انتظارِ بهار و باران

نويسنده: واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران




( انتظار ... انتظار مهدى (عليه السلام) )

انتظار: ديده به راه دوختن است، لحظه شمارى كردن براى ديدار كسى يا انجام واقعه اى است،به اميد كسى يا چيزى ماندن است،
چشم داشتن و توقّع كارى يا حادثه اى است، نگران شخص عزيزى يا امر مهمّى بودن است.
انتظار: اميدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.( [14] )
امّا انتظار مهدى(عليه السلام) : همه اين ها و فراتر از اين هاست.
انتظار مهدى(عليه السلام): ايمان به «غيب» اقرار به «ولايت» و باورداشت حق حاكميت «قرآن» است.
عصاره «يقين»، چكيده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.
عشق به «زيبايى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «كمالات» است.
«تلاش» براى «يافتن»، «مقاومت» براى «رسيدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : روايت «اشتياق»، حديث «جستجو» و قصّه «وصل» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : اقتداى به او، بيعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پايدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.
انتظار مهدى(عليه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت» و «ضامن پيروزى» پيروان امامت است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : سنگربانى «عقيده»، مرزبانى «انديشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولايت» است.
انتظار مهدى(عليه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.

( دين بر پايه انتظار )

انتظار امام زمان(عليه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است كه در برخى روايات، نه در رديف فروع دين بلكه در شمار اصول و قواعد اساسى دين قرار گرفته است.
انتظار در كنار شهادت به توحيد (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ايمان به پيامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولايت (والولاية لنا اهل البيت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟
دين اسلام بدون «انتظار قائم(عليه السلام)» ناقص مى ماند، چنانكه اگر «ولايت على(عليه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانكه اعلام ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) باعث تكميل دين و اتمام نعمت الهى و رضايت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(عليه السلام) نيز موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى خداوند است.
خداوند «دين بى ولايت» را نمى پذيرد چنانكه «ولايت بى انتظار» را نمى پذيرد و اين خود به اين معناست كه خداوند «دين بى انتظار» را نمى پذيرد و همين است كه امام صادق(عليه السلام)همه آن اصول را تحت اين عنوان مى فرمايد كه:
«اَلا اخبركم بما لايقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به».( [15] )
«آيا شما را خبر ندهم از آنچه كه خداوند بدون آن هيچ عملى را از بندگانش نمى پذيرد؟»
و امام باقر(عليه السلام) از مضمونى شبيه به آنچه ذكر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذكر مى فرمايد:
«الدّين الّذى يقبل اللّه فيه العمل.»
«دينى كه خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذيرد.»([16] )
در اين حديث شريف كه در غيبت نعمانى و امالى شيخ طوسى و اصول كافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در كتاب ارزشمند بحارالأنوار نيز آمده است، اصولى ديگر چون برائت از دشمنان اهلبيت و تسليم بودن در برابر فرمان امامان(عليهم السلام) و پرهيزگارى و سخت كوشى در راه دين و ثبات و طمأنينه نيز ذكر شده است.

و از مجموع آن نكاتى چند در خور تأمّل است:

1 ـ انتظار يكى از پايه هاى اساسى دينِ مورد قبول خداوند را تشكيل مى دهد.
2 ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(عليه السلام) در كنار شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت، حاكى از شدّت اهميّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.
3 ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذكور است كه اعمال بندگانش را مى پذيرد، بنابراين اگر نقصى از ناحيه هر يك از اصول پيش آيد مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همين نكته است كه مى توان گفت: «هيچ عملى را از بنده غير منتظِر نمى پذيرند.»
4 ـ آمدن دو اصل پرهيزكارى و سخت كوشى (ورع و اجتهاد) همرديف با انتظار قائم(عليه السلام)علاوه بر تصريح به جدايى ناپذير بودن «انتظار و ورع» و نيز «انتظار و اجتهاد»، به كامل نبودن دين بدون آندو نيز، دلالت دارد; همچنانكه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.
5 ـ در پايان حديث اين عبارت آمده است:
«إنّ لنا دولةً يجيئ اللّه بها اذا شاء.»
«ما را دولتى هست كه هر زمان خدا بخواهد آن را پديدار خواهد ساخت.»( [17] )
اين عبارت را مى توان «حكمت انتظار» دانست، يعنى از آنرو كه دولت پايدار و جهانى اهلبيت(عليهم السلام)روزى به دست امام زمان(عليه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پيامبران(عليهم السلام)تعاليم قرآن و اهلبيت تحقق خواهد، يافت شايسته است كه مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و اين انتظار از اصول اساسى دينش به شمار آيد.

(چشم انتظار باران)

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در خطبه هاى متعددى سخن از انحرافات و نابسامانى هاى پيش از ظهور پيامبر به ميان مى آورد و اوضاع اجتماعى دوران جاهليت را به بيان هاى مختلفى متذكر مى شود.
از آن جمله مى فرمايد:
«خداوند يكتا بنده و پيامبر خويش حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را هنگامى فرستاد كه نشانه هاى هدايت به كهنگى گرائيده و جاده هاى دين محو و نابود شده بود. او حق را آشكار ساخت و مردم را نصيحت نمود و آنها را به سوى كمال هدايت كرد و به ميانه روى و عدالت فرمان داد.»( [18] )
«خداوند در زمانى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را مبعوث ساخت كه نه نشانه اى از دين برپا، و نه چراغ هدايتى روشن، و نه طريق حقّى آشكار بود!»( [19] )
«هنگامى او را به رسالت برگزيد كه با زمان پيامبران پيشين فاصله زيادى ايجاد شده بود، جهانيان از انجام عمل نيك دورى گزيده و منحرف گشته، و ملتها به جهالت و گمراهى گراييده بودند.»( [20] )
«وى را در آن هنگام كه ملت هاى جهان به خواب طولانى فرو رفته بودند و تار و پود حقايق از هم گسسته بود، براى هدايت انسانها فرستاد.»( [21] )
«آن زمان كه فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود. كارهاى خلاف در ميان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه مى كشيد، دنيا بى نور و پر از مكر و فريب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گراييده، از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حيات انسانى به اعماق زمين فرو رفته، منارهاى هدايت مندرس گشته و پرچمهاى هلاكت و بدبختى آشكار شده بود، دنيا با چهره اى زشت به اهلش مى نگريست و در برابر جويندگانش عبوس و گرفته جلوه مى كرد. ميوه درختِ آن، فتنه و طعامش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در برون، شمشير حكومت مى كرد.»( [22] )
«ناگهان طلوع كننده اى طالع گشت، درخشنده اى درخشيد، آشكار شونده اى آشكار گرديد. آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى ديگر تبديل كرد و روزگارى را به روزگارى ديگر دگرگون ساخت. و ما همانند كسانى كه در خشكسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار اين دگرگونيها بوديم.»( [23] )
به راستى در آن «شب سياه ستم»، در آن «ظلمت دامن گستر جهل»، در آن «ضلالت مطلق» چه چيزى جز «اميد طلوع سپيده» مى تواند حق باوران را به استقامت وا دارد؟
چه چيزى جز «انتظار درخشش خورشيد» مى تواند ريشه ايمان را در دلها زنده نگهدارد؟
به راستى در آن «پاييز زندگى»، چه چيزى جز چشم به راه بهارِ ماندن، مى تواند شوق جوانه زدن، اشتياق روييدن، و آرزوى ثمردادن را، در دلِ بذرِ نهفته در خاك، زنده بدارد؟
چه زيباست تعبير خيال انگيز و حكمت آميز چشم انتظار باران بودن، در خشكسال! خصوصاً براى كسانى كه در آخرالزمان زندگى مى كنند! زيرا اين دوران را به دوران جاهليت تشبيه كرده اند، چنانكه ظهور صاحب الزمان(عليه السلام) را با بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) همانند دانسته اند.
پس اگر خشكسالى تكرار شود چه چاره اى هست جز به چشم انتظار باران بودن؟! در «خشكسالى» عاطفه ها، در «قحطى» محبت و مهربانى، در «تنگدستى» آسمان ايمان و «بى نوايى» زمين عمل، در «عطش» دشت هاى احساس و «بى آبى» چاههاى وجدان، در «سوزش» كامهاى تشنه عدل و انصاف، و در «تفتيدگى» جگرهاى سوخته به آتش ظلم و گناه، چه بايد كرد، جز «انتظار باران» كشيدن؟!
خوشا روزى كه ناگهان طلوع كننده اى طالع گردد، درخشنده اى بدرخشد، آشكار شونده اى آشكار شود و آنچه از جاده حق منحرف گشته به راه راست بازگردد.
خداوند گروهى را به گروهى ديگر تبديل كند و روزگارى را به روزگارى ديگر دگرگون سازد و ما همانند كسانى كه در خشكسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار اين دگرگونى ها بوده باشيم.
راستى آيا مى شود وقتى قحطسالى به پايان مى رسد و بارش باران رحمت پروردگار آغاز مى شود ما از گروه منتظران باشيم؟!
آيا مى شود وقتى حضرت مهدى(عليه السلام)مى آيد، با جانى سوخته از اشتياق، منتظرانه به استقبالش برويم؟!

(در انتظار روح نماز)

در روايتى از اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمده است:
«كسى كه در انتظار اقامه نماز به سر برد در طى زمان انتظارش، در حال نماز محسوب مى شود».( [24] )
و به همين مقدار اكتفا ننمود بلكه در جاى ديگر فرمود:
«كسى كه منتظر وقت نماز بماند بعد از اداى نمازش در زمره زيارت كنندگان خداى عزوجل به شمار مى آيد.»( [25] )
اقامه نماز اگر چه ستون دين است، امّا همه دين نيست. نماز با همه اهميّتى كه دارد تنها بخشى از تعاليم انسان ساز اسلام و تنها يكى از راه هاى اصلى، قرب به خداوند است. نماز در كنار روزه و حج و جهاد و خمس و زكات و ساير احكام نورانى قرآن، تنها يكى از فروع دين به شمار مى رود و اهميّتش هرگز بالاتر از اصول دين نيست.
حال اگر قرار باشد به فرموده مولاى متقيان، كه كلامش برگرفته از كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و ريشه دار در سخن خداى عزّوجلّ است، ارزش انتظار يك مؤمن براى برگزار شدن نماز جماعت و يا حتى رسيدن وقت، براى اداى نمازِ خودش در حدّى باشد كه نفس زدنهايش را قرائت و ذكر نماز، و نشستنش را قيام و ركوع و سجود نماز بشمارند و او را در حال انجام نماز محسوب دارند، بايد ديد منتظران قيام دينِ مجسّد و عدالت موعود، حضرت مهدى(عليه السلام) را در چه مقام و منزلتى مى بينند؟
بايد ديد آنها كه منتظر اقامه تماميّت دين و پياده شدن همه تعاليم حياتبخش اسلام هستند در نزد خدا و امينان او چه جايگاهى دارند؟
راستى اگر قرار باشد كسى كه در انتظار داخل شدن وقت نماز بسر برده و شوق «ايستادن در برابر معبود» او را چشم به راه «اذان» قرار داده است بعد از نماز در شمار ديدار كنندگان خدا (زوّار اللّه) قرار گيرد، كسى كه در انتظار فرار رسيدن وقت «ظهور روح نماز و عبادت» بسر برده است، كسى كه اشتياق «سر نهادن همه جهانيان به اطاعت معبود» او را چشم به راه قيام مهدى(عليه السلام) قرار داده است، در شمار چه طائفه اى ازمقرّبين خداوند است؟!
بيهوده نيست كه جايگاه منتظر را جايگاه شهيد بخون غلطيده در پيش روى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)دانسته اند. چه مقامى از اين بالاتر مى توان تصور كرد؟ شهيد كه شهادتش درى به سوى بهشت است بى هيچ وصف ديگرى، از خاصّان اولياء است. او با شهادت خود به مقامى دست مى يابد كه «ليس فوقه برّ» بالاتر از آن فضيلتى نيست.
امّا تنها اين مقام در خور منتظِر نيست، مقام او مقام شهيدى است كه زير پرچم پيامبر و در ركاب پيامبر جنگيده و در برابر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)آخرين مرحله ايمان و جانبازى و ايثارش را به نمايش گذاشته و در پيشگاه او به خاك و خون طپيده است.
زيباتر اينكه منتظِر نماز مى نشيند و چشم انتظار وقت نماز يا برپايى نماز جماعت مى ماند، امّا منتظِر قيام حضرت مهدى(عليه السلام) كه نماز مجسم، حج و جهاد مجسم، بلكه قرآن مجسّم و دين مجسّم است، در انتظار اقامه نماز و حج و جهاد و ... و در انتظار احياى قرآن و دين بر مى خيزد، مى كوشد و مى خروشد.
و چقدر فاصله است بين اجر نشستگان و برخاستگان!
چقدر دور است فاصله بين مقام منتظران قاعد و قائم!

( تلاشى هدفمند )

«احب الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج.»( [26] )
«رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(عليه السلام)»
گرچه به ظاهر در ترجمه اين حديث شريف، فرقى بين دو تعبير، «الى اللّه» و «عنداللّه» نيست، يعنى در هر دو صورت مى توان آن را «در نزد خدا» معنا كرد; لكن بعيد نيست واژه اوّل ـ الى ـ كه در اصل به معناى «سوى و جهت و طرف» استعمال مى شود، در اينجا نيز حاكى از عنايتى خاصّ باشد كه با حكمت و دقّتى كه در فرمايش معصومين(عليهم السلام)نهفته است، مى تواند نشاندهنده حركتى با سمت و سويى الهى باشد.
به عبارت ديگر وقتى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) كه لسان صدق خداوندى است و اميرالمؤمنين(عليه السلام)كه امير بيان است به جاى «احب الاعمال عنداللّه» عبارت «احب الاعمال الى اللّه» را در مورد انتظار به كار مى گيرند، گويا به حركت آفرينى انتظار نظر دارند، گويا بر آن هستند كه انتظار را به عنوان عامل پويايى و رشد «الى اللّه» و پشتوانه حركت به سوى خدا معرّفى نمايند.
پس «انتظار فرج» كار است، حركت است، تلاشى هدفمند است و با بى هدفى و سكون و تن آسايى سازگارى ندارد.
ديگر اينكه در انتظار چون حركت و عملى در راستاى اراده خداوند و در جهت عملى شدن وعده هاى او صورت مى گيرد، محبوب خداست.
و ديگر اينكه چون انتظار در تحقّق احكام الهى و آرمانهاى توحيدى نقشى تعيين كننده تر از ساير اعمال دارد، بيشتر از آنها مورد محبّت خداست.

پی نوشتها:

[1] ـ «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ ... » (سوره بقره، آيه 34.)
[2] ـ «انّما اَمَرهم بالسجود لآدم لما أَودعَ صلبة مِن ارواح حجج اللّه تعالى ذكره». (كمال الدين، ج 1، ص 13).
[3] ـ «رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الاَْرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً.»
(سوره نوح، آيه 26).
[4] ـ كمال الدين، ج 1، ص 134.
[5] ـ سوره بقره، آيه 126.
[6] ـ «والقائم(عليه السلام) يومئذ بمكة قد أسند ظَهرَه الى البيت الحرام مستجيراً به فينادى ... و من حاجّنى فى ابراهيم فأنا اولى الناس بابراهيم(عليه السلام)و ...» (كمال الدين، ج 1، ص 54 و 55).
[7] ـ «قَالَ لَوْ أَنَّ لِى بِكُمْ قُوَّةً أَوْ ءَاوِى إِلَى رُكْنِ شَدِيد.»
(سوره هود، آيه 80 ).
[8] ـ كمال الدين، ج 2، ص 673، و نيز المحجة فيما نزل فى قائم الحجّة، ص 106.
[9] ـ «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا.»
(سوره اعراف، آيه 128).
(موسى در جواب تهديدهاى فرعونيان به قوم خويش گفت: از خدا يارى بجوييد و شكيبا باشيد.)
[10] ـ «إنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشآءُ مِنْ عِبادِه والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.»
(سوره اعراف، آيه 128.)
در تفسير و تأويل اين آيه به قيام جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)، رواياتى در كافى و كتب تفاسير وارد شده است، به المحجّة فيما نزل فى قائم الحجّة، ص73 مراجعه شود.
[11] ـ «از كسانى كه گفتند ما مسيحى هستيم پيمان گرفتيم، امّا آنان بخشى از تذكّرات دين خود را از ياد بردند.»
(سوره مائده، آيه 14).
«امام صادق(عليه السلام) فرمود: بزودى آن بخش فراموش شده را به ياد مى آورند و گروهى از آنان با حضرت قائم(عليه السلام) قيام خواهند كرد.»
(المحجّة فيما نزل فى قائم الحجّة، ص 63، به نقل از كافى، ج5، ص 352).
[12] ـ «يا عيسى! أرفعك اِلىَّ ثم اهبطك فى آخرالزمان ... لتصّلى معهم.»
(كمال الدين، ج 1، ص 160 و 163).
[13] ـ سوره يوسف، آيه 88 .
[14] ـ با مراجعه به كتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمع البحرين، مفردات راغب المنجد، دهخدا، معين و ... .
[15] ـ بحار، ج 52، ص 140 بنقل از غيبت نعمانى.
[16] ـ امالى طوسى، ج 1، ص 182 و نيز بحار، ج 66، ص 3.
[17] ـ مدرك پيشين.
[18] ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 195.
[19] ـ مدرك پيشين، خطبه 196.
[20] ـ مدرك پيشين، خطبه 94.
[21] ـ مدرك پيشين، خطبه 158.
[22] ـ مدرك پيشين، خطبه 89 .
[23] ـ مدرك پيشين خطبه 152.
[24] ـ بحارالأنوار، ج 7، ص 255 به نقل از تفسير مجمع البيان.
[25] ـ بحارالأنوار، ج 10، باب 7، ص 113، به نقل از خصال صدوق.
[26] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 133، باب 22.

منبع: پایگاه مسجد مقدّس جمكران
/الف