نويسندگان:
محمد نبوي، احمد حق‌دوستي
 

کمنيوس حکيم الهي و مربي چک‌تبار نوشته‌هاي خود را در مورد تئوري‌هايش تعليم و تربيت در قرن هيجدهم ارائه داد و از محبوبيت کاملاً گسترده‌اي نيز برخوردار شد.
کمنيوس تئوري خود را بر اساس نظريه‌ي ايده و مثل افلاطون و تئوري آکوئيناس مربوط به امور بالقوه‌ي ذاتي براي يادگيري بنيان نهاد. او تقريباً بيش از يک قرن قبل از تولد پستالوزي تئوري مربوط به جنين را بيان کرد. طبق اين نظريه در جنين، کودکي که مخلوق خداوند متعال است تمام نيروهاي اخلاقي، عقلاني و بدني که به طور طبيعي رشد مي‌کنند نهفته است. کمنيوس معتقد بود که هيچ چيز در دنيا اعم از دانش، اخلاق و دين وجود ندارد که بشر نتواند با حواس و خرد و استدلالي که به او اعطا شده به آن احاطه پيدا نکند. او از اين تئوري فرضيات مسلمي‌ را در مورد تعليم و تربيت که بنا به اظهار او هماهنگي بسياري نيز با اين جهان و تمايل طبيعي يادگيرنده دارد استخراج کرده است. نوشته‌هاي کمنيوس حاکي از تلاشي است که براي علمي ‌ساختن تعليم و تربيت انجام داده و تلاش کرده، تا اين طريق به روش‌هايي که مورد استفاده‌ي علوم فيزيکي است توسل جويد.
کمنيوس که بعدها از مفهوم دوگرايي روان و بدن فاصله گرفت، معتقد بود طبيعت ساخته و پرداخته دست خداوند است و هر اندازه بشر آن را نشناسد به همان اندازه زيان مي‌بيند. بنابراين لازم است تا هم طبيعت و هم خود را بشناسد. از اين رو بهتر است تا به بازي بپردازد تا اينکه بيکار باشد؛ زيرا در هنگام بازي، ذهن متوجه اموري خواهد بود که باعث به کار افتادن استعدادها مي‌شود. بدين طريق کودکان با تمرينات اوليه به زندگي فعال و بدون اشکالي دست خواهند يافت؛ زيرا طبيعت خود آنها را براي انجام بعضي امور برمي‌انگيزد.
کمنيوس در مورد احساس پيشرفت تعليم و تربيت مربوط به آزادي و مکتب بشردوستي مي‌نويسد هنگامي‌ که کودکان همسن و سال و از نظر پيشرفت و طرز رفتار و عادات شبيه به يکديگر با هم بازي مي‌کنند به نحو بارزي يکديگر را تشويق مي‌کنند؛ زيرا هيچ يک بر ديگري مزيت و برتري ندارد؛ نه فشار و اجباري است نه ترس و واهمه، بلکه محبت، رک‌گويي و از خودگذشتگي و پاسخ آزادانه در همه‌ي فعاليت‌هايي که انجام مي‌دهند به چشم مي‌خورد و به نظر مي‌رسد که همگي در وجود ما و پيشکسوتان و بزرگترهاي ما، امري نافذ باشد.
کمنيوس به پدران و مادران يادآوري مي‌کند که داشتن روحيه‌ي شاد، متضمن بخش بسار مهمي ‌از سلامت است. خوشحالي يا نشاط و شادي قلب به منزله‌ي بهار زندگي انسان است. تمايل فلسفه‌ي رئاليسم حسي در پيشرفت برنامه‌هاي تربيت بدني به وسيله‌ي کمنيوس با اين بيان توجيه شد. اگرچه وجود پدران يا ساير افراد وابسته به خانواده ممکن است از خدمات بسيار ارزنده به شمار آيند. معهذا کودکان همسن و سال هنوز مي‌توانند خدمات بيشتري را در اين مورد انجام دهند؛ در نتيجه دانش آموزان هميشه بايد يکديگر را ملاقات و در فعاليت‌هاي ورزشي مشارک نمايند، در مکان‌هاي ورزشي به فعاليت ژيمناستيک و حرکات لذت بخش بپردازند و اين مورد نيايد تنها به آنها اجازه داد بلکه بايد زمينه را براي آنها از هر لحاظ توأم با احتياط مهيا نمود. از اين رو به نظر مي‌رسد که آنها در اجتماعات فاسد شرکت نخواهند کرد. براي وصول آرمان‌هاي سطح بالا ديسيپلين و نظم و انضباط مطمح‌نظر انسان‌گرايان است. کمنيوس عقيده دارد که سلامت کودکان را نبايد هيچ‌گونه خطري اعم از افراط‌کاري يا افزايش گرما و سرما يا خوردن و آشاميدن بيش از حد يا تفريط در گرسنگي و تشنگي تهديد کند.

جان ميلتون (1) (1608-1761)

جان ميلتون از شاعران و دانشمندان نامي ‌رنسانس به شمار مي‌آيد و عنوان نماينده‌ي رئاليسم کلامي ‌و انسان‌گرايي مترقي شناخته مي‌شود. مکتب رئاليسم کلامي‌مانند انسان‌گرايي معتقد به ارزش زبان‌ها و ادبيات باستاني است اما ميلتون هدف‌هاي توخالي بررسي‌هاي انسان‌گرايانه‌اي که مطالعات زبان‌هاي باستاني را محدود به سبک و صرف و نحو و شکل واژه و جمله‌بندي، بدون توجه به معني مي‌کند و در واقع مفهوم آن را فداي امور ظاهري زبان مي‌سازد محکوم مي‌نمايد.
او در کتابش تحت نام آموزش و پرورش، تمرينات بدني و تربيت اخلاقي و پرورش ذهني را مورد توجه قرار داده است. اعتقاد ميلتون به اخلاق و دين بسيار قوي و مستحکم بوده و اغلب در شاهکارهايش از قبيل کتاب بهشت گمشده يا بهشت از دست رفته (2) به خوبي متجلي است.
از نوشته‌هاي متعدد وان دالن (3) چنين استنباط مي‌شود که ميلتون اهميت خاصي براي پرورش بدن و ذهن قائل بوده است. او مسئول ورزش کشورهاي مشترک‌المنافع را براي اداره‌ي ورزش‌هاي عمومي‌ و فستيوال‌هاي بازي و سرگرمي‌ و همچنين به مرحله‌ي اجرا گذاشتن تقويت بدن با تمرين‌هاي نظامي ‌براي تمام مهارت‌هاي جنگي تشويق مي‌کند. برنامه‌اش بيشتر متوجه برنامه‌ي تمرين‌هاي نظامي‌بود و تأکيد مي‌کرد که سلاح درجه‌ي اول براي دفاع است اما در صورت بروز جنگ بايد به ايمني کار توجه کرد. به علاوه وي عقيده داشت که نظاميان بايد کشتي را نيز ياد بگيرند.
ميلتون معتقد بود توجه به امور تربيت بدني جوانان را سالم، چابک، قوي، داراي انرژي و استنشاق منظم بار آورده و به آنان روحيه‌ي دلاوري، بي‌باکي، جوانمردي و از خودگذشتگي و شجاعت مي‌دهد. او آموزشگاهي را براي تعليم و تربيت پسران بين سنين دوازده تا بيست و يک سالگي پيشنهاد کرد که برنامه‌ي روزانه آن به مطالعات و بررسي‌ها و تمرينات لازم آمادگي جسماني اختصاص يافت. اولين برنامه تمرينات هر روز آموزشگاه اين بود که يک ساعت و نيم قبل از صرف غذاي ظهر بايد تمرينات بدني را انجام دهند و بعد از آن استراحت نمايند. سپس مجدداً قبل از صرف شام دو ساعت تمرينات نظامي‌ داده مي‌شد. ميلتون بعدها متوجه شد که نمي‌توان بعد از انجام کارهاي سنگين و امور سخت، بدون تفريحات سالم و در فواصل لازم به روح آرامش و شادي داد.
به هر حال در سال‌هاي بعد اين قبيل مدارس که بنا به توصيه‌ي ميلتون به آکادمي‌ معروف شوند به تدريج با برنامه‌هاي متنوع تربيت بدني شروع به کار کردند.

پستالوزي (1746-1828)

پستالوزي به سال 1746 در سوئيس پا به عرصه‌ي وجود گذاشت. او در پنج سالگي پدر خود را که پزشک بود از دست داد و در دامن مادر و ساير اعضاي خانواده‌اش پرورش يافت و پس از دوره‌ي تحصيلات ابتدايي و متوسط وارد دانشگاه شد و رشته‌ي حقوق را به پايان رسانيد. او با انديشه‌هاي انقلابي آشنا شد و سرانجام در مسير تعليم و تربيت و پيشرفت آموزش و پرورش گام برداشت. وي به عنوان پدر خردمند تعليم و تربيت جديد شهرت يافته است.
پستالوزي که در زمره‌ي فلاسفه‌ي رئاليست و طبيعت‌گرايان رمانتيک قرار مي‌گيرد بيشتر متأثر از افکار کمنيوس و روسو بود.
در کتاب دکتر نقيب زاده آمده است که:
«با آنکه بنياد انديش‌هاي پستالوزي همان انديشه‌هاي روسو و اصل‌هاي تربيتي اوست، با اين همه مي‌گويد بايد بکوشيم تا چيزهايي را که روسو از يکديگر جدا کرده و روياروي هم نهاده، به يکديگر بپيونديم. چيزهايي چون تمدن و طبيعت، آزادي و اطاعت، جنبه‌ي اخلاقي و جنبه‌ي اجتماعي زيرا رستگاري جهان در يگانگي انسانيت و تمدن و يا به گفته‌ي او «انسانيت متمدن» است؛ و انسان به طور طبيعي، اجتماعي است.
... در انسان سه نيرو درکارند: جسماني، اجتماعي و اخلاقي. نخستين آنها از طبيعت حيواني برمي‌خيرد، دومي‌ از هم‌آميزي با ديگران و سومي‌ از کوشش‌هاي دروني که متوجه هنرهاي اخلاقي است». (4)
سرانجام پستالوزي در مورد ستايش پروردگار چنين ابراز مي‌دارد «انسان آنگاه خدا را مي‌شناسد که خود را بشناسد، آنگاه خدا را بزرگ مي‌دارد که خود را بزرگ بدارد، يعني برترين و پاک‌ترين جنبه‌هاي طبيعت خود را به کار آورد».
بي عشق انسان بي خداست و اگر عشق و خدا نباشد، انسان چيست؟
تئوري پستالوزي مربوط به «بشر» متعاقب کمنيوس به عنوان تئوري فلسفي رواني مورد توجه قرار گرفت و از مساعدت‌هاي اوليه‌ي تحول‌گرايي تعليم و تربيت به شمار مي‌آيد که بعدها به تأکيدات افرادي مانند ستنلي ‌هال (5) در دانش دوران بلوغ و همچنين در روان شناسي رفتار ثورندايک و سايرين منجر گرديد.
اصل روش پستالوزي اين بود که تمام آموزش‌ها بايد با کشش و جاذبه‌ي مستقيم حواس و درک و فهم فرد ارتباط برقرار کند. تمام نيروهاي کودک را به کار اندازد نه اين که کودک در اين ميان گيرنده‌اي غيرفعال باشد. اين روش که معمولاً با نشان دادن چيزي به يادگيرنده شروع مي‌شود، تعليم و تربيت انفعالي مي‌نامند.
مکتب تجربي (درس عيني) پستالوزي جاذبه‌ي قابل ملاحظه‌اي داشته و اساساً پايه‌ي نظام دانشگاه‌هاي اروپا گرديد. در حال حاضر در محوطه‌ي دانشگاه ايالتي اسويگوي نيويورک (6) مجسمه‌اي از پستالوزي قرار دارد که کودکي را روي زانو و سيبي در دست دارد که کنايه از درس عيني (7) اوست.
پستالوزي بر پرورش بدن براي کمک به تحول مهارت‌ها و نيرويي که ممکن است در شغل آينده‌ي فرد مفيد باشد تأکيد زيادي داشته است.
اگرچه پستالوزي معتقد است که مزاياي بدني ورزش‌ها زياد و غيرقابل انکار است معذلک در کتابش که به نام نامه‌ها به چاپ رسيده به مزاياي اخلاقي مي‌پردازد و نه تنها آنها را ارزشمند و تقويت کننده‌ي نشاط و سلامت کودکان مي‌داند بلکه اضافه مي‌کند عادت به کارهاي سودمند، صراحت لهجه و منش رک‌گويي، رشادت شخصي و رفتار جوانمردانه تحمل ناملايمات را افزايش مي‌دهد.
پستالوزي بازي را موضوعي جنبي مي‌دانست و معتقد بود سرگرمي‌ها، درگيري‌ها، فعاليت‌ها و بالاخره کوشش‌ها در پيشرفت زندگي کودک يا نوجوانان از نظر قواي ذهني و يا جسمي ‌مؤثر خواهد بود و آنان را افرادي شايسته، خودساخته، خلاق و متکي به نفس بار خواهد آورد. وي مي‌گويد از طريق بازي است که فرد خود را مي‌شناسد و به سوي زندگي بهتر گام برمي‌دارد. از طريق بازي است که رشد شخصيتي مي‌يابد، مهارت‌هاي لازم را فرا مي‌گيرد و از مهارت‌هاي غيرضروري خودداري مي‌ورزد. کودک يا نوجوان از طريق بازي مي‌آموزد که ستيزه‌جويي- ناسازگاري‌ها، گوشه گيري‌ها و نافرماني را کنار گذاشته و حس همکاري و تعاون را بياموزد.

هربرت اسپنسر

اسپنسر معمولاً به عنوان يک انسان‌گرا و رئاليست قلمداد مي‌شود. نوشته‌هاي او در افکار قرن بيستم که زمان تحول و آشکار شدن نئورئاليسم بود تأثير بسيار گذاشت.
در سال 1860 يه رساله‌ي او به نام‌هاي «پرورش فکري» و «پرورش اخلاقي» و «پرورش تن» منتشر شد و موجب ايجاد علايق بسياري در مربيان تربيت بدني شد که تا به امروز استمرار يافته است.
هال بروک (8) در کتاب سبک فلسفي تربيت بدني نظرهاي مهم اسپنسر را در تربيت بدني نقل مي‌کند. در يکي از اين نوشته‌ها بيان مي‌شود که بايد براي کودکان فرصت‌هايي فراهم شود تا تمام قواي ذهني خود را براي «صيانت ذات» و ايمني پرورش دهند. تربيت کودکان نبايد فقط منحصر به تقويت قواي عقلي کودکان براي مقابله با مشکلات و پيدا کردن راه حل‌هاي مناسب در زندگي باشد بلکه بايد آنان را از جهت تقويت و پرورش بدني آماده نمود تا اطلاعات آنها با سختي‌ها و ناراحتي‌ها و فرسودگي‌هاي عادي بدني بي تناسب نباشد. اسپنسر تربيت بدني را علاوه بر پسران براي دختران نيز مفيد مي‌داند.

وايتهد

تعليم و تربيت از نظر اين فيلسوف، کسب مهارت يا هنر لازم براي استفاده از معلومات است. اگر شاگرد بتواند آنچه را مي‌آموزد مورد استفاده قرار دهد، مفاهيم به صورتي زنده و مرتبط مطرح مي‌شود و فرد مي‌تواند آنها را در معرض آزمايش قرار دهد. در جريان يادگيري و تربيت، عوامل مختلف مانند استعداد معلم، قدرت عقلاني شاگرد و اثر اين دو در زندگي و آينده و فرصت‌هاي تربيتي که در محيط به وجود مي‌آيند همه دخالت دارند. از اين رو نبايد وضع شاگردان را يکسان تلقي کرد و همه را در معرض يک نوع آزمايش قرار داد. دانش آموز بايد در برخورد با اجزاي کل موقعيت را نيز درک کند؛ زيرا آنچه مي‌آموزد با زندگي او ارتباط دارد و حيات طفل به طور کل موضوع تعليم و تربيت است. (9)

افکار جديد فلسفه‌ي رئاليسم

افکار رنسانس و جنبش علمي‌ آن در پديد آوردن افکار فلسفي جديد مؤثر بود. براي نشان دادن انديشه‌هاي رئاليستي جديد به طور مختصر افکار چند تن از دانشمندان از جمله جان لاک و روسو، بيان مي‌شود.

جان لاک (1632-1704)

