بررسی موانع و راهكارهای نهضت نرم افزاری و تولید علم

نويسنده: علیرضا پیروزمند
جنبش نرم افزاری، بی ارتباط با مقوله های مهم دیگری كه سابق بر این در جامعه مطرح گردیده نیست. از جمله مسأله انقلاب فرهنگی، ضرورت تمدن اسلامی، تهاجم فرهنگی و مواردی از این قبیل. لكن حركت جدید؛ رویكرد متمركز و قابل توجهی به مقوله تولید علم نموده و تأثیر آن بر حل مسایل بنیادی و كاربردی كشور، جامعه را به چنین ضرورتی رسانده است. همانند هر حركت اجتماعی دیگر، شناخت خلأ و كمبود فعلی، هدف گذاری صحیح، اتخاذ خط و مشی متناسب برای كمبودها و كاستیهای فعلی از ضرورتهای ساماندهی حركت مؤثر در این خصوص است. تاكنون اندیشمندان گرامی جنبه های مختلفی از مسأله را مورد بررسی قرار داده اند؛ اما به نظر می رسد بیشتر مباحث پیرامون ضرورت و چیستی جنبش نرم افزاری رقم خورده است. به دلیل نوپا بودن این شكل از طرح مسأله در جامعه، طبیعی است تا فصلی از زمان، مسایل عمدتاً پیرامون این نوع مطالب دور زند. اما لازم است تا پس از زمان مناسب از این مقوله عبور نموده و به مسأله چگونگی جنبش نرم افزاری و شناخت موانع و راهكارهایی كه برای مسأله فراروی ما قرار دارد اهتمام بیشتری نماییم.
روشن شدن تفاوت نرم افزار و سخت افزار، زمینه بیان موضوع در نهضت نرم افزاری را فراهم می نماید. نرم افزار در مقابل سخت افزار استعمال می شود و سخت افزار عموماً به مواردی اطلاق می شود كه با پدیده ای فیزیكی و قابل لمس روبرو هستیم. در مقابل آن نرم افزار در مواردی استعمال می شود كه با پدیده ای مؤثر اما نامحسوس (نسبت به سخت افزار) روبرو هستیم. مثلاً یك ساختمان چند طبقه، پدیده ای است سخت، اما نقشه ای كه این ساختمان مبتنی بر آن طراحی گردیده است نسبت به ساختمان، نرم افزاری محسوب می شود كه بدون آن ساختمان سازی امكان نداشته است. همچنین رایانه وسیله ای سخت است اما برنامه ای كه مبتنی بر آن رایانه قابل استفاده می باشد، نرم افزاری است كه رایانه به وسیله آن كار می كند. نرم افزار و سخت افزار هر دو جنبه آلی و ابزاری دارند، لكن عموماً نرم افزارها زمینه تولید و یا حداقل قابلیت بهره مندی از سخت افزارها را فراهم می نمایند. آنچه در مبحث جنبش نرم افزاری اخیراً مطرح گردیده نیز مشمول همین قاعده است. در حقیقت نهضت نرم افزاری شرط و زمینه لازم برای ایجاد جامعه ای آرمانی و مطلوب فراهم می نماید. آنچه جامعه بدان نیاز دارد این است كه ما به وضعیتی نایل آییم كه در عین حفظ اسلامیت نظام، كارآمدی، توسعه یافتگی و رفاه اجتماعی نیز در حد قابل قبول و در شأن جمهوری اسلامی تأمین شده باشد. تحقق جامعه ای با چنین ویژگیهای فوق را فراهم می نماید، طراحی مهندسی توسعه جامعه می باشد. بنابراین، مهندسی توسعه اجتماعی مبتنی بر فرهنگ اسلام اولین لایه نرم افزاری است كه جامعه بدان نیاز دارد. در قدم دوم برای آن كه بتوان به مهندسی توسعه اسلامی نایل آمد، لازم است تا اطلاعات و علوم تخصصی، تولید گشته و جامعه به ظرفیتی از تولید علم نایل آید كه تمامی نیازمندیهای اطلاعاتی لازم برای این منظور خود از لایه های متفاوتی تشكیل می شود كه در جای خود باید به بررسی آن پرداخت. بنابراین نرم افزار مورد نیاز در اداره جامعه تنها به تولید علم محدود نمی شود، بلكه باید تولید علم به طراحی مهندسی اجتماعی منتهی گردد تا مبتنی بر آن تنظیم اعتبارات جامعه و تخصیص امكانات به شكلی بهینه و عادلانه ممكن شود.
نهضت نرم افزاری به معنای یاد شده ضرورت حتمی برای تحقق آرمانهای هر جامعه محسوب می شود، چون كه جامعه پردازی و توسعه یافتگی مرهون تولید علم و فن آوری در هر جامعه می باشد. كشور ایران پس از انقلاب مبارك اسلامی، فصلی نوین از حیات و جوشش خود را آغاز نموده است. طبیعتاً برای تحقق و استمرار آرمانهای انقلاب و تحقق اهداف آن لزوماً محتاج ظرفیت علمی توانا و متناسب با اهداف و آرمانهای خود می باشد. در صورت كم توجهی به این مسأله از بعد داخلی و خارجی با محدودیت و فشارهایی روبرو خواهیم بود. از بعد داخلی، وابستگی علمی، تشابه در الگوهای توسعه اجتماعی را به همراه خواهد داشت و تشابه در الگوهای توسعه پیام حذف دین از عرصه جامعه پردازی و تمدن سازی را به ارمغان خواهد آورد، در نتیجه آرمان دستیابی به تمدن اسلامی و پیشتازی در تمدن سازی مبتنی بر فرهنگی اسلام، آرمانی دست نیافتنی و شعاری بی پشتوانه قلمداد خواهد شد.
از بعد بیرونی، عصر كنونی عصر جهانی سازی است و جهانی سازان درصددند تا همانندسازی را روز به روز در دنیای كنونی توسعه دهند و بدین ترتیب گردش اعتبارات اقتصادی و نیروی انسانی و همچنین ساز و كار قدرت در دنیا را بر اساس روالی هماهنگ و مشابه به پیش برند، البته به گونه ای كه مدیریت كلان این جریان، در اختیار اربابان زر و زور و تزویر باشد.
به همین دلیل جامعه و فرهنگی كه قدرت پاسداری از خود را نداشته و نتواند مبتنی بر فرهنگ بومی خود به تولید نرم افزار متناسب برای اداره جامعه بپردازد قهراً منزوی می شود، بلكه بالاتر از آن، توان و پتانسیل او در اختیار اهداف جهانی سازی قرار خواهد گرفت. پاسداری و گسترش حریم فرهنگی برای جامعه ما كه از فرهنگی غنی و استوار برخوردار است، اهمیتی مضاعف دارد. لذا باید ساز و كاری بیاندیشیم تا جایگاه خود را در جامعه جهانی كنونی روز به روز توسعه بخشیده و مبتنی بر فطرت توحیدی آحاد بشر قطب جدیدی در جهانی سازی ایجاد نماییم.
در صورتی كه این آرمان به تولید معادلات علمی و فن آوری نوین متناسب با خود نینجامد، طبیعی است كه در حد شعار باقی مانده و در عمل، محكوم توانمندی و كارآیی عینی رقیب قرار خواهد گرفت. به همین دلیل یكی از اندیشمندان معاصر هشدار می داد شبهه اصلی كه جامعه اسلامی با آن روبروست "شبهه نظری" نیست.
1-عدم تخصیص كافی منابع مالی.
تمامی كشورهای توسعه یافته،به اصطلاح رایج،به این مهم توجه نموده اند كه برتری آنها در عرصه اقتصادی و سایر عرصه های اجتماعی مرهون استفاده از نیروهای زبده و خلاقیتهای به فعلیت درآمده می باشد، به این واقعیت توجه نموده اند كه یكی از شرایط لازم برای توفیق در جلب سرمایه های انسانی و سوق دادن آنها به سمت نوآوری و خلاقیت، تخصیص بودجه و منابع كافی و به موقع برای تحرك بخشی پژوهش می باشد. متأسفانه میراث شوم باقی مانده از رژیم گذشته برای جامعه ایران، عادت به استفاده بسته بندی شده و تقلیدوار از محصولات علمی و حتی مصرفی سایر كشورهاست؛ به همین دلیل سرمایه گذاری برای تولید خود اتكا در عرصه های مختلف، مهم شمرده نشده است. آمار نیز بر این واقعیت صحه می گذارد كه بودجه تحقیقات كشور از 6 درصد از بودجه ناخالص كشور تجاوز نمی كند و این آمار با آمار مشابه در كشورهای توسعه یافته فاصله بسیار چشمگیری دارد. در كشورهای پیشرفته بیش از 3 درصد، در كشورهای در حال توسعه بین 5٪ تا 2 درصد و در كشورهای عقب افتاده كمتر از 5 درصد از تولید ناخالص ملی به تحقیقات اختصاص دارد.
2،ارزش نگذاردن به ابتكار و خلاقیت.
رویه شدن تقلید و استفاده بسته بندی شده از محصولات علمی و اقتصادی سایر كشورها نه تنها سرمایه گذاری برای تولید جدید را با اخلال روبرو نموده است، بلكه همت افراد یا گروههای خاص و نایل آمدن ها به ابتكاری جدید و فن آوری نوین و یا نظریه ای بدیع در زمینه های مختلف، با استقبال و تشویق روبرو نمی گردد. علاوه بر این كه باید به هر نوآوری متناسب با ارزش و منزلت آن، اعتبار قایل شد. بهترین طریق برای تشویق نوآوران به كارگیری و استفاده از خلاقیت آنها و ایجاد شرایط لازم برای بهره مندی عمومی جامعه از آن ابتكار از یك سو و بهره مند شدن فرد مبتكر از منافع ابتكار به عمل آمده از سوی دیگر است. كم توجهی به نوآوریها در عرصه داخلی باعث گردیده تا برخی فرهیختگان و حتی جوانان كشور برای ثبت علمی خلافیت خود به كشورهای خارجی روی آورند و به دلیل اعتباری كه تأیید مجامع بین المللی و مراكز علمی خارج از كشور برای تصمیم گیران و حتی فرهیختگان كه قبل از ارایه و طرح نظر خود به متخصصین داخلی آن را به مراكز بین المللی و عمدتاً غربی ارایه نموده و پس از ثبت و تأیید آنها به محافل داخل ارایه نمایند. چه این كه معمولاً این روش باعث استقبال بیشتر مراكز داخلی و حتی مراكز دولتی از چنین دستاوردهایی شده است. اشاعه چنین رویه ای نشان از ارج ننهادن كافی نسبت به نوآوری و خلاقیتهای علمی و تكنیكی در داخل دارد.
3،فراهم نبودن زمینه جرأت علمی در جامعه.
یكی از عواملی كه ضامن تولید علم می باشد، جسارت علمی و شجاعت شكستن حصارها و حریمهای گذشته توسط نخبگان جامعه است. هر چند دو عامل پیش گفته در كم شدن جرأت علمی مؤثرند، لكن در توضیح این عامل از جنبه دیگری نیز می توان به توضیح مسأله پرداخت.
در صورتی كه نوآوران برای ادامه راه خود با تنگناهای مالی مواجه باشند و ملاحظه كنند كه با افراد مشابه خود به سردی برخورد شده و نتیجه سالها تلاش آنها به فراموشی سپرده شده است، قطعاً جرأت علمی و انگیزه برای تولید علمی در آنها كاسته خواهد شد. لكن نكته دیگری كه در اینجا می توان به آن توجه نمود تأثیر بزرگ نمایی شخصیتهای علمی گذشته در هر رشته علمی نزد دانشوران هر عصر است. استفاده از میراث علمی گذشته و پاسداشت تلاش علمی گذشتگان از وظایفی است كه نسلهای بعد همواره بر عهده دارند. لكن اگر این تجلیلها از نظر شكلی و محتوایی از حد خود فراتر رود، باعث می شود تا دانشجویان قدرت هم آوردی با دانشمندان گذشته را در خود سلب شده ببینند و بدین ترتیب تلاشی برای طرح نظریات جدید به عمل نیاورند. این مسأله هم در زمینه علوم دانشگاهی و جدید و هم در زمینه علوم حوزوی و قدیم مصداق دارد. علاوه بر القای ناتوانی از طریق بزرگ نمودن شخصیتهای علمی گذشته عامل دیگری كه باعث سلب جرأت علمی می شود، متهم شدن افراد با مسایلی است كه تحمل آنها برای عموم، دشوار است و همین امر باعث وارد نشدن آنها در عرصه تولید علم می باشد. اتهام بی سوادی و تحریف دین از جمله مواردی است كه به صورت شایع در چنین مواردی استعمال دارد. هر چند اظهارنظر در هر زمینه بدون اطلاع،هر چند اجمالی،از مسایل مربوط به آن علم و نظریه پردازان مربوط به آن علم، امكان پذیر نیست؛ اما مطلق كردن چنین اطلاعاتی و اجازه ندادن به نظریه پردازیهایی فراتر از چارچوبها و رویه های متداول انجام پذیرفته است، مانع بزرگی برای تحولات اساسی در علوم مختلف به شمار می آید. البته در آنجا كه میدان محك زدن حرفها و ادعاها فراهم می آید باید شرایط و ضوابطی گذارده شود كه افراد با سواد از بی سواد و افراد تحریف كننده از افراد متعبد و دیندار قابل بازشناسی باشند.
4،عدم ایجاد فراغت كافی برای افراد محقق.
در جامعه انتظار یك عموم افراد قابلیت و توانایی ابتكار و خلاقیت در عرصه های مختلف را داشته باشند، انتظاری دور از واقع و دست نیافتنی است. لكن در مقابل شناسایی نشدن افرادی كه چنین تواناییهایی را دارند و شكوفا نشدن استعدادهای آنها و برخورد شدن با آنها همانند سایر افراد نیز باعث ایجاد محدودیتهایی است كه مانع ظهور استعداد چنین افرادی می شود. برای هیچ یك از افراد جامعه اسلامی شایسته نیست تا برای حداقلهای زندگی و معیشت خود و خانواده به اشتغالاتی كه در شأن آنها نیست، بپردازند، لكن این مسأله برای افرادی كه قدرت تولید اندیشه دارند ضایعه ای اسفبارتر است. البته جدا شدن این افراد از طبقه متوسط به حدی كه خود را كاملاً مجزا و برتر محسوب نموده و امتیازات مبدأ تفاخر و تجمل در زندگی آنها شود، اشتباه است، لكن از سوی دیگر نیز نادیده گرفتن مسایل جاری زندگی این افراد و دل مشغولی آنها به فراهم نمودن امكانات متوسطی كه برای زندگی در خور شأن آنها لازم است، باعث می شود تا از ظرفیت فكری و توانایی علمی چنین افرادی بهره مندی كافی به عمل نیاید. رفع دغدغه معیشت و مسكن و فراهم آوردن محیطی امن و آرام به دور از تنشهای سیاسی و جناحی امكان بهره مندی مناسب از چنین استعدادهایی را بیشتر فراهم می نماید. علاوه بر این فراهم آوردن ابزارهای پژوهش و ارایه خدمات پژوهشی به محققین باعث می شود تا وقت و فكر خود را صرف این امور ننمایند.
5،دشواری تولید فكر
یكی از موانعی كه به طور طبیعی بر سر راه نهضت نرم افزاری وجود دارد دشواری تولید علم در مقایسه با سایر اشتغالات غیرعلمی و حتی علمی می باشد. كسب مهارت، به كارگیری آن در بازار كار و بهره مندی از آن، چندان دشوار نیست. فراگرفتن اطلاعات و اخذ اعتبار علمی براساس محفوظات فراگرفته شده و بهره مندی از بازگویی این اطلاعات نیز هر چند ارزشمند است، لكن كار بسیار دشواری نیست؛ اما اكتفا نكردن به محفوظات گذشته و حرف پیشینیان و دغدغه تولید فكری جدید و گشودن راههای نو و پیمودن راههای نرفته به معنای آمادگی مواجهه با فضاها و موانع ناشناخته است كه محقق از پیش، قدرت برآورد آنها را ندارد. محقق مطمئن نیست كه با صرف نظریه ای نماید و نهایتاً به بطلان آن پی برد. محقق باید با موضوع تحقیق جولان داشته باشد. محقق باید قدرت هضم احتمالات و عوامل پیش بینی شده را در ذهن و نظریه خود بازپروری اندیشه های گذشته خود را داشته باشد. محقق باید با تحمل ابهام در فرآیند زمان از ابهامات خود بكاهد و دائماً با ابهامات پیش بینی شده و پیش بینی نشده مبارزه كند. محقق باید در شرایطی كه احیاناً مورد تحقیر و بی اعتنایی جامعه قرار می گیرد بتواند چنین تلاشی را سامان دهد. این باعث شده تا افراد كمتری به سمت چنین فعالیت دشواری سوق یافته و افراد و تصمیم گیران جامعه به استفاده از دست آوردهای آماده شده و احیاناً تجربه شده علمی اكتفا نمایند، یا حداكثر حرف دیگران را قبل از اشاعه عمومی آن، به نام خود در جوامعشان مطرح نمایند.
6،سوداندیشی یا مریدپروری در امر تولید علم.
از جمله آفتهایی كه جامعه علمی از آن رنج می برد آن است كه نخبگان جامعه به دنبال سود و یا به دنبال نفوذ معنوی و یا قدرت ظاهری در جامعه باشند و قدرت علمی خود را صرف تأمین چنین اموری نمایند. جامعه ای كه محققان آن با استشمام منافع مادی، تحریك شوند، هم در هدف گذاری علمی دچار انحراف خواهد شد و هم اخلاق علمی را از دست خواهد داد.
جامعه ای كه بزرگان علمی آن به دنبال جلب مرید بیشتر و محصور نمودن آن نسبت به اصطلاحات خود باشند، نوآوری در آن دوام و نوآوری در نسل پس از آنها خواهد گردید. البته دو آفت یاد شده در حد متعادل و منضبط آن نه تنها آفت نیست، بلكه فضیلت است.
این كه محقق در ازای منافع اقتصادی كه نصیب جامعه می كند خود نیز از بهره متناسبی برخوردار گردد، انتظار نا به جایی نیست (البته بین این كه محقق به دنبال منافع مادی باشد با این كه جامعه ارزش اقتصادی تلاش محقق را پاس بدارد بسیار فاصله است). در خصوص ارتباط عاطفی با اساتید نیز هر دانشجو و طلبه ای در قبال فراگیری اطلاعات و تخصصها از اساتید خود لازم است تا ارتباطی عاطفی و تواضعی احترام گونه نسبت به ایشان داشته باشد. جرأت علمی و جسارت نوآوری هیچ گاه به معنای بی احترامی و یا تحقیر و نادیده گرفتن ارج بزرگانی كه فرد در دامن آنها به فضیلتهایی دست یافته است نمی باشد، بلكه وجود چنین امری به معنای بحران اخلاقی در جامعه علمی است.
7،مبتلا بودن به روزمره گی در امر پژوهش.
روزمره گی در هر فعالیت و تصمیم گیری اجتماعی، آفتی مهلك برای تصمیم گیران نظام می باشد كه باعث منفعل شدن از حوادث آینده و عدم پیش بینی شرایط است كه در آینده با آن مواجه خواهند بود. لكن این مسأله در امر پژوهش،كه به اقتضای ماهیت خود نگاهی فرازمانی است،افسوسی مضاعف دارد. مولد علم اگر در ظرف زمان و مكان خود محدود شود، هیچ وقت پژوهشگر موفقی نخواهد بود و جامعه علمی كه با چنین آفتی روبرو باشد نیز از رشد و پویایی كافی برخوردار نمی شود. وابسته بودن بسیاری از پژوهشها به صاحبان قدرت و ثروت از یك سو و روزمره بودن احتیاجات صاحبان قدرت و ثروت از سوی دیگر، باعث می شود تا نزدیك بینی احتمالی صاحبان قدرت و ثروت به جامعه علمی كشور نیز سرایت نماید. البته همانند برخی دیگر از موارد، سوی دیگر قضیه را نیز نباید از نظر دور داشت.
ایجاد گسستگی بین پژوهشها و نیازهایی كه در جامعه وجود دارد نیز آفتی است كه از سوی دیگر باید بر عدم ایجاد آن مراقبت نمود. علاوه بر این باید در نظر داشت كه حتی در مطلوب ترین شرایط باید بخشی از جامعه علمی كشور به پاسخگویی نیازهای روزمره آن بپردازد و این نیازی حتمی و ضروری برای هر كشور است.
8،فراهم نیامدن بسترهای لازم برای ارایه افكار جدید.
در جامعه فعلی ما هر فكر و نظریه ای بدون در نظر گرفتن مخاطبان مستقیم آن، در محیط عمومی جامعه به شكلهای گوناگون مطرح شده و در عین حال به گونه ای تبلیغی می شود كه گویا آزادی لازم برای ارایه افكار وجود ندارد. برای برون رفت از شرایط فعلی باید مشخص ساخت كه چه نوع تفكرات و نظریه هایی را می توان به صورت عمومی در معرض افكار عمومی قرار داد و چه افكار و سخنهایی را باید در جمعهای محدودتر مطرح نمود. در شرایط فعلی برای آن كه حلقه های تعریف شده ای برای شنیدن صحبتهای جدید وجود ندارد، اگر فرد یا مجموعه ای به نظریات نو یا حداقل متفاوتی دست پیدا كنند برای جلب مخاطبان و حساس ساختن ذهن نخبگان جامعه، آن را به صورت عمومی در فضای جامعه نشر می دهند تا پس از شكل گیری دو جریان موافق و مخالف، حساسیت نخبگان جامعه جلب شده و به بررسی آن صحبت اهتمام ورزند. اما به نظر می رسد شكل طبیعی نشر افكار بدین گونه نباید بلكه لازم است سخنهای تخصصی كه فهم عمومی و اطلاعات عمومی جامعه، تجزیه و تحلیل آن را بر نمی تابد، ابتدا در محافل خصوصی تر مورد نقادی قرار گرفته و پس از رفع نقیصه احتمالی آن به صورت عمومی تری در معرض افكار مردم قرار گیرد.
به هر تقدیر شكل گیری حلقه هایی كه فرد یا افراد بتوانند با آزادی و امنیت سخن خود را ارایه نموده و پاسخ خود را بشنوند، بدون آن كه مورد اتهامهای مختلف قرار گیرند، نیازی ضروری برای جامعه علمی كشور است كه موجب تشویق فرهیختگان جوان جامعه در وارد شدن به عرصه نهضت نرم افزاری می شود.
9،فقدان روش گفتگو و تفاهم علمی.
