ابن‌هشام؛ السیرة النبویه، ج4، ص 939.

منبع مقاله :
محمدی، محمدعلی؛ (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبهه پژوهی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول