خصوصيات افراد خلاق و نوآور

تا اينجا، کمابيش، درباره ي خصوصيات مختلف افراد خلاق بحث کرده ايم،ولي براي اينکه مروري دوباره بر آنها کرده باشيم، خصوصيات کلي افراد خلاق را در زير، فهرست وارد مي آوريم و نيز يادآوري مي کنيم که هيچگاه، همه ي اين خصوصيات در يک فرد جمع نيستند. از اين گذشته، استثناها هميشه وجود دارند و ممکن است بعضي از افراد خلاق اين خصوصيات را نداشته باشند. فرد خلاق معمولا داراي خصوصيات زير است:
. تيزهوشتر از ديگران است.
. علاقه ي او به مسائل علمي، هنري، فرهنگي، و اجتماعي بيشتر و دامنه ي اطلاعات او در اين زمينه ها وسيعتر است.
. درباره مسائل انتزاعي، در مقايسه با مسائل عيني و ملموس، بهتر و عميقتر مي انديشد.
. دانش آموز يا دانشجوي خلاق، در مقايسه با آنهايي که تفکر همگرا دارند، کمتر به نمره هاي درسي و کارنامه ي امتحانات اهميت مي دهد.
. در مقايسه با افراد تيز هوشي که تفکر همگرا دارند، در افکار و تخيلات خود بيشتر غوطه ور است.
. نسبت به مسائل اجتماعي و سياسي حساس است.
. از آن دسته از معيارها، رسوم و ارزشهاي اجتماعي، که به نظرش قابل قبول نيستند، کمتر پيروي مي کند و بيشتر متکي به قضاوت شخصي خودش است.
. دوست دارد که در مباحثه عقيده ي خود را بيان کند، ولي اصراري به تحميل عقايد خود ندارد.
. انعطاف پذير و بيانش داراي طنز است.
. علاقه به سوال کردن دارد و بسيارکنجکاو است.
. محافظه کار نيست و بيشتر ريسک مي کند.
. خودخواه نيست.
. به سرنوشت ديگران اهميت مي دهد.
. استقلال طلب است و دوست ندارد که از راه و روش زندگي ديگران پيروي کند.
. ثبات عاطفي بيشتري دارد.
. اعتماد به نفس خوبي دارد ودر مقابل ناکاميها کمتر دلسرد و مايوس مي شود.
. بر غرايز خود تسلط بيشتري دارد.
. شخصيت او رشد يافته تر است و اختلال کمتري دارد.
. نسبت به زندگي خود و ديگران احساس مسئوليت مي کند، و معتقد است که در زندگي رسالتي به عهده ي او گذاشته شده است.
. در فکر و عمل از اصالت و نوآوري بيشتري برخوردار است.
با بررسي اين خصوصيات سوالي پيش مي آيد، و آن اينکه آيا خلاقيت سبب بروز اين خصوصيات است يا اين خصوصيات سبب خلاقيت مي شوند. جواب دادن به اين سوال مشکل و شايد غير ممکن است. شايد بتوان گفت که خلاقيت و خصوصياتي که ياد کرديم لازم و ملزوم يا علت و معلول يکديگرند و، مانند محيط و وراثت، تفکيک ناپذير هستند.(اسکوئيلر، جمهوري، ص 120.)

- رابطه ي افراد خلاق با ديگران

افراد خلاق، به خصوص کودکان و نوجوانان خلاق، گاهي در ارتباط با محيط دچار اشکالاتي مي شوند. اين مشکلات به ويژه در ارتباط با پدر و مادر، همسالان و معلمان پيش مي آيد. سبب اين است که افراد خلاق علايق و شخصيت مخصوصي دارند که با علايق و شخصيت اطرافيانشان متفاوت است. اين تفاوت ممکن است منشا سوء تعبير يا اشکالاتي مانند آن شود.
رابطه با پدر و مادر: اين رابطه ممکن است از جهات گوناگون سبب اشکالاتي بشود.
براي نمونه، اگر پدر و مادر حساسيت و خلاقيت کودک را تشخيص ندهند، ممکن است کودک در ارتباط با آنها با ناکاميهاي زيادي رو به رو شود. زيرا پدر و مادر با اين کودک مانند يک کودک معمولي رفتار مي کنند، در صورتي که او نياز به رفتار ويژه اي دارد. مثلا، کودک خلاق ممکن است حرفهايي بزند يا کارهايي بکند که خارج از معيارهاي سني اوست پدر و مادر تصور کنند که فرزندشان غيرطبيعي است. در اين صورت پدر و مادر سعي مي کنند تا کودک را تحت فشار قرار دهند تا خود را با معيارهاي موجود اجتماعي وفق دهد. همچنين، بعضي از پدرها و مادرها نسبت به برخي از مهارتها و خلاقيتهاي اين کودکان حسادت مي ورزند و حتي، به طور ناخودآگاه، ان تواناييها را تهديدي براي پيروزيهاي خود به حساب مي آورند. در نتيجه سعي مي کنند که آنها را در کودک سرکوب کنند و از تشويش و تاثرات ناگواري که در وجودشان به وجود مي آيد جلوگيري کنند. در بعضي از خانواده ها نيز امکانات محدود مالي مانع گسترش دامنه ي فعاليتهاي خلاق و شکوفايي تواناييهاي فکري کودک مي شود. مثلا، کودک از کتاب و اسباب بازي محروم مي ماند حتي ممکن است، به جاي رفتن به مدرسه، مجبور باشد که براي کمک به درآمد خانواده در بيرون از خانه کارهاي طاقت فرسايي انجام دهد.
در صورت بروز اين مسائل، کودک احتمالا يکي از دو راه را انتخاب خواهد کرد، يا به فشار و اصرار پدر و مادر تسليم مي شود و از آن پس هر$ خلاق در خود سرکوب مي کند و مي کوشد که همواره از معيارهاي به اصطلاح « طبيعي» يا « بهنجار » پيروي کند، و يا، در مقابل فشار پدر و مادر تسليم نمي شود، و چون استقلال کافي ندارد و نمي تواند را ه زندگي خود را عوض کند، مجبور است که به طرق مختلف واکنش نشان دهد. در صورت انتخاب راه اول، خلاقيت در وجود کودک خاموش مي شود و اجتماع براي هميشه از نعمت آن بي بهره مي ماند. در صورت دوم، واکنش کودک به صورت خصومت با پدر و مادر، بزهکاري، ترک مدرسه، گوشه گيري يا رفتارهاي ناخوشايند ديگري بروز مي کند.البته عده ي قليلي از کودکان نيز، راه سومي را انتخاب مي کنند، يعني با وجود جو نامناسب، از انديشه هاي خلاق خود صرف نظر نمي کنند و اين دسته از کودکان جزو استثناها هستند. پس مشاهده مي شود که درک و آگاهي پدر و مادر و واکنش مطلوب آنها در مقابل اعمال و افکار خلاق کودک، تا چه حد مهم و اساسي است و مي تواند از هدر رفتن استعدادهاي خلاق و ايجاد ناهنجاريهاي احتمالي رفتاري در کودکان رابطه با همسالان: فرد خلاق با همسالان و همکاران خود تفاوتهايي دارد. گر چه ممکن است که همسالان و دوستان او، به دليل تفکر همگرا، توجه لازم را به تواناييهاي او نکنند، ولي استثنايي بودن او را درک مي کنند. کودک خلاق افکاري دارد و اعمالي انجام مي دهد که از کودکاني که چند سال از او بزرگترند انتظار مي رود. همين اعمال و افکار متفاوت ممکن است سبب اشکالاتي در ارتباط کودک خلاق با همسالان خود شود. اين موضوع بخصوص در سالهاي قبل از بلوغ،که کودک علاقه ي وافري به همانند سازي و پيروي از همسالان خود احساس مي کند، شدت مي يابد. شخصيت و رفتار کودک خلاق سبب مي شود که همسالان او را مثل خود تصور نکنند و به علل مختلف، مانند احساس حقارت، حسادت يا ناهماهنگي، از او دوري کنند. از طرف ديگر، کودک خلاق نيز دوست دارد که وقت خود را بيشتر صرف اموري کند که شايد براي همسالان او لذتبخش يا جالب نباشد. در نتيجه ي تمام اين مسائل، تعارض شديدي در ذهن کودک يا نوجوان خلاق به وجود مي آيد. از طرفي مي خواهد که مورد قبول و پذيرش همسالان باشد و از سوي ديگر، علاقه به مسائلي دارد که مورد توجه همسالانش نيست.
براي جلوگيري از بروز اين مشکلات راههاي زيادي وجود دارد. از آن جمله مي توان شرايط را طوري ترتيب داد تا کودک در تماس با کودکان خلاق ديگر قرار گيرد و در نتيجه، دوستي خود را با کساني گسترش دهد که از نظر فکري، همتراز او هستند و احساسات و علايق او را بهتر درک مي کنند. همچنين، به جاي جدا کردن کودک خلاق از کودکان ديگر، مي توان به آموزش خلاقيت در همسالان کودک همت گماشت تا همگان بتوانند به استعدادهاي بالقوه ي خود پي ببرند و آنها را رشد و گسترش دهند. در اين صورت يا به وجود آمدن تفکر واگر در همسالان کودک علايق مشترک ميان او و همسالانش بيشتر مي شود.
رابطه با معلمان: معلمان نيز، مانند پدرها و مارها، گاه انتظاراتي از دانش آموز دارند که خارج ازتحمل فرد خلاق است. مثلا، معلم دوست دارد که دانش آموز بيشتر وقت خود را صرف يادگيري دروس کلاس بکند. اگر دانش آموز علايق ديگري داشته باشد و حتي درسهاي مدرسه را از ديدگاههاي ديگري بررسي کند و بياموزد، ممکن است مورد بي مهري معلم قرار گيرد، مگر آنکه معلم ازآگاهيهاي لازم براي رو به رو شدن و تعليم اين گونه کودکان برخوردار باشد.
گاهي به طور کلي نظر معلم نسبت به کودکان خلاق منفي است. معلمي که به مطالب درسي تسلط ندارد و يا از نظر شخصيتي دچار عدم اطمينان است ممکن است کودک خلاق را تهديدي براي خود به شمار آورد. کودک خلاق پيوسته سوال مي کند، به بررسي و کندوکاو جوابهايي که دريافت کرده است مي پردازد، به دنبال جزئيات و علل مسائل و پديده ها مي رود، کنجکاوي او سيري ناپذير است و توضيحات ناقص و معمولي او را قانع نمي کند. اينها و مسائلي نظير آن مي توانند در معلمي که از نظر شخصيتي نامتعادل است، در معلمي که بر معلومات و اطلاعات خود اعتماد ندارد، يا در معلمي که دچار تعصب است و از قبول روشهاي جديد احساس ناراحتي مي کند، اضطراب و واکنش نامطلوب به وجود بياورند. در اين حالت کودک از سوال کردن سرخورده مي شود، يا در برابر سوالهاي خود جوابهاي نامربوط و مايوس کننده مي شنود، و حتي ممکن است مورد تمسخر معلم نيز قرار بگيرد. در نتيجه کنجکاوي و علت يابي در کودک از بين رود و کودک براي اينکه مورد تمسخر يا احتمالا تنبيه قرار نگيرد از نشان دادن رفتار خلاق خودداري مي کند (منبع اخير، ص 122 و 123).
ناآگاهيهاي علمي و اجتماعي، تعصب، سنت گرايي افراطي، تفکر همگراي محض، اختلال شخصيت، حسادت، ترس، ترديد و مانند آنها سبب مي شوند که معلم از رويارويي با کودک خلاق و سرآمد و پذيرش او احساس ناراحتي کند و در صورت عدم احساس ناراحتي نيز، نتواند محيط مناسبي براي رشد و شکوفايي استعدادهاي خلاق کودک مهيا کند. معلماني که با نظامهاي سنتي و محافظه کارانه آموزش ديده و پرورش يافته اند، انعطاف پذيري چنداني ندارند. آنان انتظار دارند که آموزش و پرورش همواره به روال گذشته اجرا شود و هيچ کس در راه و روش يادگيري از معيارهاي موجود سرپيچي نکند.
نويسنده ديگري سعي در توصيف حالات ويژگيهاي فرد خلاق دارد و مي گويد:
اگر قرار باشد همه ي مطلب را در چند عبارت خلاصه کنم، بايد بگويم کسي که زندگي خلاق دارد، احساس توانمندي را در خود پرورش مي دهد، با مهر و محبت ناکاميها را مي پذيرد و نيروهايش را در راه تحقق اهدافي که دارد بسيج مي کند.
ايام گرانبهاي عمر را به بطالت تباه نمي کند؛ خوب مي داند که بيکاري و وقت گذراني و به فراغت پرداختن بيش از اندازه ي اسباب تکدر خاطر مي شود.
انسان خلاق دلبسته ماديات نيست. اتومبيل هاي گران قيمت و لباسهاي فاخر و خانه ها مجلل ممکن است خوب باشند، اما اصل نيستند.
انسان خلاق سعادت را در القاب و زندگي در محلات مشهور و خوش آب و هوا جستجو نمي کند.
انسان خلاق از سرگرمي هاي انفعالي فاصله مي گيرد.
اميدوار است، خود را قبول دارد، از انگاره هاي انفعالي حذر مي کند و علاقمند و با نشاط درجهت هدفهايش گام برمي دارد.
بقدري محو زندگي است که فرصتي براي خودخوري پيدا نمي کند.
و جان کلام آنکه، مشتاق و علاقمند وهدف گراست. احساس جواني دايم دارد،احساسي که همه به آن نياز دارند متاسفانه اغلب از آن محروم هستند.

ايا اين همان زندگي است که مي خواهيد؟

اگر چنين است زمان برنامه ريزي است، زمان ايجاد تصوير ذهني سالمي است که اساس زندگي خلاق است.
زمان شروع است و شروع هرگز دير نيست. (مالتز، ماکسول، ص 312 و 313).
عمده سوژه ي تحقيقات خلاقيت مردان بودند اما تحقيقات پراکنديي هم در مورد زنان انجام شده که به يکي از آنها مي پردازيم، در اين تحقيق به پاره ايي از ويژه گي تحقيق شوندگان هم اشاره مي شود که قابل توجه است:
آقايي فيشاني، دکتر تيمور: خلاقيت و نوآوري در انسانها و سازمانها، انتشارات ترمه، چ اول، تهران 1377، صفحات 228 -233.
برگرفته از کتاب:(شاخه جديد)- نوآوري خلاقيت و شکوفايي- فرهنگ و انديشه