نويسنده: عليرضا قائمي‌نيا

 

معمولاً در زبان‌شناسي شناختي به جاي معنا از «شبکه‌ي شعاعي معنا» سخن به ميان مي‌آيد. اين اصطلاح را براي اولين بار، ليکاف و بروگمان در زبان‌شناسي شناختي مطرح کردند. آنها مدل خاصي را در تحليل معنا در نظر گرفتند که براي تحليل شناختي معنا بسيار سودمند افتاد.
در اين مدل، براي معنا يک مورد اصلي يا مرکزي در نظر گرفته مي‌شود و موارد جديد و نوظهور به عنوان شعاع‌هاي آن مورد مرکزي به حساب مي‌آيد. مورد مرکزي معمولاً «معناي مرکزي» (1) ناميده مي‌شود. چنان که گفتيم، معاني نوظهور شعاع‌هاي آن معنا و به يک معنا، توسعه‌هاي آن به حساب مي‌آيند. در نتيجه، شبکه‌ي از معاني پيدا مي‌شود که «شبکه‌ي شعاعي» (2) نام دارد. نمودار زير اين شبکه را نشان مي‌دهد.
شبکه‌ي شعاعي
موارد جديد، توسعه و بسط معناي اصلي هستند. توسيع معنايي به دو صورت امکان‌پذير است: توضيح شمولي و توسيع مجازي.

1. توسيع شمولي:

گاهي از معناي مرکزي با تغييرات جزئي معاني ديگري را به دست مي‌آوريم. اين معاني، معاني مجازي نيستند؛ بلکه در دايره‌ي معاني حقيقي قرار مي‌گيرند.

2. توسيع مجازي:

نوع ديگر توسيع معنايي در مورد معاني مجازي وجود دارد. در اين صورت، معاني جديد از دايره‌ي معاني حقيقي خارج مي‌شوند.
اکنون با مثالي شبکه‌ي شعاعي و انواع توسيع معنايي را نشان مي‌دهيم. ما معناي «(از/به) بيرون (از)» را با اين روش تحليل مي‌کنيم. اين واژه در جايي به کار مي‌رود که يک شيء (مسيرپيما) خارج از فضاي حاوي (مرزنما) قرار گرفته باشد. طرح‌واره‌ي تصويري زير اين نکته را نشان مي‌دهد.

طرح‌واره‌ي تصويري «بيرون (از)»
اين واژه، رابطه‌ي مکاني را نشان مي‌دهد. اين رابطه ممکن است ايستا يا پويا باشد:
1.درخت بيرون از خانه است. (ايستا)
2. علي (به) بيرون از خانه رفت. (پويا)
اين رابطه به موارد گسترده‌اي توسعه داده شده است که مي‌توان از همه‌ي آنها با رابطه‌ي «بيرون بودن/ رفتن» تعبير آورد. به برخي از اين موارد اشاره مي‌کنيم: (3)
1

.توسعه‌ي شيء در اندازه:

يکي از موارد توسعه‌ي معنايي از موقعيت پويا در جايي است که يک شيء از لحاظ اندازه توسعه پيدا مي‌کند و در نتيجه، مکان بيشتري را پر مي‌کند؛ مانند:
3.گدازه از دهانه‌ي آتشفشان به بيرون پخش شد.
4. فرشي را که لوله شده بود (به طرف بيرون) باز کرديم.

2. حرکت مسيرپيمابه بيرون از مرزنما:

مورد ديگر توسعه‌ي معنايي در جايي است که يک شيء (يا اجزاي آن) از مرزنما به طرف بيرون حرکت مي‌کند.
مانند:
5. او به بيرون از منطقه اعزام شد.
6. او به بيرون از زمين دويد تا توپ را بگيرد.

3. حرکت به بيرون از مرزنما در جايي که مرزنما در دسترس ناظر نيست:

مورد ديگري از توسعه‌ي مورد قبلي به دست مي‌آيد و آن در جايي است که مرزنما دور از دسترس ناظر باشد. به عبارت ديگر، در اين صورت، مرزنما ظرفي است که در دسترس ناظر نيست. مانند:
7. آفتاب بيرون آمد.
8.ستاره‌ها بيرون آمدند.
در اين دو جمله «آمدن» به معناي حرکت به طرف کسي است که سخن مي‌گويد يا مفهوم‌سازي مي‌کند؛ اما به طور ضمني ظرفي هم در نظر گرفته شده که آفتاب يا ستاره‌ها از آن بيرون مي‌آيند. اين دو جمله با جمله‌هاي زير قبال مقايسه‌اند:
9. نور از اتاق به بيرون رفت.
10. آتش از سالن به بيرون رفت.
در اين دو مثال، برعکس دو جمله‌ي قبلي، ناظر درون ظرف يا مرزنما قرار دارد؛ چرا که گوينده، فعلِ «رفتن» را به کار برده است؛ البته در اين مثال‌ها حرکت مجازي در کار است. طرح‌هاي تصويري زير تفاوت اين دو جمله را با جمله‌ي قبلي نشان مي‌دهند.

(9 ) آتش از سالن به بيرون رفت.

(9) آفتاب بيرون آمد.
اين دو مثال نقش چشم‌انداز را نشان مي‌دهند. همچنين، لحاظ کردن نقش ناظر در اين‌گونه جمله‌ها، برخي از معضلات را حل مي‌کند. به عنوان نمونه، گاهي رابطه‌ي «بيرون بودن» مستلزم قابل رؤيت بودن و آشکار شدن و گاهي مستلزم غيرقابل رؤيت بودن و مخفي شدن است. اين امور به ناظر و چشم‌انداز، و به تعبير دقيق‌تر، به زمينه‌ي شناخت او وابسته‌اند.
اين مثال‌ها نشان مي‌دهند که معاني «(از/به) بيرون (از)» شبکه‌ي معنايي ساختارمندي را تشکيل مي‌دهند که هر عنصري در آن با عنصرهاي ديگر به واسطه‌ي نوعي رابطه‌ي شناختي در ارتباطند. اين شبکه پيرامون يک معناي مرکزي شکل مي‌گيرد. در مثال ما «خارج بودن يک شيء از ظرف» معناي مرکزي است.

پي‌نوشت‌ها:

1.core meaning.
2.radial network.
3.Lee, David. Cognitive Linguistics; An Introduction, pp. 30-35.

منبع مقاله :
قائمي‌نيا، عليرضا؛ (1390)، معناشناسي شناختي قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول