تفاوت دنيا و آخرت
تفاوت دنيا و آخرت
فنا پذيرى دنيا و ابديت آخرت
پس عالم آخرت از نظر بقا و دوام, برترى عظيمى بر دنيا دارد و اين, مطلبى است كه در آيات متعددى با تعبير ((ابقى)) بودن آخرت و ((قليل)) بودن دنيا خاطرنشان شده, و در آيات ديگرى با تشبيه زندگى دنيا به گياهى كه نهال تنها چند روزى سبز و خرم است و سپس به زردى و پژمردگى مى گرايد و سرانجام, خشك و نابود مى شود مورد تاكيد قرار گرفته است, و در آيه اى بطور كلى مى فرمايد: آنچه نزد شماست پايان مى پذيرد و آنچه نزد خداى متعال است باقى مى ماند .
تفكيك نعمت از عذاب در آخرت
اين مقايسه نيز در قرآن كريم انجام گرفته و برترى نعمتهاى اخروى و جوار و قرب الهى بر نعمتهاى دنيا مورد تاكيد, واقع شده; چنان كه سختتر بودن عذاب آخرت از رنجها و مصيبتهاى دنيا خاطرنشان شده است .
اصالت آخرت
از اين رو, اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد و لذايذ آن را هدف نهائيش قرار دهد ارزش واقعى آن را نشناخته و براى آن, ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى هدف گرفته است و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين جهت, قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده, و زندگى آخرت را زندگى حقيقى دانسته است. ولى بايد توجه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده, مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنيا طلب است و گرنه, زندگى دنيا براى بندگان شايسته خدا كه حقيقت آن را مى شناسند و به نظر وسيله به آن مى نگرند و از هر لحظه عمر خود, براى سعادت ابديشان بهره مى گيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش فوق العاده اى مى باشد.
ارتباط دنيا و آخرت
اكنون, به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت, و تعيين نوع ارتباط بين آنها مى پردازيم تا با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى, چگونگى ارتباط بين دنيا و آخرت, روشن گردد.
دنيا مزرعه آخرت است
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مى فرمايد:
و ما اظن الساعه قائمه ولئن رددت الى ربى لاجدان خيراً منها منقلبا.1
(شخص دنيا طلب گفت:) گمان نمى كنم كه رستاخير بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجامتر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.
و در جاى ديگر مى فرمايد: و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى .2
گمان نمى كنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار باز گردانده شدم نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت .
چنين كسانى يا گمان مى كرده اند كه در عالم آخرت هم مى توانند با تلاش خودشان نعمتهاى فراوانى را بدست آوردند, و يا گمان مى كرده اند كه بهره مندى ايشان در دنيا نشانه لطف خاص الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!
به هر حال, اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملاً مستقل از دنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مى دهد را موئثر در نعمتهاى و عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مى باشد ايمان نياورده است زيرا قوام اين اصل, به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت, عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت, ناميده شود كه در اين جا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد. 3 و مقتضاى براهين معاد بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.
نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمى شود
قرآن كريم , تاكيد مى كند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط به آنها) موجب تقرب به خداى متعال مى شود.4 و نه در جهان آخرت, سودى به كسى مى بخشد , 5 و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مى شود 6 و هر كسى داراييها و متعلقات خود را رها مى كند 7 و تك و تنها به سوى خداى متعال, محشور مى گردد 8 و فقط روابط معنوى و الهى , پايدار مى ماند و به همين جهت, مومنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود.9
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت هم همانگونه محشور شود وگرنه مى بايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيتشرى داشته باشند. بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر انجام وظايف الهى, سالم و زيبا و نيرومند, محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشته اند كه مفاد آيه شريفه ((و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبيلاً))10 اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا, رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت دارد, غافل از آنكه: منظور از ((كورى)) در اين آيه, كورى ظاهرى نيست بلكه مقصود, كوردلى است چنان كه در آيه ديگر مى فرمايد: فانما لا تعمى الابصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور.11
همان چشمها نابينا نمى شود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مى شود.
و درجاى ديگر مى فرمايد:
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ((ضنكا)). و نحشره يوم القيامه اعمى. قال لم حشرتنى اعمى و قد كنت بصيراً. قال كذلك اتتك آيات ربك فنسيتها و كذلك اليوم تنسى.12
و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت, او را كور محشور خواهيم كرد. گويد: چرا مراكور محشور كردى در صورتى كه قبلاً بينا بودم؟ (خداى متعال) گويد: هم چنان كه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز فراموش مى شوى!
پس علت كورى آن جهان , فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى.
پس رابطه دنيا و آخرت, غير از نوع رابطه اى است كه بين اسباب و مسببات دنيوى , وجود دارد.
نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمى شود
پس ميان بهره منداى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى , نه تناسب مستقيم, وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتهاى و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده 14, و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است 15, و بهره مندى يا محروميت از نعمتهاى دنيا خود به خود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب سعادت يا شقاوت اخروى نيست .16.
رابطه حقيقى يا قراردادى
اولا:انرژى مصرف شده در گفتارها و كردارهاى يك انسان, شايد به اندازه اى نباشد كه تبديل به يك دانه سيب شود چه رسد به نعمتهاى بى شمار بهشتى!
ثانياً: تبديل ماده و انرژى به يكديگر بر طبق عوامل خاصى انجام مى گيرد و ربطى به نيكى و بدى اعمال و نيت فاعل ندارد و براساس هيچ قانونى طبيعى نمى توان بين اعمال خالصانه و اعمال رياكارانه , فرق گذاشت تا انرژى تبديل به نعمت, و انرژى ديگرى تبديل به عذاب شود.
ثالثاً: انرژى كه يك بار در راه عبادتى مصرف مى شود ممكن است بار ديگر در راه عصيان بكار رود.
ولى نفى چنين رابطه اى به معناى انكار مطلق رابطه حقيقى نيست, زيرا دايره روابط حقيقى, شامل روابط ناشناخته و تجربه ناپذير هم مى شود و علوم تجربى همان گونه كه نمى توانند رابطه عليت بين پديده هاى دنيوى و اخروى را اثبات كنند قادر به ابطال همه گونه رابطه على و معلولى بين آنها هم نيستند, و فرض اينكه اعمال نيك و بد, تاثير واقعى در روح انسانى داشته باشد و همان آثار روحى, موجب پيدايش نعمتها يا عذابهاى اخروى گردد ـ نظير تاثير بعضى از نفوس در پديده هاى خارق العاده دنيوى ـ چنين فرضى نامعقول نخواهد بود بلكه مى توان براساس اصول فلسفى خاصى آن را اثبات كرد .
شواهد قرآنى
همچنين در روايات شريفه, شواهد فراوانى يافت مى شود بر اين كه اعمال اختيارى انسان, داراى صورتهاى ملكوتى گوناگونى است كه در عالم برزخ و قيامت, ظاهر مى شود.
اينك نمونه اى از آياتى را كه دلالت بر وجود رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها دارد ملاحظه مى كنيم: و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عندالله .18
هر خيرى كه براى خودتان پيش فرستبد آن را نزد خدا متعال خواهيد يافت.
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امداً بعيداً.19
روزى كه هر كس عمل خيرى كه انجام داده است را حاضر شده مى يابد و هر عمل بدى كه انجام داده است (نيز). دوست دارد كه ميان او و اعمال بدش فاصله دورى باشد.
يوم ينظر المر ما قدمت يداه 20 روزى كه شخص مى نگرد كه دستانش چه چيزى را پيش فرستاده اند.
فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره.21
هر كس به اندازه ذره اى كار خوب كند آن را خواهد ديدو هر كس به اندازه ذره اى كار بدى انجام دهد آن را خواهد ديد.
هل تجزون الا ما كنتم تعملون 22. آيا جزائى كه به شما داده مى شود جز همان اعمالى است كه (در دنيا) انجام مى داديد؟
ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انما ياكلون فى بطونهم ناراً.23
همانا كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خوردند جز اين نيست كه آتشى را در شكمهايشان وارد مى كنند.
بديهى است صرف اينكه انسان در روز قيامت ببيند كه چه كارهايى در دنيا انجام داده است پاداش و كيفر آنها نخواهد بود بلكه صورتهاى ملكوتى آنهاست كه در شكل نعمتها يا عذابهاى گوناگون, ظاهر مى شود و شخص به وسيله آنها متنعم يا معذب خواهد شد. چنان كه از همين آيه اخير, استفاده مى شود كه صورت باطنى خوردن مال يتيم, خوردن آتش است و هنگامى كه در جهان ديگر, حقايق ظاهر مى شود خواهد ديد كه باطن فلان غذاى حرام, آتش بوده و سوزش درونش را خواهد يافت و به او گفته خواهد شد: آيا اين آتش جز همان مال حرامى است كه خورده اى؟!
پی نوشت :
1ـ رجوع كنيد به آيات خلود و جاودانگى بهشت و دوزخ.
2ـ كهف 46/ مريم 76/, طه 73/, 131, قصص 60/, شورى 36/, غافر 39/, اعلى 17/.
3ـ آل عمران 197/, نسا 77/, توبه 38/, نحل 117/.
4ـ يونس 24/, كهف 45/ـ46, حديد 20/.
5ـ نحل 96/.
6ـ آل عمران 15/, نسا77/, انعام 32/, اعراف 32/, يوسف 10/9, نحل 30/, اسرا 21/, كهف 46/, مريم 76/, طه 73/, قصص 60/, شورى 36/, اعلى 17/.
7ـ رعد 34/, طه 127/, سجده 21/, زمر 26/, فصلت 16/, قلم 33/, غاشيه 24/.
8ـ قصص 77/.
9ـ آل عمران 185/, عنكبوت 64/, محمد 36/, حديد 20/.
10ـ عنكبوت 64/, فجر 24/.
1ـ كهف 36/.
2ـ فصلت 5/.
3ـ بايد توجه داشت كه در قرآن كريم, از پاداش و كيفر دنيوى نيز ياد شده است ولى پاداش و كيفر كامل و پايدار, مخصوص آخرت است .
4ـ سبا 37/.
5ـ شعرا 88/, لقامن 33/, آل عمران 10/,116, مجادله 17/.
6ـ بقره 166/, موئمنون 101/.
7ـ انعام 94/.
8ـ مريم 80/ و 95.
9ـ رعد 23/, غافر 8/, طور 21/.
10ـ اسرا 72/, (كسى كه در دنيا كور باشد در آخرت هم كور و گمراه تر خواهد بود).
11ـ حج 46/.
12ـ طه 124/ـ126.
13ـ بقره 200/, آل عمران 77/, اسرا 18/, شورى 20/, احقاف 20/.
14ـ زخرف 32/.
15ـ انفال 28/, تغابن 15/, اعراف 168/, كهف 7/, مائده 48/, انعام 165/, نعل 40/, آل عمران 186/.
16ـ آل عمران 179/, موئمنون 56/, فجر 15ـ16.
17ـ تعبير (اجر) در حدود نود بار, و تعبير ((جزا)) و مشتقاتش بيش از يك صدبار در قرآن كريم بكار رفته است !
18ـ بقره 110/, و نيز رجوع كنيد به مزمل 20/.
19ـ آل عمران 30/.
20ـ نبا 40/.
21ـ زلزال 7/ـ8.
22ـ نملا 90/, و نيز رجوع كنيد به قصص 84/.
23ـ نسا 10/.
/الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}