غرب به سمت تجزيه منطقه حرکت مى کند

نويسنده:على موسوى خلخالى




گفت و گوى دیپلماسی ایرانی با دکتر محمد سعيد ادريس استاد برجسته دانشگاه قاهره
دکتر «محمد سعيد ادريس» روزنامه‌نگار برجسته و استاد دانشگاه قاهره است که مطالعات و فعاليت‌هاى زيادى را در زمينه اصلاحات بويژه اصلاحات سياسى در مصر انجام داده است. به عبارت ديگر او نيز همانند بسيارى از چهره‌هاى بارز مصری از اصلاح‌طلبان مصرى است که براى رسيدن اصلاحات مصر به اهداف والايش تلاش‌هاى بسيارى مى‌کند. او نيز از ديکتاتورى حسنى مبارک در مصر نالان است و معتقد است جفاهاى بسيارى در حق احزاب مخالف دولت صورت مى‌گيرد.
دکتر ادريس هفته گذشته در تهران بود. او نيز به همراه ديگر روشنفکران و استادان برجسته مصرى به ايران آمده بود تا در کنفرانس گفت و گوهاى «ايران و عرب نگاه ايرانى – نگاه مصرى» شرکت کند و از دغدغه‌هاى خود در دنياى عرب و دنياى اسلام بگويد.
دکتر ادريس به هيچ عنوان گمان نمى‌کرد، سخنرانيش در مرکز همايش‌هاى دائرة المعارف بزرگ اسلامى تبديل به يک بحث پر تنش در کنفرانس شود. بحثى که باعث شد، حاضران در کنفرانس که عمدتا هم استادان ايرانى حاضر در جلسه بودند، به نقد گفته‌هايش بپردازند و نطق‌هاى انتقادى در پاسخ به اظهاراتش دهند.
فرصتى يافتيم که در حاشيه کنفرانس با وى به گپ و گفت بنشينيم و نظراتش را درباره تحولات منطقه جويا شويم.
آقاى دکتر ادريس نظر شما درباره کنفرانس آناپليس چيست؟ اين کنفرانس با چه هدفى برگزار مى‌شود؟ آيا اعراب مى‌توانند همانطور که سعود الفيصل وزير امور خارجه عربستان سعودى مدعى است از آن استفاده و بهره ببرند؟
يکى از نگرش‌هايى که به کنفرانس آناپليس وجود دارد همان نگرش طائفه‌اى است که گفتم. در اين کنفرانس همه کشورهاى عربى حتى سوريه و عراق شرکت مى‌کنند. آنها خيال مى‌کنند با حضورشان مى‌توانند از گسترش انديشه طائفه‌اى در منطقه جلوگيرى کنند.
اما اين گونه نيست. آنها مجبورند در اين کنفرانس شرکت کنند زيرا آمريکا و اسرائيل خواسته‌اند و آنها چاره‌اى جز حضور ندارند. در کنفرانس آناپليس از ابومازن خواهند خواست اولا اسرائيل را به عنوان يک کشور يهودى به رسميت بشناسد و دوم اين که از بازگشت پناهندگان فلسطينى به اسرائيل صرف نظر کند. آن موقع خود بگوييد، چه پيروزى براى اعراب خواهد بود.
البته احتمال اين که دولت فلسطينى به رسميت شناخته شود بسيار است اما به چه قيمتي. اعراب نزديک به 40 سال است براى همين موارد با اسرائيل مى‌جنگند و با آن مشکل سياسى دارند. اگر بنا باشد اسرائيل به رسميت شناخته شود و از حق پناهندگان فلسطينى که يک هزار و دو هزار نفر هم نيست، چند صد هزار نفر است بگذرند، آنگاه معناى اين مبارزه و ايستادگى 40 ساله چه خواهد بود. يعنى اعراب مفت مفت امتياز داده‌اند و در قبالش تنها فلسطين به رسميت شناخته شده است.
فلسطين که از اول بود. اين اسرائيل بود که بعدا آمد. حرف بر سر اين است که اسرائيل چگونه به رسميت شناخته شود. به رسميت شناخته شدن فلسطين به چه معنايى است. يک چيزى بديهى و روشن را با هزار منت و زور به ما بدهند که به خواسته‌شان برسند. اين يعنى چه. مى‌خواهند فلسطينى که بوده و هست را به رسميت بشناسند تا اسرائيلى که نبوده و حالا مى‌خواهد باشد به علاوه ده‌ها امتياز ديگر به رسميت شناخته شود، آن هم به هزار منت.
مشکل پناهندگان فلسطينى نيز داستان ديگرى است. اگر پناهندگان به ميهنشان بر نگردند پس کجا بروند. مى‌دانى دليل اين که از حق بازگشت پناهندگان فلسطينى صرف نظر شود چيست. آنها مى خواهند بدين ترتيب جنگ تازه‌اى بوجود آورند.
يعنى جنگى که به سمت طائفه‌گرى حرکت کند. فلسطينى اگر به خانه‌اش بازنگردد، پس کجا بايد برود. نياز به جا دارد. خانه‌اش را گرفته‌اند و مجبور است براى يافتن سرپناه به جاى ديگرى برود.
اين موضوع سبب مى‌شود که وى براى يافتن سر پناه دست به مبارزه بزند چون کشورى که در آن پناه گرفته راضى نيست به سادگى از خاک کشورش بکند و به او بدهد. اين يعنى فتنه، فتنه از پيش طراحى شده.
دکتر ادريس در نطقتان از اختلاف‌هاى طائفه‌اى در منطقه گفتيد. شما بعضی کشورها را به مداخله طایفه ای در عراق متهم می کنید. براى من اين پرسش پيش آمد که مگر مصر و ديگر کشورهاى عربى به حمايت از طائفه‌گرى در عراق نمى‌پردازند که شما اين چنين کشور ها را متهم مى‌کنيد. پر واضح است که اعراب تا چه اندازه در عراق سنگ‌اندازى مى‌کنند و حتى از اين که دشمنيشان با نظام جديد عراق علنى شود ابايى ندارند؟
در مصر ما اختلاف طائفه‌اى نداريم. در کشور ما کسى نمى‌گويد که مذهبش چه فرقى با مذهب ديگرى مى‌کند. همه با هم برابرند. مصرى يا مسلمان است يا غير مسلمان. شافعى، شيعى، حنبلى، حنفى و ... همه خود را مسلمان مى‌دانند. اگر از يک مصرى بپرسى مذهبت چيست پاسخ مى‌دهد اسلام و السلام، نه يک کلمه بيشتر، نه يک کلمه کمتر.
چون همه خود را مسلمان مى‌دانند و جزئيات برايشان اهميت ندارد. همين که به سوى يک قبله نماز مى‌گذاريم، به الله خداى يکتا اعتقاد داريم و محمد رسول الله (ص) را پيغمبر خود مى‌دانيم کافى است.
ما هم مثل شما به ائمه اعتقاد داريم. يعنى همه مصرى‌ها اعتقاد دارند. همه به آل البيت احترام مى‌گذارند. اين موضوع چيز واحدى است که ميان همه مسلمانان برابرى ايجاد کرده و جاى اختلاف باقى نمى‌گذارد.
حسنى مبارک وقتى روى کار آمد تنها چيزى که از او پرسيدند اين بود که تو کمونيستى يا مسلمان. يعنى او بايد ميان کمونيست‌ها و عقايدشان با اسلام يکى را انتخاب مى‌کرد.
کسى از او نپرسيد اگر مسلمان کدام مسلمان. بنابراين کسى نمى‌تواند مصرى‌ها را به اختلاف طائفه‌اى متهم کند.
اما در عراق دولت مصر رسما از سنى‌ها حمايت کرد و سنى‌ها را براى فعاليت عليه شيعيان ترغيب مى‌کرد؟
نه اين طور که شما مى‌گوئيد نيست. نورى مالکى شيعه است يا سني. البته که شيعه است. او به مصر آمد و بر خلاف ديگر کشورهاى عربى از او استقبال بسيار گرمى شد.
الازهر از دولت عراق حمايت کرد و رسما اعلام کرد ما از دولت عراق – منظورم دولت جديد و نظام جديد آن است– حمايت مى‌کنيم.
رئيس الازهر از تروريسم در عراق انتقاد کرد و تروريسم و فعاليت‌هاى شوم القاعده درعراق و عمليات انتحارى را محکوم کرد.