شعاعيت در اوصاف در قرآن کريم
مورد ديگري از شعاعيت را در کاربرد اوصاف در قرآن ميبينيم. نخست مثالي از زبان فارسي ميآوريم و سپس به بررسي مثالهاي قرآني ميپردازيم. اوصاف ويژگي مهمموصوف نام دارند قابل تغييرند. به عبارت ديگر،
نويسنده: عليرضا قائمينيا
مورد ديگري از شعاعيت را در کاربرد اوصاف در قرآن ميبينيم. نخست مثالي از زبان فارسي ميآوريم و سپس به بررسي مثالهاي قرآني ميپردازيم. اوصاف ويژگي مهمموصوف نام دارند قابل تغييرند. به عبارت ديگر، يک وصف ميتواند موصوفهاي گوناگوني داشته باشد. در نتيجه در اوصاف ويژگي شعاعيت؛ يعني گونهاي انعطافپذيري معنايي پيدا ميشود. به عنوان مثال، ميتوانيم به کاربردهاي گوناگون واژهي «قوي» اشاره کنيم. معناي مرکزي اين وصف به قدرت مادي مربوط ميشود. ما تعبيري از قبيلِ: «کارگر قوي»، «اسب قوي» را به کار ميبريم که قدرت مادي را نشان ميدهند؛ اما اين وصف در بافتهاي ديگري هم به کار ميرود که در آنها بر قدرت مادي دلالت ندارد. به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
1.استدلال قوي:
گاهي اين وصف براي نشان دادن قوت استدلال به کار ميرود. پيداست که در اين مورد بر قدرت مادي دلالت ندارد. استدلال قوي استدلالي است که قدرت قانع ساختن ديگران را دارد. استدلال قوي ميتواند نگرش ما را تغيير بدهد، همانطوري که شخص قوي ميتواند تغييراتي در محيط پيرامون خودش ايجاد کند و اشياي سنگين را جابهجا کند.2. معجون قوي:
استدلال قوي ميتواند نگرش ما را تغيير بدهد، معجون يا داروي قوي هم ميتواند در مزاج ما تغييري به وجود بياورد.3. نقاش قوي:
گاهي اين وصف در مورد اشخاصي به کار ميبريم که مهارت خاصي در زمينهي تخصص خود را دارند. به عنوان مثال، در مورد يک نقاش ميگوييم: «نقاش بسيار قوي است». مراد از اين توصيف اين است که او تابلوهاي بسيار عالي را نقاشي ميکند. به عبارت ديگر، او تابلوهايي را نقاشي ميکند که ترکيب و ساختار آنها به گونهاي است که احساسات بيننده را برميانگيزند. «قوي» در اين مورد با قدرت تأثير بر احساسات ديگران ارتباط دارد.اين مثال نشان ميدهد که معنا پديدهاي نوظهور است؛ بدين معنا که هرگز نبايد انتظار داشته باشيم که معنا در جهت واحدي گسترش پيدا کند. معاني جديدي که در امتداد يک معنا پيدا ميشوند، همواره قابل پيشبيني نيستند.
مبين
واژهي «مبين» از اوصافي است که در قرآن کاربرد فراواني دارد و در مورد امور متفاوتي به کار رفته است. در برخي موارد، صفت «ضلال» (گمراهي) شده است. مانند:لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ (1)
به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پيامبري از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند.
مردم پيش از آنکه رسولي از ميان آنها مبعوث شود، در گمراهي آشکار بودند. وقتي گمراهي براي همه مشهود ميشود گمراهي آشکار ميشود؛ يعني هر کسي با اندکي توجه به آن پي ميبرد. در اين آيه، «ضلال مبين» با عدم تزکيه و عدم تعليم کتاب و حکمت ارتباط دارد. به عبارت ديگر، مبين بودن ضلال از جهت ارتباط آن با اين امور است. گمراهي مؤمنان پيش از بعثت به خاطر اين امور در گمراهي آشکار بودهاند.
در برخي از آيات، «مبين» وصف کتاب قرار گرفته است؛ مانند:
وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (2)
و هم وزن ذرهاي، نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن چيزي نيست، مگر اينکه در کتابي روشن [درج شده] است.
در اين آيه، «کتاب مبين» با صدر آن تناسب دارد؛ در صدر به اين نکته اشاره شده است که هيچ چيزي از خداوند پنهان نميماند. در ذيل آيه هم به اين نکته اشاره شده است که همه چيز در کتاب مبين هست. به عبارت ديگر، خداوند همه چيز را در کتاب مبين ثبت کرده است. وصفِ «کتاب مبين» در اين آيه به معناي «کتابي است که روشنگر تمام جزئيات ريز و درشت»؛ يعني: «کتابي است که تمام جزئيات را به نحو روشن بيان کرده و هيچ چيزي را فرو نگذاشته است».
توجه به اين نکته ضروري است که «کتاب مبين» به معناي فوق در قرآن حاوي اطلاعات ديگري راجع به امور پنهان در درياها و خشکي و برگهايي که بر روي زمين ميافتند و دانههايي که در دل زمين هستند (انعام: 59) و اطلاعات راجع به موجودات ذيحيات و روزي آنها و مستقر (قرارگاه) و مستودع (آرامگاه) آنها ميباشد (هود: 6). اطلاعات مذکور به نحو روشن و گويا در اين کتاب ثبت شدهاند.
کتاب به معناي ديگري هم در قرآن با «مبين» توصيف شده است. به عنوان نمونه:
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ (3)
اين است آيههاي کتاب روشنگر.
خود قرآن کتاب مبين است؛ بدين معنا که آياتش از لحاظ مضمون براي همه آشکار است.
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ (4)
اي اهل کتاب، رسول ما به سوي شما آمده است که بسياري از آنچه از کتاب [آسماني] را که نهان ميداشتيد، براي شما روشن ميسازد و از [کوتاهيهاي] بسياري درميگذرد. به راستي از [جانب] خدا براي شما نور و کتابي روشن آمده است.
در اين آيه هم «کتاب مبين» آمده و هم پيش از آن، فعل «يبين» آمده است. پيامبر بسياري از امور را که در کتاب مقدس آمده و اهل کتاب آنها را پنهان ميکردند، براي آنها روشن ساخت. قرآن هم کتاب مبين است.
در آيهي ديگري «مبين» وصف قرار «سلطان» قرار گرفته است.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (5)
و به راستي، موسي را با آيات خود و حجتي آشکار.
مراد از «سلطان مبين» سلطاني است که مخالفان هم سلطان بودن آن را دريافته بودند. به عبارت ديگر، آن سلطان به گونهاي بود که آنها نميتوانستند انکارش کنند. مبين در اين آيه به معناي «غيرقابل انکار نسبت به همه» است.
پينوشتها:
1. آلعمران: 164.
2. يونس: 61.
3. شعرا: 2.
4. مائده: 15.
5. هود: 96.
قائمينيا، عليرضا؛ (1390)، معناشناسي شناختي قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}