نويسنده: عليرضا قائمي‌نيا

 

يکي از مباحث مهم در زبان‌شناسي شناختي، تحليل شناختي «فعل» بوده است. زبان‌شناسان شناختي تلاش کرده‌اند تا تحليل شناختي مناسبي از عنصرهاي زباني گوناگون بيابند و بي‌ترديد، «فعل» از عنصرهاي مهم زبان است. از اين‌رو، آنان تحليل‌هاي شناختي مختلفي از فعل مطرح کرده‌اند. مي‌توانيم در اين رابطه به تحليل لنگ‌اکر در دستور زبان شناختي و تحليل فيلور با توجه به نقش قالب‌ها در زبان اشاره کنيم. نخست به سه جمله‌ي زير توجه کنيد:
1.علي کتاب را به سعيد داد.
2. سعيد کتاب را از علي دريافت کرد.
3. سعيد کتاب را از علي گرفت.
هر سه جمله با هم ارتباط دارند و بر يک موقعيت دلالت مي‌کنند. فعل‌هاي اين جمله‌ها بر انتقال مالکيت يا حق کنترل چيزي از کسي به کسي ديگر دلالت مي‌کنند. در دستور زبان شناختي اين واقعيت که مي‌توانيم از افعال مختلفي در توصيف يک موقعيت استفاده کنيم، براساس حاصلِ فعاليت‌هاي شناختي که اصل زمينه و شکل بر آنها حاکم است، تبيين مي‌شود.
براي ايضاح سخن فوق بايد به تفاوت روي صحنه و پشت صحنه‌ي جمله‌هاي بالا توجه کنيم. هر يک از آنها بر عملي خاص دلالت مي‌کنند. در واقع، از اين اعمال به عنوان منطقه‌ي روي صحنه، در برابر زمينه‌ي پشت صحنه؛ يعني گوينده، نمابرداري شده است. گوينده، عنصرهاي برجسته را برمي‌گزيند و بقيه را به عنوان زمينه در نظر مي‌گيرد. از ميان عنصرهاي انتخاب شده، يکي فاعل (يا شکل نحوي) (1) و ديگري مفعول (يا پايه‌ي نحوي (2) قرار مي‌گيرد. تفاوت فعل‌ها هم در اين مرحله پيدا مي‌شود. هر يک از آنها به شيوه‌ي خاصي عنصرهاي سهيم در حادثه را برمي‌گزيند و به صورت خاصي يکي را فاعل و ديگري را مفعول در نظر مي‌گيرند.
اکنون به پاسخ ديگر مسئله مي‌پردازيم که فيلمور آن را براساس تحليل نقش قالب در زبان ارائه داده است. اين پاسخ به خاطر جذابيت و سهولتي که دربردارد مورد قبول بسياري از زبان‌شناسان شناختي قرار گرفته است و به همين دليل آن را بيشتر بسط مي‌دهيم. فيلمور با نظريه‌ي قالب دو کار انجام داد: يکي نقد ديدگاه سنتي در باب معنا و مقولات معنايي، و ديگر تبيين تعدادي از معضلات زباني، از جمله نقش شناختي افعال گوناگون در تعبيرهاي زباني. ما تنها به معضل اخير؛ يعني تحليل نقش شناختي افعال مي‌پردازيم.
فيلمور در اين رابطه از تحليل يک مثال ساده آغاز مي‌کند و آن مثالِ «حادثه‌ي تجاري» (3) است. (4) وقوع يک مبادله‌ي تجاري (يا حادثه‌ي تجاري) را با افعال مختلفي مي‌توان نشان دهيم. در چنين حادثه‌اي، فردي پولي دارد و شخصي (و يا مؤسسه‌اي) ديگر هم کالايي دارد که شخص نخست مي‌خواهد آن را داشته باشد. بر اين فرض که اين دو نفر در مورد کالا و قيمت آن به توافق مي‌رسند. شخص A مقدار معيني پول به شخص ديگر که D باشد مي‌دهد و در پايان هم کالاي مورد نظر B به شخص نخست و پولِ C هم به شخص دوم تعلق مي‌گيرد؛ بنابراين، در حادثه‌ي تجاري چهار عنصرِ (فروشنده، خريدار، پول و کالا) داريم و قالب مربوط به اين حادثه، عنصرهاي مذکور را در بردارد.