لاک فارغ التحصيل و دانش‌يار دانشگاه آکسفورد، رسالتي در فلسفه، اقتصاد، امور مالي، الهيات و تعليم و تربيت دارد که از ميان آنها آنچه درباره‌ي حقوق افراد در زندگي، آزادي و مالکيت نوشته تأثير قابل ملاحظه‌اي در اعلاميه‌ي استقلال و قانون اساسي ايالات متحده داشته است. لاک، فرضيه وجود افکار ذاتي را که از زمان افلاطون تا دکارت بدون هيچ تغييري پذيرفته شده بود، مورد شک و رد قرار داد. جنبش فکري از زمان دکارت تا کانت در قرون هفدهم و هجدهم ايدئاليستي بود، اما فلسفه‌ي جان لاک که موسوم به «جنبش تجربي» است معتقد بود که دانش از طريق ادراک حسي عايد مي‌شود برخلاف نظر لايبنيتز (10) (طرفدار عقايد فردي مکتب ايدئاليسم) و ديگران که فرد را داراي ايده‌هايي از قبل تهيه شده مي‌دانند جان لاک معتقد بود که ذهن انسان در ابتدا مانند لوح سفيدي است که چيزي در آن نقش نبسته بلکه به تدريج تجربه‌هاي دوران مختلف زندگي در آن نقش مي‌بندد.
چيزي در عقل وجود ندارد که به وسيله‌ي حواس درک نشده باشد. اين اصل در ابتدا توسط فيثاغورث بيان شده بود. لاک مجدداً تشخيص و تميز اوليه يونانيان را در کيفيات اوليه (مانند جرم، شکل، تعداد) و کيفيات ثانويه (رنگ، بو، صدا) و مانند اينها عرضه نمود و اين تشخيص، آثار مهمي ‌در افکار فلسفي بعد از خود گذاشت.
به هر حال بايد گفت مکتب تجربه‌گرايي، قدرت خود را در قرون نوزدهم و بيستم با نهضت علمي‌ به دست آورد و به تدريج به تحليل زبان و توجه به زبان شناسي منجر شد و رساله‌ي لاک در مورد فهم و عقل انساني جايگاه خاصي را در بين نوشته‌هاي بزرگ فلسفي به خود اختصاص داد.
دکتر نقيب‌زاده در کتاب خود نوشته که تأکيد جان لاک در تربيت عقلاني بر تمرين و کارورزي است. لاک معتقد است که «توانايي‌هاي روان (11) ما نيز درست همانند توانايي‌هاي جسماني تحول مي‌يابند و به کارايي مي‌رسند. براي اينکه کسي بتواند به خوبي بنويسد يا نقاشي کند، يا برقصد، يا شمشير بازي کند يا هر کار بدني ديگري را به اساني با چالاکي انجام دهد؛ هر چند هم از توان و فعاليت و نرمش و چالاکي طبيعي برخوردار باشد از او نمي‌توان انتظار چنين کارهايي را داشت مگر اينکه زماني را در راه آموختن اين کارها صرف کند و رنج تمرين را بر خود هموار سازد تا دست و ديگري اندام‌هاي خود را براي انجام حرکت‌هاي لازم آماده سازد و شکل دهد». (12)
لاک در رساله‌ي تحقيق در فهم بشر استنباط‌هاي مهمي ‌در مورد تربيت بدني نموده و متذکر مي‌شود که بدن را قوي و نيرومند نگاه داريد تا از اين راه بتوانيد فرمان‌هاي ذهن و عقل را به مرحله‌ي اجرا درآوريد؛ زيرا که عقل سالم در بدن سالم توصيف کوتاه و کاملي است از سعادتمند و خوشي در اين دنيا.
لاک از نظر سلامتي و ايمني توصيه مي‌کند که کودکان بايد شناکردن را بياموزند. لاک براي حرکات موزون اهميت زيادي قائل بوده و در برنامه‌هاي تربيتي، تأکيد زيادي بر سوارکاري و شمشير بازي چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ داشته است؛ اگرچه علاقه‌مند بود که فرزندش کشتي‌گير خوبي باشد تا يک شمشير باز معمولي.
لاک در خصوص بهداشت، تربيت بدني و تفريحات سالم بيانات مهمي ‌دارد و مي‌گويد اگرچه بايد در مواردي جلوي آرزوهاي تخيلي گرفته شود ولي در مواردي هم بايد به آن امکان خودنمايي داد. تفريحات سالم مثل کار يا تغذيه مورد نياز است و تفريحات سالم بودن نشاط و سرور هميشه متکي به استدلال نمي‌باشد بلکه اغلب متوجه هوس‌هاي تخيلي است ولي بايد به کودکان اجازه داد تا به شيوه و دلخواه خود عمل کنند مشروط بر اينکه بي ضرر باشد و به سلامتي‌شان لطمه نزند و تا زماني که آنها از تمرين‌هاي قابل تمجيد بهره مي‌جويند و درست عمل مي‌کنند بايد از تمرينات مفيد براي بدن و ذهن لذت ببرند و زندگي‌شان را پرنشاط‌تر کنند و هنگامي ‌که عضلاتشان خسته شد با استراحت تمدد اعصاب نيروي تازه‌اي به خود بخشند.

ژان ژاک روسو (13)

ارکان فلسفي که روسو از آنها حمايت کرد در نوشته‌هاي پيشينيان و معاصرانش ديده مي‌شود. مکتب طبيعت‌گرايي يا شکوفايي طبيعي با معني لغوي آن، کليدي براي فلسفه‌ي روسو است که به عنوان پيرو مکتب طبيعت‌گرايي با برخي از قديمي‌ترين فلاسفه ارتباط پيدا مي‌کند. هر دو مکتب رئاليسم و پراگماتيسم در قرن بيستم مديون مکتب طبيعت‌گرايي روسو مي‌باشند و برخي از اساتيد فلسفه آنها را تحت آن مقوله قرار مي‌دهند. روسو با مفهوم مکانيکي و ابزارگرايي عالم (14) و همچنين کنترل اجتماع متمدن به صورت ديکتاتوري و اشرافي برخوردي سخت داشت. او عقيده داشت يک ماشين محض نيست و نبايد با قيود فلسفه‌ي ماشيني علم خود را به زنجير بکشد. برعکس او بر احساسات و ماهيت عاطفي انسان تأکيد مي‌ورزيد. برخلاف کنترل شديد اجتماع اشرافي و علوم آن روسو، حد اعلاي دفاع را از روحيه‌ي آزادي و آزادمنشي و ارزش فردي بشر نموده است. او که بر عليه اجتماع خشک و رسمي‌ و نظام سياسي زمان خود مبارزه سختي نمود، نه تنها انسان را به طور فطري و ذاتي گناه‌کار نمي‌دانست، بلکه او را موجودي شايسته و مبرا از پليدي‌ها قلمداد مي‌کرد مگر اينکه خود را با آثار بد اجتماع آلوده نمايد و خودخواه و شرور گردد. استنباط‌هاي فرهنگي افکار او و تأثيرات آنها در اجراي امور تعليم و تربيت شگفت‌آور بود.
روسو رشد کودک را در آزادي و به طور طبيعي بر طبق تمايلات و علايق ذاتي او مي‌داند و معتقد است تعليم و تربيت بدني در چهار سال اوليه‌ي زندگي بايد صرف رشد و شکوفايي کودک گردد. از نظر او پرورش حواس از طريق بازي و آزادي، براي دنبال کردن کنجکاوي‌هاي طبيعي و به وسيله‌ي فراهم کردن انگيزش‌هاي محيط طبيعي، سنين پنج تا دوازده سال کودک را دربر مي‌گيرد و در اين سنين کودک بايد از بدي‌ها و ناراحت‌هاي غيرطبيعي سازمان يافته حفاظت شود و بعد از آن است که بايد پرورش اخلاق و عقلاني مورد توجه قرار گيرد.
بنابراين بنياد معقول «کودک محوري» براي تعليم و تربيت طبيعي و واقعي پيريزي شد. افکار روسو به سرعت در شماري از مدارس نفوذ کرد، مدارس جديدي تأسيس شد و آموزشگاه‌هاي تازه‌اي در امور تربيت بدني روسو به طور واضح با جنبش‌هاي مهم اجتماعي و اقتصادي هماهنگي از قبيل اصالت امور دنيوي، رئاليسم حسي، فلسفه‌ي عدم مداخله و آزادي، سرمايه‌داري و نمونه دموکراسي جفرسوني سازگار بود.
بالاخره روسو براي تربيت کودکان و نوجوانان به ويژه براي تربيت اخلاقي اهميت خاصي قائل بود و تربيت مورد نظر او از روش معمول پيروي نمي‌کرد بلکه عقيده داشت بهترين تربيت ناشي از قوانين طبيعي الهي است که مي‌توان با آنها آشنايي لازم را پيدا کرد. وي همچنين مي‌گويد لازم نيست براي کودکان درباره‌ي اهميت راستي و درستي داد سخن دهيم بلکه کافي است دورويي را به آنان نياموزيم و به دروغ گفتن وادارشان نکنيم. به جاي پند دادن و اندرز و همچنين منع کردن و بازداشتن، بهتر است زمينه‌اي براي حرکت، فعاليت، بازي‌هاي مؤثر طبيعي و ورزشي پديد آوريم. (15)
روسو در فلسفه‌ي تربيت، مهارت به سزايي داشت و پيوسته در تعليم و تربيت کودکان سرآمد زمان خود بود، به طوري که کانت انديشه و علم و دانش او را پيوسته ستايش مي‌نمود. وي توجه زيادي به تربيت بدني و ورزش کودکان داشت چنان که در ارتباط با پرورش کودکان از طريق ورزش‌هاي جسماني و حرکات و بازي بر برخي موارد تأييد نموده است. وي مي‌نويسد:
اين نکته که تا به اين اندازه فراموش شده بود در نظر من مهم‌ترين بخش تربيت است. اين امر نه تنها از نظر سلامت بلکه بيش از آن از نظر تربيت اخلاقي حائز اهميت است، اما بعضي‌ها آن را با به کلي فراموش مي‌کنند و يا مشتي دستورهاي خشک و بيهوده، صادر مي‌کنند. من هر چه بگويم، باز هم کم گفته‌ام که براي دستيابي به هنر اخلاق کافي است از پديد آمدن عيب‌ها پيش‌گيري کنيد. تربيت درست و همگاني، آسان‌ترين راه رسيدن به اين مقصود را پيش پاي ما مي‌گذارد و آن فعال نگهداشتن کودکان است، نه به وسيله‌ي درس‌هاي فرساينده‌اي که چيزي از آن نمي‌فهمند. و از آن رو که مجبورشان مي‌کنيد تا براي فراگيري آنها بي حرکت بنشينند، که از انها بيزار مي‌گردند، بلکه به وسيله فعاليت‌هايي که دوست دارند، به وسيله‌ي برآوردن نيازي که به حرکت دارند و حرکتي که لازمه‌ي رشد آنهاست و بر شاديشان مي‌افزايد. (16)

ارزش‌هاي اخلاقي در تربيت بدني

ارزش براي معلم رئاليست جز ذاتي انگيزه‌هاي انساني است و توجه به آن در سازگاري انسان راهي موفق به شمار مي‌آيد. چيزي خوب، درست و زيباست که با قوانين و نظم طبيعت هماهنگ باشد. از ديد رئاليست‌ها قاطعيت يک ارزش به هدف، آرمان، منظور و مقصود انتخاب ارزش يا ارزش برگزيده مربوط مي‌شود. آنها معتقدند که ارزش‌هاي دائمي ‌هستند و هدف‌هاي مشخص شده بايد با توجه به هدف‌هاي تعليم و تربيت آموزش داده شوند. اهميت امور اخلاقي، به تشخيص مفيد بودن آنها بستگي دارد.
رئاليست‌هاي کلاسيک ارسطويي داراي اعتقادها و باورهاي گوناگوني هستند که از يک قانون مشخص پيروي مي‌کنند.
مربيان تربيت بدني رئاليست، خود را در زمره‌ي پيشگامان تشخيص، پذيرفتن تدريس و تأکيد در ارزش‌هاي مربوط به بدن و حرکات و فعاليت‌هاي ويژه آن مي‌دانند. از نظر آنها بهداشت به عنوان نمونه يک ارزش است، وسيله‌اي براي بهبود محيط زيست به شمار مي‌آيد، تأمين کننده سلامت و تندرستي انسان است و دليلي براي آموزش و دانش بنيادي بهداشت بدني و رواني نيز به شمار مي‌آيد. معتقدان راستين فن تعليم و تربيت ارزش را فقط در فعاليت‌هاي بدني نمي‌دانند بلکه آن را از فرآيندها، رفتارها و بازدهي‌هاي انسان‌ساز مي‌دانند و در حرکات ارزشمند بدني در مسابقات و فعاليت‌هاي ورزشي و اصول مربوط به آن جست‌وجو مي‌کنند.
رئاليست‌ها بر فعاليت‌هاي ورزشي و تربيت بدني مدارس صحه مي‌گذارند و فعاليت‌هاي فوق برنامه را تا آنجا که رفتارهاي اجتماعي مطلوب را آموزش دهند مورد تأييد قرار مي‌دهند. استراحت با تفريحات سالم خارج از مدرسه به اين علت که موجب صرف شدن انرژي‌هاي مازاد و به دست آوردن مهارت‌هاي خاص زمان بيکاري براي سپري کردن و لذت بردن از آن مي‌شوند داراي ارزشند.