تبادل نظر علمی، به خصوص در جمعی كه با گرایشهای فكری مختلف دور هم جمع شده اند، به راحتی اتفاق می افتد و به سهولت و سرعت قابل تشخیص نیست كه كدام تفكر از مزیت و برتری بیشتری برخوردار بوده و بطلان یا حداقل ضعف تفكر دیگر در چه جهاتی است. معمولاً كمتر تفكری را می توان یافت كه از هیچ نقطه روشن و قابل دفاعی برخوردار نباشد و در مقابل كمتر تفكری را می توان یافت كه كاملاً بی عیب و عاری از نقصان باشد، به همین دلیل امكان و تكیه هر طرف از صحبت بر نقاط قوت خود و فشار آوردن بر نقاط ضعف رقیب وجود دارد، همین امر موجبات عدم تفاهم را فراهم می آورد. در این میان آنچه قضاوت را برای مخاطبان ممكن می سازد، این است كه بتوان نقاط قوت و ضعف هر بحث را در موضوعات مختلف به دست آورد و میزان اهمیت هر یك از نقاط ضعف یا قوت را نسبت به یكدیگر قابل محاسبه نمود تا به این ترتیب در برآیند یك گفتگو بتوان به قضاوت نشست كه كدام طرف برنده این مبارزه علمی محسوب می شود و كدام طرف از قدرت رقابت كافی در مقایسه با طرف دیگر برخوردار نمی باشد. این امر هم به شیوه ای برای تجزیه و تركیب محتوایی طلب ارایه شده احتیاج دارد و هم به شیوه ای برای برگزاری مناظرات علمی كه قابل قضاوت و نظارت توسط ناظران مستقل باشد، لذا مناظره سازمانی كه در آن هیأت داوران با روشی مشخص بتواند حرف طرفین گفتگو را مورد قضاوت و ارزیابی قرار دهند از ضرورتهای شرایط ایجاد تفاهم علمی در جامعه محسوب می شود.
10،هدفمند و روشمند نبودن انتخاب موضوعات پژوهشی.
یكی از اركان مهم توفیق جامعه علمی هر كشور، انتخاب صحیح موضوعات و صرف نیرو و هزینه پیرامون مسایلی است كه حقیقتاً مسایل آن جامعه محسوب شده و با تحقیق پیراموان آن گرههای ناگشوده ای از آن جامعه باز می شود. وضعیت پژوهش در كشور ما از این جهت نیز دچار نابسامانی است، چرا كه بسیاری از موضوعات مورد پژوهش، موضوعات بومی و مورد نیاز جامعه نیستند و یا در بخشهای مختلف نظام به صورت تكراری و موازی به موضوعات مشابه پرداخته می شود. یكی از عوامل مهم تعیین كننده فعلی در انتخاب موضوعات پژوهش، مطرح شدن یك مسأله و موضوع در محافل علمی جهان به عنوان موضوع روز علمی می باشد. این كه یكی از نظریه پردازان معاصر و یا یكی از آكادمیها و یا نشریات علمی، موضوع یا مجموعه موضوعاتی را مورد توجه قرار داده باشد كافی است تا به عنوان موضوع پایان نامه ها و یا به عنوان موضوعات تحقیق در مراكز پژوهشی برگزیده شود. هر چند نمی توان نفی كرد كه پاره ای از موضوعات مطرح در جامعه جهانی، موضوعات جامعه ما نیز هستند، اما علاوه بر لزوم انتخاب مدبرانه و هدفمند آنها در عرصه های مختلف، در موضوعات متشابه پژوهش، اعمال جهت گیری و گرایش و مبانی خاصی كه براساس آن، پژوهش صورت می پذیرد نیز حایز اهمیت است. به هر تقدیر باید موضوعاتی كه خاص جامعه ماست با موضوعاتی كه خاص سایر جوامع است از یكدیگر تفكیك شود و موضوعاتی كه خاستگاه ابتدایی آنها سایر جوامع هستند، اما به دلیل كیفیت ارتباط و تأثیرگذاری جوامع بر یكدیگر، امكان ورود، رسوب و شیوع آنها در جامعه ما به میزان زیادی محتمل است نیز مورد شناسایی قرار گیرند و به هر كدام متناسب اهمیت پرداخته شود. تحمیل موضوعات از برون مرزها گاهی نه از طریق گذاره های علمی بلكه از طریق تكنولوژی و فن آوری یا محصولات نوین صورت می پذیرد. وارد كردن و یا عرضه كردن محصولات پیشرفته یا فن آوریهای نوین در جوامع كمتر توسعه یافته باعث می شود تا نقطه اوج تلاش و فعالیت علمی خود را دستیابی به چنان فن آوریها و محصولات و كم كردن این فاصله ها قلمداد نمایند. غافل از آن كه می توان به سبك جدیدی از فن آوریهای نوین دست یافته و یا محصولاتی بومی، متناسب با شرایط فرهنگی خود تولید نمود و بدین ترتیب نه تنها تأثیرپذیری از الگوها و فرهنگهای الحادی را به حداقل رساند، بلكه به عنوان الگویی ماندگار و تأثیرگذار در جامعه جهانی مطرح گردید.
11،نظام آموزشی حافظه محور .
پژوهش و پژوهشگری می بایست از بدو نظام آموزشی و از مقاطع ابتدایی و متوسطه آموزش داده شود، و از آن زمان باید فرد قدرت تفكر، پرسشگری و نوآوری پیدا نماید. در كشور ما متأسفانه قضیه برعكس است، به همین دلیل محقق پروری در متن نظام آموزشی ما قرار ندارد و به طور استثنا افرادی كه به دلایلی علاقه مندی و توانایی این عرصه را پیدا نمایند وارد این میدان می شوند و با مشكلات آن دست و پنجه نرم می نمایند. منشأ اشكال این جاست كه به دلیل تنوع و حجم مسایل علمی،كه روز به روز بر كمیت و كیفیت آن نیز افزوده می شود،تلاش می شود تا در ظرف زمان كمتر، اطلاعات بیشتر و البته مفیدتری در اختیار دانش آموز قرار گیرد. اما همین امر با غفلت از جنبه های دیگر باعث شده تا دانش آموزان ما صرفاً بر محفوظات خود تكیه نمایند و دانش آموز موفق، فردی باشد كه قدرت حافظه بالاتری داشته و حجم بیشتری از اطلاعات را در ذهن خود گردآوری نموده باشد. طبیعی است كه در چنین نظام آموزشی، مقلدپروری به جای نوآوری و جسارت پرسشگری خواهد نشست. طبیعی است كه معلم و استاد، اجازه و میدان جولان فكر به مخاطب خود ندهد، زیرا در این صورت از حجم پیش بینی شده ای كه باید در یك ظرف زمانی معین به دانش آموز یاد دهد، عقب خواهد ماند.
12،گسستگی بین نهادهای تولید و مصرف علم در جامعه.
از دیگر موانع تولید علم در جامعه، عدم بهره مندی كافی از تلاش انجام گرفته پژوهشگران به دلیل گسستگی نهادهای علم و عمل می باشد. محقق آن گاه تشویق به تلاش و فعالیت می شود كه اطمینان نسبی از بهره مندی جامعه پس از تلاش و موفقیت خود پیدا نماید. حال آن كه در جامعه ما نهادهایی كه در معرض استفاده و بهره مندی از تلاش علمی پژوهشگران می باشند، معمولاً نیازی به این امر احساس نمی كنند و غالباً براساس نسخه های از پیش تعیین شده و یا الگوبرداری از محصولات تولید شده در سایر جوامع و با بهره مندی از فن آوری وارداتی، به تلاش و فعالیت اقتصادی و حتی فرهنگی و سیاسی می پردازند. همین امر باعث شده تا مسأله ناشناخته و پاسخ نیافته ای را فراروی خود نبینند، لذا دغدغه یافتن پاسخ آن را پیدا نمی كنند تا چنین دغدغه ای باعث شود كه به جامعه علمی و فرهیختگان، سفارش پژوهش جدید برای حل معضلات خود بدهند.
تهیه وتدوین:دبیر خانه نهضت نرم افزاری ،معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم

منبع:روزنامه قدس الف