تفاوت دنيا و آخرت

نويسنده: آیت الله محمد تقى مصباح يزدى




پس از شناخت عالم آخرت از راه عقل و نقل مى توان دنيا و آخرت را از جهات مختلفى مورد مقايسه و سنجش قرارداد خوشبختانه اين مقايسات در خود قرآن كريم هم انجام گرفته است و ما مى توانيم با استفاده از بيانات قرآنى زندگى دنيا و آخرت را مورد ارزيابى صحيح قرار دهيم و برترى عالم آخرت را تبيين كنيم .

فنا پذيرى دنيا و ابديت آخرت

نخستين اختلاف بارز بين عالم دنيا و عالم آخرت, محدوديت عمر دنيا و جاودانگى آخرت است. عمر هر انسانى در اين جهان, سرآمدى دارد كه دير يا زود فرا مى رسد و حتى اگر كسى صدها و هزاران سال هم در دنيا زندگى كند سرانجام با دگرگونى نهائى جهان طبيعت و هنگام ((فتح صور اول)) پايان خواهد يافت. و از سوى ديگر, قريب هشتاد آيه قرآن, دلالت بر ابديت و جاودانگى جهان آخرت دارد. و روشن است كه متناهى هر قدر هم طولانى باشد نسبتى با نامتناهى نخواهد داشت .
پس عالم آخرت از نظر بقا و دوام, برترى عظيمى بر دنيا دارد و اين, مطلبى است كه در آيات متعددى با تعبير ((ابقى)) بودن آخرت و ((قليل)) بودن دنيا خاطرنشان شده, و در آيات ديگرى با تشبيه زندگى دنيا به گياهى كه نهال تنها چند روزى سبز و خرم است و سپس به زردى و پژمردگى مى گرايد و سرانجام, خشك و نابود مى شود مورد تاكيد قرار گرفته است, و در آيه اى بطور كلى مى فرمايد: آنچه نزد شماست پايان مى پذيرد و آنچه نزد خداى متعال است باقى مى ماند .

تفكيك نعمت از عذاب در آخرت

تفاوت اساسى ديگر بين زندگى دنيا و زندگى آخرت اين است كه خوشيهاى دنيا آميخته با رنج و زحمت است و چنان نيست كه دسته اى از مردم هميشه و از هر جهت متنعم و شاد و آسوده; و دسته ديگرى همواره معذب و غمگين و ناراحت باشند بلكه همه مردم كمابيش از لذتهاى و شاديها و آسايشهايى برخوردارند و نيز رنجها و غمها و نگرانيهايى دارند. ولى جهان ديگرى , داراى دو بخش مجزى (بهشت و دوزخ) است و در يك بخش, اثرى از عذاب و رنج و ترس و اندوه نيست و در بخش ديگر جز آتش و درد و حسرت و اندوه يافت نمى شود و طبعاً لذتها و رنجهاى اخروى به مراتب, شديدتر از لذتها و رنجهاى دنيوى خواهد بود.
اين مقايسه نيز در قرآن كريم انجام گرفته و برترى نعمتهاى اخروى و جوار و قرب الهى بر نعمتهاى دنيا مورد تاكيد, واقع شده; چنان كه سختتر بودن عذاب آخرت از رنجها و مصيبتهاى دنيا خاطرنشان شده است .

اصالت آخرت

فرق مهم ديگر بين دنيا و آخرت اين است كه زندگى دنيا, مقدمه آخرت و وسيله اى براى كسب سعادت ابدى است; و زندگى آخرت, زندگى نهائى و اصيل مى باشد و هر چند زندگى دنيا و نعمتهاى مادى و معنوى آن, مطلوب آدمى است ولى با توجه به اينكه همه آنها ابزار آزمايش و وسيله تكامل حقيقى و تحصيل سعادت ابدى است, اصالتى نخواهد داشت و ارزش واقعى آنها وابسته به توشه اى است كه شخصى براى زندگى ابديش بر مى دارد.
از اين رو, اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد و لذايذ آن را هدف نهائيش قرار دهد ارزش واقعى آن را نشناخته و براى آن, ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى هدف گرفته است و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين جهت, قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده, و زندگى آخرت را زندگى حقيقى دانسته است. ولى بايد توجه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده, مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنيا طلب است و گرنه, زندگى دنيا براى بندگان شايسته خدا كه حقيقت آن را مى شناسند و به نظر وسيله به آن مى نگرند و از هر لحظه عمر خود, براى سعادت ابديشان بهره مى گيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش فوق العاده اى مى باشد.

ارتباط دنيا و آخرت

پس از آنكه دانستيم كه زندگى انسان منحصر به همين زندگى زودگذر دنيا نيست و بار ديگر در عالم آخرت, زنده مى شود و براى هميشه در آن عالم, زنده خواهد ماند. و نيز دانستيم كه زندگى آخرت, زندگى حقيقى و عينى است به گونه اى كه زندگى دنيا در برابر آن, شايسته نام زندگى نيست نه اين كه معناى زندگى آخرت, نام نيك و بد يا امرى پندارى و اعتبارى باشد.
اكنون, به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت, و تعيين نوع ارتباط بين آنها مى پردازيم تا با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى, چگونگى ارتباط بين دنيا و آخرت, روشن گردد.

دنيا مزرعه آخرت است

نخستين مطلبى كه در اينجا بياد مورد تاكيد, قرار گيرد اين است كه سعادت و شقاوت آخرت, تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمتهاى اخروى بتوان در همان عالم, تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى باشند بتوانند از نعمتهاى ببيشترى بهره مند شوند و يا كسانى بتواننند با حيله و نيرنگ, از دستاوردهاى ديگران, سو استفاده كنند چنان كه بعضى از نادانان چنين تصورى داشته اند و عالم آخرت را كاملاً مستقل از دنيا مى پنداشته اند.
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مى فرمايد:
و ما اظن الساعه قائمه ولئن رددت الى ربى لاجدان خيراً منها منقلبا.1
(شخص دنيا طلب گفت:) گمان نمى كنم كه رستاخير بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجامتر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.
و در جاى ديگر مى فرمايد: و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى .2
گمان نمى كنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار باز گردانده شدم نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت .
چنين كسانى يا گمان مى كرده اند كه در عالم آخرت هم مى توانند با تلاش خودشان نعمتهاى فراوانى را بدست آوردند, و يا گمان مى كرده اند كه بهره مندى ايشان در دنيا نشانه لطف خاص الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!
به هر حال, اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملاً مستقل از دنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مى دهد را موئثر در نعمتهاى و عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مى باشد ايمان نياورده است زيرا قوام اين اصل, به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت, عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت, ناميده شود كه در اين جا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد. 3 و مقتضاى براهين معاد بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.

نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمى شود

بعضى ديگر مى پنداشتند كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا, موجب راحتى و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتى مواد غذائى همراه مردگان, ناشى از چنين پندارى بوده است .
قرآن كريم , تاكيد مى كند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط به آنها) موجب تقرب به خداى متعال مى شود.4 و نه در جهان آخرت, سودى به كسى مى بخشد , 5 و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مى شود 6 و هر كسى داراييها و متعلقات خود را رها مى كند 7 و تك و تنها به سوى خداى متعال, محشور مى گردد 8 و فقط روابط معنوى و الهى , پايدار مى ماند و به همين جهت, مومنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود.9
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت هم همانگونه محشور شود وگرنه مى بايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيتشرى داشته باشند. بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر انجام وظايف الهى, سالم و زيبا و نيرومند, محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشته اند كه مفاد آيه شريفه ((و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبيلاً))10 اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا, رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت دارد, غافل از آنكه: منظور از ((كورى)) در اين آيه, كورى ظاهرى نيست بلكه مقصود, كوردلى است چنان كه در آيه ديگر مى فرمايد: فانما لا تعمى الابصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور.11
همان چشمها نابينا نمى شود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مى شود.
و درجاى ديگر مى فرمايد:
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ((ضنكا)). و نحشره يوم القيامه اعمى. قال لم حشرتنى اعمى و قد كنت بصيراً. قال كذلك اتتك آيات ربك فنسيتها و كذلك اليوم تنسى.12
و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت, او را كور محشور خواهيم كرد. گويد: چرا مراكور محشور كردى در صورتى كه قبلاً بينا بودم؟ (خداى متعال) گويد: هم چنان كه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز فراموش مى شوى!
پس علت كورى آن جهان , فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى.
پس رابطه دنيا و آخرت, غير از نوع رابطه اى است كه بين اسباب و مسببات دنيوى , وجود دارد.

نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمى شود

از سوى ديگر, بعضى پنداشته اند كه ميان نعمتهاى آخرت , رابطه معكوس, برقرار است و كسانى به سعادت اخروى مى رسند كه از نعمتهاى دنيا, بهره اى نبرده باشند. و بر عكس, كسانى كه از نعمتهاى دنيوى , برخوردار باشند از سعادت اخروى, محروم خواهند بود. و به آيات و روايتى تمسك كرده اند كه دلالت دارد بر اينكه دنيا پرستان, بهره اى از آخرت ندارند.13 غافل از اينكه دنياطلبى , مساوى با بهره مندى از نعمتهاى دنيا نيست بلكه دنيا طلب, كسى است كه لذتهاى دنيا را هدف فعاليتهاى خود قرار دهد و همه نيروهايش را صرف دستيابى به آن كند هر چند به خواسته هايش نرسد; و آخرت طلب, كسى است كه دل به لذتهاى دنيا نبندد و هدفش زندگى آخرت باشد هر چند از نعمتهاى دنيوى فراوانى برخوردار باشد مانند حضرت سليمان و بسيارى از انبيا و اوليا خدا (سلام الله عليهم اجمعين) كه از نعمتهاى دنيوى زيادى بهره مند بوده اند و از آن براى رسيدن به سعادت اخروى و رضوان الهى, استفاده مى كرده اند.
پس ميان بهره منداى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى , نه تناسب مستقيم, وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتهاى و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده 14, و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است 15, و بهره مندى يا محروميت از نعمتهاى دنيا خود به خود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب سعادت يا شقاوت اخروى نيست .16.

رابطه حقيقى يا قراردادى

چنانكه بارها اشاره كرديم رابطه بينا عمال دنيوى و نعمتها يا عذابهاى اخروى , از قبيل روابط مادى و معمولى نيست و نمى توان آن را براساس قوانين فيزيكى يا شيميایى يا... تفسير و تبيين كرد. و حتى تصور اينكه انرژى مصرف شده در اعمال انسانى, براساس نظريه تبديل ماده و انرژى به يكديگر ـ تجسم مى يابد و به صورت نعمتها يا عذابهاى اخروى , ظاهر مى شود تصور نادرستى است, زيرا :
اولا:انرژى مصرف شده در گفتارها و كردارهاى يك انسان, شايد به اندازه اى نباشد كه تبديل به يك دانه سيب شود چه رسد به نعمتهاى بى شمار بهشتى!
ثانياً: تبديل ماده و انرژى به يكديگر بر طبق عوامل خاصى انجام مى گيرد و ربطى به نيكى و بدى اعمال و نيت فاعل ندارد و براساس هيچ قانونى طبيعى نمى توان بين اعمال خالصانه و اعمال رياكارانه , فرق گذاشت تا انرژى تبديل به نعمت, و انرژى ديگرى تبديل به عذاب شود.
ثالثاً: انرژى كه يك بار در راه عبادتى مصرف مى شود ممكن است بار ديگر در راه عصيان بكار رود.
ولى نفى چنين رابطه اى به معناى انكار مطلق رابطه حقيقى نيست, زيرا دايره روابط حقيقى, شامل روابط ناشناخته و تجربه ناپذير هم مى شود و علوم تجربى همان گونه كه نمى توانند رابطه عليت بين پديده هاى دنيوى و اخروى را اثبات كنند قادر به ابطال همه گونه رابطه على و معلولى بين آنها هم نيستند, و فرض اينكه اعمال نيك و بد, تاثير واقعى در روح انسانى داشته باشد و همان آثار روحى, موجب پيدايش نعمتها يا عذابهاى اخروى گردد ـ نظير تاثير بعضى از نفوس در پديده هاى خارق العاده دنيوى ـ چنين فرضى نامعقول نخواهد بود بلكه مى توان براساس اصول فلسفى خاصى آن را اثبات كرد .

شواهد قرآنى

اما بيانات قرآنى, هر چند در غالب موارد به گونه اى است كه رابطه جعلى و قراردادى را به ذهن مى آورد مانند آياتى كه مشتمل بر تعبير اجر و جزا است 17 ولى از آيات ديگرى مى توان استفاده كرد كه رابطه بين اعمال انسان و ثواب و عقاب اخروى, بيش از يك رابطه قراردادى است, بنابراين, مى توان گفت كه تعبيرات دسته اول براى سهولت تفاهم و رعايت حال اكثريت مردم است كه ذهنشان با اين گونه مفاهيم, آشناتر است .
همچنين در روايات شريفه, شواهد فراوانى يافت مى شود بر اين كه اعمال اختيارى انسان, داراى صورتهاى ملكوتى گوناگونى است كه در عالم برزخ و قيامت, ظاهر مى شود.
اينك نمونه اى از آياتى را كه دلالت بر وجود رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها دارد ملاحظه مى كنيم: و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عندالله .18
هر خيرى كه براى خودتان پيش فرستبد آن را نزد خدا متعال خواهيد يافت.
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امداً بعيداً.19
روزى كه هر كس عمل خيرى كه انجام داده است را حاضر شده مى يابد و هر عمل بدى كه انجام داده است (نيز). دوست دارد كه ميان او و اعمال بدش فاصله دورى باشد.
يوم ينظر المر ما قدمت يداه 20 روزى كه شخص مى نگرد كه دستانش چه چيزى را پيش فرستاده اند.
فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره.21
هر كس به اندازه ذره اى كار خوب كند آن را خواهد ديدو هر كس به اندازه ذره اى كار بدى انجام دهد آن را خواهد ديد.
هل تجزون الا ما كنتم تعملون 22. آيا جزائى كه به شما داده مى شود جز همان اعمالى است كه (در دنيا) انجام مى داديد؟
ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انما ياكلون فى بطونهم ناراً.23
همانا كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خوردند جز اين نيست كه آتشى را در شكمهايشان وارد مى كنند.
بديهى است صرف اينكه انسان در روز قيامت ببيند كه چه كارهايى در دنيا انجام داده است پاداش و كيفر آنها نخواهد بود بلكه صورتهاى ملكوتى آنهاست كه در شكل نعمتها يا عذابهاى گوناگون, ظاهر مى شود و شخص به وسيله آنها متنعم يا معذب خواهد شد. چنان كه از همين آيه اخير, استفاده مى شود كه صورت باطنى خوردن مال يتيم, خوردن آتش است و هنگامى كه در جهان ديگر, حقايق ظاهر مى شود خواهد ديد كه باطن فلان غذاى حرام, آتش بوده و سوزش درونش را خواهد يافت و به او گفته خواهد شد: آيا اين آتش جز همان مال حرامى است كه خورده اى؟!

پی نوشت :

1ـ رجوع كنيد به آيات خلود و جاودانگى بهشت و دوزخ.
2ـ كهف 46/ مريم 76/, طه 73/, 131, قصص 60/, شورى 36/, غافر 39/, اعلى 17/.
3ـ آل عمران 197/, نسا 77/, توبه 38/, نحل 117/.
4ـ يونس 24/, كهف 45/ـ46, حديد 20/.
5ـ نحل 96/.
6ـ آل عمران 15/, نسا77/, انعام 32/, اعراف 32/, يوسف 10/9, نحل 30/, اسرا 21/, كهف 46/, مريم 76/, طه 73/, قصص 60/, شورى 36/, اعلى 17/.
7ـ رعد 34/, طه 127/, سجده 21/, زمر 26/, فصلت 16/, قلم 33/, غاشيه 24/.
8ـ قصص 77/.
9ـ آل عمران 185/, عنكبوت 64/, محمد 36/, حديد 20/.
10ـ عنكبوت 64/, فجر 24/.
1ـ كهف 36/.
2ـ فصلت 5/.
3ـ بايد توجه داشت كه در قرآن كريم, از پاداش و كيفر دنيوى نيز ياد شده است ولى پاداش و كيفر كامل و پايدار, مخصوص آخرت است .
4ـ سبا 37/.
5ـ شعرا 88/, لقامن 33/, آل عمران 10/,116, مجادله 17/.
6ـ بقره 166/, موئمنون 101/.
7ـ انعام 94/.
8ـ مريم 80/ و 95.
9ـ رعد 23/, غافر 8/, طور 21/.
10ـ اسرا 72/, (كسى كه در دنيا كور باشد در آخرت هم كور و گمراه تر خواهد بود).
11ـ حج 46/.
12ـ طه 124/ـ126.
13ـ بقره 200/, آل عمران 77/, اسرا 18/, شورى 20/, احقاف 20/.
14ـ زخرف 32/.
15ـ انفال 28/, تغابن 15/, اعراف 168/, كهف 7/, مائده 48/, انعام 165/, نعل 40/, آل عمران 186/.
16ـ آل عمران 179/, موئمنون 56/, فجر 15ـ16.
17ـ تعبير (اجر) در حدود نود بار, و تعبير ((جزا)) و مشتقاتش بيش از يك صدبار در قرآن كريم بكار رفته است !
18ـ بقره 110/, و نيز رجوع كنيد به مزمل 20/.
19ـ آل عمران 30/.
20ـ نبا 40/.
21ـ زلزال 7/ـ8.
22ـ نملا 90/, و نيز رجوع كنيد به قصص 84/.
23ـ نسا 10/.

منبع :آموزش عقايد, ج 3, ص 104 ـ 100 (و ج 3, ص 122 ـ 108)
/الف