آمادگي معلم ورزش

از نظر رئاليست‌ها يک مربي تربيت بدني بايد برنامه‌ي اصلي تربيت بدني را در دوره‌ي ليسانس يا کارشناسي به صورت علمي‌و کاربردي تنظيم و به آن عمل کند. اين اصطلاح علمي ‌در اين جا کلمه‌اي کلي است و شامل عملياتي است که به دقت اين ضابطه و گام‌هايي را که در برنامه‌ريزي توصيه مي‌شود پي گيري نمايد و انواع اصل تحليل‌هاي دانش آموزان، استفاده از آزمايش‌هاي برنامه‌هاي شغلي و حرفه‌ي گذشته و تحقيق و بررسي‌هاي وظايف، مشکلات، فرصت‌ها و انتظارات معلمان مشاغل را مورد استفاده قرار دهد. منظور اين است که چنين ملاحظاتي در توجيه و تبيين تمام دوره‌هاي لازم براي دانشجويان سال‌هاي آخر دوره‌ي کارشناسي و اتخاذ تصميمات لازم در مورد انتقال دوره‌هاي علمي ‌مورد نياز است. بنابراين براي يک رئاليست مفهوم علمي ‌و کاربردي آن از اهميت خاصي برخوردار است. برخي از رئاليست‌ها از تربيت بدني به عنوان علم کاربردي سخن مي‌گويند و بعضي‌ها مايلند آن را به عنوان يک علم قلمداد کنند. برنامه‌ي رئاليستي براي اکثر دانشجويان بايد بر اصول تربيت بدني تأکيد داشته باشد و ارزش والايي را براي اين حقايق قائل گردد. چنين توصيف‌هايي از قبيل پيش‌نياز، سوابق درسي دانشجويان و امثال آن بايد به دقت بررسي شده و از آن نتيجه‌گيري به عمل آيد.
از دانشجويان دوره‌ي کارشناسي تربيت بدني انتظار مي‌رود که تمام دانش‌ها و مهارت‌هاي لازم را همراه با ارتباطشان با طبيعت مورد توجه قرار دهند.
بايد توجه داشت که فرد رئاليست در استفاده از سخنراني‌ها، کتاب‌هاي درسي، مطالعات خارج از کلاس درس، مطالب حفظي و ساير روش‌هاي سنتي تدريس با يک ايدئاليست هم عقيده است. در عين حال براي آمادگي دانشجويان تربيت معلم بايد به روش‌ها و تکنيک‌هاي جديد تدريس و محتويات دروس اين دوره توجه بيشتري شود. در حقيقت رئاليست‌ها تمايل دارند که به تحليل ريزمواد برنامه‌ي تنظيم شده و ارتباط آنها با ساير رشته‌ها به خصوص علوم بپردازند و از تجربيات گذشته حداکثر استفاده را بنمايند.

روش تدريس معلم ورزش

آرزوي قلبي معلم ورزش رئاليست اين است که منادي علمي ‌آشکار، واضح، عيني و واقعي باشد. رئاليست‌ها در ارتباطشان با دانش آموزان نيز تا حدودي صميمي‌تر از ايدئاليست‌ها هستند و سعي دارند مانند يک دانشمند عيني‌گرا باشند. به هر حال با تأکيد بر روحيه‌ي اکتشاف و نشان دادن علاقه و پشتکار، موجب ايجاد رابطه‌ي خوب با دانش آموزان باشند و اين بدان معني است که فرد رئاليست مي‌خواهد مطمئن شود که براي دانش آموزان امکاناتي فراهم شده تا بتوانند به بعضي از زمينه‌ها دست بيابد و براي رفع نيازها علاوه بر تفکر کار کند، به خصوص که نيازها خود موقعيتي است براي آزمايش برخي از يادگيري‌ها در آماده شدن براي تجربه‌اي که به دنبال خواهد داشت.
معلم ورزش رئاليست، براي اينکه دقيق و عيني‌گرا باشد از حقايقي که در دسترس است براي پيشرفت دانش آموزان بهره مي‌گيرد و در جست‌وجوي حقايق، دنياي واقعيت را به مدرسه مي‌کشاند. معلم رئاليست دانش آموز را براي استفاده از کمک‌هاي حسي ترغيب و تشويق مي‌کند و به احساس و ادراک او ياري مي‌دهد. يکي از روش‌هاي مورد علاقه معلم رئاليست روش پروژه و طرح‌ريزي است، به اين شرط که قابل توصيف و قابل اندازه‌گيري بوده و موارد آن خوب تنظيم شده باشد. در اين خصوص از واحدهاي کارساز (17) واقعي که روش طبيعي است استفاده مي‌شود. همچنين ثابت شده است که ماشين‌هاي آموزشي، نوارهاي ويدئويي و وسايل کمک آموزشي ديگر براي معلمان تربيت بدني سودمند است. از طرف ديگر به نظر رئاليست‌ها بايد از وسايل کمک آموزشي حداکثر استفاده را نمود.
آموزش رئاليستي فرآيندي است که در آن از اصول و مباني علمي ‌و عملي بهره‌گيري مي‌شود. معلم رئاليست دوست دارد مطالب علمي ‌را به نحو صحيح مرتب نموده و آنها را در فعاليت‌هاي مختلف ورزشي طبقه‌بندي کند. او پيشرفت گام به گام و مستقل را در تربيت بدني مورد تأکيد قرار مي‌دهد. معلم ورزش واقعي رئاليست نمي‌خواهد که دانش آموزان فقط ايده‌ي کلي را به دست آورند بلکه تمايل دارد تا در فعاليت‌هاي ورزشي يکي از تکنيک‌هاي عملي با استفاده از يافته‌هاي دانش آموزان و کاربرد آنها در پژوهش به کار رود. وي همچنين مي‌کوشد تا شاگردانش متوجه شوند که چگونه مي‌توانند يک مهارت را کسب کنند و از اينکه خودش نقش اصلي را ايفا نمايد اجتناب مي‌کند. معلم رئاليست مي‌خواهد مطمئن شود که شاگردانش در يادگيري مهارت‌هاي ورزشي راه‌هاي درستي را انتخاب مي‌کنند و با کاربرد يافته‌هايشان در پژوهش توفيق مي‌يابند.
معلم رئاليست آنچه را دانش آموزان ياد بگيرند در کانون کار خود قرار مي‌دهد و دانش آموزان مي‌توانند با استفاده از يادگيري‌هاي گذشته و با فعاليت‌هاي مشترک با سرور و شادي در يادگيريشان در هر مهارت ورزشي از طريق معلم و تربيت صحيح پيشرفت نمايند.

عوامل مؤثر در جريان تدريس و يادگيري شاگرد

دکتر شريعتمداري در کتاب اصول و فلسفه‌ي تعليم و تربيت خود درباره‌ي عوامل مؤثر در تدريس و يادگيري به چند موضوع اشاره مي‌کند:
1. علاقه و رغبت شاگرد به آنچه مي‌آموزد.
2. ارائه‌ي آنچه در جريان يادگيري مؤثر است. دعوت شاگردان به بحث، خواندن، نقل کردن، اجراي آزمايش و مشاهده‌ي آنچه ديگران انجام مي‌دهند و حل مسئله نيز جز اموري است که معلم به آموزش آنها اقدام مي‌کند.
3. عکس‌العمل يا کوشش يادگيرنده‌ي اين امر ممکن است به صورت حفظ کردن، نقل کردن، نوشتن، درک روابط سمبل‌ها و مفاهيم و مانند اينها صورت گيرد.
4. فهم و قضاوت به وسيله يادگيرنده جز جنبه‌هاي اساسي يادگيري است. توجه به ارتباط امور و درک آنها، ارزيابي حوادث و اظهارنظر آنها در يادگيري تأثير فراوان دارد.
5. آنچه آموخته مي‌شود بايد به صورت عادت درآيد. ايجاد عادت، به صورت طرح‌هايي که نه تنها جريان يادگيري يا کسب معرفت را تکميل کنند، بلکه آن را براي به کار بردن در موارد مختلف آمده سازند.
6. شاگرد را بايد در معرض آزمايش قرار داد تا آنچه را آموخته شخصاً انجام دهد. اين امر نيز در تکميل يادگيري تأثير فراوان دارد. (18)

برنامه‌ريزي درسي در تربيت بدني

انتظار معلمان ورزش از برنامه‌ريزي رئاليستي اين است که بر دانش‌هاي بهداشتي موثق و اقسام مهارت‌هاي بدني پيشرفته و تفريحات سالم مبتني باشد. چنين منابعي پايه‌هايي را براي تجارب جديد فراهم مي‌سازد و مشتمل بر فعاليت‌هاي سودمند براي آماده کردن دانش آموز جهت زندگي بهتر است. تلاش سنجيده و همه جانبه‌ي همراه با تفکر، موجب توسعه برنامه‌ي تربيت بدني بر اساس اصول علمي‌ مي‌گردد. از نظر مربيان رئاليست طبيعت‌گرا بازي و فعاليت‌هاي ورزشي که از علايق طبيعي کودک سرچشمه مي‌گيرند بهترين ابزاري هستند که کودک با استفاده از آنها عادت مطلوب، کار و عمل، احساسات، ذوق و سليقه و تفکرات و خلاقيت و نوآوري خود را شکوفا مي‌کند. همچنين توجه ويژه معطوف به فعاليت‌هايي است که به طور مستقيم به نگهداري و صيانت ذات و همچنين تحمل سختي‌ها و ناملايمات زندگي منجر مي‌گردد.
از معلم ورزش رئاليست انتظار مي‌رود تا وقت بيشتري را براي تمرينات ورزشي اختصاص دهد. اين مربي از طريق چنين تمرين‌هايي اميدوار است تا عادات و حالت خودکاري را در پاسخ‌هاي دانش آموزان ايجاد کند. او همچنين اميدوار است که اين موضوع به نوبه‌ي خود پاسخ‌هاي درست در مسابقات ورزشي و حرکات صحيح براي جلوگيري از آسيب‌ها و هدايت صحيح در ميدان و زمين بازي منجر شود. مکتب رئاليسم بايد اين مفهوم را به دانش آموز بياموزد که همان‌طور که مي‌بيند فکر و عمل کند و ارتباط بين تربيت بدني و حقايق طبيعت را به خصوص حقايقي که از نظر علمي‌تبيين شده است توسعه و مورد حمايت قرار دهد. همچنين اجازه‌ي استفاده از اين مفهوم را مي‌دهد که دانش آموز بايد به نحوي تفکر را با توجه به مشاهداتش بياموزد. لذا ارتباط بين تربيت بدني و حقايق طبيعت را به ويژه حقايقي را که به صورت علمي‌ به دست مي‌آيند درک نموده و مورد تحسين قرار دهد و در زندگي آينده‌ي خود در جهت سلامت تن و روان خود به کار برد.

زندگي خوب از ديدگاه تعليم و تربيت بدني

پرفسور برودي استاد برجسته‌ي تعليم و تربيت دانشگاه ايالتي ايلينويز ايالات متحده‌ي آمريکا زندگي خوب و شيرين را هدف اساسي تعليم و تربيت و تربيت بدني تلقي مي‌کند ولي معتقد است که نظر مربيان درباره‌ي آنچه زندگي را خوب مي‌سازد يکسان نيست. زندگي خوب با فرد و جامعه خوب ارتباط نزديک دارد. اين مفهوم بايد در برنامه‌ها و فعاليت‌هاي مختلف ورزشي و تربيتي شکل گيرد. اينک جنبه‌هاي مختلف «زندگي خوب» از طريق تعليم و تربيت را از کتاب بناي يک فلسفه‌ي تعليم و تربيت و تربيت بدني به طور خلاصه نقل مي‌کنيم.
1. برخورداري از سلامت و تندرستي بدني.
2. برخورداري از امنيت عاطفي. منظور اين است که فرد به وسيله‌ي همسر، برادر يا خواهر، فرزند، پدر يا مادر و دوست مورد محبت قرار گيرد و نياز او به محبت تأمين گردد.
3. احساس قدرت در فعاليت‌هاي مختلف ورزشي و احترام به قضاوت صحيح در بازي‌ها و مسابقات ورزشي.
4. بيم و اميد نسبت به آينده. اين جنبه دو حالت متضاد را در خود جمع مي‌کند؛ از يک طرف به آينده اميدوار است و از طرف ديگر، نگران وضع خود در آينده نيز مي‌باشد.
به نظر پرفسور برودي شخصيت انسان از سه بعد با خصوصيت عمده تشکيل شده است:
1. خودشکوفايي از طريق شرکت در ورزش‌ها و مسابقات و تفريحات سالم آن
2. آزادي از راه مردم‌سالاري.
3. خودشناسي. (19) براي مثال هماهنگي‌هاي لازم و يکپارچگي در بازي‌هاي دسته جمعي و فعاليت‌هاي ورزشي و درک چگونگي فعاليت‌ها و احترام به قوانين بازي.

آرمان‌ها و هدف‌ها و نظريات مکتب رئاليسم در مورد تربيت بدني و تفريحات سالم

فرد رئاليست عقيده دارد که اولين تأکيد تعليم و تربيت بدني بايد بر علاقه‌مندي به تربيت بدني و علاقه به شاگردان باشد. چنين فردي به پيشرفت و رشد حداکثر نيروي بدني علاقه‌مند است چنين توسعه‌اي داراي حق تقدم و جنبه‌هاي تفريحي تربيت بدني مي‌باشد. بسياري از افراد فرهيخته که معتقد به چنين فلسفه‌اي از تعليم و تربيت هستند توصيه مي‌کنند که تمام محصلان مدارس بايد يک ساعت را به تقويت عضلات و هماهنگي بدن اختصاص داده و تربيت بدني به نظر آنها بايد مقدم بر تعليم و تربيت عقلاني باشد. معلم رئاليست، ورزش‌هاي قهرماني داخل مدارس و دانشگاه‌ها را تأييد مي‌کند؛ زيرا اگر به درستي نظارت شوند به يادگيري صفات خوب ورزشکاران و روح جوانمردي و رفتار اجتماعي مطلوب در آنها کمک مي‌کنند، اگرچه همه‌ي اين جنبه‌ها به جز چند مورد را به طور قطع جز فعاليت فوق برنامه محسوب مي‌دارند. فرد رئاليست مي‌خواهد شاد و سالم و تندرست بوده، و دانش اصول بهداشت عاطفي و جسماني جز خاص برنامه تربيت بدني باشد. فرد رئاليست معتقد است که جامعه، مسئوليت آماده‌سازي تسهيلات درماني را دارد، اما اين بدان معني نيست که اين موضوع جز برنامه‌ي مدرسه يا جز ريزمواد درسي برنامه باشد. خانه بايد مسئوليت کامل کمک به جوانان براي کسب عادات بهداشتي را بر عهده بگيرد. جوانان معمولاً سالم و در ارتباط با مسائل بهداشتي پرانرژي هستند. به نظر رئاليست‌ها کار و بازي با هم تفاوت دارند. بازي هدف بسيار مفيدي را در ساعت تفريح يا در خارج از مدرسه دنبال مي‌کند، اما نبايد جزيي از برنامه‌ي منظم مدرسه باشد.
معلم رئاليست معتقد است که هر فرد براي زندگي به مجموعه‌ي اساسي دانش‌ها نياز دارد و اين هدف اصلي مدرسه براي توسعه‌ي نيروهاي معقول فرد موافق است. استفاده از ساعات فراغت فرصتي است براي توسعه امور فرهنگي. در نظر رئاليست‌ها ساعات فراغت از کار، فرصتي براي تفريح است و بايد توجه داشت که تفريح باعث تمدد اعصاب و سلامت بدني و رواني مي‌شود. بازي و تفريح از نظر رئاليست مهم است؛ زيرا به افراد آزادي مي‌بخشد و آنها مي‌توانند استعدادهاي بالقوه‌شان را در تفريح و يا مشغوليات ذوقي سودمند توسعه دهند. علاوه بر اين تفريح سالم مي‌تواند به تمدد اعصاب کمک نموده و به منطله‌ي دريچه‌ي اطمينان در جهت کاهش تنش‌هاي رواني که به علت بسياري از مشکلات زندگي ايجاد مي‌شود مورد توجه قرار گيرد. بازي و تفريحات سالم، حتي اگر جزيي از برنامه دانش آموزان محسوب نشود مي‌تواند به عنوان يک چاشني ضروري براي يک زندگي خوب به حساب آيد.
تمرين براي تشکيل عادات صحيح در سطوح مختلف يادگيري مورد نياز است. چنين تمريناتي ممکن است متنوع و به ساير تکنيک‌هاي يادگيري وابسته باشد. فرد رئاليست کم و بيش تسليم اين نظر است که يادگيري، مرحله‌ي کسب دانش عيني به وسيله‌ي روش علمي ‌است. بنابراين معلم بايد منادي علمي ‌روشن، عيني و واقعي باشد. او مهارت‌ها را تحليل و آنها را به ساده‌ترين شکل براي شاگردان تجزيه مي‌کند. استفاده از کتب درسي تربيت بدني، آزمون‌هاي مختلف و نمرات براي اطلاع محصلان درباره‌ي کارهايي که انجام داده‌اند لازم است و ضابطه‌هاي عيني هم بايد مورد توجه قرار گيرد.
يک معلم رئاليست به سنجش‌ها، ارزشيابي‌هاي پژوهشي و برنامه‌هاي مورد تأييد و آزمايش شده‌ي قبلي علاقه‌مند است. جوايز و پاداش ممکن است براي انگيزش محصلان در تلاش آنان مورد استفاده‌ي معلمان ورزش قرار گيرد. معلم رئاليست، مخالف به کار بردن نمونه‌هاي متنوع اقدامات انضباطي نيست و احساس او اين است که کنترل رفتار محصلان ضروري است تا اينکه يادگيري‌هاي لازم تحقق يابد. اولياي انجمن‌هاي خانه و مدرسه مي‌توانند در اين امور با هم همکاري نمايند تا شاگردان به تدريج بتوانند خود را از نظر انضباطي اداره کنند؛ يعني به خودانضباطي برسند و مسئوليت‌پذير شوند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Johe Milton.
2. Paradise Lost.
3. Van Dalen.
4. نقب زاده (1376)، ص 144-145.
5. G. Stanley Hall.
6. New York Oswego.
7. Object lesson.
8. Holbrook.
9. شريعتمداري (1348)، ص196.
10. Laibnitz.
11. Soul capabilitiies.
12. نقيب زاده (1376)، ص119.
13. Jean Jacques Rousseau.
14. Mechanistic concept of the universe.
15. نقيب زاده (1376).
16. نقيب زاده، (1376)، ص 129-130.
17. Unites of work.
18. شريعتمداري (1348)، ص194-195.
19. شريعتمداري (1348)، ص 183-185.

منبع مقاله :
نبوي، محمد؛ حق‌دوستي، احمد؛ (1394)، اصول و فلسفه‌ي تربيت بدني، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم