آرزوهای دراز!(طول امل)
آرزوهای دراز!(طول امل)
اشاره
البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخهای زندگی و پیشرفت در جنبههای مادی و معنوی بشر دارد.
اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمیدهد و انواع زحمتها و ناراحتیها را برای پرورش او تحمل نمینماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوی9 آمده است: «الامل رحمة لامتی و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها!; امید و آرزو، رحمتبرای امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمیداد و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت». (1)
کسی که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگی اوستیا در آینده بسیار نزدیکی از دنیا میرود، دست از همه کار میشوید و در واقع موتور زندگی او خاموش میشود و چرخهای آن از کار میافتد و شاید یکی از دلایل مخفی بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهای زندگی ادامه دهد.
همان گونه که در حدیثی از حضرت مسیح(ع) میخوانیم: «در جایی نشسته بود و پیرمردی را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمری برای کار کشاوزی دارد) حضرت مسیح(ع) به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کناری انداخت و روی زمین دراز کشید و خوابید، کمی بعد حضرت مسیح(ع) عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح(ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندی و روی زمین خوابیدی، اما در حرحله دوم ناگهان برخاستی و مشغول کار شدی؟!
پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا میداند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم!
ولی چیزی نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهای زیادی زنده نمانم؟ افرادی مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگی آبرومند میخواهد و باید برای خود و خانوادهاش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم». (2)
به همین دلیل برای ایجاد تحرک بیشتر در گروههای مختلف اجتماعی باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت.
ولی همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران، سرزمین دل انسان را زنده نگه میدارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابی ویرانگر در میآید و همه چیز را با خود میبرد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستی و ظلم و جنایت و گناه میکند.
به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) «طول امل» را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسانها شمرده و فرموده است:
«خصلتان اتباع الهوی و طول الامل، فاما اتباع الهوی فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا; شدیدترین چیزی که از آن بر شما میترسم دو خصلت است: پیروی از هوا و آرزوی طول و دراز; زیرا هواپرستی شما را از حق بازمیدارد و اما آرزوی دور و دراز شما را حریص بر دنیا میکند». (3)
شبیه همین معنی با کمی تفاوت در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است. (4)
با این اشاره به آیات قرآن بازمیگردیم و نتیجه طول امل را در سرنوشت اقوام پیشین و انسانها به طور کلی مورد بررسی قرار میدهیم:
1- واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین (سورهاعراف،آیه74)
2- اتبنون بکل ریع آیة تعبثون × و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون (سورهشعراء،آیات129و128)
3- ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور (سورهحدید،آیه14)
4- الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (سورهحدید،آیه16)
5- ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون (سورهحجر،آیه3)
6- ام للانسان ما تمنی × فلله الآخرة و الاولی (سورهنجم،آیات24و25)
7- ویل لکل همزة لمزة × الذی جمع مالا و عدده × یحسب ان ماله اخلده (سورههمزه،آیات1تا3)
8- ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم (سورهمحمد،آیه25)
1- و به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها برای خود خانهها میتراشید! بنابراین نعمتهای خدا را متذکر شوید و در زمین به فساد نکوشید.
2- آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از روی هوا و هوس میسازید؟! - و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید، شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!
3- (منافقان) آنها را صدا میزنند «مگر ما با شما نبودیم؟! میگویند «آری ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرارسید و شیطان فریبکار(نیز) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!
4- آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده استخاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
5- بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید!
6- آیا آنچه انسان تمنا دارد به آن میرسد؟! - در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست!
7- وای بر هر عیبجوی مسخره کنندهای! - همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! - او گمان میکند که اموالش او را جاودانه میسازد!
8- کسانی که بعد از روشن شدن هدایتبرای آنها، پشتبه حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
تفسیر و جمعبندی
قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح7 خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل میکند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها(در دل سنگها) برای خود خانههایی میتراشید، به یاد نعمتهای خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین) (5)
در دومین آیه وضع قوم «عاد» را شرح میدهد که توضیحی استبرای آیه قبل که در باره قوم «ثمود» بود.
از زبان پیامبرشان(حضرت هود(ع)) چنین نقل میکند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از سر هوا و هوس میسازید؟ - و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اتبنون بکل ریع آیة تعبثون × و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون) (6)
هود(ع) با این سخن به آنها میفهماند که یکی از علل مهم انحراف شما هوسرانی و تکیه بر آرزوهای دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.
«مصانع» جمع «مصنع» به معنی ساختمان و قصر مجلل و محکم است، این واژه از ماده «صنع» گرفته شده که به معنی کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کاری گفته نمیشود، بلکه به کارهایی اطلاق میگردد که دارای امتیاز خاصی است.
قوم عاد و ثمود تصور میکردند که با این بناهای محکم و زیبا و خانههای مجللی که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، میتوانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.
همین معنی در باره قوم ثمود در آیات دیگری مطرح شده است و باز از زبان صالح7 این چنین میخوانیم: «اتترکون فی ما ههنا آمنین × فی جنات و عیون × و زروع و نخل طلعها هضیم × و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین; آیا چنین میپندارید که همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایی که اینجاست، میمانید - در این باغها و چشمهها - در این زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانههایی(بسیار محکم) میتراشید و در آن به عیش و نوش میپردازید( و همه چیز را به دست فراموشی میسپارید؟!)». (7)
بی شک غرور و غفلتحاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولی در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقی برجستگی خاصی دارد.
در سومین آیه سخن از گفتگوی مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکی در صحنه محشر میبینند، در حالی که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوی بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا میکنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهرهای بگیریم، ولی دیوار بلندی در میان این دو فاصله میشود.
در اینجا منافقان فریاد میزنند «...الم نکن معکم...; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)» (8)
مؤمنان در پاسخ میگویند: «آری ما با هم بودیم، ولی شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار برای مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام(ص) ابراز تردید میکردید و آرزوهای دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوی خدا فرارسید»، (...قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله...) (9)
به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختی منافقان را در چهار چیز خلاصه میکند که چهارمین آنها آرزوهای طول و دراز است.
«امانی» جمع «امنیه» از ماده «منی»(بر وزن مغز) در اصل به معنی اندازهگیری کردن است، و «تمنی» به معنی آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال اموری را برای خود اندازهگیری میکند و به همین جهتبه خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهای دور و دراز «امنیه» و جمع آن «امانی» اطلاق شده است.
در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبی در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالی که یارانش را موعظه میفرمود خطهایی(موازی هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودی بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: میدانید این خطوط چه معنی دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهای دور و دراز انسانهاست (که حد و مرزی ندارند) و آن یک خط(عمودی) همان مرگ و پایان زندگی است که بر همه آنها کشیده میشود و همه آمال و آرزوها را باطل میکند».
همین معنی با تفاوت مختصری از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم(ص) خطی به شکل مربع کشید و خطی در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربع ادامه داد و خطوط کوچکی از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: این(خطی که در وسط مربع است) انسان است و این(مربع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطی که به خارج از مربع پیش رفته) آرزوهای دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر میرود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثی است که او را احاطه کرده، اگر(فرضا) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین میبرند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمیدارد». (10)
در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار میدهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا به اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، میفرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده استخاشع گردد، و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنها داده شد، سپس زمان طولانی به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهای دراز) قلبهای آنها قساوت پیدا کرد. و بسیاری از آنان گناهکارند. الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (حدید،16).
مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمی و انعطاف آن به سوی حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا میشود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آری یاد خدا است که آرزوهای دور و دراز را بر میچیند، و انسان را متوجه مسؤولیتهایش میکند، و دل را نورانی، و فکر انسان را واقع بین و ماهیت زندگی ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص میسازد.
دلی کز نور معنی نیست روشن مخوانش دل که آن سنگ است و آهن دلی کز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد
در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام(ص) ، اشاره به کفار و مشرکان کرده، میفرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیای مادی بهره گیرند و آرزوها(ی دراز) آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند) »، (ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون)
آری آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزی نمیفهمند، تنها تفاوتی که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پستتر کرده این است که یک مشت آرزوی طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمیدهد که در سرنوشتخود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.
در اینجا تاثیر منفی آرزوهای دراز در وجود انسان به خوبی تبیین شده و نشان میدهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول میسازد و از خدا غافل میکند.
تعبیر به «ذرهم» (آنها را رها کن) به وضوح نشان میدهد که امیدی به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم(ص) هرگز مامور نمیشد آنها را رها سازد.
چگونه میتوان امید به هدایت گروهی داشت که هدف نهایی آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهای دراز به آنها اجازه نمیدهد که لحظهای به پایان زندگی و به آفریدگاری که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و در باره هدفی که برای آن آفریده شدهاند لحظهای فکر کنند.
در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت میکند که غالبا آرزوهای دراز که هرگز انسان به آنها نمیرسد، او را احاطه میکنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب میکند و او را از راه بازمیدارد، میفرماید: «آیا انسان به آنچه آرزو میکند میرسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (ام للانسان ما تمنی) (11)
این استفهام در واقع یک نوع استفهام انکاری است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالی که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانی ندارد! و هر جا برسد آرزوهای دیگری در برابر او خودنمایی کرده و وی را به سوی خود جلب مینماید.
باید توجه داشت که این آیه به دنبال آیاتی است که اشاره به بتهای مشرکان میکند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن میگوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولی با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصص نیست.
در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهای دور و دراز است، میفرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کنندهای - همان کس که مال و ثروت(عظیمی) را جمعآوری و شماره کرده است(بی آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان میکند اموالش سبب جاودانگی اوست!»، (ویل لکل همزة لمزة × الذی جمع مالا و عدده (12) × یحسب ان ماله اخلده) (13)
در واقع این سه آیه علت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بیخبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء میکند، به خاطر آنکه ثروت عظیمی برای خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دستبه جمع چنین ثروتی زده؟ به خاطر اینکه میپندارند داشتن چنین ثروتی به او جاودانگی میدهد، این پندار که با«طول امل» و آرزوهای دراز همراه ستسبب غرور و خودبرتربینی میشود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویی نسبتبه دیگران است. (14)
از این آیه به خوبی میتوان استفاده کرد که آرزوهای دراز گاهی به حدی میرسد که انسان مرگ را به کلی فراموش کرده، خود را جاودانه میپندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشی او میشود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگری میگردد.
در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهی است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، میفرماید: «کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!»، (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم) (15)
«املی لهم» از ماده «املاء» به معنی پدید آوردن آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول میدارد.
در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن استیک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بی راهه برود!
آیا میتوان باور کرد انسان عاقلی چنین کند؟! آری! هنگامی که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتیها را در نظرش به صورت زیباییها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهای دور و دراز سازد، بعید نیستحق را به دست فراموشی بسپارد و به آن پشت کند.
از اینجا میتوان دریافت که آرزوهای طولانی چه بلایی بر سر انسان میآورد و چگونه انسان عاقل را به کلی از عقل و خرد بیگانه میکند؟!
از مجموع آیات فوق که قسمتی در باره اقوام پیشین بود و بخشی در باره معاصران پیامبر(ص) و قسمتی نیز به صورت یک قانون کلی مطرح شده بود میتوان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهای دراز از خطرناکترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملتها را در کام مرگ و بدبختی فرومیبرد.
طول امل در روایات اسلامی
1- در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) میخوانیم: «اربعة من الشقاء جمود العین و قساوة القلب و طول الامل و الحرص علی الدنیا; چهار چیز است که نشانه شقاوت و بدبختی انسان است: خشک بودن چشمها(به گونهای که هرگز از خوف خدا اشکی نریزد) و سنگدلی و آرزوهای دراز و حرص بر دنیا». (16)
2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «من اطال امله ساء عمله; کسی که آرزوی طولانی داشته باشد، عملش بد خواهد شد»! (17)
همین معنی به صورت گویاتری در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که فرمود: «اطول الناس املا اسوئهم عملا!; آن کسی که آرزوهایش از همه طولانیتر باشد، عملش از همه زشتتر و بدتر است»! (18)
3- در نهج البلاغه خطبه147 نیز تعبیر گویایی در این زمینه دیده میشود، فرمود: «انما هلک من کان قبلکم بطول آمالهم و تغیب آجالهم حتی نزل بهم الموعود الذی ترد عنه المعذرة و ترفع عنه التوبة; اقوامی که پیش از شما بودند و گرفتار عذاب شدند، فقط به خاطر آرزوهای طولانی و فراموش کردن اجل و سرآمد زندگیشان بود تا آنکه عذاب موعود فرارسید، همان عذابی که با فرارسیدنش معذرتخواهی رد میشود و درهای توبه بسته خواهد شد»!
4- در حدیث دیگری از فاطمه بنت الحسین از پدرش امام حسین(ع) از جدش رسول خدا(ص) چنین آمده است: «ان صلاح اول هذه الامة بالزهد و الیقین و هلاک آخرها بالشح(بالشک) و الامل!; دو عامل سبب اصلاح(و پیروزی) آغاز این امتشد که یکی زهد(و ترک وابستگی به دنیا) بود و دیگری ایمان و یقین محکم و آنچه باعث هلاکت(و شکست) آخر این امت میشود بخل(شک) و آرزوهای دراز است». (19)
بدیهی است ایمان و یقین محکم، به اضافه بی اعتنایی به زرق و برق دنیا، سبب شد که مسلمانان نخستین به هنگام ورود در میدان جهاد از هیچ چیز پروا نکنند، جز خدا را در نظر نگیرند و جز برای خدا شمشیر نزنند و هرگز پشتبه دشمن ننمایند و این عامل مهم پیروزی آنان بود.
ولی هنگامی که آرزوهای دراز و دلبستگیها و دلدادگیها نسبتبه ظواهر دنیا جای «زهد» را گرفت و شک و تردید به جای یقین نشست، عقبگردها و شکها شروع شد و امروز هم برای تجدید عظمت نخستین، راهی جز احیای دو اصل نخست نیست.
5- در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان میخوانیم: «الامل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین; آرزوی دراز سبب سلطه شیطانها بر قلوب غافلان میشود»! (20)
6- در حدیث دیگری از همان امام(ع) چنین افرادی به عنوان بدترین مردم معرفی شدهاند، میفرماید: «شر الناس الطویل الامل، السیئ العمل; بدترین مردم کسی است که آرزوهایش از همه طولانیتر باشد و عملش از همه بدتر»! (21)
و نیز از آن حضرت در حدیث دیگری میخوانیم: «ان المرء یشرف علی امله فیقطعه حضور اجله، فسبحان الله لا امل یدرک و لا مؤمل یترک!; انسان پیوسته دنبال آرزوهای خویش است(و از مبدء و معاد غافل است) ناگهان حضور اجل، آرزوهایش را قطع میکند، سبحان الله! نه به آرزو رسیده و نه صاحب آرزو رها شده است»! (22)
7- در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «اشرف الغنی ترک المنی; برترین بینیازی ترک آرزوهاست»! (23)
چرا که آرزوهای دور و دراز سبب میشود که انسان دائما خود را نیازمند ببیند و دستحاجتبه سوی هر کس و هر جا دراز کند و شخصیت انسانی خود را به خاطر اموری که هرگز به آن نمیرسد بشکند!
8- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «کذب من ادعی الایمان و هو مشغوف من الدنیا بخدع الامانی و زور الملاهی; دروغ میگوید کسی که ادعای ایمان میکند در حالی که به خاطر خدعههای آرزوها و سرگرمیهای باطل، دلباخته دنیا شده است»! (24)
روشن است که دلباختگان آرزوها ناگزیرند برای وصول به آنها همه چیز را به دست فراموشی بسپارند و از همین جا رخنه در ایمان آنها پیدا میشود.
9- و نیز از همان بزرگوار در سخن کوتاه و پر معنای دیگری میخوانیم: «الامانی تعمی عیون البصائر; آرزوهای دراز چشم بصیرت انسان را کور میکند»! (25)
10- در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که روزی به اصحاب فرمود: «اکلکم یحب ان یدخل الجنة؟; آیا همه شما دوست دارید وارد بهشتشوید»؟!
«قالوا نعم یا رسول الله; همگی عرض کردند آری ای رسول خدا»!
فرمود: «قصروا من الامل و اجعلوا آجالکم بین ابصارکم و استحیوا من الله حق الحیاء; دامنه آرزوها را کوتاه کنید و مرگ را در مقابل چشم خود قرار دهید و از خداوند(و مخالفت فرمان او) آن گونه که شایسته استشرم کنید». (26)
11- باز در حدیث پرمحتوای دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است: «ان الامل یذهب العقل، و یکذب الوعد، و یحث علی الغفلة و یورث الحسرة; آرزوهای دراز عقل انسان را میبرد و وعده آخرت را دروغ میشمرد و انسان را به غفلت وامیدارد و سرانجام آن، حسرت و ندامت است»! (27)
12- این بحث را با روایت دیگری از رسول خدا(ص) - به عنوان «ختامه مسک» پایان میدهیم، در این حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) سه عدد چوب را گرفت، یکی را پیش روی خود در زمین فرو کرد، دیگری را در کنار آن و سومی را در فاصله دورتر، سپس فرمود: آیا میدانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش آگاهترند، فرمود: «هذا الانسان! و هذا الاجل! و هذا الامل یتعاطاه ابن آدم و یختلجه الاجل دون الامل!; این(چوب اول) انسان است و این(چوب دوم) سرآمد عمر است و این(چوب سوم که در نقطه دوری در زمین فرو شده بود) آرزوهای دراز انسان است، (آری) پیش از آنکه انسان به آرزوهایش برسد دست اجل گریبان او را خواهد گرفت»! (28)
در احادیثبالا که گلچینی بود از احادیث فراوانی که در منابع معروف اسلامی در باره طول امل آمده استبه خوبی گستردگی خطرات و عواقب شوم این رذیله اخلاقی را نشان میدهد و ثابت میکند که آرزوهای دراز از بزرگترین دشمنان سعادت انسان و مانع قرب او در پیشگاه خداست.
آثار و پیامدهای طول امل
1- طول امل سرچشمه بسیاری از گناهان
به همین دلیل در حدیث معروف غررالحکم آمده است: «من طال امله ساء عمله; کسی که آرزویش دراز باشد عملش بد میشود»! (29)
و نیز آمده: «اطول الناس املا اسوئهم عملا; آن کس که آرزوهایش طولانیتر است عملش زشتتر خواهد بود». (30)
و در نقطه مقابل آن آمده است: «من قصر امله حسن عمله; کسی که آرزویش کوتاه باشد عملش نیک خواهد بود»! (31)
هر سه حدیثبالا از مولا امیرمؤمنان علی(ع) است که جان به فدای سخنان نورانی و انسان سازش باد.
2- طول امل یکی از اسباب مهم قساوت قلب
دلیل این مساله روشن است; زیرا طول امل انسان را از خدا غافل میکند و به دنیا حریص میسازد و آخرت او را به دست فراموشی میسپارد و اینها همه اسباب سنگدلی و قساوت است.
به همین دلیل در حدیثی آمده است که خداوند به موسی(ع) فرمود: «یا موسی لاتطول فی الدنیا املک فیقسوا قلبک، و القاسی القلب منی بعید; ای موسی! آرزوی خود را در دنیا طولانی نکن که قسی القلب خواهی شد و قسی القلب از من دور است». (32)
همین معنی در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان(ع) آمده است که فرمود: «من یامل ان یعیش ابدا یقسوا قلبه و یرغب فی الدنیا; کسی که آرزو دارد جاودانه در این دنیا بماند قسی القلب میشود و راغب در دنیا میگردد». (33)
3- طول امل سبب نسیان اجل
حدیث معروفی که هم از پیامبر اکرم(ص) و هم از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده که میفرماید: «طول الامل ینسی الآخرة; درازی آرزوها سبب فراموشی آخرت است» گواه صدق این مدعاست. (34)
در حدیث دیگری از مولا علی(ع) میخوانیم: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; کسی که آرزویش از همه طولانیتر است از همه کمتر به یاد مرگ است». (35)
4- زندگی پررنج محصول دیگری از طول امل
به همین جهت در احادیثی که از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است میخوانیم: «من کثر مناه کثر عنائه; کسی که آرزوهایش زیاد باشد، تعب و رنج او فزونی خواهد یافت».
و نیز میفرماید: «من استعان بالامانی افلس; کسی که از آرزوهای دراز کمک بگیرد فقیر و مفلس میشود(و زندگی فقیرانهای خواهد داشت هر چند ثروتمند باشد).
و نیز میفرماید: «الرغبة مفتاح النصب; تمایل به دنیا(و آرزوهای دراز) کلید درد و رنج است»! (36)
5- طول امل و زندگی ذلتبار
6- محرومیت از نعمتها
در زمان خود افرادی را میبینیم که تحت عنوان «تامین آینده»! برای خود و فرزندان، گرفتار طول امل هستند و همین امر آنان را از مواهبی که در اختیار دارند محروم میسازد.
7- طول امل و محروم بودن از درک حقایق
از همین رو در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) که سابقا به آن اشاره کردیم آمده است: «الامانی تعمی عیون البصائر; آرزوهای دراز دیدگان بصیرت را نابینا میکند»! (38)
کوتاه سخن اینکه: کسی میتواند چهره زیبای حقیقت را آن گونه که هستببیند و به سرچشمه زلال معرفتبرسد که دیده عقل خود را با حجاب آرزوها نپوشاند و در میان ابرهای تیره و تار طول امل قرار نگیرد.
8- طول امل سبب کفران نعمت است
در حدیثی از مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «تجنبوا المنی فانها تذهب ببهجة نعم الله عندکم، و تلزم استصغارها لدیکم، و علی قلة الشکر منکم; از آرزوهای دراز بپرهیزید که زیبایی نعمتهای الهی را از نظر شما میبرد و آنها را نزد شما کوچک میکند و به کمی شکر(و کفران نعمت) از سوی شما منتهی میشود»! (39)
اسباب و انگیزههای طول امل
توضیح اینکه: انسان به سبب بیخبری از وضع خویش و عدم توجه به این حقیقت که هر لحظه ممکن است پایان عمر او فرارسد، یک لخته خون کوچک میتواند مجرای رگهای قلب یا مغز او را بگیرد و در یک6لحظه، سکته قلبی یا مغزی بر او عارض شود یا حادثهای همچون زلزله و آتش سوزی، تصادف در رانندگی، لغزیدن و بر زمین خوردن و ضربه مغزی شدن یا مانند اینها به زندگی او پایان دهد. آری بر اثر جهل به این امور گرفتار این پندار میشود که عمری طولانی دارد و سپس یک مشت آرزوهای دراز اطراف فکر او را احاطه میکند و به او اجازه نمیدهد به غیر آن بیندیشد.
همچنین جهل نسبتبه ناپایداری و بی وفایی دنیا، دنیایی که نه بر صغیر رحم میکند و نه بر کبیر، نه بر جوان رحم میکند نه بر پیر، گاه پیش از آنکه پیری بمیرد صدها کودک و جوان از دنیا میروند و گاه پیش از آنکه مریض سخت جان دهد دهها سالم در آغوش مرگ قرار میگیرند.
گاه سلاطین مقتدر در یک روز به ضعیفترین افراد مبدل میشوند و در زندان انفرادی جای میگیرند و گاه ثروتمندان غرق ناز و نعمت در یک شب فقیر و تهیدست میشوند و بر خاک سیاه مینشینند، آری جهل به این امور است که انسان را در گرداب طول امل میاندازد.
اینجاست که سلمان فارسی، شاگرد بزرگ مکتب وحی، میگوید: «ثلاث اعجبتنی حتی اضحکتنی: مؤمل الدنیا و الموت یطلبه، و غافل لیس بمغفول عنه، و ضاحک ملئ فیه لایدری اساخط رب العالمین علیه ام راض عنه; سه کس مرا در شگفتی فرو برده تا آنجا که به خنده واداشته است: کسی که دنیا را آرزو میکند در حالی که مرگ در پی اوست و کسی که از اجل خویش غافل است در حالی که اجل از او غافل نیست و کسی که با تمام وجودش میخندد در حالی که نمیداند پروردگار جهانیان از او راضی استیا نه»؟ (40)
در روایات اسلامی نیز اشارههای روشنی به این معنی شده است، مولای متقیان علی(ع) میفرماید: «من ایقن انه یفارق الاحباب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عما خلف، و یفتقر الی ما قدم کان حریا بقصر الامل و طول العمل; کسی که یقین دارد(به زودی) از دوستان جدا میشود و در زیر خاک مسکن میگزیند و با حساب الهی رو به روست و از آنچه بر جای گذاشته بی نیاز میگردد و به آنچه از پیش فرستاده محتاج میشود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را طولانی کند»! (41)
در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «اتقوا خداع الاآمال، فکم من مؤمل یوم لم یدرکه، و بانی بناء لم یسکنه، و جامع مال لم یاکله; از فریب آرزوها بپرهیزید، چه بسیار کسانی که آرزو داشتند روزی را(در آغوش ناز و نعمتبگذرانند) و هرگز به آن نرسیدند، چه بسیار کسانی که خانه و قصری ساختند ولی هرگز در آن ساکن نشدند و چه بسیار کسانی که اموال زیادی اندوختند ولی هرگز از آن نخوردند»! (42)
گاه جهل به آخرت و نعمتهای بی پایان آن سرای جاویدان که یک لحظه نگاه کردن به آنها به تمام دنیا میارزد، سبب میشود که انسان به آرزوهای دراز در این جهان کشیده شود، حتی گاه میشود بی خبری از لذت زهد در دنیا و آزادگی از چنگال اسارت زرق و برق آن، انسان را به وادی طول امل میکشاند!
در حدیثی از امام باقر(ع) میخوانیم: «استجلب حلاوة الزهادة بقصر الامل; شیرینی زهد را با کوتاهی آرزوها به دست آر»! (43)
و گاه میشود انسان قدرت خدا را فراموش میکند و یا نسبتبه آن جاهل و بی خبر است و نمیداند خدایی که از لحظه انعقاد نطفه در رحم مادر پیوسته به او روزی داده است، در حالی که هیچ کس دسترسی به او نداشته میتواند تا پایان عمر زندگی او را اداره کند و فرزندانش اگر دوستخدا باشند، خدا آنها را تنها نمیگذارد و اگر دشمن خدا باشند خدمتبه آنها بی دلیل است.
آری جهل به این امور سبب میشود که زیر پوشش (تامین آینده خود و فرزندان)، گرفتار آرزوهای دراز و طول امل گردد.
مجموعه این جهلها و بیخبریها(جهل به خویشتن، جهل به دنیا، جهل نسبتبه خدا و قدرت بی مانند او و جهل نسبتبه آخرت و مواهب بی پایانش) آدمی را در بیابان بیکران و برهوت خشک و سوزان آرزوها سرگردان میسازد.
درمان طول امل
با توجه به این اصل اساسی و با توجه به ریشههای درازی آرزوها به خوبی میتوان نتیجه گرفت که برای زدودن آثار طول امل و از میان بردن آن باید به تفکر و اندیشه پرداخت.
از یک سو باید انسان خود را به خوبی بشناسد و بداند موجودی است آسیبپذیر که فاصله میان مرگ و زندگی او بسیار کم است، امروز سالم است و پر نشاط، فردا ممکن است گرفتار سختترین بیماریها یا اندوهبارترین مصایب گردد، امروز قوی و غنی و قدرتمند است، فردا ممکن است از ضعیفترین و فقیرترین افراد باشد و نمونههای آن صفحات تاریخ بشریت را پر کرده است.
از سوی دیگر باید در باره بی اعتباری دنیا بیندیشد که «از نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد» و فراموش نکند نادر شاه قدرتمند«شبانگه به دل قصد تاراج داشت» «سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت»!
آری با «یک گردش چرخ نیلوفری، نه نادرها به جا میمانند و نه نادری»!
از سوی سوم به این حقیقتبیندیشد که ما اعتقاد به معاد و سرای آخرت و حساب و کتاب الهی و پاداش کیفر اعمال داریم و این جهان را منزلگاهی در مسیر یک سفر طولانی میدانیم و برنامه ما در این جهان آماده شدن و اندوختن زاد و توشه است نه اقامتگاهی برای همیشه ماندن!
و نیز اندیشه کند که حرص در اندوختن و ذخیره کردن اموال و برنامهریزی برای رسیدن به آرزوها و آمال، هرگز مایه سعادت انسان نمیشود، بلکه دائما او را به درد و رنج گرفتار میسازد.
و اندیشه کند که مهمترین آرامش، آرامش روح و وجدان است که آن از طریق تقوا و توکل بر پروردگار فراهم میشود نه از طریق حرص و ولع و دنیاپرستی!
بهترین راه برای وصول به این هدف همان است که در حدیث نبوی معروف آمده است فرمود: «خذ من دنیاک لآخرتک و من حیاتک لموتک، و من صحتک لسقمک، فانک لاتدری ما اسمک غدا; از دنیایتبرای آخرتتبهره گیر و از ندگانیتبرای مرگ(و زندگی بعد از آن) و از تندرستیتبرای زمان بیماری استفاده کن، چرا که نمیدانی فردا نام تو چیست(آیا تو را زنده مینامند یا جزء مردگان، سالم میگویند یا بیمار؟)». (44)
عامل دیگر برای آرزوهای دراز هواپرستی و عشق به دنیاست، هر قدر از این علاقه کاسته شود دامنه آرزوها کوتاهتر میگردد و به عکس هر اندازه انسان دلبستگی بیشتر به دنیا پیدا کند، دامنه آرزوها گستردهتر میشود.
برای رسیدن به این هدف، یعنی کوتاه کردن دامنه آرزوها یکی از مؤثرترین راهها یاد مرگ است که پردهها را از جلو چشم بصیرت انسان برمیگیرد و واقعیتهای زندگی را برای او آشکار میسازد.
به همین دلیل امیرمؤمنان علی(ع) در پایان خطبه99 از نهج البلاغه میفرماید: «الا فاذکروا هادم اللذات، و منغص الشهوات، و قاطع الامنیات; به هوش باشید و به یاد چیزی بیفتید که لذات را در هم میکوبد و شهوات را بر هم میزند و آرزوها را قطع میکند».
و در حدیث دیگری از نبی اکرم(ص) میخوانیم که در ضمن سخنانش فرمود: «عد نفسک فی اصحاب القبور; خود را جزء مردگان حساب کن(تا گرفتار طول امل نشوی)». (45)
و نیز در نقطه مقابل این معنی از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که فرمود: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; آنها که آرزوهایشان بیشتر است کمتر به یاد مرگ میافتند». (46)
راه دیگر برای مبارزه با طول امل مطالعه پیرامون پیامدهای بسیار شوم آن است.
آری توجه به این نکته که آرزوهای دراز سرچشمه بسیاری از گناهان و رذایل اخلاقی دیگر است و از علل مهم قساوت قلب و فراموشی آخرت و سبب زندگی پررنج و ذلتبار و محرومیت از مواهب و نعم الهی و از حجابهای ضخیم معرفت و آگاهی محسوب میشود، سبب میگردد که انسان به فکر علاج و درمان بیفتد و پیش از آنکه سیلاب طول امل کاخ سعادت او را ویران سازد به فکر چاره بیفتد، از دامنه آرزوهایش بکاهد و به صف خردمندان و سعادتمندان بازگردد و آرزوها را در حد معقول و شایسته مهار کند.
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «حاصل المنی الاسف و ثمرته التلف; حاصل آرزوهای دراز تاسف است و ثمره آن تلف شدن(عمر و امکانات و سعادت انسان) میباشد»! (47)
در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «احذروا الامانی فانها منایا محققة; از آرزوهای دراز بپرهیزید که مرگهای مسلم در آن نهفته است». (48)
در اینجا دو نکته قابل توجه است:
نخست اینکه در طب مادی برای درمان بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی به فکر جانشین میروند، یعنی خواستههایی که انسان را به بیماری میکشاند به خواستههای برتری تبدیل میکنند که منتهی به سلامت او گردد، مثلا کسی که علاقه زیادی به مواد چربی و نشاستهای دارد و سبب بیماریهای گوناگون در او شده به استفاده از کمیت قابل ملاحظه از میوه و سبزی سالم هدایت میکنند و یا افرادی که معتاد به مواد مخدرند، اعتیادهای سالمی برای آنها پیشبینی میکنند.
این نکته در بیماریهای اخلاقی نیز صادق است، به این ترتیب که معلم اخلاق آرزوهای دراز مادی را به آرزوهای معنوی نسبتبه پاداش الهی در سرای آخرت تبدیل میکند و عشق به علم و دانش و معرفة الله را جایگزین عشق به مال و جاه و مقام میسازد.
نکته دیگر اینکه آرزوها مراتبی دارد، گاه انسان آرزو میکند عمر بسیار طولانی یا جاویدان! داشته باشد، همان گونه که قرآن در باره گروهی از قوم یهود میفرماید: «...یود احدهم لو یعمر الف سنة...;(آنها چنان علاقه به دنیا دارند که) هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند»! (49)
اگر هزار سال به معنی تعداد باشد دلیل به تقاضای عمر بسیار طولانی است و اگر عدد تکثیر باشد دلیل بر تقاضای عمر نامحدود است.
گروهی آرزوهایی در مراحل پایینتر دارند، آرزوی صد سال زیستن، پنجاه سال، ده سال یا کمتر، از روایات استفاده میشود که همه اینها جزء آرزوهای دراز محسوب میشود(البته در صورتی که هدف جنبههای مادی و زرق و برق دنیا باشد، نه جنبههای معنوی و الهی و کمک به پیشرفت جامعه انسانی).
از سوی دیگر امانی و آرزوها انواع مختلفی پیدا میکند، گاه آرزوها به سوی مسائل مادی هدفگیری میکند و گاه مقام و گاه شهوات و گاه همه اینها.
تمام اقسام آرزوهای دور و دراز، زشت و نکوهیده است هر چند بعضی زشتتر از بعض دیگر محسوب میشود.
آرزوهای مثبت و سازنده
زیرا اگر آرزوها متوجه ارزشهای والای انسانی باشد و یا جنبه مردمی و اجتماعی پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعی انسانها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راهها وادارد، بدون شک چنین آرزویی هر قدر طولانی بوده باشد، نه تنها نشانه پستی نیست که نشانه کمال انسان است.
اساسا همان گونه که در آغاز این بحث نیز اشاره شد امید و آرزو نسبتبه آینده نیروی محرک انسان برای تلاشها و کوششهاست و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش گردد، در واقع روح او میمیرد، نشاط زندگی از او ختبرمیبندد و انسان را به موجودی سست و بی هدف و بی تلاش مبدل میکند.
در واقع آرزو بر دو قسم است «آرزوهای کاذب» که همچون سراب در بیابان زندگی ظاهر میشوند و تشنه کامان را به دنبال خود میکشانند و هر لحظه تشنهتر میسازند تا از شدت تشنگی هلاک شوند.
و «آرزوهای صادق» و مثبت و سازنده که همچون آب حیات، گلستان وجود آدمی را سیراب و پرثمر میسازد و هر چه زحمت میکشد نشاط و معنویتبیشتری مییابد.
این همان چیزی است که در قرآن مجید به آن اشاره شده است: «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا; مال و فرزندان، زیور حیات دنیا هست و باقیات الصالحات(ارزشهای پایدار و شایسته) نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امید بخشتر است». (50)
در این آیه به هر دو بخش از آرزوها اشاره شده است(دقت کنید).
در روایات اسلامی نیز اشارات پرمعنایی به آرزوهای مثبت و سازنده دیده میشود از جمله در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: «ان العبد المؤمن الفقیر لیقول یا رب ارزقنی حتی افعل کذا و کذا من البر و وجوه الخیر، فاذا علم الله ذلک منه بصدق نیته کتب الله له من الاجر مثل ما یکتب له لو عمله، ان الله واسع کریم; گاهی بنده مؤمن تهیدست میگوید: خداوندا! به من روزی عطا کن تا فلان کار خیر و نیک را بجا آورم، هرگاه خداوند در او صدق نیتبداند(نه اینکه این آرزو پوششی برای رسیدن به هوا و هوسها باشد) تمام اجر و پاداشی را که در صورت رسیدن به این آرزو و انجام آن کارهای خیر استحقاق پیدا میکرد برای او نوشته میشود(هر چند هیچ یک را انجام نداده باشد) رحمتخداوند گسترده و کرمش بیپایان است». (51)
اصولا همت انسان به اندازه آرزوهای مثبت اوست، هر قدر دامنه آنها گستردهتر باشد همت او والاتر است و جالب اینکه از روایات اسلامی نیز به خوبی استفاده میشود که خداوند به مقدار این آرزوها به افراد با ایمان، اجر و پاداش میدهد، چرا که نشانه آمادگی روح و جسم آنها برای انجام هر چه بیشتر اعمال صالح است و حتی از روایات استفاده میشود که اگر انسان آرزوی خوبی برای رضای خدا داشته باشد از دنیا بیرون نمیرود مگر اینکه خداوند او را به آرزویش میرساند، در حدیثی از رسول خدا(ص) میخوانیم: «من تمنی شیئا و هو لله عز و جل رضا، لمیخرج من الدنیا حتی یعطاه; کسی که آرزوی چیزی کند در حالیکه رضای خداوند متعال در آن باشد از دنیا خارج نمیشود مگر اینکه به خواسته خود میرسد». (52)
البته ممکن است در مواردی مصالحی ایجاب کند که انسان به آرزویش نرسد، چرا که اگر برسد آثار بدی مانند غرور و غفلت و عشق به دنیا و مانند آن در او ایجاد میشود. خداوند با الطاف خفیهاش او را از وصول به آرزویش بازمیدارد.
این بحث را با اشاره به نکته دیگری پایان میدهیم و آن اینکه: آرزوهای سازنده و بلند انسان را به سازندگی خویش دعوت میکند و سبب تکامل و ترقی روحی او میشود، زیرا میداند تکیه بر جای بزرگان زدن بدون آماده ساختن اسباب بزرگی میسر نیست و به گفته شاعر عرب:
اعلل النفس بالآمال ادرکها ما اضیق العیش لولا فسحة الامل!
«خویشتن را به وسیله آرزوهای سازنده پرورش میدهم تا به آن برسم.چقدر میدان زندگی تنگ است اگر گستردگی آرزوها نباشد»!
پي نوشت :
1- بحارالانوار، جلد 74، صفحه173.
2- بحارالانوار، جلد 14، صفحه329(با کمی توضیح).
3- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
4- نهج البلاغه، خطبه 42.
5- اعراف، 74
6- شعرا،129 - 128
7- شعرا،149 تا146
8- حدید، 14.
9- همان، 14.
10- تفسیر قرطبی، جلد9، صفحه6417.
11- نجم، 24.
12- این احتمال نیز در تفسیر «عدده» داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال وا وسیله و «عده» خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.
13- همزه، 1 تا3.
14- «همزة» و «لمزة» هر دو صیغه مبالغه است، اولی از ماده «همز» به معنی شکستن گرفته شده و دومی از ماده «لمز» به معنی غیبت و عیبجویی کردن است، بعضی معتقدند «همزة» به کسی میگویند که با اشارات عیبجویی میکند و «لمزة» به کسی که با زبان این کار را انجام میدهد.
15- محمد، 25.
16- تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 3618; شبیه به همین معنی با کمی تفاوت در بحارالانوار، جلد .7، صفحه 164 نیز آمده است.
17- بحارالانوار، جلد 70 صفحه163، حدیث19.
18- تصنیف الغرر، صفحه 312.
19- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 164.
20- تصنیف الغرر، صفحه 312.
21- همان مدرک.
22- همان مدرک، صفحه313.
23- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 211 و 34.
24- تصنیف غررالحکم، صفحه 312، شماره7223.
25- غررالحکم، حدیث 1375.
26- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه246.
27- میزان الحکمة، جلد 1، صفحه103(ماده امل).
28- میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 104; المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
29- بحارالانوار، جلد 1، صفحه156.
30- غررالحکم، حدیثشماره 3054.
31- همان مدرک، جلد 5، صفحه 295(چاپ دانشگاه تهران).
32- میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 104(ماده امل).
33- همان مدرک.
34- قبلا در بخش احادیث گذشت.
35- تصنیف الغرر، صفحه 312، حدیثشماره 7215.
36- تصنیف الغرر، صفحه 314.
37- غررالحکم، جلد 2، صفحه 405.
38- غررالحکم، شماره 1375.
39- تصنیف الغرر، صفحه 314.
40- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه246.
41- بحارالانوار، جلد 70، صفحه167.
42- تصنیف غررالحکم، صفحه313.
43- تحف العقول، صفحه207.
44- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 122.
45- همان مدرک.
46- تصنیف الغرر، صفحه 312.
47- تصنیف غررالحکم، صفحه 314.
48- همان مدرک.
49- بقره،96.
50- کهف،46.
51- بحارالانوار، جلد 8، صفحه 261.
52- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 261.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}