قالب مبادله‌ي تجاري
يک قالب مي‌تواند الگوي تعبيري متفاوت را تبيين کند و تفاوت افعال گوناگوني را که با آن قالب ارتباط دارند نشان دهد. مي‌توانيم با توجه به قالب فوق، تفاوت افعالي از قبيلِ «خريدن»، «فروختن» و «چيزي به قيمت ... تمام شدن» را تبيين کرد. به مثال زير توجه کنيد:
4.سعيد اين کتاب را از علي به قيمت صد تومان خريد.
اين جمله هر چهار عنصر قالب فوق را دربردارد. هر يک از آنها نقش نحوي ويژه‌اي دارند؛ خريدار (سعيد) نهادِ جمله و کالا (اين کتاب) مفعول بي‌واسطه و فروشنده (علي) متمم اول و پول (به قيمت صد تومان) متمم دوم جمله است. هر يک از اين نقشه‌ها، «نقش‌هاي نحوي» (5) نام گرفته‌اند؛ البته اين نقش‌ها را فعل خاص جمله تعيين مي‌کند. به عنوان مثال، در اين جمله، فعلِ «خريد» نقش‌هاي فوق را تعيين کرده است. به عبارت ديگر، فعل «چشم‌انداز نحوي» (6) را به وجود مي‌آورد که نقش‌هاي نحوي گوناگون در جمله از اين چشم‌انداز تعيين مي‌شوند. چشم‌اندازِ جمله‌ي فوق را نحوِ فعل «خريد» تعيين مي‌کند. در واقع، چشم‌انداز نسبت به قالب موردنظر پديد مي‌آيد و براين اساس چينش خاصي ميان آن عنصرها به وجود مي‌آورد.
مي‌توانيم با توجه به اصل اهميت لنگ‌اکر اين قبيل پديده‌ها را تبيين کنيم و بگوييم اين نقش‌ها براساس اهميت ميان عنصرهاي قالب توزيع شده‌اند؛ اما باز به نکاتي ديگر نياز هست تا اين تبيين کامل شود. کاملاً امکان‌پذير است که با گزينش يک فعل ديگر، چشم‌انداز نحوي ديگري را نسبت به اين قالب انتخاب کنيم. چشم‌اندازِ جمله‌ي (4) به طور عمده به نحو فعل «خريد» بستگي دارد. کاملاً امکان‌پذير است که در همين قالب، چشم‌انداز ديگري داشته باشيم. افعال ديگر مانندِ «فروخت» و «معامله کرد» چنين کاري انجام مي‌دهند. به عنوان مثال، گزينش فعل «فروخت» موجب مي‌شود که فروشنده و کالا را درون چشم‌اندازِ جمله قرار دهيم و بدين ترتيب، اولي، فاعل و دومي، مفعول آن جمله مي‌شود. در اين حالت مي‌توانيم به خريدار و قيمت هم (به عنوان متمم) اشاره کنيم. مانند:
5. علي اين کتاب را به قيمت صدتومان به سعيد فروخت.
البته ذکر خريدار و قيمت، ضروري نيست و ممکن است آنها را حذف کنيم.

اين مثال‌ها نسبت به قالب چشم‌اندازي از منظر فروشنده به وجود مي‌آورند و با توجه به آنها درمي‌يابيم که قالب مبادله‌ي تجاري، ابزار سودمندي براي توصيف نحو اين فعل‌هاست و به کمک آن مي‌توانيم تفاوت‌هاي مرتبط با اين قالب را نشان دهيم. اصل بسيار مهمي از تحليل موارد فوق به دست مي‌آيد: هر جمله چشم‌انداز شناختي خاصي را نسبت به يک موقعيت از را انتخاب فعل و الگوي نحوي خاص به وجود مي‌آورد.
اين اصل نقش شناختي فعل را نشان مي‌‌دهد. چشم‌انداز کارکرد شناختي ويژه‌اي دارد؛ به توجه ما جهت مي‌دهد. چشم‌اندازي که از آن به يک موقعيت مي‌نگريم به اين نکته بستگي دارد که کدام چيز توجه ما را جلب کرده است. هنگامي که مي‌خواهيم توجه شنونده را به سوي خريدار جلب کنيم، از فعل «خريد» و هنگامي که مي‌خواهيم توجه او را به سوي فروشنده جلب کنيم، از فعل «فروخت» استفاده مي‌کنيم. در نتيجه، نقش شناختي فعل، جهت دادن به توجه شنونده است و نشان مي‌دهد کدام يک از عنصرهاي قالب در کانون توجه قرار گرفته‌اند.

پي‌نوشت‌ها:

1.syntactic figure.
2.syntactic ground.
3.commercial event.
4. Fillmore, Charles, “Frame semantics” in Cognitive Linguistics, 2006: 378.
و نيز:
Ungerer, F. & Schmid, H., An Introduction to cognitive linguistics, pp. 206 - 211.
5.syntactic roles.
6.syntactic perspective.

منبع مقاله :
قائمي‌نيا، عليرضا؛ (1390)، معناشناسي شناختي قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول