سفرنامه سلوکی(قسمت چهارم)


هفتم: خلوت

از اموری که «سالک الی الله» باید آن را تحصیل کند، «خلوت» و تنهایی است.
خلوت که یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی و از مقامات عارفان است باید به خوبی تبیین شود تا این امر مثبت با انزوای مذموم، مشتبه نشود؛ گاهی انسان به این خیال که در حال سیر و سلوک و ریاضت است و از جامعه، جدا می شود و از انجام فرایض و نوافل اجتماعی دور می ماند و تنها به عبادتهای فردی اعم از فرایض و نوافل می پردازد و این کار روا نیست؛ زیرا قرآن کریم که خود را «شفا» می داند، راه درمان را ارائه کرده، به پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم می فرماید: (ولا تکن کصاحب الحوت إذ نادی و هو مکظوم* لولا أن تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم) (سوره ی قلم، آیات 48-49)؛ مانند یونس نباش که از قوم خود جداشد. این که ذات اقدس اله در آیات گوناگون می فرماید: (واذکر فی الکتاب إبراهیم) (سوره ی مریم، آیه ی 41)، (واذکر فی الکتاب موسی) (سوره ی مریم، آیه ی 51)، «واذکر... »؛ یعنی به یاد این رهبران الهی و ادامه دهنده ی راه آنان باش؛ ولی در آیه ی مورد بحث می فرماید: مانند یونس نباش که مسئولیت خود را ترک کرد و خدا را ندا داد، و اگر نعمت ولایت، شامل حال او نمی شد، او از دل ماهی و دریای تاریک نجات نمی یافت، ولی از آنجا که نعمت الهی شامل حالش شد او دیگر مذموم نیست؛ بلکه ممدوح و محمود است. بنابراین، خلوت به معنای اعراض از جامعه و انزوای از وظیفه ی اجتماعی، مذموم است، نه ممدوح.

خلوت و شب زنده داری

خدای سبحان می فرماید: شب زنده داری را فراموش نکنید؛ زیرا شما در روز، کار فراوان دارید و شاغل زیاد، شما را به خود جذب می کند و در نتیجه تنهایی و خلوت ندارید: (إن ناشئة الیل هی دشد وطأ وأقوم قیلا* إن لک فی النهار سبحا طویلا) (سوره ی مزمل، آیات 6-7)؛ انسان در کارهای فراوان روزانه، شناور است و تو، به منزله ی سباح و غواصی هستی که در مسائل اجتماعی، شنا می کنی و شناوری در کثرت، با تنهایی سازگار نیست. برای شناوری که خود در حال عبور از این دریای ناپیدا کرانه است و همراهانی را نیز به همراه خود می برد و «جهد می کند که بگیرد غریق را»، طبیعی است که این سباحت و شناوری شاغل فکری است. حاصل آن که معنای آیه ی شریفه این است که تو در روز کارهای فراوانی داری، ولی شب هنگام، مزاحمی نداری و کسب پایگاه محکم و سخن مستحکم تنها در سحر میسر است.
انسان وقتی سخن متکلم را خوب دریافت می کند که خود حرف نزند و آرام بوده، مستمع خوبی باشد، و وقتی مستمع خوبی است که در برابر کلام خدا، حرفی از غیر او، خواه از درون و خواه از بیرون، نشنود. بنابراین، قرآن کریم، سکوت و تنهایی را به عنوان مرحله ای از مراحل سیر و سلوک، لازم می داند.
اگر چه بدن در شب بهتر می آرمد و خوابیدن بدن، نعمت است و خداوند آن را به عنوان آیت خود، ذکر می کند: (وجعلنا نومکم سباتا* وجعلنا الیل لباسا) (سوره ی نبأ، آیات 9-10)؛ اما «سبات»، آرامش و خواب، برای عقل و فکر، نقمت است و و از این رو حضرت علی (صلوات الله علیه) می فرماید: «نعوذ بالله من سبات العقل» (نهج البلاغه، خطبه ی 224، بند12)؛ از خواب عقل به خدا پناه می بریم. بنابراین، شب برای خوابیدن و آرامش بدن و بیدار شدن عقل است. از این رو رؤیاهای صادق و اصالح در خواب، نصیب کسانی می شود که بدنشان می خوابد، نه جانشان و همین گروه هستند که در یحرها بر می خیزند و شب زنده داری و عبادت می کنند.
از آیه ی کریمه ی (إن لک فی النهار سبحا طویلا) دو مطلب استفاده می شود: یکی لزوم شرکت در مجامع و کارهای اجتماعی و دیگر لزوم شرکت در آن به صورت شناگری. کسی که وارد استخر می شود گاهی در گوشه ای از آن می آرمد و در این صورت او تنها خودش را خنک می کند؛ و لی اگر شنا کند، دیگران را هم از غرق نجات می دهد.
ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرماید: تو در روز کارهای فراوان داری؛ زیرا آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم، مأمور است بهپرسشهای مردم پاسخ دهد و به مشکلاتشان رسیدگی کند؛ همان گونه که قرآن کریم می فرماید: (یتلوا علیهم ایاته ویزکیهم و یعلمم الکتاب و الحکمة) (سوره ی آل عمران، آیه ی 164) یا می فرماید: (فاحکم بین الناس بالحق) (سوره ی ص، آیه ی 26) و همه ی اینها جزو برنامه های رسمی و روزانه ی رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم بود؛ اما شب، آن هم آخر شب، مناسبترین فرصت برای خلوت با خداست؛ زیرا انسان متهجد در آن حال، بدون مزاحمت می تواند فیض را از خدا دریافت کند.
در سوره ی مبارکه ی «اسراء» از سب زنده داری به عظمت یاد شده است؛ چنانکه می فرماید: (ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن بیعثک ربک مقاما محمودا) (سوره ی اسراء، آیه ی 79). انسان وقتی به «مقام محمود» می رسد که در کمال آرامش با خدا سخن بگوید. بنابراین، اثر شب زنده داری مه در حقیقت، خلوت با خداست نیل به مقام محمود است.

خلوت در متن جامعه

قرآن کریم خلوت را چنین تبیین می کند که در عین حال که با دیگران هستی و در کارهای روزمره شناوری، در کار باطل مردم شرکت نکن؛ و این شناوری در مسائل اجتماعی و شئون جامعه تو را به خود مشغول نکند تا کوله باری از «خاطرات» را به همراه داشته باشی و شب،هنگام نماز مزاحم تو باشند. بنابراین، همواره صبغه ی الهی و فراطبیعی به مردم بده ولی از مردم صبغه ی طبیعی نپذیر.
ممکن است انسان در متن جامعه به سر ببرد؛ اما در عین حال که رنگ می دهد رنگ هم می پذیرد و در نتیجه خاطرات روز، چنان او را مشغول کند که هنگام سحر با تلی از خاطرات با خدا سخن بگوید که قهرا نماز شب او نیز مانند نماز روز، «پر خاطره» می شود، ولی وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم که مأمور بود در متن جامعه زندگی کند، موظف بود به مردم نصبغه الهی» بدهد که بهترین صبغه هاست: (صبغة الله و من أحسن من الله صبغة) (سوره ی بقره، آیه ی 138) و از مردم رنگی نپذیرد و «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد» آزاد باشد. از این رو ذات اقدس خداوند ضمن این که شناوری روز پیامبر را تشریح کرد و فرمود با مردم باش، در آیاتی چند از آن حضرت خواست تا از مردم رنگ نپذیرد؛ مانند:
1-(واهجرهم هجرا جمیلا) (سوره ی مزمل، آیه ی 10)؛ از خلق و خوی این مردم فاصله بگیر.
2-( وذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیوة الدنیا) (سوره ی انعام، آیه ی 70)؛ کسانی را که دینشان را به بازیچه گرفته اند و دنیای نیرنگ باز، آنها را فریب سرگرم کرده است رها کن؛ زیرا سخن در آنان اثر نمی کند و هم نشینی آنان زیانبار است؛ یعنی، رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در عین حال که در متن جامعه به سر می برد، امور دنیایی را به دل راه نمی دهد.
3-(قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون) (سوره ی انعام، آیه ی 91)؛ بگو خدا، و دیگران را در کارشان رها کن؛ زیرا آنان دارند در گرداب طبیعت غرق می شوند؛ یعنی، تا آخرین لحظه به فکر درمان و نجات آنها باش، ولی اگر آنها به پیام تو که منادی غیب و نجات انسانها هستی گوش ندادند، آنان را رها کن. این در حقیقت، خلوت کردن یعنی در بین مردم بودن ولی با مردم نبودن و با خواسته های نا معقول آنان هماهنگ نشدن است.
4-(وإذا رأیت الذین یخوضونفی ایاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره) (سوره ی انعام، آیه ی 68)؛ گروهی را که درباره ی آیآت الهی به یاوه سرایی و بیهوده گویی سرگرمند، رها کن تا وارد مطلب دیگر شوند.
این آیات نشان می دهد که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم که اسوه ی سالکان کوی حق است موظف است در متن جامعه به سر ببرد و از خلق خدا و خدمت به آنان انزوا حاصل نکند، اما از رذایل اخلاقی و دنیا منزوی باشد؛ زیرا انزوا از چیزی که انسان را از خدا باز می دارد فضیلت است؛ اما خدمت به خلق خدا برای تأمین رضای الهی، عبادت محسوب می شود.

راز خلوت

خلوت از نظر قرآن کریم، ممدوح است؛ اما چرا خلوت، ممدوح ایت؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: چند «ندا» هست که به طرق گوناگون به بشر ابلاغ می شود.
اول: ندای خدا؛ خدا مستقیما ندا دارد و این ندا گاهی «یا ایها الناس»، گاهی «یا أیها الذین آمنوا» و گاخی «یا بنی آدم» است. البته ندای الهی نظیر ندای منادیان عادی نیست که لحظه ای حاصل و بعد تمام شده باشد؛ بلکه دائما این صدا به گوش می رسد:
این نداها نیز در یک سطح نیست؛ زیرا برخی خیلی عام است، مانند: «یا أیها الناس» و «یا بنی آدم» و بعضی مخصوص اهل کتاب است مانند: «أولی الألباب» و «أولی الأبصار» است و بالاخره آخرین ندا که از همه ی نداها و خطابها محدود تر است همان ندای به انبیاست مانند: «یا أیها الرسل».
دوم: ندای فرشتگان، در بعضی از نصوص آمده است که خداوند فرشتگانی را مأمور کرده است تا هر روز به بنی آدم بگویند: زاد و ولد داشته باشید ولی بدانید که پایان زندگی، مرگ است و مال بیندوزید ولی بدانید که پایانش فناست و ساختمانها بسازید ولی آگاه باشید که نهایتش ویرانی است بنابراین، شما چیزی بسازید که ویران شدنی نباشد: «إن لله ملکا ینادی فی کل یوم: لدوا للموت واجمعوا للنفاء وابنوا للخراب» (نهج البلاغه، حکمت132). این ندای فرشته هاست. بسیاری از نداها در روایات به فرشته ها نسبت داده شده است.
سوم: ندای انبیا و اولیاست؛ خداوند به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرماید «به مردم بگو»: (تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم) (سوره ی انعام، آیه ی 151)؛ مانند این که، به ابراهیم خلیل الله می فرماید: (وأذن فی الناس بالحج یأتوک رجالا) (سوره ی حج، آیه ی 27).
این نداها و همچنین ندای فطرت از یک سو و ندای عقل از سوی دیگر، نداهایی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم به «الله» ارتباط دارد و همواره هست؛ اما گوشی که بخواهد مستمع این نداها باشد باید در جای آرامی قرار گیرد که در آن جا هیاهو نباشد؛ زیرا هنگام ازدحام و پیدایش امواج و اصوات گوناگون، شنیدن ندای حق دشوار است، مگر برای کسانی که صدای آشنا را خوب بفهمند و چون در روز، صداها زیاد است، شنیدن این نداها دشوار است و از این رو گفته اند آرام بگیرید و خلوت کنید تا این نداها را بشنوید. بنابراین، معنای خلوت کردن برطرف کردن مزاحمتهاست و اگر این مزاحمتها برطرف شود، فیض خدا یقینا ظهور و حضور دارد.

خلوت رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم

وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم قبل از بعثت و پیش از مسئولیت رسالت سالی پند روز از جامعه فاصله می گرفت و در غار حرا، واقع در «جبل النور» به عبادت می پرداخت. کوه نور تقریبا از بلند ترین کوههای اطراف مکه است که بر مکه اشراف دارد و اگر برجها حایل نباشد کعبه کاملا تحت اشراف کسی است که بر بالای آن قرار می گیرد. وجود مبارک امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) می فرماید: «ولقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه ولا یراه غیری» (نهج البلاغه، خطبه ی 192، بند119)؛ هر ساله نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم در غار حرا مجاور بود و تنها من او را دیدم و دیگران او را نمی دیدند. بعضی نقل کرده اند که رفتن پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم به غار حرا از سال ولادت علی بن ابی طالب (علیه السلام) شروع شد و قبل از آن، حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم برای عبادت به حرا نمی رفت.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم بعد از رسالت هم سالی چند روز در پایان ماه مبارک رمضان، به اعتکاف می پرداختند و برخی از شئوت اجتماعی را ترک می کردند و سحرها نیز موظف بودند به نماز شب برخیزند.
گرچه تلاوت بخش پایانی سوره ی آل عمران برای همه انسانها در همه ی شرایط، قابل عمل است، ولی نقل شده است که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم هنگام برخاستن از خواب، سحرگاه به اسمان، نگاه می کرد و این آیات را قرائت می کرد: (إن فی خلق السموات والأرض و اختلاف الیل والهانر لایات لأولی الألباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب المار* ربنا إنک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من أنصار* ربنا إننا سمعنا منادیا ینادی للإیمان أن امنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الأبرار* ربنا واتنا ما وعدتنا علی رسلک ولا تخزنا یوم القیامة إنک لا تخلف المیعاد) (سوره ی آل عمران، آیات 190-194) و شایسته است کسانی که به پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم تأسی می کنند و شب زنده دارند نیز این چند آیه را قبل از نماز شب، قرائت کنند. انسان شب زنده دار که در سحر می گوید: (ربنا إننا سمعنا منادیا ینادی للإیمان ... ) باید به گونه ای باشد که صدای ندای الله، ملائکة الله و رسول الله صلی الله علیه واله وسلم را بشنود. چنین انسانی در این مواقع خلوت می کند.

خلوت و شاغل زدایی

خلوت کردن «شاغل زدایی» است و شواغل، متعدد است، ولی می توان آنها را در چهار بخش خلاصه کرد:
بخش اول، شواغل حسی است، مانند دیدنیها، نغمه ها و آهنگها، بوییدنیها، نرمی فرش و لبای و گوارایی غذا که انسان را به خود جذب می کند و بنابراین، انسان از راه ذائقه، شامه، لامسه، باصره و سامعه، مجذوب محسوسات خود می شود، و این شواغل حسی در خلوت شبانه، بسیار کم و محدود است.
بخش دوم، شواغل خیالی و وهمی است که امور ادراکی است نه تحریکی. خاطرات فراوانی از خیال انسان می گذرد که تصورات است و احیانا تصدیقاتی را نیز به همراه دارد. خیالات، مجموعه ی تصورات است که قضیه نیست ولی به صورت قضیه ظهور می کند؛ اما تصدیق آن را همراهی نمی کند، و همین قسم از تصورهای متراکم و تصدیق نما، زمینه ی تشکیل قیاس شعری را فراهم می کنند.
بخش سوم، کارهای تحریکی است که قوای شهوی و غضبی آن را بر عهده دارد؛ مثل این که، انسان می خواهد از راه صحیح به چیزهایی حلال دست یابد یا از راه ناصحیح به امور باطل راه پیدا کند و یا این که نسبت به دشمن، قهر و کینه توزی دارد و سعی می کند که در محدوده ی قوه ی شهوت و غضب، نسبت به دشمن خودش تمنی زوال داشته باشد و حسد بورزد و یا امیدوار است در مسائل اجتماعی به درجات برتر برسد.
اگر کسی توانست از شواغل حسی برهد و نه تنها نسبت به رقیب خود، برتری جویی نداشته باشد، بلکه برای او طلب خیر و مغفرت کند، آنگاه نوبت به بخش چهارم از شواغل می رسد.
بخش چهارم، این است که انسان مثلا در حین نماز، قرائت قرآن یا ذکر و... سرگرم اندیشه ها و افکاری می شود که از خود یا سایر دانشمندان فراهم کرده است.
اگر انسان از این شواغل چهارگانه رهایی یابد، آنگاه قدرت فکر کردن پیدا می کند و ذات اقدس خداوند که هر لحظه به دل بنده ی خود می نگرد وقتی صحنه قلب را مستعد ببیند به آن فیض می رساند و سالک کوی الهی از این فیض بهره می برد، چیزی را می فهمد که او را آرام می کند، از چیزی که مایه ی اضطراب است نجات پیدا می کند، به چیزی دل می بندد که ماندنی است و چیزی را که رفتنی است رها می کند. چون چیزی رفتنی، انسان را رها می کند و تنها می گذارد و او را به اندوه فراقش مبتلا می کند؛ پس اگر قبل از این که آن چیز انسان را ترک کند انسان آن را ترک کند بهتر است؛ زیرا دوست نگرفتن، بهتر از آن است که انسان، دوست بی وفا بگیرد که روزی او را ترک کند و به غم فراقش مبتلا سازد.
از این رو در خطبه های امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است: «أوصیکم عبادالله بتقوی الله... وآمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم الزائلة عنکم و إن لم تکونوا تحبون ترکها» (بحار، ج86، ص237)؛ قبل از این که این دنیا شما را ترک کند شما آن را ترک کنید؛ چون اگر انسان به چیزی که رفتنی است دل ببندد او آن چیز را که متعلق علاقه ی اوست از دست خواهد داد و در نتیجه فقط علاقه با فقدان متعلق آن خواهد ماند و مایه ی رنجوری او خواهد شد. بنابراین، چون خداوند «دائم الفضل علی البریة» (مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه و شب عید فطر) و (نور السماوات والأرض) (سوره ی نور، آیه ی 35) است و دائما نور می دهد، اگر کسی قلب خود را غبار روبی کند، نور بر دل او می تابد و بهترین نور، همان فکری است که ذکر و شکر را به همراه داشته باشد.

رابطه ی سحر خیزی با کار روزانه

برای این که انسان هم حضور خود را در متن جامعه حفظ کند و هم سرگرمی فراهم نکند تا موفق به سحر خیزی شود توصیه کرده اند که انسان کار را در حد ضرورت و لزوم، انجام دهد و کاری که می کند واجب و یا مستحب باشد و وقتی هم در کاری وارد می شود بگوید: (رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق) (سوره ی اسراء، آیه ی 80)؛ انسان باید طوری باشد که در هر کاری وارد شود بگوید: خدایا! به نام تو صادقانه وارد می شوم، و از هر کاری که بیرون می آید بگوید: خدایا! به نام تو خالصانه از این کار رخت بر می بندم؛ یعنی با دست پر و نتیجه ی درست از این کار بیرون می آیم. روشن است که انسان در مورد کار حرام یا مکروه نمی تواند بگوید: (رب أدخلنی مدخل صدق)؛ چنانکه کار حرام و مکروه، پایان صادق و خاصی ندارد تا درباره ی آن (وأخرجنی مخرج صدق) گفته شود. هر کاری که انسان شروع می کند باید به گونه ای باشد که در آغاز آن بتواند بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و آن کار، واجب یا مستحب است. این که گفتند هنگام ورود در کار آغاز عمل، نام خدا را فراموش نکنید؛ یعنی نام خدا کلید واجب و مستحب است؛ زیرا کار حرام و مکروه را نمی شود به نام خدا انجام داد. /س